ولاديمير بلايف (Vladimir Belyaev) در 3 سپتامبر 2000م در مقالـﺔ پول «نقرهاي دا چائو متعلق بدورة يوآن»1 پشیزي از مغولان چين را منتشر كرد كه بخودي خود مورد نظر من نيست و عكس آن را در زير ميبينيد:
روي پشیز:
بر روي اين پشیز نوشته شده:
دا چائو تونگ بائو (Da Chao Tong Bao)
(بالا، پايين، راست، چپ)
پشت پشیز:
بر پشت پشیز نوشتهاي نیست، اما تنها دو اثر انگ (سورشارژ) بچشم ميخورد.
جنس: نقره
قطر 215 ميليمتر
وزن 2/3 گرم
پنگ شین وی (Peng Xin Wei) مینویسد: مغولان حتي پيش از تسلط بر چين، پشیزهايي بسبك چينيان زدهاند، مانند همين دا چائو تونگ بائو (ضرب خزانه داري دودمان بزرگ). نمونه هايي از اين پشیز موجود است. بسياريشان خوب ضرب نشدهاند. وزن اندكيشان بين 7/2 تا 3 گرم است. سه نشانـﺔ «ضرب»، «خزانهداري» و «بزرگ» شبيه سكههاي دوگواي دودمان سونگ شمالي است. رنگ برخي به خاكستري ميزند كه احتمالأ بهدليل آلياژ متفاوت است و هنوز آزمايش شيميايي نشدهاند. بر پشت و گاه روي برخي از پشیزها انگ خورده است. برخي از اين علايم گمان بردهاند كه اين پشیزها به جريان هم افتادهاند.
دودمان بزرگ نامي بود كه مغولان به خود داده بودند پيش از آنكه نام يوآن را بر خود بگذارند. ونگ شوپي (Weng Shupei) مجموعـﺔ خوبي از اين پشیزها گرد آورده است2.
پنگ شين وي (Peng Xin Wei) دربارة انگهاي پشیزهاي دا چائو نظر جالبي دارد كه: انگها همانند نمونـﺔ بالا،آشكارا غير چيني است و ما را به نظر پ. پتروف راهنمايي ميكند كه تمغاي شبيه S (تمغاي چپ)، تمغاي خانوادگي محمود يلواج است. محمود يلواج از وزيران اوگتايخان بود. از برخي نشانهها، اورلاندو تساي (Orlando Tsai) گمان ميبرد كه اين پشیزها بايد در حدود 1260م/ 660 ﻫ.ق ضرب شده باشند.
بدنبال انتشار این مقاله، دکتر ییه (Dr.T.D.Yih) توضیحات زیر را افزود:
پشیزهای دا چائو بسیار فریبندهاند. این پشیزها هم بصورت نقره و برنج نیز ضرب شدهاند. میدانم که چند سال پیشتر در مجلـﺔ Zhongguo Qianbi مقالهای دربارة آنها منتشر شد. در یکی از عکسها (که کیفیت خوبی نداشت) بر پشت پشیز حروفی دیده میشد که مانند خط عربی بود. هرچند نویسندگان مقاله به نامه و پرسشهای من پاسخ ندادند. همانگونه که شما هم ممکن است درک کنید دا چائو یک شعار سلطنتی نبود. در واقع به معنی «دربار بزرگ» بود و من به این فرضیه فکر میکردم که آیا ممکن است «دربار بزرگ» ترجمه یا روایت چینی شعار عربی «الاردو الاعظم» بوده باشد، که بر برخی از نخستین سکههای سه زبانی چغتاییان آمده بود؟3 (پایان یادداشت دکتر ییه)
واژة چینی چائو () میتواند به سه معنی بیاید تا نظریـﺔ دکتر ییه را تأیید کند:
1 : یک دربار [سلطنتی] (حکومت)
2 : یک دودمان
3 : یک بازار
ترجمـﺔ عربی «الاردو الاعظم» میشود «اردوی بزرگ»
دکتر ییه (Dr.T.D.Yih) بازهم توضیحات زیر را افزود:
شما البته درست میفرمایید که یکی از معانی واژة چینی چائو دودمان است. همانگونه که در کتابها و ادبیات سکه شناسی چینی آمده، و بطور منطقی دا چائو به معنی «دودمان بزرگ» است. البته یکی از مفاهیم دربار، «اقامتگاه سلطنتی» است. از اینرو یکی از معانی دا چائو میتواند «دربار بزرگ» باشد. من میدانم که بخاطر هیچ گرفتار خواهم شد، اما نمیتوانم آن را با شعارهای روی سکههای چغتایی یافته شده در شین جیان4 مقایسه نکنم.آنها عبارت عربی «الاردو الاعظم» را بر خود دارند که به معنی «دربار یزرگ» است. شاید اشاره به ضرابخانـﺔ پایتخت بوده باشد. برخی از آنها تاریخ 662 ﻫ.ق/ 1263 م بر خود دارند. آنهایی که تاریخ ندارند نوشتـﺔ فاگز پا5 دارند که به فرمان قوبیلای خان حدود سال 1269 م ساخته شده و باید پس از سال 1267 ضرب شده باشند.
چند سال پیش، لی رونژه (Lei Runzhe) دربارة یک دا چائو که در استان نینگ شیا یافته شده بود مقالـﺔ جالبی نوشت6. در مقاله تصویر پشیزی بود با نوشتهای ظاهرأ غیر چینی در پشت آن.
هرچند تصویر چندان آشکار نبود، اما من آن را نوشتهای عربی میدانم. عکس همان پشیز بهمراه عکس چند دا چائوی دیگر توسط شنگ گوانشی در میانـﺔ سال 1995 م منتشر شد7. در سال پیش نیو داشنگ (Niu Dasheng) مقالهای دربارة دا چائوی سربی نوشت. این نویسنده نیز بین نمونههای بزرگ و کوچک فرق گذاشته است. گرچه او هنوز اشاره داشت که حروف موجود ناخوانا و ناشناخته است8. از این گذشته مقاله شامل جدولی زیبا با مکان یافته شدن پشیزهاست.
در نتیجهگیری من وسوسه میشوم تا فکر کنم که عبارت دا چائو هیچ معنی غیر از «دربار بزرگ» ندارد که اشاره به ضرابخانـﺔ پایتخت است و افزون اینکه اشاره به ناحیـﺔ سابق حکومت جین در شمال چین است که قوبیلای خان در سال 1267 م آنجا را پایتخت خود ساخت. عبارت دا چائو یا الاردو الاعظم میتواند تأکید کند که این سکهها توسط خان بزرگ ضرب شده اند. باید یادمان باشد که در این زمان قوبیلای خان گرفتار فتنـﺔ قایدو بود. امید وارم که این یادداشت کوتاه آغازگر مباحثی برای شناخت معنی دا چائو باشد9. (پایان یادداشت دکتر ییه)
دکتر ییه باز هم نوشت:
پشیزهای دا چائو بصورت نقرهای و برنزی وجود دارند. در میان عکسهای لی رونژه دربارة دا چائو، پشیزی نقرهای وجود دارد که بر آن نوشته شده:
دا چائو تونگ بائو (Da chao tong bao)
البته داچائوهایی نقرهای با نقش جین هه (jin he) بجای تونگ بائو (tong bao) نیز وجود دارند. طرحهای خوبی از این سکهها در کتاب لاکهارت (Lockhart) دربارة مجموعـﺔ گلوور (Glover collection) آمده است . نمونهای هم از پشیز با عبارت دا چائو جین هه (Da chao jin he) در موزة قومنگاریEthnographical Museum روتردام وجود دارد. اطمینان ندارم که آن اصل باشد. از نظر من آن پشیز از جنس برنز است. اگر از جنس نقره باشد باید نقرة کمی داشته باشد. افزون بر اینها من چند آگاهی دیگر نیز یافتهام. شاید از مجلـﺔ نومیسماتیک اینترنشنال (Numismatic International) سال 1995 م دیده باشم:
1985: پشیزی نقرهای و مسی که در فرمانداری چینان (Qinan) در استان گانسو (Gansu) یافته شده است.
1993: در ماه سپتامبر 100 قطعه در تیان شویی (Tianshui) در استان گانسو. وزن 8/3 گرم
1994: در ماه مارچ، 11 قطعه در فرمانداری یانگ (Yang) در استان شانشی (Shaanxi)، وزن 2/2 گرم10 (پایان یادداشت دکتر ییه)
دا چائو جین هه (Da chao jin he) (در چهار سوی روی پشیز) بدو صورت خوانده میشود:
به معنی دربار بزرگ اتحاد زرین
به معنی اتحاد بزرگ دربار زرین
در تاریخ چین، دورة دودمان یوآن اغلب با دورة اتحاد بزرگ نامگذاری شده است. در وب سایت موزة ملی تاریخ چین11 این اشاره را میخوانیم:
در سال 1271م قابیلای خان نام دودمان خود را به یوآن تغییر داد و در 1279م سونگ جنوبی را گرفت. از این زمان دودمان یوآن همـﺔ نواحی چین را زیر فرمان آورد یعنی: شیای غربی، جین، و سونگ جنوبی، و چین را متحد ساخت و بر آن شین جیان، یون نان، و تبت را افزود.
پیشتر دیدیم که دربار معادل اردو بود. از آنجا که قلمروی اردوی زرین که در استپهای روسیه بود من در درستی این قرائت اطمینان ندارم.
و سرانجام شاید کمی دیوانگی باشد: شکل قرائت: «اتحاد بزرگ دودمان جین ما را به دودمان جین (کین) جورچن میرساند. (پایان نوشتـﺔ ولاديمير بلايف)
در ابتدای نوشتـﺔ حاضر گفتم که موضوع این نوشته «بخودي خود مورد نظر من نيست» و آنچه برای من مهمتر است اشارة پنگ شین وی است که: «تمغاي شبيه S (تمغاي چپ)، تمغاي خانوادگي محمود يلواج است»
اما فخرالدین ابوالقاسم محمود بن محمد12 معروف به یلواچ خوارزمی و صاحب اعظم13. پس از فتح خوارزم توسط مغولان (اواخر سال 617) محمود خوارزمی و پسرش مسعود به خدمت چنگیزخان پیوستند و به عنوان حاکم14 شهر یونگ دو15 در ختا16 انتخاب شد زیرا از قوانین و رسوم مردم شهرها اطلاع داشت17. در سال 626 ق/ 1229م مسؤول گرفتن مالیات در ممالک غربی شد18. اوگتایخان، پس از فتح ختای در سال 631 ق/ 1234م، او را به نیابت خود در آنجا گماشت.19
در سال 632 ق/ 1225م وقتی قطبالدین محمد حکومت کرمان را از دست داد و برای کسب مجدد آن نزد اوگتای خان رفت، مدتی نزد او (محمد یلواچ) بود با آنکه به او دستور داده شد به ختای رود و در خدمت یلواچ باشد20. پس از آن (ظاهراً با حفظ سمت)21 به حکمرانی ماوراءالنهر انتخاب شد22. ظاهراً در سال 636 هـ/ 1239 م در خجند بود23 وقتی محمود تارابی در همین سال شورش کرد و بخارا را گرفت امرای مغولی قاصدی نزد او فرستادند و او را از شورش مطلع کردند24. پس از سرکوب قیام تارابی، مغولان قصد انتقامگیری از مردم بخارا را داشتند که با ورود یلواچ فتنه خاموش شد25. و با وساطت محمود یلواچ نزد قاآن، مانع برخورد مغولان با مردم بخارا شد26. و در زمان حکمرانی او بر ماوراءالنهر، آبادانی به آنجا روی آورد27.
محمود یلواچ مورد توجه اوگتای و در ملازمت او بود28، و در سال 639/ 1241 به عنوان مسؤول مردم چینی زبان برگزیده شد29. پس از مرگ اوگتایخان در همان سال، توراگیناخاتون همسر اوکتایخان قصد عزل و دستگیری محمود یلواچ کرد و عبدالرحمن را به جای او برگزید. محمود یلواچ از توطئه آگاه شد و به نزد کوتان پسر اوگتایخان گریخت و در امان ماند30. پسرش مسعود نیز به نزد باتوخان گریخت31. در مجلس قوریلتای به تخت نشینی کیوگ ( 643/ 1245) حضور نداشت32، اما پس از جلوس گیوک خان، وقتی عبدالرحمن از حکومت ختای عزل شد و به یاسا رسید، محمود یلواچ مجدداً به حکمرانی آنجا رسید33. از معدود افراد مورد اعتماد کیوک خان بود34. و نیز از هواداران مونگو قبل از بقدرت رسیدن او بود.35
جلوس منگوقاآن به تخت خانی در سال 649/ 1251 در چادری که او برافراشته بود برگزار شد36. در مجلس محاکمه توطئه گران علیه مونگو حضور داشت و قاآن را تشویق به قتل توطئه گران نمود37. منگو خان نیز پس از تثبیت قدرت خود، مجدداً محمود یلواچ را به حکمرانی ممالک شرقی و پسرش را به حکومت بلاد ترکستان و ماوراءالنهر برگمارد38. در شورای وزیران مغول در حضور منگو، روش مالیاتگیری محمود یلواچ در ماوراءالنهر، مورد ستایش و توصیه قرار گرفت39. او دبیری بود زبردست که مغولی و اویغوری و ترکی و فارسی را به خوبی مینوشت و به چینی و هندی و عربی تکلم میکرد40.
از یلواچ دیگر خبری در تواریخ نمیبینیم41 فقط در وقایع سال 652/ 1654 از مسعود بیک بصورت صاحب اعظم مسعود یاد میشود42 که حاکی از فوت محمود یلواچ بین سالهای 649 تا 652 درگذشت43. بارتولد تاریخ فوت او را در ربیع الاول 652 هـ و در خان بالیق ذکر کرده است44.
پینوشتها
1- Yuan Dynasty Da Chao silver cash
2- Peng Xin Wei (transl. by E.Kaplan):
براي آگاهي بيشتر دربارة اين گونه از سكهها، بنگريد به:
Xuan Yugong, "Great Dynasty Circulating Treasure Continued Investigation", Encyclopedia of Ancient Coins, latter compendium, three-stroke section, pp.95-97.
3ـ یادداشت 5 سپتامبر سال 2000 م.
4- Yih, 1993
5ـ الفبای معروف به چهارگوش که فاکز پا (phags pa) راهب بودایی برای قوبیلای خان ابداع کرد .
6- Lei Runzhe et al., Zhongguo Qianbi 27, no. 4, p28-31, 1989
7- SHENG Guanxi, "Dachao tongbao" yin qian kao lue 'Dachao tongbao silver coins', in ZGQB 1995/3 (50), pp.18-22.
8- ZGQB 1999, 4, p 17-22
9ـ یادداشت 8 سپتامبر سال 2000
10ـ یادداشت 9 سپتامبر سال 2000 م.
11- www.nmch.gov.cn
12ـ ابن الفوطی ج 4 ق 3 ص 298 (لقب، کنیه، نام پدر محمود یلواچ، تنها در همین منبع عربی آمده است.)
13ـ جوینی ج 2 ص 75 و 84 و صاحب معظم ج 1 ص 212؛ رشیدالدین 1: 570 بصورت صاحب یلواچ؛ وصاف 289 ؛
14ـ داروغه (darua)
15- jungdu
16- kitad
17- Secret History p.204
18ـ درتسین چنگ لو، نقل از: برتشنيدر. بارتولد ( ترکستاننامه ... ) ج 2 ص 984
19ـ جويني 1: 154؛ رشیدالدین ج1، ص 461 و 503؛ وصاف 575؛ جوینی و وصاف الحضره از او بصورت عزیز یلواچ یاد کردهاند که مرحوم قزوینی به حق آن را مربوط به محمود یلواچ دانستهاند بنگرید به: جوینی، همانجا، حاشیه.
20ـ جوینی ج2، ص 215؛ رشیدالدین ج 1، ص 482؛ وصاف ص 289، بدون شک اشاره خواندمیر، قطبالدین در مغولستان به خدمت یلواچ رفت نادرست است. بنگرید به: غیاثالدین خواندمیر: حبیب السیر، خیام، تهران، 1330 ش، ج 3، ص 267.
21ـ با وجود حکمرانی بر ماوراءالنهر، در زمان مرگ اوگتای خان او در ختا بود بنگرید به: جوینی ج 1، ص 197.
22ـ همان، ج1، ص 75 و 84.
23ـ همان، ج1، ص 86. درباره کلمه «ظاهراً» بنگرید به حاشیه بعد و نکته تاریخی دوم در ادامه مقاله.
24ـ همانجا، منصور ثروت در تحریر جهانگشا مینویسد: یلواچ جهت تبرک و تقرب شخصاً به تاراب آمده از تارابی خواهش کرد که به بخارا قدم رنجه کند ( ص 78 ).
در حالیکه جوینی مینویسد: امرا و باسقاقان که حاضر بودند... به اعلام این، رسولی به خجند فرستاند نزدیک صاحب یلواچ و ایشان بر سبیل تبرک و تقرب به تاراب رفتند و از او التماس حرکت به بخار کردند ( ج 1، ص 86).
واضح است که ثروت خطا کرده و متن جوینی را بد فهمیده است. جوینی ( ج 1، ص 84 ) و ثروت ( 80) اشاره دارند که غولان قصد آزار مردم بخارا را داشتند که با ورود یلواچ به بخارا فتنه خاموش شد. بدیهی است اگر یلواچ در بخارا بود ورود مجدد او به بخارا بیمعنی بود. جوینی برای کسانی که نزد محمود تارابی رفتند ضمیر ایشان را استفاده کرده که نمیتواند درباره محمود یلواچ باشد.
در همین جا باید متذکر شویم که جوینی از صاحب یلواچ یاد کرده و نه از محمود یلواچ. در ادامه بحث به این نکته نیز خواهیم پرداخت
25ـ جوینی، ج 1، ص 84 و 90.
26ـ همان، ج 1، ص 90.
27ـ همان، ج 1، ص 84.
28ـ همان، ج 1، ص 171، 172، 180، یکی از روایتهای جوینی درباره پذیرائی محمود یلواچ از اوگتای خان ( ج1، ص 174) در تاریخ چینی یوان شی درباره عبدالرحمن آمده است بنگرید به: بارتولد ( ترکستان... ) ج2، ص 947.
29ـ در تسین چنگ لو، نقل از: برتشنيدر
30ـ جوینی، ج1، ص 197 و ج2 ص 241؛ رشیدالدین، ج1، ص 564 و 565.
31ـ همانجاها.
32ـ جوینی، ج 1، ص 568، ظاهراً علت عدم حضور محمود یلواچ در قوریلتای، ترس او از سیاست شدن توسط توراگینا خاتون بود، باید دانست که چینقای هم که به نزد کوتان گریخته بود در مجلس حاضر نبود، اما مسعود یلواچ که تحت حمایت با توخان بود حضور داشت شاید هم سهو کاتب یا ناسخ، علت حذف نام او بود؟
33ـ جوینی، ج 1، ص 212؛ رشیدالدین، ج 1، ص 570؛ وصاف 576.
34ـ جوینی، ج 2، ص 246.
35ـ همان، ج 3، ص 73؛ رشیدالدین، ج 1، ص 595.
36ـ جوینی، ج3، ص33؛ رشیدالدین، ج1، ص586.
37ـ جوینی، ج 3، ص 48؛ رشیدالدین، ج 1، ص 590؛ جوینی نام محمود یلواچ را نمیبرد و فقط مینویسد: پادشاه زادگان و سروران امرا گفتند که در کار خصم غفلت و غرور از منهج صواب و عقل دور باشد.
اما رشیدالدین مینویسد: محمود یلواچ در آخر مجلس ایستاده بود مونکگاقاآن [/ منگوقاآن/ مونگوقاآن] فرمود که آن ابوککان چرا چیزی نمیگوید. یلواچ را گفتند پیش ای و سخن بگوی، گفت: در حضرت پادشاه اگر گوش باشند بهتر از زبان، لیکن یک حکایت یاد دارم... مونکگاقاآن را آن سخن به غایت خوش آمد و دانست که آن جماعت را مقهور میباید کرد.
از گزارش رشیدالدین میفهمیم که محمود یلواچ در آخر مجلس ایستاده بود و به او گفتند پیشای و سخن بگوی. این دو اشاره، مقام محمود یلواچ را در دربار مغولان به خوبی نشان میدهد. معنای کلمه ابوکان را در فرهنگهای فارسی دوره مغولان نیافتهایم؛ اما اطمینان داریم که شناختن معنی آن، کمک زیادی به بررسی ما خواهد کرد.
38ـ جوینی، ج 3، ص 73؛ رشیدالدین، ج1، ص 595.
39ـ جوینی، ج2، ص254، و نیز مقایسه کنید با: رشیدالدین، ج1، ص 595 (بدون ذکر نام محمود یلواچ).
40ـ ابن الفوطی، ج 4، ق3، ص 298.
41ـ غیر از اطلاعات غلط جدید، مثلاً : قطبالدین محمد به خدمت محمود یلواچ در ماوراءالنهر رفت (شبانکارهای، ص 197) قطبالدین محمد به خدمت محمود یلواچ به مغولستان رفت (خواندمیر ج3 ص 267)؛ لقب اومجدالدین بود ( عقیلی، ص 273)، نام و لقب او مجدالدین محمد: به ( رجب زاده، ص 57).
42ـ جوینی، ج3، ص97؛ وصاف 589.
43ـ عباس اقبال مینویسد: چون نام محمود یلواچ در لیست شرکت کنندگان در فوریلتای انتخاب کیوگ خان نبوده، پس او در این زمان مرده بود. عباس اقبال : محمود یلواچ خوارزمی، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال (1333ش)، شماره 2، ص69 تعجب است که او حضور محمود یلواچ را در سایر اشارات جوینی ندیده است.
44ـ ولادیمیر بارتولد: خان بالیق، در کتاب: گزیده مقالات تحقیقی، ترجمه کریم کشاورز، امیرکبیر، تهران، 1358، ص76.