زندگی ملا لطفی از مدرسی و مصاحبت سلطان محمد فاتح تا اعدام
نویسنده: دکتر محمدتقی امامی
ملا لطفی از علمای بزرگ قرن پانزدهم، مدرس و مصاحب سلطان محمد فاتح بود و به علت قیافه زردش به ساری لطفی مشهور بود. او مردی شوخ طبع بود، علمای بزرگ زمان خود را مورد انتقاد قرار میداد و با سخنان بیپروای خود همه را دلگیر میکرد؛ از اینرو به دلی لطفی یا لطفی دیوانه نیز مشهور بود (آدیوار،1970، ص 55). سلطان محمد فاتح به علوم علاقه زیادی نشان میداد به طوری تا زمان او علوم جایگاه خاصی در دربار عثمانی نداشت، علوم رایج آن زمان بیشتر فقه، کلام، منطق بود، ولی با شروع سلطنت فاتح فضای جامعه به کلی عوض شده فلسفه، تفکر اندیشه شروع به گسترش نمود، زیرا خود فاتح با آشنائی به زبانهای مختلف اکثر کتابهای مربوط به علوم و اندیشههای دنیای آنروز را مورد مطالعه قرار میداد به طوری که جنبش حروفیه پس از سرکوبی و قتل عام در ایران در سده پانزدهم وارد روملی گردید، در زمان فاتح به دربار عثمانی نیز نفوذ کرد که با فعالیت محمود پاشا صدر اعظم و ملا فنّاری سرکوب شدند (اوجاق قلندریه، 1992، ص 154).
مکتب علوم عقلی فخرالدین رازی از ماوراءالنهر وارد روملی گردید، در زمان سلجوقیان آناطولی نیز نبرد طرفداران این دو اندیشه در آناطولی دنبال شد، در زمان عثمانیها که تعقیب کننده اندیشههای زمان سلجوقیان بودند مکتب عقلیون رازی با فراهم شدن فضای باز در تشکیلات مدارس عثمانی شکل گرفت، کم کم پایگاه خود را مستحکم نمود به طوری که نیمه دوم قرن پانزدهم بزرگترین و شکوفاترین دوره حیات فرهنگی عثمانیان تا آن زمان بود. علما و دانشمندان بزرگی نظیر ملا فناری، ملا لطفی،ابن کمال، ابو سعود را پرورش یافتگان این دوران آوردهاند (چارشلی، 1370، 772). ملا لطفی از شهر توقات به استانبول آمد او شاگرد مدرسه خضر بیگ بود مدرسه او تعقیب کننده اندیشه عقلیون فخرالدین رازی بود.
رساله ملا لطفی از دیدگاه هدف اسلوب شبیه کتاب مناظرات فخرالدین رازی است، سایر علمای عثمانی نظیر ملا فناری نیز نوشتههای خود را با اندیشههای رازی هم آهنگ میکردند به طوری که اندیشه عقلی رازی از طریق او جان تازه گرفت و خضر بیگ فرزند جلالالدین (1459م/ 863 ﻫ)، فرزندش یوسف سنانالدین (1440ـ1486 م) ادامه پیدا نمود (اوزترک، 1987، 203ـ222). سنانالدین ابتدا مدرّس مدرسه ادرنه بود، بعد سلطان محمد فاتح این جوان شایسته را معلم خود کرده و سپس مقام وزارت داد، ملا لطفی نیز ابتدا در کلاس درس ملا خسرو معروف به ابوحنیفه زمان فرزند فرامرز از عشایر ترکمنهای وارساق توقات حاضر شد (دایرةالمعارف اسلامی، ملا خسرو، هامر 1367 ص 780).
با آشنایی با سنان پاشا تحصیلات خود را در نزد سنان پاشا در دربار عثمانی ادامه داد، و یک نوع وابستگی بین استاد شاگرد به وجود آمد و در سایه حمایت استادش به کتابداری کتابخانه دربار برگزیده شد، در اثر مطالعه کتابهای با ارزش کتابخانه دربار نسبت به علمای هم تراز خود برتری پیدا نمود و کلیه دانستههای خود را از منابع اصلی یاد گرفت، به خاطر خوش مشربی جزو مصاحبین سلطان محمد فاتح درآمد، در فلسفه کلام و آزادی اندیشه به ظرفیت بالائی دست یافت (اوجاق زندیق 1998، 207) سلطان محمّد به اتفاق وزیرش سنان پاشا و ملا لطفی آکادومی علوم در دربار عثمانی تشکیل دادند (اوزترک 1987، 222ـ203) و فاتح با این علما به مباحثه میپرداخت، این دو عالم نیز در تمام شادی و غم پادشاه شریک میشدند. پس از آمدن ملا علی قوشچی از دربار تیموریان و آق قویونلو به دربار عثمانی با استقبال بسیار گرم فاتح مواجه گردید، خود و خاندان همراهش از حمایت خوب فاتح برخوردار شدند؛ زیرا او در تکمیل رصدخانه سمرقند به اتفاق قاضی زاده رومی و غیاثالدین جمشید کاشانی نقش داشته و از ریاضیدانهای معروف زمان خود بود که از طرف فاتح روزانه با دویست آقچه به مدرّسی مدرسه ایاصوفیه تعیین گردید (کنهل الاخبار، 2003، ص 194).
با ورود قوشچی به عثمانی در علوم ریاضیات عثمانی پیشرفتهای شایانی صورت گرفت (اسماعیل حامی دانشمند، 1971، ص 328) در کلاس درس او علمای بزرگی حاضر میشدند به طوری که مورخین عثمانی او را اولین بنیانگذار نجوم عثمانی قلمداد میکنند (لطفی گوکر، 1995، ص 101). سنان پاشا بنیان گذار مکتب آزاداندیشی، شاگرد خود ملا لطفی را نزد علی قوشچی میفرستاد تا یادگیریهای خود از قوشچی را به استادش یاد بدهد، چون ملا لطفی از شاگردان عالم و با ارزش سنان پاشا بود که در سایه حمایت او به مقامات بالا رسیده بود.
پس از عزل سنان پاشا از وزارت و زندانی شدن او و تبعیدش به سیوری حصار از طرف فاتح، ملا لطفی نیز با نشان دادن وفاداری خود به استادش با ترک دربار به سیوری حصار رفت و تا وفات فاتح این دو عالم در سیوری حصار بودند. با آغاز سلطنت بایزید دوم فرزند محمد فاتح، سنان پاشا به استانبول احضار و روزانه با یکصد آقچه به مدرسی دارالحدیث ادرنه تعیین گردید. ملا لطفی نیز به ترتیب در مدارس مرادیه بورسه، شهابالدین در فیلیپه و دارالحدیث ادرنه مشغول تدریس گردید، پس از مدتی به مدرسی مدرسه ثمانیه که از بزرگترین مدارس ادرنه بود انتخاب شد. او روزها را در مدرسه و بعد از ظهرها در زاویه شیخ وفا درس میداد، ملا لطفی همانند استادش شاگردان خوب و خوش فکری تربیت نمود، شمسالدین احمد ملقب به ابن کمال شیخ الاسلام سلطان سلیم (یاوز سلیم) یکی از این علما بود، وی محقّقی بود که مایه افتخار عالم اسلام گردید و حدود سیصد اثر از وی باقی مانده است، او را مفتی الثقلین میگفتند (چارشلی، 1370، ص 783).
ابومسعود نیز شاگرد ابن کمال و خواجه سعدالدین مولف تاج التواریخ نیز از شاگردان ابومسعود بوده است (چارشلی، 1370، ص 790).
شخصیت و خوش طبعی ملا لطفی
ملا لطفی در سخنرانیهایش جلودار زبانش نبود بدون در نظر گرفتن کوچک و بزرگ، مقام و منزلت در صحبتهایش از هجو علمای دیگر خودداری نمیکرد. تمام علما، فضلا، بیگ ها، وزرا از سخنان زهرآلود او در امان نبودند، وی به علت داشتن آگاهی و فضیلت بالای خود، خویشان و گذشتگان خود را نیز مورد انتقاد قرار میداد، در حقیقت او فردی بود جسور، صاحب عقل، منقّد، با خوش طبعی و هجوش مشهور بود. نظرات و عقاید خود را آشکار و با صراحت و بیپرده بیان میداشت، او فردی رند مشرب و به دور از هرگونه تعصب بیجا و کوردلی و بدون توجه به لباس و قیافه بود. در زندگی معمولی متواضع ولی در زمینه علمی بسیار سختگیر بود، او شخصیت علمی خود را در دربار سلطانی چون محمد فاتح به اثبات رسانده بود و از دیدگاه تفکر علمی نسبت به هم عصرانش بسیار برتر بود، قلبی بسیار رئوف داشت قبل از شروع کلاسهای تدریس در مدارس یا زاویه شیخ وفا اشکش سرازیر میشد (اوزترک، 1995، 203ـ222).
علت اختلافش با معارضین
چنانکه گفته شد ملا لطفی شوخ طبع بود حتی با سلطان محمد فاتح نیز شوخی میکرد، در مجالس مباحثه با حضور بایزید دوم به انتقاد از علمای بزرگ و نوشتههای آنها نظیر ملا عذاری، ملا عرب، به خصوص خطیبزاده میپرداخت به طوری که رقبای ملا لطفی از این همه علم و آگاهی او در عذاب بودند و با توجه به بسته شدن جو فکری آزاد زمان فاتح و آغاز سختگیریها علیه صاحبان فکر و اندیشه آزاد در زمان بایزید دوم در نتیجه رقبایش توانستند سرنوشت شومی را برایش تدارک ببینند.
اتهام زندیقی و اعدام ملا لطفی
ملا لطفی هر روز صبح قبل از شروع درس حدیثی از بخاری را شرح میداد، روزی به هنگام شرح حدیثی گفت: امام علی (ع) در یکی از جنگهایش با تیری زخمی شد و نوک تیر در بدن امام باقی ماند که به هنگام ادای نماز از بدنش درآوردند، در حالی که گریه میکرد چنین گفت: نماز این است که امام میخواند، نماز ما تنها خم شدن و بلند شدن است (اوزترک، 1995، ص 211).
این صحبت او از طرف یکی از طلابش به صورت غلط تعبیر گردید که نماز تنها خم شدن و بلند شدن است؛ لذا علمائی که از او زخم خورده بودند با رفتن به حضور بایزید دوم، ملا لطفی را یک عالم گمراه که مردم را با سخنرانیهای خود از راه بدر میکند معرفی نمودند و او را با صلاح بسیار وحشتناک آن زمان یعنی زندیقی متهم کردند (اوجاق، زندیق، 1995، ص 209) سلطان بایزید به تحقیق این موضوع دستور داد لذا محکمهای با حضور علمای بزرگ آن دوره نظیر ملا افدال زاده، ملا حمید الدین، ملا خطیبزاده، ملا عذاری، ملا عرب، ملا اخوین و دویست شاهد تشکیل گردید که بعضی از طرفداران ملا لطفی نیز در جلسه دادگاه شرکت داشتند. اولین سئوال دادگاه را چنین مطرح نمودند در حالی که ملا لطفی صاحب علم و فضیلت بالائی است به چه علت راه ذلالت و انحراف را انتخاب کرده است؟
اکثریت شاهدان حاضر در جلسه به تحریک علمای مخالف که در علم و آگاهی با او یارای مقابله را نداشتند در تحریک شاهدان به کفرگوئی ملا لطفی همداستان شدند. از علمای مخالف حاضر در جلسه ملا خطیبزاده و ملا عذاری به قتل او با شمشیر رای دادند (هامر، 1367، ج 1، ص 786). ملا افدال زاده و ملا اخوین با این حکم موافقت نکردند، بالاخره با راضی نمودن ملا اخوین، ملا افدال زاده تنها ماند، حکم قطعی شد. سلطان بایزید دوم با دیدن فتوی علما ناخواسته حکم را تأیید نمود، لذا ملا لطفی در 25 ربیع الاخر 899 ﻫ/ دوم شباط 1494 م در میدان بزرگ اسب (آت میدانی) و سلطان احمد امروزی سرش را با شمشیر از تنش جدا نمودند. بعد از قتل او بسیاری از علما از مرگ او ناراحت شده زندیقی او را به هیچ وجه قبول نداشتند، زیرا به هنگام بردن او به محل اعدام افراد جمع شده در مسیر راهش، اعتقادش به خدا و قوانین اسلام را به تصدیق تماشاچیان سر راهش میرساند، و پشت سر هم کلمه شهادت بر زبان میراند. بعد از جدا شدن سر از تن آخرین کلمه شنیده شده از زبان او کلمه شهادت بود.
امروز نیز در هیچ نوشتهای در مورد زندیقی او به مسئلهای برخورد نمیشود، چه او پس از اعدام در محلّه ایوب در کنار مسجد محمود چلبی به خاک سپرده شد، مرگ او ضایعه بزرگی در تاریخ علوم عقلی عثمانی به حساب میآید و تراژدی مرگ سقراط را در ذهنها زنده کرد (آدیوار، 1970، ص 54) اعدام ملا لطفی اولین و آخرین اعدام طرفداران آزادی فکر اندیشه در عثمانی نبود؛ بلکه در این دوران بسیاری از صوفیان و آزاداندیشان به اتهام ملحد بودن نظیر شیخ بدرالدین، کاظمی طلبه ملا لطفی، قرامافی، اسماعیل معشوقی، شیخ قابض، شیخ حمزه، تمنائی شاعر معروف حروفی ... به همین اتهامات واهی اعدام شدند (کوپرولو، 1986، ص 290).
ملا لطفی صاحب آثار عدیدهای است در حدیث، منطق، بلاغت ادب و ... از آن جمله است: موضوعات العلوم که در این اثر درباره بیش از صد مطلب علمی به بحث پرداخته و هم چنین از آثار مهم دیگر ملا لطفی یکی هم رسالـﺔ تضعیف المذبخ در هندسه است که آن را به زبان عربی تألیف کرده است. از ملا لطفی منظومه نیز به جای مانده و نمونه ای از اشعار منتصب به ملالطفی:
چشم از عشق نپوشید چه بگویم
هنوز اندر پی وصل اوییم
|
|
دست نیافتم بر او چه بگویم
دعایمان نشد مستجاب چه بگویم
|
(چارشلی 1991، 794).
منابع
1. Kurdakul. Necdet, Butun yonleriyle Bedreddin. ISTANBUL, 1977.
2. Kopkulu. M. Fuad. Turkedebiyati TARiHi, ISTANBUL, 1986.
3. Adivar Adnan, osmali TURKLERINDE iLiM ISTANBUL, 1970.
4. SeNTURK, M. Hudai, KUNHUL. AHBAR ANKARA, 2003.
5. Goker Lutfi. ULUG BEY. ISTANBUL, 1995.
6. OZTURK. Nazif, Molla Lufti, TURKUNYASi No47, 1987.
7. YASAROCAK, AHmet, KAKENDERiLER. ANKARA, 1992.
8. __________________ , islamin macerasi, ISTANBUL, 2010.
9. __________________ , ZiNDIKLAR VE MULHiDLER ISTANBUL, 1998.
10. اوزون چارشلی، اسماعیل حفی، تاریخ عثمانی، ترجمه دکتر وهاب ولی، موسسه مطالعات تحقیقات فرهنگی تهران،1370
11. ISLAM ANSIKLOPEDISI, C. 5. 8. 6. 6
12. NiHAD, SAMi, BANArLi Resimli, TURKEdebiyATi TARiHi, II, S, 653. ISTANBUL, 1983.
13. DANISMEND, ismail Hami, C. 1, S, 328, ISTANBUL, 1971.
14. پورگشتال، هامر، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمه میرزا زکی علیآبادی، به اهتمام جمشید کیانفر، انتشارات زرین، 1367.