معمار سنان: سرمعماران جهان و مهندسان دوران
نویسنده: احمد رفیق؛ ترجمـﺔ دکتر نصرالله صالحی
یادداشت مترجم
نخستین باری که در اوایل دهـﺔ هفتاد گذرم به شهر زیبا و باشکوه استانبول افتاد، آنچه که بیش از هر چیز در این شهر نظرم را به خود جلب کرد، مساجد عظیم و دیدنی این شهر نظیر مسجد سلیمانیه و سلطان احمد بود. علاوه بر این مساجد، آثار و بناهای تاریخی دیگری نیز از توپقاپیسرای گرفته تا دولمه باغچه سرای که همگی در دوران عثمانی ساخته شدهاند، از دیدنیهای فراموش نشدنی این شهر بود. درست همین جذابیّتهای معماری استانبول است که از گذشته تاکنون هر ساله شمار زیادی از گردشگران فرهنگی را از اقصی نقاط جهان به این شهر کشانده است. گردشگران جهان از هر آئین و مذهب و نژاد و قومی از همان ابتدای ورود به این شهر، تک تک بناها و شاهکارهای معماری دوران عثمانی را از نزدیک میبینند و از دیدن آنها لذت میبرند، با این حال در میان این گردشگران شاید شمار اندکی باشند که از سازنده و معمار این بناها، معمارسنان، سراغی بگیرند. محض نمونه سالانه صدها هزار ایرانی از استانبول و برخی دیگر از شهرهای ترکیه دیدن میکنند و در اغلبِ این شهرها آثار و بناهای معمار سنان را میبینند، اما دربارة زندگی و شخصیت این مرد بزرگ که یکی از بزرگترین مفاخر جهان اسلام است، پرسشی نمیکنند، از اینروست که در زبان فارسی هنوز هیچ نوشتـﺔ مستقلی دربارة زندگی نابغـﺔ معماری جهان1 نمیتوان یافت. نگارنده بنا به علاقه و ارادتی که به شخصیت سنان به عنوان یکی از مفاخر جهان اسلام داشت، اقدام به ترجمـﺔ مقالـﺔ حاضر نمود تا مقدمهای شود برای شناساندن هرچه بیشتر این شخصیت بزرگ به ایرانیان.
مقالـﺔ حاضر با این که حدود صد سال پیش، از سوی احمد رفیق به شیوة روایی به زبان ترکی عثمانی نوشته شده است، حاوی نکات وآگاهیهای ارزشمند دربارة زندگی و شخصیت معمارسنان است که حتی در یگانه اثر ممتاز دربارة تاریخ معماری عثمانی که فصل مهمی از آن دربارة سنان است، نیامده است. مؤلف مقاله با استفاده از منابع دست اول عثمانی تلاش کرده تا زندگی سنان را به گونهای مستند و دقیق روایت کند. روایت او گیرا و خواندنی است، درست همان گونه که داستان زندگی طولانی و پرثمر سنان شنیدنی است.
مقالـﺔ حاضر میتواند برای کسب شناخت اجمالی از زندگی و آثار سنان شروع خوبی باشد، ولی با این حال، برای شناخت بیشتر و بهتر سنان و آثار جاودان او باید به کتابهای تخصصی تاریخ معماری عثمانی مراجعه کرد. یکی از همین کتابهای مهم که توسط گادفری گودوین به رشتـﺔ تحریر درآمده، خوشبختانه به تازگی به فارسی برگردانده شده است.2 نویسنده در طی دو فصل، به تفصیل به برخی از آثار سنان پرداخته است. وی در آغاز فصل ششم کتاب خود در تبیین مقام و جایگاه سنان در تاریخ معماری عثمانی مینویسد: سنان «ممارستهای بسیار کرد و سنن پردامنه و تغییر یافتهای باقی نهاد. آثار او نقطـﺔ اوج دورة کلاسیک به حساب میآید. صحیحتر آن است که گفته شود وی در پایان این دوره ظهور یافت و آن را به نتیجـﺔ منطقیاش ـ سلیمانیه ـ رساند و فراتر از آن، همچون میکلآنژ که چونان زلزلهای عهد رنسانس را به لرزه آورد، دورة مزبور را بر بنیانهای خود لرزاند. زیرا که مسجد سلیم دوم در ادرنه همچون نقشههای فلورانسی برای بنای سنپیتر برخوردار از اندیشهای انقلابی بود.»3
سنان درست همانند شاهکارهای عظیمی که در عرصـﺔ معماری خلق کرد، خود نیز دعوی ابدیّت داشت، بیش از صد سال عمر کرد و تا آخرین روزهای زندگی خود دست از ساختن و خلق کردن برنداشت، سرانجام در 996 ق، به روایتی در حین انجام کار، در اثر حادثهای درگذشت و در گوشـﺔ محوطـﺔ یکی از آثار بیبدیلش یعنی سلیمانیه به خاک سپرده شد. مزار ساده و بیپیرایـﺔ او دیدنی است.
در پایان این یادداشت جا دارد از سرکار خانم دکتر عمران آی، استاد زبان و ادبیات ترکی در دانشگاه مرمره، تشکر و سپاسگزاری نمایم. ایشان ساعاتی از وقت خود را به حل برخی از دشواریهای متن حاضر اختصاص دادند و همچنین از سر لطف تصویری از مزار معمارسنان را تهیه و در اختیار اینجانب قرار دادند. همچنین از دوست دانشمندم جناب استاد رحیم رئیسنیا که بر اینجانب منّت گذاشته و فرمان مرارسوم را ترجمه نمودند، سپاسگزارم.
برگردان مقالـﺔ حاضر را به دوست بزرگوارم جناب آقای جمشید کیانفر و همسر محترم شان سرکار خانم پروین استخری که با وجود گذشت چهار سال از درگذشت فرزند دلبندشان، مهندس مزدک کیانفر، هنوز داغدار فقدان او هستند و یادنامـﺔ حاضر را به یاد و نام مزدک منتشر میسازند، با احترام تقدیم میکنم.
***
در اثنای به سلطنت رسیدن یاووز سلطان سلیم بود که استانبول، به دلیل غوغای تغییر سلطنت و برخوردهای میان شاهزادگان، ایام بسیار سخت و دشواری را پشتسر میگذاشت. سلطان سلیم همراه با یک اردوی جسور وشجاع از ساحل دریای سیاه به ساحل دیگر آن با سرعت عبور کرد و با پدرش درآویخت. او با برادران خود نیز به مجادله پرداخت و در نهایت سلطنت را از چنگ پدر درآورد و او را راهی دیمهطوقه [= دیمتوقه/ دموتیکا] کرد.4
این دوران، همزمان بود با تفوق و برتری ترکان در عرصـﺔ سیاست جهان. در همین دوران بود که اروپاییان کمکم از خواب قرون برخاسته و دست به تغییرات و اصلاحات زده بودند. مردمانی که سدههای متمادی، سیطرة تعصبات دینی ارباب کلیسا را تجربه کرده بودند، اکنون با بازگشت به دوران طلایی یونان و روم باستان رنسانس آغازگر عصر جدیدی در تاریخ اروپا و جهان شده بودند. ترکان نسبت به تحولاتی که در اروپا آغاز شده بود، به کلی بیگانه بودند. ترکان اصولاً پیش از اروپاییان، با تأثیرپذیری کامل از فرهنگ و تمدن ایران، اساس مدنیّت خود را بنا کرده بودند. شالودة مدنیّت ترکان بر سپاه و سپاهیگری استوار بود.
در ایام جلوس سلیم بر تخت سلطنت، در هر سوی امپراتوری عثمانی، سیاست جمعآوری پسران نوجوان به رسم دوشیرمه، جاری و ساری بود. البته تا آن زمان رسم دوشیرمه تنها در روم ایلی مرسوم بود، اما با آغاز سلطنت سلیم، این رسم در آناتولی هم جریان پیدا کرد. چنان که یایاباشیهایی که به اطراف قیصریه رفته بودند،گروه گروه پسران دوشیرمه (دوشیرمه چوجوقلری) را با خود به استانبول میآوردند. این پسران، فرزندانِ رعایای تابع امپراتوری عثمانی بودند. در میان آنها، نوجوانان باهوش و بااستعداد بسیار یافت میشدند. البته آنها از لحاظ جسمانی و دیگر اوصاف ظاهری نیز بسیار پسندیده بودند، زیرا از میان خیل عظیمی از پسران نوجوان، دستچین شده بودند. این پسران بعد از آورده شدن به استانبول، در سراهای مختلف تقسیم میشدند. گروهی از آنها به طوپقاپی سرای، گروهی به ادرنه سرای، گروهی هم به ابراهیم پاشا سرای که در آتمیدانی (میدان اسب) واقع بود، سپرده میشدند. همـﺔ این نوجوانان بعد از ورود به این سراها، تحت آموزشهای خاصی قرار میگرفتند. گروهی از آنها که به اندرون همایونی میرفتند، تحصیل میکردند، و اگر هنر و استعدادی داشتند، در نزد استادکاران برای انجام کارهای یدی آموزش میدیدند تا برای کارهای عمرانی و غیره آماده شوند. بدین ترتیب، این پسران بعد از سالها آموزش و سپس کار و خدمت، دهها و صدها نفرشان از سراها بیرون میآمدند و هر یک بنا به استعداد و لیاقتی که داشتند با حقوق و مقرری معینی در زمرة ینی چریها قرار میگرفتند.
در میان نوجوانان و جوانانی که از قیصریه آورده شده و به سرای ابراهیم پاشا سپرده شده بودند، جوانی 23 ساله به نام سنان دیده میشد که از کودکی به هنر معماری علاقه نشان داده و در باغ و باغچههای شهر و دیار خود با ساختن راهآب، پل، و از این قبیل چیزها، استعداد خود را نشان داده بود. این جوان، همان کسی است که بعدها به معمارسنان شهرت یافت و برای مدنیّت ترکان عثمانی بناهای تاریخی ماندگار و جاودانهای ساخت.
سنان بعد از جدا شدن از سرای ابراهیم پاشا در آتمیدانی، به کارهای بنّایی مشغول شد. او در کنار استادان ماهر عصر و زمانـﺔ خود به ساخت کاروانسراها، مقابر و بناهای مختلف پرداخت. در اثنای سفر نظامی سلطان سلیم به سوی ایران، به سپاه او پیوست و با حضور در سفرهای پرظفر سلطان سلیم، به تجربههای بسیار ارزشمند دست یافت. درست در همین سفرها بود که از همان ایام جوانی به فکر عظمت بخشیدن به سرزمینش افتاد و فکر ساخت بناهایی ماندگار به ذهن و ضمیرش خطور کرد. سنان در سفر نظامی سلیم به ایران، بعد از پیروزی در چالداران، همراه اردوی عثمانی وارد شهر تبریز شد. در این شهر بود که با بناهای تبریز و زیباییهای ایران از نزدیک آشنا شد. دو سال بعد، همراه با اردوی عثمانی به فرماندهی سلیم راهی یک سفر نظامی دیگر شد. این بار، اردوی ترک قصد قاهره داشت. سپاه عثمانی در نبرد مرجدابق بر سلطان قانصوه پیروز شد و راه قاهره هموار گشت. سلطان سلیم با پیرزوی در نبرد ریدانیه وارد پایتخت مصر شد. سنان در بدو ورود به این سرزمین، از دیدن بناهای دینی مبهوت و حیران گشت. سنان در مدت توقف اردوی عثمانی در مصر، از فرصت به خوبی استفاده کرد و تا جایی که میتوانست بناهای مختلف این سرزمین، از مساجد و کاخهای عظیم سلاطین گرفته تا اهرام فراعنه را از نزدیک مشاهده کرد. بدین ترتیب سنان از سفر نظامی مصر تجارب فراوان به دست آورد و با توشهای پروپیمان به استانبول بازگشت (923ق.).5 سنان در اواخر سلطنت سلطان سلیم در زمرة اوجاغ ینیچری (قپو) درآمد. او در مرگ سلیم، درست به اندازة ابنکمال، ناراحت و متأثر شد، چنان که گفته است:
آنک دوشیرمـهسـییم بن کمینه
ایدوب رحلت قودی باغ جهانی
|
|
عجب لطف ایلمشدر بن حزینـه
گلستـان جنـان اولـه مکـانـی
|
در اثنای به سلطنت رسیدن سلطان سلیمان قانونی، سنانِ جوان، از صنف عجمی اوغلانها به مرتبـﺔ قپو ارتقاء یافته به یک مرد ینیچری سی و یک سالـﺔ توانا تبدیل شده بود. اکنون برای سنان زمان توقف و استراحت نبود. او نیز مانند خیلیها به اردویی پیوست که منشأ پیروزیهای بزرگ شد. اردویی که به فتح ممالک مختلف مفتخر شد و حماسههای بزرگ آفرید. سنان در اردوی عثمانی به شایستگی تمام به ایفای وظایف محوله پرداخت. او در اردویی که فرماندهیاش بر عهدة سلیمان بود، تا رودوس و بلگراد نیز پیش رفت. او در سفرهای نظامی دوران سلیمان نیز با ذهنی کنجکاو و نگاهی تیزبین به سیر و سیاحت در ممالک مختلف پرداخت و بر آگاهیهای خود بیش از پیش افزود. همین سفرها بود که او را نسبت به دنیای اطراف خود بیدار و هشیار کرد.
سنان در این سفرهای نظامی با سلاحش به سرزمینش خدمت کرد و خود را برای خدمات بیشتر در آینده، آماده ساخت. سنان از این بخت و اقبال برخوردار بود که در درخشانترین و با شکوهترین دوران امپراتوری عثمانی زندگی کند. سنانِ جوان بعد از بازگشت پیروزمندانـﺔ اردوی عثمانی به استانبول، به عضویت در صنف آتلیسکبان انتخاب شد. چند سال بعد (932ق.) همراه با سلیمان به سفر نظامی مهاج رفت. در دشت مهاج از نزدیک هجومهای برقآسای سپاهیان بالیبک را دید و صدای کوس و نفیر سربازان را برای همیشه در ذهن و ضمیرش ثبت و ضبط کرد. در بودین، کاخها و سرایهای زیبا و ظریف، تختهای زریّن، تاج و تختهای به تاراج رفته و گردن کج کردن شاهان و شاهزادگان و سرداران را در برابر سپاه پرسطوت ترکان بهعینه دید و از این صحنهها تأثیر زیادی گرفت.
بعد از بازگشت به استانبول مدتی یایاباشی، و بعد از چندی زنبورکچیباشی شد. او بار دیگر در سفر نظامی سلطان سلیمان به بودین، در اردوی عثمانی حضور یافت. او در بودین در کلیساهایی که به مسجد تبدیل شد، در کنار ابوالسّعودها و ابراهیم پاشاها نماز خواند، و روزهای باشکوهی را تجربه کرد.
حضور سنان در سفرهای نظامی اردوی عثمانی بعد از بودین همچنان ادامه یافت. چنانکه در سفر طولانی بغداد همراه با اردوی پیروزمند عثمانی وارد این شهر شد. در این شهر بود که سنان با چشمانی تیزبین، بناهای عظیم و دیدنی نظیر مساجد و مدارس را از نزدیک دید و در کم و کیف ساخت آنها دقت و تأمل کرد. سفر نظامی بغداد، در پرورش هنر و استعداد معماری سنان تا حد زیادی مؤثر واقع شد. بنابراین، دیدن مرکز خلافت امویان و عباسیان، بغداد، برای سنان درسهای شایان توجهی در زمینـﺔ هنر معماری داشت. با این وصف، سنان به عنوان یک ینیچری، همچنان از حضور در اردوی عثمانی و انجام وظایف نظامی لذت میبرد و بدان افتخار میکرد:
اولوب یکیچری چکدم جفایی
یولمله، صنعتمله، خدمتمله
دورشدم تا که طفلیت چاغندن
|
|
پیاده ایلدم نیجه غزایی
دخی اقران ایچنده غیرتمله
یتشدم حاجی بکتاش اوجاغندن
|
بیشترین خدمات سنان در امور معماری، در اثنای سفرهای نظامی ایران و بعد از آن بروز و ظهور کرد (942 ق). سنان در هنگام محاصرة قلعـﺔ وان از سوی اردوی عثمانی، در کنار وزیراعظم لطفی پاشا بود. اردوی عثمانی در کنار ساحل کولی دریاچـﺔ وان مستقر شده بود. اردوی ایرانیان در ساحلِ مقابل دریاچه مستقر بود. لطفی پاشا درصدد بود تا از وضعیت دشمن در آن سوی دریاچه آگاهی کسب کند. برای رفتن به آن سوی دریاچه تعدادی قایق لازم بود، اما قایقی درکار نبود. ساخت چنین قایقهایی تنها از عهدة سنان برمیآمد. از این رو، وزیراعظم، سنان را صدا کرد و خطاب به او گفت: «برای ساخت قایق دست به کار شو».
سنان تمام دوستانش را جمع کرد. او به کمبود لوازم و امکانات نگاه نکرد، در مدت زمانی اندک سه قایق ساخت. او قایقها را با توپ و مهمات تجهیز کرد. وزیراعظم به تمجید و ستایش سنان پرداخت و او را لایق فرماندهی این عملیات دانست. سنانِ جوان همراه با دوستانش سوار بر قایقها شدند و بدان سوی دریاچه رفتند و بعد از کسب آگاهی از احوالات دشمن، به سلامت بازگشتند. سنان این مأموریت را از ساخت لوازم مورد نیاز آن گرفته تا انجام اصل مأموریت شخصاً انجام داد. از این رو، از سوی لطفی پاشا مورد لطف و محبت قرار گرفت و به منصب صوباشی ارتقاء مقام یافت.
سنان بعد از بازگشت از سفر وان در بین راه، به سمت خاصکی منصوب شد. او بعد از بازگشت به استانبول، یک بار دیگر همراه لطفی پاشا و بارباروس خیرالدینپاشا راهی سفر نظامی قورفو شد. او در این سفر دریایی، همراه با ناوگان دریایی عثمانی، سواحل ایتالیا را تا شهر پولیه طی کرد و از نزدیک تسلط و اقتدار دریایی ترکان عثمانی را دید. سنان در تمام سفرهای نظامی، همراه سلطان بود و هیچگاه از رکاب همایونی جدا نشد. او در این سفرها، بارها هنر معماری خود را نشان داد، به ویژه در ساخت پلهایی برای عبور اردو. هنگامی که اردوی عثمانی به فرماندهی سلطان سلیمان عازم سفر بُغدان بود، برای عبور اردو از رود پروت، ساخت پل به یک نیاز و ضرورت تبدیل شد. در اینجا بود که لطفی پاشا هنر و شایستگی سنان را به پادشاه چنین گوشزد کرد: «پادشاهِ سعادتمندم! ساخت پل، از عهدة غلامتان سنان صوباشی برمیآید. او از خاصکی بندگانتان است. امر کنید تا او به اتفاق دوستانش به ساخت پل مبادرت ورزد. او از استادان جهان و معماران کاردان است».
بدین ترتیب، پادشاه به توصیـﺔ لطفی پاشا، سنان را مأمور ساخت پل کرد. سنان شروع به کار کرد و در مدت سیزده روز ساخت پل را به پایان رساند. سلطان سلیمان پل را پسندید و اردو از آن عبور کرد. سلطان حتی نسبت به محافظت از آن توصیـﺔ اکید کرد و گفت: «مراقب باشید بعد از عزیمت ما کفّار اقدام به تخریب آن نکنند. قلعهای در نزدیکی آن بسازید و مأمورانی برای محافظت از پل بگمارید.» لطفی پاشا این تدبیر پادشاه را به سنانِ صوباشی منتقل کرد و از او در این خصوص نظر خواست. سنان در پاسخ گفت: این تدبیر، مناسب نیست. زیرا کفّار اگر به غیرت آیند و با تنی چند، اقدام به تصرّف قلعه نمایند، این اقدام را بزرگ جلوه خواهند داد. بنابراین، برای حفظ پل اتخاذ چنین تدبیری جایز نیست، زیرا هرگاه پادشاه اراده کنند، در هرجا که لازم باشد، چنین پلی ساخته خواهد شد.
لطفی پاشا از این پاسخ سنان اظهار تعجب کرد و خطاب به او گفت: تو شاید از این میترسی که بعد از بنا شدن قلعه، مجبور به ماندن در اینجا شوی. سنان بلافاصله در مقام پاسخ برآمد و گفت: من به عنوان غلام پادشاه در خدمتگزاری او آمادهام. هیچگاه از امر شریف پادشاه کوتاهی نخواهم کرد.
چنان که پیداست، سنان تدبیر مذکور را بنابر منافع و مصالح شخصی رد نکرده بود بلکه نظر او با مصالح نظامی آن دوره نیز همخوانی داشت. حتی در آن ایام، بگلربیگی روم ایلی نیز چنین فکری را مطابق با عقل و تدبیر دانسته و گفته بود: زمانی که عثمانیان خود را به روم ایلی رساندند، کشتیها را به آتش کشیدند. پس اگر لازم باشد، خودمان دست به تخریب پل میزنیم.
سنانِ جوان بعد از پایان سفر نظامی به استانبول بازگشت. در آن ایام، خرمسلطان از نفوذ زیادی برخوردار بود. خاصکی خرمسلطان اسباب قتل صدراعظم ابراهیم پاشا را فراهم کرده و وزرای مقتدری عهدهدار مقام صدرات شده بودند. سرانجام خلف ابراهیم پاشا، صدراعظم آیاس پاشا، نیز در 942 ق درگذشت. برای ساخت مقبرة این صدراعظم، معماری ماهر و توانا لازم بود. ازقضا معمارخاصه، عجمعلی، نیز درگذشته بود. صدراعظم لطفی پاشا که از پیش به مقام و مرتبـﺔ سنان در معماری واقف بود، او را شایستـﺔ مقام «خاصهمعمار» دانسته و خطاب به او گفته بود: «مقام خاصکی معمار برای تو برازندهتر از مقام صوباشیگری است.» سنانِ صوباشی در حقیقت عاشق معماری بود، اما به مسلک ینیچری نیز قلباً علاقه داشت.
پادشاهک قدیمی چاکری یز
اسکیدن قولییز، یکیچری یز
|
|
قلعه حفظ ایتمنک دخی اری یز
یانان اوده کیرر سمندری یز
|
بنابراین، سنان با توجه به علاقهای که به مسلک ینیچری داشت، به راحتی نمیتوانست از این مسلک دست بکشد. با این حال، او در سر سودای خلق آثار و بناهای ماندگار برای سرزمینش را نیز داشت. درحالی که او بر سر دو راهی مانده بود، ینیچری آغاسی او را فراخواند و خطاب به او گفت: «حضرت پاشا تو را مکلّف به پذیرفتن مقام خاصکی معمار کرده است، نظرت چیست؟ اگر مایل نیستی فکر چارهای کن.»
سنانِ صوباشی به محض شنیدن این سخن، عمیقاً به فکر فرورفت و در این حال، تصویر بناهای باشکوه، کاخهای عظیم و مساجد بزرگ از مقابل دیدگانش گذشت. اگر در مقام جدید میتوانست به خلق چنین آثاری نائل شود، بزرگترین توفیق را در زندگیش مییافت. از این رو، تصمیمش را گرفت و به ینیچری آغاسی جواب قطعی را داد. از این تاریخ به بعد، خاصکی سنان، عهدهدار مقام خاصکی معمار شد و بدین ترتیب، در هنر معماری ترکان، دورة جدیدی آغاز شد.
سنان از همان ابتدای احراز مقام جدید، با تمام توش و توان وارد کار شد. چنان که در همان اوایل کار، اقدام به ساخت منبری در جامع [= مسجد جامع6] واقع در استرغون (قزل ألما) کرد. این جامع، زیباترین و بهترین کلیسای استرغون بود. اولیاء چلبی روایت میکند که:
سلطان سلیمان بعد از فتح این قلعه در 950 ق، رو به جامع مزبور ایستاده و هنگام تماشای آن گفته بود: «آه چه میشد که این قبّـﺔ گلاندام، محرابی مزیّن و مصنّع میداشت تا مناسب حال آن باشد.» سنان به محض آن که این کلام درربار از زبان سلیمان صادر شد، در مقابل او سر بر زمین سائید و گفت: «انشاءالله به همت عالیّـﺔ حضرت پادشاه، محراب و منبری در این جامع بنا کنم که سیاحان جهان ندیده باشند. سلیمان خان بعد از این ماجرا راهی غزای بلگراد شده و بعد از مدتی به استرغون بازمیگردد و چشمانش به محراب و منبری میافتد که به زبان قابل وصف و بیان نیست. در واقع، قوجهسنان چنان «محفل منیف» مخصوص پادشاهان ساخته بود که در توان بشر نبود.7
سنان در نخستین تجربـﺔ ساخت یک جامع بزرگ، از سوی سلطان سلیمان مأمور احداث جامع شاهزاده محمد شد. در آن ایام، بنا بود برای شادی روح معزز و مکرم شهزاده سلطان محمدخان، جامعی بزرگ در استانبول ساخته شود. سلطان سلیمان نزدیکی اسکی اوطهلر را برای ساخت این بنا در نظر گرفته بود.8 معمارسنان، از اوایل ربیع الاول 950 ق شروع به ساخت این بنا کرد و در رجب 955 ق آن را به پایان رساند. برای ساخت این بنا، صد و پنجاه و یک یوک9 آقچه هزینه صرف شد.
معمارسنان با لقب خاصه معمار، بعد از اتمام این جامع مزبور، بناهای دیگری نظیر مقابر، مدارس، مساجد، حمامّها و سراها را یکی بعد از دیگر ساخت و به پایان رساند. او در عین حال، بر ساخت و ساز استانبول و سرای آن نیز نظارت میکرد. عمران و آبادی استانبول کاملاً با نظارت معمارسنان صورت میگرفت. او با تمام توان و قابلیت خود این امر را پیش میبرد.
سلطان سلیمان شخصاً به سیروسیاحت و گشتوگذار علاقمند بود. او بیشتر اوقات در اطراف کاغذخانه به سیر و گشت میپرداخت و از دیدن بوستانهای پردرخت، گلها و غنچهها و سبزهزار لذت میبرد. گیاهان زرد طلایی، سوسنهای وحشی و زنبقهای صحرایی سفیدِ اطراف محلـﺔ کاغذخانه با طبع شعر و روحیـﺔ عاشقانـﺔ سلیمان بسیار موافق بود. او یکی از روزها در اطراف کاغذخانه در حال سیروگشت بود که چشمش به یک منبع آب خراب و ویران افتاد، دیدن این منبعِ آب خراب او را به فکر احیاء و بازسازی منابع آب شهر انداخت، از این رو، به سرا بازگشت و تمام دولتمردان را فراخواند و با آنها در خصوص چگونگی تأمین آبشربِ شهر استانبول در زمان امپراتوری بیزانس به گفتگو پرداخت.
در حقیقت، اهالی استانبول به طرز ناگواری از کمبود آب شرب در مضیقه بودند. به گفتـﺔ سلانیکی «در روزهای گرم تابستان، مردم شهر از کمبود آب زجر میکشیدند و گاه یک مشکِ آب به پانزده آقچه نیز یافت نمیشد.»10 سلطان سلیمان بعد از گفتگو با دولتمردان به این نتیجه رسید که قفل این مشکل به دست معمارسنان گشودنی است. از این رو، از او خواست تا برای انتقال آبِ منابع واقع در کاغذخانه دست به کار شود(962ق.). معمارسنان نخست اقدام به کشف منابع آب کرد. سپس به وسیلـﺔ «ترازوی هوایی» نقاط مختلف را مورد بررسی و مطالعه قرارداد و بعد از آن، به کمک علم هندسه لولههای تختهای نصب کرده و تعداد لولههای لازم برای انتقال آب را محاسبه کرد. وی بعد از انجام این محاسبات، نزد سلیمان آمد و حاصل مطالعات خود را به تفصیل برای او بیان کرد. سلطان بعد از سپاس و تشکر از سنان، از او پرسید:
برای انتقال آب شرب کاغذخانه به استانبول، چه راهی وجود دارد؟
سنان: پادشاهم، برای این کار دو راه وجود دارد. یکی آن که تعداد بندگان شما بیشمارست، بفرمایید برای خدمت جان بر کف حاضر شوند. و دیگر این که با تعیین دستمزد افرادی به کار گمارده شوند و از خزانه مبالغی صرف این کار شود.
سلطان: در تدبیر نخست شما برای ما فائدهای نیست. خیر آن به مردم میرسد. و اما تدبیر دوم کارساز است. باید از خزانـﺔ مبالغی را برای این کار تعیین کنیم تا مبادا خاطر کسی آزرده شود.
سلطان سلیمان برای شروع کارِ ساخت پلهای آب (= صوکمری) در قدم نخست، کیلون علی را به عنوان بنّا تعیین کرد. سپس تمام استادکاران استانبول جمع شدند. بسیاری از این افراد، انتقال آب از کاغذخانه تا استانبول را عملی نمیدانستند و در دل آرزو داشتند تا سلطان دست از این کار بکشد. یکی از این افراد، صدراعظم وقت، رستم پاشا، بود. او حتّی همکار معمارسنان، کرز نیقولا، را روانـﺔ حبس کرده بود. رستم پاشا با انتقال آب به استانبول مخالف بود. او در جواب سلیمان که از او پرسیده بود چرا نیقولا را حبس کردی؟ پاسخ داده بود: در حالی که بندة غلامتان بیخبر بودم از خزانه مبالغ کلی برای احداث آبراه صرف شده است. آخر و عاقبت این کار چیست؟ اگرچه ایجاد آبراه و آبرسانی اجر و ثواب بیحد و حساب دارد، اما با رساندن آب به استانبول، در هر محلـﺔ آن چشمهای احداث شده و به دلیل فراوانی آبلولهمحلـﺔ [ ایوب سلطان کاملاً زیر آب رفت. سیل تا نوک چنارهای کاغذخانه رسید. در داخل جامع ایوبسلطان آب به یک ذراع رسید. تعداد زیادی از کوشکهای اطراف خلیج خراب شد. بعد از آن که باران قطع شد، سلیمان به استانبول بازگشت و معمارسنان را مأمور تعمیر و بازسازی پلهای خراب شده کرد. برای تعمیر پلها 97یوک و 91144 آقچه صرف شد.20
آخرین اثر معمارسنان در دورة سلیمان، پلی بود که در یکی از محلههای استانبول به نام بویوک چکمجه ساخت (973 ق).21 وی این پل را با آغاز سفر نظامی سلیمان به سیگتوار در بلگراد شروع کرد و در دورة سلطان سلیم دوم تکمیل کرد،22 چرا که سلیمان در اثنای نبرد سیگتوار درگذشت. برای ساخت و سازهای سنان 114 یوک و 73853 آقچه صرف شد.
اینک سلطنت پادشاه جدیدی آغاز شده بود و سنان باید برای این دورة جدید نیز آثار ماندگار جدیدی میساخت. او که در دورة سلیمان جامعِ مهروماه سلطان و رستم پاشا را بنا کرده بود، اکنون میبایست آخرین شاهکار معماری خود را در ادرنه بنا میکرد، جامع سلیم دوم.
معمارسنان در اوایل سلطنت سلیم دوم در سرای عامره به ساخت بعضی اوطهها23 مشغول شده بود. او این اوطهها را به گونهای طراحی کرده بود که همگی مورد پسند سلطان قرار گرفت. سنان مقبرة سلیمان را ساخت. یکی از افرادی که در کنار سنان کار میکرد و در کار معماری به نهایت استادی و تبحّر رسید، معمار محمد بود. معمارسنان از هوش و ذکاوت شاگردان خود به خوبی بهره میبرد. سنان بر کار ساخت جامع همسر سلیم دوم، نوربانو سلطان، در منطقـﺔ اُسکدار به خوبی نظارت میکرد. معمار پیر و سالخورده همچنان با عزم و اراده درگیر کار بود. از جمله ]مرمتاطریش[ دیده میشد، در این حال و هوا، طالبان علم و معرفت در زیر سایـﺔ سروهای موزون مدرسههایی که مقابلشان انبوهی از گلهای خطمی سرخ رنگ دیده میشد، به تحصیل علم و دانش میپرداختند. تمام فعالیتهای هنری، علمی و دینی در شهر استانبول به نوعی در اطراف آثار و بناهای معمارسنان دور میزد، مردم شهر نیز با سیروگشت در میان این آثار به تسکین روح و روان خود میپرداختند.
معمارسنان در زمان مراد سوم، اثر بزرگی نساخت. تنها اقدام به ساختن برخی اتاقها در توپقاپی سرای کرد (982 ق). در این سرا آتش سوزی صورت گرفت و آبدارخانه و حلواخانه از بین رفت. سنانآغاي معمار باشي طرح جدیدی تدبیر نمود، بدین گونه که از ميدان ديوانعالي طولاً دو ذرع و نيم زمين به مطبخ عامره افزود و مساحت آن را گسترش داد.32
معمارسنان در سالهای سلطنت مراد سوم بسیار پیر شده و سنش از نود گذشته بود. در این دوران پیری در نزدکی بنای عظیمی که به نام سلطان سلیمان در سلیمانیه ساخته شده بود، سکونت داشت. او اگرچه از لحاظ جسمی پیر شده بود، ولی از نظری فکری کاملاً تندرست بود. در این ایام برخی از همسایگان او شایع کرده بودند که سنان بنا به حرص پیری از عمارت سلطان سلیمان پنهانی آب به منزل خود برده و از پشتبام یکی از دکّانهای مجاور سرب کنده و برداشته است.33 به این سبب همسایگان مزبور به دیوان همایون شکایت برده بودند.34 مراد سوم از تحقیق در این موضوع خودداری نکرد و فرمان رسیدگی را صادر نمود.
]علت چنین تهمت و افترایی نسبت به سنان آن بود که او در 994 ق با نوشتن مکتوبی به مراد سوم، او را از سرقت سهم آب مساجد جامع سلطان سلیمان و شهزاده سلطان محمدخان آگاه کرده و خواستار جلوگیری از چنین آبدزدیهایی شده بود. مراد سوم نیز بدرخواست سنان خطاب به قاضی استانبول و ناظر مجاری آبراه (صو یولی ناظری) حکم زیر را صادر کرد:
حکم به قاضی استانبول و ناظر آبراه:
سنان ـ دام مجده ـ سرمعماران خاصهام، نامه فرستاده [و اظهار داشته است که] در زمان بنای جامع شریف و عمارات مرحوم شهزاده سلطان محمدخان35 ـ طاب ثراه ـ چه مقدار آب برای آن بناها معین کرده، آغای دارالسعاده (استانبول)ام، محمد دام علوه که شخصاً ناظر [ساختمان همان ابنیه] بوده، خواسته شده است که [بنا به رسم] قدیمی معین کرده بنویسد. [اوهم چنین نوشته است:] در زمان بنای عمارت و جامع شریف، به علّت راه یافتن خرابی در آبراههای مزبور، [با استفاده] از آقچه36 عمارت مزبور تعمیر گردیده در حدود دو هزار آرشون [ذرع] در کوه نقب زده، در مقابل هزینـﺔ مذکور، بنا به فرمان لولهای به دست خودم به آن متّصل کرده [کار ساختمان]، اجرا گردیده است. حسن ـ دام مجده ـ که در زمان مرحوم و مغفور سلطان سلیم خان [دوم] ـ طاب ثراه ـ از متفرقههای (خدمه) درگاه معلایم و ناظر آب بود، همان لولـﺔ اضافی را که متصل کرده بودم، خارج کرده، به جای آن یک و نیم لوله متّصل کرده است، [از این روی برای رفع] ضرر خدمتکاران، خط همایونم صادر شد که [آب] به روال جاری جریان یابد ... محض وصول [خط همایون] جریان آب مورد بحث به اسلوب متداول صورت گیرد. با خط همایون، فی 18 م 994.
معمارسنان با وجود کهولت و پیری همچنان به عنوان خاصهمعمارباشی، به ایفای وظایف خود میپرداخت. از جمله درخصوص کم و کیف آبهای عمارت و جامع تحقیق نمود و به ساخت مقبرة یکی از قهرمانان دریانورد عثمانی به نام قلیج علی پاشا پرداخت (995 ق).
معمارسنان یک سال بعد درگذشت (996 ق). سن او از صد سال گذشته بود. قوجه سنان لزومی به باقی گذاشتن نام و نشان خود بر آثارِ ماندگاری که برای وطنش ساخت ندید، بلکه درنهایت تواضع در گوشـﺔ یکی از همین آثار به خاک سپرده شد و به همین بسنده کرد.
قوجه سنان دیگر با تمام آثار خود وداع کرده بود. هرگاه از میان نردههای فلزی یک پنجره کوچک به گوشـﺔ جامع سلیمانیـﺔ نگاه شود، مزار سادهای چسبیده به آبخوری کوچکی دیده میشود که بر روی آن بورمه صاریق37 قرار دارد. پدید آوردن آثار و شاهکارهای عظیمی که معمارسنان ساخت، در طول چهار سده نیز امکانپذیر نبود. او با هوش و ذکات خود در طی مدت زمان کوتاهی پدید آورد، اکنون خود در گوشـﺔ یکی از همین شاهکارهایش در دل خاک خفته است. ساعی حاصل زندگی سنان را در ابیات زیر خلاصه کرده است:
ای ایدن بر ایکی گون دنیا سراینده مکان
|
|
|
جای آسایش دگلدر آدمه ملک جهان
|
خان سلیمانک اولوب معماری ب مرد گزین
|
|
|
یاپدی بر جامع ویرر فردوس اعلادن نشان
|
امر شاهیله قلیوب صو یوللرینه اهتمام
|
|
|
خضر اولوب آب حیاتی عالمه قیلدی روان
|
چکمجه جسرینه بر طاق معلا چکدیکم
|
|
|
عینیدر آیینـﺔ دورانده شکل کهکشان
|
قیلدی درت یوزدن زیاده مسجد عالی بنا
|
|
|
یاپدی سکسان یرده جامع بو عزیز کاردان
|
یوزدن آرتق غمر سوردی عاقبت قیلدی وفات
|
|
|
یاتدیغی یری خدا قیلسون آنک باغ جنان
|
رحلتینک ساعیء داعی دیدی تاریخنی
|
|
|
کچدی38 بودمده جهاندن پیر معماران سنان
|
روحیچون فاتحه احسان ایده پیر و جوان
996
پینوشتها
1. Uğur Ayyildiz: All of Istanbul, Net Turkish yayinlal, Ist. 2001, p. 78
2ـ گادفری گودوین، تاریخ معماری عثمانی، ترجمه اردشیر اشراقی، مؤسسه تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری متن، تهران، 1388.
3ـ همان، ص 252.
4ـ برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به اوزون چارشلی، تاریخ عثمانی، ترجمه وهاب ولی، ج 2، ص274 (م).
5ـ تذکرةالبنیان، ص23.
6ـ در مقالـﺔ حاضر اصطلاح «جامع» بارها تکرار شده است. ترکان عثمانی به مسجد جامع، به اختصار «جامع» میگفتند و به مساجد غیر جامع، مسجد اطلاق میکردند. طرز ساخت این دو نوع مسجد نیز با هم تفاوت داشت. مساجد جامع حداقل دو مناره داشت، اما مساجد غیر جامع دارای یک مناره بود. ر.ک: سامی بیک، قاموس ترکی، ص 466.
7ـ سیاحتنامـﺔ اولیاء چلبی، ج6، ص266.
8ـ تاریخ پچوی، ج1، ص263.
9ـ هر یوک برابر است با پانصد هزار غروش. ر.ک: سامی، قاموس ترکی، 1565.
10ـ تاریخ سلانیکی، ص 55. تصحیح و ترجمـﺔ فارسی تاریخ سلانیکی از سوی نگارنده در دست چاپ است. نویسندة این مقاله در چند جا به متن چاپ سنگی استانبول ارجاع داده است. ما نیز در چند جا از متن در دست انتشارمان ارجاعاتی در زیرنویس آوردهایم.
11ـ دغدغـﺔ رستم پاشا مقرون به حقیقت بود. اینالجق با استناد به اثر دیگری از احمد رفیق استانبول حیاتی و نیز تاریج سلانیکی مینویسد: «به نظر اولیای امور، با هجوم جمعیت به استانبول سه مشکل اصلی در این شهر پدید میامد: 1ـ ذخیرة آب کفایت نمیکرد، تأمین ذخیرة غذایی دشوارتر میشد، و هزینـﺔ زندگی رو به افزایش میرفت؛ 2ـ با افزایش سرقت و جنایت و حرقها و غارتهای پیاپی، امنیت از بین میرفت؛ 3ـ با افزایش تعداد افراد بیکارة ولگرد در استانبول، درآمد مالیات از ولایات رو به کاه مینهاد. ن.ک: خلیل اینالجق و و. طیّب گوک بیلگین، استانبول و فتح آن، ترجمـﺔ علی کاتبی، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، تهران، 1373، ص 94.
12ـ به سفالهای استوانهای کنک گفته میشد.
13ـ نام منطقهای در آناتولی که سنگ مرمر آن مشهور است (م).
14ـ مبلغ مزبور به ترکی: «درت یوز کره یوز بیک و ایکی یوز بیک و آلتمش اوچ بیک آلتمش اوچ آقچه»
15ـ بورمه لوله
16ـ تاریخ پچوی، ج1، ص 424.
17ـ مشهورترین چهرة این خانواده: ابوالسعود عمادی/ احمد افندی بن شیخ محیالدین مصطفی (متوفی 982 ق)، مفتی بزرگ و قاضی عسکر روم ایلی، کسی که سلیم دوم در فوت او «گریههای سخت کرد و اندوه عظیمی بر او مستولی شد» (م).
18ـ خاندانی مشهور در عثمانی همانند کوپریفیها. از مشهورترین افراد این خاندان محمد پاشا صوقللی صدراعظم سلیمان قانونی، سلیم دوم و مراد سوم بود و در 987 ﻫ.ق به ضرب کارد یکی از همشهریانش کشته شد (م).
19ـ جاهل و نادانلرک قدری جلیل معرفت اهلی آیاقلرده ذلیل
20ـ تذکرةالبنیان، ص55.
21ـ سلانیکی مینویسد: «و سادساً، اثر جليل ديگر؛ بنا كردن جسرِ عظيمُالهيأت است كه در ميان دريا در چكمجـﺔ كبير ساخته شده كه مرحوم جنّت مكان سلطان سليمانخان محض بنيان او دويست بار آقچه به معرفت كوچك حسن چلبي مستوفي و خسرو بيگ مستوفي روم ايلي صرف كرده بود. اكمال او به حضرت سلطان سليمخان نصيب گرديد. اگر ذويالعقول با چشم خودشان ببينند معلوم خواهد شد، والاّ با تحرير و تقرير ممكن نيست كه كسي بفهمد.» تاریخ سلانیکی، برگِ 107 (م).
22ـ «ایلدی کامل سلیمان کوپروسن سلطان سلیم».
23ـ اوطه یا اوده به معنای اتاق است (م).
24ـ سلانیکی مینویسد: «خامساً اثر ديگر اين است که چون از روز فتح محروسـﺔ اسلامبول تا به عهد شريف ايشان صد و سي و پنج هزار سال مرور کرده بود و در اطراف جامع = مسجد آياصوفيـﺔ کبير خلق عالم آمده به نحوي جوانب اربعهاش را احاطه کرده بودند که مجال روشنائي نمانده در نهايت درجه تنگ و تاريک شده بود و چون بنيان اَياصوفيه زياده از هزار سال بود به طوري خلل مترتّب شده که بناي جامع يک ذرع و نيم به يک طرف ميل کرده کمي نمانده بود که هدم شود. بعونالله تعالي ملهم بالصّواب شده حضرت پادشاه عالم پناه ـ ايدالله قواه ـ با اركان دولت و اعيان سلطنت و وزراي عظام و علماي كرام به سرش آمده در اطراف و اكناف جامع شريف هر قدر خانه و ابنيـﺔ سايره كه متّصل كرده احداث نموده بودند حكم فرمودند كه جملگي منهدم شود و بعضي كه ادّعاي ملكيّت نمودند حكم فرمودند كه به ادنا قيمت گرفته و با لسان مبارك به قوجه معمار سنان آغا حكم فرمودند كه به اطراف مقتضيّه او پابندهاي محكم بنا كرده با استحكام تمام درست نمايند و اطراف جامع را وسعت داده فرمودند كه: «مرادم احيا كردن جامع شريف و نهادن اثر خاص است.» تاریخ سلانیکی، برگِ 106و 107 (م).
25ـ تاریخ سلانیکی، متن چاپی، ص 121. تاریخ پچوی، ج1، ص501.
26ـ قوجه به معنای پیر و سالخورده است (م).
27ـ گودوین دربارة این اثر مینویسد: آثار سنان «نقطـﺔ اوج دورة کلاسیک به حساب میآید. صحیحتر آن است که گفته شود وی در پایان این دوره ظهور یافت و آن را به نتیجـﺔ منطقیاش ـ سلیمانیه ـ رساند و فراتر از آن، همچون میکلآنژ که چونان زلزلهای عهد رنسانس را به لرزه آورد، دورة مزبور را بر بنیانهای خود لرزاند. زیرا که مسجد سلیم دوم در ادرنه همچون نقشههای فلورانسی برای بنای سنپیتر برخوردار از اندیشهای انقلابی بود.» همان، ص 252.
28ـ تاریخی سلانیکی، ص 120 و 121.
29ـ توضیح این نکته ضروری است که از قسمت ورودی مناره تا بالاترین قسمت آن، سه راهپله تعبیه شده که هر یک با دیواری از دیگری جدا میشده و هر راه از طریق پلههای متعدد به سه بالکن تعبیه شده در مناره منتهی میشده است. نویسنده با اشاره و تأکید به دشواری ساخت این راهپلههای مارپیچ سه گانـﺔ مجزا از هم که هر یک به یکی از بالکنها منتهی میشده، تلاش کرده تا تبحر و استادی سنان را خاطرنشان سازد (م).
30ـ سالادهن، اسلام صنایعی، ص 509ـ518.
31ـ منظور انبار زیرزمینی است (م).
32ـ تاریخ سلانیکی، ص115.
33ـ اشاره نویسنده به شیروانی فلزی پشت بام مغازههای استانبول است. در این شیروانیها سرب نیز به کار میرفته است (م).
34ـ احمد رفیق، اوننجی عصرده استانبول حیاتی، ص 41.
35ـ این دو بنا به فرمان سلطان سلیمان قانونی، به مناسبت درگذشت پسرش محمد در اواسط قرن دهم هجری به معماری سنان و به صورت کلیّه (مجتمع عبادی و آموزشی و رفاهی) ساخته شده و اکنون به «شهزاده جامعی» معروف است و سنان آنها را آثار دوران شاگردی خود نامیده است.
36ـ آقچه در اینجا به معنی بودجه است.
37ـ مزار بزرگان عثمانی از سلاطین، وزراء و علما گرفته تا سرداران و معماران همسطح زمین نیست. بلندتر از زمین است و بر روی آن نشانهای است به شکل عمامه، این نشانه بنا به شخصیت فرد متوفی با هم تفاوت میکند. محض نمونه نشانـﺔ سلاطین با علما متفاوت است. در اینجا اشاره نویسنده به نشانهای است که ویژه معماران بوده است.
38ـ در اصل: «کیچدی بو دمده جهاندن پیر معماران سنان» که دقیقاً با حساب ابجد میشود 996.