2. چاپ : «گاهي»
«معرفت قارورة نفط»
{1} صفت روغن گرفتن : سندروس ده درم در ديگي كنند و بر سر آتش خاك انگِشت نهند تا بگدازد. بعد از آن كندر دريايي و كندر شهري و دوش از هر يكي ده درم در آن افگنند.
{2} پس روغنِ شونيز و روغنِ كمان از هر يكي ده درم در آن ريزند ؛ پس اشق و زفت و برق آتش از هر يكي ده درم در آن كنند و ده درم سريشم ماهي سفيد به قوام آورد و در آن ريزد.
{3} و چون در آن آتشِ نرم اينها همه نيك به قوام آيند، روغنِ نفط سي درم و روغنِ چركِ آدمي ده درم اضافتِ آن كنند تا نيك به هم درآميزد.
{4} بعد از آن بردارند و در شيشـﺔ آبگينه كنند و در آفتاب بياويزند تا پرورده شود. هرچند پرورش بيش يابد بهتر باشد. و روغنِ چركِ آدمي از نوبت آخر سر تراشيدن بگيرند كه عبارت از چركِ بنِ موي باشد كه به استره جدا شود.
{5} و بعضي مردم اين چيزها كه گفته شد به مقدار مذكور هرچه گداختني است ميگدازند و كوفتني نرم ميكوبند و مجموع با روغنِ نفط ميآميزند و در ميانِ خاكسترِ انگِشت گرم مينهند تا گرم ميشود و به هم ميآميزد و بعد از قوام و آميختگي در شيشـﺔ آبگينه كرده به آفتاب ميپرورند ؛ فامّا طريق اوّل بهتر است.
{6} صفت قاروره بستن : قاروره بايد كه بزرگ نباشد تا تير خطا نكند. و از روغنِ مشروح پُر سازد و سرِ شيشه به خرما و خاكستر استوار سازند و شيشه را در كرباس دوزند و باز در نمدپاره بغايت باريكِ تَـنُـكِ نيكماليده هموار دوزند.
{7} و تيري بسازند از تيرِ عادتْ چهار انگشت درازتر و پرهايش بغايت بزرگ و پهن. و شيشه با دو فتيلـﺔ گوگرد و يك فتيله شمعِ سرنجداده به مفتولِ برنجين بر آن تير محكم ببندند و چون گشاد خواهند داد، فتيلَها درگيرند و رها كنند.
يادداشتها
{1} سندروس : صمغ درخت «ناژ» است (نك : ترجمـﺔ صيدنه، ج1، ص313، ذيل «راتينج»). سندروس يكي از مواد اصلي در ساختن روغنِ كمان براي جلدهاي لاكي بوده است. صادقي افشار در رسالـﺔ قانونالصّور (در : كتابآرايي، ص354) در ضمن اشاره به شيوة ساختن روغنِ كمان يادآور شده است كه به دليل قابليّت اشتعال سندروس بايد عمل حرارت دادن را بيرون از خانه انجام داد. به اين خاصيّت اشتعال سندروس در ديگر آثار نيز اشاره شده است (براي نمونه نك : عرايسالجواهر و نفايسالاطايب، ص147).
كندر: كندر نيز نوعي صمغ است كه به عربي «علك» ناميده ميشود. در ترجمـﺔ صيدنه (ج 2، ص 611) اشاره شده كه : «تمييز ميان او (كندر) و راتينج به آن توان كرد كه چون آتش به كندر رسد درگرفته شود و در راتينج آتش عمل نكند». در منابعي كه در دسترس داشتيم به كندر شهري و دريايي اشاره نشده است.
دوش: به درستي دانسته نشد چيست. مادهاي به نام «دوش» و يا صورتهاي تحريف شدة احتمالي آن در منابعي كه در دسترس داشتيم يافته نشد ؛ فقط در لغتنامـﺔ دهخدا در ذيل «دوش» آمده : «قسمي از لاك كه با آن محكم ميكنند دستـﺔ كارد را».
{2} روغنِ شونيز : براي «شونيز» نك : ترجمـﺔ صيدنه (ج 1، ص 427 و ج 2، ص 905).
اشق : نك : ترجمـﺔ صيدنه (ج 1، ص 64).
زفت : نك : ترجمـﺔ صيدنه (ج 1، ص 344).
برق آتش : ماهيّت اين ماده در منابع يافته نشد.
{4} شيشـﺔ آبگينه : نك يادداشت : «آبگينه و شيشه»، علي صفري آققلعه، گزارش ميراث، پياپي 17 و 18، ص 10. در آن يادداشت با آوردن شواهدي نشان داديم كه پيشينيان، شيشـﺔ شفّاف را «شيشـﺔ آبگينه» ميگفتند.
{7} مفتول: مفتول به هر چيز رشته مانند و فتيله شده گويند چنانكه در زر و سيم و فلزات نيز كاربرد دارد.
درگيرند: درگرفتن در اينجا به معني آتش زدن است.
كتابنامه
آداب الحرب و الشّجاعه، محمّد بن منصور بن سعيد ( فخر مدبّر)، احمد سهيلي خوانساري، تهران، انتشارات اقبال، 1346خ.
صيدنه، ابوريحان بيروني، ترجمـﺔ ابوبكر بن علي بن عثمان كاساني، تصحيح منوچهر ستوده و ايرج افشار، تهران، شركت افست، 1358خ [2 ج].
عرايسالجواهر و نفايسالاطايب، نگاشتـﺔ ابوالقاسم عبدالله كاشاني، به كوشش ايرج افشار، تهران، انتشارات المعي، 1386 خ.
فهرست نسخههاي خطّي كتابخانـﺔ مجلس شوراي اسلامي [ج 32]، نگارش محمود نظري، تهران، كتابخانه موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1388 خ.
كتابآرايي در تمدّن اسلامي، تصحيح و تأليف نجيب مايل هروي، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1372 خ.
كليّات آثار پارسي حكيم عمر خيّام، به كوشش محمّد عبّاسي، طهران، انتشارات كتابفروشي باراني، 1338 خ.
لبابالالباب، محمّد عوفي، تصحيح ادوارد براون و محمّد قزويني، ليدن، 1903ـ 1906م [2ج].