نقش علوم انسانی در سازندگی اخلاق دانشجویی
نویسنده: دکتر رضا مصطفوی سبزواری
علم کـز تو تـرا بنستاند جهل از آن علم به بود صدبار1
شکی نیست که هدف از تحصیلات دانشگاهی تنها به دست آوردن شغل و مقام نیست بلکه مهمترین نقش ماندنی آن تأثیر بنیادین آن است در سازندگی درونی دانشآموختگان و ارتقاء آنان به سوی کمال مطلوب و متجلی گردیدن صفات عالی انسانی در آنان به نحوی هرچه شایستهتر.
موضوع سخن ما در این جا اشاراتی است کوتاه به نقشی که علوم انسانی و از آن میان ادب فارسی در دانشجویان و پژوهندگان خود دارد. باشد که ارزش والای متون ادب پارسی، این گنجینههای گرانبهای مربوط به فرهنگ ایرانی در دورة اسلامی که نقش زیربنایی دانشهای ادبی را دارد، نمودهتر گردد و عمق تاثیر آنها در دانشجویان نمایانتر.
بحر را در کوزه میریزیم و به بعضی از جنبههای گوناگون این تأثیرات، در کوتاه مجالی که داریم، اشارتی میکنم و بحث مستوفی و بشرح آن را به فرصتی دیگر میگذارم.
کوتاهی سخن را فقط به چهار مورد از این تأثیرات بسنده میکنم که سخن بسیار است و زمان اندک.
الف) نقش آموزشها و تربیتهای دینی ادب فارسی
نقش متون ادبی فارسی منثور یا منظوم در تربیت و کمال بخشیدن دانستنیهای دینی و دینپژوهی دانشجویان قابل تردید و انکار نیست. آیات قرآن مجید، احادیث گرانسنگ و اخبار اسلامی مندرج در شعر و نثر پارسی زینتی خاص بدانها بخشیده تا آنجا که شاید کمتر دیوان شعر یا منظومه و اثر ادبی را بتوان جست که از اینگونه آرایهها و استشهادها و ایهامها و نقل مضامینها خالی باشد. شکی نیست که شعرای پارسی و هم نویسندگان متون نثر برای آموختن علوم ادبی و دانشهای مربوط به ادب، قرآن مجید را که نمونـﮥ اعلای فصاحت و بلاغت زبان عربی است و هم کتب حدیث را میخواندهاند و از همان نخستین سالهای دوره اسلامی با این محفوظات دینی خود، بیان و کلام و سخن خود را میآراستهاند و گاه شمار این آیات و احادیث در بعضی متون مانند مثنوی مولانا جلالالدین آن اندازه زیاد بوده که مفسران این کتاب شریف، برای تجزیه و تحلیل اندیشههای شاعر و شناخت ابعاد گوناگون سخن او کتابهای مستقلی را به آیات قرآن مجید و یا احادیث آن اختصاص میدادهاند و نیز مصححان متونی همچون گلستان و بوستان سعدی و دیوان حافظ و مرزباننامه و آثار عطار و مخزنالاسرار نظامی و دیوان ناصرخسرو و بسیاری متون ادبی دیگر، دست کم فهرستی را در پایان این متون برای آیات و احادیث و اخبار و اشارات اسلامی تدارک میدیدهاند.
بیشک وجود این همه مضامین دینی آنهم با شرح و تفسیرها و استدلالها و تحلیلها و استنتاجهایی که بحثهای ادبی میطلبد، در لابلای متون ادب فارسی، تأثیری بسیار عمیق و مثبت در روح و روان دانشجویان ما و نهایتاً اخلاق و منشهای آنان دارد که قابل انکار نیست و بیجهت هم نبوده است که ما در تدوین برنامه آموزشی گروه زبان و ادب فارسی، درسی هم جداگانه تحت عنوان تأثیر قرآن و حدیث در ادب فارسی، داریم.
ابعاد گوناگون این تأثیرات و نحوه کاربرد و نقش تعلیمی آنها خود مجالی وافی میطلبد و بحثی شافی.
ب) نقش تربیتهای ملی و میهنی و ایران دوستی
نقش تربیتهای ملی و میهنی و ایراندوستی را در این رهگذر نمیتوان از یاد برد؛ و تاثیر فرهنگ ایران زمین را با همه غنا و پرباری و دیرینگیای که دارد در وابستگیهای مربوط به ملک و ملت و دفاع از وطن نمیتوان فراموش کرد. دانشآموختگان بعضی رشتههای علوم انسانی در قیاس با دیگران به دلیل انس با فرهنگ و تمدن ملی و مردمی و الفت با شاهکارهای جاویدان ادبیات جهان مانند شاهنامه و دیگر متون حماسی، دلبستگی بیشتری به وطن و مفاخر آن پیدا میکنند و مفهوم وطن را بالاتر از فقط زادگاه و محلی که نام آن در ستون ولادت شناسنامهشان آمده، میدانند. همین افتخارات ملی و فرهنگ غنی و مردمی و پربار گذشته و همچنین دانشمندان و علما و ادبا و علوم و معارف روزگار کهن و تمدن و مفاخر ملی است که سبب میگردد به جهانیان ببالند و رابطه معنوی خود را با ایران نَبـُرند و در نتیجه دفاع از افتخارات ملی سرزمین خود را وظیفه ملی تلقی کنند و به دفاع از آن برخیزند و در راه وطن اسلامی خود بجنگند و چنانکه دیدیم پیروز بدر آیند.
تأثیر آن همه دفاع از وطن و ملیت ایرانی در شاهنامه فردوسی برای کسب آزادی و استقلال و دفاعهای مقدسی که حتی به مرگ قهرمانان وطن میانجامد، چگونه میتواند نقشی سازنده در خواننده ایجاد نکند و تشویق و تحریک او را به سوی ایران دوستی و وطنخواهی سبب نگردد و تأثیری بسیار مثبت در درونش به جای نگذارد.
این حس میهندوستی و دفاع از وطن در بسیاری از آثار مدرن ادب فارسی حتی تا دورة معاصر نقش سازنده داشته است. چگونه میتوان این قطعه دهخدا را خواند و متأثر نگشت که:
هنـوزم ز خـردی به خاطر درست کـه در لانــﮥ مـاکــیــان بـرده دسـت
بـه منقارم آن سال به سختـی گزید که اشکم، چو خون از رگ، آن دم جهید
پـدر خنده بـر گریهام زد که: هـان وطـــن داری آمــوز از مــاکــیــان2
کیست این ادعای غرورآمیز ما را نداند و نپذیرد که در روزگاری که ما در کشورمان بدان پایگاهی از علم و دانش رسیده بودیم که در ریاضیات کتاب جبر و مقابله را همراه با معادلات چندمجهولی تألیف میکردیم و در طب به کشفیات شیخالرئیس ابوعلی سینا و تألیف 12 مجلدی سید اسماعیل جرجانی میرسیدیم و رازیهایمان الکل اختراع میکردند و ابوریحانهایمان در دانش نجوم به کشفیات غیرقابل انکاری دست مییافتند، کشورهایی که امروز دم از تمدن و فرهنگ میزنند هنوز کشف نگردیده بودند و به تعبیری تولد نیافته بودند و اروپا هنوز دوره جهل قرون وسطایی را میگذراند؟ و کیست که منکر تأثیر فرهنگ و دانشهای ایرانی در فرهنگ و تمدن جهانی گردد؟
دانشآموختگان رشتههای علوم انسانی این گذشتههای افتخارآمیز و غرورآفرین را در تاریخ و تاریخ ادبیات و تاریخ تمدن میخوانند و به آن میبالند و از ایرانی بودن خود احساس غرور میکنند و در نتیجه در دفاع از کشور خود بجان میکوشند.
ج) سازندگیهای اخلاقی
شکی نیست که تدریس گنجینههای گرانسنگ ادب فارسی در جهت سازندگی و تکامل شخصیت و علمالاخلاق و به قول قدما: حکمت عملی یا «دانش بد و نیکخویها و تدبیر انسان» در دانشجویان تأثیر خاص خود را دارد.
از آفریننامه ابوشکور بلخی، نخستین مثنوی اخلاقی زبان فارسی تا آثار اخلاقی دورههای بعد مانند اخلاق ناصری، کلیله و دمنه، مرزباننامه، سندبادنامه، قابوسنامه، کیمیای سعادت، مثنوی مولوی، اسرارنامه، مخزنالاسرار نظامی، گلستان و بوستان سعدی، مواعظ سنایی و نهیبهای کوبنده ناصرخسرو هر یک به نحوی و با بیانی خاص در تربیت اخلاقی دانشجوان ادب فارسی نقشی سازنده و حیاتی داشته و دارد و البته همه اینها جزء آن دسته آثار ادبی است که در جای جای آنها و ضمن بیان دیگر مطالب و به مناسبتهای گوناگون نکتههای ظریف و تعبیرات لطیف اخلاقی مطرح میگردد، چنانکه گویی توجه به آنها یکی از هنرهای نهفته شاعران و نویسندگان ادب پهناور پارسی است که خود را بدان ملزم میدانستهاند و با لطف و بیانی خاص و ضمن داستانهایی که در «حدیث دیگران گفته میآمد»، مفاهیم عالی اخلاقی را به خوانندگان خود منتقل گردانیدهاند. در اینگونه متون القاء پند و اندرزهایی همچون: فضیلت قناعت ـ فوائد خاموشی ـ عدل ـ سیاست ـ نواخت ضعیفان ـ رعایت حقوق مردم ـ شفقت و رحمت ـ نیکوکاری ـ ملاطفت با دشمن ـ عاقبت اندیشی ـ برکت اخلاص و آفت ریا ـ کوتهنظری و عالی همتی ـ پروردن فرزند ـ شکر بر عافیت و نعمت ـ اغتنام فرصت ـ بیداری از خواب غفلت و غیره اغلب به صورت داستان و یا ضمن آن با بیانی دلکش و مؤثر بیان گردیده است که بیشک اینگونه مضامین اخلاقی و انسانساز مخصوصاً در قالب تمثیلها و داستانهای دلانگیز و مؤثر میتواند در تکامل شخصیت جوانان دانشجو نقش حساسی را ایفا کند.
این نوع شعر حکمی از همان آغاز شعر فارسی و از اشعار باقی مانده خنطله باد. غیسی متوفی به حدود سال 220 ﻫ. ق، آغاز میگردد که:
مهتری گر به کام شیر در است شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ روبا روی3
در دوره رودکی پدر شعر فارسی نیز روند تکاملی خود را پی میگیرد که:
زمـانـه پــنـدی آزاد وار داد مـــرا زمـانه را چو نکو بنگری سربسر همه پنـد است
به روز نیک کسان گفت تا تو غمنخوری بسـا کسـا که بـه روز تو آرزومند است
زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه کـرا زبـان نه بندست پای دربنـد است4
این روش در تمام دوره ادب فارسی و تا دوره معاصر شعر و ادب فارسی به گونهای فراگیر ادامه مییابد. چگونه میتوان تلاش و کوشش و استقامت و امید را بهتر از این تمثیل مؤثر ملکالشعرای بهار نه برای فهم جوانان دانشجو که حتی برای نوجوانان دانشآموز بیان داشت و بارقه عشق و امید را در دل آنها شعلهور ساخت که:
جـدا شد یکی چشمه از کـوهسار بـه ره گشـت ناگـه به سـنـگی دچـار
به نرمی چنین گفت با سنگ سخت کـرم کـرده راهـی ده ای نیـک بخـت
جنـاب اجـل کش گـران بود سـر زدش سـیـلـی و گفـت: دور ای پسر!
نشـد چشمـه از پاسخ سنـگ سرد بـه کـنـدن دراسـتــاد و ابـرام کــرد
بسـی کند و کاویـد و کوشش نمود کـز آن سنـگ خـارا رهـی بـرگشـود
و سپس نتیجه میگیرد که:
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید بـه هـر چـیز خواهـی کماهی رسیــد
گـرت پـایـداری است در کـارها شـود سـهـل پـیـش تـو دشـوارهــا5
نیروی کدام سخن یافرمان امیر یا وزیری میتواند پاسداری از مقام منیع مادر و مهر و عطوفت مادری را بدینگونه برانگیزاند؟ یا کسی را بدان امر کند و هم بر دل نشاند که سخن ایرج در قطعـﮥ زیبایش موسوم به قلب مادر! آنجا که عاشقی پس از وسوسه شیطانی معشوق به اندیشـﮥ دریدن سینه مادر میافتد:
عــاشـق بــیخــرد نــاهــنــجـار نـه بـل آن فاسـق بیعصمت و نـنـگ
حــرمــت مــادری از یــاد بــبــرد خـیـره از بـاده و دیــوانـه ز نــنـگ
رفـت و مـادر را افـکـنـد بـه خــاک سـیـنـه بدرید و دل آورد بـه چـنـگ
قـصـد سـرمـنـزل مـعـشـوق نـمـود دل مـادر بـه کـفـش چـون نــارنـگ
از قـضـا خــورد دم در بــه زمـیــن ونـدکی رنــجــه شـد او را آرنـــگ
و آن دل گـرم که جـان داشت هـنـوز اوفـتـاد از کـف آن بــیفــرهـنــگ
و از زمـین بـاز چو برخاسـت، نـمـود پــی بـــرداشــتــن آن، آهــنـــگ
دیـد کـز آن دل آغـشـتـه بـه خــون آیــد آهـسـتــه بـرون ایـن آهـنـگ
آه دسـت پـســرم یــافـت خــراش! وای پـای پـسـرم خـورد بـه سنـگ!6
د) تاثیر متون عرفانی ادب فارسی
بخش مهمی از زیباترین آثار ادب فارسی به آثار عرفانی اختصاص دارد که عالیترین لطایف عرفانی را در قالب اشعار یا داستانهای منظوم یا منثور شوقانگیز و پرهیجان به مردم و آنهم تودههای مردم عرضه میدارد. این آثار توانسته است روح و روان سالکان راه حق را تسخیر کند و در تحول فکر و اندیشه آنان مؤثر افتد. عارفان در این منظومهها با تکیه بر مکتب اشراق در توحید باری تعالی سلوک را از مرحله طلب تا فنا سیر میکنند و اشعار و منظومهها و کلمات پرمغز و ذوقانگیزشان در تصفیه درون انسانها بسیار مؤثر میافتد. کماند دانشجویانی که منظومه زیبا و دلکش منطقالطیر عطار نیشابوری را بخوانند و صحنههای گوناگون سلوک در شور و شوق عاشقان راه معبود در آن منظومه، تحولی در درون آنان برنینگیزاند. سهم این آثار عرفانی ادب فارسی در تکامل و تعالی انسانها حتی در درازای قرون و اعصار تردیدناپذیر است. این منظومههای زیبا و دلکش و مهیج ضمناً خودخواهیها و غرورهای مربوط به «مایی و تویی» را میکشد و بسیاری ستیزهگریهای جاهلانه را نابود میکند. نه فقط آثار منثور و منظوم عارفان چنین تأثیری را دارد که شرح احوال و بیان اقوال آنان و لطایف و نکتههای ظریف مربوط به زندگی روزمره آنها و جملههای کوتاه و کلمات قصارشان نیز میتواند کام تشنگان معرفت و کمال و توحید را سیراب گرداند. کلمات قصار و مناجات خواجه عبداله انصاری گفتههای ابوسعید ابی الخیر و منظومههای دلکش عطار و سنایی و مثنوی مولانا و نیز غزلیات شیوای او در دیوان کبیر و بالاخره غزلیات حافظ همه و همه در صفای باطن و خودسازی تعالی روح و القاء اندیشههای بلند عرفانی و در نتیجه کسب کمال و معرفت و بالاخره سیر الی الله دانشآموختگان ادب فارسی همواره بسیار مؤثر
میافتد.
پایان سخن و ختم مقال را به این ادعای ابوالنفیس در نزهةالارواح7 توسل میجوئیم که:
امیدواریم که خدای تعالی ما را ببخشد. آن مقدار از عقل که بشناسیم به آن نفس خود را، و آن اندازه ادب که معاشرت کنیم به آن بنی نوع خود را، و آن مثابه کفایت که غنی سازد ما را از کرام ما و لئام ما و آن قدر شکر که مستحق شویم به او مزید نعمت را از پروردگار خود و آن مثابه صبر که بکشیم به آن تلخی روزگار را به منه و کرمه.
و من الله التوفیق و علیه التکلان
پینوشتها
1. دیوان سنائی غزنوی.
2. دیوان دهخدا، ص 317.
3. تاریخ ادبیات در ایران، تالیف دکتر ذبیحالله صفا، 1338 تهران، ص 180.
4. ابوعبدالله رودکی، به تصحیح عبدالغنی میرزایف، نشریات دولتی تاجیکستان، استالینآباد 1958، ص 453.
5. دیوان اشعار ملکالشعراء بهار، ج 2، سال 1336 شمسی، ص 317.
6. کلیات دیوان ایرج میرزا، چاپ علمی، کتابخانه مظفری، ص 9ـ831.
7. نزهةالارواح، ترجمه مقصود علی تبریزی، انتشارات علمی و فرهنگی، سال 1365، ص 408.