کاروانسرای دیر گچین، جنوب ری، ایران
نویسنده: مهرداد شکوهی؛ ترجمـﺔ سیده ماندان کزازی
مقدمه
در بسیاری از نوشتههای جغرافیدانان عرب ومتون ادب پارسی، توصیفاتی جزء به جزء از کاروانسرایی بیابانی، مشهور به دیرگچین، واقع در جنوب ری به چشم میخورد. واژة دیر که در زبان عربی در معنای خانقاه و یا مسافرخانه به کار میرود، واژهای نهادینه برای کاروانسرا است. گذشته از آن، معانی دیگری چون بنای گنبددار و یا آتشکده را نیز میتوان برای این واژه در نظر گرفت که نمونـﮥ بارز آن را در فرهنگ آنندراج و برهان قاطع1 شاهد هستیم. در برهان قاطع ذیل «خورنق» این گونه آمده است:
خورنق عربی شدۀ واژۀ خورنا است که نام بهترین و با شکوهترین بنایی بود که نعمان بن منذر برای بهرام گور ساخت... و کاخ دیگر دارای سه گنبد بود که هر یک در دل دیگری ساخته شده بود و گونهای معبد و یا مکان پرستش به شمار میرفت و از آنجایی که در زبان پهلوی پرستشگاه دیر نامیده میشد این معبد را نیز سی ـ دیر نامیدند.»
در فرهنگ آنندراج2 نیز این گونه آمده است: «دیر بنایی است گنبددار که بت پرستان در آن به عبادت میپردازند. این واژه معادل واژۀ حرم (زیارتگاه) است. زرتشتیان (پارسیان) آن را در معنای کلی «گنبد» به کار میبرند.»
توصیفی که در بالا بدان اشاره شد با توصیفی که در المعجم فی معاییر اشعارالعجم3 آمده هماهنگ است: «در مسیر اصفهان به ری منزلگاهی است که دیر گچین نامیده میشود. در آنجا گنبدی وجود داشت که از گچ ساخته شده بود».
بررسیهای ما نشان خواهد داد که در بنای موجود، پرستشگاهی وجود دارد که به احتمال زیاد با چنین گنبدی پوشیده شده است.
احمد بن عمر در الاعلاق النفیسه4 (نیمـﮥ دوم سدة سوم هجری) موقعیت مکانی دیر گچین را چنین مشخص میکند: «آن زمان که کسی از قم به سمت ری خارج شود، از قم به قاریس، هشت فرسنگ (فرسخ) است: از آنجا تا دیر گچین، نه فرسخ است و از آنجا میتوان به ذره و از آنجا به ری رفت.»
فاصلـﮥ میان دیرگچین تا ذره در الاعلاق النفیسه ذکر نشده است، اما در جایی دیگر از همین کتاب، فاصلـﮥ میان ذره و ری حدود هفت فرسنگ تخمین زده میشود5. نکتـﮥ جالب توجه آن است که در این متن عربی، دیرگچین در شکل پارسیاش نوشته شده است.
استخری جزییات بیشتری در ارتباط با محل و ساختمان کاروانسرا ارائه میدهد6: «مسیر ری به اصفهان (اسبهان): از ری به شهر ذره، آنجا که مسجدی است، منزلگاهی وجود دارد. از ری تا بدانجا مگر دو فرسخ در میانـﮥ راه، جملگی آباد است. از ذره تا دیرالجیس، منزلگاهی است. میان ذره و دیرالجیس، بیابانی بین کرکس کوه و سیاه کوه قرار دارد. دیرالجیس کاروانسرایی است بنا شده با[ گچ و آجر پخته. نگهبانان سلطان در آنجا زندگی میکنند. اینجا منزلگاهی است برای مسافران، هیچ کشتزار و درختی نیست. داخل بنا، چاه آب شوری است که نمیتوان از آن نوشید. آنان آب باران را در دو آب انبار، خارج از این منزلگاه (دیر) جمع میکنند و مینوشند. بیابان هر دو سوی بنا را در بر گرفته است. از دیرالجیس میتوان به کاج که سابقا روستایی آباد بوده و امروز ویران و خالی از سکنه گشته است، رفت.... و از کاج تا قم یک منزلگاه ]است.»
استخری قریس را منزلگاهی میان دیر گچین نمیخواند و در عوض به توصیف روستای «کاج» میپردازد که در زمان او مخروبه بوده است. جغرافی دانان پس از استخری نیز7 پیوسته از این روستا با عنوان منزلگاهی میان کاروانسرا و قم یاد کردهاند. همان طور که شاهد هستیم، این روستا بعدها مجددا مسکونی شده و تا به امروز نیز همچنان پابرجای مانده است. (تصویر 1).
ابن حوقل8 نیز همان گزارش استخری از کاروانسرا را تکرار میکند و تنها جزییات بیشتری در ارتباط با محل کاروانسرا بدان میافزاید: «مسیر ری به اصفهان [میگذرد از] میان سیاه کوه و کرکس کوه. چون از ری به سپاهان روند کرکسکوه بر دست چپ ماند و سیاه کوه بر دست راست. سیاه کوه مأوی دزدان است و هیچ بنایی در آن نیست. از کرکسکوه تا دیرالجیس، چهار فرسنگ راه است و از دیرالجیس تا سیاه کوه، پنج فرسنگ. دومی کوهی است سیاه رنگ با ظاهری زشت و سرچشمـﮥ اخبار ناخوشایند. میان کرکس کوه و سیاه کوه در نه فرسنگی دیرالجیس، یکسره دره و تپه و راههای پرپیچ و خم است. از کرکس کوه تا ذره هفت فرسنگ راه است».
حسن بن محمد بن حسن قمی9 (٩ـ٩۸۸/٣٧۸) محل کاروانسرا را در نزدیکی حوزۀ آبگیر رودخانههای قمرود و سناباد ذکر میکند: «هر زمان که آب رودخانـﮥ قم، بیش از نیاز کشتزارهای اطراف بود، سرریز آن به قم وارد میشد. پس از آن به قمرود میریخت و در بیابان «مسیلا» فرو مینشست. برخی میگویند که این سرریز آب از طریق رودخانههای قمرود، قریس و سناباد به بیابانی در نزدیکی دیرگچین میرسد. این مکان «بیاد» نام دارد؛ در آنجا سوراخ بسیار بزرگی است که آب به آن میریزد و هیچ کس نمیداند این آب از آنجا به کجا میرود».
در منابع تاریخی گوناگون اطلاعات فراوانی از کاروانسرا و مصالح ساختمانی به کار رفته در ساخت آن به چشم میخورد. مقدسی مینویسد10: «دیرالجیس ساخته شد[ از آجر پخته، هر کدام به اندازة یک آجر گلی بزرگ. بنا بسیار فراخ و سودمند است و دروازههایی آهنین دارد و بر درب آنها خواروبار فروشی برپا شده است. آب انبارهای دایره شکل، خارج از کاروانسرا قرار دارد و آب باران را در خود جمع میکند. اما من دیدم که ]بناباستان[ را از میان برده و از ]شماربرای عبور از بیابانویکاروانسرا وقف کرد».
در دورۀ سلجوقی، علاوه بر مرمت دیرگچین و جادۀ میان قم و ری، روستای کاج نیز دوباره آباد شد و از آنجایی که ملک وزیر به شمار میرفت، بخشی از درآمد آن به نگهداری و مرمت کاروانسرا اختصاص یافت.
در دورۀ صفوی، جادۀ ری به قم نام خود را از نام کاروانسرا میگیرد و به جادۀ راه دیر مشهور میشود. به عقیدۀ تاریخ جهانآرا17 شاه اسماعیل اول در طی جنگهای خود برای عبور از فارس به فیروزکوه و مازندران از این جاده استفاده میکرده است. بر مبنای مستندات دورۀ قاجار، جاده و کاروانسرای واقع در آن در این دوره نیز همچنان مورد استفاده بوده و در وضعیت و شرایط مناسبی قرار داشته است. در 1305ق/ 1888 م، محمد تقی بیگ ارباب18، کاروانسرا را بنایی آجری میخواند که «هر یک از آجرهایش هفت من وزن دارد».
در اواخر سدۀ سیزدهم میرزا ابراهیم امین السلطان، از رجال دورۀ قاجار، جادۀ جدیدی را به سمت قم احداث میکند. به گفتـﮥ طباطبایی19: «میرزا ابراهیم مالکیت هفت منزلگاه میان قم و ری را در اختیار داشت. منزلگاههایی چون: دژ محمد علی خان، علی آباد، کوشک نصرت، منظریه و.... این بناها به دلیل فاصلـﮥ بسیار با جادۀ اصلی از ارزش چندانی برخوردار نبود. میرزا با استفاده از وجوه حکومتی جادهای جدید از تهران به قم احداث کرد و آن را از میان املاکش عبور داد و رفت و آمد از جادۀ قدیم را قدغن کرد. اگرچه به سبب طول بیشتر و شیب زیاد جادۀ جدید، بسیاری از کاروانها همچنان از جادۀ قدیم رفت و آمد میکردند. میرزا علی اصغرخان (دومین امینالسلطان) فرمان انحراف مسیر آب رودخانـﮥ شور (قم) و سوا را به سمت بیابان هادی سلطان که در مسیر جادۀ قدیم قرار داشت صادر کرد. بیابان به سرعت به دریاچهای بزرگ تبدیل شد که هنوز هم وجود دارد».
پس از متروک گذاشتن جادۀ قدیم، کاروانسرا به سرعت به دست فراموشی سپرده شد. در ١٩۵۵ مینورسکی20 پس از مطالعـﮥ مستندات ادبی مرتبط با کاروانسرا به این نتیجه رسید: «پس از طی دو پنجم از مسیر جادۀ ری به قم، استاهل (Stahl) بقایای برجای مانده از کاروانسرایی را مشاهده کرد که درست در جنوب جاده و در فاصلـﮥ میان دو تپه قرار داشت؛ شاید بتوان این آثار را از آن محوطـﮥ دیرگچین دانست21».
اما نباید از این نکته غافل شد که نمیتوان دو تپـﮥ ذکر شده در نوشتـﮥ مینورسکی را همان «سیاه کوه» و «کرکس کوه» دانست، چرا که این دو، رشته تپههایی واقع در دو سوی درهای به پهنای ٩ فرسخ هستند22.
در ١٩٧٠، کریمیان23 دیگر متون تاریخی در پیوند با کاروانسرای دیر گچین را منتشر کرد. اما موقعیت امروزی محوطه برای این محقق ناشناخته بود. در سال ١٩٧٦، در سفرنامـﮥ علیآبادنامه که در سدۀ نوزدهم نوشته شد و طباطبایی24 بعدها آن را منتشر کرد، به گزارشی در مورد ساخت جادۀ جدید تهران به قم بر میخوریم. او با ذکر دقیق جزئیات به توصیف کاروانسرایی قدیمی در نزدیکی روستای علی آباد میپردازد و بیان میدارد که در ساخت این بنا از سنگ و ملات گچ استفاده شده است. پس از مدتی، به فرمان مهندس الممالک، این بنا تا اندازهای ویران شد تا از سنگها و مصالح آن در ساخت کاروانسرای جدیدی در روستای امین السلطان25 استفاده شود. طباطبایی خود بر این باور است که این کاروانسرا همان کاروانسرای دیرگچین26 است. نکتـﮥ جالب توجه آن است که طباطبایی به توصیف دقیقی که محمدتقی بیک از کاروانسرا ارئه میدهد (در بالا بدان اشاره شد) و خود نیز در کتابش بدان میپردازد توجه نمیکند: «دیرگچین از آجر پخته ساخته شده است که هر کدام از آجرها هفت من وزن دارد.» پس روشن است که کاروانسرای علی آباد کاروانسرای مورد بحث ما نیست و دیرگچین حقیقی از آجر ساخته شده است و نه از سنگ.
در تابستان ١٩٧٧، در بخشی از بررسی پیمایشی پایاننامهام با عنوان: بررسی معماری اوایل قرون وسطی در ایران و افغانستان27 به ناچار تحقیقی انجام دادم که در نهایت به کشف کاروانسرایی انجامید که در زیر به شرح آن خواهم پرداخت. در ١٩٧۸، دکتر یوسف کیانی نیز توصیف کوتاهی از همین کاروانسرا ارائه داد و از آن با عنوان دیرگچین28 یاد کرد. توصیفات او با دو قطعه عکس و نقشهای تقریبی از بنا همراه بود. با این وجود، نمیتوان این نقشه را چندان دقیق دانست، چرا که جزئیاتی که از گوشـﮥ شمال غربی بنا روی نقشه ارائه شده است صحیح نیست. علاوه بر این، حجرهها و دالانهای متعلق به دورة ساسانی که هنوزهم میتوان آثار آنها را در داخل برج و باروهای بنا مشاهده کرد، در نقشه دیده نمیشود.
تنها بر مبنای آثار و نشانههای سطحی نمیتوان بیدرنگ به وجود جادۀ ساسانی میان ری و قم پی برد. با این وجود، با توجه به بقایای معمارانـﮥ تپه میل و چال طرخان29 میتوان نتیجه گرفت که این جاده در راستای مسیر اصلی جادۀ ورامین ـ قم قرار داشته است. به احتمال زیاد این جاده گرداگرد انتهای شرقی رشته تپههایی را در بر میگرفته که روی نقشه با نام کوه کنار گرد مشخص شده است و در فاصلـﮥ کمی از جنوب غربی شهر ورامین قرار دارد (تصویر شماره 1). در ١٩٧٧ من تحقیقات خود را بر پایـﮥ جادۀ اصلی تهران ـ قم انجام دادم و سرانجام مسیری را دنبال کردم که از مکانی در نزدیکی حسن آباد به سمت شرق چند شاخه میشد و در نهایت به روستایی به نام بولقیطس میرسید. با پرس و جو از بومیان منطقه مشخص شد که اگرچه نام کامل دیرگچین برای آنان کاملا ناآشنا بود، اما هنوز هم منطقهای با نام «دیر» در آن حوالی وجود داشت و مسنترین مردمان روستا کاملا با آن آشنایی داشتند. من به همراه یکی از آگاهان محلی به منطقـﮥ مورد نظر رفتم. ما به ناچار مسیر بسیار سختی را طی کردیم، چرا که کاروانسرا در منطقهای کم ارتفاع واقع شده بود و گراگرد آن چندین تپـﮥ کوچک قرار داشت. با بررسی منطقه به این نتیجه رسیدم که این کاروانسرا با نامی دیگر (کاروانسرای دیر) بر روی نقشـﮥ سال ١۸٩٧ 30ـ یعنی زمانی که هنوز از جادة سنتی استفاده میشد ـ مشخص شده است. نقشـﮥ (تصویر شماره 1) مورد استفاده در این مقاله نیز بر پایۀ همین نقشه تهیه شده است و مشاهدات منطقهای نیز درستی اطلاعات آن را تایید میکند.
محوطه
این کاروانسرا محوطهای است که چهار برج دایرهای شکل در چهارگوشه، (تصاویر شمارۀ ٢ و ٣) و دو برج در دو طرف ورودی اصلی آن ساخته شده است. (I (b) و II (b) ). این برجها به شکل نیمه بیضی طراحی شده است که از ویژگیهای بارز معماری دورۀ ساسانی به شمار میرود. گنبدهای پوشانندۀ برجها نیز به گونهای غیرعادی بیضی شکل است. ورودی دیگری در قسمت شمالی کاروانسرا دیده میشودpl. II(a)) ) که احتمالا در دورههای بعد به بنا افزوده شده است. برجها و دیوارهای بیرونی کاروانسرا همگی از آجر پختـﮥ قرمز رنگ، به ابعاد cm۸×٣٦×36 و با ملات گچ ساخته شده است. این آجرها نیز از مشخصههای اصلی بناهای دورۀ ساسانی به شمار میرود. همان طور که در بخشهای ,B-B ,C-C و E-E و (تصاویر ٧، ۸ و ٩) و عکس pl. V(a))) شاهد هستیم، سقفهایی که نشاندهندۀ ظاهر بیضی شکل گنبدها است ـ که البته شباهت فراوانی به نمونههای مشابه دورۀ ساسانی خود دارد ـ هنوز هم بر فراز ٦ برج کاروانسرا به چشم میخورد. در گوشههای سمت راست اتاقهای داخل برجها، از گوشوارههای شلجمی شکل استفاده شده و تمامی دالانهای منتهی به برجها نیز با طاق ضربی، مشابه نمونههای دورۀ ساسانی خود پوشیده شده است. (pl. IV(a)).دیوارهای برجها و قسمتهای پایینی دیوار خارجی نزدیک به ٣ متر ضخامت دارد. چنین ضخامت و استحکامی سبب پایداری هر چه بیشتر دیوارها در برابر حملههای نظامی دشمن میشود. علاوه بر آن، آجرهای اصلی به کار رفته در دیوارهای عظیم بنا سبب شده است تا آنها همچنان پا بر جا باقی بمانند. در بخش فوقانی کاروانسرا، کنگرهها قرار دارد که از یک سو شامل دیواری با سوراخی در وسط و از سوی دیگر مزغلهایی منحنی شکل است که چون کلاهکی تارک آنها را میپوشاند. اگرچه این کنگرهها چون نمونههای متعلق به دورۀ ساسانی خود از قطعات بزرگ آجر ساخته شده، اما به واسطـﮥ آثار بر جای مانده، میتوان نتیجه گرفت که این کنگرهها در دورۀ اسلامی مورد مرمت و بازسازی قرار گرفته است. میتوان اینگونه تصور کرد که در ابتدا مزغلها را به شکل کنگرههایی پله پله31 میساختهاند و به احتمال زیاد دلیل اصلی ایجاد سوراخ کمانی شکل در بنا سهولت در استفاده از تیر و کمان بوده است. بنابراین، احتمالا این بنا در دورۀ سلجوقی ـ یعنی درست زمانی که تیرو کمان سلاحی بسیار مهم در دفاع از خود به شمار میرفته است ـ مورد بازسازی قرار گرفته است.
ورودی اصلی و اولیـﮥ بنا از میان رفته است. بعدها دروازهای متشکل از یک ایوان بزرگ ورودی به سبک دورۀ اسلامی و طاقچههای کناری دو اشکوبه جایگزین این ورودی اصلی شد. در ساخت این طاقچهها از آجرهای کوچک استفاده شده (تصاویر شمارة ۴ وa۵،pls. I(b) and II(b)) و قسمتی از دیوار اصلی از پشت طاقچههای بخش تحتانی بنا قابل مشاهده است.
محوطه از یک حیاط بزرگ مرکزی با چهار ایوان و چهل اتاق در اطراف تشکیل شده است. (pls. I(a) and III(a)).هر اتاق دارای رواقی در قسمت جلو است. هر یک از اتاقها دارای دو بخاری دیواری است که یکی در داخل اتاق و دیگری بالای رواق قرار دارد و به دلیل فقدان دودکش در بخاریها سطح تمامی دیوارها با لایهای از دوده پوشیده شده است. این ایوانها معمولا کاربردی مشابه گنجه داشتهاند. ایوان شمالی از سه اتاق و یک دالان جلویی تشکیل میشود که احتمالا مخصوص استفادۀ میهمانان ثروتمند و گرانقدر بوده است.
دالانهای واقع در پشت بخشهای مسکونی کاربرد طویله را داشته است
(pl. VII(a)). هر یک از این دالانها از طریق دو ورودی در هر طرف کاروانسرا به سمت حیاط باز میشود. شصت و شش طاقچـﮥ تعبیه شده در طویلهها حکم سکوی خواب را داشته و اندازۀ آنها از یک نفره تا چند نفره متغیر بوده است. (pl. V(b))در داخل هر یک از طاقچهها بخاری روبازی مشابه نمونههای موجود در اتاقهای اصلی و ایوانها تعبیه شده است. روزنههای کوچک به کار رفته در سقف دالانها نیز نقش بسزایی در نورگیری و تهویـﮥ هوای طویلهها ایفا میکند.
مسجد
در هر گوشـﮥ محوطه، بخشی اختصاصی وجود دارد که کاربردی ویژه برای آن متصور است. در گوشـﮥ جنوب شرقی محوطه، تالاری چهار گوش به ابعاد ١۵×۵.١۵متر با چهار ستون ورودی دیده میشود. (pl. III(b)) وجود محراب در دیوار جنوبی را میتوان دلیلی بر مسجد بودن این بخش از بنا دانست. تشابه میان نقشـﮥ این قسمت از بنا با نقشههای مشخصـﮥ آتشکدهها، این احتمال را به ذهن میآورد که این تالار از همان ابتدا با هدف ایجاد آتشکده احداث شده است. بررسی ستونها نشان میدهد (تصویر شمارۀ ١٠) که ارتفاع شالودۀ بنا بیش از ١ متربوده و در ساخت آن از آجرهایی در ابعاد بزرگ همراه با ملات گچ و خاک رس استفاده شده است. از کف تا پاطاقهای بنا نیز از آجرهای مشابهی برای ساخت استفاده شده است، اما به نظر میرسد ملات به کار رفته در این قسمت از درصد گچ بیشتری نسبت به ملات قبلی برخوردار باشد. این مسئله را میتوان نشان دهندۀ بازسازی بنا در دورۀ سلجوقی دانست که البته برای انجام این کار از همان مواد ساختمانی به کار رفته در دورۀ ساسانی استفاده شده است. اما از سویی دیگر، در ساخت طاقها و گنبدها از آجرهای سفید رنگ دورۀ اسلامی، به ابعاد cm۵×٢۵×٢۵ استفاده شده است. احتمالا این امر را نیز میتوان بیانگر بازسازی مجدد بنا در دورۀ صفوی دانست که در ادامـﮥ مقاله به بررسی آن خواهیم پرداخت. به نظر میرسد که چهار ستون ورودی بنا در حکم تکیه گاهی برای گنبد ساخته شده بر فراز حرم در بنای اولیه بوده است و از محوطـﮥ پیرامون ستونها برای طواف استفاده میکردهاند.
حیاط خصوصی
در گوشـﮥ شمال شرقی محوطه بنایی چهار ایوانی پیرامون یک حیاط مرکزی هشت ضلعی ساخته شده است. طاقچههای موجود در چهار گوشـﮥ بنا نیز دارای طرح نیمه هشت ضلعی است. از آنجایی که نقشـﮥ هشت ضلعی در دورۀ ساسانی رایج نبوده و از مشخصههای دورۀ اسلامی محسوب میشود، شاید بتوان این بخش را از بناهای متعلق به دورۀ اسلامی کاروانسرا دانست. بدون تردید این بخش، جالب توجهترین قسمت موجود درمحوطه به شمار میرود و احتمالا برای اسکان مسافران خاندان شاهی و یا کارمندان بلندپایه استفاده میشده است. تا زمانی که به بررسی ویژگیهای متعلق به دورۀ ساسانی این حیاط میپردازیم، میتوان گفت که امکان مطالعـﮥ بازسازیهای انجام گرفته در دورههای بعد، تعیین نقشـﮥ اولیـﮥ بنا و یا هدف اصلی از ساخت این قسمت از بنا، تنها با استناد به مطالعات سطحی غیر ممکن خواهد بود.
آسیاب
در طرح اولیـﮥ بنا، طویلههای جانبی موجود در گوشـﮥ شمال شرقی کاروانسرا، در مقابل برج گوشهای به هم میرسید. اما این طویلهها توسط یک تیغـﮥ ثانوی دیگری که احتمالا به دورۀ قاجار تعلق دارد مسدود شده است. در کنار این تیغه، دو سنگ آسیاب به شکل افقی قرار گرفته است که شیوۀ طراحی آنها به گونهای است که بتوان با استفاده از نیروی کار حیوانات آنها را به کار انداخت. با توجه به اینکه این دو سنگ آسیاب به این تیغـﮥ ثانوی متصلند، پس میتوان نتیجه گرفت که خود این آسیاب نیز بعدها به بنا اضافه شده است.
حمام و سایر ساختمانهای واقع در گوشـﮥ جنوب غربی بنا
به سبب ساخت و سازهای مختلفی که بعدها در گوشـﮥ جنوب شرقی کاروانسرا صورت گرفته است، نمیتوان تصویر روشنی از نقشـﮥ اولیـﮥ این قسمت ارائه داد. ساختمانهایی که در زیر به آنها اشاره میکنم هم اکنون در این قسمت از بنا قرار دارد: در شمال غرب یک حیاط و در شمال شرق یک حمام واقع شده است. ورود به حیاط از طریق طویله صورت میگیرد که البته همین مسئله دسترسی به حمام از طریق حیاط را غیرممکن میسازد. اما پنجرۀ کوچکی که در قسمت بالای حمام تعبیه شده است، سبب میشود تا نور مورد نیاز از حیاط به حمام منتقل شود. در این حمام، ورودی دیگری وجود دارد که از طریق راهرویی مستقیما به حیاط اصلی کاروانسرا متصل میشود. حمام شامل یک سردخانه، یک گرمخانه و دو خزینه با طاق ضربی است. این دو خزینه هشت ضلعی است و طاق آنها نیز با گنبدهای لچکی پوشیده شده است. آجرهای به کار رفته در ساخت حمام تماما آجرهای متعلق به دورۀ ساسانی است. اما به نظر میرسد که شیوۀ ساخت هشت ضلعیها و طاقهای قوسی آنها خاستگاه اسلامی داشته باشد. از سوی دیگر، در صدر اسلام، لچک کاربرد چندانی در ساخت بنا نداشت و بعدها نیز این شیوه در ایران کاملا کنار گذاشته شد. تنها در دورۀ قاجار بود که لچک دیگر بار مورد استفاده قرار گرفت. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که تاریخ ساخت این حمام به قرن نوزدهم باز میگردد. در قسمت جنوبی حیاط و حمام یک اتاق و یک راهرو قرار دارد. در غرب این اتاق نیز بقایای یک پلکان که به پشت بام منتهی میشود به چشم میخورد. راهرو نیز مستقیما به یک رشته پلکان بالاروندة دیگر ختم میشود که البته در حال حاضر توسط یک بنای ثانوی دیگر مسدود شده است. اما به احتمال زیاد این پلکان نیز در نهایت به پشت بام و یا طبقهای دیگر منتهی میشده است. در داخل دیوار غربی راهرو سوراخی وجود دارد که به راهرویی باریک ختم میشود. این راهرو هم اکنون با آوار مسدود شده، اما احتمالا به برج گوشهای منتهی میشده است.
سیستم تهیـﮥ آب
استخری و مقدسی در نوشتههای خود به وجود یک چاه در داخل و دو آب انبار دایرهای شکل در خارج از محوطه اشاره کردهاند. امروزه نشانی از چاه دیده نمیشود. اما آب انبارها هنوز وجود دارند و در سمت غرب محوطه واقع شدهاند (تصویر شمارۀ ٢). این آب انبارها با گنبدهای کوچکی پوشیده شدهاند و در ساخت آنها از آجرهای ساسانی استفاده شده است. اما از آنجایی که شیوۀ ساخت گنبدهای این دو آب انبار متعلق به دورۀ اسلامی متاخر است، پس احتمالا بعدها و در دورۀ اسلامی مورد بازسازی قرار گرفتهاند. یکی از این آب انبارها در شرایط بسیار خوبی به سر میبرد و هنوز پر آب است.
(pl. VIII(b))زمانی که در کاروانسرا بودم، میتوانستم کاروانهای محلی را ببینم که از کنار این آب انبارها که زمانی محل استراحت کاروانیان و سیراب شدن آنان بوده است عبور میکردند. از آب انبار دیگر اما ویرانهای بیش باقی نمانده و تنها با شن پوشیده شده است. (pl. VII(b)).
تاریخنگاری
همان طور که پیش از این مشاهده کردیم در بسیاری از متون تاریخی به خاستگاه ساسانی کاروانسرای دیرگچین اشاره شده است. خود بنا، موقعیت مکانی آن و آجرهای بزرگی که در ساخت آن به کار رفته، همگی در هماهنگی با توصیفاتی که در متون ادبی آمده است قرار دارد. برجها و تیغههای بنا، همگی با آجرهای منتسب به دورۀ ساسانی ساخته شده است. نشانههای بسیار کمی از بازسازیهای متاخر در بنا دیده میشود و مشکل اساسی، تعیین این نکته است که چند درصد از نقشـﮥ بنا نشان هندۀ طرح اولیـﮥ آن و چند درصد نشان دهندۀ بازسازیهای صورت گرفته در دورۀ اسلامی با استفادۀ دوباره از همان مصالح قدیمیتر است. ساختار حقیقی دورۀ ساسانی را تنها میتوان در دیوارهای اصلی و بامهای بنا که همچنان پا بر جای ماندهاند مشاهده کرد. به عبارت دیگر، این مسئله در تیغهها، در برجهای شش گانه با پوشش گنبدهای کاذب بیضی شکل و در گذرهای منتهی به برجها با طاقهای شلجمی شکل به خوبی دیده میشود. (تصویر شمارة ٦) در دیگر بخشهای بنا نیز، نشانههای بسیاری از بازسازیهای صورت گرفته در دورۀ اسلامی به چشم میخورد. پیش از این نیز گفته شد که سه مرحله را میتوان برای ساخت و بازسازی مسجد در نظر گرفت ١) شالودۀ ساسانی با ارتفاعی بالغ بر ١ متر از سطح کنونی زمین. ٢) طبقـﮥ موجود میان شالوده و پاطاقها که بعدها با استفاده از مصالح دورۀ ساسانی بازسازی شده است. ٣) طاقها و گنبدهایی که همگی با استفاده از آجرهای اسلامی ساخته شده است. همین وضعیت برای بسیاری از بخشهای دیگر بنا نیز صادق است. (تصویر شمارۀ a۵). بنابراین، بخش وسیعی از نقشـﮥ زیربنایی، شامل دیوارهای ضخیم بیرونی و برجها را میتوان نشان دهندۀ دورۀ ساسانی دانست.
از طرف دیگر، استفاده از نقشـﮥ چهار ایوانی همراه با طاقچههای تعبیه شده در دیوار طویلهها، تنها پس از دورۀ سلجوقی در ساخت کاروانسرا کاربرد یافته است. بر مبنای گزارش مقدسی که در بالا نیز بدان پرداختیم، شکافهای ایجاد شده در ساختمان کاروانسرا مرمت و بازسازی آن را ضروری میساخت. شاید بتوان ابودلف محلحلی را به سبب ادعای نادرست او مبنی بر آن که عربها تمامی نشانههای متعلق به دورۀ ساسانی را در این بنا از میان بردهاند مقصر دانست. (لاطهر فی حلیل العجم)32 البته از این نکته نیز نباید غافل شد که دیگر بناهای متعلق به این دوره یکسره ویران شده و صدمات فراوانی نیز به خود دیر، به ویژه در طبقات بالایی آن، وارد آمده است. اما میتوان گزارش ابودلف را مبنی بر اینکه کاروانسرا در زمان خود وی رو به ویرانی نهاده بوده و بعدها ـ همان طور که منشی کرمانی نیز بیان میدارد ـ در دورۀ سلطان سنجر مرمت شده است بپذیریم. بنابراین، به نظر میرسد که نقشـﮥ کنونی چهار ایوانی بنا با مشخصههای اسلامیاش، در طول فرآیند بازسازی و در راستای بهرهگیری مجدد از مصالح دورۀ ساسانی بر نقشـﮥ اولیـﮥ بنا تحمیل شده است.
تعیین تاریخ بازسازی بامها با آجرهای اسلامی نیازمند دقت و توجه بیشتری است. اگرچه طاقهای چهار بخشی به کار رفته در پوشش بامهای طویلهها از نوع طاقهایی است که از زمان سلجوقی مورد استفاده قرار گرفتهاند، اما اتاقهای اصلی با طاقهای گوشوارهای پوشیده شده است که پیشرفتهتر از گونههای مورد استفاده در دورۀ سلجوقی است و نمایشگر شاخصههای بیشتری از معماری دورۀ صفوی به شمار میرود. علاوه بر این، در نماسازی حیاط، الگوهای آجرکاری زیگزاگ کنارۀ طاقها، مشابه نمونههای به کار رفته در کاروانسراهای دورۀ صفوی، واقع در مسیر اصفهان به تهران است. بدین جهت، این احتمال وجود دارد که در روند گستردۀ ساخت و ساز کاروانسراها در دورۀ صفوی، بخشی و یا تمامی بام متعلق به دورۀ سلجوقی دیرگچین به سبک معاصر مورد بازسازی قرار گرفته باشد. در ساخت ورودی کنونی بنا نیز از آجرهای اسلامی کوچک استفاده کردهاند که احتمالا هم زمان با بازسازی بام ساخته شده است. نوسازی بام با مصالح متأخر و ویرانی سازۀ پیشین، سبب شد تا مقادیر زیادی آجر قدیمی بر جای بماند که در دورههای بعد از آنها در ساخت تیغههای موجود در داخل طویلهها استفاده شد. تعداد بیشتری از این آجرها در ساخت بنای واقع در قسمت شمالی محوطه به کار رفته است. امروزه نیز شمار زیادی از این آجرها در سطح محوطه به چشم میخورد. حمامی که در بخش جنوب غربی محوطه قرار دارد نیز احتمالا با استفاده از همین آجرها ساخته شده است. تاریخ ساخت حمام، همچنان که از گنبد لچکی و سایر جزئیات آن پیداست، به سدۀ نوزدهم باز میگردد. چنین تاریخگذاری را میتوان شاهدی بر تداوم فعالیتهای ساختمانی در این کاروانسرای مشهور بیابانی ـ جایی که سابقـﮥ ساخت و ساز در آن به بیش از هزار و پانصد سال میرسد ـ دانست. حمام، آخرین ساخت و ساز صورت گرفته در محوطه به شمار میرود.
آنچه تا بدین جا در پی مطرح کردن آن بودهام، این است که کاروانسرای واقع در نزدیکی بلقیطس که در حال حاضر با نام دیر شهرت یافته است، بسیار مشابه همان کاروانسرای متعلق به دورۀ ساسانی با نام دیرگچین و یا دیر کردشیر به شمار میرود که در بسیاری از منابع تاریخی دورۀ اسلامی نیز بدان اشاره شده است. علاوه بر این، واژۀ کردشیر از یک سو و پارهای شیوههای معمارانـﮥ آغازین بنا از سوی دیگر، تاریخ اولیـﮥ ساخت این کاروانسرا را تا زمان حکومت پادشاه ساسانی، اردشیر اول عقب میبرد. (41ـ224ب.م) موقعیت مکانی دورافتاده و استحکام و وسعت غیرعادی این بنا، بر این گفتـﮥ استخری تاکید میورزد که از این کاروانسرا برای نگهداری ذخایرنظامی استفاده میشده است. از سوی دیگر، قرارگیری کاروانسرا در انتهاییترین نقطـﮥ جادۀ ری به قم در عصر ساسانی، زمینـﮥ جدا افتادن این مکان پس از انتقال این جاده به مسیر کنونی خود درعلی آباد ـ که در دورۀ قاجار صورت گرفت ـ را نیز فراهم کرد. اما آثار و نشانههای ساخت این کاروانسرا در دورۀ ساسانی را میتوان به وضوح در لایههای زیرین بازسازیهای انجام شده در بنا در طی دورۀ اسلامی مشاهده کرد.
پینوشتها
1. Mubammad H.usain b. Khalaf-i Tabrizi, Burhan-i qati', ed. M. Mu'in, Tehran, 1952, 789.
2. Mulammad-i Padishah, Farhang-i Anandrdj, Tehran, 1956, 1984.
3. Shams al-din Muhammad b. Qays al-Razi, al-Mu'jam fi ma'ayir-i ash'dr-i al-'ajam, ed. M. Qazvini and E. G. Browne, Leyden and London, 1909, 169.
4. Abmad b. ‘Umar, al-A’liq al-nafisa, Leiden, 1891, repr. 1967, vii, 191
5. ibid., 190.
6. Istakhri, al-Masalik wal-mamalik, Cairo, 1961, 134.
7. Muhammad b. Hauqal, al-Masalik wal-mamalik, Leiden, 1873, 290. Muqaddasi, Ahsan al-taqasim, Leiden, 1906, 401.
8. Ibn Hauqal, al-Masalik wal-mamalik, Leiden, 1873, 189-91.
9. Hasan n. Muhammad b. Hasan-i Qumi, Tdrikh-i Qum, Tehran, 19
10. Muqaddasi, Ashan al-taqdasm, Leiden, 1906, 491.
11. Abu Dulaf b. Muhalhil, al-Risdlat al-thdnia, ed. V. Minorsky, Cairo, 1955, 19 (Arabic text), 51 (English translation).
12. Yaqit Hamawi, Mu'jam al-buldan, Leipzig, 1867, 690.
13. Qazwini, Athar al-biladd, Beirut, 1960, 371.
14. Ibn Muhalhil, al-Ris8lat al-thdnia, 99.
15. H.asan b. Mubammad-i Qumi, Tarikh-i Qum, Tehran, 1934, 26.
16. Niair al-din Munshi Kirmani, Nasa'im al-ashar, Tehran, 1959, 68.
17. Qadi Abmad Ghaffari Qazwini, Tdrikh-i jahan ara, Tehran, 1964, 268.
18. M. Tabataba'i, Rahnamay-i jughrafiya-yi tarikhi-yi Qum, Qum, I, 1976, 66.
19. ibid., 208-9.
20. Ibn Muhalhil, al-Risalat al-thdnza, ed. V. Minorsky, Cairo, 1955, 51, 99.
21. Stahl, Petermanns Mitteilungen, Erganzungsheft, 118, map I.
22. Ibn Hauqal, al-Madslik wal-mamdlik, Leiden, 1873, 190.
23. H. Karimian, Ray-i bastdn, Tehran, 1970, 550-5.
24. Rahnama-yi jughrdfia-yi tdriki-yi Qum, I, 'Alidbdd ndma, 207
25. ibid., 248-50.
26. ibid., 209-10, 279.
27. M. Shokoohy, Studies in the early mediaeval architecture of Iran and Afghanistan, Ph.D. thesis, Heriot-Watt University, Edinburgh, 1978, 2-20.
28. Y. Kiani, Iranian Caravansarais, Tokyo, 1978, 27-8, pl. I. At the time of writing Dr. Kiani's book had still not reached distributors, but I had an opportunity to study an advance copy sent to Dr. GKza Fehervari at the School of Oriental and African Studies, London.
29. L. Vanden Berghe, Archaologie de l'Iran ancien, Leiden, 1959,. 122.
30. Map of Persia, compiled in the Silma Drawing Office, 1897, Dehra-Dun, Survey of India, Sc. 1: 1.013 760.
31. A. Reuter, A survey of Persian art, ed. A. U. Pope, Oxford, 1964-5, ii, 522-3.
32. Ibn Muhalhil, al-Risalat al-thania, Cairo, 1955, Arabic text, 19.