بررسی شهر گز برخوار در متون اسلامی
نویسنده: محمد جعفر حاتمیان
سرآغاز
بدون شك يكي از مهمترين مدارك و منابعي كه میتوان در باستانشناسي براي شناخت فرهنگها، تاريخها، هنر و آثار مردمان گذشته مورد استفاده قرار داد متون و منابع بالاخص دسته اول میباشند كه يكي از مهمترين كاربردهای آنها شناخت شهرهاي متروك شده و همچنين شناخت پيشينه شهرهاي امروزي است. اين متون كه مهمترين آنها شامل متون تاريخي،جغرافيايي و سفرنامهها ميباشند، از ارزشمندترين دادهها براي شناخت تمدنهای گذشته میباشد كه میتوان با بررسي و مطالعه آنها به بسياري از ابهامات مورخان، جامعهشناسان، باستانشناسان وديگر علوم پاسخ داد.
يكي از شهرهای مهم حومه اصفهان كه از اهميت بسياري در قرون گذشته برخوردار بوده شهرگز است كه به گفته بسياري از مورخين از جمله حمدالله مستوفي داراي آتشكدهای در قبل از اسلام بوده است و بعد از اسلام هم در راه كاروانرو اصفهان به بخش شمالي ايران بوده است.
ما در اين جا در مرحله اول متون را به سه دسته تاريخي، جغرافيايي و سفرنامهها تقسيم كرديم و پس از آن آنها را به چهار دوره تاريخي تقسيم كرده و به بررسي شهر گز از ديده گاه مورخين،جغرافيدانان و سياحان به طور جداگانه پرداختيم، البته شايان ذكر است كه بخشي ار تحقيق ما به مطالعه منابع عصر حاضر نيز اختصاص يافت.
بررسي شهر گز برخوار در متون اسلامي
در اين بخش ابتدا نگاهي خواهيم داشت به فهرست متون بررسي شده در ادوار مختلف ازنظر تاريخي،جغرافيايي و سفرنامهها، پس از آن به بررسي شهر گز به صورت جداگانه در آنهاپرداخته و در آخر نيز به بررسي و مكان يابي بناهايي پرداختيم که در متون مطالعه شده از آنها نامي برده شده.
متون تاريخي: قرن اول تا مغول
ـ ابن اعثم كوفي، ابو محمد، الفتوح، انتشارات دايرةالمعارف عثمانيه، حيدر آباد دكن،1388ق.
ـ ابن اثير، عزالدين، الكامل، تصحيح عبد الرحمان جبرتي، انتشارات مطبعة الازهريه، مصر، 1301ق.
ـ ابن شبه، ابوزيد، تاريخ المدينة المنوره، تصحيح محمود شلتوت، انتشارات الجامعيه الدراسات و النشر،
ـ ابن قوطبه، محمد بن عمر، تاريخ فتح اندلس، مترجم حميد رضا شيخي، آستان قدس رضوي، مشهد، 1369.
ـ ابن مسكويه، ابوعلي احمد، تجارب الامم، انتشارات مكتب المثني، بغداد، بيتا.
ـ ابو نعيم اصفهاني، حافظ، ذكر اخبار اصفهان، مترجم نورالله كسايي، سروش، تهران، 1377.
ـ بيهقي، علي بن محمد، تاريخ بيهق، تصحيح احمد بهمينار، وزارت معارف، تهران، 1317.
ـ بيهقي، محمد بن حسين، تاريخ بيهقي، تصحيح قاسم غني، خواجو، چ 4، بيجا، 1370.
ـ تاريخ سيستان، تصحيح محمد تقي بهار، وزارت فرهنگ و هنر، تهران، 1352.
ـ ثقفي كوفي اصفهاني، محمد بن علي، الغارات، آموزش انقلاب اسلامي، تهران، 1372ق.
ـ حاكم نيشابوري، محمد بن عبدالله، تاريخ نيشابور، مترجم محمد خليفه نيشابوري، آگه، تهران، 1375.
ـ حمزه اصفهاني، حمزه بن حسين، تاريخ پيامبران و شاهان، مترجم جعفر شعار، امير كبير، چ 2، تهران، 1367.
ـ دينوري، ابوحنيفه احمد بن داود، اخبارالطّوال، مترجم محمد صادق نشات، بنياد فرهنگ ايران، تهران، 1346.
ـ راوندي، نجم الدين ابوبكر، راحةالصدور و آيه السرور در تاريخ آل سلجوق، تصحيح محمد اقبالي و مجتبي مينوي، امير كبير، تهران، 1333.
ـ سمعاني، ابوسعيد الكريم بن محمد بن منصور، الانساب، تصحيح د.س. مرجليوث، مكتبة المثني، بغداد، 1970م.
ـ سيرافي، سليمان، سلسلةالتواريخ، مترجم حسين قرچانلو، اساطير، تهران، 1381.
ـ طبري، محمد بن حرير، تاريخ بلعمي، مترجم محمد بن محمد بلعمي، هرمس، تهران، 1386.
ـ طوسي، نظام الملك، سياستنامه، تصحيح محمد قزويني، زوار، چ 2، تهران، 1357.
ـ فسوي، يعقوب بن سفيان، المعرفة و التاريخ، تصحيح اكرم ضيا عمري، ديوان اوقاف، بغداد، 1394ق.
ـ قمي، محمد بن قمي، تاريخ قم، مترجم جلال الدين طهراني، توس، تهران، 1361.
ـ كاتب بغدادي، قدامه بن جعفر، الخراج، مترجم حسين قره چانلو، البرز، تهران، 1370.
ـ كوفي، علي بن حامد، فتحنامه سند (چچ نامه)، اساطير، تهران، 1384.
ـ گردريزي، عبدالحي، زين الاخبار، انتشارات مطبعه اتحاديه، تهران، 1315.
ـ مجمل التواريخ و القصص، تصحيح محمد تقي بهار، كلاله خاور، تهران، 1318.
ـ مسعودي، ابوالحسن علي بن الحسين، التنبيه و الاشراف، مترجم ابوالقاسم پاينده، وزارت فرهنگ و آموزش عالي، چ 2، تهران، 1365.
ـ مسعودي، حسين بن علي، اخبار الزمان، تصحيح عبد الحميد احمد حنفي، قاهره، 1357ق.
ـ مقدسي، مطهر بن طاهر، البدا و التاريخ، تصحيح كلمان امبو هوار، اسدي، تهران، بيتا.
ـ نرشخي، ابو بكر محمد بن جعفر، تاريخ بخارا، مترجم ابو نصر احمد قبادي، سنايي، 1317.
ـ واقدي، ابن سعد ابو عبدالله، الطبقات الكبري، دار صادر، بيروت، 1376ق.
ـ واقدي، ابوعبدالله محمد بن عمر، مغازي، مترجم محمود مهدوي دامغاني، مركز نشر دانشگاهي، تهران، 1361.
ـ يعقوبي، احمد بن ابويعقوب، تاريخ يعقوبي، مترجم محمد ابراهيم آيتي بيرجندي، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، چ 3، تهران، 1356.
مغول، تيموري، تركمانان
ـ ابن روزبهان خونجي، فضلالله، عالم آراي اميني، تصحيح محمد اكبر عشيق، ميراث مكتوب، تهران، 1382.
ـ ابن سديد الناس، ابوالفتح محمد، عيون الاثر، مكتبة القدس، قاهره، 1356ق.
ـ ابن عربشاه دمشقي، احمد بن محمد، زندگي شگفتآور تيمور، مترجم محمد علي نجاتي، علمي و فرهنگي، چ 6، تهران، 1381.
ـ بناكتي، فخرالدين ابو سليمان، تاريخ بناكتي، تصحيح جعفر شعار، انجمن آثار ملي، تهران، 1348.
ـ ثعالبي نيشابوري، ابو منصور، تاريخ ثعالبي، مترجم محمد فضائلي، انتشارات قطره، تهران، 1368.
ـ جويني، عطاالملك بن محمد، تاريخ جهانشگاي، تصحيح حبيب الله عباسي، زواره، تهران، 1385.
ـ حافظ ابرو، شهاب الدين، ذيل جامعالتواريخ، تصحيح خانبابا بياني، انجمن آثار ملي، چ 2، تهران، 1350.
ـ حافظ ابرو، شهابالدين، زبدةالتواريخ، تصحيح كمال حاج سيد جوادي، ني، تهران، 1372.
ـ خواند مير، امير محمود، حبيب السير، مترجم محمد علي جراحي، گستره، تهران، 1370.
ـ ذهبي، محمد بن احمد، تاريخ الاسلام، تصحيح محمد محمود حمدان، دارالكتاب المصري، قاهره، 1405ـ1410ق.
ـ سيفي هروي، سيف بن محمد، تاريخنامه هرات، تصحيح غلامرضا طباطبايي مجد، اساطير، تهران، 1383.
ـ شبانكارهاي، محمد بن علي، مجمع الانساب، تصحيح مير هاشم محدث، امير كبير، تهران، 1363.
ـ مستوفي، حمدالله، تاريخ گزيده، تصحيح ادوارد براون، دنياي كتاب، چ 2، تهران، 1361.
ـ منشي كرماني، ناصرالدين، سمط العلي للحضرة العليا، تصحيح عباس اقبال آشتياني، بينا، تهران، 1328.
ـ منهاج سراج جوزاني، عثمان، طبقات ناصري، تصحيح عبدالحي حبيبي، دنياي كتاب، تهران، 1363.
ـ مير خواند، محمد بن برهان الدين خاوند شاه، روضه الصفا، تحریر و خلاصه عباس زريابخويي، علمي، تهران، 1373.
ـ نخجواني، هندوشاه بن سنجر، تجارب السلف در تاريخ، گردآورنده امير سيد حسين روضاتي، نفاطس مخطوطات، اصفهان، 1361.
ـ نطنزي، معينالدين، منتخب التواريخ معيني، تصحيح ژان اوبن، خيام، تهران، 1336.
ـ همداني، رشيد الدين فضل الله، جامع التواريخ، تصحيح محمد روشن، البرز، تهران، 1377.
ـ يزدي، شرفالدين علي، ظفرنامه، تصحيح محمد عباسي، امير كبير، تهران، 1336.
صفويه
ـ ابن بزاز اردبيلي، توكل بن اسماعيل، صفوة الصفا، تصحيح غلامرضا طباطبايي مجد، هئيت اردبيلشناسي، اردبيل، 1373.
ـ بدايوني، منتخب التواريخ، تصحيح احمد علي سبحاني، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي،تهران، 1379.
ـ بدليسي، شرف الدين، شرفنامه تاريخ مفصل كردستان، تصحيح محمد عباسي، حديث، تهران، 1373.
ـ جنابدي، ميرزا بيگ حسن، روضة الصفويه، تصحيح غلامرضا مجد طباطبايي، بنياد موقوفات محمد افشار، تهران، 1378.
ـ حسيني استرآبادي، حسين بن مرتضي، تاريخ سلطاني، تصحيح احسان اشراقي، علمي، تهران، 1364.
ـ روملو،حسن بيگ، احسن التواريخ، تصحيح عبد الحسين نوايي، چ 2، تهران، 1357.
ـ قمي، قاضي احمد، خلاصة التواريخ، تصحيح احسان اشراقي، چ 2، تهران، 1363.
ـ قزويني، ابوالحسن بن ابراهيم، فوايد الصفويه، تصحيح مريم مير احمدي، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، تهران، 1367.
ـ قزويني، يحيي بن عبد اللطيف، لب التواريخ، خاور، تهران، 1314.
ـ عالم آراي صفوي، تصحيح يدالله شكري، بنياد فرهنگ ايران، بيجا، 1350.
ـ عالم آراي شاه اسماعيل، تصحيح اصغر منتظر صاحب، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1349.
ـ عالم آراي شاه طهماسب، تصحيح ايرج افشار، دنياي كتاب، تهران، 1370.
ـ كروسينسكي، پوداتاريوز، سقوط اصفهان به روايت كروسينسكي، ترجمه جواد طباطبايي، نگاه معاصر، تهران، 1382.
ـ گيلانتز، پطرس دي سركيس، سقوط اصفهان، مترجم محمد مهريار، دانشكده اصفهان، اصفهان، 1344.
ـ منجم يزدي، جلال الدين، روزنامه ملا جلال، وحيد، تهران، 1366.
ـ منشي قزويني، بوداق، جواهر الاخبار، موسسه مطالعات فرهنگها و زبانهای آسيا و آفريقا، بيجا، 1999.
ـ منشي، اسكندر بيگ، عالم آراي عباسي، امير كبير، چ 2، تهران، 1350.
ـ نويدي شيرازي، زين العابدين، تكملة الاخبار، ني، تهران، 1369.
ـ واصفي، زين الدين، بدايع الوقايع، فرهنگستان علوم اتحاد شوروي، مسكو، 1961.
ـ واله اصفهاني، محمديوسف، خلد برين، تصحيح مير هاشم محدث، بنياد موقوفات دكتر افشار، تهران، 1372.
افشار، زند و قاجار
ـ آصف(رستم الحكما)، محمد هاشم، رستم التواريخ، تابان، تهران، 1348.
ـ استر آبادي، ميرزا مهدي، نادرشاه، تصحيح محمد مهدي ملايري، بنياد، چ 2، تهران، 1344.
ـ اعتضادالسلطنه، عليقلي، اكسير التواريخ، تصحيح جمشيد كيانفر، ویسمن، تهران، 1370.
ـ اعتمادالسلطنه، محمد حسن، صدرالتواريخ، تصحيح محمد مشيري، روزبهان، چ 2، تهران، 1357.
ـ افضل الملك، غلامحسين، افضل التواريخ، تصحيح منصوره اتحاديه(نظام مافي) و سيروس سعدونديان، تاريخ ايران، تهران، 1361.
ـ بكري، محمد معصوم، تاريخ سند، عمر محمد داود پوتا، اساطير، تهران، 1382.
ـ خوانساري اصفهاني، محمد باقر، روضات الجنات في احوال العلما و السادات، مترجم محمد باقر ساعدي خراساني، اسلاميه، تهران، 1356.
ـ سپهر، محمد تقي لسان الملك، ناسخ التواريخ، تصحيح جمشيد كيانفر، اساطير، تهران، 1377.
ـ شيباني، ابراهيم صديقالممالك، منتخب التواريخ، محمدعلي علمي، تهران، 1366.
ـ شيرازي، عليرضا ابن عبدالكريم، تاريخ زنديه، تصحيح غلامرضا وهرام، گستره، تهران، 1365.
ـ غفاري، ابوالحسن، گلشن مراد، تصحيح غلامرضا طباطبايي مجد، زرين، تهران، 1369.
ـ قدوسي، محمد حسين، نادر نامه، انجمن آثار ملي خراسان، مشهد، 1339.
_ فريزر، جيمز بيلي، تاريخ نادرشاه، شرافت احمدي، كرمانشاه، 1327.
ـ كشميري، عاقبت محمود، بيان واقعه، دانشگاه پنجاب، لاهور، 1970.
ـ كلانتر، محمد بن ابوالقاسم، روزنامه ميرزا محمد كلانتر فارس، تصحيح عباس اقبال آشتياني، مجله يادگار، تهران، 1325.
ـ گلستانه، ابوالحسن بن محمد امين، مجمل التواريخ، تصحيح تقي مدرس رضوي، دانشگاه تهران، چ 3، تهران، 1356.
ـ گنابادي، سلطان محمد، سعادت نامه، تصحيح حسينعلي كاشاني بيدختي، انتشارات حقيقت، تهران، 1379.
ـ مرعشي صفوي، محمد خليل، مجمل التواريخ در تاريخ انقراض صفويه، بينا، تهران، 1328.
ـ مستوفي، محمد حسن، زبدة التواريخ، تصحيح بهروز گودرزي، بنياد موقوفات دكتر افشار، تهران، 1375.
ـ نامي موسوي اصفهاني، محمد صادق، تاريخ گيتيگشا، تصحيح سعيد نفيسي، اقبال، جلد 2، تهران، 1363.
ـ وارد تهراني، محمد شفيع، نادرنامه، تصحيح رضا شعباني، بنياد فرهنگ ايران، تهران، 1349.
ـ وزير مرو، محمد كاظم، عالم آراي نادري، زوار، تهران، 1364.
ـ هدايت، رضا قلي، فرهنگ انجمن آراي ناصري، تصحيح عبدالله منشي طبري، بينا، تهران، 1288ق.
ـ هنوي، جونس، زندگي نادرشاه، اسماعيل دولتشاهي، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران.
متون جغرافيايي
قرن اول تا مغول
ـ ابن بلخي، فارسنامه ابن بلخي، تصحيح جلال الدين طهراني، بينا، تهران، 1313.
ـ ابن خرداذبه، ابوالقاسم عبيد الله، مسالك و الممالك، ترجمه حسين قره چانلو، نشر نو، تهران، 1370.
ـ ابن رسته، احمد بن عمر، الاعلاق النفيسه، مترجم حسين قره چانلو، امير كبير، تهران، 1365.
ـ ابن نديم، ابوالفرج، الفهرست، مترجم محمد رضا تجدد، اساطير، تهران، 1381.
ـ ابن فقيه همداني، ابوبكر احمد بن محمد بن اسحاق، ترجمه مختصر البلدان، مترجم ح.مسعود، بنياد فرهنگ ايران، تهران، 1349.
ـ اصطخري، ابواسحاق، مسالك و الممالك، تصحيح ايرج افشار، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، چاپ 2، تهران، 1347.
ـ اصطخري، ابو اسحاق، الاقاليم، مكتب المثني، بغداد، بيتا.
ـ بكران خراساني، محمد بن نجيب، جهان نامه، اقتباس كننده جواد صفي نژاد، اهل قلم، تهران، 1381.
ـ بلازي، احمد بن يحيي، انساب الاشراف، تصحيح محمد باقر محمودي، موسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1394.
ـ بيروني، ابوريحان، آثار باقيه، مترجم اكبر دانا سرشت، ابن سينا، تهران، 1352.
ـ بيروني، ابوريحان، تحقيق ماللهند، مترجم منوچهر صدوقي سها، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، تهران، 1362.
ـ جيهاني، ابوالقاسم بن احمد، اشكال العالم، مترجم علي بن عبدالسلام كاتب، آستان قدس رضوي، تهران، 1368.
ـ سهراب، عجايب الاقاليم السبعه الي نهاية العماره، ترجمه حسين قره چانلو، حوزه هنري، تهران، 1376.
ـ مافروخي اصفهاني، مفضل بن سعد، محاسن اصفهان، ترجمه حسين بن محمد آوي، مجله يادگار، تهران، 1328.
ـ مرزوقي اصفهاني، كتاب الازمنه و الامكنه، دائرةالمعارف العثمانيه، حيدر آباد دكن،1332ق.
ـ مقدسي، ابو عبدالله محمد بن رازي، احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم، مترجم علينقي منزوي، شركت مولفان و مترجمان، تهران، 1361.
ـ ناشناخته، حدود العالم من المشرق الي المغرب، تصحيح منوچهر ستوده، دانشگاه تهران، تهران، 1340.
ـ يعقوبي، احمد بن ابو يعقوب، البلدان، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1343.
مغول، تيموري و تركمانان
ـ ابن کثیر، عمادالدين، البدایه و النهایه، انتشارات مطبعه السعاده، قاهره، 1351ق.
ـ ابوالفداء، عماد الدين اسماعيل بن علي، تقويم البلدان، تصحيح عبد المحمد آيتي، بنياد فرهنگ ايران، بيجا، 1349.
ـ حافظ ابرو، شهابالدين، جغرافياي حافظ ابرو، تصحيح صادق سجادي، ميراث مكتوب، تهران، 1375.
ـ حميري، محمد بن عبدالمنعم، الروض المعطار في خبر الاقطار، تصحيح احسان عباس، مكتبه لبنان، بيروت، 1975.
ـ دمشقي، محمد بن ابيطالب، نخبة الدهر في عجائب البر و البحر، مترجم حميد طبيبيان، اساطير، تهران، 1382.
ـ قزويني، زكريا بن محمد، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه محمد مراد بن عبد الرحمان، دانشگاه تهران، تهران، 1371ـ73.
ـ قلقشندي، احمد بن علي، جغرافياي تاريخي ايران در قرن نهم، مترجم محجوب زويري، وزارت امور خارجه، تهران، 1380.
ـ مستوفي، حمدالله، نزهة القلوب، تصحيح لستريج، دنياي كتاب، چاپ اول، تهران، 1362.
ـ هفت كشور يا صور الاقاليم، تصحيح منوچهر ستوده، بنياد فرهنگ ايران، تهران، 1353.
صفويه
ـ افرشتهای نطنزي، محمود بن هدايت الله، نقاوة الآثار في ذكر الاخبار، تصحيح احسان اشراقي، وزارت فرهنگ و آموزش عالي، چ 2، تهران، 1373.
ـ رازي، امين احمد، هفت اقليم، تصحيح محمد رضا طاهري، سروش، تهران، 1378.
افشار زند قاجار
ـ اصفهاني، محمد مهدي بن محمد رضا، نصف الجهان في تعريف الاصفهان، تصحيح منوچهر ستوده، امير كبير، چ 2، تهران، 1368.
ـ اعتمادالسلطنه، محمد حسن، تطبيق لغات جغرافيايي قديم و جديد ايران، تصحيح مير هاشم محدث، امير كبير، تهران، 1361.
ـ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مراة البلدان، تصحيح عبدالحسين نوايي و مير هاشم محدث، دانشگاه تهران، جلد 4، تهران، 1368.
ـ بغدادي، عبدالحق، مراصد الاطلاع علي اسما الامكنه والبقاع، انتشارات دارالجبل، 1412ق، بيروت.
ـ جابر انصاري، حسن، تاريخ اصفهان و ري، بينا، بيجا، 1322.
ـ جناب اصفهاني، علي بن محمد باقر، الاصفهان، مترجم محمد رضا رياضي، سازمان ميراث فرهنگي كشور، تهران، 1376.
سفرنامه ها
قرن اول تا مغول
ـ ابن جبير، ابوالحسن محمد بن احمد، رحله ابن جبير، مترجم پرويز اتابكي، آستان قدس رضوي، مشهد، 1370.
ـ ابن حوقل، ابوالقاسم محمد بن حوقل، صورةالارض، مترجم جعفر شعار، امير كبير، چ 2، تهران، 1366.
ـ ابن فضلان، احمد بن فضلان، رحله ابن فضلان، فرمنگ ايران، تهران، 1345.
ـ ابودلف، مسعود بن مهلهل، سفرنامه ابودلف، مترجم ابوالفضل طباطبايي، فرهنگ ايران زمين، تهران، 1342.
ـ تطيلي، بنيامين يونه، رحله بنيامين التطيلي، مترجم عزرا حداد، المجمع الثغافي، ابوظبي، 1423ق.
ـ سيرافي، ابو زيد، رحله سيرافي، تصحيح علي بصري، دار منشورات البصري، بغداد، 1380ق.
ـ قبادياني، ناصر خسرو، سفرنامه ناصر خسرو، مترجم محمد دبيرستاقي، طهوري، چ 3، تهران،1344.
مغول، تيموري و تركمانان
ـ ابن بطوطه، ابو عبدالله محمود بن ابراهيم، سفرنامـﮥ ابن بطوطه، مترجم محمدعلي موحد، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1337.
ـ پلان، كارپن، سفرنامه كارپن (اولين سفير واتيكان به در بار مغول)، يساولي، تهران، 1363.
ـ پولو، ماركو، سفرنامه ماركوپولو، مترجم حبيب الله صحيحي، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران،1350.
ـ كلاويخو، سفرنامه كلاويخو، مترجم مسعود رجبنيا، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1337.
ـ كنتاريني، آمبروسيو، سفرنامه آمبرو سيو، مترجم قدرت الله روشني، امير كبير، تهران، 1349.
صفويه
ـ الئاريوس، آدام، سفرنامه الئاريوس، مترجم احمد بهپور، ابتكار، تهران، 1363.
ـ تاورنيه، ژان پاپتيست، سفرنامه تاورنيه، مترجم ابوتراب نوري، سنايي و تاييد، اصفهان، بيتا.
ـ جملي كارري، جيوواني فرانسسكو، سفرنامه كارري، مترجم عباس نخجواني، اداره كل فرهنگ و هنر آذربايجان شرقي، تبريز، 1348.
ـ دلاواله، پيترو، سفرنامه دلاواله، مترجم محمود بهفروزي، قطره، تهران، 1380.
ـ سانسون، وضع كشور ايران در عصر شاه سليمان صفوي، مترجم محمد مهيار، گلها، اصفهان، 1377.
ـ سيلوا فيگوئروا، گارسيا، سفرنامه دن گارسيا، مترجم غلامرضا سميعي، نشر نو، تهران، 1363.
ـ شاردن، ژان، سفرنامه شاردن، مترجم اقبال يغمايي، توس، تهران، 1372.
ـ شرلي، سرآنتوان، سفرنامه برادران شرلي، به کوشش علي دهباشي، نگاه، تهران، 1362.
ـ فلور، ويلم، اولين سفراي ايران و هلند، طهوري، تهران، 1356.
ـ كروسينسكي، پوداتاريوز، سفرنامه كروسينسكي، مترجم عبد الرزاق بيگ مقتول دنبلي، توس، تهران، 1363.
ـ كمپفر، انگلبرت، سفرنامه كمپفر، مترجم كيكاووس جهانداري، خوارزمي، چ 3، تهران، 1360.
ـ گرسن، ايون، سفير زيبا، مترجم علياصغر سعيدي، تهران، تهران، 1370.
ـ مطراق چي، نصوح، بيان منازل، مترجم رحيم رئيسنيا، سازمان ميراث فرهنگي كشور، تهران، 1379.
افشار، زند و قاجار
ـ آلماني، هانري رنه دو، از خراسان تا بختياري، مترجم غلامرضا سميعي، طاووس، تهران، 1378.
ـ اسميت، آنتوني، ماهي سفيد كور در ايران، مترجم محمود نبيزاده، گسترده، تهران، 1369.
ـ اعتصامالملك، خانلرخان، سفرنامه اعتصام الملك، تصحيح منوچر محمودي، محمودي، تهران،1351.
ـ اعتماد السلطنه، محمد حسن، سفرنامه صنيع الدوله، تصحيح محمد گلبن، سحر، تهران، 1356.
ـ افضل الملك، غلامحسين، سفرنامه اصفهان، تصحيح ناصر افشار فر، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران،1380.
ـ امين الدوله، سفرنامه امين الدوله، تصحيح اسلام كاظميه، توس، تهران،1354.
ـ اوبن، لئون اوژن تولار، ايران امروز، مترجم علي اصغر سعيدي، زروار، تهران، 1362.
ـ اوتر،ژان، سفرنامه اوتر، مترجم علي اقبالي، انتشارات جاويدان، تهران، 1363.
ـ اورسل، ارنست، سفرنامه اورسل، مترجم علي اصغر سعيدي، زوار، تهران، 1353.
ـ اورسول، ارنست، سفرنامه قفقاز و ايران، مترجم علياصغر سعيدي، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، تهران، 1382.
ـ اوليويه، گيوم آنتوان، تاريخ اجتماعي ـ اقتصادي ايران در دوران آغازين عصر قاجار، مترجم محمد طاهر اسكندري، اطلاعات، تهران، 1371.
ـ بارنز، الكساندر، سفرنامه بارنز، مترجم حسن سلطانيفر، آستان قدس رضوي، مشهد، 1362.
ـ براون، ادوارد گرانويل، يك سال در ميان ايرانيان، مترجم ماني صالحي علامه، ماهريز، تهران، 1381.
ـ بروگش، هانريش كارل، در سرزمين آفتاب، مترجم مجيد جليلوند، نشر مركز، تهران، 1374.
ـ بروگش، هانريش كارل، سفري به دربار سلطان صاحبقران، مترجم حميد كرد بچه، اطلاعات، تهران، 1367.
ـ بلوشر، ويپرت فون، سفرنامه بلوشر، مترچم كيكاووس جهانداري، خوارزمي، تهران، 1363.
ـ بن تاين، اگوست، سفرنامه بن تاين، مترجم منصوره اتحاديه (نظام مافي)، بينا، تهران، 1354.
ـ بنجامين، ساموئل گرين ويلر، ايران و ايرانيان، مترجم وحيد رضازاده ملك، گلبانگ، تهران، 1363.
ـ پولاك، ياكوپ ادوارد، ايران و ايرانيان، مترجم كيكاووس جهانگردي، خوارزمي، تهران، 1361.
ـ تودلاي، رابي بنيامين، سفرنامه تودلاي، مترجم مهوش ناطق، كارنگ، تهران، 1380.
ـ جكسن، آبراهام ولينتان ويليامز، سفرنامه جکسن، مترجم منوچهر اميري، خوارزمي، تهران، 1352.
ـ چريكف، سياحتنامه چريكف، مترجم مسيحي آبكار، امير كبير، چ 2، تهران، 1379.
ـ حاجبالدوله، علي ابن حسين، سفرنامه حاج علي خان اعتماد السلطنه، تصحيح علي قاضي عسكر، مشعر، تهران، 1379.
ـ خانيكف، نيكلاي ولاديميروويچ، سفرنامه خانيکف، مترجم ابوالقاسم بيگناه، آستان قدس رضوي، مشهد، 1375.
ـ دروويل، گاسپار، سفرنامه دروويل، مترجم جواد محبي، گوتمبرگ، دوم، چ 2، تهران، 1348.
ـ دمورگان، ژاك ژان ماري دو، سفرنامه دمورگان، مترجم جهانگير قائم مقامي، طوبي نصف جهان، اصفهان، 1335.
ـ دوراند، اي.ر، سفرنامه دوراند، محمدي، خرم آباد، 1346.
ـ دوهوسه، لوئي اميل، سفري به ايران، بنياد فرهنگ ايران، تهران، بيتا.
ـ ديولافوا، ژان پل هنريت، ايران، كلده و شوش، مترجم عليمحمد فره وشي، دانشگاه تهران، چاپ چهارم، تهران، 1369.
ـ ريچاردز، فردريك ريچاردز، سفرنامه فردريك ريچاردز، مترجم مهين دخت صفا، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1363
ـ سالتيكف، الكسي ديميتريويچ، مسافرت به ايران، مترجم محسن صبا، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1336.
ـ سايكس، سرپرسي مولس ورث، ده هزار ميل در ايران، مترجم حسين سعادت نوري، لوحه، بيم، 1363.
ـ سديد السلطنه، محمدعلي، التدقيق في ذكر الطريق، تصحيح احمد اقتداري، بهنشر، تهران، 1362.
ـ سرسي، كنت دو، ايران در 1839ـ1840م، مترجم احسان اشراقي، مركز نشر دانشگاهي، تهران، 1362.
ـ سرنا، كارلا، آدمها و آيينها در ايران، مترجم علي اصغر سعيدي، سعيدي، تهران، 1362.
ـ سكويل، وست ويكتوريا مري، 12 روز سفر به سرزمين بختياري، مترجم سعد شفق، فروزانروز، تهران، 1380.
ـ سكويل، وست ويكتوريا مري، مسافر تهران، مترجم مهران توكلي، فرزانروز، تهران، 1371.
ـ سورگين، آنتوان، ايران از نگاه سوروگين، مترجم فريدون برجسته، روتردام، تهران، بيتا.
ـ شافر، ژان، گلهاي سرخ اصفهان (سفرنامه كلودانه)، مترجم فضلالله جلوه، روايت، تهران، 1370.
ـ شيرواني، زينالعابدين بن اسكندر، بستانالسياحه، خوانساري، تهران، 1310ق.
ـ شيرواني، زينالعابدين بن اسكندر، حدائقالسياحه، هبهالله جنبي، بينا، تهران، 1348.
ـ شيرواني، زينالعابدين بن اسكندر، رياضالسياحه، تصحيح اصغر حاماني رباني، سعدي، تهران، 1339.
ـ صحافباشي تهراني، ابراهيم، سفرنامه ابراهيم صحافباشي تهراني، شركت مولفان و مترجمان ايران، تهران، 1357.
ـ فراهاني، محمد حسين، سفرنامه ميرزا محمد حسين فرهاني، تصحيح مسعود گلزاري، فردوس، تهران، 1362.
ـ فرهاد ميرزا، معتمدالدوله، سفرنامه فرهاد ميرزا، تصحيح غلامرضا طباطبايي، علمي، تهران، 1366.
ـ فريزر، جيمز بيلي، سفرنامه زمستاني، مترجم منوچهر اميري، توس، تهران، 1364.
ـ فلاندن، اوژن ناپلئون، سفرنامه فلاندن، مترجم حسين نور صادقي، صادقي، چ 3، بيجا، 1356.
ـ قاجار، ناصرالدين شاه، سفرنامه عراق عجم، تصحيح هاشم محدث، اطلاعات، تهران، 1387.
ـ كاتب، فدت آفاناس يويچ، سفرنامه فدت آفاناس يويچ، مترجم محمد صادق همايونفرد، كتابخانه ملي ايران، تهران، 2536.
ـ كرزن، جرج ناتانيل، ايران و مسئله ايران، مترجم علي جواهر كلام، ابن سينا، چ 3، تهران، 1347.
ـ كرزن، جرج ناتانيل، جهانگردي در ايران، مترجم علي جواهر كلام، راه نوين، تهران، 1322.
ـ كوتزبو، موريس وان، مسافرت به ايران، مترجم محمود هدايت، جاويدان، تهران، 1365.
ـ گروته، هوگو، سفرنامه گروته، مترجم مجيد جليلوند، نشر مركز، تهران، 1369.
ـ لايارد، سر اوستن هنري، سفرنامه لايارد، مترجم سهراب اميري، آنزان، تهران، 1376.
ـ مريت، اونرا آمليا هاكس، ايران: افسانه و واقعيت، مترجم محمد حسين نظرينژاد، آستان قدس رضوي، مشهد، 1368.
ـ مصطفي افشار، سفرنامه خسرم ميرزا به پطرزبورغ، تصحيح محمد گلبن، انتشارات مستوفي، تهران، 1349.
ـ موريه، جيمز جاستي نين، سفرنامه جيمز موريه، مترجم ابوالقاسم سري، توس، تهران، 1386.
ـ ناشناخته، دو سفر نامه از جنوب، تصحيح سيد علي آل داود، امير كبير، تهران، 1368.
ـ نايب الاياله، رضا قلي، سفرنامه رضا قلي نايب الاياله، تصحيح اصغر فرمانفرمايي، اساطير، چ 3، تهران، 1373.
ـ نوردن، هرمان، زير آسمان ايران، مترجم سيمين سميعي، دانشگاه تهران، تهران، 1356.
ـ نيبور، كارستن، سفرنامه نيبور، مترجم پرويز رجبي، توكا، بيجا، 1354.
ـ نيكيتين، باسيل، خاطرات و سفرنامه ب.نيكيتين، مترجم عليمحمد فرهوشي، معرفت،تهران،1356.
ـ وگت، كاري، سفر به ايران، مترجم وحيد مقدم صابري، كميل، تهران، 1377.
ـ وي يو، ژولين، بسوي اصفهان، مترجم بدرالدين كتابي، اقبال، تهران، 1372.
ـ ويلز، چالز جيمز، ايران در يك قرن پيش، مترجم غلامحسين قراگوزلو، اقبال، تهران، 1368.
ـ ويلسون، سر آرنولد تالبوت، سفرنامه ويلسن، مترجم حسين سعادت نوري، وحيد، تهران، 1347.
ـ يوشيدا، ماساهارو، سفرنامه يوشيدا، مترجم هاشم رجبزاده، آستان قدس رضوي، مشهد، 1373.
منابع معاصر
ـ افشار سيستاني، ايرج، پژوهش در نام شهرهاي ايران، روزنه، تهران، 1378.
ـ بارتولد، واسيلي ولاديميرويچ، تذكرهجغرافيايتاريخي ايران، مترجم حمزه سرداور، تهران،1308.
ـ بلان، لوسين لويي، زندگي شاه عباس، مترجم ولي الله شادان، اساطير، تهران، 1375.
ـ بيات، عزيزالله، شناسايي منابع و ماخذ تاريخ ايران از آغاز تا صفويه، امير كبير، تهران، 1363.
ـ بيگ محمدي، حسن، اصفهان و گردشگري، سازمان فرهنگي، تفريحي شهرداري اصفهان، اصفهان، 1386.
ـ پاپلي يزدي، محمدحسين، فرهنگ آباديها و مكانهاي مذهبي كشور، آستان قدس رضوي، مشهد، 1367.
ـ تاج بخش، احمد، تاريخ صفويه، نويد شيراز، شيراز، 1373.
ـ تحويلداراصفهاني، حسين، جغرافياي اصفهان، دانشگاه تهران، تهران، 1342.
ـ توكلي مقدم، غلامحسين، وجه تسميه شهرهاي ايران، ميعاد، تهران، 1375.
ـ جعفري دهقي، محمود، باز شناسايي منابع و ماخذ ايران باستان، سمت، تهران، 1382.
ـ جواهر كلام، علي، زندهرود يا جغرافياي تاريخي اصفهان و جلفا، ابن سينا، تهران، 1348.
ـ چلونگر، محمدعلي، كتابشناسي توصيفي جغرافياي تاريخي اصفهان، سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان، اصفهان، 1385.
ـ حكيم، محمدتقي، گنج دانش، جغرافياي تاريخي شهرهاي ايران، زرين، تهران، 1366.
ـ دهخدا، علياكبر، لغتنامه، تصحيح محمد معين، موسسه لغتنامه دهخدا، چ 2، تهران، 1377.
ـ راهنماي شهرستانهاي ايران، بينا، تهران، 1345.
ـ رزم آرا، علي، جغرافياي نظامي ايران، اصفهان و بختياري، بينا، بيجا، 1325.
ـ روفن، ژان كريستف، سقوط اصفهان، مترجم محمد مجلسي، دنياي نو، تهران، 1379.
ـ سجادي جزي، سعيد الدين، فرهنگ و تاريخ گز برخوار، مقيم، اصفهان، 1381.
ـ سجادي ناييني، مهدي، تاريخ اصفهان، سازمان فرهنگي، تفريحي شهرداري اصفهان، اصفهان، 1385.
ـ سيرو، ماكسيم، راههاي باستاني ناحيه اصفهان و بناهاي وابسته به آنها، مترجم مهدي مشايخي، سازمان ملي حفاظت آثار باستاني، تهران، 1357.
ـ سيوري، راجر، ايران عصر صفويه، مترجم كامبيز عزيزي، نشر مركز، تهران، 1372.
ـ سيوري، راجر، در باب صفويان، مترجم رمضانعلي روح الهي، نشر مركز، تهران، 1380.
ـ شراب، محمدحسن، فرهنگ اعلام جغرافيايي، مترجم محمد رضا شيخي، مشعر، تهران، 1383.
ـ شعباني، رضا، حديث نادري، دانشگاه ملي ايران، تهران، 1356.
ـ شفقي، سيروس، جغرافياي اصفهان، دانشگاه اصفهان، اصفهان، 1353.
ـ شوارتز، پل، جغرافياي تاريخي فارس، مترجم كيكاووس جهانداري، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، تهران، 1372.
ـ كراچكوفسكي، ايگناتي يوليانوويچ، تاريخ نوشتههای جغرافيايي در جهان اسلامي، مترجم ابوالقاسم پاينده، علمي و فرهنگي، تهران، 1379.
ـ كياني، محمد يوسف، نظري اجمالي به شهرنشيني و شهرسازي در ايران، هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران، تهران، 1365.
ـ گابريل، آلفونس، تحقيقات جغرافيايي راجع به ايران، مترجم فتحعلي خواجه نوري، ابن سينا، تهران، 1348.
ـ گزي برخواري، عبد الكريم، تذكرة القبور يا دانشمندان و بزرگان اصفهان، ثقفي، اصفهان، 1348.
ـ لاكهارت، لارنس، انقراض سلسله صفويه، مترجم اسماعيل دولتشاهي، علمي و فرهنگي، چ 2، تهران، 1380.
ـ لاكهارت، لارنس، تصاويري از ايران، مركز مطالعات خاورميانه و اسلامي دانشگاه كمبريچ، بيجا، 2002.
ـ لاكهارت، لارنس، نادرشاه آخرين كشورگشاي آسيا، مترجم غلامرضا افشار نادري، دبستان، تهران، 1377.
ـ لسترنج، گاي، جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي، مترجم محمود عرفان، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1337.
ـ ليتن، ويلهم، ماه عسل ايراني، مترجم پرويز رجبي، ماهي، تهران، 1386.
ـ ماركوارت، يوزف، ايرانشهر بر مبناي جغرافياي موسي خورني، مترجم مريم ميراحمدي، اطلاعات، تهران، 1373.
ـ معين، محمد، فرهنگ فارسي، آدنا، چ 2، تهران، 1381.
ـ مفخم پايان، سيفالله، فرهنگ آباديهاي ايران، امير كبير، تهران، 1339.
مهريار، محمد، فرهنگ جامع نامها و آباديهاي كهن اصفهان، فرهنگ مردم، اصفهان، 1382.
ـ نجفي، محمدباقر، مدينهشناسي، بينا، بيجا، 1364.
ـ نور صادقي، حسين، اصفهان، شركت مطبوعات، تهران، 1316.
ـ همايي، جلالالدين، تاريخ اصفهان، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، تهران، 1375.
ـ هنرفر، لطفالله، آشنايي با شهر تاريخي اصفهان، گلها، اصفهان، 1373.
ـ هنرفر، لطفالله، گنجينه آثار تاريخي اصفهان، انتشارات ثقفي، چاپ دوم، اصفهان، 1350.
وجه تسميه شهرگز
قبل از اين كه به بررسي شهر گز در متون بپردازيم جا دارد نگاهي بياندازيم به وجه تسميه آن در زبان شناسي، همه محققين از جمله دهخدا ومحمد مهيار متفق القول اعتقاد دارند كه وجه تسميه شهر گز از درخت گز گرفته شده است كه در قديم در آن منطقه به وفور يافت میشده است.(لغتنامه، جلد5، ص408)، (فرهنگ جامع نامها و آباديهاي كهن اصفهان، 1382، ص288و289)
سديد السلطنه نيز در سفرنامهاش بر اين استدلال صحه گذاشته و ميگويد «قريه گز سابقا درخت گز بسيار داشته و مشهور به گز گرديده است. (1362، ص88)
بررسي شهر گز در متون تاريخي
در متون مطالعه شده تا دوره انقراض سلسله صفويه به هيچ گونه نامي از گز درمتون تاريخي بررسي شده بر نمیخوريم كه اين خود جاي سوال دارد بالاخص در دوره صفويه چرا كه شواهد نشان میدهد كه اين شهر در دوره صفويه اهميت قابل ذكري داشته است، و به نظر میرسد اين مسئله احتياج به نگاه و بررسي عميق تري دارد و از حوصله بحث حاضر خارج است. اما اولين بار به اسم گز در گزارشات سركيس گيلانتز برميخوريم كه خود شاهد محاصره اصفهان توسط افغانها بوده به گفته او«شاه سابق قلعهای در گز ساخته بود كه محمود چندين بار ناكام بدان حمله برده بود. در آخر زردشتيان به گز رفتند،ديوارها فرو آوردند و باره آن را ويران ساختند، قريه را بگرفتند و تمامي مردانش را بكشتند و زنان و فرزندان و اموال آنان را هم به اصفهان كشيدند».( 1344، ص98)
پس از آن جونس هنوي در دوره نادرشاه در مورد ديدار شاه طهماسب دوم و نادر میگويد«شاه طهماسب كه هنوز در تهران بود، پس از آنكه ازوقايع اصفهان آگاهي يافت،آماده تحويل گرفتن پايتخت خود شد، و با قسمت اعظم قوايي كه داشت حركت كرد و در نهم دسامبر 1729 به دهكده گز كه در شش ميل اصفهان واقع است رسيد. در اين محل طهماسبقلي خان به حضورش شتافت و شاه به مجرد ديدن او به منظور اداي احترام از اسب فرود آمد». (1346، ص46)
اما آخرين باري كه به گز در متون تاريخي بررسي شده برمي خوريم در كتاب رستم التواريخ نوشته رستم الحكماست كه عنوان میدارد« اشرف خان شاه افغان با دبدبه پادشاهي و كوكبه مملكت پناهي با سي هزار لشكري خونخوار از شهراصفاهان بيرون رفته به قريه گز و از آنجا به قريه مورچه خورت رفت». (1348، ص189)
بررسي شهر گز در متون جغرافيايي
تا دوره ياقوت حموي به هيچگونه اشارهای از نام گز در متون جغرافيايي بر نمیخوريم و فقط بعضي از جغرافيدانان از جمله ابن رسته، ابن خرداذبه از ناحيه برخوار نامي بردهاند. (الاعلاق النفسيه، 1365، ص182) (المسالك و الممالك، 13، ص54)، موضوع جالب توجه در تعدادي متون اين است كه بعضي از جغرافيادانان از جمله ابن فقيه از برخوار به عنوان يكي از روستاهاي اصفهان نام برده است. (مختصر البلدان، 1349، ص 89) كه میتوان اينطور استنباط كرد كه احتمالا او منطقه اصفهان را نديده باشد.
اما اولين بار ياقوت در كتاب معجم البلدان از گز نام برده و میگويد: «جز دهي از اصفهان است.بدانجا نسبت دارد بو حاتم محمد پسر ادريس رازي پيشواي حنبلي او میگويد ما از مردم اصفهان از ديهي هستيم كه آن را «جز» گويند.او پيشوايي معروف در حديث و فقه بود وبه سال 277 در گذشت». (معجم البلدان، 1383، ص48).
حمدالله مستوفي در مورد نواحي اصفهان میگويد: «پنجم ناهيت برخوار است سي و دو پاره ديه است ديه جز معظم قراي آن و اين ناحيترا نيز آب از كاريز است و ديگر نواحي را آب از زنده رود و بدين ناحيت بديه جز بهمن بن اسفنديار آتش خانه ساخته بود. (نزهةالقلوب،1362، ص51).
پس از او و تا دوره قاجار به هيچ نامي از گز در متون بررسي شده بر نمیخوريم در اين دوره اعتمادالسلطنه در كتاب مرآةالبلدان میگويد: «جز معرف گز است و آن قريه بسيار معتبري میباشد در سه فرسخي اصفهان سر راه طهران، آب آن از قنات و مايل به شوري، هر گونه حاصل آن وافر و خوب، ابنيه عاليه از مسجد و حمام و غيره دارد كه به بناي شهري بيشتر شبيه است، آثار قديمه در آن يافت میشود و معلوم است كه عظم و اعتبار آن در قديم زياده از حال بوده، كاروانسرايي به مقدار فاصله از آبادي دارد كه منزلگاه قوافل و مترددين و از كاروانسراهاي محكم بسيار ممتاز خوب و بناي آن از آجر است. از معارف جز، مرحوم آخوند ملا محمد باقر گزي است كه در مقامات عالي عرفان و تجرد مشاراليه اهل زمان و مكارم اخلاق او قابل ذكر و بيان است و از وجوه اعيان اصفهان محسوب میشد. ابداع انجمن شعرا در اصفهان او كرده كه هنوز آن مجلس داير بلكه در ولايات ديگر نيز اقتفا به اين عمل كردهاند.چند سالي بيش نيست كه مرحوم شده است رفعالله در جته. (جلد4، 1368، ص2195).
در صفحه 2113 اين كتاب نيز او دقيقا نقل قولي از اين شهر از كتاب نزهةالقلوب حمدالله مستوفي نيز كرده است كه در بالا به آن اشاره شد.
آخرين نفر از جغرافيدانان دوره قاجار كه از گز نامي به ميان برده است محمد مهدي اصفهاني است كه عنوان میدارد«بلوك دوم برخوار است، مشرق آن بلوك قهاب است مغرب آن ماربين و جنوبش جي و شمالش ممتد است تا كوهستان ساو و قهرود و آهيانه كه عمل ديواني اينها متعلق به نطنز و حكومت آن جا است. بعضي امكنه اين بلوك،طولش تا پانزده فرسخ است، عرض آن از محمودآباد كه به ماربين متصل است تا قريه كمشجه سه فرسخ است. زمين اين بلوك شور است، ولي نه چندان كه آب جاري مجاور آن را نتوان خورد، آب چاهش بسيار دور و تا سي ذرع شاه هم رسيده، لهذا چاه كم دارد. اهالي آن جا آب قنات را میخورند. تمام اين بلوك قنات آب است و آب رود ندارد، مگر يك دو مزرعه سمت مغرب آن كه متصل به ماربين است، از جمله آنها محمودآباد است كه از آب رود مشروب میشود اين بلوك يك صد و دوازده رشته قنات دارد. حاصل شتوي، گندم و جو و ريناس، و صيفي خربزه و هندوانه و زردك و چغندر است.گندم آن خاصه كمشجه ،كمال تعريف را دارد.
قصبه آن گز است كه ديهي بزرگ و معروف است. هشت هزار نفر جمعت آنست و آن بر سر راه بلاد شمالي است و منزل اول قوافل و مسافرين است و از آنجا تا شهر سه فرسخ است». (نصف جهان في تعريف الاصفهان،1368، ص300).
اما در اوايل قرن حاضر نيز ماكسيم سيرو در كتاب خود تحت عنوان راههاي باستاني ناحيه اصفهان و بناهاي وابسته به آنها، میگويد«گز كه مورخين مخصوصا مستوفي از آن صحبت كردهاند در عهد باستان مركز پررونقي بوده است كه يك معبد مهم آتش داشته است و دومسجد جالب توجه سلجوقي كه بعدا درآنجا بنا شده و قسمتهاي زيادي از آنها باقي مانده رونق گذشته آن را ثابت ميكنند. در شمال اين مجموعه كاروانسراي بزرگ صفوي با معماري عالي جايگزين قرارگاه قبلي شده كه احتمالا يك رباط سلجوقي بوده است كه آنهم در زمين وسيعي است كه با يك باروي قطور گلي محافظت ميشود و آثار آن به وضوح مشخص است». (1357، ص26).
نويسندهای عرب نيز در دههای اخير در معرفي شهر گز در كتابش مینويسد «جز بالفتح و التشديدمن قري الاصفهان». (مراصد الاطلاع علي اسما الامكنة والبقاع، 1412ق، جلد1، ص331).
بررسي شهر گز در سفرنامه
بدون شك بهترين متوني كه در شناخت شهرها بالاخص شهر گز به ما كمك میكند سفرنامهها هستند، متاسفانه از آنجايي كه در گذشته كاروانسراي گز چند كيلومتري از شهر فاصله داشته است سياحان اطلاعات كمي در مورد شهردر اختيار ما میگذارند با اين وجود تعدادي از آنها اطلاعات مفيدتر ارائه میدهند. تا دوره افشاريه هيچ اسمي از شهر گزدر سفرنامهها نيست و تنها ابن حوقل در سفرنامهاش به نام صورةالارض از روستاي برخوار نام برده است. (1366، ص106) و همانطور كه ملاحظه میكنيد او نيز به مانند ابن فقيه از برخوار به عنوان روستا ياد كرده است. در دوره صفويه هم با وجود مسافرت سياحان بسياري از اروپا به اصفهان هيچگونه نامي از شهر گز برده نشده كه میتوان يكي از دلايل آن را سفر سياحان از جنوب ايران به اصفهان دانست.
اما اولين كسي كه در مورد شهر گز در سفرنامهاش اسمي به ميان آورده ژان اوتر است كه یک واقعـﮥ تاريخي را ذكر کرده و از مقاومت مردم گز میگويد «محمود، زبردست خان را مامور تسخير اطراف اصفهان نمود. وي «گز»و «بن اصفهان»، قصبههايي كه خيلي افغانها را آزار داده بودند گرفت». (1363، ص113).
پس از او جيمز موريه كه در اوايل حكومت فتحعلي شاه به ايران آمد در راه سفر از اصفهان به تهران میگويد« از قوشخانه تا گز فقط ده ميل راه است. كاروانسراي گز با اين كه در آستانه ويراني است هنوز زيباست و از همان مصالح و كمابيش از گونه ساختمانهاي خوب«كاروانسرا»يي است كه ما در مهيار گام به درون آن نهاديم». (1386، ص 215).
پس از آن نيز هينريش بروگش در دو سفر نامهاش به ايران از گز ذكري به ميان آورده است« سرانجام پس از مدتي به منزلي كه گز نام دارد میرسيم. گز دهكده ايست نيمه مخروبه، با وجود اين داراي يك كاروانسراي شاه عباسي و يك آب انبار مربوط به همان دوره است. آب اين روستا توسط چند رشته قنات تامين میشود. خوشبختانه تعدادي از اين قناتها را خوب نگهداري كردهاند و از بركت آنها دهكده گز دهكدهای «آباد» است، يعني روستايي است كه در آن كشت و زرع میشود. متاسفانه به نظر میرسد كه دوران آبادي اين دهكده رو به پايان است زيرا اراضي زير كشت آن محدود به منطقه كوچكي شده است. بر اساس گفته چاپارها فاصله گز تا اصفهان سه فرسنگ است» (1374، ص202 و 203).
«پس از خروج از اصفهان نخستين منزل دهكده «گز»بود كه حدود سه فرسخ با اصفهان فاصله داشت و اين مسافت را كاروان ما كه به كندي حركت میكرد در مدت چهار ساعت و نيم پيمود. سمت راست جاده درست روبروي دهكده يك قلعه قديمي قرار داشت و كنار اين قلعه هم يك كاروانسرا وجود داشت، اين كاروانسرا را زمان شاه عباس ساخته بودند ولي تمام سنگهاي گرانيت و مصالح آن را در طول زمان به سرقت برده بودند، كاروانسرا شامل يك صحن وسيع و بزرگ، طويلههای متعدد و حجرههای زياد براي اتراق كاروانيان میشد. اين دهكده را به طوري كه اهالي میگفتند در زمان شاه عباس بنا كرده بودند، سابقا خيلي آباد و بزرگ بود ولي حالا دهكده كوچكي بيش نيست و به خاطر كاروانسرا، كاروانيان و قوافل در آن توقف كرده و از اهالي روستا چيزهايي میخرند كه امور آنها را میگذراند. قناتهاي دوره شاه عباس معمور و مورد استفاده است. هنوز روستا آبادي خود را به وسيله آب همين قناتها حفظ كرده است. (دومين سفرنامه، 1367، ص522)
در همين ايام نيز سياحي گمنام در دو سفرنامه به جنوب مینويسد.«فاصله قريه جز از مركز شهر اصفهان سه فرسنگ تمام است. قريه جز چندين مزرعه است كه نصف آن خالصه است و قريب نصف آن خرده مالك است. اين قريه از توابع بلوك برخوار است و راه آن از شهر الي جز كه در امتداد غربي شمالي است در كمال صافي و مسطح است ابدا نشيب و فرازي ندارد، كالسكه در نهايت سهولت حركت میكند، ديناري مخارج راه سازي ندارد، حتي اينكه در روي نهرهاي معروف به «مادي» درپنج شش نقطه عرض راه پلهای مختصر موجود است و محتاج به تعمير نيست. سكنه قريه جز كه قريب هشتصد خانوار رعيت متمول زارع مرفه الحال میباشند و نزديك چهارهزار نفر تعداد نفوس آنهاست در قلعه محكم و آباد و داير كه طول آن قريب سيصد ذرع و عرض آن نزديك به صدوپنجاه ذرع است سكني دارند. آبش از شش رشته قنات است كه طعم اغلب آنها كمي شور است. اين قلعه داراي سه حمام و يك طاحونه مال بند قاطري و چندين باب مسجد كه يكي از آنها بسيار عالي مشتمل بر صحن و ايوان و مأذنه و گل دسته كاشي كاري است قريب به چهل باب دكاكين متفرقه لازمه دارد. در داخل و خارج قلعه پنج باب كاروانسراي خشت و گل موجود است كه عابرين را به كارآيد. در محاذي قلعه جز يك باب كاروانسراي آجري قديم ساز دائر صفوي است كه اكثر مترددين منزل نمايند. اين قريه چهل نفر سرباز ديواني دارد.
باغات آن كه از هر نوع ميوه تابستاني ممتاز دارد در فواصل نزديك به قلعه واقع شده كه اهالي آن محتاج به خارج نيستند. سه باب يخچال دارد كه يخ تا اواسط تابستان در آن موجود است. زراعت قريه جز اغلب با مدد بيل و مرد كشت شود. سواي تنباكو هر نوع زراعت از قبيل غله و ترياك و صيفي كاري و خربزه كاري ممتاز در آن فلاحت شود. اين قريه در حقيقت قصبه مختصري است كه اگر در نزديكي اصفهان واقع نمیشد خود از مشاهير قصبات بود. هواي آن گرم و خشك، مزارع گرگاب معروف به فاصله يك فرسنگ در نزديك آن واقع شده. يك رشته قنات شيرين گوارايي به عمق چهار پنج ذرع در وسط آبادي كه به جهت مزرعه كتباني میرود به توسط چند پله اهالي را به كارآيد. چاپارخانه دولتي در نزديكي اين آبادي است. تمام لوازم قوافل در اين قريه هميشه موجود، ولي تدارك اردوي مبارك بايد از شهر و اطراف تهيه شود. شكار آهو در زمستان در حدود اين صحرا فراوان است. سواي صنعت كرباس بافي هنري در قريه جز معلوم نيست. ودر قريه جز چهارصد راس قاطر موجود است. درخت پسته نيز بسيار دارد» (1368، ص 207، 208، 209).
رنه دالماني نيز در سفرنامهاش میگويد«ساعت 4 بعد از ظهر به دهكده گز رسيديم كه ايستگاه ما قبل اصفهان، پايتخت قديم ايران است. ساختمان چاپارخانه طبق معمول خشن و گلي است و در كنار كاروانسراي سنگي متروكهای متعلق به قرن 16 قرار گرفته است كه بعيد به نظر میرسد بدين زوديها خراب شود. در جلو اين كاروانسرا جويبار كوچكي روان است كه معمولا نشانهای است از محل تعويض اسبهاي چاپاري،گياهان بسياري نيز اطراف جويبار را سرسبز كرده است. (1378، ص 509 و 510).
اما از ديگر سياحان وطني میتوان از سديدالسلطنه نام برد كه در سفرنامهاش ميگويد «منزل امروز گز» است. مسافت سه فرسنگ است. سه ساعت و نيم از شب گذشته وارد شديم.در كاروانسراي حاج محمد حسين منزل نموده عبدالمجيد نامي مستاجر كاروانسرا است. بد كاروانسرايي نيست. جديدالبنا و در ملكيت سلطان پسر حاج محمد حسين مزبور است. حجرات آن تماما دروازه داشت. چاهي وسط كارونسرا است. آب آن بد نبود. گفتم از بيرون آب آرند. گز به جيم هم نوشتهاند. خانههاشان درون قلعه است. شش باب حمام و بيست باب مسجد در قلعه بود و قلعه به كاروانسرا اتصال دارد و قبرستان خارج از قلعه واقع و امامزادهاي در وسط قبرستان و مشهور است به شاه نعمت الله و كاروانسرائي از ابنيه شاه عباسي دو ميدان دور از قلعه موجود است. وآب نزديك آن نبود و كاروانسراي سلطان نزديك قلعه و محمدرضا سلطان بنا كرده است. قريه گز سابقا درخت گز بسيار داشته و مشهور به گز گرديده است. (1362، ص88).
چنانچه ملاحظه میشود سديدالسلطنه مدعي شده است كه اين قريه شش حمام و 20 مسجد داشته است كه با توجه به مدارك و شواهد موجود كمي دور از ذهن به نظر میرسد.
از ديگر سياحان ايراني میتوان از افضلالملك* نام برد كه نگاهي كامل تر به اين شهر دارد اما با توجه به اين كه متن او شباهت بسياري به متن جغرافيايي محمد مهدي اصفهاني در كتاب نصف جهان في تعريف الاصفهان دارد شايد بتوان آنرا كپي از آن متن دانست.«بلوك دويم برخوار است. مشرق آن بلوك قهاب است مغرب آن ماربين و جنوبش جي و شمالش ممتد است تا كوهستان ساو و قهرود و آهيانه كه عمل ديواني اينها متعلق به نطنز و حكومت آن جا است. بعضي امكنه اين بلوك، طولش تا پانزده فرسخ است. عرض آن از محمود آباد كه به ماربين متصل است تا قريه كمشجه سه فرسخ است. زمين اين بلوك شور است، ولي نه چندان كه آب جاري مجاور آن را نتوان خورد. آب چاهش بسيار دور و تا سي ذرع شاه هم رسيده، لهذا چاه كم دارد. اهالي آن جا آب قنات را میخورند. تمام اين بلوك قنات آب است و آب رود ندارد، مگر يك دو مزرعه سمت مغرب آن كه متصل به ماربين است، از جمله آنها محمودآباد است كه از آب رود مشروب میشود اين بلوك، يك صد و دوازده رشته قنات دارد. حاصل شتوي، گندم و جو و ريناس، و صيفي خربزه و هندوانه و زردك و چغندر است. گندم آن خاصه كمشجه، كمال تعريف را دارد. قصبه معروف اين بلوك گز است كه ديهي بزرگ و معروف و بر سر راه بلاد شمالي اصفهان واقع شده و منزل اول عابرين و تا شهر سه فرسخ است. عدد نفوس آن را هشت هزار گفتهاند.آبش شور تر است» (سفرنامه اصفهان،1380، ص78).
اما از ديگر سياحان اروپايي که فقط به ذكر نامي از گز كردهاند میتوان از يوشيدا ماساهارو و ادوارد براون نام برد«ساعت 10 صبح روز 29 اوت از اصفهان به راه افتاديم در چاپارخانه (دهكده)گز اسب عوض كرديم. (ماساهارو، 1373، ص143).
«چهار ساعت بعد از ظهر به قريه «گز» رسيدم.براي ما اشكالي نداشت كه در شب خود را به اصفهان برسانيم زيرا از گز تا اصفهان بيش از ده ميل راه نيست، اما چاپارها از گز بودند. قريه گز چيز تماشايي نداشت». (براون، 1371، ص292).
اما نكته جالب در سفرنامه كنت دوسرسي اين است كه او اشتباها از واژه قهياز به جاي گز استفاده كرده است«به جاي اينكه از مورچه خورت مستقيما به اصفهان برويم، و با اينكه اين كار بسيار آسان بود، ما را شب بعد در مكاني بنام «قهياز» منزل دادند كه دهكده محقري بود كه بيش از دو ساعت با اصفهان فاصله نداشت». (ايران در 1839ـ1840،1362، ص177).
مكانيابي بناهای گفته شده در متون
از بناهايي كه در متون بررسي شده به طور مكرر از آنها نام برده شده میتوان به كاروانسرا، مسجد و بارو اشاره كرد كه در اين بين از كاروانسرا عباسي بيش از ديگر بناها بالاخص در سفرنامهها ذكري به ميان آمده است. (تصاوير شماره1 و2) كه دليل اصلي آن را میتوان در اطراق سياحان چه در خود كاروانسرا و چه در چاپارخانه نزديك آن دانست كه البته اين چاپارخانه در حال حاضر وجود خارجي ندارد. در مورد مسجد اين شهر كه آثاري بالاخص در ايوان غربي از دوره سلجوقي دارد، تنها نويسنده ناشناخنه دو سفرنامه به جنوب شرحي هرچند مختصر آورده است و اعتمادالسلطنه و ماكسيم سيرو به ذكر نامي از آن بسنده كردهاند. (تصاوير شماره 3 و 4).
اما در مورد باروي آن در متون بررسي شده اولين بار در گزارشات سركيس گيلانتز نامي به ميان آمده است ـ كه همانطور كه در بخش بررسي متون تاريخي ملاحظه كرديم ـ در حمله زرتشتيان به گز خراب شده است. سديد السلطنه و سياح ناشناخته نيز آنچنانكه قبلا گفته شد، به سكونت مردم اين قريه در قلعهای اشاره میكنند. (تصاوير 5 و 6).
اما از بناهاي ديگر كه فقط يك بار از آنها ذكري به ميان آمده امام زاده شاه نعمتالله، قبرستان و كاروانسراي حاج محمد حسين میباشد كه تنها سديدالسلطنه در سفرنامه خود ذكري از آنها به ميان آورده است. (تصاوير شماره 7 و 8 و 9) البته قابل ذكر است كه در حال حاضر هيچ گونه اثري از قبرستان (جز چند سنگ قبر) و كاروانسرا(شايان ذكر است كه محل قبلي اين بنا مكان يابي شده است) نيست.
اما از دست ساختههای بشر كه در اين منطقه از اهميت بسياري برخوردار بوده است، قنات است كه نه تنها سياحان حتي حمدالله مستوفي نيز از كاربرد بسيار آن در اين منطقه ذكري به ميان آورده است. (تصوير شماره 10).
اما از ديگر بناهايي كه در متون بررسي شده نامي از آنها به ميان آمده اما هيچگونه نشاني از آنها نيست میتوان چاپارخانه و حمام را نام برد كه اين دو بنا نه تنها به مانند قبرستان و كاروانسراي حاج محمد حسين هيچگونه اثري باقي نگذاشتهاند بلكه حتي محل قبلي آنها هم به درستي مشخص نيست.
فهرست منابع
آصف (رستم الحكما)، محمد هاشم، رستم التواريخ، تابان، طهران، 1348.
ابن خرداذبه، ابوالقاسم عبيد الله، مسالك و الممالك، ترجمه حسين قره چانلو، نشر نو، تهران، 1370.
ابن رسته، احمد بن عمر، الاعلاق النفيسه، مترجم حسين قره چانلو، امير كبير، تهران، 1365.
ابن فقيه همداني، ابوبكر احمد بن محمد بن اسحاق، ترجمه مختصر البلدان، مترجم ح.مسعود، بنياد فرهنگ ايران، تهران، 1349.
اصفهاني، محمد مهدي بن محمد رضا، نصف الجهان في تعريف الاصفهان، تصحيح، منوچهر ستوده، امير كبير، چ 2، تهران، 1368.
اعتمادالسلطنه، محمد حسن خان، مراةالبلدان، تصحيح عبدالحسين نوايي و مير هاشم محدث، دانشگاه تهران، جلد 4، تهران، 1368.
افضلالملك، ميرزا غلامحسين، سفرنامه اصفهان، تصحيح ناصر افشارفر، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول، تهران،1380.
اوتر، ژان، سفرنامه ژان اوتر در عصر نادرشاه، ترجمه علي اقبالي، جاويدان، تهران،1363.
بغدادي، عبدالحق، مراصد الاطلاع علي اسما الامكنه والبقاع، دارالجبل، بيروت، 1412ق.
براون، ادوارد، يك سال در ميان ايرانيان، ترجمه ذبيح الله منصور، صفار، تهران،1371.
بروگش، هينريش، در سرزمين آفتاب، ترجمه مجيد جليلوند، نشر مركز، تهران، 1374.
بروگش، هينريش، سفري به دربار سلطان صاحبقران، ترجمه مهدي كردبچه، اطلاعات، تهران، 1367.
حموي بغدادي، ياقوت، معجم البلدان، سازمان ميراث فرهنگي كشور، جلد2، تهران، 1380.
دهخدا، علياكبر، لغتنامه، تصحيح محمد معين، موسسه لغت نامه دهخدا، چ 2، تهران، 1377.
رنه دلماني، هانري، از خراسان تا بختياري، ترجمه غلامرضا سهيلي، جلد2، تهران، 1378.
سديدالسلطنه مينابي، محمدعلي خان، التدقيق في سير الطريق، تصحيح احمد اقتداري، بهنشر، تهران، 1362.
سرسي، كنت دو، ايران در 1840ـ1839، ترجمه احسان اشراقي، نشر دانشگاهي، تهران، 1362.
سيرو، ماكسيم، راههاي باستاني ناحيه اصفهان و بناهاي وابسته به آنها، ترجمه مهدي مشايخي، سازمان ملي حفاظت آثار باستاني ايران، تهران، 1357.
گيلانتز، دي سركيس، سقوط اصفهان، تصحيح لاكهارت، ترجمه محمد مهيار، شهريار اصفهان، 1344.
ماساهارو، يوشيدا، سفرنامه يوشيدا، ترجمه هاشم رجبزاده، آستان قدس رضوي، 1373.
مستوفي، حمدالله، نزالقلوب، تصحيح لستريج، انتشارات دنياي كتاب، تهران، 1362.
موريه، جيمز، سفرنامه جيمز موريه، ترجمه ابوالقاسم سري، توس، جلد1، تهران، 1386.
مهريار، محمد، فرهنگ نامها و آباديهاي كهن اصفهان، فرهنگ مردم، اصفهان، 1382.
ناشناخته، دو سفرنامه از جنوب ايران، تصحيح سيد جوادآل داود، امير كبير، تهران، 1368.
هنوي، جونس، زندگي نادرشاه، ترجمه اسماعيل دولتشاهي، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1346.
* این اثر که به نام سفرنامه اصفهان چاپ شده است، سفرنامه افضلالملک نیست و دقیقاً نسخهای است که افضلالملک برای خود از کتاب محمدتقی بیک ارباب برداشته که در آن روزگار به دلیل نبود امکانات چاپی، افراد از روی منابع برای خود استنساخ میکردند.