معماری شمالغرب و غرب ایران در عصر آهن
نویسنده: دکتر کاظم ملازاده
چكيده
مراحل اوليه شكلگيري معماري در منطقه زاگرس به حدود 10000 سال قبل برميگردد. با اين حال معماري مسكوني و سنتي اين منطقه بيشتر تداوم و تكامل طرحهايي است كه براي اولين بار در عصر آهن I و II (800ـ1450 ق.م) در شمالغرب ايران شكل گرفته و در غرب ايران تداوم پيدا ميكند. استفاده از تالار ستوندار و اتاقهاي پيرامون تالار، ايوان و پيشخوان ورودي، راهپله مارپيچيشكل، نيشها و پشتبندهاي تزييني، نيمكت و سكوهاي خشتي و موارد ديگر از شاخصههاي اين معماري است. با توجه به شواهد و مدارك موجود اين معماري در خود منطقه و متناسب با شرايط زيستمحيطي آن شكل گرفته و بكارگيري و تداوم آن در غرب ايران نيز به جهت قرابتهاي زيستمحيطي ميان شمالغرب و غرب ايران است.
واژگان كليدي: پيشينه معماري، شمالغرب ايران، غرب ايران، عصر آهن، حسنلو
مقدمه
معماري يكي از شاخههاي مهم هنر و فنون تمدن انساني است كه از روزگار پيش از تاريخ تاكنون مورد توجه گروههاي مختلف انساني قرار گرفته و سعي بسيار در تكامل و گسترش آن بعمل آمده است. مراحل اوليه شكلگيري معماري در منطقه زاگرس ايران بدوره پيش از تاريخ بر ميگردد كه آثار آن در غرب ايران و در محوطههاي باستاني تپه سراب، تپه آسياب و گنجتپه شناسايي شده است. با اين حال معماري دوره تاريخي و نيز معماري سنتي منطقه زاگرس بيشتر تداوم و تكامل طرحهايي است كه در عصر آهنI و II (800ـ1450 ق.م) در شمالغرب ايران شكل گرفته و در غرب ايران تداوم مييابد و معماري هخامنشي به نوعي تكامل طبيعي آن محسوب ميشود.
معماري عصر آهن ايران نسبت به دوره قبل تحولات و پيشرفتهاي زيادي را نشان ميدهد كه از آن جملهاند: گسترش ابعاد معماري، ساخت بناهاي عمومي و حاكمنشين، تاسيسات دفاعي، تالارهاي ستوندار، ايوان، اتاقهاي مستطيل شكل پيرامون تالار، نيمكتهاي خشتي كنار ديوار، سكوسازي، راهپلههاي مارپيچيشكل، پشتبندهاي تزييني و ... . تغييرات مزبور در عصر آهنI شروع شده و در عصر آهن II و III گسترش يافته و به تكامل ميرسد. مراحل مختلف تكاملي اين معماري را در طبقات مختلف حسنلو و سپس در باباجان، نوشيجان و گودينتپه ميتوان مشاهده كرد. معماري سنتي شمالغرب و غرب ايران در دورههاي بعد تا حدود زيادي تداوم طرحهايي است كه اولين بار در عصر آهن شكل ميگيرد. از اين رو مطالعه شكلگيري، تكامل، گسترش و تداوم اين معماري حائز اهميت است.
مطالعه روند شكلگيري معماري عصر آهن در شمالغرب ايران
شكلگيري و تكامل معماري عصر آهن را ميتوان در محوطه باستاني حسنلو (واقع در 120 كيلومتري جنوب غربي درياچه اروميه و 9 كيلومتري شمالغربي شهرستان نقده) مورد مطالعه قرار داد. طبقه استقراري V (1200ـ1450ق.م) و IV (800ـ1200ق.م) اين محوطه معرف آثار معماري مهمي است كه در ادامه به آن ميپردازيم.
از طبقه استقراري V به علت وسعت كم كاوش، تنها بقاياي دو واحد مسكوني و بخشي از يك بناي عمومي بزرگ (شكل ش1) كشف گرديد (Dyson.1989:109). نقشه واحدهاي مسكوني عبارت بودند از يك تالار مركزي به ابعاد 9×11 متر كه در يكي از اضلاع طولي آن انبار مستطيلي شكل و در قسمت جلو آن پيشخواني قرار گرفته بود. در يك گوشه اين پيشخوان راهپله مارپيچي شكلي جهت دسترسي به طبقه بالا يا پشت بام تعبيه شده بود. در داخل تالار و چسبيده به ديوار نيمكتهاي خشتي و در ميانه تالار اجاق و پايه ستون بدست آمده است.
به غير از واحدهاي مسكوني، بخشي از يك بناي عمومي كاوش شده كه به دليل ابعاد وسيع، ضخامت ديوارها و استفاده از پشتبندها اطلاق «بناي عمومي» به آن داده شده است (Ibid).
معماري شكل گرفته در اين محوطه در مقايسه با معماري دوره برنز حاكي از يك تحول اساسي است كه به نظر ميرسد نشانگر تحولات مهمي در زمينه ساختارهاي مختلف اجتماعي، اقتصادي، سياسي و تكنولوژيكي است.
طبقه استقراري IV حسنلو خود معرف سه لايه استقراري است كه از قديم به جديد با نامهاي IVC، IVB و IVA مشخص شده است. هر كدام از اين استقرارها با آتشسوزي و حمله دشمن ويران شدند.
طرحهاي معماري كه در طبقه V شكل گرفته بود، در لايه استقراري IVC گسترش يافته و بصورت تالارهاي ستوندار بزرگي با انبارها و اتاقهايي در اضلاع جانبي، ظاهر ميشود (شكل ش2). از اين دوره بقاياي 5 ساختمان (ساختمانهاي II، V، IV شرقي، III و VI) كه بصورت پراكنده در سطح تپه ساخته شده بودند شناسايي شدند كه با ديوار ضعيفي محصور ميشدهاند. اين بناها در جريان آتشسوزي ويران شدند و بلافاصله در دوره IVB با تغييراتي بازسازي شده و بناهاي جديدي به آنها افزوده شدند (Ibid;114) در اين دوره با تغييرات اعمال شده و ساخت بناهاي جديد، مجموعهاي در اطراف دو صحن كوچك و بزرگ شكل گرفت. اين مجموع متشكل از 5 ساختمان بود كه هسته مركزي آنها را تالار ستوندار بزرگي تشكيل ميداد. هر كدام از اين تالارها توسط انبارهاي مستطيل شكلي در بر گرفته شده بودند و در جلو داراي ايوان، پيشخوان و راهپله مارپيچي شكل بودند. ايوان از عناصر جديدي بود كه در جريان بازسازي به بناها افزوده شد. مصالح مورد استفاده در معماري حسنلو در قسمت شالوده سنگ قلوه و لاشه و در قسمتهاي بالاتر خشت و گل است. از سنگ همچنين براي پايه ستون و نيز به صورت تختهسنگهاي بزرگ ايستاده در جلوي ايوان استفاده شده است.
بناهاي اصلي محوطه در بخش جنوبي تپه و پيرامون دو حياط شرقي(كه كوچكتر است) و غربي گرد آمدهاند(شكل ش3). راه دسترسي به اين حياطها از طريق راهپلههاي عريضي است كه با كمك قطعات بزرگ سنگ نتراشيده ساختهاند. تقريباً تمامي ايوانهاي ستوندار رو به اين حياطها قرار گرفتهاند. همچنين ديوارههاي بناها در جانب حياط با پشتبندهاي تزييني نماسازي شده است. اين عنصر معماري احتمالاً به تاثير از معماري بينالنهرين شكل گرفته و بعدها در معماري دوره ماد و هخامنشي تداوم يافته است.
1ـ1. ساختمان سوختهV
بنظر ميرسد قديميترين ساختمان حسنلويIV، ساختمان سوختهV باشد. هسته مركزي اين بنا تالاري است به ابعاد 16×16 متر كه در ميانه داراي دو رديف ستون دو تايي است. پيرامون تالار و چسبيده به ديوار نيمكتي خشتي و بر روي اين نيمكت 9 ستون ديگر تعبيه شده است. در دو ضلع طولي تالار انبارهاي مستطيل شكل و در جلو تالار، پيشخوان و ايوان ستونداري قرار گرفته است. در يك جانب پيشخوان راهپله مارپيچي شكلي جهت دسترسي به طبقه بالا و پشتبام تعبيه شده است. در ميانه تالار سكويي خشتي شناسايي شده كه بر روي آن بقاياي بيش از 100 لايه گچي شناسايي شده كه دلالت بر دفعات مكرر سوختگي و اندود گچي دارد. به نظر ميرسد اين بنا در طبقه IVC كاركرد مهمي(احتمالاً مذهبي) داشته كه در دوره IVB ساختمان سوختهII جايگزين آن شده و اين بنا به انبار و اصطبل تغيير كاربري داده است.
1ـ2. ساختمان سوخته II
اين بنا كه اصل آن مربوط به لايه IVC است، در بخش جنوبي محوطه حسنلو قرار گرفته و بزرگترين بنايي است (75/43× 75/38 متر) كه مورد كاوش قرار گرفته است. بنا در جهت جنوبي ـ شمالي ساخته شده و مشتمل بر تالار ستوندار، پيشخوان، ايوان و انبارهاي پيراموني است. ايوان كه در دوره IVB به اين بنا الحاق شده، داراي سه جفت ستون و ستونهاي اضافه ديگري ميباشد. بعد از ايوان فضاي پيشخوان، به ابعاد 9×25 متر واقع شده كه در يك جانب آن اتاقي مربع شكل و در جانب ديگر راهپله مارپيچيشكلي قرار گرفته است.
تالار مركزي بنا به ابعاد 5/18×30/24 متر، در مركز داراي دو رديف ستون چهارتايي و 14 ستون بر روي نيمكتهاي جانب ديوار است. بر اساس بقاياي بدست آمده ستونها از درخت تبريزي بوده و قطر آنها در قسمت پايان حدود 20 سانتيمتر بوده است. در ميانه تالار و طرفين درگاه ورودي سكوهاي خشتي و سنگي ساخته بودند. همچنين در ميان تالار بطرف درگاه محوطه سنگفرش چهارگوشي، با آبگذري در ميانه آن وجود داشت. در ميانه ضلع جنوبي اين تالار اتاق كوچك حجره مانندي با درگاه تزييني ساخته شده است كه توسط پلكاني به داخل تالار راه پيدا ميكند. با توجه به مدارك و شواهد موجود تالار به صورت يك طبقه بوده و حدود 7 متر ارتفاع داشته اما فضاهاي مجاور آن دو طبقه بودند كه طبقه اول اختصاص به انبار آذوقه و غيره داشته و طبقه دوم مسكوني بوده و اموال ارزشمند را در آن نگهداري ميكردند. بنظر ميرسد ارتفاع تالار بيش از مجموع ارتفاع دو طبقه مجاور بوده و روشنايي مورد نياز تالار از طريق روشناييهاي تعبيه شده در اين فاصله تامين ميشده است.
با توجه به كليه مدارك و شواهد، از جمله بقاياي جسد 40 نفري كه در اين تالار قتلعام شدند، ميتوان اين احتمال را مطرح ساخت كه ساختمان سوخته II حسنلو در زمان ويراني مركز فعاليتهاي مذهبي محوطه بوده و بخشي از اموال ارزشمند در اين بنا نگهداري ميشده است.
1ـ3. ساختمان سوخته I
اين بنا كه مشتمل بر دو بخش شرقي و غربي است، در قسمت جنوبغربي مجموعه واقع و در دوره IVB ساخته شده است. بخش شرقي احتمال ميرود كاركرد خدماتي داشته و بخش غربي كه ساخت بسيار بهتري دارد، مقر سياسي حاكم مستقر در محوطه بوده است. نقشه منظم هندسي، استفاده از نيشهاي تزييني، پايهستونهاي سنگي و كشف اشياء بسيار ارزشمندي چون جامهاي طلا و نقره، نظريه فوق را تاييد ميكند. تالار مركزي به ابعاد 60/15×15 متر در ميانه داراي دو رديف ستون چهارتايي و نيز 12 ستون چسبيده به ديوار است. در اضلاع طولي تالار دو انبار مستطيل شكل قرار دارد كه هر كدام با دو ورودي به تالار راه دارند.
در يك جمعبندي ميتوان گفت كه در طي عصر آهنI (1200ـ1450ق.م) معماري كاملا جديدي در منطقه شكل گرفته كه مهمترين مشخصههاي آن نسبت به معماري دوره قبل؛ گسترش ابعاد معماري، استفاده از تالار ستوندار بعنوان هسته مركزي بنا و انبارهايي در پيرامون آن، استفاده از نيمكتهاي خشتي چسبيده به ديوار، استفاده از راهپله مارپيچيشكل، استفاده از نيشها و پشتبندهاي تزييني، قابها يا درگاههاي تزييني و موارد ديگر است. اين شكل جديد از معماري كه متناسب با وضعيت زيست محيطي منطقه و ساختار اجتماعي و سياسي جديد شكل گرفته بود، بعدها در غرب ايران رواج يافته كه آثار آن به ترتيب تاريخي در محوطههاي باباجان تپه، نوشيجان تپه و گودين تپه، از دوره ماد ديده ميشود
تحول مهم معماري كه ما در شمالغرب شاهد آن بوديم به نوعي در فلات مركزي ايران و محوطه باستاني سگزآباد(واقع در 8 کيلومتري روستاي سگزآباد و 60 کيلومتري جنوب قزوين) نيز ديده ميشود (طلايي.1383: 143ـ140؛ Talai.1984:32-40). آثار مهم مکشوفه از عصر آهنI (1200ـ1450ق.م) اين تپه شامل بقاياي يک مجموعه ساختماني است که مستقيماً بر روي بناهاي اواخر عصر برنز محوطه قرار گرفته است. عليرغم فقدان شکاف زماني بين بناهاي اواخر دوره برنز و اوايل عصر آهن، ما در فاصله اين دو دوره شاهد تحولات مهمي در زمينه معماري هستيم. در مقايسه با معماري دوره برنز، معماري عصر آهن سگزآباد بسيار متفاوت و پيشرفته است. از اين عصر بقاياي بخشي از يک مجموعه ساختماني، شامل 5 اتاق يا فضاي معماري بدست آمد (شكل ش4). ورودي اصلي بنا ظاهراً در قسمت جنوبي واقع شده و بعد از آن پيشخواني به ابعاد 3×1 متر جاي گرفته است. از طريق پيشخوان ميتوان وارد اتاق بزرگ يا تالاري شد که در گوشه جنوبي آن اتاقي به ابعاد 2×2 متر قرار گرفته است. تالار طرح هندسي منظمي ندارد و وسعت آن در حدود 5×11 متر است.
جزييات اين تالار به جهت ويراني آن مشخص نيست. از ويژگيهاي جالب اين تالار فضاي چهارگوش کوچکي است به ابعاد 1×1/5 متر که جنوب شرقي تالار قرار گرفته و در گوشهاي از آن سکوي کوچکي تعبيه شده است. با توجه به معماري مکشوفه از حسنلو احتمال ميرود اينجا محل قرار گرفتن راهپلهاي بوده که به طبقه دوم يا پشت بام راه مييافته است. در جانب شرقي تالار اتاقهاي شماره 5، 6 و 7 قرار گرفته است. اتاق 5 که سالمتر باقي مانده، 3×6 متر وسعت داشته و در طول ديوارهاي طولي و چسبيده به آنها نيمکتهاي خشتي، مشابه انواع حسنلو، تعبيه شده است. اين نيمکتها 3 متر طول و 50 سانتيمتر عرض دارند. نمونه چنين نيمکتي در اتاق 6 ساخته شده و 5/2 متر طول، 60 سانتيمتر پهنا و 60 سانتيمتر بلندي دارد. در کنار اين نيمکت همچنين خمرهاي در کف اتاق فرو برده شده است.
شاخصههاي معماري جديد سگزآباد عبارتند از (طلايي،1383: 143): استفاده از خشتهاي قالبي، ديوارهاي ضخيم، جرزهاي خشتي جهت استحكام ديوار، نيمكتهاي خشتي در امتداد ديوارها، تالار ستوندار و اتاقهاي پيرامون تالار و ديوار دفاعي.
2. تداوم معماري شمالغرب در معماري غرب ايران
معماري شكل گرفته در شمالغرب ايران با توجه به ارتباطات فرهنگي كه در اوايل هزاره اول ق.م وجود داشته، معماري غرب ايران را متاثر ساخت كه آثار آن را در محوطههاي باباجان، نوشيجان و گودينتپه ميتوان آشكارا مشاهده كرد.
2ـ1. باباجان تپه
محوطه باباجان در استان لرستان و نزديك شهرستان نورآباد واقع و شامل دو تپه مركزي و شرقي است (Goff,1970 and 1977).
طبقه فوقاني تپه مركزي مربوط به ربع اول هزاره نخست ق.م است و خود شامل سه لايه استقراري است. در لايه دوم اين طبقه به اولين بناي بزرگ و مستحكم برميخوريم كه از آن چيزي جز بقاياي شالوده سنگي برجاي نمانده است. مصالح مورد استفاده در شالوده قلوهسنگ و در سطوح خارجي سنگهاي بزرگتر است. بخش فوقاني ديوارها كه از خشت بوده از بين رفته است. نقشه بازسازي شده (شكل ش6) شامل بنايي ساده است كه در مركز آن حياطي به ابعاد 5/17× 60/9 متر و در يك جانب حياط اتاق بزرگي به ابعاد 30/4×5/17 متر قرار گرفته است. در در پيرامون اين دو فضا اتاقهاي مستطيل شكل كوچكي واقعاند.
در لايه بالاتر بناي دوره قبل با تغييراتي بازسازي ميشود (شكل ش 6 سمت چپ). در اين تغييرات ضمن اينكه بر ابعاد بنا افزوده ميشود، حياط مركزي دوره قبل جاي خود را به تالار ستوندار داده و به جاي اتاقهاي كوچك پيرامون، اتاقهاي بزرگي ساخته ميشود. از اين لايه نيز تنها قسمتهايي از شالوده برجاي مانده، لذا جزييات ساختماني آن مشخص نيست. ابعاد ديوارها در اين لايه افزايش پيدا كرده و از قطعات سنگهاي بزرگتري استفاده شده است. ظاهراً سقف تالار مركزي بر روي يك يا دو رديف ستون چوبي قرار ميگرفته است. در جنوب تالار محوطه سنگفرشي با يك آبگذر سنگي و در ضلع غربي تالار اتاق مستطيل شكل بزرگ و در غرب آن فضايي است كه احتمال دارد ايوان يا رواقي بوده باشد.
معماري بدست آمده در لايه 1 باباجان قابل مقايسه با معماري حسنلو است. در اينجا نيز ما با يك تالار بزرگ ستوندار و اتاقهايي در پيرامون آن، آتشدان و محوطه سنگفرشي، با يك آبگذر مواجه هستيم. با اين حال تفاوتهايي نيز ديده ميشود كه احتمالا ناشي از سنتهاي محلي و مرحله پيشرفته معماري در حسنلو است. تاثير معماري حسنلو بيشتر در بناهاي تپه شرقي مشهود است. در معماري لايه 1 و مقايسه آن با لايه 2 آنچه كه مهم است تحولي است كه در طرح معماري صورت ميگيرد. در لايه 2 ما طرح حياط مركزي و يا طرح درونگرا را داريم كه سابقه طولاني در معماري ايران و بينالنهرين دارد اما در لايه 1 طرحي تالار مركزي يا برونگرا را داريم كه قابل مقايسه با معماري حسنلو است.
از تپه شرقي يك مجموعه ساختماني بزرگ كشف گرديد (شكل ش 6) كه بسيار سالمتر برجاي مانده و در مطالعه معماري هزاره اول غرب ايران حائز كمال اهميت است.
بخش غربي اين مجموعه شامل فضاي ورودي، هشتي يا پيشخوان، راهپله، تالار ستوندار و اتاقهاي مستطيل پيرامون تالار و فضاهاي ديگر ميشود. اتاق شماره 2 مجموعه به نظر ميرسد بعنوان پيشخواني براي دسترسي به تالار و طبقه دوم عمل ميكرده است. فضاي شماره 1 كه دسترسي به آن از طريق پيشخوان امكانپذير است، راهپله مارپيچيشكلي بوده كه براي دسترسي به طبقه بالا يا پشتبام از آن استفاده ميكردهاند. متاسفانه به جهت ريزش آوارقسمت عمده راهپله از بين رفته است.
اتاق شماره 3 فضاي مستطيل شكل بزرگي است به ابعاد 5×11 متر كه قرينه اتاق 5 است. از ويژگيهاي اين دو اتاق وجود پشتبندهاي تزييني در سطح داخلي است.
تالار ستوندار به ابعاد 12×50/11 متر از طريق چهار ورودي با اتاقهاي 2، 5، 6 و 3 ارتباط پيدا ميكند. در ديوار غربي اين تالار آتشدان A شكلي وجود دارد و در كف تالار بقاياي پايه ستون و قطعات سنگفرش كشف شده است. در مركز ديوار شمالي درگاهي به عرض 80 سانتيمتر و عمق3/50 متر، با طرح تزييني وجود دارد كه در يك گوشه آن سكويي براي نشستن يا قرار دادن اشياء تعبيه شده است. محفوظ ماندن تزيينات ديواري و فقدان هر نوع آبگذر، وجود اندود گلي كف و كشف سه پايه ستون ثابت ميكند كه اين فضا مسقف بوده و بعنوان تالار مركزي مورد استفاده بوده است. با توجه به بقاياي پايه ستونها، به نظر ميرسد ستونها به صورت دوقلوي بهم چسبيده بوده است. ديوارهاي اين تالار در برخي نقاط تا ارتفاع 4متري باقي مانده اما مداركي وجود ندارد تا بر اساس آن بتوان دو طبقه بودن فضا را تاييد كرد. با اين حال با توجه به شواهد و مدارك موجود، احتمالاً تالار يك طبقه مرتفع و اتاقهاي پيرامون بصورت دو طبقه بودهاند. با توجه به عدم كشف پنجره يا نورگير به نظر ميرسد روشنايي تالار از طريق نورگيرهاي تعبيه شده در قسمت فوقاني ديوار و زير سقف تامين ميشده است. معماري اين بخش تداوم و تكامل معماري شكل گرفته در لايه 1 تپه مركزي است و از طرف ديگر قابل مقايسه با بناهاي حسنلو است و به نظر ميرسد در اين دوره ارتباط بين شمالغرب و غرب ايران سبب انتقال تجارب معماري حسنلو به باباجان تپه شده است. عناصري مشترك ميان معماري حسنلو و باباجان عبارتند از: گسترش ابعاد معماري، استفاده از تالار ستوندار بعنوان هسته مركزي بنا و انبارهايي در پيرامون آن، استفاده از نيمكتهاي خشتي چسبيده به ديوار، استفاده از راهپله مارپيچيشكل، استفاده از نيشها و پشتبندهاي تزييني و قابها يا درگاههاي تزييني.
2ـ2. نوشيجان تپه
اين محوطه در 20 كيلومتري غرب ملاير و 60 كيلومتري جنوب شهر همدان واقع شده و استقرار اصلي در آن مربوط به دوره ماد و حدود سالهاي 750 تا 600 ق.م است (Stronach,1969,1973,1978). در اين محوطه بقاياي يك مجموعه ساختماني متشكل از آتشكده قديمي يا غربي، آتشكده مركزي، تالار ستوندار، اتاقها و انبارها و حصار محوطه بدست آمد (شكل ش 7). معماري مكشوفه تا حدود زيادي متاثر از معماري باباجان و حسنلو است. عناصري از معماري حسنلو كه در اينجا تداوم يافته شامل موارد ذيل ميشوند: استفاده از تالار ستوندار، نيمكت خشتي، نيشها و پشتبندهاي تزييني، انبارهاي مستطيل شكل، پيشخوان و راهپله مارپيچي شكل.
گودين تپه
اين محوطه در 6 كيلومتري شهر كنگاور واقع شده و معماري طبقه دوم آن مربوط به دوره ماد و حدود سالهاي 700 تا 600 ق.م است كه شامل بقاياي يك تالار ستوندار، اتاقها و انبارها و حصار دفاعي ميشود (Young,1969 and 1974). معماري مكشوفه شباهت بسياري به معماري نوشيجان دارد و با توجه به متاخر بودن آن احتمالاً از معماري مادي نوشيجان الگو گرفته است(شكل ش 8).
3. نتيجهگيري
با شروع عصر آهن تحولات مهمي در زمينه ساختارهاي مختلف اجتماعي و اقتصادي جوامع مستقر در منطقه زاگرس صورت گرفت كه در نتيجه آن معماري نيز تحول پيدا كرد و شيوهاي جديد شكل گرفت. اين شيوه با طرحها و عناصر جديد از يك طرف مبتني بر شرايط زيستمحيطي منطقه و از طرف ديگر پاسخگويي تحولات جديد اين عصر بود. اين معماري كه نخستين بار در شمالغرب ايران شكل گرفته بود از طريق ارتباطات فرهنگي به غرب ايران راه يافت و معماري دوره ماد و سپس هخامنشي تا حدود زيادي از آن متاثر گرديد. اين معماري عليرغم تغيير شيوهاي كه در دوره اشكاني و ساساني داشتيم در معماري سكونتگاهي غرب ايران تداوم يافت و امروزه معماري سنتي اين منطقه نشانههاي زيادي از اين شيوه كهن دارد
فهرست منابع
استروناخ، ديويد(1379). پاسارگاد، حميد خطيب شهيدي، تهران، سازمان ميراث فرهنگي
طلايي، حسن(1383)، باستانشناسي و هنر ايران در هزاره اول قبل از ميلاد، تهران، سمت
مطالعات ميداني
Dyson,Robert. (1989(, The Iron Age Architecture at Hasanlu: An Essay. Expedition31( 2-3) :107-27.
Goff,C.(1968), Luristan in The First Millennium B.C, Iran 6: 105-134.
Goff,C.(1970), Excavations at BaBajan, 1968: Third Preliminary Report, Iran 8:141-156.
Goff,C) 1977), Excavations at BaBajan, The Architectue of The East Mound, Levels II and III, Iran 15 :103-141.
Stronach,D. and M.Roaf).1973), Tepe Nushi-jan,1970: second interim report, Iran 11 :129-138.
Stronach,D(1969), Excavations at Tepe Nushi-jan,1967, Iran 7,pp.1-20.
Stronach,D(1978), Excavations at Tepe Nushi-jan: Part 1, a Third interim report, Iran 16 :1-11.
Talai,H. (1984), Late Bronze Age and Iron Age I Architecture Sagzabad- Qazvin Plain', Iranica Antiqua, vol.XIX :32-40.
Young,T.C.Jr.(1969), Excavations at Godin Tepe. First Progress Report, Royal Ontario Museum, Toronto.
Young,T.C.Jr.(1974), Excavations of Godin Tepe Project: Second Progress Report, Royal Ontario Museum, Toronto.