پرنس الكسيس سولتيكف از اهالي روسيه كه در سالهاي آغازين سدة نوزده ميلادي1 به ايران سفر كرد در خاطرات خود از كن نيز سخن گفته. وي چنين مينويسد:
وقتي كه ما تقريباً به انتهاي سفر خود رسيده بوديم آخرين توقف خود را در دهكدهاي بنام كنت كرديم كنت كلمه تركي دهكده است. اين محل نزديك پايتخت و زيباترين محلي بود كه تا آن وقت از آن عبور كرده بوديم. اين دهكده در مركز كوهستان احاطه شده از درختهاي قوي و شيار شده از جويبارهائي است كه در آنها آبي صاف عبور میكند. دهكده كنت عده زيادي سكنه دارد. حركتي كه در كوچههاي آن حكمفرماست و جنبشي كه نزديكي شهر بزرگي را اعلام میدارد. با محلهاي غمزده و تنهايي كه تا بحال شرح دادهام بنحو خاصي تباين داشت. روز هشتم نوامبر صبح زود بطرف تهران حركت كرديم.2
در حدود يك دهه بعدتر3 كنت دو سرسي سفير فوق العاده ناپلئون در ايران در مسير مسافرتش از كن نيز ديدار میكند. او در خاطراتش از كن چنين مینويسد:
طبيعي است كه بسيار مايل بوديم هرچه زودتر با اين پايتخت جديد امپراتوري ايران برسيم. ولي ناچار شديم باز در دهكده بزرگي كه كن نام داشت و متعلق به حاكم تهران بود توقف نمائيم.
اين دهكده در كنار سيلاب پهني قرار دارد كه ما از روي گداري از آن گذشيتم و تعداد زيادي درخت در آن وجود دارد كه روي آن سايه میاندازد. مردم تهران ايام تابستان براي استفاده از هواي خنك و استراحت به آنجا میآيند.
اما براي ما چنين اقبالي پيش نيامد و نزديك بود در آنجا اتفاق ناگواري برايمان رخ دهد. مهماندار ما معلوم نشد بهچه علت با رئيس آن دهكده اختلافي پيدا كرد و كار به كتك كاري كشيد. ناگهان اين واقعه صورت جدي به خود گرفت ( زيرا مردم دهكده از رئيسشان طرفداري میكردند ) و ميهماندار ما را به كمك طلبيد. هر كدام از ما با شتاب مسلح شديم و همين امر موجب كاسته شدن از شور و هيجان اهالي گرديد. سپس شاه عباس خان آنهايي را كه بيش از ديگران موجب اين حادثه شده بودند توقيف كرد و مطابق معمول آنها را به چوب بست. هركدام را 10 تا 20 چوب به كف پا و پشتشان زدند و آنها به جاي خود نشستند. من تصور میكنم كه رئيس دهكده كه خود را در پناه اربابش حاكم تهران میپنداشت به خود اجازه داده بود كه تقاضاي مهماندار شاه را براي منزل دادن به ما و خوراكمان رد كند. ضمناً مهماندار ما نيز نمیتوانست ما را گرسنه و بدون جا بگذارد. اين اتفاق كه ناشي از ادعاي طرفين بود ممكن بود موجب يك زد و خورد واقعي گردد. چگونه میتوان راجع به كشوري كه حتي در دروازههاي پايتختش زور و قدرت مادي چنين سهم بزرگي را حائز است قضاوت كرد.4
اوژن فلاندر فرانسوي نيز در يادداشتهايي كه از سفرش به ايران در همان سالها منتشر ساخت از دوران اقامتش در كن چنين میگويد:
طولي نكشيد به دهستان كن كه در پاي كوه شميران و يكي از رشته كوههاي البرز است رسيديم. اين آبادي در بالاي درهای قرار گرفته و در ته آن رود كوچكي جاري میباشد. از صورت ظاهرش چنين حدس زديم كه از ما پذيرايي شاياني خواهد شد چه عموم ساكنين از خانهها بيرون آمده و يكدسته مطرب با چند جوان رقص كنان بسوي ما آمدند. سپس بسوي قصر كوچكي كه فتحعلي شاه ساخته روان شديم.
اين قصر را فتحعلي شاه ساخته تا وقتي براي شكار گنجشك به كوه مجاور میآيد خستگيش را در اين محل رفع نمايد.
نوكران مهماندار تقلاي زياد كردند تا غذايي جهت ما فراهم سازند. ولي با اشكالات زيادي برخورد كردند. ابتدا منازعاتي پديد آمد كه اگر ادامه میيافت چيزي نمیماند كه كار بسيار خطرناك گردد.
نميدانم بچه علت اين منازعه پيش آمد. اما تصور میرود به اين علت باشد كه اهالي ماليات معينه را داده و از پرداخت ماليات زايد ابا داشتند يا اين كه اهالي اين دهستان تحت حمايت يكي از درباريان است و تصور میكردند با اين وضع بتوانند مالياتي را كه ايلچي تحميلشان مینمود ندهند. نه تنها در مقابل نوكران مهماندار پافشاري كردند بلكه بر جسارت خود افزوده كار به جنگ و منازعه كشيده بزودي جدال سخت میشد كه بزحمت توانستيم يكنفر را كه در جلوي درب قصر سفير لگد كوب میشد از زير پاها بيرون آوريم.
بر من معلوم شد كه اين قال و مقال سابقه دارد و بعلاوه با هم مشورت كردهاند كه در موقع اقامت سفير پرده را شكافته مقاصد خود را آشكار سازند، متمردين هم به اين خيال كه به قصر مسكوني ما حملهور شده آنچه را بيابند چپاول كنند؛ ولي عدهاي از رفقاي ما كه پيشتر بدانجا رسيده بودند به آنها فهماندند كه اين كار غير عملي است و هرگز به چنين كاري مبادرت نورزيد. باين جهت گلاويز شدن با مهماندار و نوكرانش را بر حمله و جسارت به ما ترجيح دادند. خوشبختانه با مداخله ما نزاع خاتمه يافت و دوباره آرامش بر قرار گشت و سورسات يعني ماليات را از آنها گرفتيم اما اهالي كن به اجبار تسليم شده رضايت دادند چه بعد هيئتي را به تهران فرستادند تا به بيگلربيگي شهر ( در زمان غيبت شاه ) شكايت بنمايند.
اين يكي از سخت ترين شورشهايي است كه مردم بر ضد فرامين شاهنشاهي نمودند عجيبتر اين كه از اين محل تا پايتخت شاهي بيش از سه فرسنگ مسافت ندارد. آرامش دوباره بر قرار گشت و با خوشي و راحتي شب را در كن بسر برده خود را براي دخول به تهران آماده ساختيم.5
براي درك روانشناسي اهالي كن؛ بيان اين دو رويداد بسيار اهميت دارد. هنگامي كه رويداد ورود كارواني به يك روستا را در ديگر سفرنامهها باز خواني و آن را با دو گزارش از كن مقايسه كنيم؛ به خطوطي از شخصيت جمعي اهالي كن دست خواهيم يافت. براي نمونه سفرنامه مادام كارلاسرنا را میگشايم و در مورد روستايي نه چندان دورتر از كن، در منطقه كردان، چنين میخوانيم:
ورود كارواني به يك دهكده؛ هميشه براي اهالي آنجا حادثهاي تماشايي است. از همـﺔ كوچه پس كوچهها مردم دور مسافران گرد میآيند و در انتظار گرفتن انعام خوب؛ تا میتوانند خوشخدمتي نشان میدهند. دعوت آنان براي پذيزايي در منزل ها؛ خاصه در جاهايي كه فاقد كاروانسرا است با خوشحالي پذيرفته میشود. در كردان كدخدا خانـﺔ خود را در اختيار ما گذاشت.6
اما كن در سياحتنامههاي ايرانيان نيز حضور دارد. چند سال بعدتر از فلاندن؛ ميرزا عباسقلي خان نوري سيف الملك، به سفارت، عازم روسيه میشود. در سفر نامه او كه به قلم ميرزا حبيبالله افشار قزويني به رشته كلام كشيده شده است در مورد كن میتوانيم چنين بخوانيم:
روز پنجنبه 18 ذيعقدةالحرام (سنه 1271 ق): از باغ حركت فرموده بعد از طي دو فرسخ به قريه كن رسيده. در عمارت پادشاهي منزل فرموده. به جهت ملايمت هوا و خرمي مكان نهايت خوش گذشت. عاليجاه ميرزا يعقوب خان7 مترجم دولت بهيه روس از قريه زرگنده به مشايعت آمده شب را در خدمت جناب معظماليه بوده عاليجاه حاجي ميرزا محسن در منزل مزبور به دايره سفارت كبري ملحق شدند.8
ناصرالدين شاه قاجار كه به سفر بسيار علاقه داشت و در سفرهاي خود روزنامه خاطرات تهيه میكرد. طي سفري كه در سال 1286 ق به گيلان انجام میدهد در كن اقامت میكند. هم در آغاز و هم در فرجام سفر. در سفرنامه او در باره كن میتوانيم چنين بخوانيم:
يكشنبه 20 شهر شوال المكرم سنه 1286: ازطهران به عزم سياحت گيلان حركت كرديم ……در عمارت و باغ طرشت ناهار صرف شد، معيرالممالك با بعضي عرايض خود سر ناهار حاضر بود. بعد از نهار به كالسگه نشسته تا كن كه اول منزل است تاختيم. بعد از ورود باران شديد باريد. چون خشكي هواي سابق مردم را اندك به وحشت انداخته بود رطوبت هوا وزمين تفريح نمود. شب بعد از شام پيشخدمتها آمدند. عضدالملك و حكيم الممالك و سايرين بودند.
اتفاقاَ دفتري از مثنوي مولوي به دستم آمد قدري ملاحظه كردم. اشعار آن مختلف و پارهاي از طبع و مذاق بيشتر مردم به كار نمیرود. ميل كردم كه به سليقه و دقت در هنگام فراغت و فرصت از اشعار مثنوي انتخاب شود. صفحهاي از دفتر اول خوانده شد. بعضي را پسنديده گفتم حكيم الممالك نوشت.
دوشنبه 21 شهر شوال المكرم سنه 1286، صبح از كن سوار شديم.9
و در بخش ديگري از اين سفرنامه وي مینويسد:
روز پنجشنبه چهاردهم ذي الحجه، منزل قريه كن است. صبح برخاسته سوار شديم. رودخانه آب بسيار كمي داشت كه به رودخانه نمیماند. خداوند عالم عنايت فرموده باران رحمت عطا فرما. بقدر شش هفت سنگ آب مستوفي الممالك به نهر خود انداخته. آب كم شده است. خلاصه از رودخانه با اسب گذاشتم. بعد با امير مير آخور سواره در باب سردار كل صحبت داشتيم. بعد سوار كالسكه شده رانديم . قدري كه رفتيم كنار نهر مستوفي الممالك به ناهار افتاديم. بعد از ناهار باز سوار كالسكه شده رانديم هوا گرم بود. به ميان جوب كه رسيديم چادري چند دم چاپارخانه به نظر رسيد پرسيديم مال تيمور ميرزا بود. خودش هم با فوشچيها و غيره آمدند. گفت: امشب اينجا براي شكار میمانيم. كاروانسرايي هم ساخته بودند. محمدعليخان رفت پرسيد آمد گفت: ميرزا زين العابدين مرحوم ساخته است ناتمام است.
نزديك كن علي خان پسر شاطرباشي و محمدتقي خان پيشخدمت آمدند. علي خان ظاهراَ بالمره صحت يافته. عصر رسيديم به منزل. اردو و چادردر آن طرف كن لب نهر آبي افتاده است. جايي خوب بود. حاجي رحيم خان آمده بود.10
يك سال بعد؛ در سال 1287 ق؛ ناصرالدين شاه سفري به عتبات انجام میدهد. آن سفر هرچند از راه كن انجام نمیگيرد؛ اما؛ ناصرالدين شاه در سفر نامه خود باز يادي از كن میكند. او در يادداشت روز سه شنبه غره ذيحجه سال 1287 قمري11 از دو قرقچي كن نام میبرد.او چنين مینويسد:
شب را بد خوابيدم. ابتداي گل بنفشه در تهران است. قاسم؛ قرقچي كند [ كن ] و اسدالله قرقچي برادر نظر بيك مرحوم كه او هم قرقچي كند بود؛ هر دو مردهاند.12
در سال 1290 ق ناصرالدين شاه بعنوان نخستين پادشاه ايران به غرب سفر میكند. در اينجا مجالي براي كندوكاو در علت و نتايج اين سفر و بطور كلي در سفرهاي سه گانه او به غرب نيست. آنچه در حوصله اين نوشته میگنجد؛ تصوير كن در يادداشتهاي اين سفر است. باري ناصرالدين شاه در روز دوشنبه بيست و سوم صفر سال 1290 ق تهران را براي سفر ترك میكند. او تا روز سه شنبه غره شهر ربيع الاول در كن اقامت ميكند. در سفرنامه وي میتوان چنين خواند:
….سوار كالسكه شده بطرف قريه كن رانديم سراپردههاي تازه كه همه ترمه دورزي و غيره بود كنار رودخانه زده بودند بعد از ساعتي مهدعليا به كن آمدند والده شاه را ديدم ايشان دو شب در آنجا ماندند باد شديدي هم همه روزه میآمد
سه شنبه بيست و چهارم: رفتيم بعمارت دولتي كن، همان روز سوار شده بجهت شكار بماهورهاي حوالي كن رفتيم نايب السلطنه در ركاب بود از پيشخدمتان اديب الممالك؛ صنيع الدوله؛ محمد باقر خان؛ حسين خان و اسداللهخان بودند. ميرشكار از شهر آمده و شكار پيدا كرده بود قبل از نهار يك تك گوساله با چهارپاره زدم الحمدالله خوش گذشت باراحت بمنزل مراجعت كردم بحمدالله مزاجم در نهايت صحت و سلامت است و كسالت بالمره رفع شده حالا فصل آلوچه تازه است يعني خيلي كوچك است و هنوز خوردني نشده چغاله و شكوفه هم در شميرانات قريب باتمام است گل زرد و گل سرخ هم تك تك ديده میشود مهديقليخان يك شب بشهر رفته با حالت ناخوش برگشت.
چهار شنبه بيست و پنجم: در عمارت كن توقف شد امين الدوله غلامحسين خان محقق؛ حكيم طولوزان؛ وجيهالله ميرزا از شهر آمده اند
جمعه بيست و هفتم: صبح را در كن بوديم جمعيت زيادي از پيشخدمتان و غيره از شهر آمده بودند صدراعظم هم آمده است امروز منيف افندي ايلچي دولت عثماني كه تازه وارد شده است بايد به حضور بيايد در همان يورت اولي چادر ترمه و غيره افراشتند چهار ساعت و نيم بغروب مانده بچادر رفتيم صدراعظم آمد معتمد الملك هم بود نصرتالدوله؛ معتمدالدوله؛ اعتضادالسلطنه؛ عمادالدوله؛ لطفالله ميرزا در سلام خاص شمشير نگاه داشته بودند الحمدالله باد نمیوزيد ايلچي آمد دو نفر هم نايب سفارت همراه داشت ناظم افندي شارژدافر هم همراه او آمده بود مرخص شده بمملكت خود برود منيف افندي زبان فارسي و فرانسه میداند بخصوص فارسي را خوب حرف میزند سناً متوسط است آصف الدوله وارد شد.
شنبه بيست و هشتم: صبح سوار شده رفتيم به تنگه سولقان دست چپ راه آبشار خوبي دارد بقدر يك سنگ آب جاري بود آفتاب گردان زدند آنجا نهار خورديم نايب السلطنه در ركاب بود از پيشخدمتان امين الدوله اديب الملك و غيره نيز بودند.
يكشنبه بيست و نهم: اشخاصي كه امروز از شهر آمده بودند خسرو ميرزا وقايع نگار؛ حسام الدوله؛ سرتيپ فوج خاصه؛ وزير امور خارجه با حالت نقاهت شرفياب شد منيف افندي مجدداً بحضور آمد جناب آقا سيد اسمعيل مجتهد بهبهاني بديدن آمده بودند خازن الملك جواهر آلاتي كه بايد همراه برد آورده بود.
سه شنبه غره شهر ربيع الاول: صبح اشخاصي كه از شهر آمده بودند از شاهزادگان و غيره همه بحضور آمدند امام جمعه آمده دعاي سفر را خواند پسر امام جمعه اصفهان هم آمده بود پنج راس اسبي كه از عربستان13 بجهت اصطبل خاصه آورده بودند از سان حضور گذراندند پس بجانب كرج حركت كرديم در عرض راه صدر اعظم هم از شهر رسيده اخبار خوب از سيستان داشت عرض كرد، دبيرالملك هم سوار اسب دراز تركماني با صدراعظم آمده بود نايب السلطنه از نزديكي كن مرخص شده بشهر معاودت نمود14
فرخ خان امين الدوله؛ سفير ايران در فرانسه؛ در مخزن الوقايع؛ كه سفرنامه وي به قلم حسين بن عبدالله سرابي است؛ در باره كن چنين مینويسد:
روز دوشنبه يازدهم شهر ذيقعده الحرام سنه يك هزار و دويست و دو هجري جناب ايلچي كبير معظماليه هنگام عصر در نياوران شميران از حضور مهر ظهور حضرت ظل اللهي روحنا فداه مرخصي حاصل نموده منزل اول را قريه كن نمودند و تا روز جمعه نيز بجهت ناتمامي كارهاي خود و اجزاء سفارت در قريه مزبوره توقف شد. مقرب الخاقان، آقا اسمعيل پيشخدمت خاصه سلام؛ از حضور مبارك همايون مامور باحالپرسي جناب ايلچي كبير بوده به كن آمده و بعضي از صاحب منصبان سفارت كبري نيز همراه مسيو نيكلا مترجم اول سفارت فرانسه كه مامور به مهمانداري سفارت كبري و در خدمت جناب ايلچي تا فرانسه رفتني بودند؛ از شهر آمده ملحق گرديدند.
يوم دوشنبه 16 شهر مزبور از قريه مذكور حركت نموده بواسطه ناخوشي وباي قزوين از راهِ شاه، عوض كه مشهور به علي شهباز است روانه شدند.15
در نوشتههاي ديگر شاهزادگان قاجار نيز میتوان از كن ردي يافت. از جمله میتوان به شاهزاده دانشمند، فرهاد ميرزا اشاره كرد. او در سفرنامه حج خود چنين مینويسد:
روز چهار شنبه هفتم شعبان منزل كم بود ـ به فتح كاف عرب ـ قريهاي است كه در شمال مغرب دارالخلافه تهران است. در لحف كوهي در كنار وادي وسيعي واقع شده است و محتوي بر بساتين رُمان و تين است. تا تهران دو فرسخ است. يك روز در كن اتراق شد.16
اعتمادالسلطنه نيز در يادداشتهاي روزانه خود كه به روزنامه خاطرات نامدار است از كن ياد میكند و چنين مینويسد:
شنبه 9 ربيع الثاني (سال 1300 ق) صبح درخانه17 رفتم. شنيدم بي تمهيد مقدمه شاه فردا كن میرود. خلاصه بيرون تشريف آوردند. مشغول فرمايشات رفتن كن شدند و بعد از ناهار من خانه آمدم عصري حاجي سيد ابو طالب مجتهد خمسه ديدن آمد. بسيار مرد فاضلي است.
يكشنبه 10 ربيع الثاني: صبح زود با سيد كاتب بطرف كن حركت كرديم. عبدالعلي را فرستاده بودم خانه بگيرد بواسطه نابلدي منزل بدي گرفته بود. آنجا ناهار خوردم. نشد بمانم. علي را فرستادم خانه ديگر گرفت. رفتيم . اطاق سفيد بخاري دار جاي خوبي است………صاحب خانه اول حاجي حسين علي دوم حاجي شيخ مهدي نام دارد.
دوشنبه 11 ربيع الثاني: امروز شاه سوار شدند شكار كبك رفتند………
سه شنبه 12 ربيع الثاني: از كن مراجعت به شهر شد. ناهار را شاه در كن ميل فرمودند.18
به هنگامي كه مظفرالدين شاه قاجار هنوز وليعهد بود در سر راه رفتن به آذزبايجان در كن توقف كرد. در خاطرات روزانه ناصرالدين شاه در اين مورد میخوانيم:
روز شنبه دويم جمادي الاول [ 1306ق]: امروز هوا صاف و آفتابي و بي باد و خوب بود. نايب السلطنه چند روز است پايش درد میكند و خانه خوابيده است. اما امروز بهتر است. قبل از ناهار آمديم اتاق برليان. وليعهد آمد. مرخص شد كه امروز برود كند [ كن ] و از آنجا به آذربايجان برود19
عينالسلطنه نيز در روزنامه خاطراتش به كن اشاره دارد. او طي سفرش به الموت از كن عبور كرده است. او در تاريخ جمعه 27 ذي القعده، پنجم اسد 1306 ق برابر با 26 جولاي سال 1889 م، در اين مورد چنين مینويسد:
سه ربع از شب گذشته به عمارت همايوني در كن پياده شديم. بار آشپزخانه نرسيده بود. قدري حاضري خورده خوابيديم. در اين سفر سي نوكر، پانزده اسب و سي و شش قاطر همراه است. توله استاپ كه تازه جناب ساعد الدوله داده و تقريباً بيست روز دارد با توله ترمه همراه است. استاپ را مهترها روي بار میگذارند. شب هوا بسيار گرم و بد بود. كن ده بزرگ و معتبري است. ميوه آن انجير و توت و انار است.چيز ديگر كم دارد. شب بسيار كم خوابيديم.20
عبدالحسين خان ملکالمورخين، صاحب مرآت الوقايع مظفري نيز در بيان رويدادهاي سال 1315 ق ذکري از سفر کن مظفرالدين شاه میاورد. او در ذيل عنوان تشريف فرمايي به طهران و انتشار اعلان چنين میآورد:
در روز دوشنبه سوم ذي حجه 15، اعليحضرت همايوني به شکارگاه کن تشريف برد و خيال داشت پنج شب در انجا اقامت فرمايد. در روز چهارشنبه به عرض همايوني رسيد که روز گذشته اعلاني به ديوار ارگ دولتي ديده شد از قول اهالي نظام که ما اهالي نظام چند سال است که ديناري جيره و مواجب نگرفتهايم، يا ما را از نوکري اخراج کن يا مواجب و مرسوم ما را بده والا عن قريب به دکاکين و بازارها بتازيم و انچه توانستيم غارت خواهيم کرد و صدراعظم که باعث اين کار است به قتلش میآوريم. اعلي حضرت شهرياري، توقف در کن را مصلحت نديد و در روز چهارشنبه به طهران مراجعت کرد.21
همانطور كه پيشتر نيز گفته شد؛ ناصرالدين شاه قاجار در طي سفر دوم و سوم خود به فرنگ ديگر از كن عبور نكرد؛ حتي ديگر براي شكار نيز به كن نرفت و ترجيح داد در شكارگاه جاجرود به شكار بپردازد. دوستعلي خان معيرالممالك؛ در كتاب يادداشتهايي از زندگي خصوصي ناصرالدين شاه در اين باره چنين مینويسد:
ناصرالدين شاه در اوايل سلطنت سالي چند بار به كن واقع در شمال غربي تهران به عزم صيد و تفرج میرفت. در زمستان سخت و سرد يكي از سالها كه شاه در آنجا بسر میبرد روزي بقصد شكار كبك با قوش سوار شد و بيش از دويست تن شكارچي و قوشچي همراه وي سوار شدند. خود يكي از هنريترين طرلانها را بدست گرفت و به قله كوه بر آمد تا به اصطلاح قوش را از مايه در پي كبك افكند. همينكه طرلان رها شد عقابي درشت استخوان و تيز پر بقصد قوش شاهي كه خود از پي صيد میرفت از فراز آسمان بال شكست. طرلان از آنجا كه كهنه طولك و آزموده بود از تعقيب كبك در گذشت و فرار اختيار كرد. شاه را اين پيش آمد خوش نيامد و از شور بساط نيز كاسته شد. ميرزا محمد خان حشمت الممالك عموي راقم كه در آن زمان جواني نوخاسته و تير اندازي ممتاز بود از ملتزمين ركاب بود و بي خبر از ماجرا بشكار اشتغال داشت. قضا را عقاب جسور از تير رس او گذشت و تيري راست بدو افكند. قراقوش پس از پيچ و تابي در هوا بفاصله دو سه گام برابر شاه نقش بر زمين گشت. شاه را از مشاهدة اين حال سرور و انبساط از دست رفته باز آمد و فرياد برآورد: كه بود! كه بود! كه اين حيوان را زد؟ گفتند ميرزا محمد خان برادر معيرالممالك. در دم به احضار وي امر كرد و مورد مراحم شاهانهاش قرار داد در شمار پيشخدمتان خاصش در آورد.
در يكي از سفرهاي ديگر عين الملك كه طرف محبت شاه بود در آنجا بدرود زندگي گفت و شاه از آن پس ديگر به كن نرفت و جاجرود را برگزيد. سالي دو سه بار بدانجا رفته هر مرتبه از يك هفته تا دوازده روز میماند.22
مظفرالدين شاه نيز در نخستين سفر خود به فرنگ از كن گذشته. در روزنامه خاطرات سفر اول مینويسد:
17 ذي الحجه الحرام 1317: وزير همايون در شهر بود. وقت غروب وارد كن شده درب اندرون آمد بعضي پاكتها و نوشتجات پستي آورده بود به اندرون فرستاديم از او احوال پرسي كردند. و بعد چون آن نوشتجات روسي و آلماني و تركي بود داديم كه خودش بدهد به نديم السلطان ترجمه نموده بحضور بياورند. بعد شام خورده خوابيديم. از شهر به قريه كن دو فرسنگ است و همه جا راه سر بالا میرود و زمين كن از طهران دويست متر مرتفعتر است
شنبه 14 ذي الحجه: يك ساعتي استراحت كرده بيدار شده نماز خوانديم و سوار شده رفتيم توي سبزهها و باغات زير دست كن گردش كرديم و پياده شده چاي خورديم. با شعاع السلطنه و غيره كه ملتزم ركاب بودند صحبت و حكايت سال هزار و دويست و نود و نه را میفرموديم كه به تهران آمديم و هيجده ماه توقف نموده بهار كه شد و شاه شهيد23 به جاجرود رفتند ما را هم مرخص كردند به شكار كن آمديم و جهانگير شكارچي را همراه فرستادند كه بلد ما باشد و حكايت رفتن شكار به دره لوزنك را میفرموديم.
دوشنبه 16 ذي الحجه: نماز خوانده رخت پوشيديم. امروز انشاء الله تعالي از كن حركت كرده بطرف قريه كرج برويم، آمديم بيرون شعاع السلطنه و عضدالسلطان و ساير نوكرها حاضر بودند. شعاع السلطنه هنگام مرخصي خيلي محزون بود. عضدالسلطان هم همانطور. بعد وزير بقايا و ساير نوكرهايي كه بايد به شهر مراجعت كنند مرخص شده رفتند. ما سوار شده از كوچه باغهاي كن سواره عبور كرده از آبادي ده كه خارج شديم معاونالدوله و سردار امجد از آنجا مرخص شده به تهران مراجعت نمودند.24
در روند پيروزي جنبش مشروطيت در ايران؛ نيز میتوان از كن نامي يافت. در آن روزگار كن به عنوان يكي از وروديهاي پايتخت ايران؛ تهران؛ شناخته میشد. باستاني پاريزي؛ در اين باره چنين مینويسد:
قواي سپهدار تنكابني و سردار اسعد بختياري در قره چمن بهم ملحق شدند و متفقاً از سمت شمال غرب از طريق رباط كريم [ و ] كن به قريه طرشت و سپس از راه دروازه بهجت آباد [ كالج فعلي] به طهران وارد شدند و پس از زد وخورد و تلفات سنگين موفق بتصرف و تسخير كامل تهران گرديدند25
اين رويداد كه باستاني پاريزي از آن ياد میكند؛ در تاريخ 24 جمادي الثاني سال 1327 ق روي داد.
پس از انقلاب مشروطيت نيز كن از لحاظ سياسي از جايگاه معتبري برخوردار بود. سيد محمد كمرهاي در خاطراتش در تاريخ جمعه نيمه شعبان سال 1337 ق برابر با ارديبهشت 1298 خ در مورد كن مینويسد:
پنج سال قبل وثوق الدوله دو ماه قبل از انتخابات به كن میرود و پول و پلو به فقراي آنجا میدهد و صحبتها براي مردم كه بلكه انتخاب شود دويست راي نتوانست تحصيل نمايد و حال آن كه خيانات او به مملكت به اين اندازه ظهور پيدا نكرده بود.26
در منطقه كن میتوان ردي از وجود اقليت قومي ـ ديني ارامنه نيز باز يافت. اين امر را وجود قلعه ارامنه، با وسعتي در حدود پنج هكتار در بخش كن شهر تهران اثبات میكند. اين قلعه يگانه قلعه ارامنه در منطقه قصران نيست. در بخش شميران، قلعه ديگري بنام قلعه ارامنه وجود دارد.27 اين قلعه در بخش ونك واقع است. نيز میتوان به وجود گروهي از ارامنه در روستاي محموديه كه امروزه بخشي است از پيكره شهر تهران اشاره كرد.28 حضور ارامنه در اين منطقه، خود پژوهش ديگري است كه فرصتي ديگر را طلب میكند.
پینوشتها
- سال 1828 م برابر با 1255 – 1253 ق برابر با 17ـ1217 خ.
- سولتیكیف، الكسیس. مسافرت به ایران. دكتر محسن صبا . تهران: بنگاه نشر و ترجمه كتاب، 1336 ، ص 79ـ80.
- یعنی سالهای 1840 –1839 م برابر با 1257ـ 1256 ق.
- كنت دو سرسی. ایران در 1839ـ 1840، ترجمه افسانه اشراقی.تهران: مركز نشر دانشگاهی 1362 صص 139ـ140.
- فلاندن، اوژن. سفرنامه اوژن فلاندن به ایران. حسین نور صادقی . تهران: اشراقی، 1356 ، ص 106
- سرنا،كارلا. سفرنامه مادام كارلاسرنا. علی اصغر سعیدی . تهران: زوار ، 1362 ، ص 246
- پدر میرزا ملكم خان
- گلبن، محمد. سفرنامه سیف الملك به روسیه، شرح سفارت میرزا عباسقلی خان نوری سیف الملك به روسیه. تهران: مركز اسناد و تاریخ دیپلماسی، وزارت امور خارجه، 1380، ص 45
- ناصراالدین قاجار. روزنامه سفر گیلان. منوچهر ستوده. گیلان: موسسه قرهنگی جهانگیری. 1367. ص3
- پیشین، ص 65ـ66.
- برابر با روز سوم اسفند سال 1249 خ.
- عباسی، محمد رضا و بدیعی، پرویز. شهریار جادهها. تهران: سازمان اسناد ملی. 1372 . ص 231
- یعنی خوزستان
- ناصرالدین قاجار. سفرنامه (سفر اول به فرنگ). اصفهان: انتشارات اندیشه، 1343، صص2ـ3.
- سرابی، حسین بن عبدالله. سفرنامه فرخ خان امینالدوله. كریم اصفهانیان و قدرتالله روشنی. تهران: اساطیر 1361. ص 6
- سفرنامه فرهاد میرزا. تصحیح و تحشیه غلامرضا طباطبایی .تهران: انتشارات علمی 1366.
ص 19
- نامی برای دربار قاجار
- افشار، ایرج. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه. تهران: امیر كبیر . 1356 . ص 216ـ217.
- روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه، عبدالحسین نوایی ـ الهام ملك زاده، تهران: سازمان اسناد ، 1384، ص 129
- روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج 1، مسعود سالور، ایرج افشار،تهران: اساطیر، 1374، ص 215
- عبدالحسين خان ملک المورخين، مرآت الوقايع مظفري، عبدالحسین نوایی، تهران: میراث مکتوب ، ص 173
- معیرالممالك، دوسعلی خان. یادداشتهایی از زندگی خصوصی ناصرالدین شاه.. تهران: نشر تاریخ، 1362 ، ص 76
- منظور ناصرالدین شاه قاجار است كه در سال 1313 ق بدست میرزا رضا كرمانی ترور شد.
- مظفرالدین قاجار. سفرنامه فرنگ (سفر اول). به كوشش علی دهباشی.تهران: كتاب فرزان، 1361، ص 8
- باستانی پاریزی. تلاش آزادی. چ4 .تهران: انتشارات نوین . 2536 . ص 164
- كمرهای، سید محمد. روزنامه خاطرات سید محمد كمرهای، به كوشش محمد جواد مرادی نیا. ج.2، تهران: اساطیری، 1384، ص 930.
- حسین كریمان، همان، ص 527.
- حسین كریمان، همان، ص 523.