Menu

شکل‌گیری و تکوین حوزه جبل عامل

نویسنده: محمدکاظم رحمتی

اشاره

شکل‌گیری، تحولات رخ داده در مراکز شیعی پیش از عصر صفویه و انتقال مرکزیت علمی شیعه از حله و عراق به جبل عامل یکی از مهمترین مسائل در تاریخ تشیع در سده‌های هشتم تا دهم هجری است که به دلیل نبود اطلاعات کامل با ابهامات فراوانی روبرو است. دلیل این مطلب در ثبت شرح حال فقیهان دوره مورد بحث در زمانی متأخرتر یعنی عصر شیخ حر عاملی (متوفی 1104) است که باعث شده است تا بسیاری از اطلاعات تاریخی از میان برود. در این دوره، تحولاتی که در فقه شیعه در مکتب حله رخ داده بود، نهادینه شد و صورت نهایی آن توسط شهید ثانی (متوفی 965) ارایه گردید. نوشتار حاضر بررسی است بر پایه فهارس خطی و نشان دادن این مطلب که چگونه از این دست منابع می‌توان برای پژوهشی تاریخی بهره گرفت. همچنین دسته‌ای دیگر از منابع مورد استفاده در این نوشتار، منابعی است که با عنوان اجازه شناخته می‌شود. این گونه اسناد، به دلیل سرشت و ماهیتی که دارند، اطلاعات خوبی درباره تحولات دوره مورد بحث در بردارند. اطلاعات بسیار مهم و جالبی نیز از شیوه‌های آموزشی در مراکز علمی جبل عامل در ضمن اجازه بلند شهید ثانی به حسین بن عبدالصمد حارثی عاملی (متوفی 984) و در کتاب منیة‌المرید آمده است که درباره مراحل زندگی طلبگی و متونی که در هر مرحله باید خوانده شود، نکات سودمندی آمده که باید در جایی دیگر به تفصیل از آن بحث شود. تمرکز اصلی نوشتار حاضر مراکز علمی در جبل عامل و معرفی شخصیت‌های برجسته آن است.

پس از شهادت شهید اول، علی‌رغم آنکه حوزه نوپایی جبل عامل چهره‌ای برجسته را از دست داده بود، اما میراث فقهی مکتب حله که با نگاشته‌های شهید اول قدم به مرحله‌ای جدید از حیث تبویب و نگارش نهاده بود، به یمن شاگردان متعددی که شهید تربیت کرده بود، پابرجا ماند. چند ویژگی مهم در خصوص حوزه جبل عامل را می‌توان دید. نخست آنکه بر خلاف نظام و سنت آمورشی متداول در مراکز علمی دیگر آن دوران یعنی وجود ساختار منسجمی به نام نهاد مدرسه و درآمدهای مالی عموما بر اساس موقوفات، آنچه که به عنوان سنت علمی در جبل عامل می‌توان مشاهده کرد، شکل گیری و تحول مراکز کوچک درسی به یمن وجود استاد و چند شاگرد است. از این رو شاهد تحول سریع مراکز علمی در این منطقه هستیم به گونه‌ای که از میانه قرن هشتم هجری تا میانه قرن دهم شاهد تغییر جغرافیایی در مناطق علمی شیعه در جبل عامل هستیم، به این معنی که شکل گیری یا افول یک مرکز علمی در اصل وابسته به وجود استادی متبحر و یا تربیت شاگردانی از همان محل است و در صورت عدم وجود چنین شرایطی شاهد شکل گیری مرکزیت علمی شیعه در جایی دیگر با وجود شرط مذکور است. همانگونه که مهاجر نیز اشاره کرده مراکز علمی شیعه در این دوره به معنی که اکنون شناخته شده است، نبوده‌اند یعنی آنکه مراکز علمی صورت ثابت مراکز علمی که آداب و شرایط معمول آموزشی را داشته باشند، مقرری‌های ثابت برای شاگردان تعیین شده باشد، نبوده‌اند. نکته‌ای مهم دیگر که اساسا پدیده‌ای شایع در میان گروه‌های اقلیت است، شکل‌گیری خاندان‌های علمی است که در جوامع اقلیت، ویژگی بارز است.

نکته دیگر که می‌توان دریافت، سیطره و اعتبار مکتب حله است. در حقیقت حوزه جبل عامل نقشی اصلیش انتقال میراث حله به دوران‌های بعدی است. بنابراین شگفت نیست که نخستین پیشگامان حوزه جبل عامل عالمانی هستند که در مکتب حله تحصیل کرده باشند. عالمان جبل عامل سوای انتقال میراث مکتب حله، با نگارش شروحی بر آثار مکتب حله، به تداوم و تکمیل میراث حله کمک کرده‌اند، نکته‌ای اطلاعات گردآمده به وضوح آن را نشان می‌دهد.

 

حیات علمی در جبل عامل پیش از شهید اول

حوزه جبل عامل را می‌باید تداوم حوزه حله دانست. از نام‌های دانسته این عالمان می‌توان به اسماعیل بن حسین عَودی جزینی (متوفی 580)، جمال‌الدین یوسف بن حاتم مشغری (متوفی حدود 664) و طومان بن احمد مناری (متوفی 728) اشاره کرد که از تربیت شدگان حوزه حله بوده‌اند.2 اقدامات افراد پیشگفته در هموار کردن راه برای شهید اول و تأسیس حوزه جبل عامل نقش اساسی داشته است. بر این افراد می‌باید نام فقیه حلبی دیگر که به اجبار به جزین مهاجرت کرده، یعنی ابوالقاسم بن حسین بن عَود حلبی را افزود که نزد وی جمعی از عالمان نه چندان مشهور عاملی تحصیل کرده‌اند.3 ابوالقاسم بن حسین بن عود مشهور به نجیب‌الدین اسدی، فقیه برجسته شیعه ساکن در شهر حلب بوده است. علت مهاجرت وی به جزین که ذهبی از آن به پناهگاه رافضیان (مأوی الرافضة) یاد کرده است، بدگویی او از صحابه در محضر نقیب علویان شهر، یعنی شریف ابوالفتح مرتضی بن احمد بن محمد بن جعفر بن زید بن جعفر بن محمد بن احمد بن محمد بن حسین بن اسحاق مؤتمن بن جعفر صادق بن محمد (متوفی 653) که پس از درگذشت برادرش نقابت علویان شهر را برعهده داشته است.4 وی علی‌رغم آنکه شیعی مذهب بود، اما رفتار نجیب‌الدین، نقیب را وادار به واکنشی نمود. وی دستور داد تا نجیب‌الدین را وارانه بر خری سوار کرده و در شهر بگرداند و پس از آن دستور اخراج نجیب‌الدین را از شهر داد. نجیب‌الدین نیز مجبور به ترک حلب و مهاجرت به جزین شد. این حادثه که پس از سال 560 رخ داده بود، بر شکوت نقیب علویان اما افزود و این عقیده که وی بد اعتقاد یا شیعی است که به نظر می‌رسید تقیه می‌کرده، در اذهان از میان رفت. درباره سالهای اقامت نجیب‌الدین در جزین و یا اعقاب او اطلاعی در دست نیست تنها می‌دانیم که پس از وفاتش جمال‌الدین ابراهیم عاملی که در ادامه از او سخن خواهیم گفت، قصیده‌ای در رثای او سروده است.5 نجیب‌الدین در نیمه شعبان 679 در جزین در گذشت.

 

جمال‌الدین بخاری

 از میان این عالمان نام جمال‌الدین ابراهیم بن ابی الغیث بخاری (متوفی حدود 736) را دانسته است که نقشی در شکل‌گیری اولیه حوزه جبل عامل داشته اما ظاهراً سیطره و سخت گیری‌های شدید ممالیک مانع از فعالیت‌های جدی و گسترده وی بوده است.6 دانسته‌های ما درباره او بسیار اندک است. مهمترین منبع و اطلاع ما درباره او، گفته‌های صلاح‌الدین خلیل بن آیبک صفدی (متوفی 764) است که خود از نزدیک با بخاری دیدار داشته است. صفدی درباره بخاری که از اقامت وی در روستای مَجدل سَلیم از نواحی شیف از بلاد صَفد یاد کرده، گفته که بخاری دانش فقه شیعه را از ابن عود، ابن مقبل حمصی اخذ کرده است. همچنین صفدی اشاره کرده که بخاری و پدرش از عالمان و فقیهان شیعه بوده‌اند (کان إماماً من أئمة الشیعیة هو ووالده قبله).7 بخاری برای تکمیل دانش خود به حله سفر کرده و نزد علامه حلی فقه شیعه را فرا گرفته است.8

وی پس از تکمیل دانسته‌های خود بار دیگر به جبل عامل بازگشته است. وی دو مجلس داشته است. مجلسی که عام بوده و مجلسی که برای خواص و طلاب اهل علم برگزار می‌شده است. صفدی از دیدار خود با وی در سال 722 در روستای مجدل سلیم سخن گفته و اشاره کرده که میان او و بخاری بحثی درباره رویت صورت گرفته است که صفدی به دیدگاه بخاری در نفی رویت اشاره کرده است. نکته بسیار جالب در گزارش صفدی آن است که به نقل از ابن فضل‌الله عمری که در سال 736 با بخاری دیدار داشته، از دیدار و رفت و آمد بخاری به مجالس ابن تیمیه و تلاش بخاری در فرونشاندن حمیت و تعصب ابن تیمیه در جدل علیه شیعه اشاره کرده است. صفدی نمونه‌ای از اشعار او را نیز نقل کرده است.9 صفدی بدون آنکه به تفصیل و یا دلایل خاصی اشاره کند، از مصادره خانه بخاری و کتابخانه‌اش سخن گفته و اشعاری که بخاری در این خصوص سروده است، را نقل کرده است. در این اشعار به صراحت بخاری تشیع خود را دلیلی دانسته که با او چنین کرده‌اند.10 از شاگردان احتمالی او اطلاعی در دست نیست.

 

طومان بن احمد مناری

دیگر عالم ساکن در مناره شخصی است به نام طومان بن احمد که چیز زیادی درباره او دانسته نیست، تنها می‌دانیم که در حله و نزد محمد بن احمد بن صالح قسینی درس خوانده و از او اجازه‌ای دریافت کرده که نسخه اصلی آن در اختیار شیخ حسن صاحب معالم بوده و بخشی از آن را در اجازه بلند خود نقل کرده است. با تأسف صاحب معالم، تاریخ اخذ اجازه مناری را ذکر نکرده است. در بخشی از این اجازه قسینی از مناری به لفظ مجتهد یاد کرده که نشانگر مقام بلند علمی اوست. پدر شهید اول مکی بن محمد جزینی (متوفی حدود 728) نزد طومان مناری شاگردی کرده است و شهید اول به کثرت ارتباط میان پدرش و مناری اشاره کرده است (و قد کان والدی... من تلامیذ المجاز له، الشیخ العلامة نجم‌الدین طومان، و المترددین إلیه...). مناری خود از شاگردان بخاری که خود وی نزد ابن عود درس خوانده، بوده است.11 این دانسته ها، نخستین مطالبی است که درباره حوزه جبل عامل دانسته است. به وضوح مشخص است که حوزه جبل عامل در اصل چیزی جز ادامه و تداوم حوزه حله نیست. در این مرحله که می‌توان آن را مرحله انتقال میراث مکتب حله به جبل عامل دانست، عالمان عاملی تنها مکتب فقهی شکل گرفته را به جبل عامل منتقل کرده‌اند، بعدها حوزه جبل عامل، توانست به تکمیل و بسط میراث حوزه حله در عصر شهید اول و شهید ثانی بپردازد.12

 

حوزه جزین: میراث حله در انتقال و تکامل

در حالی که عموما گفته می‌شود جزین به دلیل اقامت شهید اول و تأسیس مدرسه‌ای توسط او در آنجا، نخسیتن مرکز علمی شکل گرفته در جبل عامل است، به نظر می‌رسد که مطلب این گونه نباشد چرا که خود شهید بیشتر عمر خود را در حله و دمشق گذرانده است هر چند احتمال دارد که فرزندان شهید پس از شهادت پدر به جزین بازگشته باشند13، اما آنچه که مسلم است آن است که برخی از شاگردان شهید اول پس از دانش اندوزی نزد او به جبل عامل بازگشته‌اند.14

در سنت شفاهی متداول در جبل عامل گفته شده است که شهید در جزین مدرسه‌ای بنا نهاد که آن را مدرسه بزرگ وصف کرده‌اند. هر چند با توجه به اقامت شهید اول در حله و سپس در دمشق این روایت نمی‌تواند چندین صحیح باشد. بیشترین فعالیت شهید در حله و در دمشق بوده است. با این حال شهید در برخی فرصت‌ها به احتمال قوی در جزین هم اقامت داشته و آنچه که مسلم است آن است که برخی از خویشاوندان او در بعد در جزین به تدریس فقه شیعه مشغول بوده‌اند. از این رو خطا نخواهد بود که شهید را بتوان بنیانگذار حوزه فقه در جزین دانست. پس از شهید اول به احتمال زیاد فرزندان شهید اول از دمشق به جزین مهاجرت کرده باشند، هر چند در این خصوص اطلاع مشخصی در منابع دیده نشده است اما معقول است که فرض کنیم که آنها در جزین سکونت داشته‌اند.

 شخصیت مهم در حوزه جزین، پسر عموی شهید اول، شمس‌الدین محمد بن محمد بن محمد بن داود مؤذن جزینی است15 که نزد برخی عالمان جبل عامل همچون عزالدین حسن بن عشره که از شاگردان ابن فهد حلی بوده است در کرک نوح و زین‌الدین ابوالقاسم علی بن طی (علی بن علی بن محمد بن طی عاملی فقعانی) (متوفی 855)16 و سید علی بن دقماق که از شاگردان محمد بن شجاع قطان نگارنده کتاب معالم‌الدین فی فقه آل یاسین بود و خود از شاگردان فاضل مقداد سیوری بوده است، درس خوانده بود. وی همچنین اجازه روایت برخی از آثار کهن امامیه را که علی القاعده آنها را به درس نیز خوانده است، از پسر عموی خود یعنی ضیاء‌الدین علی بن محمد بن مکی جزینی اخذ کرده است. وی در اجازه‌ای که به علی بن عبدالعالی میسی (متوفی 938) در تاریخ یازدهم محرم سال 884 داده است، به تفصیل طرق مختلف خود را نقل کرده است. همانگونه که مشخص است می‌توان دریافت که بخش عمده تحصیل وی در جبل عامل بوده است. وی در اجازه خود به علی بن عبدالعالی میسی، تصریح دارد که در جزین به دنیا آمده و در همانجا نیز سکونت دارد.17

 

حیات علمی در جبل عامل پس از شهادت شهید اول: حوزه عیناثا

عیناثا شهری در بلندی‌های جبل عامل در جهت جنوب غربی که اکنون نیز به همین نام مشهور است و آرامی بودن نام این شهر که به معنی چشمه آب است، دلالت دارد که از روزگار کهن از مراکز شهر نشینی بوده است. حوزه علمیه عیناثا، در ارتباط با سکونت دو خاندان برجسته شیعه در این شهر است و آنها خاندان بنو حسام و آل خاتون است. اطلاع ما درباره نخستین فرد شناخته شده از خاندان بنوحسام، درباره زین‌الدین جعفر بن حسام عیناثی است که وی بنیانگذار حوزه عیناثا است. وی فقیه برجسته‌ای بوده که شیخ حر عاملی18 از او به تعبیر از مشایخ برجسته (من المشایخ الأجلاء) یاد کرده و مجلسی از وی به عبارت شیخ بزرگوار و دانشمند (الشیخ الاعظم الاعلم) یاد کرده است.19 این تعابیر نشانگر جلالت و جایگاه بلند علمی اوست. با این حال درباره وی و فعالیت‌های او حتی نگاشته‌های او اطلاعی در دست نیست و شیخ حر عاملی تنها در شرح حال مختصر دو سطری او گفته که وی از سید حسن بن ایوب بن نجم‌الدین حسینی نقل روایت کرده است که نشانگر آن است که وی شاگرد شاگرد شهید اول بوده است.20 بر این اساس می‌توان تاریخ حیات تقریبی او را نیمه نخست قرن نهم هجری دانست. بر این اساس می‌توانیم از تحصیل او در جزین و بازگشت وی به عیناثا و تأسیس حوزه عیناثا سخن بگوییم.

از شاگردان ابن حسام، نام چند تن از جمله برادرش زین‌الدین علی21، جمال‌الدین احمد بن حاج علی عیناثی (متوفی حدود 829)22 و علی بن محمد بن دقماق دانسته است.23 درباره جمال‌الدین عیناثی دانسته که نقش مهمی در تثبیت حوزه عیناثا که استادش زین‌الدین بنا کرده بود، ایفا کرده است. اطلاع ما درباره نقش جمال‌الدین بر اساس این نکته است که وی استاد دو تن از عالمان برجسته عاملی به نام‌های محمد بن محمد صَهیونی (متوفی حدود 879)24 و محمد بن علی بن محمد بن خاتون عیناثی (متوفی حدود 900) بوده است.25 همچنین باید از ناصر بن ابراهیم احسایی بویهی (متوفی 853) از ساکنان احساء نام برد که در روزگار جوانی به جبل عامل مهاجرت کرد و در عیناثا سکونت گزید26 و در همانجا درگذشت.27 با توجه به تاریخ درگذشت وی، بویهی را نیز می‌توان یکی دیگر از شاگردان جمال‌الدین دانست. بر اساس شاگردی افراد مذکور نزد جمال‌الدین هر چند دانسته‌ای چندانی درباره وی در دست نیست، می‌توان گفت که وی برجسته‌ترین فقیه عصر خود بوده است آن گونه که بویهی از منطقه احساء برای فراگیری فقه به عیناثا مهاجرت کرده است. همین گونه شاگردی ابن مؤذن جزینی نزد وی نشانگر اهمیت و جایگاه جمال‌الدین است.

در میان شاگردان جمال الدین، شخصی که اهمیت فراوانی دارد و در بعد نقش مهمی در تداوم حوزه عیناثا داشته، ابن خاتون است. با انقراض خاندان بنوحسام نقش مهم در تداوم حوزه عیناثا را خاندان ابن خاتون که یکی از سرشناس‌ترین خاندان جبل عامل است، برعهده داشته‌اند.28 از میان شاگردان ابن خاتون، نام دوتن از مشهورترین شاگردان او یعنی فرزندش ابوالعباس جمال‌الدین احمد29 (متوفی حدود 977) و علی بن عبدالعالی کرکی مشهور به محقق کرکی (متوفی 940) دانسته است که هر دو نقش مهمی در تحولات حوزه جبل عامل ایفا کرده‌اند.30 در روزگار ابوالعباس احمد و فرزندش نعمت‌الله (متوفی حدود 988) و نوه‌اش احمد، حوزه عیناثا به شکوه و اوج خود رسید و دو تن از برجسته‌ترین فقیهان شیعه، یعنی علی بن عبدالعالی کرکی و زین‌الدین بن علی جُباعی (متوفی 965)31 در نزد برخی از افراد خاندان ابن خاتون درس خوانده و از آنها اجازه گرفته‌اند. آوازه شهرت خاندان ابن‌خاتون چندان بود که عالم و فقیه برجسته ایرانی ملا عبدالله بن حسین شوشتری (متوفی 1021) برای دیدار با آنها به عیناثا سفر کرد و نزد نعمت‌الله بن علی و فرزندش احمد تحصیل کرده و از هر دو اجازه‌ای عام دریافت کرده است.32 همچنین فقیه برجسته عاملی علی بن هلال کرکی مشهور به شیخ علی منشار33 (متوفی 984) به نزد نعمت‌الله رفته و از او اجازه روایت اخذ کرده و برخی متون فقهی را نیز نزد او خوانده است.34 علی بن هلال بعدها به ایران سفر کرده و به مقام شیخ الاسلامی اصفهان در روزگار شاه طهماسب (متوفی 984) دست یافت.35 اطلاعات پراکنده‌ای از اجداد ابن خاتون که به صورت پراکنده در ضمن برخی نسخه‌های خطی در دست است. به عنوان مثال انهاء قرائتی از احمد بن محمد بن علی بن خاتون در دست است که در سال 907 بعد از آنکه شخصی کتاب البیان شهید اول را نزد او خوانده، به او داده است.36

نعمة‌الله بن احمد بن شمس‌الدین محمد بن بن علی بن محمد بن محمد بن خاتون عاملی عیناثی که از شاگردان محقق کرکی (متوفی 940) بوده و شهید ثانی به واسطه او از محقق کرکی نقل روایت کرده است. محقق کرکی خود نیز شاگرد پدر نعمة الله، شمس‌الدین محمد بوده و از او اجازه‌ای در 11 ذی‌الحجه 900 اخذ کرده است.37 در حقیقت شهید ثانی به واسطه این فرد اخیر بوده که طریق خود را به طریق محقق کرکی متصل کرده که طریق دیگری به اتصال به مشایخ از طریق استادش علی بن هلال جزائری داشته و برای شهید ثانی که طریق اتصالش به مشایخ از طریق علی بن عبدالعالی میسی بوده، و اخذ اجازه از نعمة‌الله عاملی اهمیت فراوانی داشته است.

 خاندان نعمة‌الله عاملی عیناثی به خاندان ابن خاتون مشهور بوده‌اند و تا میانه عصر صفویه هنوز در جبل عامل و احتمالا در روستای عیناثا اقامت داشته‌اند. در میان اجازات بحار الانوار دو اجازه یکی از نعمة بن احمد بن خاتون38 و دیگری فرزندش احمد بن نعمة‌الله بن احمد بن خانون عیناثی39 به ملا عبدالله بن حسین تستری نقل شده که مرا برای شناخت این خاندان یاری می‌دهد.40 می‌دانیم که ملا عبدالله بن حسین تستری از اصفهان به جبل عامل مهاجرت کرده و در نزد مشایخ آنجا که دو فرد پیشگفته از جمله آنها بوده‌اند، تحصیل کرده و خود نقش مهمی در شکل گیری حوزه اصفهان داشته است و مجلسی اول از او به عنوان شخصیت برجسته‌ای که نقش مهمی در شکل گیری حوزه اصفهان داشته یاد کرده است.41

احمد بن نعمة‌الله خاتون در اشاره به همین معنی یعنی مهاجرت ملا عبدالله به جبل عامل در بخش نخست اجازه اشاره کرده است:

بعد أن ذاق مرارة الاغتراب عن وطنه، و خاض غمرات الأهوال فی سفره حزنه و سهله، و من الله علیه بحج بیته الحرام، و زیارة قبر رسوله، علیه و آله الصلاة و السلام و الحلول ببلدتنا عیناثا حرسها الله من قری الشام، التمس من أخیه و محبه الفقیر....أحمد بن نعمة‌الله بن احمد بن خاتون العاملی أن اجیز ما اجیز لی روایته.

این عبارت از چند جنبه اهمیت دارد. نخست آنکه نشانگر آن است که عالمان ایرانی در این دوران بعد از انجام حج و برای آنکه از راه امن تر به ایران بازگردند با کاروان‌های دمشق و شام همراه می‌شده‌اند و با این کار به دو هدف می‌رسیده‌اند. اول بازگشت از راهی کم خطر تر به ایران و مطلب مهمتر دیدار از جبل عامل و عالمان مقیم در آنجا. با توجه به تاریخ صدور اجازه یعنی روز جمعه، 17 محرم سال 988 در می‌یابیم که خاندان ابن خاتون در این تاریخ در روستای عیناثا ساکن بوده‌اند و تستری پیش از رفتن به جبل عامل نخست حج به جا گذارده و در راه برگشت از سفر حج به جبل عامل رفته است.

در بیان طریق اتصال خود به مشایخ، احمد بن نعمة‌الله از پدرش نعمة‌الله که وی را به داشتن عمری بلند توصیف کرده و گفته که هنوز در قید حیات است (...الشیخ نعمة‌الله خرق‌الله العادة بطول عمره...) و او طریق اتصالش به مشایخ به واسطه پدرش شهاب‌الدین احمد بوده که او نیز شاگرد پدرش شمس‌الدین محمد بوده است. احمد بن نعمة‌الله بیان داشته که شمس‌الدین محمد در زبان و ادبیات عرب فردی برجسته بوده و شاگرد جمال‌الدین احمد بن حاجی علی عیناثی بوده است. جمال‌الدین احمد نیز شاگرد زین‌الدین جعفر بن حسام از شاگردان حسن بن ایوب شاگرد شهید اول بوده است.

نکته جالب توجه دیگری که در متن اجازه احمد بن نعمت‌الله عاملی توجه را به خود جلب می‌کند، عبارت پایانی متن اجازه است. درباره اینکه اوضاع اجتماعی شیعیان در جبل عامل در این سالهای پرتنش در روابط میان صفویه و عثمانی چه بوده، شواهد و مدارک اندکی موجود است هر چند این شواهد اندک بیان از فشار و دشواری زندگی آزادانه شیعیان در این منطقه دارد خاصه مهاجرت فقیهان و عالمان ایرانی به جبل عامل برای تحصیل در نزد فقیهان عاملی نکته‌ای که تاکنون چندان مورد توجه قرار نگرفته است، سوء ظن مقامات محلی عثمانی را برانگیخته است. در اشاره به چنین دشواری‌هایی احمد بن نعمت عاملی هر چند به گونه‌ای تلویحی و نه صریح می‌نویسد:

... و أن یقبل عذری فی التقصیر فان ذلک قلیل من کثیر، و افراد من جم غفیر، و شواهد الحال من اختلال الأحوال و عموم الفتن و الأهوال، و تشویش البال، یولد المسامحة و قبول الاعتذار إن شاء الله تعالی... .42

در حقیقت همین فشار‌ها بود که باعث شد تا افرادی از این خاندان که در ادامه از آنها سخن خواهیم گفت، مجبور به ترک زادگاه خود شده و به ایران، مکه و هند مهاجرت کنند.43 محمد بن احمد بن نعمة عاملی که در عیناثا در نزد پدر و پدربزرگش تحصیل کرده است، شخصیت شناخته شده‌ای این خاندان است که به مکه مهاجرت کرده و در این روزگار به دلیل آنکه امارت شهر در دست سادات حسنی بوده، مکان نسبتا امنی برای فقیهان و عالمان شیعه بوده هر چند به دلیل آنکه عثمانی‌ها پادگان نظامی جداگانه‌ای نیز در شهر داشته‌اند و فرمانده‌ای از جانب خود بر آنجا منصوب کرده‌اند، این آرامش را برهم زده بودند، اما در کل شهر مکه برای اقامت فقیهان شیعه تا حدی امن بوده است. وی در 1008 اجازه‌ای به سید ظهیر‌الدین میرزا ابراهیم بن حسین حسنی همدانی (متوفی 1026) داده است. همدانی که عالمی ایرانی بوده در سفر حج خود با محمد دیدار داشته و یک سالی را در مکه اقامت داشته در حالی که سن و سالی از او و شیخ مجیزاش گذشته است، این اجازه را از وی دریافت کرده است.44 عیناثی در این اجازه به عمر بلند همدانی اشاره کرده ( و رأیته دام ظله و خرقت له العادة بطول البقاء...) اجازه‌ای به همدانی داده است.45

 

حوزه کرک نوح

 کَرَک/ کرک نوح: شهری در مرکز جبل لبنان است که نامی آرامی و به معنی قلعه است46 و نشانگر قدمت آن است. مشخص است که کرک در واقع شهری دژگونه بر سر راه مواصلاتی به دمشق بوده است. نخستین شخص شناخته شده از این منطقه از اهل علم، شخصی به نام طارق بن احمد کرکی (متوفی 592) است که دانسته‌های چندانی درباره او نمی‌دانیم. ذهبی از او با وصف محدث و عالم یاد کرده و گفته که تاجری متمول و شیعه بوده است.47 در منابع شیعی، اطلاعی درباره او نیست و سید محسن امین تنها مطالبی را که نقل شد، ذکر کرده است.48 اما نخستین فردی که می‌باید او را پیشگام در تأسیس حوزه کرک یاد کرد، حسین بن محمد بن هلال کرکی (متوفی حدود 757) است که شاگرد شهید اول بوده است. وی با شهید در حله آشنا شد و نزد وی شاگردی کرده و از او اجازه دریافت کرده است.49 تمام دانسته‌ها ما درباره وی محدود به همین مطالب است. با این حال حوزه کرک در روزگار وی اهمیت عیناثا را نیافته است. از دیگر عالمان کرک، نام محمد بن عبدالعالی کرکی (متوفی 808) دانسته است که احتمالا وی عموی محقق کرکی باشد. او از شاگردان شهید اول است50 و با وجود آنکه اطمینان داریم که در کرک ساکن بوده، با این حال خبری از اینکه وی نقشی در شکل‌گیری حوزه کرک داشته باشد، در دست نیست.51

شخصیت کلیدی در تحول حوزه کرک، ابن عشره کسروانی است. عزالدین حسن بن یوسف مشهور به ابن عشره کسروانی (متوفی 862) که درباره وی نکات چندانی دانسته نیست و در ضبط نام وی نیز اختلافاتی در منابع وجود دارد كه اين مسئله بیشتر به دلیل اختلاف در نسبت دادن افراد به نام اجداد آنها به جای پدر است که به باعث بروز اختلافاتی در شناخت هویت فرد، خاصه در زمانی که اطلاعات درباره فرد مذکور اندک باشد، می‌گردد.52 صورت صحیح نسبت او یعنی کسروانی، نیز به دلیل کمتر شهرت داشتن و شناخته بودن نام کسروان و بنا بر قاعده ذکر نسبت افراد به نام شناخته تر شدن از همان منطقه گاه به کرکی نیز ذکر شده است که اگر تصحیف کسروانی نباشد، بنا برقاعده مذکور می‌توان آن را توجیه کرد.53 بر اساس مطلبی است که شاگرد وی محمد بن علی جباعی آورده است.54 مسلم است که وی نزد دو تن از شاگردان شهید یعنی حسن بن ایوب55 و محمد بن علی بن نجده56 و به احتمال قوی در جزین تحصیل کرده است. وی مدتی در عراق نیز به تحصیل پرداخته و از ابن فهد که در حله اقامت داشته، اجازه دریافت کرده است. مسلم است که وی بعد از اتمام تحصیلات خود، به کرک بازگشته چرا که درباره شاگردان وی دانسته است که به کرک برای تحصیل نزد وی می‌رفته‌اند که دلالت بر جایگاه بلند علمی او نیز دارد.57

از میان شاگردان مختلف ابن عشره کسروانی نام شش تن شناخته شده که از میان آنها محمد بن اسکاف کرکی را تنها افندی58 در ضمن شرح حال ابن عشره یاد کرده59، و شخص دیگری به نام محمد بن احمد بن محمد مطاری شخصیت‌های کاملا شناخته شده‌ای نیستند. آقابزرگ طهرانی60 در ضمن شرح حال سید حسین بن علی حسینی سبزواری گفته که وی نسخه‌ای از کتاب الدورس شهید اول را در 872 در کرک کتابت کرده و در آخر آن نیز اجازه‌ای درج شده که در این اجازه مطاری استاد خود را ابن عشره معرفی کرده و گفته که پدربزرگ او محمد بن عبدالعلی بن نجده از شاگردان شهید اول است. اطلاع دیگری درباره وی در دست نیست.61 دیگر شاگردان وی عالمان و فقیهان مشهوری هستند. این افراد عبارتند از: محمد بن علی جُباعی (متوفی 876) که وی بنیانگذار حوزه جُباع یا جُبَع است62 و سرسلسله خاندان مشهور که شناخته‌ترین چهره آنها حسین بن عبدالصمد حارثی (متوفی 984) و بهاء‌الدین محمد عاملی (متوفی 1030) است؛ محمد بن محمد بن مؤذن جزینی که وی در اجازه خود به علی بن عبدالعالی میسی از استاد خود ابن عشره کسروانی با عنوان «شیخی الافضل» یاد کرده است63؛ محمد بن احمد صهیونی که وی نیز در اجازه خود به علی بن عبدالعالی میسی، در 8 ذی‌القعده سال 879، از کسروانی به استاد و شیخ روایت خود یاد کرده64 و علی بن هلال جزائری (متوفی حدود 909) که اصل وی از منطقه جزائر در جنوب هور‌های عراق است که به کرک مهاجرت کرده و در آنجا نزد ابن عشره به فراگیری فقه پرداخته است. وی در اجازه‌ای از ابن عشره با عبارت‌های بلند و توصیفاتی همچون استادم، شیخ بزرگوار، عالم، و فاضل کامل یاد کرده است.65 علی بن هلال بخش اعظمی از عمر خود را در کرک بسر برد و خود به تعبیر شاگرد نامورش علی بن عبدالعالی کرکی، شیخ و بزرگ بلا منازع امامیه در روزگار خویش بوده است.66 ابن عشره در کرک و در سال 862 درگذشت67 در حالی که حوزه کرک در روزگار وی به مکانت ارجمندی دست یافته بود تا آنجا که علی بن هلال جزائری به قصد فراگیری دانش فقه به نزد او رفته است. همچنین محمد بن علی بن ابی جمهور احسایی نیز از آنجا دیدار کرده بود و به کسروانی اجازه داده و از او اجازه دریافت کرده بود.68

 

سادات بنو اعرج و نقش آنها در تحول حوزه کرک نوح

نکته مهم دیگر درباره حوزه کرک، اقامت خاندان سادات بنو اعرج در کرک است که اهمیت و جایگاهی همانند خاندان ابن خاتون در عیناثا دارند که تا زمان مهاجرت به ایران جایگاه ویژه‌ای در کرک داشته‌اند و مقام ممتازی بر خلاف خاندان آل‌خاتون در ایران نیز به دست آوردند. نخستین فرد شناخته شده از خاندان بنواعرج حسن بن ایوب است که یکی از شاگردان شهید اول است و خود استاد جعفر بن حسام عیناثی و ابن عشره کسروانی بوده است. پس از وی فرزندش جعفر69 و سپس نواده‌اش حسن بن جعفر کرکی (متوفی 939) که نخستین فرد ساکن در کرک است از چهره‌های شناخته شده خاندان بنو اعرج هستند.70 حسن بن جعفر کرکی در کرک نزد علی بن هلال تحصیل نمود و نزد وی علی بن هلال کرکی مشهور به شیخ علی منشار (متوفی 984)، زین‌الدین بن علی جباعی مشهور به شهید ثانی71 و حسین بن عبدالصمد حارثی جباعی تحصیل نموده بودند که جملگی از عالمان مشهور دوران خود بوده‌اند.

اطلاعات جامعی درباره حسن بن جعفر کرکی (متوفی 936) در دست است و پس از شهید اول، وی نخستین فقیهی است که دانسته‌های کاملی درباره نگاشته و تألیفات وی در دست است که می‌تواند برای شناخت فضای فکری و دانش‌های مورد توجه در حوزه کرک سودمند باشد. وی شرحی بر کتاب الطیبة الجزریة فی القراءات العشر محمد بن محمد جزری و در دانش اصول فقه کتابی به نام العمدة الجیلة فی الاصول الفقهیه نگاشته و کتابی به نام المحجة البیضاء و الحجة الغراء تألیف کرده و در آن مباحثی در فروع شریعت و حدیث و تفسیر ارایه کرده و در دانش نحو و تصریف و معانی و بیان کتابی به نام مقنع الطلاب فیما یتعلق بکلام الأعراب نگاشته که متاسفانه تمام این آثار از میان رفته و دست کم تا کنون نسخه‌ای از آنها شناخته نشده است.72 حسن بن جعفر کرکی پسر خاله محقق کرکی و داماد او بوده است.73 وی در دوران شاه اسماعیل اول و شاید در سال 916 که محقق کرکی به ایران سفر کرد و یک چندی نیز در ایران سکونت گزیده باشد.74 در این دوران با توجه به برقراری حکومت صفویه، عالمان جبل عاملی بسیاری برای زیارت و دیدار از بارگاه امام علی بن موسی الرضا ـ علیهما السلام ـ به ایران سفر کرده‌اند که اخبار پراکنده سفرهای آنها را در انجامه‌های نسخه‌های خطی فراوانی آمده است.75 فرزند وی میر حسین بن حسن کرکی که حاصل ازدواج وی با دختر محقق کرکی بود، نخستین فرد از خاندان سادات بنو اعرج است که به ایران مهاجرت کرد و در آنجا به مقامات بلندی دست یافت و بعدها فرزندش میرحسین مشهور به میر حسین مجتهد به شیخ الاسلامی شهر اردبیل در بدو ورود خود به ایران و بعدها شیخ الاسلامی قزوین دست یافت76 و شخصیت مهمی در ساختار نهاد دینی عصر صفویه بود و پس از مرگش فرزندانش در تمام دوره صفویه به مقامات بلندی در حکومت صفویه دست یافته‌اند.77

حوزه مَیس

مَیس روستایی در بلندیهای جنوبی جبل عامل که مشرف بر دشت‌های حوله است و اکنون نیز به همین نام شناخته می‌شود.78 شخصیتی محوری در شکل گیری حوزه جبل عامل و تحولات در تاریخ فرهنگی جبل عامل، علی بن عبدالعالی میسی مشهور به ابن مُفلح (متوفی 938) است هر چند عمر حوزه میس اندک و کوتاه بوده و پس از درگذشت میسی فرزندانش، میس را ترک کرده و به عراق و سپس ایران مهاجرت کرده‌اند.79 میسی نزد محمد بن محمد بن مؤذن جزینی و محمد بن احمد صهیونی که هر دو از شاگردان ابن عشره در کرک بودند، تحصیل کرده است و از ابن مؤذن در یازدهم محرم سال 884 اجازه‌ای دریافت کرده است80 و از صهیونی در روز پنجشنبه ذی القعده سال 874 اما در متن هر دو اجازه اشاره‌ای به مکان صدور آنها نشده است81 تنها می‌توانیم بگوییم که میسی پس از اتمام تحصیلات خود به میس بازگشته و در همانجا اقامت گزیده است. شهید ثانی که شاگرد میسی بوده از وی به تعابیری چون امام اعظم، شیخ بزرگان عصر، و تربیت کنندگان علماء (مربی العلماء) یاد کرده82 که از میان این افراد تنها نام حسن بن جعفر بن ایوب کرکی، شیخ و عالم برجسته کرک در روزگار خود، علی بن احمد بن حجه جُباعی83 و فرزندش زین‌الدین بن علی مشهور به شهید ثانی.84 هر چند میسی می‌باید شاگردان دیگری نیز داشته باشد چرا که عبارت تربیت کنندگان علماء که شهید در اشاره به او به کار برده، نشانگر گستردگی حوزه درس و بحث اوست. با مرگ میسی در 938 حوزه میس نیز محدود شد85 و فرزندان او ابراهیم و جعفر در آنجا اقامت داشتند اما با شرایط جدیدی که برای آنها پدید آمد و به درستی نیز درباره این شرایط اطلاعی در دست نیست، اما می‌توان فشار‌های روزافزون ناشی از تیرگی شدید روابط میان صفویه و عثمانی که وضعیت زندگی کلی شیعیان در شام را به شدت به مخاطره انداخته بود، مجبور به مهاجرت به نجف شده باشند86. پس از آن عراق در سال 948 به برای همیشه تحت سیطره عثمانی قرار گرفت، برخی از عالمان شیعی ساکن در آنجا و احتمالا عبدالکریم بن ابراهیم نیز ترجیح دادند تا به ایران مهاجرت کنند. وی از عالمان مشهور عصر شاه طهماسب صفوی87 و پدر شیخ لطف‌الله میسی است که مسجد مشهور شیخ لطف‌الله که شاه عباس اول در اصفهان بنا نمود و او را به پیشنمازی آنجا و متولی موقوفات مدرسه‌ای که وی درآنجا به تدریس مشغول بود، منصوب کرد، به نام او شهرت دارد.88 فرزندان و احفاد آنها در اصفهان تا روزگار افندی اقامت داشته‌اند.89

 

حوزه مَشغره

مشغره شهری در دشت جبل لبنان بر کناره وادی که نهر لیتانی آن را به دو بخش دشت بقاع و جبل لبنان تقسیم کرده است. مشغره در زمانی کهنتر مرکزیت علمی یافته است و نام یوسف بن حاتم مشغری (متوفی حدود 664) که به حله رفته و در آنجا درس خوانده، دانسته است.90 اما پس از او وقفه طولانی در فعالیت‌های علمی مشغره پدید آمده تا روزگار محمد بن حسین بن محمد بن محمد بن مکی (متوفی حدود 903) که نیای خاندان آل حر است و فعالیت‌های علمی مشغره را باید از روزگار وی دانست و تاریخ فرهنگی مشغره در حقیقت تاریخ خاندان آل حر در این شهر است. تنها اطلاع ما درباره تاریخچه خاندان آل حر، اجازه‌ای است که علی بن عبدالعالی کرکی به شیخ حسین بن شیخ شمس‌الدین محمد حر بن شیخ شمس‌الدین محمد بن مکی داده و متن کامل آن در بحار آمده است.91 اجازه که در دمشق و شانزدهم ماه رمضان سال 903 داده شده نشانگر آن است که فرد اجازه گرفته ( مُجاز) یعنی شیخ حسین در آن هنگام در دمشق ساکن بوده است و پدر و جدشان هیچ یک اهل مشغره نبوده‌اند و بیش از این درباره آنها مطلبی دانسته نیست. تنها بر اساس تعابیر شیخ به کار رفته در معرفی آنها می‌توان گفته که از علماء و فقهاء امامیه بودند. با این حال نکته شگفت انگیز آن است که شیخ حر عاملی اشاره‌ای به شرح حال هیچ یک از آنها نکرده است.

شیخ حر عاملی نخستین کسی از اجداد را که معرفی کرده و از او به عنوان ساکن در مشغره یاد کرده، پدربزرگ پدرش، محمد بن حسین حر عاملی مشغری است.92 شهرت او به مشغری نشانگر آن است که وی را باید نخستین فرد از خاندان آل حر دانست که از دمشق به مشغره مهاجرت کرده است. شیخ حر عاملی پدر بزرگ پدرش، محمد را به عنوان فردی عالم، فقیه‌ای جلیل القدر و دارای مکانتی بزرگ یاد کرده و گفته که وی برترین مردمان روزگارش در امور دینی بوده است هر چند توصیف اخیر تا حدی زیادی اغراق آمیز است چرا که وی معاصر و هم دوره با بزرگانی چون علی بن عبدالعالی میسی، علی بن عبدالعالی کرکی و شهید ثانی بوده است. احتمالا مهاجرت وی از دمشق به مشغره، در ارتباط با سقوط ممالیک شام و افتادن شام به دست عثمانی و سیاست‌های ضد شیعی آنها باشد و بر این اساس تاریخ مهاجرت وی بعد از 922 و نبرد مرج دابق باشد. وی سه فرزند داشته که هر سه از اهل علم بوده‌اند و عبارتند از محمد و عبدالسلام و علی. شیخ حر93، عموی خود محمد را با وصف عالم فاضل محقق و مدقق یاد کرده و از تبحر وی در زبان عربی سخن گفته و اشاره کرده که او شاعر، ادیب و توانا در فن انشاء بوده و در جایی دیگر94 از وی به برترین اهل عصر خود در دانش کلام یاد کرده است. وی نزد پدرش و شیخ حسن صاحب معالم و سید محمد صاحب مدارک درس خوانده است اما گفته شیخ حر درباره تحصیل شیخ محمد نزد صاحب معالم و مدارک نادرست است و وی در حقیقت شاگرد شهید ثانی بوده است.95

وی نخستین فرد مهاجر از خاندان آل حر به ایران است که در ایران با شیخ بهایی دیدار داشته و وی دو قصیده زیبا در ستایش شیخ بهایی سروده است.96 وی سه اثر به نام‌های نظم تلخیص المفتاح، رساله‌ای در اصول و رساله‌ای در عروض داشته است. دیگر عموی شیخ حر عاملی، عبدالسلام بن محمد در مشغره و نزد پدر و برادرش علی و سپس نزد حسن بن زین الدین، صاحب معالم و سید محمد مشهور به صاحب مدارک تحصیل نمود.97 وی اولین استاد شیخ حر عاملی است و شیخ حر او را به فردی ماهر در فقه و ادبیات عرب یاد کرده و گفته که نزد او شروع به خواندن متون درسی کرده در حالی که سنش در آن هنگام ده سال بوده است. بر اساس مطلب اخیر می‌توانیم از تداوم نشاط حوزه مشغره تا سال 1043 سخن بگوییم. عبدالسلام رساله‌ای با نام ارشاد المنصف البصیر الی طریق الجمع بین أخبار التقصیر، رساله‌ای در مفطرات و رساله‌ای درباره مسئله نماز جمعه داشته است.98

عموی دیگر شیخ حر، یعنی علی هر چند خود جایگاه و مقام علمی چندانی در قیاس با دیگر برادران خود نداشت، اما نسل خاندان حر از طریق باقی ماند. وی سه پسر به نام‌های حسین، حسن و محمد داشته است. حسین دومین فرد از خاندان آل حر است که به ایران مهاجرت کرده و در اصفهان سکونت داشته و در خانه شیخ بهایی بوده است و تا هنگام مرگ شیخ بهایی (متوفی 1030) نزد وی بوده و اندکی پس از او درگذشته است99؛ حسن پدر شیخ حر عاملی بوده و خود چهار فرزند به نام‌های محمد، زین‌العابدین داشته که بعدها آنها نیز به ایران مهاجرت کردند و دو تن دیگر به نام‌های احمد و علی که در مشغره درگذشته و در همانجا به خاک سپرده شدند. دیگر فرزند علی بن محمد، محمد از مشغره به جباع مهاجرت کرد که تا اکنون نیز نوادگان او در همانجا سکونت دارند و وی نخستین فرد از خاندان آل حر است که شیخ حر عالمی از او با وصف مشغری جباعی یاد کرده است.100 با مهاجرت این افراد حوزه مشغره نیز از میان رفت اما تداوم آن در مکان‌های دیگر ادامه یافت. ویژگی مهم خاندان آل حر گرایش اخباری آنهاست و می‌توان این پرسش را مطرح کرد که این گرایش که به صورت مشخص در شیخ حر عاملی که می‌باید او را بنیانگذار واقعی اخباری گری در ایران دانست و عنوان کتاب وی یعنی وسائل الشیعه لتحصیل مسائل الشریعه به وضوح بر آن دلالت دارد، از کجا ریشه گرفته است؟ متاسفانه پاسخی روشنی به این پرسش نمی‌توان داد اما احتمال دارد اخباری گری خاندان حر، شیوه‌ای باشد که آنها در بعد اخذ کرده‌اند یا می‌تواند نتیجه تحولات درونی خود خاندان آل حر باشد که به احتمال زیاد حدس نخست درست باشد، خاصه آنکه شیخ حر عاملی101 از عالمی به نام حسین بن حسن ظهیری (زنده در 1072)102 ساکن در جبع به عنوان یکی از استادان مهم خود یاد کرده که گرایش اخباری داشته و در المسائل الظهیریه103 خود به این گرایش خود تصریح کرده است.

 

حوزه جُباع

 جُباع یا جُبَع شهری مشرف بر صیدا که اکنون نیز به همین نام شناخته می‌شود و نام آرامی شهر نشان از قدمت آن دارد.104 درباره تاریخ جبع پیش از قرن نهم هجری اطلاعی از حیث ارتباط با مرکز علمی شیعه در دست نیست و احتمالا مهاجرت شیعیان به این شهر، پس از فتح شام و مصر توسط عثمانی و تغییر اوضاع جبل عامل باعث شکل گیری حوزه جباع شده باشد چرا که درباره محمد بن علی بن حسن جباعی (متوفی 886) دانسته است که اجداد وی در روستای لویزه در نزدیکی جباع اقامت داشته‌اند و به لویزانی شهرت داشته‌اند. محمد جباعی نیز نزد ابن عشره کسروانی در کرک تحصیل نمود و خود تصریح کرده که متون مختلف را نزد او خوانده است (قرات علیه کثیراً).105 شهید ثانی، جباعی را عبارت «الشیخ الامام» در اجازه‌ای که به نواده وی حسین بن عبدالصمد جباعی داده یاد کرده که تعبیری بلند است و دقیقا علت بیان این توصیف را نمی‌دانیم.106 درباره نگاشته‌های جباعی جز مجموعه مشهور او اطلاعی در دست نیست که در دست افراد خانواده جباعی بوده و بر آن مطالبی توسط محمد بن زهره جباعی (متوفی 944)، حسین بن عبدالصمد جباعی حارثی (متوفی 984) و بهاء‌الدین محمد عاملی (متوفی 1030) افزوده شده و مشتمل بر مطالب تاریخی و علمی فراوانی است.107 از برادر وی یعنی احمد بن محمد بن علی جباعی نیز اطلاعات چندانی در دست نیست.108 نسخه‌ای کهن از کتاب قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام علامه حلی (متوفی 726) موجود است که فردی به نام حسن بن احمد بن سعید کتابت آن را در جمعه دهه آخر ربیع الثانی 860 به پایان برده و در حاشیه تصحیح شده و حاشیه نویسی فراوانی دارد که نشانگر آن است که متن تدریس می‌شده است. گفته شده که نسخه از روی نسخه‌ای که به خط مؤلف بوده، کتابت شده است. بر روی برگ نخست نسخه گفته شده که مالک آن احمد بن محمد بن علی جباعی بوده است.109

دیگر برادر جباعی، تقی‌الدین ابراهیم بن علی بن حسن بن محمد بن صالح بن اسماعیل کفعمی است که به دلیل سکونت در روستای کَفْرَ عَیْما به کفعمی شهرت دارد. افندی در شرح حال وی گفته که وی کفعمی مولداً است که نشانگر آن است که پدرش علی بن حسن بن محمد بن صالح که اهل روستای جبع بوده، پیش از ولادت وی از روستای جبع به کفرعیما مهاجرت کرده است.110 وی پس از فراگیری مقدمات دانش در نزد پدرش و دیگر عالمان جبل عامل به عراق رفت و در حله نزد حسین بن مساعد حسینی حائری111 و علی بن عبدالحسین بن سلطان موسوی حسینی به تحصیل پرداخت. کفعمی همچنین مدتی در کربلاء و نجف ساکن بوده است.112 اطلاع دقیقی درباره تاریخ درگذشت وی در دست نیست اما تا سال 895 که کتاب المصباح خود را نگاشته، در قید حیات بوده است. شهرت اصلی وی به دلیل نگارش آثاری چون البلد الأمین و الدرع الحصین، الجُنة الواقیة و الجَنة الباقیة که به مصباح کفعمی شهرت دارد، شناخته شده است.113

حوزه جباع توسط شهید ثانی و فرزندانش که در آنجا به تدریس فعالیت داشتند، رونق فراوانی یافت و به اوج خود رسید. پیش از شهید نیز عالمانی به نام‌های علی بن احمد نحاریری (متوفی 925) که پدر شهید بوده و عبدالصمد بن محمد جباعی (متوفی 935) و حسین بن ابی الحسن موسوی (متوفی 963) جد و نیای خاندان آل ابی الحسن را نام برد که در حوزه جبع به فعالیت و تدریس اشتغال داشته‌اند. گفته شد که حوزه جبع توسط شهید ثانی به جایگاه رفیعی رسید. ظهور صفویه و امکان بهره گیری عالمان عاملی از منابع مالی سرشار که در مدارس مختلف شیعی در سراسر قلمرو حکومت صفویه در اختیار آنها قرار می‌داد، به سرعت باعث جذب آنها به ایران و سفر آنها به ایران شد. شاید در آثار رسمی تاریخ نگاری این دوره، اطلاعات بسیار اندکی از سفر عالمان جبل عاملی به ایران در این دوره باشد، اما از طریق منابع دیگری می‌توانیم اطلاعات فراوانی از سفرهای عالمان عاملی به ایران خاصه در دوره شاه اسماعیل اول و دوم به دست آوریم.

اطلاعات بسیار اندک، پریشان و گاه متناقص درباره عالمان دوره شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب خاصه به دلیل آنکه در اثر متاخر نگاشته شده در اواخر دوران صفوی، ریاض العلماء نیز به دلیل قلیل بودن، اطلاعات کاملی از عالمان شیعه در این دوران نیامده است، باعث شده است تا محققان درباره برخی جنبه‌های تحولات دینی عصر نخست صفویه، با مشکلاتی روبرو شوند. از این رو گردآوری تمام ا طلاعات ممکن و تحلیل کامل آنها می‌تواند برای حل این مشکل مفید باشد. اما از چه منابعی می‌توان در این کار بهره گرفت؟ بی‌گمان فهرست نسخه‌های خطی اهمیت بسیار فراوانی در این خصوص دارند و هر چند نحوه فهرست نگاری به گونه‌ای نیست که تمام مطلوب مورخان را برآورده کند اما از طریق برخی اشارات و سرنخ‌ها می‌توان برای یافتن شرح حال و یا اطلاعاتی درباره عالمان امامی این دوره از این آثار بهره گرفت. به عنوان مثال در کتابخانه آیت‌الله العظمی ملا زین العابدین گلپایگانی (متوفی 1289) در شهر گلپایگان، نسخه‌ای نفیس از کتاب منتهی المطلب فی تحقیق المذهب علامه حسن بن یوسف حلی (متوفی 726) است که شخصی به نام محی‌الدین بن حسین ابن ابی الحسن الحسینی العاملی آن را با نسخه‌ای که از روی نسخه اصل کتاب کتابت شده مقابله کرده است. تاریخ اتمام و فراغت از مقابله 983 ذکر شده و از همه جالب‌تر گفته شده که این کار را مؤلف در مشهد الرضا به اتمام رسانده است.

در میان سادات مشهور ساکن در جبل عامل، خاندان ابن ابی الحسن عاملی از سادات مشهور و عریق هستند که در قرن دهم مشهورترین فرد این خاندان شخصی است به نام حسین بن محمد بن حسین بن علی بن محمد بن ابی الحسن حسینی موسوی جبعی که در روستا جبع سکونت دارند. شهید ثانی با دختر او ازدواج کرده است. بر این اساس اطلاع فوق اهمیت فراوانی دارد و نشان می‌دهد که شخص اخیر، فرزندی به نام محیی‌الدین داشته است که در سال 983 برای زیارت امام رضا ـ علیه السلام ـ همانند بسیاری از فقها عاملی به ایران سفر کرده هر چند درباره اینکه وی در ایران اقامت گزیده یا باز به جبل عامل بازگشته، به درستی نمی‌توان سخن گفت. این مطلب که وی نسخه‌ای از کتاب فقهی مهم علامه حلی یعنی منتهی المطلب را کتابت و سپس با نسخه‌ای که از روی نسخه اصل نگاشته شده بود، مقابله کرده، نشان می‌دهد که وی تنها کاتبی ساده نبوده و خود فرد عالمی بوده است.114 همچنین اطلاع مهمی درباره یکی دیگر از عالمان عاملی زین‌الدین بن محسن بن حسین بن محمد عاملی در دست است که نگارنده کتاب ایضاح البیان فی تحقیق الایمان است که تا مدتها با عنوان حقائق الایمان و اثری منسوب به زین‌الدین بن علی عاملی مشهور به شهید ثانی (متوفی 965) شناخته شده بود و تنها با یافتن شدن نسخه‌ای از کتاب در بنیاد فارس شناسی هویت اصلی اثر شناخته شد. نکته‌ای که به بحث ما مربوط می‌گردد این است که شخصی به نام علی بن محمد بن احمد بن ابراهیم جباعی که فردی عاملی است در مشهد مقدس و به تاریخ 22 صفر 984 از تعلیقه نویسی بر این نسخه فراغت حاصل کرده است و نزد مؤلف خوانده است.115

همانگونه که در بررسی مراکز یا حوزه‌های علمیه مختلف در روستاهای جبل عامل با مفهومی که از مراکز علمی تعریف شد، مشاهده شد، مراکز علمی منطقه جبل عامل در اصل تداوم حوزه حله است و آثار و متون اصلی که در مراکز مختلف جبل عامل تدریس می‌شده است یا مورد حاشیه یا شرح عالمان قرار می‌گرفته است، متون نگاشته شده در حوزه حله، خاصه آثار محقق حلی بوده است. نسخه‌های خطی بیشماری از آثار مکتب حله و دو چهره سرآمد و سرشناس آن یعنی محقق حلی و علامه حلی در دست است که عالمان جبل عاملی آنها را کتابت کرده‌اند. حاشیه نویسی بودن بیشتر این نسخه علاوه بر شواهد دیگری که در اجازات مختلف باقی مانده از این دوران، به وضوح نشاگر آن است که آثار علامه و محقق حلی مدار تعلیم، بحث و تدریس در مراکز علمی شیعه در این روزگار بوده است. با این حال نباید نقش حوزه جبل عامل را تنها انتقال یا نگهداری میراث مکتب حله دانست116، در قرن دهم برخی از عالمان برجسته عاملی همچون محقق کرکی و شهید ثانی شروح مهمی بر برخی از آثار محقق حلی نگاشته‌اند که مورد توجه فراوان قرار گرفته‌اند که برخی از این شروح اهمیت بیشتری نسبت به اصل متن یافته‌اند، چرا سوای احتوا بر متن، همراه با حاشیه‌های توضیحی بوده‌اند که به متن وضوح بیشتری می‌بخشیده است. موضوعی که باید جدا از آن سخن گفت. مکتب جبل عامل گرچه به دلایلی از جمله پراکندگی شیعیان در آنجا و نداشتن قدرت سیاسی، قدرت عمل چندانی نداشت، اما از حیث علمی، زمینه مناسبی برای تقویت و تکمیل ساخت علمی مرجعیت شیعه فراهم کرد. همانگونه که در آغاز رساله نیز گفته شد، تحولات مرجعیت شیعه، در حقیقت بخشی از تحول اندیشه سیاسی شیعه محسوب می‌گردد.

 

پی‌نوشت‌ها

  1. در معرفی حوزه جبل عامل از کتاب جبل عامل بین الشهیدین و الگو ارایه شده توسط جعفر مهاجر بهره فراوانی برده‌ام و اساس تقسیم بندی را از ایشان الگو گرفته‌ام. تحریر مختصری نیز از این مباحث در ضمن مدخل حوزه دانشنامه جهان اسلام و در ذیل بحث از حوزه جبل عامل آمده است. همچنین لازم است تا اشاره کنم که مقاله حاضر بخشی از رساله بنده به راهنمایی استاد بزرگوار دکتر سید هاشم آقاجری و مشاوره استادان محترم دکتر صادق آئینه وند و دکتر حسین مفتخری در دانشگاه تربیت مدرس است. درباره حوزه جبل عامل همچنین بنگرید به: ستار عودی، «جبل عامل»، دانشنامه جهان اسلام، ج 9، ص 615ـ622؛

Rula Abisaab, “Shiite Beginnings and Scholarstic Tradition in Jabal Amil in Lebanon,” The Muslim World, Vol.LXXXIX, no,1 (1999), pp.1-21.

  1. برای شرح احوال افراد مذکور بنگرید به: جعفر مهاجر، جبل عامل بین الشهیدین، ص 67ـ76.
  2. موسی بن محمد یونینی، ذیل مرآة الزمان، ج 3، ص 434ـ440؛ ابن عجمی حلبی، کنوز الذهب، ج 1، ص 362ـ365.
  3. شمس‌الدین ذهبی (متوفی 748) گزارش این ماجرا را به نقل از یکی از شاهدان عینی ماجرا به نام ابوالفضل ابن نحاس اسدی آورده است. بنگرید به: همو، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج 15، ص 381ـ382. گزارش دیگر این ماجرا را سبط ابن عجمی حلبی (متوفی 884) به نقل از قطب‌الدین موسی بن محمد یونینی (متوفی726) و کتاب مرأة الزمان او نقل کرده است. بنگرید به: سبط ابن العجمی الحلبی، کنوز الذهب فی تاریخ حلب، ج 1، ص 362ـ363. برای شرح حال نجیب‌الدین همچنین بنگرید به: آقابزرگ طهرانی، طببقات اعلام الشیعة: الأنوار الساطعة فی المائة السابعة، ص 135؛ سید عبدالعزیز الطباطبائی، معجم اعلام الشیعة، ص 466ـ467.
  4. متن این قصیده را موسی بن محمد یونینی (متوفی 726) در ذیل مرأة الزمان، ج 3، ص 434 آورده است. ذهبی (تاریخ الاسلام، ج 15، ص 382) بیتی و بخشی از آن را سبط ابن عجمی (کنوز الذهب، ج 1، ص 364) آورده‌اند.
  5. برای شرح حال وی بنگرید به: صلاح‌الدین خلیل بن آیبک صفدی، الوافی، ج 6، ص 79ـ83؛ همو، أعیان العصر و أعوان النصر، ج 1، ص 107ـ110؛ سید عبدالعزیز طباطبائی، معجم أعلام الشیعه، ص 19ـ22؛ جعفر مهاجر، جبل عامل بین الشهیدین، ص 78ـ89.
  6. خلیل بن آیبک صفدی، الوافی بالوفیات، ج 6، ص 79. درباره ضبط نام جمال‌الدین بن حسام به بخاری کمی تردید است. شاید صورت نام وی نجاری باشد. در هر حال اگر بخاری بودن به معنی آن است که وی اهل بخارا بوده باشد، جای تأمل دارد.
  7. متاسفانه در میان اجازات باقی مانده از علامه حلی، نامی از جمال‌الدین دیده نمی شود. در حقیقت بسیاری از شاگردان علامه حلی که نام برخی از آنها نیز شناخته شده است، در دست است اما درباره اجازات آنها و یا فعالیت‌های بعدی آنها اطلاعی در دست نیست، این مطلب خاصه درباره شاگردان غیر ایرانی علامه حلی تقریبا صادق است در حالی که دست کم در خصوص برخی شاگردان ایرانی او انهاءات و یا اجازاتی که علامه پس از قرائت آثارش توسط آنها بر او می‌داده، در دست و برخی از آنها نیز منتشر شده است. از دیگر شاگردان عاملی که نزد علامه حلی و فرزندش فخرالمحققین تحصیل نموده، می‌توان به تقی‌الدین ابراهیم بن حسین بن علی عاملی اشاره کرد که شرح حال مختصری از او را آقابزرگ (طبقات أعلام الشیعة: الحائق الراهنة فی المائة الثامنة، ص 2) آورده است. برای برخی از اجازات و انهاءات قرائت آثار علامه حلی نزد وی بنگرید به: سید جعفر حسینی اشکوری، «اجازات علامه حلی»، میراث حدیث شیعه، ج 9، ص 511ـ531.
  8. خلیل بن آیبک صفدی، الوافی بالوفیات، ج 6، ص 80ـ83.
  9. برای قصیده او بنگرید به: خلیل بن آیبک صفدی، همان، ج 6، ص 82ـ83.
  10. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 106، ص20. اجازه‌ای از شمس‌الدین محمد بن احمد ابن صالح قسینی به طومان بن احمد مناری در دست شیخ حسن صاحب معالم بوده و بخشهایی از آن را در ضمن اجازه کبیره خود نقل کرده است. قسینی پس از آنکه مناری نزد او کتاب‌های النهایة، استبصار و المبسوط شیخ طوسی را خوانده، اجازه گرفته است. محمد باقر مجلسی، همان، ج 106، ص 21. همچنین بنگرید به: آقابزرگ طهرانی، طبقات أعلام الشیعة: الحقائق الراهنة فی المائة الثامنة، ص 102ـ103.
  11. نسخه‌ای از کتاب شرائع الاسلام محقق حلی در کتابخانه آیت‌الله العظمی بروجردی وجود دارد که در سدة هشتم کتابت شده است. نکته جالب توجه آن است که عالمی به نام حسن بن یوسف مناری انهائی در پایان جزء اول کتاب به تاریخ روز دوشنبه 18 ذی القعده 754 بر آن نگاشته است. مطلب اخیر شاهدی است بر وجود عالمان جبل عاملی دیگری که در این دوران فعالیت داشته‌اند. درباره حسن بن یوسف مناری اطلاعی در دست نیست اما این انهاء نشانگر آن است که شخصی نزد مناری، شرائع را به درس می‌خوانده است و مناری در انهاء خود گفته که کتاب در مجالس مختلفی نزد او خوانده شده است و تاریخ مذکور آخرین مجلس است. یک رسم متداول آن بوده که تنها برخی از کتاب را نزد عالمی می‌خواندند و با روشن شدن توان فرد، اجازه‌ای به او داده می‌شده است. برای توصیفی از این نسخه بنگرید به: سید جعفر حسینی اشکوری، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه مدرسه آیت‌الله العظمی بروجردی (نجف اشرف عراق)، ج 2، ص 26ـ28.
  12. شاهدی بر این ادعا نسخه‌ای از اربعین شهید اول است که در اختیار بحرانی بوده و او در کشکول خود توصیفی از آن ارایه کرده است. بحرانی در آخر نسخه‌ای که دیده اشاره کرده که در آن یادداشتی بوده دال بر اینکه روایات موجود در اربعین را ابن فهد به روایت از ضیاء‌الدین ابوالحسن علی فرزند شهید اول در روستای جزین و در یازدهم محرم سال 824 سماع کرده و اجازه روایت آنها و دیگر آثار شهید اول و دیگر تألیفات اصحاب را دریافت کرده است. بحرانی، الکشکول، ج 1، ص 304. عبارت به وضوح دلالت بر این دارد که ضیاء‌الدین علی در جزین سکونت داشته است و ابن فهد پس از طی مراحل تحصیلات خود در حله در میان سالی به جزین سفر کرده است.
  13. جعفر مهاجر، جبل عامل بین الشهیدین، ص 156ـ159.
  14. افندی شرح حال کوتاهی از ابن مؤذن آورده است و از دیدن مجموعه‌ای خطی که وی کتابت کرده، سخن گفته و فهرستی از محتویات آن را گزارش کرده هر چند متاسفانه درباره زمان و یا محل کتابت نسخه اطلاعی به دست نداده است. گفته افندی که در اینکه ابن مؤذن از ابن عشره کرکی نقل روایت کرده باشد، محل تردید است، نادرست است، چرا که ابن مؤذن به صراحت در اجازه خود به علی بن عبدالعالی میسی از ابن عشره به عنوان استاد خود نام برده است. مشخص است که وی در زمان شهادت شهید، کودکی خردسال بوده است. گفته افندی که بر اساس برخی مسموعات وی نیای مادری شیخ بهایی، مطلب جالب توجهی است و شاهدی دیگر بر روابط خویشاوندی میان عالمان جبل عامل است که البته در گروه‌های اقلیت این گونه روابط بسیار عادی و طبیعی است. بنگرید به: عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 5، ص 175.
  15. محقق کرکی که خود از شاگردان ابن مؤذن بوده است، در اجازه خود به حسین بن محمد استرابادی، به شاگردی ابن مؤذن نزد علی بن طی اشاره کرده است. بنگرید به: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 105، ص 50.
  16. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 105، ص 37.
  17. محمد بن حسن حر عاملی، امل الآمل، ج 1، ص 45.
  18. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 107، ص 69.
  19. طهرانی، طبقات أعلام الشیعة: الضیاء اللامع فی القرن التاسع، ص 23.
  20. عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج2، ص60. فرزند او حسین بن علی بن حسام انهاء قرائتی از کتاب البیان شهید اول را به ملا خضر بن حافظ علی که از کتابت نسخه البیان در20 ربیع الاول 889 فراغت حاصل کرده، داده است. متن این اجازه چنین است: «أنهاه – أیده الله – قراءة و فهماً و شرحاً – وفقه‌الله و إیانا لمراضیه، و أعانه و إیانا علی إمتثال أوامره و الانزجار عن نواهیه – فی عدة مجالس آخرها نهار الجمعة رابع ربیع الآخر سنة تسع و ثمانین و ثمانمائة هجریة ـ علی مشرفها ... ـ و کتب أفقر عبدالله تعالی حسین بن علی بن حسام حامداً مصلیاً مسلماً مستغفراً». بنگرید به : رضا مختاری، الشهید الاول: حیاته و آثاره، ص 309. از برادر وی محمد بن علی بن حسام نیز آگاهی چندی در دست است. از وی اجازه و مقابله‌ای از کتاب قواعد الاحکام علامه حلی به تاریخ دوشنبه آخر ربیع الثانی 864 به جهت شیخ عزالدین حسین بن محسن در دست است که در انتهای نسخه 1163 قواعد در کتابخانه آیت‌الله مرعشی موجود است. بنگرید به: سید احمد حسینی، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه حضرت آیة‌الله العظمی نجفی مرعشی، ج 3، ص 337ـ338.         
  21. محمد بن حسن حر عاملی، أمل الآمل، ج 1، ص 34؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 107، ص 39؛ عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء، ج 1، ص 47.
  22. آقابزرگ طهرانی، طبقات أعلام الشیعة: الضیاء اللامع فی القرن التاسع، ص 23.
  23. محمد بن حسن حر عاملی، أمل الآمل، ج 1، ص 137؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج105، ص 38، 53. وی که نام کاملش محمد بن احمد بن محمد بن یعقوب صهیونی است، در روستای عیناثا سکونت داشته است. وی در روز یکشنبه هفتم ذی الحجه 874 از کتابت نسخه‌ای از کتاب ایضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد فخر المحققین فراغت حاصل کرده است. بنگرید به: سید احمد حسینی، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه عمومی حضرت آیة‌الله العظمی نجفی مرعشی مدظله العالی، ج 7، ص 189. در سال بعد و در 17 صفر 848 نیز نسخه‌ای دیگر از همان کتاب را کتابت کرده است (مصطفی درایتی، فهرستواره دست نوشت‌های ایران، ج 2، ص 337). همچنین وی در 879 اجازه‌ای به علی بن عبدالعالی میسی داده که بخشی از آن در دست است. بنگرید به: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 105، ص 38ـ39. بر اساس همین بخش نقل شده وی به احتمال قوی تنها در جبل عامل و نزد فقیهان آنجا تحصیل کرده باشد.
  24. محمد بن حسن حر عاملی، أمل الآمل، ج 1، ص 34؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 105، ص 20ـ21.
  25. عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 5، ص 235.
  26. محمد بن حسن حر عاملی، أمل الآمل، ج 1، ص 187.
  27. درباره خاندان ابن خاتون بنگرید به: جعفر مهاجر، جبل عامل بین الشهیدین، ص 168ـ169.
  28. محمد بن حسن حر عاملی، أمل الآمل، ج 1، ص33.
  29. برای اجازه ابن خاتون به کرکی بنگرید به: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 105، ص 20ـ27.
  30. محمد بن حسن حر عاملی، أمل الأمل، ج 1، ص 35.
  31. برای متن اجازه‌ها بنگرید به: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج106، ص 88ـ96.
  32. نسخه‌ای از کتاب البیان شهید اول در دست است که علی بن هلال که از کتابت آن در روز یکشنبه 28 ربیع الاول 931 فراغت حاصل کرده و تاریخ اتمام مقابله نیز روز دوشنبه 26 جمادی الثانی 932 ذکر شده است. این نسخه به شماره 1800 در دانشگاه تهران نگه‌داری می‌شود. برای توصیفی از این نسخه بنگرید به: محمد تقی دانش پژوه، فهرست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ج 8، ص 372. همچنین در همان کتابخانه به شماره 1832 نسخه‌ای از کتاب الدروس الشرعیه شهید اول موجود است که علی بن محمد بن مرتضی حسینی استرابادی که جزو یکم آن را در نیمه روز جمعه 10 ربیع الثانی 921 و جزء آخر آن را در جمعه 16 جمادی الاولی 921 به پایان رسانده موجود است که حواشی از شیخ علی کبیر با علامت «ع ل» دارد و مهر علی بن هلال کرکی و یادداشتی از او بر نسخه موجود است. بنگرید به : محمد تقی دانش پژوه، همان، ج 8، ص 429.
  33. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 106، ص 81.
  34. قاضی شرف‌الدین قمی، خلاصة التواریخ، ج 1، ص 614؛ اسکندر بیگ منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج 1، ص 154، 156.
  35. در انتهای این نسخه که علی بن محمد بن حسن عاملی کتابت آن را در 28 صفر 843 به اتمام رسانده است، ابن خاتون چنین نگاشته است: «أنهاه ـ أیده الله ـ قراءةً و بحثاً و فهماً ـ وفقه الله و إیانا لمراضیه، و أعانه و إیانا علی اجتناب معصیته و الانزجار عن نواهیه ـ فی عدة مجالس آخرها یوم الأحد ثانی عشری ذی قعدة من شهور سنة سبع و تسعمائة هجریة نبویة ـ علی مشرفها الصلاة و السلام ـ و کتب ذلک أفقر عباد الله و أحوجهم إلی عفوه أحمد بن محمد بن علی بن خاتون حامداً مصلیاً مسلماً مستغفراً». این نسخه که رساله دوم مجموعه 67 است در کتابخانه آیت‌الله مرعشی موجود است که در فهرست آن (فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه حضرت آیة‌الله العظمی نجفی مرعشی، ج 1،ص 78، 80 معرفی شده است). بنگرید به: رضا مختاری، الشهید الاول: حیاته و آثاره، ص 308ـ309.
  36.  محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 105، ص 20ـ27. برای بحثی از خاندان ابن خاتون بنگرید به: جعفر المهاجر، جبل عامل بین الشهیدین، ص 170ـ175.
  37. وی نسخه‌ای کهن از کتاب کفایة الاثر خزاز قمی را در اختیار داشته و در انتهای آن نوشته است: «تشرف بمطالعة هذا الکتاب هو کتاب النصوص علی عدد الأئمة الاثنی عشر صلوات الله علیهم فقیر عفو الله نعمة الله بن أحمد بن خاتون العاملی و ذلک فی أواسط شهر جمادی الآخرة سنة سبعین و تسعمائة من الهجرة الفاخرة صلوات الله و سلامه علی مشرفها و آله الأکرمین حامداً مصلیاً». این نسخه که یادداشت فوق بر آن بوده، را مرحوم سید محسن امین در کتاب معدن الجواهر و نزهة الخواطر، ج 2، ص 208ـ210 معرفی کرده است. همچنین بنگرید به: محمد کاظم رحمتی، «پاره‌های نسخه شناسی»، پیام بهارستان، دوره دوم، سال اول، شماره 4 (تابستان 1388ش)، ص 320ـ322.
  38. نیای وی احمد بن خاتون عیناثی عاملی از شاگردان علی بن هلال جزائری عالم ساکن در جبل عامل و احتمالا روستای کرک نوح بوده است. شیخ علی بن هلال منشار کرکی (متوفی 984) در اجازه خود به مولانا ملک محمد بن سلطان حسین اصفهانی به این مطلب اشاره کرده است. بنگرید به: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 106، ص 81.
  39. محمد باقر المجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار، ج 106، ص 88ـ96.
  40. حسین بن عبدالله تستری در 988 بعد از سفر حج به عَیْناثا، در جبل عامل ، رفت و از عالم امامی آنجا، سید نعمت‌الله بن خاتون عاملی (متوفی بعد از 988)، و پسر وی ، احمدبن نعمت‌الله عاملی (متوفی 1002)، اجازة روایت کتب حدیث دریافت کرد تستری تا 1004 در کربلا اقامت داشت و در آن سال در حالت خوف راهی ایران شد. گویا علت مهاجرت وی تضییقات مقامات عثمانی بوده که در این تاریخ بر کربلا تسلط یافته بودند.محمدتقی مجلسی (متوفی 1070) که خود از شاگردان تستری بوده ، از اقامت چهارده سالـﺔ وی در اصفهان سخن گفته است (همو، روضة المتقین، ج 14، ص 382). بر این اساس وی می‌بایست در حدود 1006 به ایران آمده باشد. افندی (ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 3، ص 195) از مهاجرت تستری به مشهد خبر داده و علت آن را خوف وی از شاه عباس اول (حکومت: 996ـ 1038) بیان کرده ، ولی منشأ خوف را ذکر نکرده است، تستری در مشهد ماند تا آنکه در سفر شاه عباس به مشهد در 1009، شاه با وی دیدار و از او دلجویی و درخواست کرد تا به اصفهان باز گردد. تستری ضمن قبول این دعوت ، شاه عباس را به ساختن مدرسه‌ای تشویق کرد. مدرسه عباسی و مدرسه‌ای که فقیه معاصر تستری ، شیخ لطف‌الله میسی عاملی، در آن تدریس می‌کرد، در پی این توصیه ساخته شد. همچنین گفته اند که موقوفات شاه عباس در 1015 به نام چهارده معصوم به توصیه تستری بوده است، تستری پس از بازگشت به اصفهان تا پایان عمر در این شهر به سر برد و فقط به فعالیتهای آموزشی پرداخت. بر اثر تلاشهای علمی وی حوزه علمیه اصفهان رونق فراوان یافت. به نوشتـﺔ محمدتقی مجلسی (همانجا) تعداد محصلان علوم دینی در زمان ورود تستری به اصفهان پنجاه تن بوده و هنگام وفات وی به هزار تن رسیده بود. به تصریح او انتشار فقه و حدیث در اصفهان مرهون مساعی تستری بود. زهد و تقوا و التزام جدّی تستری به همـﺔ آداب شرع زبانزد بوده و گزارشهای چندی در این باره نقل شده است (تفرشی ، نقدالرجال، ج 3، ص 99). وی در 26 محرّم 1021 درگذشت (عبدالله بن عیسی افندی اصفهانی ، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 3، ص 203) و جمع کثیری نزدیک به صد هزار تن در تشییع جنازة وی حضور داشتند که تا آن زمان در اصفهان بی‌سابقه بوده است. وی آثار فقهی چندی نگاشته که از جمله آنها جامع الفواید فی تکملة جامع المقاصد القواعد اثری حجیم و در هفت مجلد است که در چندین نسخه خطی از جمله آستان قدس 20883، 13418 که مشتمل بر بخشهایی از کتاب است، موجود است (برای گزارشی از این دو نسخه بنگرید به: براتعلی غلامی مقدم، فهرست کتب خطی کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، ج 20، ص 105ـ107). در مورد تستری همچنین بنگرید به: محمد کاظم رحمتی، «تستری، عبدالله بن حسین»، دانشنامه جهان اسلام، ج 7، ص 302ـ304.
  41. از آنجا که عالمان جبل عاملی از سوی مقامات عثمانی تحت فشار بوده‌اند، به صراحت از این مسئله یاد نکرده‌اند. عبارت مشابهی را شهید ثانی در پایان شرح مسالک الافهام و الروضة البهیه آورده است. عبارت مذکور در پایان شرح لمعه (الروضة البهیة) در متن چاپ شده (ج 10، ص 329) آمده است اما عبارت ذکر شده در مسالک در متن چاپی نیامده هر چند در برخی از نسخه‌های اساس تصحیح عبارتهایی دال بر دشواری‌های شهید از سوی مقامات عثمانی به نحو تلویحی آمده است. آقابزرگ تهرانی در طبقات اعلام الشیعة: احیاء الداثر من القرن العاشر، ص 11ـ12، 267ـ268 شرح حال برخی از افراد خاندان ابن خاتون را آورده است.
  42. وجود چنین فشار‌های همواره وجود داشته و انگیزه‌ای مهم برای مهاجرت عاملی به ایران بوده است. نمونه‌ای دیگر از این عالمان محمد بن علی بن احمد عاملی کرکی حرفوشی دمشقی معروف به شیخ محمد حریری (که لقب وی گاه به الحویزی نیز تصحیف شده) مشهورترین چهره علمی آل حرفوش است که کتابی به نام القلائد السنیة علی القوائد الشهیدیة در شرح کتاب قواعد شهید اول نگاشته است (برای نسخه‌های این کتاب نک سید محمد علی روضاتی، فهرست کتب خطی کتابخانه‌های اصفهان (اصفهان، 1341ش/1382ق)، ج 1، ص 252ـ260؛ سید احمد حسینی، فهرست کتابهای خطی کتابخانه آیت‌الله مرعشی، ج 7، ص 275). شهرت او به حریری نیز به دلیل اشتغال وی به فروش حریر بوده که در دمشق به این کار مشغول بوده است. وی نزد سید نور‌الدین علی بن علی عاملی در مکه درس خوانده و از او اجازه روایت داشته است (شیخ حر، امل الآمل، ج 1، ص 162؛ سید حسن صدر، تکملة امل الآمل، ج 1، ص 318) محبی (خلاصة الاثر، ج 4، ص 49ـ54) گفته که وی در دمشق درس خوانده و در درس عمادی مفتی حاضر شد و عمادی به فضل او شهادت داد و از او تجلیل کرد تا اینکه مولی یوسف بن ابی الفتح فتحی، حرفوشی را به حضور در مجلس درس خود خواند. حرفوشی به دلیل مفید نبودن درس فتحی، از حضور در مجلس وی بعد از چند روز حضور، خودداری کرد. فتحی از سبب غیبت حرفوشی تحقیق کرد و به او گفتند، که وی این درس را با مقام خود متناسب نمی داند. فتحی خشمگین شد و به سعایت برخاست و نزد حکام دمشق شهادت به تشیع حرفوشی داد. حرفوشی بعد از این ماجرا مجبور به ترک دمشق و مهاجرت به ایران شد. در اصفهان شاه عباس مقدم وی را گرامی داشت. و تا هنگام وفات در ربیع الثانی 1059 در آنجا سکونت داشت (حر عاملی، همان، ج 1، ص 27ـ28). شیخ حر ضمن اشاره به آشنایی با او در جبل عامل اشاره کرده که قصیده‌ای بلند در رثای مرگ او سروده است (شیخ حر، أمل الآمل، ج 1، ص 163). حرفوشی گفته که وی در یکی از مساجد شام با ابن ابی الدنیا معمر مغربی که نام وی علی بن عثمان بوده، ملاقات داشته و از او اجازه روایت گرفته است ( مجلسی، بحار الانوار، ج 53، ص 278ـ279؛ صدر، تکملة امل الآمل، ج 1، ص 318). شیخ حر (امل الآمل، ج 1، ص 164ـ166) و افندی (ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 5، ص 130ـ131) نمونه‌ای از اشعار وی را نقل کرده‌اند. وی فرزندی به نام ابراهیم داشته که حرفوشی کتاب القلائد خود را به نام او نگاشته است. ابراهیم خود فردی عالم و فقیه بوده و نزد پدر و کسان دیگری درس خوانده و از عالمانی چون تاج‌الدین حسن اصفهانی پدر فاضل هندی اجازه نقل حدیث داشته است (صدر، همان، ج 1، ص 39). وی در سال 1080 در مشهد درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد (شیخ حر، همان، ج 1، ص 6؛ افندی، همان، ج 1، ص 28). شیخ حر (همان، ج 1، ص 6) اشاره کرده که در مراسم خاکسپاری وی حضور داشته است. نسخه‌های از اجازات علما امامیه که ابراهیم حرفوشی کتابت کرده، در اختیار مجلسی (بحار الانوار، ج 104، ص 177، ج 105، ص 6، 27،68 ،115، 123) بوده و آنها را در بخش اجازات بحار الانوار نقل کرده است.
  43. شرح حال همدانی در کتاب سلافةالعصر آمده و افندی این شرح حال را به نقل از همان کتاب با عنوان فوائدی از کتاب سلافة‌العصر، به بحار الانوار (ج 106، ص 126ـ128) افزوده است.
  44. محمد بن احمد در آغاز اجازه خود به اقامت در مکه به عنوان یکی از افتخارات زندگی خود که خداوند به او داده اشاره کرده اما به تاریخ مهاجرت خود اشاره‌ای نکرده است. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 106، ص 102.
  45. أنیس فریحه، معجم أسماء المدن و القری اللبنانیة، ص 145.
  46. شمس‌الدین محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 21، ص 270ـ271.
  47. سید محسن الامین، اعیان الشیعة، ج 2، ص 618.
  48. برای متن اجازه بنگرید به: عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء، ج 3، ص 374ـ375.
  49. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 104، ص 28ـ29.
  50. جعفر مهاجر، جبل العامل بین الشهیدین، ص 177ـ179.
  51. آقا بزرگ طهرانی، طبقات أعلام الشیعة: الضیاء اللامع فی القرن التاسع، ص 36ـ37، 39.
  52. اجازه‌ای از ابوالعباس احمد بن محمد بن فهد اسدی (756ـ841) به کسروانی در دست است. در این اجازه نام کامل کسروانی به صورت عزالدین ابوالمکارم حسن بن علی بن احمد ابن یوسف مشهور به ابن عشره عاملی کسروانی / کرکی ذکر شده است. یوسف بن احمد بحرانی (کشکول، ج 2، ص 144ـ148) متن این اجازه را نقل کرده است. نسخه‌ای از این رساله در ضمن مجموعه 831، رساله چهارم (برگ‌های 7پ ـ 9ر) در کتابخانه آیت‌الله مرعشی به تاریخ کتابت 1022 موجود است که معرفی از آن در فهرست نسخه‌های خطی، ج 21، ص 262 آمده است. نسخه‌ای دیگر از این اجازه در کتابخانه آیت‌الله گلپایگانی موجود است. همچنین بنگرید به: محمد رضا زادهوش، «راهنمای پژوهش درباره ابن فهد حلی»، نسخه پژوهی، دفتر سوم، ص 344، 397.
  53. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 104، ص 209ـ210.
  54. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 104، همانجا.
  55. عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء، ج 1، ص 264؛ محمد باقر مجلسی، همان، ج 104، ص 210.
  56. اطلاع مهمی درباره او در ضمن مجموعه جباعی آمده است. محمد بن علی جباعی درباره او نوشته است: «توفی إلی رحمة الله تعالی الشیخ الإمام العالم الفقیه شیخنا عز‌الدین حسن بن أحمد بن یوسف الشیهر بابن العشرة الکسروانی قرء علی السید حسن ابن نجم‌الدین و الیشخ محمد العریضی و الشیخ محمد بن عبدالعلی سنة اثنین و ستین و ثمان مائة رحمه الله و حشره مع أئمته و کان هذا الشیخ من العلماء العقلاء و أولاد المشایخ الأجلاء و حج کثیراٌ نحو أربعین حجة و کان له علی الناس مبار و منافع، و مات بکرک نوح ـ علیه السلام ـ بعد أن حفر لنفسه قبراً و کان کثیر الطهارة و یصلی النوافل و کثیر الدعاء و قرأت علیه کثیراً رحمه الله». محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 104، ص 209ـ210.
  57. عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء، ج 1، ص 264.
  58. آقا بزرگ طهرانی، طبقات أعلام الشیعة: الضیاء اللامع فی القرن التاسع، ص 117.
  59. آقابزرگ طهرانی، همان، ص 48ـ49.
  60. آقا بزرگ طهرانی، همان، ص 131ـ132.
  61. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 104، ص 209.
  62. محمد باقر مجلسی، همان، ج 105، ص36.
  63. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 105، ص 38ـ39. همچنین محقق کرکی در اجازه خود به حسین بن محمد استرابادی (محمد باقر مجلسی، همان، ج 105، ص 53) به شاگردی صهیونی نزد کسروانی اشاره کرده و طریق خود در نقل کتابهای ابن فهد را به واسطه او از کسروانی از ابن فهد ذکر کرده است.
  64. محمد باقر مجلسی، همان، ج 105، ص 21. محقق کرکی همچنین در اجازه خود به شمس‌الدین محمد بن مکی نیای خاندان شیخ حر عاملی از علی بن هلال این گونه یاد کرده است: « أجلهم وأعلمهم وأحقهم بالذكر وأقدمهم شيخنا العلامة الفهامة الرئيس سلطان العلماء لسان المتكلمين والحكماء محيى دارس العلوم مر بني ذوي الفضائل والفهوم رحلة الطالبين ، رضي الحق والدين أبي جعفر علي بن هلال الجزايري لا زالت سحائب الرضوان تغلنطف على نفسه النفسية مدي الدهر ، وروايح علمه الشريف وفضله الباهر المنيف تفوح متعطرة حتى الحشر ، عن شيخه الامام جمال‌الدین المذكور بلا واسطة . وهذا الطريق أجل ما يتسير في هذا الزمان من الطرق وأجلى ، فانا لم ندرك مجتهدا ولا مقلدا يروى عن مجتهد إلا ما كان من شيخنا المذكور رفع الله ذكره ، فلله المنة والحمد ، حيث لم يتخلل الاسناد من ليس متصفا بهذه الصفة ، فاذن هذا الطريق هو عدتنا في جميع روايتنا بأصنافها في جميع العلوم على اختلافها». محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 105، ص 54ـ55.
  65. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 105، ص 70.
  66. محمد باقر مجلسی، همان، ج 104، ص 210ـ211. نسخه‌ای نفیس از کتاب قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام نوشته علامه حلی با حواشی از علی بن هلال جزائری به خط خودش در دست است. این شواهد جملگی نشانگر آن است که حوزه جبل عامل نقش مهمی در حفظ و انتقال میراث مکتب حله داشته است و آثار محقق و علامه از متون اصلی و محوری در تدریس فقه شیعه در جبل عامل بوده است. بنگرید به: سید احمد حسینی، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه حضرت آیة‌الله العظمی نجفی مرعشی، ج 5، ص 99. همین گونه نسخه‌ای دیگر از کتاب قواعد الاحکام علامه‌حلی به شماره 1937 در کتابخانه آیت‌الله مرعشی موجود است که در انتهای آن کاتبی با قلمی متفاوت درباره زمان تألیف کتاب قواعد الاحکام علامه‌حلی گفته است که : «فرغ مصنفه من تسویده لیلة رابع عشر ذی الحجة سنة تسع و تسعین و تسعمائة قدس الله روحه کذا نقلت من خط الشیخ حسین بن عبدالصمد علی قواعده و هو ناقل من خط الشهید محمد بن مکی علی قواعده قدس الله ارواحهم و کتب ابراهیم بن علی عفی عنها». این عبارت نشانگر وجود نسخه‌ای از کتاب قواعد بوده که حسین بن عبدالصمد حارثی (متوفی 984) خود کتابت کرده است. این را نیز بیفزایم که در دیگر مراکز شیعی این دوران نیز آثار علامه و محقق حلی مدار بحث و تعلیم بوده است. به عنوان مثال نسخه‌ای کهن از کتاب قواعد الاحکام که در سلخ شوال سال 814 کتابت شده مشتمل بر دو انهاء قرائت است که متن آنها چنین است: «انهاه الله تعالی و أدام فضائله قراءة و بحثاً و ضبطاً و فهماً و استشراحاً – وفقه الله تعالی و ایانا لابتیاع مراضیه و انزجار ما یکرهه و مواهبه – و ذلک فی مجالس آخرها یوم الثلثاء ثالث شهر ذی القعده الحرام غمت عنا منه سنة اربع عشر و ثمان مائة الهجریة... و کتب علی بن الحسین بن محمد الاستربادی ....». در انهاء دوم چنین آمده است: «انهاه – ایده الله تعالی و ادام فضائله قراءة و بحثاً و ضبطاً و فهماً و استشراحاً وفقه الله تعالی و ایانا لابتاع مراضیه و انزجار ما یکرهه و نواهیه و ذلک مجالس متعددة آخرها نهار اربعا رابع ذی القعده الحرام عمت میامنه من سنة اربع عشرة و ثمان مائة الهلال الهجریة و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله اجمعین و کتبه اضعف عباد الله تعالی محمد بن الحسین بن محمد الاستربادی احسن الله عواقفه بمحمد و آله اجمعین. این دو انهاء در انتهای جزء اول قواعد الاحکام به شماره 1881 کتابخانه آیت‌الله مرعشی آمده است که تصویری از آن در بخش تصاویر مجلد پنجم فهرست آن کتابخانه آمده است. دو انهاء دیگر نیز در انتهای کتاب باز به قلم محمد بن حسین بن محمد استرابادی آمده است که به وضوح نشانگر آن است که متن کتاب به صورت درسی تدریس می‌شده است. تقریباً در اکثر نسخه‌های خطی آثار علامه و محقق حلی، نشانه‌های قرائت و انهاء‌هایی دال بر آن موجود است. از باب نمونه بنگرید به نسخه‌ای کهن از کتاب تحریر الاحکام شرعیه علامه حلی به شماره 915 در کتابخانه آیت‌الله مرعشی که تصویری از برگ آخر نسخه که چند انهاء قرائت بر آن درج شده است، در بخش تصاویر جلد سوم فهرست نسخه‌های خطی آن کتابخانه آمده است.
  67. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 105، ص 9.
  68. سید حسن صدر، تکملة امل الآمل، ج 1، ص 72.
  69. محمد بن حسن حر عاملی، امل الآمل، ج 1، ص 56.
  70. ابن عودی، بغیة المرید، ج 2، ص 159.
  71. برای توصیفی کامل از محتوی این آثار بنگرید به: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 105، ص 151؛ عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء، ج 1، ص 166ـ167.
  72. عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء، ج 1، ص 165ـ166.
  73. شیخ حر عاملی (امل الآمل، ج 1، ص 56) تاریخ وفات وی را 933 ذکر کرده است اما این تاریخ نادرست است و تاریخ صحیح درگذشت وی ششم رمضان 936 است. هر چند در منابع به صراحت ذکر نشده است که آیا وی با محقق کرکی، کرک نوح را ترک کرده یا در نجف سکنی گزیده است اما با توجه به اینکه شهید ثانی تصریح کرده که نزد وی در کرک نوح از ذی الحجه سال 933 تا پیش از جمادی الاولی سال 934 که به جبع بازگشته، به تحصیل مشغول بوده است، می‌توان گفت که وی بر خلاف محقق کرکی در کرک نوح باقی مانده است. شهید ثانی در ادامه تاریخ درگذشت سید حسن کرکی را 6 رمضان 933 ذکر کرده است، که احتمالا این خطا در اصل نسخه بغیة المرید رخ نداده باشد چرا که از طریق دیگر مصادر می‌دانیم که سید حسن کرکی در 936 درگذشته است. برای شرح حال وی بنگرید به: محمد بن حسن حر عاملی، امل الآمل، ج 1، ص 56ـ57؛ عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 1، ص 165ـ168؛ سید حسن صدر، تکملة امل الآمل، ج 1، ص 92. سید حسن صدر (همان، ج 1، ص 91ـ92) سید فخرالدین حسن بن ایوب معروف به ابن نجم اعرجی حسینی اطراوی عاملی را نیای اعلای سید حسن بن جعفر کرکی معرفی کرده است.
  74. با توجه به اطلاعات اندک و عدم ذکر بسیاری از جزئیات در کتاب‌های تراجم عصر صفویه، معلومات بسیار مفیدی از او می‌توان از انجامه‌های نسخه‌های خطی و فهرست نسخه‌های خطی درباره عالمان عصر صفویه به دست آورد هر چند نحوه فهرست نگاری به گونه‌ای نیست که تمام مطلوب مورخان را برآورده کند اما از طریق برخی اشارات و سرنخ‌ها می‌توان برای یافتن شرح حال و یا اطلاعاتی درباره عالمان امامی این دوره از این آثار بهره گرفت. به عنوان مثال در مسئله سفرهای زیارتی عالمان شیعی جبل عاملی به ایران در این دوره، بررسی نه کامل از برخی فهرست‌ها، به این اطلاعات برخورد نمودم. در کتابخانه آیت‌الله العظمی ملا زین العابدین گلپایگانی (متوفی 1289) در شهر گلپایگان، نسخه‌ای نفیس از کتاب منتهی المطلب فی تحقیق المذهب علامه حسن بن یوسف حلی (متوفی 726) است که شخصی به نام محی‌الدین بن حسین ابن ابی الحسن الحسینی العاملی آن را با نسخه‌ای که از روی نسخه اصل کتاب کتابت شده مقابله کرده است. تاریخ اتمام و فراغت از مقابله 983 ذکر شده و از همه جالب تر گفته شده که این کار را مؤلف در مشهد الرضا به اتمام رسانده است. در میان سادات مشهور ساکن در جبل عامل، خاندان ابن ابی الحسن عاملی از سادات مشهور و عریق هستند که در قرن دهم مشهورترین فرد این خاندان شخصی است به نام حسین بن محمد بن حسین بن علی بن محمد بن ابی الحسن حسینی موسوی جبعی که در روستا جبع سکونت دارند. شهید ثانی با دختر او ازدواج کرده است. بر این اساس اطلاع فوق اهمیت فراوانی دارد و نشان می‌دهد که شخص اخیر، فرزندی به نام محیی‌الدین داشته است که در سال 983 برای زیارت امام رضا ـ علیه السلام ـ همانند بسیاری از فقها عاملی به ایران سفر کرده هر چند درباره اینکه وی در ایران اقامت گزیده یا باز به جبل عامل بازگشته، به درستی نمی توان سخن گفت. این مطلب که وی نسخه‌ای از کتاب فقهی مهم علامه حلی یعنی منتهی المطلب را کتابت و سپس با نسخه‌ای که از روی نسخه اصل نگاشته شده بود، مقابله کرده، نشان می‌دهد که وی تنها کاتبی ساده نبوده و خود فرد عالمی بوده است (برای توصیفی از این نسخه بنگرید به: سید جعفر حسینی اشکوری، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه‌های گلپایگان (گلپایگان ـ ایران)، ص 44). همچنین اطلاع مهمی درباره یکی دیگر از عالمان عاملی زین‌الدین بن محسن بن حسین بن محمد عاملی در دست است که نگارنده کتاب ایضاح البیان فی تحقیق الایمان است که تا مدتها با عنوان حقائق الایمان و اثری منسوب به زین‌الدین بن علی عاملی مشهور به شهید ثانی (متوفی 965) شناخته شده بود و تنها با یافتن شدن نسخه‌ای از کتاب در بنیاد فارس شناسی هویت اصلی اثر شناخته شد. نکته‌ای که به بحث ما مربوط می‌گردد این است که شخصی به نام علی بن محمد بن احمد بن ابراهیم جباعی که فردی عاملی است در مشهد مقدس و به تاریخ 22 صفر 984 از تعلیقه نویسی بر این نسخه فراغت حاصل کرده است و نزد مؤلف خوانده است (برای توصیف این نسخه بنگرید به: محمد برکت، فهرست نسخه‌های خطی بنیاد فارس شناسی، ص 133ـ134). یکی از شاگردان شهید ثانی به نام محیی‌الدین بن احمد بن تاج‌الدین میسی عاملی در 953 – 954 در مشهد اقامت داشته و در آنجا چهار رساله از آثار شهید ثانی را کتابت کرده است. در شرح حال این عالم عاملی اشاره‌ای دال بر مهاجرت یا اقامت وی در ایران نیست اما وجود این مجموعه خطی (که به شماره 2616 عربی در کتابخانه ملی نگهداری می‌شود) شاهد قاطعی از اقامت یک ساله وی در شهر مشهد است (حبیب‌الله عظیمی، فهرست نسخ خطی کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ج 13، ص 29ـ31 نسخه در اصل متعلق به کتابخانه صاحب روضات بوده است). برای شرح حال وی بنگرید به: میرزا عبدالله افندی، ریاض‌ العلماء و حیاض الفضلاء، تحقیق سید احمدحسینی (قم، مکتبة آیة‌الله العظمی المرعشی النجفی، 1401)، ج 5، ص 206؛ سید حسن صدر، تکملة امل الامل، ج 1، ص 366. برای نام برخی از عالمان عاملی که از سفر آنها به مشهد در منابع سخنی رفته است بنگرید به: محمد بن حسن حر عاملی، ج 1، ص 65ـ66، 69.
  75. اسکندر بیگ منشی (تاریخ عالم آرا، ج 1، ص 145) در اشاره به میر حسین مجتهد می‌نویسد: «مير سيد حسين الحسيني جبل عاملي: دخترزاده خاتم المجتهدین، شیخ علی عبدالعالی. در زمان حضرت شاه جنت مکان (مقصود شاه طهماسب) از جبل عامل آمده، مدتی در دارالارشاد اردبیل به تدریس و شیخ الاسلامی و قطع و فصل مهام شرعیه قیام داشت. بعد از آن به درگاه معلی (مقصود قزوین) آمده، دعوی اجتهاد می‌نمود و منظور نظر حضرت شاه جنت مکان گردید.

صاحب نفس و فطرت عالی و طبع کامل و حافظـﺔ عالی عظیم بود، گاهی متوجه فیصل قضایای شرعیه اردوی معلی بوده، جمعی کثیر همه روزه به محکمه علیه‌اش رجوع می‌نمودند و در اسانید شرعیه، کُتّاب و نایبان محکمه، حسب الفرموده جناب میر، توقیع او را سید المحققین و سند المدققین، وارث علوم الانبیاء و المرسلین، خاتم المجتهدین مرقوم می‌ساختند، اگر چه علماء در این باب سخن داشتند و غایبانه اذعان می‌نمودند، اما هیچیک از فحول علماء در معرض این گفتگو نتوانستند درآمد.

به غایت فصیح‌البیان و ملیح اللسان بود. در خدمت حضرت شاه جنت مکان هر عقده که هیچ یک از ارکان دولت، حتی شاهزادگان علی منزلت، گشاد نمی‌توانستند داد، به جناب میرتوسل جسته. ملتمسات او در خدمت آن حضرت به اجابت مقرون بود و امداد او به خلق‌الله خصوصاً گرفتاران حادثه روزگار بسیار می‌رسید. تصانیف بسیار در فقه و حقیت مذهب اثنی عشریه و رد مذاهب مبتدعه دارد».

مسئله مهم دربارة میرحسین کرکی این است که وی در چه تاریخی به ایران مهاجرت کرده و آیا، همانگونه که اسکندر بیگ می‌گوید، او از جبل عامل مستقیماً به ایران آمده یا نخست در عراق و نجف سکونت داشته و بعدها به ایران سفر کرده است. دیگر آنکه وی تا چه هنگام در اردبیل سکونت داشته و در چه زمانی به قزوین آمده است. اهمیت این پرسش‌ها در این است که برای فهم برخی از تحولات دوره شاه طهماسب و منازعات در ساختار دینی روحانیت شیعی عصر صفویه، خصوصاً دربارة شیخ الاسلام قزوین، اهمیت فراوانی دارد. همانگونه که دیده شد، عبارت اسکندر بیگ منشی دلالتی روشن بر زمان آمدن میرحسین کرکی به قزوین ندارد. لاجرم برای پاسخ دادن به این پرسش باید به سراغ نسخه‌های خطی و مدارک دیگر موجود رفت و به کمک آنها حدود زمانی اقامت میرحسین کرکی در اردبیل و پاسخ دیگر پرسش‌ها را تعیین نمود. در فهرست کتابخانه آیت‌الله مرعشی ـ نور الله مرقده ـ در جلد چهاردهم، نسخه‌ای به شماره 5221 وجود دارد که بسيار ارزشمند است. و تحصیل المراد مما استصعبت من عبارات الارشاد نام دارد و به زبان عربی است و متأسفانه مؤلف آن نشناخته است. استاد ارجمند جناب حجت‌الاسلام سیداحمد اشکوری ـ دام عزه ـ در معرفی این نسخه چنین نوشته‌اند: مؤلف در ماه ربیع الاول 973 در اثر فقر و تنگدستی به اردبیل رفت و در آنجا با عالمی بزرگ به نام سید حسین بن حسن حسینی اردبیلی آشنا شد و از وی مسائلی بسیار در فقه سؤال کرد که آنها را به صورت حاشیه و شرح بر ارشاد الاذهان علامه حلی در این کتاب تدوین کرده است (همو، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه آیة‌الله العظمی نجفی مرعشی، ج 14، ص 46). فرد مذکور یعنی عالِمِ بزرگواری که در اردبیل ساکن بوده کسی نیست جز میرحسین کرکی که به دلیل سکونت در اردبیل به اردبیلی شهرت یافته بود. در هر حال، این اطلاع دلالت بر این مطلب دارد که وی تا این سال ـ یعنی از زمان ورود به ایران تا دست کم سال 973ـ در اردبیل سکونت داشته است. اطلاع مهم دیگر دربارة اقامت میرحسین کرکی در اردبیل گزارشی است دربارة قتل اولاد القاص میرزا که در سال 975 کشته شده بودند و جنازه‌هایشان آنها برای دفن به اردبیل فرستاده شده بود. در بخشی از این گزارشِ مهم، که مؤلف خلاصة‌التواریخ (ج 1، ص 555) آورده، از میرحسین کرکی با عبارت «حضرت سید المحققین، عمدة المجتهدین، شیخ الاسلام و مطاع المؤمنین، میرسیدحسین که در آن اوان شیخ الاسلام اردبیل بودند، نقل نموده ...». افندی که به تفصیل از میرحسین کرکی سخن گفته است، در جایی از شرح حال وی می‌نویسد که :

«...و قد سکن قزوین برهة من الزمان ثم جاء الی أردبیل بأمر السلطان و صار شیخ الاسلام بها و کان فیها إلی أن مات بها» (همو، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج2، ص65). تردیدی ندارم که در اینجا خطايی رخ داده و عبارت درست این است «و قد سکن اردبیل برهة من الزمان ثم جاء الی قزوین»، چرا که اولاً می‌دانیم کرکی به اردبیلی شهرت داشته و شواهد مختلفی در تأیید این مطلب در دست است که وی در هنگام ورود به ایران در اردبیل سکونت داشته است. به عنوان مثال افندی (ج 2، ص 66)، که رساله‌ای از اللمعة فی أمر الصلاة الجمعة نوشتة کرکی را دیده، گفته که او این رساله را در سال 966 و در هنگام اقامت در شهر اردبیل تألیف کرده است. از سوی دیگر، در ادامـﺔ خبر گفته شده که وی به دستور سلطان از اقامتگاه خود سفر کرد و در شهری که اقامت گزیده بود، تا آخر عمر مانده و شیخ الاسلامِ آنجا بوده است و در طاعونی که در سال 1001 در قزوین رخ داد درگذشته است (افندی، ج 2، ص 68ـ69). تمامِ شواهد تاریخی دلالت بر این دارند که وی در قزوین درگذشته و در بخشی از دوران شاه طهماسب و شاه اسماعیل دوم تا روزگار شاه عباس اول شیخ الاسلام در قزوین بوده و آنجا اقامت داشته است. گفتـﺔ افندی در اینکه وی به دستور شاه طهماسب به قزوین آمده و شیخ‌الاسلام در آنجا گردیده مطلب بسیار مهمی است. سندي كه نخستین تاریخ حضور وی در ایران، را نشان‌ مي‌دهد انجامـﺔ نسخه‌ای است از کتاب دفع المناواة عن التفصیل و المساواة که کرکی آن را در چهارم ربیع الاول سال 958 نگاشته و برخی از نسخه‌های آن را که افندی (ج 2، ص 67) دیده، به خان احمد گیلانی تقدیم کرده است. متأسفانه تنها بخشي از این کتاب منتشر شده است و لازم است متن کامل آن منتشر شود. باید اشاره نمود که نسخه‌ای نفیس از این کتاب و ترجمـﺔ فارسی آن در کتابخانـﺔ مجلس و نسخـﺔ دیگري در کتابخانـﺔ دانشگاه تهران (مجموعة مشکات، شماره 1685) موجود است (برای توصیفی از این نسخه بنگرید به: محمدتقی دانش‌پژوه، فهرست کتابخانه اهدایی آقای سیدمحمد مشکات به کتابخانه دانشگاه تهران، جلد سوم، بخش چهارم، ص 2222ـ2224). در کتاب قم نامه که استاد محترم سید حسین مدرسی طباطبائی سالها قبل در قم (1364ش) منتشر کرده‌اند، رساله‌ای است با عنوان کتابچه طوائف وایلات دارالایمان قم که برگرفته از مجموعه نگاشته شده در عصر ناصر‌الدین شاه قاجار و در میان سالهای 1295ـ1296 است. نکته جالب توجه در این رساله، گزارش نویسنده آن از سادات ساکن در شهر قم است. در معرفی سادات حسینی ساکن در شهر قم، نگارنده رساله اشاره کرده که سادات حسینی متصدی منصب متولی باشی حرم هستند و جد اعلای ایشان میرزا سید حسین از اهل جبل عامل بوده و از فقهای عصر و فضلای دهر. نویسنده در ادامه اشاره کرده که میرزا سید حسین در زمان سلطنت شاه اسماعیل صفوی به عزم زیارت حضرت رضا علیه التحیة و الثناء وارد ایران شدند به اتفاق پنج پسر رشید. ظاهرا نویسنده این گزارش، اطلاعات خود را از یکی از سادات حسینی شهر قم اخذ کرده باشد. عجالتا می‌دانیم که پدر میر حسین کرکی، سید حسن بن جعفر کرکی در زمان شاه اسماعیل اول بنا بر خبری که در کتاب خلاصةالتواریخ (ج 1، ص 75) آمده به ایران سفر کرده است و البته در آن هنگام میر حسین کرکی نباید سن چندانی داشته آیا عبارت در اصل میرزا سید حسن (به جای حسین) از اهل جبل عامل در این عبارت نبوده است؟ اطلاعات خوب و مفیدی درباره نوادگان میر حسین کرکی که عهده دار تولیت حرم حضرت معصومه سلام‌الله علیها در دوره صفویه بوده‌اند را استاد ارجمند مرحوم محمدتقی دانش‌پژوه در فهرست نسخ خطی کتابخانه آستانه مقدسه قم (ص 80ـ81) نام آنها را به واسطه از طومار خانوادگی میرزا سید حسین متولی باشی آورده‌اند.

  1. عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 2، ص 63.
  2. فریحه درباره ریشه نام میس، آن را برگرفته از مِیّاسِه دانسته و گفته که دو احتمال درباره ریشه این نام وجود دارد. نخست آنکه برگرفته از نام درخت میس که با نام علمی Celtis australis شناخته مي شود باشد یا آنکه از مرکب از ترکیب دو نام سریانی باشد که به معنی آب شفا دهنده یا آب پزشک (ماء الطبیب) باشد. احتمالا فرض دوم به صحت نزدیک تر باشد. بنگرید به: انیس فریحه، معجم أسماء المدن و القری اللبنانیة، ص 177، 178.
  3. عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 4، ص 116. نسخه‌ای از کتاب جامع المقاصد محقق کرکی در دست است که ابراهیم بن علی بن عبدالعالی میسی، فزرند میسی از کتابت آن در سال 934 فراغت حاصل کرده است. این نسخه بعدها در اختیار شیخ لطف‌الله میسی بوده و او حواشی بر نسخه نگاشته است. توصیفی از این نسخه در جلد اول جامع المقاصد، مقدمة التحقیق، ص 51 آمده است.
  4. محمد باقر مجلسی، همان، ج 105، ص 35ـ38. شهید ثانی در اجازه خود به حسین بن عبدالصمد حارثی عاملی اشاره کرده شیخ میسی در روایت محمد بن محمد بن داود مشهور به ابن مؤذن جزینی بوده است. میسی همچنین شوهر خاله شهیدثانی و پدر نخستین همسر او بوده است. شهید ثانی از میسی با عبارت «شیخنا الامام الاعظم بل الوالد المعظم، شیخ فضلاء الزمان و مربی العلماء الاعیان» یاد کرده است. بنگرید به: عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 4، ص 116. محقق کرکی نیز در اجازه‌ای که به او و فرزندش داده از او با عنوان «علامة العلماء و مرجع الفضلاء» یاد کرده است. عبدالله بن عیسی افندی، همان، ج 4، ص 117. برای متن کامل اجازه کرکی به میسی بنگرید به: مجلسی، بحار الانوار، ج 105، ص 40ـ49.
  5. محمد باقر مجلسی، همان، ج 105، ص 38ـ39.
  6. محمد باقر مجلسی، همان، ج 105، ص 149؛ عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء، ج 4، ص 116.
  7. محمد بن حسن حر عاملی، امل الآمل، ج 1، ص 188.
  8. ابن عودی، بغیة المرید، ج 2، ص158.
  9. شیخ حر عاملی (امل الآمل، ج 1، ص 123) به خطا تاریخ درگذشت او را 933 ذکر کرده است اما این تاریخ نادرست است چرا که میسی در سال 934 در بغداد از محقق کرکی اجازه روایت اخذ کرده است. تاریخ صحیح درگذشت او را افندی (ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 4، ص 121ـ122) از مجموعه جباعی که در اختیار حسین بن عبدالصمد حارثی و بعدها فرزندان او که در هرات سکونت داشته‌اند، 938 ذکر کرده است (توفی شیخنا الإمام العلامة التقی الورع، الشیخ علی بن عبدالعالی المیسی أعلی الله نفسه الزکیة لیلة الأربعاء عند انتصاف الیلل، و دخل قبره الشریف بجبل صدیق النبی لیلة الخمیس الخامس أو السادس و العشرین من شهر جمادی الأولی سنة ثمان و ثلاثین و تسعمائة، و ظهر له کرامات کثیرة قبل موته و بعده، و هو ممن عاصرته و شاهدته و لم أقراء علیه شیئاً لانقطاعه و کبره).
  10. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 105، ص 180ـ181.
  11. عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء، ج 1، ص 19ـ20.
  12. اسکندر بیگ منشی، تاریخ عالم آرا عباسی، ج 1، ص 157؛ عبدالله بن عیسی افندی، همان، ج 4، ص 117.
  13. عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 4، ص 117.
  14. جعفر مهاجر، جبل العامل بین الشهیدین، ص 68ـ72.
  15. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 105، ص 54ـ57. همچنین بنگرید به: آقا بزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: الضیاء اللامع فی القرن التاسع، ص 121.
  16. محمد بن حسن حر عاملی، أمل الآمل، ج 1، ص 154.
  17. محمد بن حسن حر عاملی، همان، ج 1، ص177ـ178.
  18. محمد بن حسن حر عاملی، همان، ج 1، ص 154.
  19. ابن عودی، بغیة المرید، ج 2، ص 191.
  20. محمد بن حسن حر عاملی، امل الآمل، ج 1، ص 160.
  21. محمد بن حسن حر عاملی، همان، ج 1، ص 107.
  22. محمد بن حسن حر عاملی، أمل الآمل، ج 1، ص 108ـ109.
  23. محمد بن حسن حر عاملی، همان، ج 1، ص 78.
  24. محمد بن حسن حر عاملی، همان، ج 1، ص 170.
  25. محمد بن حسن حر عاملی، همان، ج 1، ص 70.
  26. در کتابخانه مدرسه صدر بازار اصفهان، نسخه‌ای از کتاب کافی به شماره 447 موجود است که یادداشتی از حسین بن علی ظهیری با تاریخ 1072 برآن درج شده است. بنگرید به: سید جعفر حسینی اشکوری، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه مدرسه صدر بازار (اصفهان ـ ایران)، ج 2، ص 323ـ324.
  27. محمد امین استرابادی، المسائل الظهیریه، ص 547ـ549. شکل گیری و گسترش اخباری گری در دوره صفویه بیشتر به دلیل آنکه از نگاه و گزارش‌های خصمانه عالمان اصولی تا کنون مورد پژهش قرار گرفته، چندان مورد فهم قرار نگرفته است. در حقیقت برای محقق تاریخ علت، ماهیت و دلایل شکل گیری این جریان موضوعی است که نیازمند پژوهش‌های مفصل است خاصه آنکه بسیاری از متون اخباری هنوز مورد توجه قرار نگرفته و به صورت نسخه‌های خطی است و فزونتر آنکه جریان اخباری گری همانند هر جریان فکری در جهان اسلام، طیفی را شامل می‌شود و لازم است تا در تحقیق درباره این جریان، به وجود طیف‌های مختلف در این جریان فکری توجه شود به عنوان مثال عالم اخباری همچون فیض کاشانی که نقش مهمی در تثبیت اخباری‌گری داشته و بسیاری از آثار او تحریر‌های خلاصه‌تر و روان‌تری از کتاب فوائد المدنیة استرابادی است، در برخی از مسائل بسیار مهم با استرابادی اختلاف جدی دارد کما اینکه در ادوار بعدی نیز عالمان اخباری در برخی از مسائلی که استرابادی مطرح کرده بود، با وی مخالفت ورزیده و نظرات نزدیک به دیدگاه اصولی ارایه کرده‌اند. سوای این مطالب حتی این مطلب که استرابادی تحت تأثیر چه عواملی به اخباری گری گرایش یافته مسئله‌ای است که تا کنون به درستی و محققانه مورد تحقیق قرار نگرفته است. به عنوان مثال شیخ حر عاملی که خود عالمی برجسته و از اخباریان مشهور عصر صفویه است، ارتباط مستقیمی با استرابادی نداشته و تا زمان چهل سالگی در جبع بسر می‌برده است و می‌دانیم که در همین زمان هم به اخباری گری گرایش یافته است. در حالی که پدر بزرگ شیخ حر عاملی یعنی عزالدین حسین بن شمس‌الدین محمد بن شمس‌الدین محمد بن مکی در دمشق از محقق کرکی به تاریخ 16 رمضان 903 اجازه‌ای دریافت کرده و این نشانگر گرایش اصولی وی است. پاسخ در علل احتمالی گرایش شیخ حر عاملی به اخباری‌گری، از عبارتی در ساله مهم تازه منتشر شده المسائل الظهیریة می‌توان یافت. این رساله پیشتر بر اساس نسخه‌ای ناقص که باعث ناشناخته ماندن مؤلف آن بوده، در انتهای کتاب فوائد المدنیه استرابادی منتشر شده بود اما به دلیل همان افتادگی نسخه، ماهیت و اهمیت آن چندان مورد توجه قرار نگرفته بود. در چاپ جدید کتاب فوائد المدنیه که جامعه مدرسین منتشر کرده است، با مراجعه به نسخه‌ای برای تصحیح کتاب، ماهیت این بخش کتاب شناخته شده است. درباره حسین بن حسن بن یونس بن یوسف بن محمد بن ظهیرالدین بن علی بن زین‌الدین بن حسام‌الدین ظهیری عاملی عیناثی دانسته‌های اندکی موجود است و حتی درباره ظبط نام اسامی اجداد وی نیز اختلافاتی وجود دارد. شیخ حر عاملی از وی با عنوان شیخنا و فردی ماهر در فقه، ادبیات یاد کرده و گفته که اکثر عالمان عصر نزد او تحصیل کرده اند (قرأ عنده أکثر فضلاء المعاصرین، بل جماعة من المشایخ السابقین علیهم و أکثر تلامذته صاروا فضلاء علماء ببرکة أنفاسه). شیخ حر در ادامه گفته که ظهیری نخستین عالمی بوده که در 1051 به او اجازه‌ای عام داده است. وی در جبع ساکن بوده و در همانجا درگذشته است. متاسفانه شیخ حر تاریخ وفات وی را ذکر نکرده است و اطلاعات موجود در منابع شرح حال نگارانه نیز دانش ما درباره وی را وسعت نمی‌بخشد. چاپ رساله کوتاه المسائل الظهیریه از این حیث اهمیت بسیار فراوانی دارد و برای فهم و درک حلقه‌های ارتباطی این دوره و فهم تحولات این عصر اهمیت فراوانی دارد. این رساله به صورت پرسش و پاسخ‌هایی است که میان ظهیری و استرابادی رد و بدل شده است. در پایان پرسش‌های ظهیری تاریخ هفتم شوال ذکر شده است اما سالی ذکر نشده است. در بخش پاسخ‌های استرابادی نیز نسخه اساس تصحیح ناقص بوده و دانسته نیست که آیا استرابادی به تاریخی اشاره کرده است یا خیر اما این رساله اهمیت فراوانی دارد و متاسفانه هیچ توجهی به آن نشده است. در این یادداشت کوتاه سعی می‌کنم تا به جنبه‌هایی از اهمیت این رساله کوتاه اشاره کنم. نخست باید اشاره کنم که بخشی از این رساله یعنی پاسخ‌های استرابادی به ظهیری به صورت جداگانه نیز موجود است و‌ای کاش مصحح محترم کتاب که این بخش در نسخه در دسترسشان ناقص بوده، نگاهی به دست کم چند فهرست خطی مهم مثل کتابخانه آیت‌الله مرعشی و دانشگاه تهران می‌انداختند تا ببیند آیا نسخه‌ای از این رساله در آن کتابخانه‌ها موجود است یا خیر؟ و به جای آنکه در انتهای رساله بنویسند که متن متاسفانه در نسخه در دسترس ما ناقص است، می‌توانستند با یک مراجعه سردستی این مشکل را مرتفع کنند. در هر حال نسخه‌ای از این بخش پرسش و پاسخ‌های رد و بدل شده میان استرابادی و ظهیری در کتابخانه دانشگاه تهران به شماره 1067 در مجموعه مشکات موجود است و ظاهرا هم نسخه به خط خود استرابادی باشد. هر چند از انجام نقل شده در نسخه مشکات می‌توان دریافت که استرابادی پاسخ تمام پرسش‌های ظهیری را نداده است چرا که در این انجام چنین نوشته است:

«قد امتثل ما اشرتم الیه علی وجه الاستعجال و تشتت البال و قد خلیت الکراسة عندی عسی اکتب جواب المسائل الباقیة وقت الفرجة انشاء الله». (نک محمد تقی دانش پژوه، فهرست کتابخانه اهدایی آقای سید محمد مشکوة به کتابخانه دانشگاه تهران، جلد سوم، بخش سوم، ص 1795ـ1796). اکنون فرصت چندانی برای بررسی بیشتر فهرست‌های نسخه‌های خطی و یافتن نسخه‌هایی دیگر ندارم. (بعد از نگارش این بخش، دوست عزیز و برادر گرامی جناب آقای سعید طاووسی مسرور تصویری از نسخه دانشگاه تهران که تنها مشتمل بر پاسخ‌های استرابادی به ظهیری است را به بنده دادند، حدود سه برگ در این نسخه از چاپ حذف شده است). رساله اجوبه المسائل الظهیریه استرابادی برای شناخت اندیشه‌های استرابادی بی‌نهایت مهم است و در این رساله کوتاه استرابادی برخی از مبادی روش‌های خود در فهم متون حدیثی را هر چند به اجمال توضیح داده است. از نکات جالب توجه رساله استرابادی، بخشی است که وی در آنجا به پرسش‌های ظهیری در مسئله نماز جمعه پاسخ گفته است و به اختلاف شدید درباره این مسئله در میان فقیهان ایرانی و عجم اشاره کرده و علت آن را ناآشنایی آنها با احادیث دانسته است (.. فإن فقهاء العجم لقلة معرفتهم بالأحادیث یتخاصمون فی هذه المسائل أشد خصومة).

  1. أنیس فریحه، معجم أسماء المدن و القری اللبنانیة، ص 46.
  2. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 104، ص 210.
  3. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج105، ص 148.
  4. بخش‌هایی از مجموعه جباعی به صورت پراکنده در چند کتابخانه موجود است از جمله بخشی در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره 1795 که مشتمل بر ارجوزة فی الکلام (1پ – 3پ) از تقی‌الدین حسن بن علی بن داود حلی؛ المنهج القویم فی تسلیم القویم (4رـ7پ) از همو؛ رسالة فی الجمع بین کلام النبی و الوصی و الجمع بین آیتین من الکتاب العزیز جواب الرشید الملة والحق و‌الدین (8پ‌ـ 11ر) از علامه حلی در پاسخ به پرسش‌های خواجه رشیدالدین فضل‌الله و ارجوزة فی الکلام از محمد بن زهره حسینی. جباعی این بخش‌ها را در سال 852 نگاشته است. در پایان رساله دوم به خط شیخ عبدالصمد نیای شیخ بهایی یادداشتی به تاریخ 917 آمده است و در هامش و چند جا نیز عباراتی از شیخ بهایی آمده است. برای توصیفی از این نسخه و تصاویری از آن بنگرید به: محمد تقی دانش پژوه، فهرست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ج 8، ص 360ـ368. جباعی همچنین نسخه‌ای از کتاب کشف‌الیقین علامه حلی را از روی نسخه اصل کتابت کرده و با آن مقابله کرده و این کار را در روز سه شنبه 21 شعبان 852 به اتمام رسانده است و این نسخه به شماره 1796 در دانشگاه تهران نگه‌داری می‌شود. درباره مجموعه جباعی همچنین بنگرید به: رضا مختاری، الشهید الاول: حیاته و آثاره، ص 453ـ463.
  5. ابراهیم بن علی بن صالح بن اسماعیل لویزانی جبعی نیز، مشهور به کفعمی (متوفی 905) که دیگر برادر جباعی است در میان سالهای 845 تا 850 نسخه‌ای از کتاب ایضاح الفوائد را که شرحی بر کتاب قواعدالاحکام علامه حلی و نوشته فخرالمحققین است را کتابت کرده است. در انجام نسخه، ابراهیم بن علی جبعی نوشته است:« و الحمد لله علی حسن التوفیق.... و فرغ من تعلیقه العبد المحتاج ..ابراهیم بن علی بن حسن بن محمد بن صالح بن اسماعیل اللویزانی ...سنة ستة و ..خمسین بعد ثمان مائة هجریة». نسخه مقابله شده و دارای علائم بلاغ است. برای توصیفی از این نسخه که به شماره 25 و 26 در مجموعه اهدایی امام جمعه خویی در کتابخانه مجلس نگهداری می‌شود، بنگرید به: عبدالحسین حائری، فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی، ج 7، ص 24ـ26. نسخه‌ای نیز از الدروس الرعیه فی فقه الامامیه شهید اول به شماره 1799 در دانشگاه تهران موجود است که تقی‌الدین ابراهیم بن علی کفعمی کتابت آن را در 5 رجب 856 به پایان رسانده است. برای توصیفی از این نسخه بنگرید به: محمد تقی دانش پژوه، فهرست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ج 8، ص 372.
  6. سید احمد حسینی، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه عمومی حضرت آیة‌الله العظمی نجفی مرعشی، ج 5، ص 26.
  7. عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 1، ص 21. افندی (همان، ج 1، ص 24) انجام نسخه‌ای از کتاب مصباح کفعمی را که خود دیده، چنین نقل کرده است: «...الکفعمی مولداً، اللویزی مَحتِداً، الجبعی أباً، ....». کفعمی همچنین نسخه‌ای از کتاب کشف الغمة فی‌معرفة الأئمة علی بن عیسی اربلی (متوفی 692) کتابت کرده که تاریخ فراغت از استنساخ آن را روز پنجشنبه هفت شب مانده از رمضان 894 ذکر شده است. این نسخه به شماره 2125 در کتابخانه آستان قدس رضوی است. برای معرفی از این نسخه بنگرید به: مهدی ولائی، فهرست کتب خطی کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی، ج5، ص 262.
  8. احتمالا عماد‌الدین بن مساعد حسینی حائری که نسخه‌ای از کتاب شرائع الاسلام محقق حلی که در کتابخانه آیت‌الله مرعشی به شماره 407 (معرفی شده در سید احمد حسینی، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه عمومی حضرت آیت‌الله العظمی نجفی مرعشی، ج 2، ص 7) را کتابت کرده که تاریخ فراغت از آن دوشنبه ذی حجه 916 جزء اول ذکر شده است، برادر کوچکتر حسین بن مساعد باشد. در صفحه آخر جزء اول آن نیز انهایی است از علی بن عبدالعالی کرکی با تاریخ جمادی الثانی 923 در نجف اشرف
  9. افندی نقل کرده که شنیده است که کفعمی مدتی در نجف ساکن بوده است و در آنجا از کتابهایی که وقف حرم امام علی ـ علیه السلام ـ بوده، بهره فراوانی برده است. افندی این اطلاع را از مجموعه‌ای که کفعمی خود کتابت کرده و مشتمل بر آثار مختلفی بوده، نقل کرده است. افندی که نسخه‌ای از مجموعه کفعمی را که تاریخ پایان استنساخ برخی از آثار آن را 848، 849، 850 ذکر کرده، آورده است. بنگرید به: همو، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 1، ص 21، 22ـ23.
  10. درباره کفعمی به نحو عام بنگرید به: محمد بن حسن حر عاملی، امل الامل، ج 1، ص 28ـ29؛ عبدالله بن عیسی افندی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 1، ص 21ـ25؛ عمر فروخ، معالم الأدب العربی فی العصر الحدیث، ج 1، ص 150ـ155.
  11. برای توصیفی از این نسخه بنگرید به: سید جعفر حسینی اشکوری، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه‌های گلپایگان (گلپایگان ـ ایران)، ص 44.

115. برای توصیف این نسخه بنگرید به: محمد برکت، فهرست نسخه‌های خطی بنیاد فارس شناسی، ص 133ـ134.

116. از نکاتی که می‌توان محوریت مکتب حله و میراث فقهی آن را به وضوح نشان دهد، کتابت بسیاری از آثار علامه و محقق حلی توسط کاتبان و عالمان عاملی است که اطلاعات پراکنده‌ای از این دست در فهرست‌های نسخه‌های پراکنده است که در ذیل به برخی از آنها به نحو گذرا اشاره می‌شود: نسخه‌ای مشتمل بر بخشی از این مختلف الشیعه فی احکام الشریعة. کتاب به شماره 3252 در کتابخانه آیت‌الله مرعشی موجود است که ابراهیم بن محمد حرفوشی عاملی کتابت جزء اول آن را در 16 ذی الحجه 1067 به اتمام رسانده است. سید احمد حسینی، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه عمومی حضرت آیة‌الله العظمی نجفی مرعشی، ج 10، ص 43ـ44. نسخه‌ای نیز از کتاب ارشاد الاذهان الی احکان الإیمان علامه حلی به شماره 3400 در کتابخانه آیت‌الله مرعشی موجود است که علی بن احمد بن محمد منشار در چهارشنبه 12 جمادی الاول 933 کتابت آن را به پایان برده است. علی بن احمد بن محمد بن هلال که به علی بن هلال منشار کرکی شهرت دارد، اجازه‌ای محقق حلی دال بر قرائت کتاب بر او به تاریخ شعبان 934 در نجف اخذ کرده است (سید احمد حسینی، همان، ج 10، ص 184ـ185؛ السید عبدالعزیز الطباطبائی، مکتبة العلامة الحلی، ص 41). برای دیگر آثار علامه حلی کتابت شده توسط کاتبان و عالمان عاملی بنگرید به: السید عبدالعزیز الطباطبائی، مکتبة العلامة الحلی، ص 36 (ارشاد الاذهان)، 39 (ارشاد الاذهان که سلمان بن محمد بن محمد عاملی جبعی بخشی از آن را در 19 رجب 937 به اتمام رسانده است)، 39ـ40 (ارشاد الاذهان که حسین بن ابی الحسن آن را علی بن عبدالعالی کرکی خوانده و از او اجازه‌ای به تاریخ روز یکشنبه 9 شوال سال 942 اخذ کرده است)، 41ـ42 (ارشاد الاذهان)، 44 (ارشاد الاذهان)، 87 (تحریرالاحکام با انهاء از ظهیر‌الدین محمد بن علی بن حسام عیناثی عاملی)، 97 (تذکرة‌الفقهاء)، 102 (تذکرة‌الفقهاء)، 110 (تهذیب الوصول)، 139 (قواعدالاحکام)، 139ـ140 (قواعدالاحکام که حواشی از شهید اول نیز دارد)، 148 (قواعدالاحکام)، 149 (قواعدالاحکام)، 152ـ153 (قواعدالاحکام)، 154 (قواعدالاحکام)، 157ـ158 (قواعدالاحکام)، 171 (مبادی‌الوصول)، 179 (مختلف الشیعه)، 195ـ196 (منتهی‌المطلب).

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان