مکانیابی شهر شاپور خواست براساس منابع تاریخی و جغرافیایی
نویسنده: علی سجادی
مقدمه
علي رغم ارزش و اهميت شهر شاپورخواست، توصيف این شهر همچون بسياري از دیگر شهرها آن چنان كه بايد و شايد در متون تاريخي نيامده است، به قول دكتر محمد دبير سياقي مصحح نزهةالقلوب «حمد الله مستوفي شاپور خواست را آورده و اما جاي شرحش سفيد مانده است» (مستوفي،1378: 79) به نظر میرسد كه بعضي از توصيفات تاريخي براساس گفتهها و شنيدهها و نوشتههاي ديگر مورخين صورت گرفته است و به همين خاطر است که در ثبت و ضبط اسامي اختلاف وجود دارد. بيشتر گزارشهاي ما از سوي جغرافيدانان و جهانگردان سدة سوم به بعد است كه كمتر كسي از آنها از مسير كوهستاني ياد شده گذر كردهاست. آنگونه كه برميآيد، نوشتههاي آنها بر پايه شنيدهها است تا ديدههاي شخصي خويش. از اين گذشته در خصوص مكان يابي شهر شاپور خواست تا كنون نقطه دقيق و مشخصی براساس شواهد باستان شناختي ارائه نشده است. در موجوديت شهري به نام شاپورخواست شكي وجود ندارد. سكههاي طلاي ضرب شاپورخواست به نام بدربن حسنويه اواخر قرن چهارم هجري از اهميت منطقه و شاپورخواست به عنوان يك شهر گسترش يافته با ضرابخانه مخصوص خود حكايت دارد.
در فرهنگ معين ذيل كلمه شاپورخواست sapur-xas آمده است:«شهري كه در قديم در جنوب بروجرد واقع بود و راهي كه از نهاوند به اصفهان میرفت به دو شعبه تقسيم ميشد، شعبه راست به شاپورخواست و شعبه سمت چپ كه جاده اصلي بود به سمت مشرق به كرج ابودلف ميرفت». (معين ج5: 855)
وجه تسميه دژ شاپور خواست/ قلعه فلك الافلاك
در متون تاريخي نام اين بنا به صورتهاي مختلفي مانند:دژ شاپورخواست، دژ سياه، دژ بز، قلعه خرماباد، قلعه سفيد، سلاسل، كاخ اتابكان، قصر، قصر بالا، كوشك، قلعه فلك الافلاك ضبط شده و بوميان منطقه آن را به نام دوازده برجي میشناسند. (نام دوازده برجي برگرفته از حصاري با دوازده برج بوده است كه با مساحت تقريبي 10 هكتار پيرامون قلعه فلك الافلاك را احاطه میكرده است.)
قديميترين نامي كه در متون تاريخي به اين قلعه اطلاق شده است،دژ شاپور خواست است كه تا قرن ششم و هفتم هجري همچنان به همين نام مشهور بوده و پس از آن با ويراني شهر شاپور خواست و شكلگيري شهر خرم آباد، قلعه خرماباد خوانده شده است و تا اوايل دوره قاجار همچنان به همين نام از آن ياد كردهاند. در دوره محمد علي ميرزا، حاكم لرستان بر سر يكي از برجهاي قلعه اطاقي ساخته شد كه به علت بلندي بيشتر آن نسبت به ساختمان قلعه و تسلط بر شهر، فلك الافلاك نام نهاده شد و همين نام بعدها به كل مجموعه اطلاق گرديد. معينالسلطنه نيز در جغرافياي لرستان که به سال 1300 ق به رشته تحریر در آمده است در وصف آن آورده است: «محمد علي ميرزا يك اطاق در سر برجي ساخته و فلكالافلاك نام نهاده و از تمام عمارات قلعه بلندتر است و مسلط است بر تمام شهر و بلوك خرمآباد» (معين السلطنه،1376: 176). به هرحال احتمالا وجود حصار دوازده برجي در پيرامون قلعه و تشابه آن با بروج دوازده گانه فلكي، همچنين شكوه و عظمت و ارتفاع آن در اين نامگذاري بیتأثیر نبوده است.
شاپورخواست در منابع تاريخي
گويا براي نخستين بار در سال16 ﻫ، پس از جنگ جلولاء، گروهي از عربها وارد بخش غربي لرستان شدند و ماسبذان را گشودند (طبري، ج 3: 142ـ143) با اين وجود روايتهاي متفاوتي هست كه پنج سال بعد در 21 ﻫ پس از جنگ نهاوند و يا پس از فتح شوش در 17 ﻫ تازيان به لرستان در آمدند. به هر حال با گشوده شدن خوزستان،كرمانشاه، نهاوند و كمي بعد اصفهان و سراسر پهله يا جبال، درههاي لرستان نيز به تصرف در آمدند (بلاذری،1364،ج3:6ـ7(.
بنا بر منابع تاريخي، منطقه لرستان وبه طبع آن شهر شاپورخواست در دوره ساسانيان جزء سرزمين پهله شمرده شده است، ابن فقیه درخصوص سرزمین جبال نوشته است: «این بهره را سرزمین پهلویان «بلاد البهلوین» نیز مینامند وآن عبارت است از همدان وماسبذان ومهر گان کدک که صیمره است وقم وماه نهاوند وماه دینور وکرمانشاهان وآنچه پیوسته به کوهستان است.» (شوشتری1364: 19ـ14)، در صدر اسلام استان لرستان جزء سرزمين جبال محسوب گردیده است. واز قلمرو کوفه به شمار میرفت. (قاسمي1370: 14)
در لرستان آثار و مناطقي منسوب به شاپور وجود دارد كه از آن جمله میتوان ازشهر شاپورخواست، دژ شاپورخواست، پل شاپوري (طاق پيل اشكسه خرم آباد) پل شاپوري كاكارضا، شاهپورآباد در شهرستان اليگودرز نام برد. شهر شاپورخواست با املاهای مختلف در متون تاریخی و جغرافياي ثبت و ضبط شده است که در ذیل به آنها اشاره میشود. این نام همچنین در سکـﮥ موجود در گنجینه فلکالافلاک متعلق به دوره حسنویه و همچنین در سنگ نبشته خرم آباد متعلق به دوره سلاطین ال برسق آورده شده است. مورخین قرون اولیه اسلامی مانند ابنخردادبه و ابنواضع یعقوبی (قرن سوم قمری) اشارهای به نام این شهر ننمودهاند.
* البلدان:كهن ترين منبع جغرافيايي و تاريخي و نخستين كسي كه كه توصيفي از شاپورخواست ارائه میدهد كتاب البلدان تألیف ابوبكر احمد بن محمد همداني معروف به ابن فقيه است (290 ق/ 930م) است كه در آن چهار كلمه راجع به موقعيت شاپورخواست نوشته كـه متــن آن چنين است: «... و بطن ماستر و هو شابورخواست» (ابن فقيه، 1349: 25).
ابن فقيه در جاي ديگر از مكانهايي نام میبرد كه خواص كشور،آنها را به لحاظ اينكه از پر نزهت ترين جاها هستند به قباد معرفي میكنند.متن گفته ابن فقيه اين است: «و لما ميز قباد اقليمه وجد انزه بقاع اقليمه ثلثه عشر موضعاً المدائن و السوس و جندي شاپور و تستر و سابور و اصبهان و الري و ابلخ و سمرقند و باورد و ماسبندان و مهرجانقذق و تل ماستر و بطنا بنهاوند يسمي روذر آور» ترجمه: «و چون قباد خواص كشور خويش را بررسيد (پرسيد) سيزده جاي را پرنزهتترين جاها يافت: مداين وشوش و جنديشاپور و شوشتر و جندیشاپور و شاپورخواست و اصفهان و ري و بلخ و سمرقند و باورد و ماسبندان و مهرجانقذق و تل ماستر و رودآور نهاوند» (ابن فقیه،همان:61). تل در عربی در المعجمها به معنی قریه وبلد وحصن آمده است. مانند تل بحری و تل بسمة، تل بلخ، تل باشر» (یاقوت حموی، بی تا ج3، ذیل تل).
وی همچنین آورده است: «سرماج قلعه حصينه بين همذان و خوزستان في الجبال كانت لبدربن حسنويه الكرديِ صاحب سابورخواست، و هي من أحصن قلاعه و أشدها امتناعأ». وی درخصوص نام قلعه سابورخواست نوشته است: «اسم قلعه مدينه سابور خواست: دز بز و منها اخذ فخرالملك ابو غالب اموال بدربن حسنويه المشهوره» (یاقوت همان ج5/6:3 و 75 همچنین ج4 ص57).
* تجاربالامم: ابوشجاع در ذیل تجاربالامم در ذکر نمایش قدرتی که توسط زبیده خاتون حاکم ری و بدر ابن حسنویه در مقابل سلطان محمود به عمل آمده نوشته است: «ثم رتب طوئف الاکراد واصناف العساکر و أمرهم ان ینزلوا بحللم بطول الطریق من باب الری الی سابور خواست (سابر خواست) و یظهروا عند اجتیاز الرسول بهم عددهم و أسلحتهم و یأخذو ذنتهم ویسیروا به حله ومن عسکر الی عسکر حتی یوصلونه الیه فغفلو ذلک...».(ابو شجاع راوری،1376،291)
* الممالك والمسالک: ابواسحق ابراهیم بن محمداصطخري مورخ قرن سوم و چهارم هجري(متوفای 346ق) در کتاب الممالك والمسالک خود را که با نقل مطالب صورةالاقاليم ابوزيد سهل بلخي متوفي(322 ق) تاليف كرده است،موقعيت شاپور خواست را بر روي نقشه ديار جبال مشخص نموده ليكن از آن به عنوان يك شهر مهم نام نميبرد،وي از این شهرتحت عنوان «شابر خاست» یاد نموده است.وی در توصيف راه همدان به خوزستان و ذكر مسافات آن آورده است «كه از همدان تا رودآور ـ و از رودآور تا نهاوند هفت فرسنگ و از نهاوند تا لاشتر [الشتر] ـ ده فرسنگ و از لاشتر ـ تا شابرخاست دوازده فرسنگ و از شابرخاست تا لور سي فرسنگ و در اين مسافت هيچ شهر و بنا نيست و از لور تا اندامش دو فرسنگ» (اصطخری1373: 11، 163 تا 165). همزمان با روي كار آمدن حكومتهاي عباسي و آل بويه (348 ـ 406) در دورة آل حسنويه پديد آورده بودند، مجدداً نام اين شهر در منابع تاريخي چون صورةالارض ابن حوقل ديده میشود.
* صورةالارض: ابن حوقل نيزدر سال367 ق در كتاب صورةالارض نقشه مناسبتري از موقعيت شاپورخواست و راههاي ارتباطي آن تهيه مینمايد وي نيز به همين اندازه مسافت از نهاوند تا لاشتر ده فرسخ و از لاشتر تا شابرخواست دوازده فرسخ اشاره كرده است. (36) وی این واژه را به صورت «شابر خواست» آورده است. (ابن حوقل1349،:104) متن نوشته ابن حوقل چنین است: «از همدان به روذآور 7فرسخ است، و روذ آور اقلیمی نیکو و بااهمیت است. در آنجازعفران به دست میآید که در تمام دنیا نظیرندارد،واز روذ آور تا نهاوند 7فرسخ است و نهاوند شهری مهم وپرتجارت ودارای روستاها و عمارت است، و از نهاوند تا لاشتر10فرسخ و از لاشتر شابر خاست12فرسخ و از آنجا تا لور سی فرسخ است و در فاصله شابر خاست و لور شهری یا قریهای نیست، و از لور تا پل شهر اندامش 2 فرسخ و از این پل تا شهر جندی شاپور 2فرسخ است.» (همان:104)
* حدودالعالم من المغرب الي المشرق: مؤلف ناشناخته (تألیف 372ق) در این كتاب در ذكر شهرهاي جبال بعد از ذكر شهر نهاوند و الشتر به شهر سارجلست اشاره شده است. (حدودالعالم... 1361: 141) كه با توجه به اين كه شهرهاي نهاوند والشتر و شاپور خواست در مسير راه باستاني همدان به خوزستان كه توسط مقدسي و اصطخري بدان اشاره شده واقع شدهاند، و این شهر نیز دقیقا در همان موقعیت و مسیر واقع شده است احتمالا این کلمه تبدیل شده نام شاپور خواست است. (همان: 390).
* احسن التقاسيم في معرفة الااقاليم: ابو عبدلله محمد بن احمد معروف به مقدسی در سال 375 در كتاب احسن التقاسيم في معرفة الاقاسيم، در خصوص راههاي ارتباطي به شاپور خواست و خوزستان آورده است. «از كرج گرفته تا وفراونده يك مرحله، سپس دارقان يك مرحله،سپس تا خروذمنطقهای به نام هروهم اکنون در مسیر این راه وجود دارد الشتر ازجمله [ شاپور خواست]و..... حاكم شد و همچنين توفيقي كه وي در توسعه طُرُق (راهها) و تعديل خراج يافت،چنان بود كه... اسباب رفاه را تا حدي فراهم ساخت» (خواند میر،1380ج 3: 454)
* دیوان و سفرنامه حزين لاهيجي: حزين لاهيجي كه پس از تصرف اصفهان به دست افغانها در زمستان 1101 / 1135 ق وارد خرمآباد شد، مينويسد: «ولايتي است به غايت معمور و در نيكويي آب و هوا و خرمي مشهور... شهرها و قصبات خوش و مواضع به كيفيت بسيار دارد.» (حزين لاهيجي 1350: 41).حزينلاهيجي هچنین در مورد حمله سپاه عثماني،که در حدود 1137ق خرمآباد را نيز به تصرف در میآورد در مورد شهر خرمآباد آن روز نوشته است: «در خرمآباد بودم كه آتش فتنه روميه در آن حدود اشتعال يافت و گاهي تاخت لشگريان ايشان به نواحي آن بلده ميرسيد، علي مردان خان را بخاطر رسيد كه چون محاربه با روميان در اين وقت كاري بزرگ است. به صلاح حال اينكه به طرفي از آن مملكت كه جبال صعبالمسالك است با جمعيتي انبوه رفته بلدة خرمآباد و نواحي آن را كه قريب به لشگرگاه روميه است خالي و خراب افكند و با اين عزيمت با سپاه و متعلقان حركت كرده به اقصاي آن مملكت رفت و امير حسين بيك سليورزي را كه از امراي آن قوم بود در شهر گذاشت كه عامه را كوچانيده، شهر و قلعه را خراب ساخته به او پيوندد. سكنه شهر در اضطراب افتادند و اكثر ايشان را طاقت حركت نبود و از دهشت روميه اطمينان هم نداشتند و فزع قيامت برخاست. امير حسين بيك مذكور به منزل من آمد و مردم شهر نيز جمع آمدند و از هر گونه گفتگوي در ميان گذشت من حركت مردم را بيرون از قدرت ايشان ديدم و خرابي آن شهر را كه رشك گلستان ارم بود و خلقي عظيم را خرابتر از آن بدست خود نمودن و عجزه و اطفال و عيال ايشان را به صحراي هلاكت دادن، نپسنديدم و امير مذكور را اشارت به ماندن و حراست، خود و مردم را دلالت و تحريض به اتفاق و سامان يراق و پاس حزم و مردانگي نمودم. سخنان من موثر و مقبول همه افتاد و با هم عهد و پيمان كرده هر كس سلاح و يراق حرب بر خود آراست و در آن كوشش تمام نموده طرق عبور دشمن را به قدر مقدور مسدود و حصار و منافذ شهر و قلعه را مستحكم ساخته به لوازم آن پرداختند... مردم آرام گرفته شهر به معموري اول گرائيد و خود هم اكثر شبها با ايشان در پاسداري و روزها در سواري موافقت ميكردم. جماعت روميه چون از استعداد مردم واقف شدند و نام كثرت الوس خيلي و صعوبت مسالك آن مملكت و بودن حاكمي مثل اميرالامراي نامآور مذكور در ميان ايشان بلند آوازگي داشت، انديشناك شدند و ديگر متعرض آن حدود نگشته به ساير اطراف پرداختند» (همان: 94).
* تحفةالعالم: ميرزا عبداللطيف شوشتري که در پايان روزگار زند و آغاز كار دولت قاجاراز خرمآباد ديدار كرده مينويسد: «ولايتي است به غايت معمور و به خوش آب و هوايي مشهور، اماكن و قصبات خوش و عمارات عاليه مواليان سلف در بعضي قراي آن بنا نهادهاند، خالي از كيفيت نيستند. اوضاع امرا و اعيان آن ديار را شايسته و نيكو ديدم. خرمآباد معمورهاي است به غايت دلكش باغات به تكلف و اماكن با صفا دارد» (شوشتري،1363: 173ـ175).
* جغرافياي لرستان پيشكوه و پشتكوه:گزارشی دربارة قلعه فلكالافلاك از سالهای 1300ق. ارائه شده است، كه بر اقدامات محمد علي ميرزا نيز تأكيد فراواني دارد و همين گفتهها را تكرار مينمايد: «در زماني كه ولات بدون رويه و بدون استحقاق استيلا داشتهاند و به خيالات فاسده حركت ميكردند. اين قلعه چندان عمارتي نداشت. جز دو سه برج كه نشيمن بوده و حصار غله ساخته بودند. در زمان خاقان مغفور كه دولت قوام گرفت، حكومت لرستان تفويض به نواب محمد علي ميرزا مرحوم شد. بالاي همان تپه را عمارت و برج و خلوت متعدده و حصار محكم و حمام و غير از جمله يك اطاق در سر برجي ساخته و فلكالافلاك نام نهاده.» (جغرافياي لرستان 1370: 26ـ27).
* كتابچه مقصود جهان: محمود ميرزا در شرح اردوكشي جايدر را در زمستان 1242ق. را به درخواست برادرش جهانشاه ميرزا نوشت. اين گزارش که حدود 30 سال پس از گزارش عبداللطيف شوشتري به نگارش در آمده است، شاخص خوبي براي آگاهي از وضعيت قلعه در روزگار انتقال قدرت از واليان به حكمرانان قاجاري است: «خرمآباد به قرار تقرير و بعضي تحريرات، شهري بود كه سابقاً خرم شاه نامي از آتشپرستان او را بنا گذارده و آن شهر به مرور منهدم چنانكه الان هم منار و پلي شكسته از آثار آن باقي و سنگي در قريب منار افتاده به اندازه سه زرع قطر (دارد) و بر آن سنگ بعضي چيزها مستور كه از مدت زمان خطوط آن خوانده نگشت وليك گويند برخي از آن كه خوانده شده بود، اين است كه «سنگ مقابل زر و زر مقابل سنگ» معلوم نيست كه مقصود چيست و قاري اين حروفات كيست. سنگ مذكور سنگي است كه تراشيدهاند در جاي خود، نه آنكه از جاي به جاي آورده باشند. گويند خلفاي بنيعباس را به قولي به علت حصني كه به قرب يك ميدان ازو بالاتر نباشد، آبادي شهر به پاي آن حصن گشته و اين بناي نو را باني شاهپور ذوالاكتاف گويند بوده پس از آن شاه عباس جنت مكان حسين خان بزرگ را به واليگري ملك لرستان نامزد فرمود. او باعث آبادي آن قلعه بيشتر آمد. به تدريج بر او افزودند اما از كوزه همان تراود كه در اوست. بسياق خود گل و خشتي بنا نهاده بودند تا پس از تدبير انجام لرستان به كف كفايت نواب مرحوم محمد علي ميرزا قلعه قديم را به فتواي راي كريم خراب فرموده، از نو آباد نمود اكنون:
زسنگ انداز او سنگي كه جستي
|
|
پس قرني سر كيوان شكستي
|
و ارگي وسيع بر گرد او كشيد و باغي بنام گلستان در تحت آن قلعه بنا نهاد و من در قبلي آن عمارتي موسوم به «كاخ همايون» كه به نام كهتر اخ خود باشد، بنا نهادم. بالجمله قلعه مشتمل است بر اندروني مختصري و خلوت محقر و چند برج كه اعظم آن بروج محل وجهات است، فلكالافلاك نام دارد. به اضافه انبار و حمام و برخي واجبات. سه قلعه در گرد هم: اول قلعـﺔ ارگ و دويم قلعهايست كه حسن خان فيلي كشيده و قلعه اصل كه ياد كرديم.عمارت گلستان در ارگ ساخته شده است. عمارتي در راس باغ ساخته شده است كه مشتمل است بر يك تالار و دو گوشوارة دو رو. يك رو به باغ و حوض كشكولي و حوض طولاني در طول باغ كه دايم آب صاف كه بيخلاف پنج سنگ در وي جاري و بدون لاف كه كمتر آبي به اين صفا هست. آبي ازين خوشتر مگر روئين دز كه باز من در نهاوند ساختهام. و روي ديگر به حياطي كه صد ذرع ميشود، به طريق مربع كه از همه جهت آن پنج زرع بيشتر محل عبور نيست. مابقي حوضي است كه يكپارچه كه از جوش آن آب ميجوشد. اندكي از آن گلستان است. مابقي از مجراي ديگر بيرون ميرود. حقيقت رودي است به تمام حوض. اگر خرد دوربين خوض نمايد، پديد است كه چه حوضي است. در ارگ تا به صد باب خانه برآورد و اما بيشتر از هزار خانه ميتوان در وي ساخت. دو دروازه دارد آن ارگ: يكي بر شمال، يكي بر قبله. يك طرف ارگ متصل به رودخانه، از طرفي متصل به باغات و از جانبي به شهر خرمآباد.» (محمود ميرزا: 18).
* سفرنامه گذر از ذهاب به خوزستان: راولينسون به تاريخ 20 مه 1836م/ 30 ارديبهشت 1215 وارد خرمآباد شد و تا 24 مه/ 3 خرداد، به مدت 4 روز در اين شهر بسر برد، وی اولين كسي است كه موقعيت قديم شهر شاپورخواست را خرم آباد ذكر كرده است وی در سفرنامه خودكه در سال 1836 م از خرم آباد گذشته است، خرم آباد را همان شاپورخواست ساساني میداند» (راولينسون1362: 137) احتمالاً نظر وي مبتني بر نوشتهها اصطخري و مقدسی ارائه شده است (لسترنج 1363: 202 و 668) وی ضمن وارسي قلعه فلكالافلاك به توصيف آن پرداخته است: «صخره بزرگ و منفردي با محيط تقريبي 900 متر قرار دارد. اين صخره داراي شيب تندي است و در نزديكي قلـﺔ آن چشمه آبي جريان دارد. اين قلعـﺔ خرمآباد است كه در قسمت پايين دور تا دور آن ديوار دو لايهاي كشيده شده و قصري كه بر بالاي آن ساخته شده از استحكامات نيرومندي برخوردار است. اين كاخ كه باني آن محمد علي ميرزا است ساختمان بسيار زيبايي است كه در داخل آن استخر بزرگي به طول 60 متر و عرض 40 متر قرار دارد كه از چشمه آب میگيرد. كاخ و ساختمانهاي مجاور آن همگي درداخل قلعه قراردارند و ضمناً باغي نيز وجود دارد.» (همان: 137ـ138 و 139).
* بعد از وی ارنست هرتسفلد در سال 1928 با قرائت سنگ نبشته خرم آباد نوشته است که: اين کتيبه به مکان شهر خرم آباد چندین بار نام شاپورخواست (سد شاپور) معروف بوده ذکر کرده که موقعيت مطمئنی را برای مکانیابی جغرافیائی تاریخی به ما میدهد وی مساحت بقايای آن را حدود 500 هکتار تخمين زده است. موقعيت مورد اشاره ايشان را احتمالاً مربوط به بقايای شهر اسلامی شاپور خواست بوده است که بقایای خرابههای این شهر تا حدود 30 سال پيش در اطراف مناره آجری به سمت شمال آن قابل مشاهده بوده است 1969, 215-216.). (Groop,G.
دو سفرنامه در باره لرها: ولاديمير مينورسكي در ذيل موضوع آثار برخي از شهرهاي باستاني در لرستان در درباره موقعيت شهر شاپور خواست نوشته است: «شاپورخواست كه به يقين در محل كنوني خرم آباد بوده است. يافتن جاي شهر شاپورخواست براي اطلاع از حوادثي كه در قرن پنجم هجري (برابر با قرن سيزدهم ميلادي)روي داده مهم است.» (مينورسكي، ودوبد1362: 19).
* سفرنامه لرستان و خوزستان: بارون دوبد محل شاپورخواست را به طور يقين در محل كنوني خرم آباد تعین میكند و عقيده دارد كه تغيير نام شاپورخواست نيز در قرن سيزدهم ميلادي صورت گرفته است اما به کجایی موقعیت این محل اشاره نمینماید.بارون دوبد در توصيف موقعيت آن نوشته است: «خرم آباد مكاني است استثنايي، رشتهای مرتفعات است كه در جلگهای در سمت عمومي شمال باختري به جنوب خاوري كشيده شده و دفعتاً بريده میشود تا در رودخانهای در فضاي اين بريدگي به سه چهارم ميل (2/1 كيلومتر) جريان پيدا كند، در مركز اين فضاي بريده و باز صخره مجزايي وجود دارد كه محيط آن قريب هزار يارد (912 متر) است كه اين صخره خيلي تيز است و چشمه پر آبي حدوداً در بالاي آن مشاهده میشود. اينجا قلعه خرم آباد است. دور تا دور قلعه را دو رديف ديوار كشيده اند و خود قلعه در بالاي صخره بنا شده و به خوبي دفاع میشود» (دوبد1371: 404).
* اسناد تصويري شهرهاي ايراني دوره قاجار: چريكوف در 1850 م به خرابههاي يك شهر قديمي اشاره ميكند كه تمامي اضلاع و حتي بخش جنوبي قلعه را محاصره كرده است (مهريار و...1378: 63).
آن چيزي كه چريكف به آن اشاره ميكند محدوده دژ ارگ شاپورخواست (حصار 12 برجي قلعه فلك الافلاك) البته سواي تحولات تاريخي است كه بر معماري اين دژ و حصار آن گذشته است.
وی سه عنصر طراحي در شهر خرم آباد را نام میبرد كه از نظرنشانههاي توالي تاريخي داراي اهميت يكساني هستند و در اين باره مینويسد: «قلعه قديمي به شكل پنج ضلعي نامنظم با هشت برج. شايد اين قلعه هسته شهر باستاني بوده است. هنگامي كه شهر بر مبناي قلعه شكل میگيرد (يك چنين نمونههایی در طراحي شهري شرق و غرب وجود دارد). قلاع توسعه و ارتقاء میيابند، اما هسته تاريخي، ماهيت اصلي خود را از دست میدهد و به عنوان ميراث تاريخي و معماري به جا میمانند.» (همان:63و64) وي قلعه را هسته توسعه شهر به طرف شمال غربي معرفي میكند كه براساس ساختار طراحي محدوده شهر از طرف قلعه با محلههاي كوچك و خيابانهاي منحني شكل در حال توسعه در مسير شمال غربي بوده است (همان: 64). نكته قابل توجه ديگري كه در گزارش هيئت روسي ديده میشود ذكر دروازههاي قديمي شهر خرم آباد است.
- دروازه گرداب بر سر راه كاروانروي، بسوي كرمانشاه
- دروازه خوز بر سر راه كاروانرو بسوي دزفول (همان ص64).
* سفرنامه لرستان و خوزستان: حسنعلي خان افشار، پيشخدمت ناصرالدين شاه كه در زمستان 1228خ/ پايان 1265 ق. از خرمآباد ديدن كرده است در مورد شهر خرمآباد او مينويسد: «يك سنگ بزرگي مثل تل افتاده، سر آن سنگ را محمد علي ميرزاي مرحوم قلعه ساخته و اطراف آن سنگ را هم قلعه كشيده و در ميان قلعه همه اوضاع و عمارت ساخته، از جمله گلستان است.شهر خرمآباد هفت محله است: محله اول، سادات است. دويم، سرگرداب. سيم، زيدبن علي كه محلـﺔ امامزاده است. چهارم، پشت بازار. پنجم، در دلاكان. ششم، باباطاهر. هفتم، واليه. شهر بعد از خاقان مبرور كه به دست ماكوييها افتاد، زياد خراب نمودهاند والا در ايام قديم بسيار خوب شهري بوده و آبش خوب نيست. قدري سنگين است. عليالخصوص آب گلستان كه جيوه دارد، خيلي بد است و اردوي شاهزاده در اين مدت يك ماه به شهر آمده، مانده بودند. و در مدت يك ماه شاهزاده خودش در گلستان بود. باري در باب گلستان و قلعه اول عرض شد كه يك سنگي پيش روي شهر وقوع شده، خيلي بلند است. اطراف سنگ را قلعه كشيدهاند و در سر سنگ هم يك قلعـﺔ محكمي درست نمودهاند. در اين قلعه عمارت بسيار خوب و اوطاق نقشنگاري و حمام درست كردهاند.چونكه سنگ ميان واقع است، راه آب ندارد. لكن سنگ [را] تراشيده، به قدر سي ذرع پايين برده، چاه درست نموده كه با گاو [آب را بالا] كشيده، به جهت حمام و عمارات به كار ميبرند. لكن اطراف سنگ را كه قلعه كشيدهاند، همه عمارات درست نمودهاند از جمله گلستان است. عمارات ديگر خراب شده لكن گلستانآباد است.
و تركيب گلستان اين عرض است كه: يك عمارت در ميان واقع شده دو رو، كه يك حياط كه اول داخل ميشوند، همـﺔ حياط را درياچه ساختهاند و چشمـﺔ آبي از ميان درياچه بيرون ميآيد. آبش خيلي صاف است [به طوري] كه ته درياچه نمودار است و آن طرف حياط باغچه است. خيابانها سرودار است. ميان باغچه خوب، نسترن و گل سرخ و انار و ساير گلها است و ميان خيابان با درازي حياط حوض است. پنجاه فواره دارد و در پيش روي عمارت با يك حوضي ساختهاند از سنگ تراشيده، كه خيلي استاديها به كار بردهاند. و زير عمارت هم سردابه است. ميانش حوض فوارهدار و حمام خوبي دارد كه يك چشمـﺔ عليحده از ميان حوض حمام بيرون ميآيد و حمام هم خيلي خوش تركيب است و گلستان خيلي صفا دارد.
و قلعه دو دروازه دارد. خيلي محكم بوده، لكن حالا قدري خراب شده و رودخانـﺔ بزرگ چسبيده به قلعه ميگذرد. و پل خوبي با سنگ تراشيده محمد علي ميرزاي مرحوم درست نموده و آن طرف رودخانه دامنـﺔ كوه مشرقي را باغي درست نموده، همهاش درخت سرو و خيلي با صفا است. درخت ميوة باغ خشكيده و خراب شده، آنها را بريدهاند لكن سروها همه مانده و خيلي خوشنما است.
خلاصه تعريف گلستان و صفاي قلعه و سروستان و قلعـﺔ بالايي و عمارات و شهر خرمآباد نسبتي به جاهاي ديگر كه خانزاد ديد، ندارد. گلستان و قلعه از همه زيادتر صفا دارد. انشاالله تعالي من بعد حكم بشود قلعه و گلستان را درست آباد كنند. نشانـﺔ خوب و بناي عالي است. اگر قلعه محكم باشد گمان نيست با زور و [به] آساني بتوان گرفت. زياده چه جسارت به عرض شود.» (افشار: 86 و 142ـ144).
* تاریخ مسعودي: ظلالسلطان در تاریخ مسعودي نوشته است: «عمارتي از بناهاي اتابكان لرستان مشهور به فلكالافلاك و هشت بهشت در شرق شهر لرستان بنا شده، محمد علي ميرزاي مرحوم ملقب به دولتشاه پسر فتحعلي شاه مرحوم كه از يكه مردهاي عالم بود و بسيار قابل بود، اين عمارت اتابكان را تعمير كرده، ديوانخانه وسربازخانه و غيره بسيار خوب ساخته. اگر چه بعد از او هم شاهزادگان بزرگ حاكم شدند مثل خانلر ميرزا احتشامالدوله و حمزه ميرزاي حشمتالدوله و بهرام ميرزاي معزالدوله و حاجي فرهاد ميرزاي معتمدالدوله، هيچ كدام اقدامي به آبادي اين بنا نكردند. نميدانم جواب خدا و خلق خدا را چه خواهند داد. به جز تل خاكي چيزي نديدم، فوراً حكم به تعمير آنجا دادم. (ظلالسلطان، 1370: 281).
* خاطرات حاج سياح محلاتي: حاج سياح محلاتي در 1298 ق از خرمآباد ديدار كرده ونوشته است: «برج بسيار معظمي در آن شهر بنا كرده و سلاسل ناميدهاند كه عمارت دولتي بسيار پاك و با صفايي در سلاسل است. آبي روان و انهارهاي خوب و اشجاري معتبر داشت» (خاطرات حاج سياح محلاتي،1346: 234).
* سفرنامه خوزستان: نجمالملك عبدالغفارکه در دوشنبه3ربيعالاول 1299وارد خرمآباد شده و به مدت يك هفته در آنجا مستقر بود، مينويسد: «خرمآباد شهر كثيفي است. در اطراف شهر باغاتي است ولي نسبت به سابق خيلي خرابست. سروستان داشته حال يك باغ در جنب عمارت حكومت سروستانست. پل در روي رودخانه جلوي شهرست به طول سي و سه ذرع و عرض هشت ذرع. در جنب عمارت حكومت قطعه كوهي است به ارتفاع سي چهل ذرع كه وسعت رأسش به چهار هزار ذرع مربع ميرسد. در سر وي قلعـﺔ محكمي بنا نموده بودند معروف به فلكالافلاك (منسوب به حسن خان والي)خيلي معتبر و صاحب چند دست عمارت و حمام و غيره و چاه آبي به عمق يك صد ذرع، حال خراب شده في الجمله از آثار آن باقيست، نقطـﺔ معتبري بود» (نجمالملك 1341: 17ـ18).
* جغرافياي غرب ايران: دمورگان به سال 1890 ميلادي اين شهر را ديده وآن را در كتاب خويش، چنين توصيف كرده است: «تنها شهر لرستان، خرمآباد است. شهري است نه چندان بزرگ با 3 تا 4 هزار نفر سكنه، واقع در دره تنگ كوچكي كه كشكان رود، از وسط آن ميگذرد. خرمآباد شهر نسبتا كوچكي است كه بد بنا و تدارك شده است. خرمآباد گرچه كم اهميت است، اما باز از بخش اعظم لرستان است. كوچنشينان، پشم گلههاي خود را از آنجا ميآورند. اين كالا سپس براي ارسال به اروپا متوجه بينالنهرين ميشود. اما احتياجات لرها كماهميت است. نتيجه آنكه بازار، غير متعادل و بد تهيه شده است.در بالا دست و پايين دست شهر، باغهايي عالي وجود دارد كه در آنها درختان انار و انجير و كليـﮥ درختان ميوة اروپايي به فراواني ميرويند؛ از بركت موقع ممتاز شهر كه محصور بين كوهها است و آب فراوان چشمهها كه هرگز نميخشكند، ميوهها و همچنين سيزيهاي آن بسيار دلپسندند. محل فعلي خرمآباد جايي است كه هميشه مسكون بوده است. در جنوب خرمآباد جلگـﮥ زيبايي است، مشروب از آبهاي رودخانه و در آن دهات چندي از قبيل «جلدان» و «شاهينآباد» و بسياري ديگر وجود دارد كه براي منطقه مهماند. نزديك اين دهات، تپههاي مصنوعي بزرگي است كه تحقيق و كاوش در آنها بسيار جالب توجه است و من فكر ميكنم با «خاي دالو» متون آسوري مطابقه كند» (جغرافياي 1339: 208 تا 211).
* سفرنامه لر كوچك از نگاه يك سياح: خانم ايزابل بيشوب كه در آغازين روزهاي اگوست 1890م/ مرداد 1269خ/ ذيالحجه 1307ق يا واپسين ماههاي حكومت ناظم خلوت به خرمآباد آمده در مورد آن نوشته است: «شهر بوسيله پرتگاهي مخوف و يك رشته ارتفاعات و قلعهاي مخروبه، احاطه شده. پس از بازديد از قلعه مخروبه و تماشاي قسمتي از سبك زيباي معماري آن، روانه بازار شدم. نماي شهر از فاصلهاي دور شبيه ديگر شهرهاي ايران است كه قبلاً ديده بودم، ارگ در وسط گذرگاه يك صخره واقع شده و بيشتر خانههاي شهر در حول و حوش يك پل زيبا قرار گرفتهاند. بازار خرمآباد كوچك و محقر و تاريك و كوچههاي آن به هم پيوسته و ناهموار و احتمالا زماني سنگفرش بوده ولي حالا پر از چاله و چوله و زباله و سگهاي كرك ريخته و نحيف در گوشه و كنار در نهايت گرسنگي و درماندگي به عابرين كه از آنجا عبور ميكنند، خيره ميشوند. قطرههاي آب كه از درون كانالهاي شكسته سطح كوچههاي بازار را پوشانده و بوي تعفن و لجنهاي سياه و سبز رنگي كه در گوشه و كنار جلو آفتاب ريخته شده، مشام را آزار ميدهد. مردم با قدهاي خميده به آهستگي در رفت و آمد بودند و چنين به نظر ميرسيد كه خيلي فقير و كم بضاعت هستند. تجار در نهايت بيعلاقگي و قيافههاي افسرده ميگفتند كه وضع بازار و داد و ستد خوب نيست. من بيش از وضع و موقعيت رقتبار خرمآباد افسرده و مأيوس شدم. ديوار گلي و مخروبه شهر در زير انبوه درختان پنهان شده و يك پل زيباي بيست و هشت طاقهاي به عرض هيجده و طول نهصد پا كه با سنگ و گل بنا شده، مسافرين را به درون حصار شهر هدايت ميكند. يك كاروانسراي قشنگي كه سر در آن كاشي كاري شده نيز در سمت چپ ديده ميشود. اين قلعه به انضمام دو حصار قصر والي و عمارات دولتي و يك آب انبار زيبا (كه بوسيلـﺔ يك چشمـﺔ پر آب تغذيه ميشد) تماماً ويران و منهدم شدهاند. منظرهها واقعاً بينندگان را تحت تأثير قرار ميدهد. تلهايي از خاك و بقاياي ساختمانهاي قديمي در سراشيبي صخره در ميان انبوه درختان سرو و صنوبر هنوز خودنمايي ميكند. در ميان باغي در كنار رودخانه در ضلع شمالي قلعه، خرابههاي چند ديوار و برج از پايتخت قديمي اتابكان و همچنين مجراي يك قنات و يك پل ده طاقه هنوز بر جاي مانده است» (بيشوب 1376: 222ـ224)
* سفرنامه دوراند:سر تيمور دوراند، وزير مختار انگليس و همسرش درسال 1317به همراه هيأتي از خوزستان به خرمآباد وارد شدند آنها 28 نوامبر 1897ـ1899م/ 7 آذر 1278خ را در خرمآباد سپري كردند. آنها نيز همراه با تصوير است و ويراني قلعه را به روشني نشان ميدهد. او در سفرنامه خود مينويسد:
«حاكم خرمآباد با مهرباني فراواني از ما پذيرايي كرد. اين شخص ظفرالملك نام داشت و در قلعه سكونت اختيار كرده بود. دريغا كه قلعه نيز مانند ساختمانهاي ديگر باستاني در حال ويراني بود و همان لفظ معمولي «خراب شد»، دربارهاش مصداق پيدا ميكرد. در باغ كنار ديوار قلعه جاي گرمي داشتيم و مختصر استراحتي كرديم. خرمآباد پايتخت باستاني اتابكان لر شهر خوش منظرهاي است و در موقعيت جالبي قرار گرفته است. اين شهر ميتواند فوقالعاده غني و ثروتمند شود ولي مردم به مناسبت تاخت و تاز الوار در ادوار گذشته از كشت غله خودداري ميكنند.» (دوراند1364: 168ـ169).
*سفرنامه سرآرنولد ويلسن: ويلسن که در 1911 م/ 1329 ق. از خرمآباد ديدار كرده است، نوشته است: «خرمآباد عبارت است از يك ناحيه خراب و ويراني كه مردم آن بويي از تمدن به مشامشان نرسيده و با اين كه در ايام پيشين اين حوالي عموماً آباد و معمور بوده، اينك اغلب قنوات رو به خرابي نهاده و سكنه دهات خانه و زندگي خود را ترك گفته و عدة معدودي هم كه باقي مانده مدام مورد تاخت و تاز چپاول الوار وحشي واقع ميشوند. هرج و مرج و ناامني و عدم نظم و آرامش يكي از بليات جانسوزي است كه مردم اين مملكت با آن دچار گرديدهاند و مادام كه براي اعاده نظم و آرامش و استقرار امنيت اقدامي به عمل نيايد اهالي اين كشور روي آسايش و خوشبختي را نخواهند ديد.» (ويلسن1347: 197)
* دو سفرنامه دربارة لرستان:ادموندز به ظاهر آخرين جهانگردي است كه در سپتامبر 1917 م/ شهريور 1269 خ/ ذيقعده 1335ق اين دوره به خرمآباد سفر ميكنداو مينويسد: «خرمآباد مشرف به دژي است كه روي يك صخره مرتفع در كنار رودخانه ساخته شده است. اين دژ بوسيله بارويي كه مقر حاكم در داخل آن قرار دارد، احاطه شده است. دژ در حال خراب شدن است و ميگويند مظفرالملك براي تهيه آجر كاروانسراي محسنآباد (كه مأخوذ از نام خود اوست) كه در آن طرف رودخانه روبروي پل قرار دارد، به آن آسيب بسيار وارد ساخته است. اين كاروانسرا نيز به نوبه بدست خوانين واليزاده و چاغروند كه براي ساختمان خانههاي شخصي خود از آجر آن استفاده نمودهاند، رو به ويراني است. كاخ و آنچه كه مربوط به آن است، به صورت تأسفآوري رو به زوال است. سر طويله، سربازخانه و توپخانه آن ويران شده است. حياط كاخ كه يك استخر مربع شكل در آن قرار دارد به آن خرابي نيست ولي وضع خوبي ندارد.» (ادموندز،1362: 118ـ119)
* اشتاین نیز به شاپور خواست دوره حسنویه اشاره میکند ودر این رابطه مینویسد: «شاپور خواست جزء مناطق تحت حکومت وی محسوب میشده واز شهر وقصر شاپور خواست به دفعات توسط نویسندگان عرب که با آن حاکم در ارتباط بوده اند یاد شده است». ((stein; 1969. p.273
* سرزمينهاي خلافت شرقي: لسترنج نيز به نقل از كتب جغرافي و مسالك و ممالك مينويسد: «شاپور خواست كه جغرافينويسان عرب آن را «سابورخواست» نوشتهاند نيز در زمان ابن حوقل بهسبب خرماي خود معروف بوده است» (لسترنج 1363: 217). وی دربارة محل آن به نقل از تاريخ گزيده نوشته است: «آن طرف بروجرد راهي كه از نهاوند ميآيد و به اصفهان ميرود دو شعبه ميشود، شعبـﮥ راست به شاپورخواست و شعبـﮥ چپ كه جادهي اصلي است به سمت مشرق به كرج ابودلف ميرود» (همان:218).
* آثار باستاني و تاريخي لرستان: حميد ايزدپناه (سالهای 1346 تا 1348) شمسی آثار موجود در سطح را چنين گزارش میدهد: «آنچه از اين شهر باقی است ديوارهای بزرگ و پهنی است در سطح آن کوچه و معابر کاملاً مشخص و معلوم است. پهنای هر دیوار بیش از دو متر میباشد با (سنگ و ملاط) و تخته سنگهای بزرگ به ابعاد (80×53×40) سانتی متر در آن به کار رفته است در جنوب شرقی و مشرف به کوه مدبه بنای عظیمی از یک آسیاب، باقی است و امروزه به آسياب گبری مشهور است. در سالهای 46ـ48 برای بناهای تازه، قسمتی از زمينهای اطراف آن را کندهاند که از آن چند ستون سنگی و يک پايه ستون بزرگ و مدور به قطر 2متر از خاک بيرون آمد که برسطح يکی از ستونها با خط کوفی جمله (برکه لصاحبه) نوشته شده است و نيز در قسمتهای شمالی، آثار ساختمانهای آجری و سفالهای لعابدار عصر سلجوقی ديده شد. اخيراً نيز نقبی طولانی و پیچ در پیچ که شايد برای فاضلاب آب شهر تعبيه گردیده است ظاهر شد. در يکی از چهار ديوارهای سنگی، قسمتی از طاق و ديوارهای چند اطاق بيرون است. وسعت بناهای سنگی زياد است.
آثار به دست آمده متعلق به اين دوره در شمال دره تنها در محوطه کلاته کيو ديده شد همچنين در غرب رودخانه يعنی ساحل چپ رودخانه خرم آباد در حد شمالی تپه جلدان مناطق متعلق به این دوره هستند. اما محوطههای واقع در اطراف تپه ماسور به خصوص در سه مکان ماسور، چقاخندق و تير بازار. همچنان در قرن چهار و پنجم هجری قمری مورد توجه بوده اند.تیربازار و قلعه بالای تير بازار در این دوره متروک میشوند و جای خود را به تير بازار و قلعه پائين تير بازار میدهند. گرچه در اين زمان شهر «شاپورخواست» رونق پيشين خود را نداشت ولي باز به همين نام مشهور بوده است.» (ايزدپناه،1363ج دوم،: 44ـ41).
مدارك و استنادات باستانشناختي
بررسيهاي باستانشناسي به ما نشان ميدهد كه زندگي و حيات انسان در دره خرم آباد از دوران پيش از تاريخ از حدود 40 هزار سال قبل تا كنون به طور مستمر جريان داشته است. دره خرم آباد در نيمه اول قرن بیستم هجری توسط جوديت برمن مورد بررسی باستانشناسی قرار گرفته است، اکثر محوطههای بررسی شده در اين دره مربوط به ساسانی و اسلامی معرفی شدهاند.
*سکههای ضرب شاپور خواست: دو عدد سکه نقره 393 ق،ویک عدد سکه طلا با تاریخ 395 ق،و یک عدد سکه نقره با تاریخ 396ق، متعلق به بدر ابن حسنویه در مقاله آقای قوچانی به چاپ رسیده است. (قوچانی،50:1373) همچنین یک عدد سکه طلا (دینار)ضرب شاپور خواست به تاریخ 394 ق،وسکه دیگری به ضرب 396ق،آن هم طلا معرفی شده است. (پور غلام 1286:124).
* سنگ نوشته شهر قديم شاپورخواست: اين سنگ نبشته هم اکنون در کنار اتوبان شريعتی واقع شده است اين سنگ علاوه بر اینکه در مسير راههای قدیمی شاپور خواست به خوزستان واقع شده است.
ساکی راجع به سنگ و قرائت علامه قزوينی ازکتيبه چنين آورده است:«سنگ نوشته واقع در يک کيلومتری خرم آباد و در کنار جاده شوسه تهران ـ خوزستان که قبل از عهد اتابکان و در زمان سلجوقيان در این محل نصب گردیده است. خط این سنگ نوشته کوفی قسمتهائی از آن بر اثر مرور زمان از بین رفته و قسمتی را نيز در سال 1307 ش. مأموران اداره راه بانوشتن کتيبه ديگری مربوط به ارتباط يافتن راه خوزستان و پايتخت به روزگار (رضاشاه) از بین بردهاند». (ساکی1343: 57).
با اين حال وجود سنگ نبشته به عنوان يك سند باستانشناسي كه از منطقه علفچر شهر شاپورخواست نام میبرد نشان میدهد كه ما بايستي موقعيت شهر شاپورخواست را در فاصلهای نه چندان دور از اين سنگ جستجو كنيم. و باز علفچر يا مرتع مناطقي بودهاند كه قابليت كشاورزي نداشتهاند. اما بايستي به اين نكته توجه داشت كه كدام شاپورخواست شاپورخواست دوره ساساني يا شاپورخواست دوره اسلامي بناميم. كتيبه سنگ نبشته 500 سال بعد از دوره ساسانيان نوشته شده است آيا در طول اين 5 قرن موقعيت شهر شاپور خواست حداقل در دل اين دره عريض و طويل ثابت مانده است. و اگر تغيير كرده است شواهد و مدارك مورد استدلال كدام است. علاوه بر پلهاي كشكان و كلهرت ممولان و پل دختر مسكوكات بسياري از ضرب شاپورخواست منسوب به بدر و همچنين كتيبه سنگي يك آب انبار متعلق به سال 375 كه هم اكنون در موزه فلك الافلاك نگهداري میشود از دوران حسنويه به يادگار باقيمانده است. از آثار قديمي اين بخش از شهر، میتوان به قبرستان قديمي آن كه مقبره زيد بن علي (علي مويد سربداري) در آن واقع و همچنين مقبره بابا طاهر اشاره كرد شده است.
از ديگر آثار واقع در حومه اين شهر میتوان از گرداب سنگي نام برد كه سابقه آن به دوره ساساني برمي گردد و در صدر اسلام مورد مرمت واقع شده است. پلشاپوري نیزاز دیگر آثار بارز شهر شاپور خواست است که به صدر اسلام تعلق دارد.
تجزیه، تحلیل
همچنان که آورده شد كهن ترين منبع جغرافيايي و تاريخي كه در خصوص مكان يابي شاپورخواست نشاني ارائه میدهد كتاب البلدان ابن فقيه (290ﻫ/ 930م) است،ابن فقیه چهار كلمه راجع به موقعيت شاپور خواست نوشته كه متن آن چنين است:«... و بطن ماستر و هو شابور خواست و...»، يافتن بطن ماستر مساوي است با يافتن موقعيت تقريبي شاپورخواست، بطن در عربي به معناي زمين، دره و زمين گود است. ماستر احتمالاً اسم مكان است اما بطن ماستر كه معادل شاپور خواست آورده شده با توجه به اینکه[او]در جاي دیگری از موضعی به نام تل ماستر ياد میكند كه مورد توجه قباد بن فيروز بوده است و آن را در رديف ماسبذان و مهرجانقذق نوشته است(در ادامه همین مطلب متن مذکور نقل قول شده است) بنا بر این به احتمال قوی بطن ماستر تحریف شده همان تل ماستر است.تل در المعجمهای عربی به معنی قریه و بلد وحصن آمده است. مانند تل بحری و تل بسمة، تل بلخ، تل باشر.» (یاقوت، بیتا، ذیل تل).
با كمك دادههاي موجود باستانشناسي و بهرهگيري از گفتههاي جغرافي نويسان میتوان موقعيت تل ماستر را با تل ماسور قابل انطباق دانست.
حال اگر اين فرض را كه اين كلمه«بطل ماستر» باشد در نظر بگيريم. نزديك ترين مكان كه در صدر اسلام آثاري از آن به جاي مانده است تل ماسور است كه در 5 كيلومتري جنوب غربي خرم آباد بر سر مسير شاپورخواست به خوزستان واقع بوده است و اين تپه كه حدود چند هكتار مساحت دارد میتوانسته به عنوان شاخصي از مسير راه مطرح باشد كه براي جغرافي نگاران و مسافران كاروانيان شناخته شده باشد.
باز در جاي ديگر ابن فقيه از مكانهايي نام میبرد كه خواص كشور آنها را به لحاظ اينكه از پر نزهت ترين جاها هستند براي سكونت به قباد معرفي میكنند.متن گفته ابن فقيه اين است: «و لما ميز قباد اقليمه وجد انزه بقاع اقليمه ثلثه عشر موضعاً المدائن و السوس و جندي شاپور و تستر و سابور و اصبهان و الري و ابلخ و سمرقند و باورد و ماسبندان و مهرجانقذق و تل ماستر و بطنا بنهاوند يسمي روذر آور» ترجمه: «و چون قباد خواص كشور خويش را بررسيد (پرسيد) سيزده جاي را پر نزهت ترين جاها يافت: مداين و شوش و جندي شاپور و شوشتر و شاپور و اصفهان و ري و بلخ و سمرقند و باورد و ماسبندان و مهرجانقذق و تل ماستر و رودآور نهاوند» در اينجا از تل ماستر ياد شده ولي اشارهای به شاپورخواست ندارد احتمالاً منظور مناطق است.
مسير راهها
در پژوهشي كه تحت عنوان «بررسي راه شاهي» در سال 1375 به انجام رسيد (سجادی،1376)، مسيرهاي مورد اشاره مورخين و جغرافيا نگاران مورد بررسي قرار گرفت كه مسير نهاوند به الشتر از طريق نورآباد و معبر دره آش صورت گرفته كه فاصلهای در حدود 60 كيلومتر يعني همان ده فرسنگ میباشد و بين الشتر تا خرم آباد نيز حدود 50 كيلومتر است، بنابراين آيا خرم آباد فعلي درموقعيت همان شاپورخواست قديم است؟ و اگر به اين مسير طول شهر خرم آباد را به آن اضافه كنيم باز اين مسير به 65 كيلومتر میرسد كه حدود 11 فرسخ است، البته شهر قديم الشتر نيز در 6 كيلومتري شمال شهر فعلي الشتر يعني نزديك سراب امير واقع شده است كه با احتساب آن موقعيت شهر شاپورخواست را میتوان حول و حوش مناره آجري، سنگ نبشته و منطقه قاضي آباد تا پشته حسين آباد دانست.
با اين وجود همچنانكه اشاره شد شهر شاپورخواست كه در مسير راههاي مهم ارتباطي فلات ايران به جنوب و غرب ايران واقع بوده است از اهميت به سزايي برخوردار بوده و در قرن چهارم هجري (369 ـ 409 ق) به مقر فرمانروايي بدربن حسنويه تبديل گرديد. منطقه بدرآباد خرم آباد در حدود 10 كيلومتري جنوب غرب خرم آباد بر سر راه خوزستان، احتمالاً به همين حاكم كرد منسوب است.حسنويه دژ ارگ سرماج واقع در روستاي سرماج حسين خاني در 20 كيلومتري جنوب شرقي بيستون كه در مسير شاهراه ارتباطي همدان و كرمانشاه و عراق واقع بود به عنوان مقر حكمراني خويش بنا نمود كه بقاياي آن همچنان پابرجاست، و بدر نيز دژ شاپورخواست را كه در سر راه ارتباطي شمال به جنوب (همدان به خوزستان) واقع بود بدين منظور انتخاب نمود كه میتوان آن را از چند منظر مورد توجه قرار داد، شاهراه شمال به جنوب در اين دوران از اهميت بسيار زيادي برخوردار بوده است،كتيبه پلهاي كشكان و معمولان به يادگار مانده از بدرابن حسنويه از اهميت راهها و از توجه اين حاكم مقتدر به موضوع راهها حكايت دارد. همچنين اهميت لرستان در اين مقطع تاريخي را نشان میدهد.
نكته ديگري كه میتوان براي مكانيابي شهر شاپورخواست از آن استفاده نمود متون جغرافياي تاريخي است كه به ذكر مسافتها و راههاي قديمي پرداخته است
در تعريف مسير راه سراسري شمال به جنوب در گذشته با وجود تفاوت املايي جغرافيدانان قرون اوليه اسلامي همواره شاپورخواست را درج و آن را از مراكز مهم مسير اين راه سراسري قلمداد نمودهاند. بنابر مطالب مندرج و با توجه به بقاياي راههاي اصلي منطقه و پلهاي قديمي و عظيم مسير اين راههاي ارتباطي كه به لحاظ صلابت بنا از آثار حيرتآور معماري ايران به حساب میآيند و اغلب نيز در كنار بقاياي پلهاي قديميتر برپا شدهاند دره فعلي خرمآباد محل شهر قديمي شاپورخواست محسوب میشود.
ايجاد تأسيسات راهداري و امنيتي و گسترش شبكههاي ارتباطي در لرستان كه در ميان سه پايتخت مهم روزگار باستان يعني شوش، تيسفون و همدان قرار گرفته بود براي پيوند پايتختهاي بزرگ امري لازم و ضروري بود كه در رونق وآباداني دره خرم آباد مؤثر افتاد.از اينرو در روزگار ساساني در لرستان شهرهاي بزرگ در ميان دشتها و درهها پديد آمدند. و شهر شاپورخواست بنياد نهاده شد.
با گشوده شدن ايران و توجه مسلمانان به آسيای ميانه و پيدايش دو كانون سياسي عراق و خراسان در تحولات سياسي اجتماعي سدههاي نخستين اسلامي، دو شبكه ارتباطي رونق بيشتري يافت:
الف. عراق ـ خوزستان ـ فارس ـ ري ـ خراسان،
ب. عراق ـ كرمانشاه ـ همدان ـ ري ـ خراسان،
از اين رو جهانگردان و جغرافينويسان كمتر به لرستان توجه داشتند، به همين سبب اطلاعات كمتري از چگونگي رونق شهرها و توسعه اقتصادي اجتماعي آن سامان در خود دارند. (ساكي،1343:23).
دمورگان، باستانشناس فرانسوي پس از ذكر اين نكته كه اعراب پس از تخريب لرستان خرم آباد را به پر اهميت ترين نقاط سوق الجيشي تبديل كردند نوشته: كه «آنها (اعراب) دو راه عمده بنا كردند: يكي از بروجرد شروع میشد و به شوش میرفت و ديگري خرم آباد را از طريق زيش به هليلان متصل كرده و از آنجا به كرمانشاهان میرفت» (دمورگان 1339: 211و212).
دراين دوره شاپورخواست با قرارگيري دركنار شبكه منظمي ازراههاي ارتباطي غرب وجنوب علاوه برداشتن ومركزيت ازرونق اقتصادي بهرهمند میشود. اقتدار حكومت مركزي و رونق تجارت باعث بوجود آمدن اين شهر گرديده، بر اساس شواهد بجا مانده به احتمال قوي اين شهر تابع مسير بازرگاني و در ارتباط با آن شكل گرفته است.
نتيجهگيري
1ـ شاپورخواست ساساني
براساس مستندات تاريخي اين منطقه هماره موردتوجه سلاطين بوده است.توجه بيش از حد شاهان ساسانی به منطقه و بنای پلهای عظیم چون پل شکسته، پل سر طاق ساربان، پل دختر، پل کشکان، گاومیشان و.....نشان از ارزش سوق الجیشی دره خرم آباد که يكي از معدود گذرگاههاي طبيعي است دارد.
علاوه بر این از دشت سيلاخور و ورود به رشته كوههاي زاگرس تا خروج از اين رشته كوهها و ورود به دشتهاي خوزستان به طول تقريبي 200 كيلومتر، شايد هيچ نقطهای را همچون دره و جلگه خرم آباد از لحاظ موقعيت جغرافيايي (در مسیرراههاي ارتباطي)، سرابهاي فراوان، هواي مناسب، موقعيت ويژه نتوان يافت.
اين نظر که مجموعه دژ ارگ قلعه فلک الافلاک با توجه به پلان مدور حصار 12 برجي آن و شباهت اين پلان به شهرهاي دوره اشکانی و ساساني مخصوصاً فيروزآباد احتمال میرود هسته اصلي شهر ساساني شاپورخواست در اطراف قلعه فلک الافلاک قرار داشته که علاوه بر پلان دايره شکل حصار 12 برجي آن که مساحتي در حدود 20 هکتار را به خود اختصاص داده، وجود آثار سفالي از دوره اشکانی، ساساني در اين محدوده واقع بودن در کنار رودخانه است.
بنابراين میتوان نتيجه گرفت كه شهر شاپورخواست ابتدا در موقعيت كنوني دژ ارگ شاپورخواست و بر ویرانههایی از دوره اشکانی که یافتههای باستانشناسی آن را تأیید مینماید ايجاد شده و شكل گرفته است با توجه به اينكه بيشترين دورههاي استقراري بر اساس لايه نگاريهاي باستانشناسي در اين دژ متعلق به دوره اشكاني و ساسانی است و در دوره ساساني به واسطه آب و هواي خرم و سر سبز اين دره و موقعيت مناسب آن و واقع بودن در مسير راههاي باستاني مورد توجه شاپور اول ساساني واقع شده و بنابر طرح شهرهاي دوره اول اين سلسله به شيوه مدور با طرح 12 برجی ساخته شده است. البته بایستی نتیجه امر را به کاوشهای باستانشناسی در آینده محول نمود چه اینکه کاوش در محوطـﺔ دژ ارگ شاپورخواست و همچنین محوطـﺔ عظیم ماسور با حدود 10 هکتار دو گزینهای هستند که میتوانند موقعیت قطعی دژ شاپورخواست باشند.
2ـ شاپورخواست دورة اسلامی
شكلگيري شهر شاپورخواست در قسمت غربي دره خرم آباد را بايستي به دورة اسلامی صورت گرفته باشد. چنانكه در بخش راههاي بازرگاني اشاره شد شكلگيري شهر جديد را بايستي واقع بودن در مسير بازرگاني دانست كه بنا به مستندات تاریخی اين شكلگيري از قرن پنجم هجری به بعد شروع و تا قرن هفتم هجري از رونق برخوردار بوده است. این امر احتمالا در زمان حکام آل برسق صورت گرفته است. عوامل چندی میتواند دراین روند جابهجایی و انتقال شاپور خواست به دامنه كوه مدبه تأثير داشته باشد، از جمله قرارگيري در كنار شبكه منظمي از راههاي ارتباطي و اقتصادي غرب و جنوب، بر قراری امنیت وفاصله گرفتن از دژ شاپور خواست. احتمالا عبور و مرور از رودخانه نیز دارای مشكلاتی بوده است. و با این اوصاف شاپور خواست ساسانی به كوهپايه منتقل میگردد وشاپور خواست ساسانی شکل میگیرد.
شهر شاپورخواست در اين زمان از شمال به كتيبه سنگي و از جنوب شرقي به آسياب گبري ختم میشده است. احتمالاً مناره آجري در مركز شهر واقع بوده. در جنوب غرب شهر، پل شكسته قرار داشته است كه ارتباط شهر را ازطريق پل كشكان به غرب كشور ميسرمي ساخته است.
3- شهرخرمآباد: در قرن هشتم قمری مستوفي در گزارش خویش هر چند گذشته درخشان شاپورخواست را يادآور ميشود ولي آن را "قصبه" مينويسد. به سخن ديگر در 730 ق. شاپورخواست روزهاي پاياني حيات پر شكوه خويش را سپري ميكرد به گونهاي كه يك دهه بعد كه همين نويسنده نزهةالقلوب را نوشت، از آن شهر باستاني یک قصبه را ترسيم میكند پس از ويران شدن "شاپورخواست" در اواخر قرن هفتم هجري شهر مجددا به قسمت غربی دره منتقل شود.
قبل از اين تاريخ هيچ يك از جغرافينويسان ومورخين،از خرمآباد نام نبردهاند. از قرن هشتم به كرات مورخين نام خرمآباد را ضمن شرح وقايع و رويدادها ذكر كردهاند كه مويد آن است كه اين شهر از اوايل قرن هشتم رونق تدريجي يافته است.
کتابنامه
ابن اثير،علي بن محمد، تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران، ترجمه عباس خليلي، جلد 9، انتشارات علمي، چاپ دوم، تهران 1364
ابن اثير، الكامل فيالتاريخ، بيروت: دارالفكر 1978، ج 3.
ابن بلخي، فارسنامه، به سعي و اهتمام ليسترنج و رينوله نيلكسون، تهران، دنياي كتاب 1363
ابن حوقل، ابوالقاسم محمد، سفرنامه ابن حوقل، ايران در صورة الارض، ترجمه جعفر شعار، اميركبير چاپ دوم، 1366
ـــــــ ، صورةالارض، ترجمه جعفر شعار، تهران: انتشارات بنياد فرهنگ ايران 1345.
ابن خرداد به، المسالک و الممالک، ترجمه سعید خاکرند، تهران، انتشارات میراث ملل، سال 1381.
ابن فقيه، ابوبكربن ابراهيم، ترجمه مختصرالبلدان بخش مربوط به ايران، ترجمه ح. مسعود، تهران: بنياد فرهنگ ايران 1349.
ابن مسكويه رازي، ابوعلي، تجاربالامم، ترجمه علي نقي منزوي، تهران: توس 1376، ج 5.
ابورجاء قمي، نجمالدين، تاريخالوزراء، تصحيح دانش پژوه، تهران: موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي 1363.
ادموندز، يادداشتهاي سفر، ترجمه امان الهي بهاروند – ليلي بختيار، تهران: بابك، 1362.
اذكايي، پرويز، "آل حسنويه"، دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 1: 648-685.
اسكندر بيك تركمان، تاريخ عالمآراي عباسي، تهران: اميركبير 1350، ج 1.
اصطخري، ابواسحق ابراهيم، مسالك، ترجمه محمد بن اسعد بن عبدالله تستري، چاپخانه بهمن 1373.
اعتمادالسلطنه، محمد حسن خان، المآثر و الآثار، به كوشش ايرج افشار، تهران: اساطير 1363.
ايزدپناه، حميد، آثار باستاني و تاريخي لرستان، موسسه انتشارات آگاه چاپ دوم، پائيز 1363، ج1.
ـــــــــــ ، تاريخ جغرافيايي و اجتماعي لرستان، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي 1376.
بدليسي، شرف خانبن شمسالدين، شرفنامه تاريخ مفصل كردستان، به اهتمام ولاديمير وليپامينوف زرنوف، تهران: اساطير 1377.
بلاذري، احمدبن يحيي، فتوحالبلدان، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران: سروش 1364.
بهرامي، روحالله، "اتابكان خورشيدي و دولت صفوي"، لرستانپژوهي، ش 1و 2 بهار و تابستان 1377
بيشوب، ايزابل، لر كوچك از نگاه يك سياح، شقايق، ش 1، بهار 1376.
پورغلام، معصومه، ناهید خاکباز، «سکههای ضرب شاپورخواست»، شقایق، سال اول شماره 3 و 4 پائیز و زمستان،1376:121-126.
جغرافياي لرستان پيشكوه و پشتكوه، ناشناس، به كوشش سكندر اماناللهي بهاروند، تهران: اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي لرستان 1370.
جوادي، محمدرضا و...، تاريخ و باستانشناسي درة خرمآباد، تهران: سازمان ميراث فرهنگي كشور 1379.
جويني، عطاملك، تاريخ جهانگشاي جويني، نگارش منصور ثروت، انتشارات امير كبير تهران 1362
ــــــــــــــ ، تاريخ جهانگشاي جويني، به سعي و اهتمام قزويني، ج 2 سال 1334
جيهاني، ابوالقاسم بن احمد، اشكالالعالم، ترجمه علي بن عبدالسلام كاتب، تهران: آستان قدس 1368.
چريكف، سياحتنامه ميسو چريكف، ترجمه آبكار مسيحي، بكوشش علي اصغر عمران، تهران 1358.
حدودالعالم منالمغرب اليالمشرق، تصحيح منوچهر ستوده، تهران: طهوري 1361.
حموي ـ ياقوت، برگزيده مشترك ياقوت حموي، ترجمه محمد پروين گنابادي، امير كبير، تهران 1362
حزين لاهيجي، شيخ محمد علي، دیوان و سفرنامه، به تصحيح بيژن ترقي، تهران: كتابفروشي خيام 1350.
خواندمير، حبيبالسير، تصحيح دبيرسياقي، تهران: كتابفروشي خيام 1380، ج 3.
دالوند، حميد رضا، "مقصود جهان در آثار و عجايب لرستان،" كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، بهمن و اسفند،1383.
دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، "باستانشناسي"، ج 4،: 491-492.
دمورگان ـ ژاك، جغرافياي غرب ايران، ترجمه وديعي، انتشارات چهر تبريز 1339
دوبد ـ بارون، سفرنامه لرستان و خوزستان، ترجمه محمد حسين آريا، علمي/فرهنگي چاپ اول 1371.
راولينسون، گذر از ذهاب به خوزستان، ترجمه دكتر امان الهي بهارون،انتشارات آگاه تهران1361- 1362.
راوندي، سليمان، راحةالصدور، تصحيح محمد اقبال، تهران: امير كبير 1364.
رزمآرا، جغرافياي نظامي لرستان، تهران: سازمان جغرافيايي ارتش 1320.
رشيدالدين فضلالله همداني، جامعالتواريخ: ذكر تاريخ آل سلجوق، تصحيح احمدآتش، تهران: دنياي كتاب، ج 2، 1320.
ـــــــــــــــــــــــ ، جامعالتواريخ، تصحيح بهمن كريمي، تهران: اقبال 1374.
ساكي، علي محمد، جغرافياي تاريخي و تاريخ لرستان، خرمآباد: كتابفروشي محمدي 1343.
سجادي و فرزين، قلعه فلكالافلاك /دژ شاپورخواست، تهران:انتشارات سکه 1383.
شوشتري، ميرزا عبداللطيف، تحفةالعالم (السفرنامه و خاطرات) به اهتمام صمد موحد، تهران: طهوري 1363.
طبري، تاريخ طبري، بيروت: مؤسسهالاعلميللمطبوعات، افست چاپ ليدن 1879، ج 3، 3.
ظل السلطان، مسعود ميرزا، تاريخ مسعودي، نشر تاريخ و فرهنگ ايران نوين، انتشارات يساولي 1362.
قاسمي، تاريخ خرمآباد، خرمآباد: افلاك 1370.
قوچانی، عبدالله، «قلمرو حکومت ابوالنجم بدر ابن حسنویه به استناد سکهها»، مجله باستانشناسی و تاریخ، سال هشتم شماره دوم، شماره پیاپی16،1373،:46-65.
كتبي، محمود، تاريخ آل مظفر، به اهتمام عبدالحسين نوائي، تهران، انتشارات اميركبير 1364
لسترنج، گي. جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي، ترجمه محمود عرفان، علمي فرهنگي، چاپ دوم تهران 1363
مجمل التواريخ و القصص، به تصحيح ملك الشعراي بهار به همت محمد رضواني، چاپخانه خاور 1318
محلاتي، حاج سياح، خاطرات حاج سياح، بكوشش حميد سياح، تهران: انتشارات ابنسينا 1346، ص 234.
محمود ميرزا، مقصود جهان، خطي، كتابخانه ملي ملك، ش 4306، سراسر كتاب. توسط دالوند
مستوفي، حمدالله، تاريخ گزيده، به اهتمام دكتر عبدالحسين نوايي، انتشارات امير كبير تهران 1364
ـــــــــــــ ، نزهةالقلوب، به تصحيح دكتر محمد دبيرسياقي،چاپخانه الهادي چاپ اول ديماه 1378.
معينالسلطنه چاغروند، رحيم، جغرافياي لرستان، به كوشش ايرج افشار واحمد شعباني، شقايق سال1 ش3 و 4.
مقدسي، احسنالتقاسيم في معرفهالاقاليم، ترجمه علي نقي منزوي، تهران، مؤلفان و مترجمان ايران 1361.
مهريار، محمد و...، اسناد تصويري شهرهاي ايراني دورة قاجار، تهران: سازمان ميراث فرهنگي و دانشگاه شهيد بهشتي 1378.
مير خواند، برهان الدين خاوند شاه، روضةالصفا ج 6 به اهتمام محمد جواد مشكور تهران انتشارات خيام، تصحيح جمشيد كيانفر، تهران: اساطير 1380، ج 6.
مينورسكي، ولاديمير، دو سفرنامه درباره لرها همراه با رساله لرستان و لرها، ترجمه امان الهي بهاروند و ليلي بختيار انتشارات بابك چاپ اول، تهران 1362.
نجم الملك، حاج ميرزا عبدالغفار، سفرنامه خوزستان، بكوشش محمد دبير سياقي. موسسه مطبوعاتي علمي تهران 1341 ه خ
نظامالسلطنه مافي، حسينقلي خان. خاطرات و اسناد، بكوشش معصومه مافي، تهران: نشر تاريخ 1363، ج 1.
ويلسن، آرنولد، سفرنامه ويلسن، ترجمه حسين سعادت نوري، تهران: وحيد 1347.
ياقوت حموي، المعجمالبلدان، دارالکتب العلمیه بيروت الجزء ثالث؛ 1419
يزدي، شرفالدين علي، ظفرنامه، تصحيح محمد عباسي، تهران: اميركبير 1336، ج 1.
يعقوبي ابن واضح، البلدان، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي 1381.
Stein, S.A, old Routes of western Iran, New York: Greenwood press 1969.
Groop,G and Nadjimabadi. ”Ein Reise in west–s und s u diran” .Dans AMI, vol, (1970) 215-216.