متون تاریخی زرتشتیان به فارسی
نویسنده: حمیدرضا دالوند
زرتشتیان امروزی مبدأ تاریخ خود را پادشاهی یزدگردسوم آخرین پادشاه ساسانی میدانند. این دوره در ذهن آنان شاخصی برای تعریف و تفکیک دو بخش از تاریخ است: بخشی که روزگار رونق و شکوفایی دین است و بخش دیگر روزگار فروپاشی اقتدار دینی و زمانهپریشانی و نابسامانی و سقوط تشکیلات گسترده از والاترین جایگاه به پایینترین حد یعنی اقلیتی که برای ماندن و ادامه حیاتش باید به فاتحان جزیه بپردازد. پس تاریخ در نزد آنان سکهای است با دو رو: یکی سفید و دیگری سیاه. یکی نور، یکی تاریکی، یکی اهورایی و دیگری اهریمنی. مهمترین پیآمد این سقوط و شکست و فرو غلطیدن از سفیدی به سیاهی، انکار زمان حال توسط آنان بوده است. تن ندادن به تاریخ و آنچه پیش آمده است. پیروان دین کهن نزدیک به یک هزاره و نیم است که در نقطه تلاقی این دو وجه تاریخ ثابت ایستادهاند، نه آنچه روی داده است را میپذیرند و نه آنچه بوده است را فراموش میکنند.
گذشته و آینده، نه اکنون، محتوای تاریخ است. گذشته هم نه همه، تنها فرازها و روزگاران شکوه؛ نه فرودها و پریشانیهای پیش از یزدگرد. آینده نیز الگویی از پیش تعیین شده دارد که برگرفته از متون دینی است. تاریخ زرتشتی همچون همه ادیان، تاریخی است که آغازی دارد و به انجامی معین میانجامد. رویدادها و پریشانیها گاه پیآمد گناهان آدمی است و نیز شکستها و پیروزیها طبق روندی معین با مدیریت و خواست اراده خدایان و ایزدان، متناسب با رفتار و عملکرد آدمیان رقم میخورند.
زرتشتیان شکوه از دست رفته را در روزگاری جستجو میکنند که تهمورث اهریمن را افسار زده بود و سی سال چون باره به زیر پای داشت. در پادشاهی جمشید که فرازین زمان شکوه و اقتدار را پدید آورد. پادشاهی که تمدنساز بود و بسیار چیزها آفرید، تا جایی که به اغوای اهریمن اندیشید آفریدگار است. او که هفت چیز شگفت در پارس کرد، سرانجام ناسپاسیاش به یزدان پاک وی را به نیستی و پریشانی کشاند. سرگذشت او قرینهای برای کل تاریخ ایران است. ایران شکوهمندی که چون جم در چنگال ضحاک گرفتار آمده و اگر تا جنگلهای چین هم بگریزد، به تیغ ارهی او دو نیم خواهد شد.
آنها شکوه از دست رفته را با برجسته کردن سرگذشت خسرو انوشیروان ساسانی برای خود زنده میکنند: پادشاهی که با راهنمایی یکی از دشمنان پدرش بنام دستور یونان به راه راست و مردمداری آمد. عدالت پیشه کرد. پندها یونان دستور را شنید و بکار بست و برای پسینیان خویش بر جای گذاشت. او که بر هر کنگره از تاجش اندرزی نوشته شده بود. دادگریاش آوازه بود و بر ایرانیان نیز به مهربانی رفتار مینمود. به دانش اهمیت میداد و خردمندی چون بزرگمهر حکیم را وزیر خود ساخته بود.
این واپسین شکوه تاریخ ایران چنان برای بازماندگان دین کهن ارزش و اهمیت یافته است که خلفای اسلامی را هم به پیش جنازهاش به نماز و نیاز وا داشتهاند و شاید برای توجیه این شکست تلخ چنین ساختهاند که نوشیروان عادل هم آمدن آنان را پیشبینی کرده بود و سالها در دخمهاش انتظار دیدار خلیفه مسلمین را میبرد.
یزدگرد را نه پادشاهی بیکفایت که ملک از کف داد بلکه شهیدی مظلوم میدانند و هنوز کشندگانش را خیانتکار برمیشمارند. پسرش چنان شجاع و ایراندوست است که عمرخطاب خلیفه مسلمانان را مقهور خود میسازد و مورد عتاب قرار میدهد که پدران ما چه رنجها بردند تا ملک ایران آباد کردند و شما، چنان که در دین آمده است، این همه آبادانی را چگونه ویرانه خواهید ساخت. دخترانش عصمت و پاکدامنی ایزدبانو اردویسور اناهید را دارند. یکی به همسری امام حسین(ع) در آورده میشود و عروس خانوادة پیامبر میشود و یکی دیگری در کوه محو میشود تا نیالوده باقی بماند.
آنچه در روزگار پس از ساسانی برایشان اهمیت دارد، بقا و زنده نگه داشتن دین است و آن که بیش از هر کسی در این پریشانیها تلاش میکند، دستوران و هیربدان هستند که هم مسئولیت شرح و تفسیر متون کهن بنابر شرایط روز را دارند و هم باید به حاکمان زمان حساب پس بدهند. این دین مردان پرهیزکار نه دارای نیرو و دانایی معمول و ظاهری که برخوردار از کراماتی الهی هستند و تنها به نیروی یزدانی است که در سختترین لحظهها پیروان دین کهن را از دست سلطان محمود غزنوی، جهانشاه قراقویونلو، شاه نظام حاکم یزد و... نجات میدهند، حتی اگر اثبات حقیقت کیش کهن در گروه اره شدن پیکر دستور بندار باشد!!
افسانه پردازیهای تاریخی زرتشتیان روزنی برای گریز از واقعیتهای تلخ روزگار و شاید شانه خالی کردن از بار مسئولیت و پذیرش شکست توسط دستوران و موبدان و متولیان دینی باشد که روزگاری یکه تاز میدان بودند و هرگز رقیب را برنمیتابیدند ولی اینک خود به پریشانی و زیر دستی افتادهاند. و یا، افروختن آتش امید در دل اندک پیروانی که بر جای ماندهاند. دستوران زرتشتی در پی شکست بزرگ ناگزیر به قرائت ویژهای از تاریخ بودند. قرائتی که شکوه پیشین را نشان دهد و آیندهای امیدبخش در پایان هزاره را ترسیم کند. از این رو ظرفیتهای موجود دین، بویژه آمدن نجات بخشان را بکار گرفتند و بر مبنای متون کهن پیشگوییهای تاریخی را تدوین کردند و تاریخ روزگار شکست و پریشانی را تا پایان هزاره سامان بخشیدند و در قالب رسالههای مکاشفهای مدون ساختند. آثاری که با توجه به بیثباتیها و فراز و فرودهای تاریخ ایران، مورد توجه جامعه غیر زرتشتی هم قرار گرفت. حاصل ترسیم گذشته پرشکوه و آینده امیدبخش، گرچه سبب شد تا امروز تاریخ پس از ساسانیان این دین در تاریکی فرو رود ولی پایبندیشان به میراث کهن را تضمین کرد و در دشوارترین لحظهها بدیشان امید بخشد. دستاورد بزرگ این مقاومت گنجینهای از متون کهن با ارزشهای زبانی و تاریخی برای ایرانیان است. همچنین، تاریخ جامعه دینی زرتشتی نه تاریخ یک قوم یا اقلیت دینی که لایههای پنهان و درونی فرهنگ و تاریخ کهن ملت ایران است. ملتی که اگرچه با رویی گشاده دین جدید را پذیرفته است ولی هنوز چشمی به میراث نیاکان دارد.
زرتشتیان هر چند با همه فراز و فرودها تا به امروز در ایران ماندهاند ولی با پناه بردن به سرزمین پهناور و آرام هندوستان فرصت بیشتری برای حفظ میراث کهن پیدا کردند و در سدههای ۱۸ و۱۹م با برقراری ارتباط با دنیای غرب و ورود به مدرنیسم، هم در جهانی ساختن میراث یاد شده کوشیدند و هم پیشتر از دیگر ادیان شرق به اصلاح و نوسازی دین خود دست زدند و سنت را مطابق ارزشهای مدرن تعدیل کردند.
تاریخ اساطیری
الف) پیشدادیان: کیومرث به عنوان نخستین انسان در فرهنگ ایرانی و آموزههای زرتشتی جای دارد.1 دو قطعه درباره او: یکی با عنوان معنی گیومرد در برگ 4V نسخه ش 55,Haug10 کتابخانه ملی مونیخ2و دیگر میان برگهای 136 ـ 138 جنگ ش XXV I, Suppl.pers. 1191 کتابخانه ملی پاریس، زیرنام داستان پیدا کردن کیومرث فهرست شده است.3
طهمورث/ تهمورس با عنوان دیوبند چنان توانی داشت که بر دیوان چیره شده بود و سر آنها را به زیر پا آورده بود.4 او نمونهای از اقتدار پادشاهان ایرانی است. خواه اقتداری عینی و ظاهری و خواه اقتداری نمادین و نشانی از رام کردن اهریمن و دیو نفس و دیگر مفاهیم دینی در گستره فرهنگ عرفانی ایران باشد، روزگار او دوره فرازی در تاریخ اساطیری و کهن ایرانیان است. از داستانهای طهمورث دیوبند سرودههایی در دست است که سرایندگان آنها به درستی روشن نیست. آموزگار بر مبنای دستنویس LI.Suppl.Pers.38 کتابخانه ملی پاریس که میکروفیلمی از آن به ش917 در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود، آنها را در شمار سرودههای نوشیروان مرزبان کرمانی آورده است.5 این نظر را با توجه به متن همین سروده در روایات داراب هرمزدیار6 که منقول از روایت بهمن اسفندیار و یا بهمن پونچیه است، تا اندازهای میتوان بپذیرفت. زیرا تا آنجا که میدانیم مطالب روایت یاد شده سرودههایی هستند که بطور عمده در حلقه دستوران کرمان، بویژه توسط دستور نوشیروان و شاگردانش، فراهم آمدهاند ولی آنچه سبب تردید میشود این که دستنویس یاد شده پاریس مجموعه سرودههای داراب هرمزدیار از کتاب مینوی خرد است و این چند سروده کوتاه7 پیوست آن هستند و به ظاهر برمیآید سروده خود داراب باشند. همچنین در هیچ جای این سرودهها به نام سراینده آنها اشارهای نشده است از اینرو دشوار است بتوان گفت سراینده واقعی آنها کیست:
۱. داستان خورش اهریمن (این عنوان از نگارنده است). سرودهای است در ۵۰ بیت که با مقدمهای کوتاه چنین آغاز میشود:
به لطف جهان دار جهان آفرین
زگفتار آن موبد دهلوی
برآورد او رازهای نهان
زهر یک بدی بود پرهیزکار
|
|
بگویم زگفتار دستور دین
بگویم یکی داستان پهلوی
ره راست آراست اندر جهان
وهی را همیشه بُدی آموزگار
|
آن گونه که از این چند بیت برمیآید سراینده بر پایة گفتار یک دستور پازنددان و پهلویشناس هندی که در هندوستان یگانه بوده است، داستان را به نظم آورده است. پس نمیتواند او نوشیروان یا شاگردانش که در کرمان زندگی میکردند، باشد. در نتیجه با قطعیت میتوان گفت این قطعه از سرودههای یک ناظم پارسی و به احتمال بسیار خود داراب هرمزدیار است که مجموعه یاد شده، بویژه مینوی خرد آن، سروده اوست.
در این داستان زن طهمورث روزی از او میپرسد این اهریمن که شب و روز بارة توست و در زیر پای تو میتارد، خورش او چیست؟! پادشاه پاسخ داد من هم چون تو در شگفت بودم تا این که روزی از خود او پرسیدم، گفت:
خورشن مرا دادن اندر جهان
حرام و پلیدی و جرم و گناه
|
|
بدی کندی و گنه مردمان
خورشن مرا دان ای پادشاه
|
و ادامه میدهد که هر روز مردم جهان بیشتر گناه کنند من نیرومندتر و قویتر شوم و هر روز که گناهی نکنند آن روز بسیار گزند بینم و ناتوان گردم. در پایان این پند از زبان طهمورث به زنش داده میشود که هر گونه خوردنی بیواج یا باج همانا خوردنی است برای اهریمن.8 افزون بر نسخه LI,Suppl.pers.38 کتابخانه ملی پاریس9و میکروفیلم آن در دانشگاه تهران، در نسخه S.H, XIII روایات داراب هرمزدیار، برگ 103 این داستان آمده است.10
۲. داستان دیگر طهمورث درباره چگونگی آزاد شدن اهریمن و نابود شدن طهمورث است. این نیز سرودهای است که افزون بر دستنویس پاریس و نسخه S.H روایات داراب هرمزدیار، در متن چایی روایات11 هم آمده است: چنین است که اهریمن چون سی سال بر زیر پای طهمورث بود به تنگ آمد و زن طهمورث را فریب داد تا به پرسد آیا بوده است به هنگام سواری بر اهریمن هیچ ترسیده باشد؟ زن این پرسش را از پادشاه میپرسد و او پاسخ میدهد هنگامی که اهریمن با شتاب از البرز فرود میآید، میترسد. چون این پاسخ را زن به اهریمن میرساند. روز بعد که طهمورث را بر پشت خود از البرز فرود میآید. با شتاب بر زمین میکوبد و رهایی مییابد.12
جمشید بزرگترین و نامبردارترین پادشاه پیشدادی در تاریخ اساطیری ایران است13و به عنوان نمونهای یاد کردنی از شکوه ایران، جایگاه ویژهای در نگاه زرتشتیان به گذشته دارد و بیشترین رسالهها درباره او فراهم آمده است: سرودهای در ۷۲ بیت که هم در روایات داراب هرمزدیار آمده است14و هم در نسخه LI, Suppl. Pers. 38. کتابخانه پاریس15 که میکروفیلم آن به ش ۹۱۷ در دانشگاه تهران است. همچنین در نسخه S.H,VIII روایات داراب هرمزدیار وصف شده است.16 عنوان آن در روایات چنین است: آگاه کردن سروش جمشید را از مرگ طهمورث و بیرون آوردن جم، طهمورث را از شکم ابلیس و پیدا شدن درد بر دست او.
چون اهریمن، طهمورث را بر زمین زد تا بمرد آن را فرو بلعید و طهمورث ناپدید گردید. برادرش جمشید در پی او میگشت. سروش او را خبر داد که در شکم اهریمن است و راهنمایی کرد که به بیابان برود و برای اهریمن سرود بخواند و چون ظاهرگرد به او پیشنهاد لواط دهد و به او نزدیک گردد و از پشت وی دست فرود کند و طهمورث را بیرون آورد. او این کار را کرد و تن مرده طهمورث را از شکم اهریمن بیرون آورد اما دستش به دردی سخت گرفتار آمد تا در خواب دید که گاوی آمد و بر آن گمیز کرد تا خوب شد. از آن زمان به بعد گمیز گاو اهمیت پیدا کرد و در پادیابی بکار برده شد. چنان که با ساختن استودان برای طهمورث توسط جمشید بود که استفاده از استودان نیز رواج یافت.17
در نسخه 201/4 کتابخانه ملی پاریس، برگ ۱۱۶، سرودهای درباره تاریخ طهمورث و جمشید آمده است که توسط فهرست نگار به درستی توصیف نشده است و نمیدانیم آیا همین داستان یا متنی دیگر است؟18 باز در ادامه داستان طهمورث و جمشید در دستنویس ش LI,Suppl.Pers.38 پاریس داستان پادشاهی جمشید به نظم کشیده شده است. هر چند نسخه افتادگی دارد و داستان نیمه تمام بر جای میماند ولی چنین که آمده است، در سرایش متن از شاهنامه استفاده شده است و برای برخی رویدادهای داستان به آن ارجاع میشود:
به مردم بیاموخت سر به سر
|
|
به شهنامه هست این یکایک خبر19
|
ولی داستان روایتی متفاوت از شاهنامه است، بویژه در پایان آن که جمشید از دست ضحاک با خواهرش به کوه پناه میبرد و باز دچار افسون ضحاک میگردد و فریب میخورد.20 چنان که برمیآید، این داستان یا از سرودههای داراب هرمزدیار است، تنها به اعتبار حضورش در این مجموعه و یا سروده مرزبان راوری به اعتبار تک بیت بالا که زاخو بدان اشاره کرده است.21 نکته با اهمیت این که داستان ادامه داستان قبلی از زندگی طهمورث است چرا که در آن پایان داستان طهمورث و آغاز داستان جمشید آمده است:
زطهمورث این نظم گفتم تمام
که چون بود شاهی و آرام او
چسان شد سرانجام آن گیرودار
|
|
بگویم زجمشید شه نیک نام
همان نیک نامی و هم کام او
همان پادشاهی و عیش و قرار22
|
در این متن به تخت نشستن جمشید اشاره میشود و هنرهایی چون ساختن لباس و سلاح، رواج سدره و کشتی، پدید آوردن طبقات چهارگانه اجتماعی، ساختن کشتی و رواج دریانوی، ساختن زیورآلات و عطرها، پدید آوردن علم پزشکی و داروسازی و... که به مردم آموخت، یاد میگردد. تا این که در روز خرداد ماه فروردین قفلی بزرگ بر دروازه دوزخ میزند و اهریمن و دیوان را در آنجا زندانی میکند و نوروز را بنیاد مینهد. هفتصد سال مردم در آرامش هستند ولی اهریمن راهی پیدا میکند و از دوزخ به در میآید، جمشید را فریب میدهد و او ادعای خدایی میکند. به همین سبب آرامش و شکوه پادشاهی او از میان میرود. با چیره شدن ضحاک خود و خواهرش جمه به کوهی با چشمههای فراوان پناه میبرد. در آنجا اهریمن هم به شکل آدمی درمیآید و به نزد وی میرود و با وی دوست میشود. سرانجام خواهر خود را به جمشید میدهد و خواهر جمشید را به عقد خود در میآورد. اما از وصلت جمشید و آن پری خرس و میمون و دوال پای و... پدید آمدند.23 این متن در نسخه S.H روایات داراب هرمزدیار هم آمده است.24
حکایت شاه جمشید و قصه جمه و حقیقت در باب مرگ جمشید، سرودهای است از نوشیروان مرزبان کرمانی در ۸۴ بیت که در روایات داراب هرمزدیار هم آمده است.25 نسخهای از آن به ش LXIV,suppl.Pers. 1022/3 و نیز ش209/3 در کتابخانه ملی پاریس نگهداری میشود26 که میکروفیلمی از آن به ش 2/914 در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران است.27 نسخهای از آن هم در دستنویس Bu29 است که وست شرح کرده است.28 این داستان روایت پایان کار جمشید است که در داستان نیمه تمام دستنویس LI,Suppl. Pers. 38. ناتمام مانده بود. با این حال، سرودهای متفاوت است. گویا داراب هرمزدیار براساس این سروده نوشیروان مرزبان و نیز داستان جمشید در شاهنامه فردوسی سروده خود را پدید آورده است. به هر روی بنابر سروده نوشیروان، جمشید پس از فرار به کوه و بازفریب خوردن از ضحاک و اهریمن و سالها دربدری در جنگل چین، سرانجام بدست ضحاک و اهریمن در حالی که به میان درختی پناه برده بود، به دو نیم میشود و در جهان دیگر به دوزخ میآفتد تا با شفاعت زرتشت به همیستگان بازمیگردد و هزار سالی هم آنجاست، سپس به گروثمان برمیشود و به آرامش میرسد.29
پرسش و پاسخ در اینکه خدای تعالی نور جمشید را پس گرفت، به که داد؟ قطعهای به نثر فارسی در برگ ۱۷۶ نسخه 52, Haug 7,14 کتابخانه ملی مونیخ30 و کتاب جمشید و ناهید با عنوانهای دیگر، جمشیدنامه، قصه جمشید، خورشید و جمشید؛ متن دیگری است درباره روزگار شکوه جمشید که دو نسخه از آن: یکی به ش 211 در ۱۲۲برگ و دیگری به ش LX, suppl. Pers, 1094 در کتابخانه ملی پاریس نگهداری میشود.31 این کتاب گرچه برمیآید داستان عامیانه است ولی نشانی دیگر از رواج متون مربوط به شکوه روزگار جمشید در میان زرتشتیان است.
گذشته از رسالههای بالا مهمترین متن درباره وصف شکوه پادشاهی جمشید، رسالهای کوتاه با عنوان هفت چیز شگفت که جمشید در پارس کرد، میباشد. این رساله کم و بیش با تفاوتهایی در عنوان به نثر و به نظم در دستنویسهای گوناگون آمده است: گویند که جمشید در پارس خانهای ساخته بود و هفت چیز شگفت در آن خانه درست کرده بود که اسکندر آمد و همه را ویران کرد:
۱ـ چراغی که بیروغن میسوخت
۲ـ مرغی در برابر آن خانه به ته آسمان که از خورشید سایه نمیگرفت ولی اگر کسی به برابر او میایستاد بر او سایه میافکند و اگر هزار کس میایستاد بر همه سایه میافکند
۳ـ بربطی که چون باد بر آن میوزید مینواخت
۴ـ مگسان زرین که اگر کسی زهر خورده بود با شنیدن صدای بال آنها خوب میشد
۵ ـ صراحی که به صد رنگ شراب، هر رنگی برای یک فرد خاص، از آن بیرون میآمد
۶ ـ تندیس مردی به میان آب که داوری میکرد و دروغگو و ناحق را به زیر آب میبرد و راستگو را به روی آب میآورد
۷ـ گنبدی که نیمی از آن سفید و نیمی سیاه و هر کس که میمرد در بامداد روز چهارم روان او بر آن گنبد میآمد و اگر به سوی سفید رنگ قرار میگرفت، اشو بود و اگر در سوی سیاه که دروند.
از این رساله که صورت نثر آن در روایات داراب هرمزدیار به نقل از روایت کامه بهره و نیز صورت منظوم زیرنام آغاز کیفیت شاه جمشید که در پارس هفت چیزها از حکمت خود ساخته بود، آمده است32دستنویسهای زیر گزارش شدهاند: نسخهای میان برگها 191ـ192 دستنویس ش 111(482) کتابخانه ملافیروز.34 نسخهای به ش Sـ135/3 در کتابخانه مهرجی رانا.33 نسخهای منظوم، میان برگهای 100 ـ 103 جنگ ش 227 کتابخانه مؤسسه کاما.35 در کتابخانه ملی پاریس نسخههای ش LXIV,suppl.Pers.1022/8.، برگ 69 که میکروفیلمی از آن به ش ۹۱۴ در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود36؛ نسخه ش 202؛ و نسخهای به ش 209/8 گزارش شده اند.37 در کتابخانه ملی مونیخ نسخههای ش12, Müller 97, 7، برگ 28ـ29؛ ش 52, Haug 7/3؛ و ش 55, Haug 10, 1.d.29 همگی نسخههایی از این رساله هستند.38 نسخهای میان برگهای ۲۰ ب ـ ۲۱ ب دستنویس ش 1942/9 کتابخانه بادلیان، ش225 مجموعه اوزلی، مورخ 1153ق/ 1740م است.39 و نسخهای دیگر میان برگهای ۱۹ و ۲ و ۵پ جنگ ش 13522 کتابخانه مجلس شورای اسلامی پراکنده است. اغلب دستنویسهای این رساله به نثر هستند و تنها صورتهای منظوم متن ص ۴۱۶ جلد دوم روایات داراب هرمزدیار و نسخه ش 227 موسسه کاما است. رشید شهمردان صورت منظوم این رساله را با عنوان آغاز کیفیت شاه جمشید که...، سروده موبد برزو قوامالدین میداند40 که همان متن منقول در روایات داراب هم هست. از این رو باید گفت ظاهراً تنها نظم آن سرودة این دستور نامدار پارسی است.
قصه افراسیاب ابن پشنگ؛ سرودهای دیگر از نوشیروان مرزبان کرمانی است که در روایات هم آمده است.41 درباره نبرد رستم و افراسیاب است و کمربندی که اهریمن به افراسیاب داده است و سرانجام پیروزی رستم به یاری ایزدان و اشاسفندان و گرفتن آن کمربند از او و یافتن گرگ و اژدر به میان آن. از این سروده نسخهای در دستنویس Bu29 است42 و نسخهای دیگر به ش 124(250),II در کتابخانه ملافیروز است.43 گرشاسبنامه نیز از جمله متنهایی است که در ادبیات فارسی زرتشتی بدان پرداختهاند.
ب) تاریخ کیانیان44 شاید به سبب توجه فراوانی که به زندگی زرتشت شده است، در متون موجود فارسی زرتشتی کمتر مورد توجه است و درباره یک چند پادشاه آن دوره که نام برده شده است، به طور عمده از مطالب شاهنامه استفاده کرده اند. در این دوره آن که اهمیت یافته است، زرتشت و گشتاسب است. مهمترین رسالههای فارسی زرتشتی درباره پادشاهان کیانی عبارتند از: کیخسرونامه، دو دستنویس از آن به ش Sـ116 در کتابخانه مهرجی رانا آمده است که هر دو ناقص هستند. همچنین هیچ توضیحی از محتوای متن و نویسنده آن بدست داده نمیشود.45 قطعهای کوتاه با عنوان اهوش شدن کیخسرو و همراهان او به ش 52, Haug,7,26، برگ 232، هم در کتابخانه ملی مونیخ است.46 داستان سوسن رامشگر که داستانی ضمنی میان داستان نبرد کیخسرو و افراسیاب است، سرودهای است در ۶۲ برگ به ش Sـ43 در کتابخانه مهرجیرانا.47
داستان گشتاسب و لهراسب به ش Sـ44 و داستان اسفندیار به ش Eـ32 در همان کتابخانه.48 همچنین زالنامه به ش 101(285),3 در کتابخانه ملافیروز، کتابت دستور ایرج جی در 1245ی و قصه رستم و اسفندیار به ش Fـ83 در کتابخانه مهرجیرانا49که همگی اقتباس یا گلچین از شاهنامه فردوسی هستند. داستان داراب پسر بهمن اسفندیار که دختر فیلقوس پادشاه روم را گرفت به ش 55, Haug10,1a,3 کتابخانه ملی مونیخ50 و نیز قصه فیروز پسر دارا و بهمن پسر اسفندیار به ش Gـ6 در کتابخانه مهرجیرانا،51 دیگر متنهای فارسی زرتشتی در باره کیانیان هستند.
افزون بر رسالات بالا، در گنجینه مانکجی کتابخانه مؤسسهکاما کتابی ۴۰۰ برگی بدون تاریخ و نام مؤلف، به ش160 زیر نام تاریخ کیان نگهداری میشود که به تاریخ اساطیری ایران از آغاز تا پایان ساسانی میپردازد52و دابار از کتابی بنام داستان باستان از آنِ مانکجی هوشنگ هاتریا یاد میکند که در 1276ق. برای استفاده دانشآموزان مدارس زرتشتی یزد و کرمان بکوشش هرمزدیار چاپ شده است.53 از این رو گمان میرود تاریخ کیان که در مجموعه مانکجی است، خواه اثر خود او و خواه اثر دیگری، همین متنی باشد که زیر نام داستان باستان چاپ شده است. کتاب گوشهای از فرهنگ ایران باستان ترجمه و نگارش فرهاد آبادانی که سال1348 توسط کانون زرتشتیان شریفآباد یزد در تهران چاپ شد، از دیگر آثار متأخر زرتشتیان درباره تاریخ ایران باستان است.
زندگی زرتشت پیغمبر
زراتشت نامه، زرتشتنامه و یا مولود زرتشت از کهن سرودههای فارسی زرتشتی که پیش از سده هفتم هجری توسط کیکاوس یا کاوسکی پسر کیخسرو در بحر متقارب سروده شده است و در چاپ روزنبرگ با همه اضافات 1581 بیت دارد.54 این رساله را در آبان 647 یزدگردی زرتشت بهرام پژدو بازنویسی میکند و سرودهای در ۴۷ بیت با عنوان اندر ستایش یزدان و ختم کتاب گوید، بدان میافزاید.55 همین سبب میشود که گمان کنند سراينده کل منظومه زرتشت بهرام است56 ولی در دهه 60 سده بیستم میلادی بتدریج روشن شد که کاوس کیپور کیخسرو سراینده و پدید آورندة اصلی زرتشتنامه است.57 زراتشتنامه کهنترین مجموعه حماسی دینی در ادبیات فارسی است که کاوسکی رازی به اشارة موبد آن سامان و تحت تأثیر خوابی که میبیند، با حمایت و تشویق پدرش کیخسرو پور دارا از روی متون کهن بویژه کتاب پنجم و هفتم دینکرد، گزیدههای زادسپرم، وجرکرد دینی و...، آن را میسراید.58 کاوسکی در حماسهسرایی دینی پیرو و دنبالهرو فردوسی است. زبان آن روان ساده و استوار است. واژگان و اصطلاحات عربی در آن بندرت یافت میشود و در برابر، مفاهیم دینی زرتشتی به پهلوی و اوستایی در آن فراوان است.59 زراتشت نامه دربردارنده مطالب زیر درباره زندگی زرتشت پیامبر است: سرآغاز کتاب، گفتار اندر سبب نظم کتاب، سخن شاعر در حسب حال و نسب خود، زادن زرتشت، معجزات زرتشت، فرازهایی از دوران کودکی او چون خرد او در هفت سالگی و بیمار شدن وی و مناظرهاش با جادوان، کردار زرتشت در جوانی، سی سالگی زرتشت و آمدن به ایران و گذشتن از دریا و خواب دیدن او و رفتن به کنار رود وهدایتی و دیدار با بهمن امشاسفند و به معراج رفتن و همپرسگی با یزدان که آغاز نبوت و پیامبری اوست؛ پرسشهای زرتشت از یزدان و توصیههای امشاسفندان به زرتشت؛ بازگشت زرتشت از معراج و رواج دین از جمله جنگ با دیوان، رفتن به دربار گشتاسب شاه در بلخ و مناظره با حکیمان، دعوی پیغمبری و عرضة اوستا، معجزات زرتشت در دربار گشتاسب، پذیرش دین وی در دربار گشتاسب، آیینهایی که زرتشت بنیاد نهاد و اندرزهایی که به گستاسب شاه داد، بیمرگی خواستن زرتشت از خداوند و نپذیرفتن آن و خوراندن انگبین به زرتشت و آگاهی او از راز هستی و دیدن درخت هفت شاخ زرین و سیمین و برنجین و رویین و ارزیری و پولادین و آهنی و تفسیر آن توسط خدا برای زرتشت و... این بخش که از روی زند اوست سروده شده است، همان متن زند بهمن یسن است که صورت پهلوی و فارسی آن در دست است.60
زرتشتنامه به سبب اهمیت و ارزشی که در نزد زرتشتیان داشته است، بارها کتابت و نشر شده است. از این رو دستنویسهای فراوانی از آن بر جای مانده است: نسخههای ش 107(364) مورخ 1095ی؛ ش 121(235)/4؛ ش 124(250),III و ش127(272) مورخ 1228ی در کتابخانه ملافیروز.61 دستنوشتههای ش Fـ49 مورخ ۱۲۲۸ی؛ ش Sـ125 و Sـ126 و Sـ136 و ش Gـ905/1 کتابخانه مهرجیرانا.62 و در گنجینه مانکجی کتابخانه مؤسسهکاما نسخههای ش149 مورخ 1044ی؛ ش 372 مورخ 1011ق؛ ش 235؛ ش288؛ ش210 و ش 353 را باید یاد کرد.63 کاتراک در فهرست خود از کتابخانههای شخصی پارسیان، نسخههای زیر را آورده است: ش61 از آن کتابخانه موبد مروان جی فریدون جی نالا در سورت مورخ 1187یِ؛ ش 244(d) متعلق به کتابخانه موبد پیروج شاه فرام روز پودی در نانپورا سورت، مورخ 1205ی؛ ش 363 از آنِ کتابخانه اردشیر نوشیروان جی در بندر سورت حدود 1107 یا 1117ی؛ ش 419(b) متعلق به کتابخانه هیربد بهمن جی اسفندیار جی فرام جی رَبَدی در رستم پورا سورت، کتابت 1068ی؛ ش 564 مجموعه اهدایی موبد سهرابجی فرام جی وکیل به در مهر بروچ؛ ش 588 در کتابخانه هیربد بهمن جی اسفندیار جی دستور رَبَدینا در رستم پورا سورت ؛ ش 800(b)، نسخهای ناقص در ۱۱ برگ در کتابخانه دستور خورسید جی فیروز جی پستون جی در بلسار.64 نسخهای ناتمام در 929 بیت زیرنام خمسه زرتشت درون دستنویس Bu29 روایات.66 نسخهای به ش LIII(BUL) کتابخانه دانشگاه بمبئی، کتابت 1164ی.65
در کتابخانههای اروپا و آمریکا نیز دستنویسهایی از زرتشتنامه فهرست شدهاند: در کتابخانه ملی پاریس نسخههای ش LV,suppl. Pers. 200, 2 کتابت 1103ی زیر نام کتاب زرتشت پیغمبر؛ شLVI,suppl. Pers. 199 کتابت1205ق/1791م؛ شLXVIII,suppl. Pers.48,1 کتابت 1103ی/ 1734م؛ ش 197، مورخ 1205ق؛ ش198، کتابت 1103ی/ 1734م؛ ش 199 و ش199,4 که مقدمه زرتشتنامه است.67 نسخههایی به ش Roy.16 B.Viii کتابت سده 17م و ش Add.27,268 مورخ 1046ی/ 1677م در کتابخانه موزه بریتانیا.68 در کتابخانه ایندیا آفیس نسخههای ش 2819 زیر نام مولود زرتشت69 و نسخه ش No.CCXIII، کتابت سده 18م.70 نسخههایی به ش 1947، ش 40 مجموعه اوزلی، به احتمال کتابت 1811م و ش 1948 در کتابخانه بادلیان.71 نسخهای به ش 72, Haug 27، کتابت 1022ی در کتابخانه ملی مونیخ.72 نسخهای به ش695، کتابت 1064ـ 1066ق در کتابخانه عمومی دولتی سالتیکوف شدرین در سنپترزبورگ.73 این همان نسخه معروف سنپترزبورگ است که در دست روزنبرگ بوده است و در مقدمه چاپ خود آن را شرح کرده است.74 در کتابخانه دانشگاه هاروارد هم نسخهای از آن به ش MS.Pers.16 نگهداری میشود.75
در ایران هم نسخهای به ش 17646 در کتابخانه ملی؛76نسخهای به ش179، کتابت 1268ق به مالکیت موبد نوروزجی بن مانکجی بن مهربانجی، در کتابخانه دانشکده ادبیات مشهد؛77و میکروفیلمهای ش 91ـ ف از روی دستنویس Suppl.Pers.48 کتابخانه ملی پاریس؛ ش 1297 ـ ف از روی دستنویس Roy.16.B, 8 کتابخانه موزه بریتانیا و ش 1478ـ ف از روی نسخهش Add.27268 همان کتابخانه، که همگی در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشوند.78 افزون بر دستنویسهای بالا، فهرستنویسان و پژوهشگران نسخههایی خطی فهرستهایی از دستنوشتهها و چاپهای زرتشتنامه بدست دادهاند.79
نظر به اهمیت زراتشتنامه، پژوهشگران و ایرانشناسان سده ۱۹ اروپا چون توماس هاید، انکیتل دوپرون، اشپیگل، دارمستتر، وست و بلوشه درباره آن نوشتهاند.80 انکیتل دوپرن آن را در 1760م به لاتین ترجمه کرده است و نسخهای از آن به ش LXIX,2 در کتابخانه ملی پاریس است.81 ای.بی. استویک آن را از روی نسخهای متعلق به مجموعه ویلسون به انگلیسی ترجمه کرد. این ترجمه را ویلسون در اثر خود بنام «دین پارسی» چاپ 1843 بمبئی آورد.82 روزنبرگ در 1904م براساس نسخه کتابخانه عمومی سنپترزبوگ و در سنجش با دستنویسهای بادلیان، پاریس، موزه بریتانیا و کتابخانه ملی مونیخ، زراتشتنامه را به عنوان سروده زرتشت بهرام پژدو تصحیح و چاپ کرد.83 دبیرسیاقی چاپ روزنبرگ را با تصحیح مجدد و ترجمه مقدمه روزنبرگ و تهیه فهرستهایی برای آن در سال 1338 در تهران انتشار داد. چاپی از آن نیز هاشم رضی در 1383 در تهران ارائه کرد.84 همچنین از زرتشتنامه ترجمههایی به گجراتی در سده 19م صورت گرفته است.85
چنگرنگهاچه نامه منظومه دیگری است که با زرتشت و زرتشتنامه در پیوند است. سروده زرتشت بهرام پژدو در بحرهزج و دارای 624 بیت است که 345 بیت آن مقدمه و 279 بیت دیگر اصل داستان است.86
موضوع آن شرح مناظرهای میان زرتشت و یک حکیم هندی بنام چنگرنگهاچه است. او که از بزرگان فکری و حکیمان نامدار هند است و همزمان با ظهور زرتشت میزیسته است. از آوازه زرتشت و دین و دانش و خرد او برآشفته میشود. نامهای برای گشتاسب شاه مینویسد و از او میخواهد که میان او و زرتشت مناظرهای برپا شود، اگر شکست خورد به دین پیامبر ایران در خواهد آمد و اگر نه، گشتاسب زرتشت را تنبیه کند. او دو سالی مطالعه میکند و پرسشهایی فراهم میآورد و در حضور گشتاسب و جاماسب به مناظره با زرتشت مینشیند. اما در آغاز مجلس زرتشت نسکی از اوستا را میخواند که پاسخ همه پرسشهای وی در آن است. ازین رو چنگرنگهاچه شگفت زده میشود و در برابر زرتشت سرفرود میآورد و بیهیچ گفت و گو به دین زرتشتی در میآید.87 ماریان موله در مقالهای به این داستان پرداخته و آن را تحلیل و تفسیر کرده است88 و استاد آموزگار آن را اقتباس و در مقالهای با نام چنگرنگهاچهنامه آورده است.89 براساس آن هر چند شاهدی از این داستان در متون پهلوی بدست نیامده است ولی روشن است که زرتشت بهرام آن را از روی یک متن دینی سروده است و این متن فرضی محصول اواخر روزگار ساسانی و اوایل اسلام است و نشان از تلاش برای بیان ظرفیتهای جهانی و جهانی شدن دین زرتشتی در رقابت با مانویت و اسلام دارد. همچنین مینمایاند که دین زرتشتی در تاریخ کهن خود در میان دیگر ملل پیروانی داشته است و توان این که دین زمان باشد را دارد و شاید زرتشت بهرام با به نظم کشیدن این متن کوشیده تا پاسخی برای انتقادات دینهای رقیب پدید آورد.90 داراب هرمزدیار همین سروده را در مقدمه مینوی خرد به سال 1046ی باز سروده است.91 از سروده زرتشت بهرام پژدو نسخههای زیر گزارش شدهاند: نسخههای ش 99(192)، کتابت 1243ی و ش 115(678) کتابخانه ملافیروز.92 نسخهای به ش Fـ54 کتابت 1254ی در کتابخانه مهرجیرانا؛93 نسخههای ش 66 و ش 194 کتابخانه موسسهکاما.94 در فهرست کاتراک، نسخههای ش 133 از آن کتابخانه و مجموعه نوشیروان دستور کیخسرو در بندر سورت و ش 244(e) متعلق به کتابخانه موبد پیروج شاه فرام روز پَودی در ناپنورا سورت یاد شدهاند.95 نسخهای به ش XLVI(BUL)، برگهای 26ـ53 در کتابخانه دانشگاه بمبئی نگهداری میشود96 و مدی از نسخه آن میان برگهای 29الف ـ 36 ب دستنویس S.H روایات داراب هرمزدیار گزارش میدهد.97 در کتابخانه ملی پاریس نسخههای ش LVIII,suppl.Pers.44/1؛ ش LXUIII, Suppl, pers, 48/3 برگهای 72ـ86؛ ش195 و ش 199,3 چنگرنگهاچه نامه سروده زرتشت بهرام پژدو هستند.98
نسخهای در کتابخانه بادلیان به ش 1951، ش 160 مجموعه اوزلی کتابت 1029ی/ 1660م.99 نسخهای در کتابخانه عمومی دولتی سالتیکوف شدرین در سنپترزبورگ به ش 353، کتابت 1065ق.100 و نسخهای به ش25170ـ5 کتابخانه ملی ایرانِ، برگهای ۴ الف ـ ۱۳ ب، درون زرتشتنامه نوشیروان جاماسب مورخ 1207ق/ 1162ی.
صورت دیگر داستان چنگرنگهاچه نامه، سروده داراب هرمزدیار در 1046ی است که به آغاز مینوی خرد وی آمده است. این سروده به عنوان بخشی از معجزات و برجستگیهای زرتشت از روی همین سروده زرتشت بهرام پژدو سروده شده است. نسخهای از آن به ش LI,suppl.Pers.38 در کتابخانه ملی پاریس است101و میکروفیلم آن به ش 917 در دانشگاه تهران نگهداری میشود.
سروده دیگر از زرتشتنامه یا زندگی و معجزات زرتشت، از آنِ دستور نوشیروان کرمانی است که در اواخر سده دهم یزدگردی سروده شده است و همراه با روایت بهمن اسفندیار یا بهمن پونجیه به هند رفته است و از این سروده دو قطعه در روایات داراب هرمزدیار آمده است:
سرودهای با عنوان رفتن زرتشت به درگاه یزدان و باز آمدن او به دعوی پیغمبری و نمودن او معجزههایی از دین آتش ورهرام در 283 بیت که با رفتن زرتشت به معراج و همپرسگی اورمزد آغاز میشود. به بازگشت زرتشت و حضورش در دربار گشتاسب و چهار خواسته وی میپردازد که زرتشت آنها را به چهار نفر میدهد، نه یک نفر تا مبادا چون جم نافرمان شود. این چهار کس گشتاسب است که می میخورد و به معراج میرود و جایگاه خود در آن دنیا را میبیند، پشوتن شیر میخورد و بیمرگ میشود، جاماسب گل پشته میخورد و دانا میگردد و روئینتن دانه انار میخورد و آهن به تن او کارگر نمیشود. البته در اینجا با روایات متعارف متفاوت است. پس از آن به شرح انواع آتش و آتشکدهها از جمله آتش ورهرام و ساختن آتشکده آن و آئین پرستش آتش و... میپردازد.102 سروده دیگر، ۱۲ بیت است، زیرنام معجزات زرتشت در باب نشاندن سرو آزاد که در بلخ سروی مینشاند که سالها بر جا میماند و بسیار رشد میکند.103
داراب هرمزدیار هم سرودههایی درباره زرتشت یا زرتشتنامهای دارد، در دو بخش: یکی با عنوان در صفت پیغمبر و معجزاتهای او در آغاز مینوی خرد وی آمده است که موضوع چنگرنگهاچهنامه هم به عنوان یکی از این معجزات به میان آن جای دارد. متن او براساس زراتشتنامه کیکاوس و سرودههای زرتشتبهرام پژدو است. نسخهای از آن به ش LI,suppl.Pers.38 در کتابخانه ملی پاریس است104و میکروفیلم آن به ش 917، برگهای 12 الف ـ 29 ب، در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود. سروده دیگر او با عنوان حکایت جمع شدن بزرگان به درگاه شاه گشتاسب و پرسش شاه و حکما و جاماسب از زرتشت و در صفت زرتشت پیغمبر در روایات وی آمده است.105 او میگوید آن را از روی دفتری پهلوی که زیرنویس دری داشت سرودم. در این سروده تفسیر نام زرتشت به تفکیک هر حرف با رویکردی نجومی و ستارهشناسانه آمده است و برخلاف دیگر سرودههای ساده و روان زرتشتی، داراب در این سروده به تصنع و لفاظی روی آورده است تا بیان تاریخ و سرگذشت پیامبر. در کتابخانه ملی پاریس دو دستنویس با عنوان در معجزات زرتشت و بیست و یک نسک اوستا آمده است: یکی به ش XXVI, suppl. Pers.119, 30، برگهای 143ـ172 و دیگری به ش 202,27، گویا هر دو یک سروده باشند.106 همچنین در فهرست کاتراک به ش33(d)، نسخهای در کتابخانه هیربد ایرجشاه بهمن جی دستورکومانا، سرودهای زیر نام شعری درباره پیامبر و معجزاتش آمده است. چنان که برمیآید، این دستنویسها همان سرودههای داراب هرمزدیار باشند، بویژه مقدمه مینویخرد که بر معجزات پیامبر تأکید دارد، البته این تنها گمانی براساس عنوان نسخهها است و بس. دو دستنویس ش 101(285)VIII کتابخانه ملافیروز مورخ 1245ی زیر عنوان دربار ویشتاسپ و پرسشهای جاماسب و دیگر فلاسفه از دین زرتشت107 و شFـ46,VI کتابخانه مهرجیرانا108با عنوان گفتگوی گشتاسبشاه در انجمن خردمندان با زرتشت درباره دین مزدیسنا، در عنوان و اگر عنوان مطابق محتوا باشد، با سروده دوم داراب هرمزدیار همانندی دارد و برمیآید همان سروده باشد.
زرتشتنامه نوشیروان جاماسب پدید آمده در 1207ق./ 1162ی، اگرچه همان زرتشتنامه کاوسکیپور کیخسرو رازی با کتابت و افزوده زرتشت بهرام پژدو در 647ی است ولی از آنجا که این سراينده زرتشتی همچون زرتشت بهرام، به روزگار خود افزودههایی بر آن کتاب افزوده است، دستنویس آن جداگانه بررسی شد. نسخه آن به ش 25170ـ5 در کتابخانه ملی ایران نگهداری میشود.109 او تاریخ پیشدادیان را زیر عنوان آغاز داستان پیشدادان از گفتة کمترین نوشیروان جاماسب به اول زرتشتنامه افزوده است.110 و در شرح حال خود میسراید:111
کمین کاتب تازه نوشیروان
که نوروز از زنده شد یادگار
چه دیدم که از دفتر زره تشت
چه نثرش شنیدم مِن موبدان
ز زند و ز پازند برداشتم
|
|
زجاماسب کاووس نوروز دان
تو یادش نما تا شوی رستگار
سبک کرده شاعر زگفت درست
کتابش که بنوشته بد بخردان
چه اظهار این گفته را داشتم
|
و نیز جای دیگر میگوید.112
به نوشیروان نیز کن تو درود
هر آن کس که بر خواند از نظم او
به نظم و به کاتب کنند آفرین
|
|
که از نثر برخواند، نظمش نمود
به نیکی به معنی کند عزم او
ورا جای بادش بهشت برین
|
زرتشت نامهای منثور به ش 1949 در کتابخانه بادلیان در ۶۶ برگ فهرست شده است.113 همچنین زرتشتنامه کاوسکی را صاحب دبستان مذاهب به نثر در آورده است و در آن کتاب آورده است.114
معنی آفرین زرتشت قطعه شعری از حلقه دستوران کرمان که در برگ ۸ دستویس ش
55, Haug 10, 1a.4 کتابخانه ملی مونیخ نگهداری میشود و در کتابخانه دانشگاه بمبئی سرودهای در بحر متقارب است با عنوان پرسش زرتشت به نیکی کارها که از خداوند میپرسد و او پاسخ میدهد،115به ش XLVI (BUL)، برگهای 10ـ12، برمیآید که از زرتشتنامه باشد و یا شاید هم از نظم وندیداد سروده نوشیروان مرزبان کرمانی و شاگردانش.
در 1287ی دینیارپور موبد خسرو خداداد زرتشتنامهای بر پایه نسخهای از کتابخانه ملافیروز در مطبعه مرتضوی بمبئی چاپ کرد.116 اثر رشید شهمردان با عنوان پیغمبری زرتشت: یادنامه دینشاه ایرانی که در شمار انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی، نوروز 1316 در بمبئی به چاپ رسید، نگاهی نو و سرآغازی برای زرتشتشناسی در ادبیات فارسی زرتشتیان در روزگار معاصر است. این نگاه که میراث خود دینشاه بود، چنین نمود پیدا کرده است: به باور مولف آنچه از زندگانی پیامبر ایران بر جای مانده تماماْ خیالی است. تنها اثر قابل اعتماد گاهان است و از این رو کوشیده است تا بنابر شواهد و قرائن گاهانی زندگینامه زرتشت را تدوین کند.117 آموزههای اخلاقی اساس نگاه تاریخی مؤلف است. از نظر وی هرگاه ایرانیان راستی را در دل پرورانیدهاند، سرور جهان بودهاند و هرگاه که به دروغ روی آورده شکست و تباهی آنان را فرا رسیده است.118 او زرتشتگیری را دینی ساده و بیآرایش میداند که در طی روزگاران علما و پیشوایان چنان شاخ، و برگهایی بدان دادهاند که اگر پیامبر خود امروز ظهور کند، از آن درشگفت میشود.119 در نگاه او زرتشت مرد خداست که تعلیمات استادان زمینی او را قانع نمیکرد. از رنجهای انسانی اندوهگین بود. از آیینهای دینی و سنتهای غیرانسانی بیزار، پس به اعتکاف نشست تا به همپرسگی اهورا مزدا رسید و از فیض او مردم را به حق رهنمون ساخت.120 چنان که برمی آید نویسنده زرتشت را مصلحی عارف مسلک و انسان دوست میداند. زرتشت و همزمانان او در ویداد اثری دیگر از رشید شهمردان است که برداشت و ترجمه وی از نوشتههای پژوهشگران پارسی هند چون شاپور جی کاوس جی هودی والا، هیربد شهریارجی بهروچاه و جی نث پتی درباره روابط میان ایرانیان و هندیان در عصر ودایی است. این کتاب در شمار انتشارات نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان به سال 1357 چاپ شده است. شناسایی زرتشت اثری است که سال 1350 به قلم مهربان خداوندی چاپ شد.
در پایان این گفتار بد نیست از اثری ناشناخته، ظاهراً از ایرانیان غیرزرتشتی، درباره زرتشت یاد شود: احوال زرتشت نام رسالهای است پیوست رساله در معرفت نبوت تألیف ملامحمدباقر پسندی که به ش 167در گنجینه مانکجی کتابخانه کاما نگهداری میشود.121 این کتاب در 1301ق برای شاهزاده علیقلی میرزا کتابت شده است.
تاریخ ساسانیان
رساله یا رسالههایی درباره تاریخ ایران باستان و پادشاهان ایرانی از پیشدادیان تا ساسانی چه در روایات داراب هرمزدیار وچه در میان دستنویسهای مختلف دیده میشود که به گونهای فهرستوار نام پادشاه، نام پدر، مدت حکومت، رویدادهای مهم زندگی و پادشاهی و یا القاب و عناوین او را یاد کردهاند. نویسنده مشخصی برای این متون معرفی نشده است ولی آن گونه که از متن روایات برمیآید، متنی متأخر است و دور نیست که خود داراب آن را تهیه کرده باشد یا دستکم آن را به قالب جدول آورده باشد. به هر روی این رسالهها عبارتند از:
متن روایات داراب هرمزدیار بدون عنوان مشخص ولی دربردارنده چهارطبقه پیشدادیان، طبقه کیانیان و اسکندر رومی، طبقه اشکانیان و طبقه ساسانیان. در نظر او طبقه کیانیان و طبقه اسکند رومی یکی است چراکه اسکندر را پسردارا میداند زیرا دارا دختر فیلقوس رومی را میگیرد اما به علت بوی بد دهان او، وی را پس میفرستد و چون حامله بوده است پسری به دنیا میآورد که همین اسکندر است و وانمود میکند که پدرش فیلقوس است. هر طبقه در قالب جدولی شامل نام پادشاه، نام پدران، اثرها، لقبها، مدت پادشاهی، سنتها و پیامبران همروزگار آنها آمده است و منبع آن شاهنامه و تاریخ طبری بوده است.122 اینکه آیا متنی کهنتر به نثر همراه روایات از ایران به هند رفته است و در دستنویسهای مختلف نمود یافته است، از جمله داراب هرمزدیار آن را به صورت جدول در اثر خود آورده است و یا نخست داراب چنین جدولی و متنی فراهم کرد و دیگران آن را بازنویسی کردهاند؛ موضوعی است که تنها با تطبیق همه دستنویسها با هم میتوان درباره آن نظر داد.
تاریخچهای از پادشاهان ایرانی متنی است که در نسخه ش 203 فهرست کاتراک، متعلق به کتابخانه دوسابهای هورمس جی دالا در سورت، آمده است.123 در مدح پادشاهان کیان گوید که هر یک چند سال و ماه پادشاهی کردهاند، عنوان قسمت ۱۰ دستنویس معروف به خوابنامه در کتابخانه اردشیر یگانی تهران است، برگ ۶۵ س ۱۰ تا برگ ۶۷ س۱۲، در این رساله نام پادشاهان هر سلسله مدت حکومت آنها یاد شده است. تاریخ پادشاهان باستانی ایران از کیومرث تا پیروزی اعراب بر ایران عنوانی است برای متنی که میان برگهای ۱ ب تا ۱۵ الف، جنگ ش No.CCXII کتابخانه ایندیاآفیس جای دارد.124 در کتابخانه ملی پاریس نیز دو قطعه منثور به ش 209,6 و ش 205,16، برگ ۱۱۴ـ۱۲۷ و قطعهای منظوم به شLXV,suppl. Pers.46,4 در موضوع تاریخ پادشاهان باستانی ایران و دین مزدیسنا فهرست شده است.125
احوال صبر و شکیب آدرباد سرودهای است از نوشیروان مرزبان کرمانی درباره زندگی آذرباد مهرسفندان که داستان ورگرم را و ریختن فلز گداخته بر سینهاش و این که به سبب ایمان و اعتقادش هیچ اثری در او نکرد، به نظم کشیده است. نسخهای از آن به شLV(BUL) در کتابخانه دانشگاه بمبئی است.126
خسرو انوشیرون بیش از هر پادشاه دیگری در تاریخ ایران، به ویژه روزگار ساسانی، آوازه به عدالت دارد و شکوه و رونق دربارش در نزد دوست و دشمن زبانزد است. برای زرتشتیان، چنان که در ادبیات فارسی آنان نمود یافته است، انوشیروان و داستانها و پندهای او یعنی تاریخ روزگار ساسانی، یعنی روزگار شکوه و رونق دین و یاد از آن به معنی یادآوری شکوه از دست رفتهای است که تلاش برای باز آوردنش وظیفه اهل دین و غایت تاریخ و زمان است. آنها تنها به انوشیروان دادگر میاندیشند که زمانهاش فرازین روزگار دورهی تاریخی ایران پیش از اسلام است. با این حال، خاطره یزدگرد را چون شهیدی مظلوم به عنوان پایان آن شکوه و آغاز روزگار پرمحنت جاری همواره زنده نگه داشتهاند و مبنای تاریخ خود ساختهاند.
رسالههایی کلی و بدون نام نگارنده درباره خسرو نوشیروان گزارش شدهاند که از آن جمله است: تاریخ خسرو انوشیروان به ش 202,11 در کتابخانه ملی پاریس؛ 127ولادتنامه انوشیروان در کتابخانه ملافیروز، به نقل از رهاتسک؛128 انوشیرواننامه در سرگذشت انوشیروان، به ش 5018 در کتابخانه دانشگاه تهران؛129 درباره نوشیروان عادل، عنوان نسخهای به ش 36(b) در فهرست کاتراک، متعلق به کتابخانه موبد سهرابجی مِروان جی تاتی در سورت، کتابت ۱۰۳۰ی؛130 قصه انوشیروان عادل، بخشی از جنگ ش 210 گنجینه مانکجی در کتابخانه موسسهکاما131و داستان نوشیروان از روایت کامه بهره، نسخه دیگری است میان برگهای 159ـ164 جنگ ش196 کتابخانه موسسهکاما.132
داستان عدالت شاه نوشیروان سروده مرزبان راوری، با این بیت آغاز میشود:«به هنجار نوشیروانی سخن/ کنم وصف نوشیروان کهن»، این سروده صورت منظوم فرخنامه یونان دستور است که دربردارنده مطالبی چون: صفت پادشاه نوشیروان و نصیحتنامه یونان، جوابنامه یونان دستور، رفتن یونان دستور نزد نوشیروان، آزاد کردن نوشیروان پسر منذر عرب و خبر یافتن نوشیروان از ظلم قیصر، میباشد؛133 و نیز قس. دو نسخه از آن که در کتابخانه ملی پاریس است: یکی به ش 205,26 و دیگری به ش XXVI,Suppl.Pers.1191,29، برگهای 142ـ143، تحت عنوان آغاز داستان عدالت نوشیروان.134 زاخو نیز نسخهای دیگر از آن را شرح کرده است: دستنویسی بدون تاریخ و نام کاتب، به احتمال اوائل سده ۱۹ م، برگهای 62ـ116 که در کتابخانه انجمن سلطنتی آسیایی لندن نگهداری میشده است.135
آغاز داستان نشستن نوشیروان عادل و حدیث فرخنامه که یونان دستور به نوشیروان نوشت، عنوان رسالهای در روایات داراب هرمزدیار است.136 متنی منثور با سبکی به نسبت کهن که از زبان ابوالخیر امری روایت شده است. به آغاز آن آتشکدهای در پارس وصف میکند بنام آدژگوشید یا به احتمال بسیار آذرگشسب که در کوهی بلند و در جایی بسیار دور از دسترس قرار دارد. در این آتشکده که کاخی پرشکوه و با عظمت توصیف شده است، برخی از موبدان و دانایان زرتشتی به سر میبرند. ابوالخیر با آنها به گفتگو مینشیند و از کتابهای آنان میپرسد. دو پاره پوست از نوشتههای زرتشت به پهلوی برای او میآورند که رویدادهای آینده جهان را بیان میکرده است. سپس هیربدی رامش آرام نام به وی چنین میگویدکه به نزدیک ما یکی نامه است، نام فرخ نهاده است و یونان حکیم دستور شاه یاد کرده است. آن را که به پهلوی بود، به دست ابوالخیر امری میدهند و او آن را به فارسی برمیگرداند و نسخهای با خود میآورد. گذشته از این مقدمه که به چگونگی پیدایش و سرگذشت فرخنامه میپردازد، خود رساله فرخنامه با اشارهای به سرگذشت قباد و ظلمهای او و بیرون کردن وی از قدرت و جانشینی برادرش پلاش و بازگشت او به قدرت، آغاز میشود. از جمله مخالفان قباد دستور دانا و زیرکی بنام یونان بود که به آتشکده آذرخوره گریخته بود. چون قباد درگذشت و پسرش خسرو انوشیروان به جایش بر تخت نشست، خواست با مردم پارس همان کند که پدرش کرد. بویژه بر آن شد تا یونان دستور را بیابد و کینه پدر از او بازستاند. یونان که منجم بود، طالع خود را گرفت و چنان یافت که به نوشیروان نزدیک شود. پس نامهای برای پادشاه نوشت و او را به خرد و عدالت دعوت کرد و از ظلم و ستم و ادامه راه پدر پرهیز داد. انوشیروان از آن نامه تأثیر پذیرفت و راه درست در پیش گرفت و یوانان را به نزد خود فرا خواند. او در نزد انوشیروان در عفو و آزادی ترسایان، آزادی پسر منذر عرب و تغییر رفتار پادشاه کوشید و او را با پند و اندرزهایی که میداد، از راه پدر بازگرداند و از او انوشیروانی ساخت که به دادگری و مردمداری آوازه یافته است. نيمه دوم رساله فرخنامه داستانها و یا حکایتهای کوتاه اندرزی است که میان وی و پادشاه روی داده است.137
از فرخنامه دستنویسهای زیر گزارش شدهاند: نسخهای میان برگهای 325ـ335 دستنویس ش 111(482) کتابخانه ملافیروز مورخ 1214ق؛138 نسخهای میان برگهای 164ـ197 جنگ ش 196 کتابخانه موسسه کاما، کتابت 1188ی؛139 نسخهای درون دستنویس S.H روایات داراب هرمزدیار140همچنین همه دستنویسهای این مجموعه روایت نسخهای از فرخنامه را دارند؛ نسخهای در کتابخانه موزه بریتانیا با عنوان آغاز داستان آتشکده که نوشیروان عادل بنا کرد به ش Add.24413، برگهای 49ب ـ 53ب، مورخ 1225ق/ 1179ی/ 1809م141 که میکروفیلم آن به ش 1393 در دانشگاه تهران است.142 این نسخه فرخنامه نسبت به متن مندرج در روایات داراب هرمزدیار خلاصهتر است. نسخهای هم از این متن در میان برگهای ۳ب ـ 28الف دستنویس ش 43 ـ د کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فهرست شده است.143
گذشته از سروده مرزبان راوی، سراينده دیگری که به نظم فرخنامه پرداخته است، به احتمال نوشیروان مزربان کرمانی است. سروده او زیر نام گفتار اندر مجلس کردن نوشیروان و پرسش او با یونان و پاسخ یونان در اندرز و حقیقت دانش او درون جنگ ش Add.24413 کتابخانه موزه بریتانیا، برگهای 69 ـ 74 آمده است.144 زاخو نیز آن را شرح کرده است145 و میکروفیلمی از آن به ش 1393 در دانشگاه تهران است.146 سراينده متن را به اعتبار این بیت:
کنون پند مرا گوش دار
|
|
زنوشیروانست این یادگار
|
که به آغاز سروده آمده است، میتوان نوشیروان نام بویژه نوشیروان مرزبان کرمانی دانست. در این متن هم فرخنامه، همچون متن مرزبان راوی، به نظم آورده نشده است بلکه بخش پایانی آن یعنی اندرزها و حکایتهای کوتاه اندرزی که میان پادشاه و یونان دستور رخداده است، منظوم شدهاند.147
دو رساله منظوم دیگر با عنوانهای همانند گزارش شده است که گرچه سرودههایی متفاوت هستند ولی درباره پندهای نوشیروان در بزم با دانایان و موبدان است: نخست با عنوان پرسش نوشیروان از موبدان در پند و نصیحت به شXLVI (BUL)، برگهای۷۲ـ۷۳، در کتابخانه دانشگاه بمبئی148که سرودهای ناقص است و دیگری، چند بیتی است میان سطرهای 10ـ19 برگ ۳ دستنویس ش 55,Haug 10,1a.1 کتابخانه ملی مونیخ با عنوان مجلس اول نشستن نوشیروان اندر بزم و پرسش او با موبدان در باب، طلا، مس و شهد و موی و پاسخ ایشان،149 روشن است خود این دو متن نیز با هم تفاوت دارند.
کنگرة تاج نوشیروان، کم و بیش با تفاوتهایی این عنوان برای نامیدن رساله یا داستانی اندرزی درباره انوشیروان ساسانی در دستنویسهای مختلف بکار رفته است. در این رساله آمده است که کسری نوشیروان را تاجی بود گوهر آذین به وزن پنجاه من که به قولی ده پهلو و به قول دیگر ۲۰ تا ۲۱ پهلو داشت، سنجیدنی با کلاه ۱۲ ترک پادشاهان و قزلباش صفوی، بر هر پهلو پندی یا به قولی ده پند خسروانه نوشته بود تا هر گاه که بر سر بگذارد،از هر سو که بدو بنگرند، پندی گیرند. برخی از این پندها یا کلمات قصار اخلاقی چنیناند: نیک خواهان را از گنج ما خشنود کنید. کارها را به کاردان دهید، به دروغ سوگند مخورید، آن جهان را به این جهان مفروشید و...150
این رساله دو تحریر دارد: یکی به نثر، متنی کهن، ظاهراً ترجمه از متون عربی به فارسی است و بیشتر دستنویسهای آن در ایران است:151 نسخهای به ش 1/676 ـ ف، مورخ 1298ق در کتابخانه ملی ایران؛152 نسخهای میان برگهای ۱ب ـ ۲ الف مجموعه ش1162 کتابخانه مجلس؛153 نسخهای به ش10/7902 در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران؛154 نسخه ای به ش 10790.2 با عنوان پندنامه انوشیروان در کتابخانه آیتالله مرعشی قم155و تنها نسخه منثور آن در هند میان برگهای 48ـ 54 جنگ ش227 کتابخانه موسسه کاما نگهداری میشود.156
تحریر دیگر که منظوم است، در میان پارسیان هند دستنوشتههای آن گزارش شده است. از این رو میتوان گفت شاعری از پارسیان در سدههای اخیر همین متن به ظاهر غیر زرتشتی را از منابع فارسی گرفته و به نظم کشیدهاند. استاد احمد منزوی، فیروز بن کاوس را سراينده ۷۰۰ بیت از داستان انوشیروان زیر عنوان کنگره انوشیروان معرفی میکند157 که البته جای بررسی دارد. به هر روی، دستنویسهای منظوم این رساله عبارتند از: نسخه ش101(285),4 کتابخانه ملافیروز، برگهای ۱ـ26، کتابت 1245ی؛158 نسخهای میان برگهای 27ـ40 جنگ ش Fـ46 کتابخانه مهرجی رانا؛159 نسخهای در ۸ برگ، کتابت ۱۱۲۶ی، به ش 146,6 کتابخانه مؤسسه کاما160و در کتابخانههای خصوصی پارسیان که کاتراک فهرست کرده است، نسخهای به ش23(c)، برگهای ۱ـ۱۴، و ش 20 هر دو از آنِ کتابخانه موبد پیروج شاه فرام جی پَودی در نانپورا در بندر سورت؛ ش 265(f) در کتابخانه موبد پیروج شاه فرام روز در نانپورا سورت و نسخهای دیگر به ش 355(b) متعلق به کتابخانه اردشیر نوشیروان جی در بندر سورت.161
داستان نوشیروان عادل و مرزبان کارسانی سرودهای است از زرتشت بهرام پژدو در ۱1۳ بیت که در جلد اول روایات داراب هرمزدیار آمده است.162 در بیت۱۰۱ و ۱۰۲ این سروده میخوانیم:
به گیتی و به مینو کام و شادی
همیدون بادت ای زرتشت بهرام
|
|
بده دورم کن از هر نامرادی
دهاد ایزد ترا زین گفتها کام
|
داستانِ بر پا کردن گهنباری بزرگ توسط نوشیروان است که گمان میکرد بزرگترین گهنبار را برگزار کرده است. تا این که شب خواب میبیند مردی نورانی به پیش آمد و گفت: هان مناز!! چرا که مرزبان کارسانی گهنباری بزرگتر از تو بر پا کرده است. چون بیدار شد، در پی مرزبان همی گشت و سرانجام ناحیهای در اصفهان به نام کارسان یافت. به دهی در آن ناحیه، درویش مردی مرزبان نام زندگی میکرد. او را به نزد پادشاه بردند. او را بنواخت و خواست تا گهنبارش را به بهایی گزاف بفروشد اما مرزبان نپذیرفت. شاه که ناامید شده بود، از گهنبارش پرسید که چگونه بوده است. گفت مردی درویشم و به گاه پنجه خواستم گهنباری بر پا کنم، چیزی نداشتم. دروازة خانهام کندم به بازار بردم و فروختم. از پول آن گهنباری گرفتم. موبدان موبد گفت او نیمی از خواستة خود را خرج گهنبار کرده است و آیا پادشاه در آن گهنبار بزرگ نیمی از دارایی خود را خرج کرده بود؟!
افزون بر دستنویسهای روایات که این سروده را در خود دارند،163دستنوشتهای از آن به ش 540(6) در فهرست کاتراک، از آنِ کتابخانه پشوتن شاه شاپور جی هورمس جی جمبو سروالا در بروچ گزارش شده است.164
داستان مزدک و شاه نوشیروان عادل سرودهای است در 615 بیت از نوشیروان مرزبان کرمانی که در روایات داراب هرمزدیار آمده است.165سراینده آن را در روز سروش ماه دی آغاز میکند و در روز رام ماه دی سال 985ی/ 25 رجب 1025ق به پایان میرساند. او میسروده است و گودرز نوشیروان جوانی که گویا پسر خودش بوده است، آن را روی تخته مینگاشته است. سپس بهرام پورسیاوخش آمده و آنچه بر تخته بوده روی کاغذ پاکنویس کرده است و به صورت کتاب در آورده است. یازده سال بعد، در روز شهریور ماه تیر سال 996ی بهرام پور مرزبان و خسرو پور رستم آن را برای بهدین بهمن اسفندیار که از هند آمده بود، کتابت کردند. آنچه پیداست دستور نوشیروان شاگردانی داشته که در امور ادبی و دینی وی را یاری میکردهاند، چنان که خود میگوید:
نوشتیم و دادم به راه ثواب
|
|
که شاگردهایم نوشت این کتاب166
|
موضوع داستان همچنانکه از عنوان آن پیداست مزدکنامه است و به پیدایش مزدک هندی در دربار قباد و بدکرداریهای او و سرانجام کارش همچنین پادشاهی نوشیروان و نابودی مزدکیان میپردازد.167 افزون بر دستنوشتههای روایات داراب هرمزدیار که این سروده را در خود دارند، نسخههای زیر از این سروده گزارش شدهاند: نسخهای به ش128(352)II در کتابخانه ملافیروز؛168دو نسخه شFـ80 و شSـ117 در کتابخانه مهرجیرانا169و نسخه ش 487(IX) فهرست کاتراک، متعلق به کتابخانه موبد سهرابجی فرامجی وکیل در بروچ.170
اندر خروج مزدک عنوان رسالهای است که میان جنگ زرتشتی ش 13589 مجلس شورای اسلامی آمده است. این مزدکنامه منثور همانی است که در متون غیر زرتشتی روزگار اسلامی آمده است و زرتشتیان از این آثار گرفتهاند، چنان که عنوان آن را بدون تغییر چنین نوشتهاند: «باب چهل و چهارم اندر خروج مزدک».171
داستان مرغوزن نوشیروان عادل یا دخمه انوشیروان رسالهای است به نثر که در روایات داراب هرمزدیار آمده است172و چنین است که روزی خلیفه عباسی هارون و به روایتی مامون وصف کاخ شکوهمند ساسانیان در مداین را شنید و بر آن شد تا آن را ویران سازد ولی هرچه کرد نتوانستند آن را ویران سازند تا این که خود به همراه حسین بن سهل کاتب و احمد خالد به آنجا آمد و با دیدن عظمت آن کاخ پرشکوه از کرده خود پیشمان شد و پرسید مرغوزن یا مقبره انوشیروان دادگر کجاست که آن را زیارت کنم؟ سرانجام پیری یافتند که خود و پدرانش نگهبان آن مرغوزن بودند. خلیفه را بدانجا که بر سر کوهی بلند بود، بردند. پادشاه و همراهان به درون مقبره رفتند دیدند که خسرو انوشیروان بر تخت باشکوهی آرمیده در حالی که جامههای زربفت و زیورآلات فراوان بر تن و دست و سر دارد. خلیفه بر پای تخت او نشست و گریست بر عمامه او پندهایی نوشته بود و لوحی در دست داشت که در آن آمدن خلیفه را پیشبینی کرده بود. او نیز بر پادشاه جامه پوشید و کافور ریخت و از آنجا بیرون آمد.173 داستانی کهن است که آن را به اسکندر هم نسبت دادهاند و در بسیاری از متون کهن فارسی چون ترجمه جاویدان خرد، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، راحةالصدور راوندی، قابوسنامه، نصیحة الملوک و... آمده است.174 شاید توان گفت متنی است که زرتشتیان نیز از متون اسلامی گرفتهاند. به همین سبب جز در روایات داراب هرمزدیار و نسخههای آن، بندرت نسخههایی از این متن در میان دستنوشتههای زرتشتی یافت میشود175ولی دستنویسهای فراوانی از آن در قلمرو زبان فارسی از هند و ایران تا آسیای میانه پدید آمده است.176
در پی شکوه خسروانه آنچه ذهن زرتشتیان را به خود وا داشته است، خاطره تلخ سقوط ساسانی و مرگ یزدگردسوم است. این یادمان تلخ همراه با حسرت که نزدیک به یکهزاره و نیم است با روان جمعی بهکیشان ایران در آمیخته است، به روزگار ما در کلام سراینده زرتشتی اردشیرخاضع نمود یافته است: یزدگردنامه داستان یا رمانی تاریخی است که اردشیر در سرگذشت یزدگرد از کودکی تا مرگ ساخته و به نظم آورده است. او این اثر را به سال 1331خ در بمبئی چاپ کرد.177
پس از ساسانیان
قصه دستور دینیار رسالهای است به نثر که در آن حکایت تولد حضرت محمد(ص) پیامبر اسلام از زبان دختر این دستور نقل میشود و دستور خود به دین اسلام درمیآید.178 گویا این دستور دینیار همان سلمان پارسی معروف باشد که نام دستور دینیار بهزاد داشت و برادرش مهدی فروح صاحبنامهای معروف است.179 نسخهای از آن در دستنویس S.H روایات داراب آمده است180 و کاتراک دو نسخه از آن را معرفی کرده است: نسخهای به ش 417(d)، از آن کتابخانه هیربد بهمنجی اسفندیارجی رَبدی در رستم پورا در سورت و نسخه دیگر به ش 524 در کتابخانه پشوتن شاه شاپورجی هورمس جی جمبو سروالا در بروچ.180 دو نسخه دیگر: یکی به ش121(235)3 در کتابخانه ملافیروز181 و دیگری به ش63,I در کتابخانه مؤسسهکاما،182 از آن در دست است.
حکایت شاهزاده ایران زمین با عمر خطاب، سرودهای است در ۵۵۸ بیت از سرودههای زرتشت بهرام پژدو که در سال 995ی/ 1035ق، در متن «غله» آمده که به حساب ابجد 1035 میشود، به روزگاری که شاهعباس سران زرتشتی را در اصفهان جمع کرده بود، برای بهمناسفندیار یا بهمن پونچیه توسط سیاوخش بن منوچهر کتابت میشود و همراه روایت معروف ایشان به هند راه پیدا میکند.183
در این داستان پسر یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی با عمر خطاب دومین خلیفه مسلمانان رو به رو میشود و عمر او را میبخشد و اکرام میکند و از وی میخواهد هر تقاضایی دارد، بگوید تا برآورده شود. شاهزاده میگوید ایرانیان به دهقانی علاقه دارند و شما نیز دهی از همه ویرانتر در ایران به من دهید تا آن را آباد کنم. خلیفه میپذیرد. کارگزاران او مدتها در پی دهی ویران در ایران میگردند اما هرچه میجویند، نمییابند تا ناگزیر به نزد عمر باز میگردند و میگویند که نیافتیم. خلیفه از شاهزاده میخواهد که از این خواسته بگذرد و چیزی دیگر بخواهد ولی او در پاسخ میگوید: من میدانستم نمییابید. میخواستم بگویم شما ملکی آباد از ما گرفتید و نباید آن را ویران کنید. آنگاه تاریخ پادشاهان ایران از کیومرث تا یزدگرد را برای او روایت میکند که چه سختیها کشیدند تا ملک ایران را آباد کردند. در ادامه فصلی از دین ایرانی را روایت میکند که آینده ایران پس از آمدن تازیان در آن پیشبینی شده بود: روزگار سیاهی که ایران را به تباهی میکشد. در این پیشگویی رویدادهای تاریخ ایران تا آمدن مغول، یعنی همان روزگار سراینده، یاد شدهاند که از آن پس چون پایان هزاره فرا میرسد، بهرام ورجاوند به پیدایی میآید و باز ایران را نجات میدهد. عمر این سخنها را که میشنود به گریه میافتد و دهی به شاهزاده میبخشد تا در آن شاد زندگی کند.184از این رساله افزون بر دستنویسهای روایات داراب هرمزدیار، نسخههایی: به ش 42(54)؛ ش 113(654),9؛ ش 115(678) و ش 128(352),II,3 در کتابخانه ملافیروز185؛ نسخهای به ش 483 در فهرست کاتراک، از آنِ کتابخانه موبد سهرابجی فرام جی وکیل در بروچ186دو نسخه در کتابخانه ملی پاریس به ش 209,1 و ش LXIV,suppl.Pers.1022,1 که میکروفیلمی از آن به ش 1/914 در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود،187در فهرستهای مختلف گزارش شده است.
صورت منظوم داستان دخمه انوشیروان را مرزبان راوری به نظم در آورده است که به میان برگهای ۱۰۰ ب ـ ۱۱۷ ب نسخهای در کتابخانه انجمن سلطنتی آسیایی لندن جای دارد و زاخو آن را شرح کرده است.188اما این بار به جای خلیفه عباسی آن که از ایوان مدائن و دخمه نوشیروان دیدن میکند، حضرت علی(ع) است. او پس از بازگشت به مکه عهدنامهای مینویسد و بر دیوار کعبه آویزان میکند. و در آن آزار و ستم بر بهدینان را منع میکند:189
یکی عهد بنوشت با دین و داد
که از اهل بهدین ستم دور باد
رساند کسی که بر آن قوم بیم
بر آن قوم هر کس بود خوش منش
|
|
ز دین بهی کرد هر گونه یاد
جفا جوی آن قوم رنجور باد
ورا جای باشد به قعر جحیم
نه بیند ز آل نبی سرزنش
|
عهدنامه دیگری معروف به عهدنامه علی(ع) به بهرام شاد در میان زرتشتیان آوازه یافته که به همت فرزندان سرجمشید جیجی بهای سال1851م/1221ی در بمبئی چاپ شده است. دستنویسی از روی چاپ یاد شده به ش93962، دارای ۲۰ ص، در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود.190
نامه مهدی فروح شخسان، رسالهای است از موبدی ایرانی، گویند برادر سلمان فارسی، همچون برادرش به اسلام درآمد و حدود سالهای 60 ـ61ق نامهای به پهلوی برای پادوسبان گاوباره اسپهبد رستمدار و رویان نوشت. این نامه در سده پنجم ق. به دری آمیخته با طبری ترجمه گردید و در تاریخ طبرستان ظهیرالدین مرعشی آمده است. مانکجی لیمجی هوشنگ هاتریا دستنویسی از آن که گویند به خط اوستایی بوده است، در سال1871م در تهران بدست میآورد و در بمبئی به سال 1299 توسط بهرام خسرو بن آبادان نرسی آبادی به الفبای فارسی درمیآورد191 و اکنون به ش304b در شمار گنجینه مانکجی در کتابخانه موسسهکاما نگهداری میشود.192 در این نامه، نگارنده تأکید میکند که سلمان هیچگاه دین بهی را ترک نگفته بود و توجیه میکند که او و برادرش چه تلاشی برای حفظ دین زرتشتی پس از اشغال ایران توسط اعراب کردهاند و حتی از آنها عهدنامههایی گرفتهاند تا دین ایرانیان را تغییر ندهند ولی پس از پیروزی، آنها به این عهدنامهها وفادار نماندند.193 این نامه روایتی دیگر از آمدن اسلام به ایران و توجیه شکست ایرانیان و تطهیری برای سلمان فارسی است که سخت مورد انتقاد زرتشتیان بوده است.
کیفیت قصه سلطان محمود غزنوی، عنوان سرودهای از نوشیروان مرزبان کرمانی به کتابت خسرو رستم که همراه روایت بهمن اسفندیار به هند رفته و در کتاب روایات داراب هرمزدیار هم آمده است.194 داستان درباره خشم سلطان محمود غزنوی به بهدینان به سبب سخنچینی و بدگویی حسودان و رقیبان فردوسی از نزد وی است که گفته بودند زرتشتیان کافرند. سلطان هم دستور به مسلمان کردن یا نابودی آنها میدهد. سرانجام با تلاش بزرگان زرتشتی، سلطان به حقانیت دین آنان پی میبرد و ایشان را آزاد میگذارد.195روزنبرگ این سروده را در 1909 تصحیح، تحلیل و چاپ کرد.196
افزون بر نسخههای روایات، دستنوشتههای دیگر این رساله عبارتند از: نسخههای ش42(54)؛ ش 111(482)، برگهای 424ـ432 و ش 128(325),II,4 در کتابخانه ملافیروز197؛ دو نسخه شEـ44,1، برگهای 1ـ8، کتابت 1243ی و شSـ119,1 در کتابخانه مهرجی رانا198؛ نسخهای به ش 196، برگهای 104ـ121 در کتابخانه موسسهکاما199؛ نسخهای به ش202 در فهرست کاتراک از آن کتابخانه دوسابهای هورمس جی دالا در بندسورت200؛ دو نسخه در کتابخانه ملی پاریس یکی به ش 209,2 و دیگری به شLXIV, Suppl.pers.1022,2 201 که میکروفیلمی از آن به ش 2/914 در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران است202و نسخهای نیز به ش 2809.MS.Whinfield 60 در کتابخانه بادلیان203 که میکروفیلمی از آن به ش 2932 در دانشگاه تهران نگهداری میشود. در فهرست بادلیان از آن به عنوان مثنوی در آموزههای زرتشتی سروده خسرو و در فهرست میکروفیلمها به عنوان دیوان خسرو زرتشتی یاد شده است204 که به هیچ رو درست نیست زیرا این سروده و دیگر سرودههای همراه آن اثر طبع نوشیروان مرزبان حدود 991ـ996ی است و خسرو رستم آن را در 996ی برای بهمن اسفندیار کتابت کرده است.205
داستان زرتشتیان یزد و جهانشاه حاکم هرات که در روایات داراب هرمزدیار زیر عنوان بلند بالای غمازی کردن ناکسی از بهدینان یزد اندر پیش جهانشاه از بهر بهدینان یزد و حقیقتهای آن و رفتن جمشید به شهر هرات در پیش شاه، آمده است؛206سرودهای دیگر از نوشیروان مرزبان کرمانی است که در 926ی/ 965ق. روزی در یک مجلس از دستوری بنام خسرو ماونداد در یزد داستان را شنیده است و حدود ۶۵ سال بعد در سال 991ی/ 1032ق به کرمان آن را به نظم آورده است و نوجوانی بنام خسرو رستم آن را کتابت کرده است.207 روزنبرگ نیز این داستان را در 1909م تصحیح و چاپ کرده است.208
این رساله داستان بدگویی یکی از زرتشیان نو مسلمان یزدی در نزد جهانشاه حاکم هرات مبنی بر کافر بودن زرتشتیان و فرمان حاکم به مرگ آنان یا پذیرش اسلام است. موبدی جمشید نام به هرات میرود و پس از تلاش بسیار پادشاه را متقاعد به یکتاپرستی زرتشتیان میکند و حکم او را ملغی و زرتشتیان را از نابودی نجات میبخشد. آنگاه زرتشتی سخنچین را گرفته بر درختی میبندند و بر روی او شیره و عسل ریخته تا نمرده موریانه او را بخورند.209این داستان از آن روزگار جهانشاه قراقویونلو باید باشد که در 862ق هرات را گشود و یک سالی آنجا بود. او هم گرایشهای بدعتآمیز دینی داشت و هم در کنار تعصبات دینی از تسامع و تساهل برخوردار بود.210 افزون بر روایات داراب هرمزدیار و دستنویسهای آن، نسخهای در مجموعه ش2809.M s.W hinfield 60 کتابخانه بادلیان آمده است211 که میکروفیلم آن به ش 2932 در دانشگاه تهران است.212
داستان دیگری به همین مضمون در ادبیات فارسی زرتشتی گزارش شده است که هر چند زمان وقوع آن به سال 724ی برمیگرد ولی سرودهای متأخر گویا از سرایندهای گمنام به نام نوشیروان جاماسب باشد که در 1162ی/ 1207ق زرتشتنامه را بازنویسی کرده و بیتهایی بدان افزوده است و این سروده را هم به میان برگهای 14 الف ـ 17ب آن دستنویس، به ش 25170ـ۵ در کتابخانه ملی ایران، جای داده است. عنوان آن در باب بهدینان یزد با شاه نظام و کشتن شاه نظام بندار را و به خون او گرفتار آمدن است و در آن آمده است: در آن روزگار در یزد دستوران و هیربدانی نامدار بودند از جمله دستور بندار که به دانش مشهور بود و یزد حاکمی داشت مسلمان بنام شاه نظام. روزی وزیرش بدو گفت به روزگار تو مجوسان بسیار گشتهاند، بیا همه را مسلمان کن. او همه جماعت زرتشتی را جمع کرد و خواست تا میان مرگ و مسلمانی یکی را برگزینند. آنها گفتند ما دستورانی دانا و آگاه به دین داریم اگر آنها اسلام آوردند، ما هم میآوریم. حاکم پذیرفت و سه دستور که یکی از آنها دستور بندار بود، گرفت و خواست اسلام آورند. آنها نپذیرفتند. حاکم به بندار شرطی بست و گفت من انگشتریم را میان انبوهی از گل میاندازم و با آن هزار خشت میزنم اگر یافتی که به میان کدام خشت است، شما را آزاد میکنم. این کار شد و بندار انگشتری را یافت ولی شاه نظام دستور به قتل آنها داد. بندار را با اره چون جمشید به دو نیم کرد. او پیش از مرگ به پسرش گفت: به خراسان برو وگرنه خواهی مرد. به حاکم هم گفت مرا خواهی کشت ولی چند روز بیشتر نخواهی پایید. نشان آن ریختن سه قطرهی خونم بر دامن توست. گویند بهرام پسر بندار نرفت و چون مرگ پدر را دید، در دم جان سپرد و چون بندار را اره کردند، سه قطره از خونش بر دامن شاه نظام افتاد و چهل روز بعد سپاهی به یزد یورش آورد و حاکم و وزیرش را به سختترین وجهی به قتل آورد.
رشید شهمردان گویا به این نسخه یا نسخهای دیگر از این داستان دسترسی داشته است و آن را از چامهسرایی دهاتی میداند و شرح ماجرا را در تطبیق با تواریخ یزد آورده است.213
حکایت در باب قحط سال عنوان سرودهای دیگر از دستور نوشیروان و یکی از شاگردانش بنام فرود است که در روایات داراب هرمزدیار آمده است.214 در این سروده که با ابیاتی از احوال نوشیروان آغاز میشود، سراینده خود و استادش را چنین وصف میکند:215
فرودم کمین بندهی ناتوان
یکی بود دستور نوشیروان
زهفتاد پشت آنکه دستور بود
|
|
شدم آشنا من به نوشیروان
که بد پور دستور دین مرزبان
زگفتار بدکردن دور بود
|
او برای بیان کرامات دستور نوشیروان به قحط سالی سخت سه ساله در کرمان اشاره میکند که زنی پاکدامن خواب میبیند برای رفع آن باید دست به دامن دستور نوشیروان شد. او دعا میکند و باران میآید و هر سه سال مردم نجات پیدا میکنند. همچنین وی در 978ی به روزگار حکومت خواجه عبدالرشید در کرمان مهرایزد را خواب میبیند و به دستور او در نقطهای زیارتگاه خواجه خضر پیر را بنیاد مینهد. در این کار میرقاسم قاضی کرمان وی را همراهی مینماید و سند آن قطعه زمین را برایش تهیه میکند.216افزون بر دستویسهای روایات داراب هرمزدیار، نسخهای از این سروده به ش124(250)II, 2 در کتابخانه ملافیروز گزارش شده است.217
دستور جاماسب ولایتیپور دستور حکیم از دستوران و منجمان زرتشتی که به سال 1091ی از ایران به هند رفت و به آموزش پارسیان پرداخت.218 سرودهای در صفات دستور جاماسب ولایتی از آنِ سرایندهای پارسی بنام اندهارو گرشاسپ جاماسپ به شXLVIII (BUL) در کتابخانه دانشگاه بمبئی، برگهای 1ـ4، گزارش شده است219و در انجامه دستنویس ش 50 کتابخانه ملی مونیخ شجرهنامه او آمده است.220
تاریخ معاصر زرتشتیان ایران
تاریخ معاصر زرتشتیان ایران با ورود پارسیان هند به امور آنها و تلاشی که آن جماعت برای بهبود زندگی همکیشان خود در ایران کردند، آغاز میشود. این تلاش در میانة سده ۱۹ به صورت جدی از سوی انجمن بزرگان بمبئی آغاز شد و در 1855 به تشکیل کمیتهای ویژه به نام «انجمن اصلاح فقراء زرتشتیان ایران» انجامید. مانکجی لیمجی هوشنگ هاتریا که در ۳۱ مارس 1854 به دستور انجمن بزرگان بمبئی روانه ایران شده بود، در 1855 نمایندة آن کمیته در ایران گردید.221او توانست در تهران روابط نزدیکی با دربار ناصرالدینشاه و رجال سیاسی، فرهنگی و دینی ایران برقرار سازد تا از این طریق بتواند اوضاع پریشان همکیشان خود را سامان بخشد. وی پس از ۱۰ سال توقف در ایران و گشت و گذار در ایران و عراق و انجام اقداماتی برای زرتشتیان. در فوریه 1824 به بمبئی بازگشت و یک سالی آنجا بود. مبلغ بیست هزار و یکصد و هشتاد و پنج روپیه فراهم آورد و در آگوست 1865 دوباره به ایران آمد و به انجام امور، اهداف و مأموریتهای محوله پرداخت. او در همین یکسال توقفی که در هند داشت، با ایراد سخنرانی درباره اوضاع ایران، کوشید به دور از تحریک احساسات عمومی وضعیت زرتشتیان را شرح دهد. او پریشانی و ستمی که گریبانگیر زرتشتیان ایران شده بود را، نه محصول بیکفایتی و یا خواست حکومت قاجار و نه ناشی از بد رفتاری جامعه مسلمان ایران که کار اشرار و الواط معرفی کرد و گفت در ایران برخی مردم شریر و الواط هستند که در همهی شهرهای ایران میباشند و هر ناتوان و ضعیفی که ببینند به آزار و اذیت وی میپردازند و ظلم بر زرتشتیان از ناحیه آنها است. این اظهارات در کتابی بنام سیاحتنامه مانکجی به گجراتی چاپ شد. باقر کرمانشاهی در 1232ی/1280ق آن را بنام ترجمه اظهار سیاحت ایران خلاصه کرد و به فارسی در آورد.222
رساله ترجمه اظهار سیاحت ایران که گویا بزرگترین اثر مستقل مانکجی لیمجی هوشنگ هاتریا معروف به مسافرت مانک درویش فان یا مسافر مظلوم درویش فانی است،223 از تقریراتی است که او در برابر انجمن بزرگان زرتشتی در بمبئی در بهار 1864م ایراد کرده است و با شرح و بسطهایی در ۲۲ باب به گجراتی چاپ شده است. این بیست و دو باب با بیان طبیعت و محصولات ایران، ویرانی و پریشانیهای آن از ساسانیان تا قاجار آغاز میشود. در باب چهارم به ایران روزگار قاجار میپردازد و گویا تنها کسی است، البته جدای از تاریخنگاران رسمی دربار قجر، این دوره را هنگام ترقی و پیشرفت ایران برمیشمارد. او به بهبود و پیشرفت اوضاع اقلیتهای دینی از جمله ارامنه اشاره میکند و میگوید حکومت و دولتمردان قاجار درصدد رفاه و بهبود وضع زرتشتیان هستند و با تلاش وی در ایران، آنها اقداماتی در این زمینه انجام دادهاند. همچنین ستم بر زرتشتیان را نه از ناحیه دولت و ملت که از جانب اشرار و الواط یاد میکند. او اشاره میکند که به هنگام بودن در ایران با علما بزرگ شیعه از جمله شیخ مرتضی انصاری ارتباط برقرار کرده است و درباره امور زرتشتیان از وی استفتاء کرده و فتواهایی گرفته تا بدینوسیله اسباب آسایش این اقلیت را در جامعه اسلامی فراهم آورد. متن این مکاتبات در باب بیستم سیاحتنامه آمده است. در باب هشتم به اختلافات آیینی میان دو جامعة پارسی و زرتشتیان ایران میپردازد. در بابهای نهم و دهم شرح اقدامات خیریه و مأموریتهای محولهاش در ایران را آورده است و در باب شانزدهم مسافرت خود به نقاط مختلف ایران، دیدن آثار باستانی و نیز رفتن به عراق و عتبات را آورده است. در باب هفدهم و هیجدهم به چگونگی گردآوری کتاب و سکه و اشیاء قدیمی میپردازد و مجموعههایی که فراهم آورده است، معرفی میکند. او اشاره میکند که از کودکی علاقهمند به فرهنگ و تاریخ ایران بوده است و میکوشیده تا آثاری درباره پادشاهان گذشته ایران بدست آورد. آمدنش به ایران فرصتی بوده تا هر نوع تاریخ را جمع کند و اگرچه در ظاهر مأمور امور دیوانی و دستورات انجمن بوده است ولی «باطناً شب و روز در مقام تفحس و تجسس کتب و تواریخ و سکه کهنه و علاماتهای قدیم برمیآمده و از هر جا هر چیزی را سراغ مینمود، هر طور بود، به دست میآورد.»224 همچنین برخی رهنمودها برای بهبود اوضاع ایرانیان از جمله تلاش برای باسواد کردن آنها و ورود شان به امور مملکتی ایران و جلوگیری از مهاجرت آنان به هند، دیگر مطالب این سیاحتنامه هستند.225ترجمه باقر کرمانشاهی نه ترجمه و نه اقتباس و یا نه ترجمه آزاد آن کتاب بلکه وی گزارش و توصیفی از ابواب آن را به فارسی آورده است. گویا تنها نسخه این ترجمه در مجموعه مانکجی در کتابخانه موسسهکاماست که به ش330 نگهداری میشود.226 از چاپ سال 1280ق آن نسخههایی در کتابخانههای مختلف جهان گزارش شده است.227
چنان که در ترجمه سیاحتنامه آمده بود، مانکجی اهل کتاب و مردی کتابنده و کتاب آفرین بودِ. هم میخرید و هم سفارش کتابت میداد. او گنجینهای بزرگ فراهم کرد که اگرچه بسیاری از آنها از میان رفت228 ولی امروز میراث وی گنجینه ای جدا در کتابخانه موسسهکاما است. در انجامه بسیاری از این نسخهها، کاتب به سفارش وی اشاره کرده است.229
جامع صفات مانک رسالهای است از بهرام رستم خسروآبادان نرسی آبادی متخلص به مسکین230 که برای مانکجی نگاشته است.231دو نسخه از آن: ش 382d، کتابت 1287ق. و ش 282b بدون تاریخ، زیر نام جامع الصفات در گنجینه مانکجی کتابخانه موسسهکاما نگهداری میشود.232
تهنیتنامه زرتشتیان به مناسبت میلاد ناصری، رساله دیگری از مانکجی در ۲۸ ص است که سال 1301 در تهران برای تقدیم به ناصرالدینشاه به چاپ رسیده است. نام دیگر آن سپاسنامه است. او دو سپاسنامه دارد: یکی چاپی و دیگری خطی که با سپاسنامه چاپی تفاوت دارد و دو رساله جداگانه هستند. از سپاسنامه خطی نسخهای به ش 9/202 در مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی نگهداری میشود.233 که شاید سپاسنامهای باشد که پارسیان هند در لغو جزیه برای ناصرالدینشاه فرستادند.234
لوح مانکجی که به ش 374 در گنجینه وی در کتابخانه کاما است،235 گویا نامهای از سرانبهایی بدو باشد و همان متنی که در الواح بهایت آمده است. همچنین است مشارکت او با میرزا ابوالفضل گلپایگانی در تحریر دیگری از نقطه الکاف یا تاریخ قدیم میرزاجانی، زیر نام و عنوان تاریخ جدید.236
بخش دیگر آثار پیرامون مانکجی در موضوع لغو جزیه زرتشتیان و مسائل مالی او با انجمن اکابر هندوستان است و حاصل آن سه کتاب است: سوادنامه اکابر پارسیان هندوستان رسالهای است که زیر نام عرایض وکلای زرتشتیان هم آمده است. در حقیقت کتابچهای است با عنوان انگلیسی: Correspondence Carried on by the Persian zoroastrian Amelioration Fund Committee for the abolition of the Jazia، دربردارندة مکاتبات کمیته بهبود مالی زرتشتیان ایران در هند با دربار ایران برای لغو جزیه زرتشتیان که در 1883م در بمبئی از سوی این کمیته چاپ شده است.237
چنان که در اسناد و مکاتبات این رساله آمده است: سران پارسی و اعضای کمیتة بهبود وضع زرتشتیان که سال 1854م در بمبئی پدید آمد و مانکجی را به نمایندگی خود در ایران برگزید، برای کاهش ظلم و ستم بر زرتشتیان ایران از طریق سفارت انگلیس درتهران فشارهایی به دربار ناصرالدینشاه آوردند. اعضای آن انجمن در نامه مفصلی ۸ فقره از این ستمها را یادآور شدند و از شاه خواستند نسبت به رفع آنها اقدام کند.238 آنان حتی مانکجی نمایندهی خود را متهم به کوتاهی کردند و نوشتند:
عالیجاه مانکجی هاتریا هم که به وکالت از انجمن فارسیان این سامان عاکف دربار معدلت مدار است، گویا بواسطه طول توقف خوی ایرانیان را گرفته که ظلم و تعدی در نظرش قبحی ندارد و یا آنکه گرفتار امورات شخصی خود هست زیرا که وقایع اتفاقیه را نه به خاک پای اقدس همایون معروض میدارد و نه به این بندگان اطلاع میدهد.239
از اینرو ناصرالدینشاه اجرای موارد یاد شده را در شعبان ۱۲۹۸ق به ظلالسلطان حاکم مناطق جنوب غرب ایران ارجاع داد و رونوشتی هم برای نصرت الدوله فرمانفرما حاکم کرمان فرستاد.240پیرو این مکاتبات، مانکجی نیز مکاتباتی با ظلالسلطان انجام داد.241
هشت فقره یادشده، امور مختلف اجتماعی و تبعیضهایی بود که از روزگار صفوی به صورت عادت در جامعه جا افتاده بودند، چون این که زرتشتیان حق پوشیدن لباس نو نداشتند، نمیتوانستند سوار بر مرکب شوند، حق نداشتند خانه بلند بسازند و یا تغییر اجباری دین آنها و... مسائلی از این دست، تنها موضوع مهم امر جزیه بود که برای دولت بار مالی داشت. همه را کوشید انجام دهد ولی یکی را اقدام نکرد. از این رو انجمن در ۲۴ فوریه ۱۸۸۲م مکاتبات خود را از سر گرفت و برای دربار و سران مملکتی و حاکمان یزد و کرمان نامههایی فرستاد و خواستار لغو جزیه شد.
مکاتبات یکسال به طول کشید و پارسیان توانستند با یاری سفارت بریتانیا در تهران، در رمضان ۱۲۹۹ق فرمان لغو جزیه را به تأیید ناصرالدینشاه برسانند. در پی آن سپاسنامههایی پارسیان برای دربار ایران فرستادند.242
بنا بر این میتوان گفت آن گونه که شهره است، مانکجی جزیه زرتشتیان را لغو نکرد بلکه تلاش انجمن پارسیان بمبئی و قدرت و فشار دولت انگلیس بر دربار ناصرالدینشاه بود که پادشاه قاجار را مجبور به اجرای آن کرد.
رساله دیگر با عنوان طولانی:
Deed of settlement of the Association Form ed for purpose of alleviating the distress and ameliorating the condition of the zoroastrian inhabitants of Persia pated 26th March 1861 together with a Goojrati translation
به سال 1865م به وسیله کمیته بهبود زرتشتیان ایران و لغو جزیه منتشر شد که دربردارنده اسنادی به فارسی و انگلیسی در موضوع لغو جزیه است و بیشتر اسناد مالی و سند پرداختهای انجمن یاد شده هستند. نسخهای از آن در کتابخانه اردشیر یگانگی است.
رساله اظهار احقاق الحق، نوشتة دیگر از مانکجی و مسائل پیرامون او است که برخلاف عنوان آن نه رسالهای دینی و اعتقادی در اثبات حقانیت آئین زرتشت بلکه اسناد و مکاتباتی درباره فساد مالی درون تشکیلات وی در تهران است. او در این رساله میکوشد پاکدامنی خود و شرح ماوقع را بیان کند. کتاب در ۶ فصل و یک خاتمه تدوین شده است ولی آنچه چاپ شده است، ۴ فصل است و فصول ۵ و ۶ و خاتمه به جلد دوم موکول شدهاند.243چنان که در این رساله آمده است، مانکجی در قبال سپردن تمسکاتی از جمله هیجده پارچه ملک، سه برات دیوانی و دو باب خانه، مبلغ ۴۷ هزار تومان پول به حاجی میرزا یحییخان نوری و میرزا مصطفی قلیخان وام میدهد و در ایامی که سخت بیمار میشود، بدهکاران با فریب مباشر او رستم جی بهرام جی تمسکات خود را میگیرند و مانکجی پس از بهبود اطلاع حاصل میکند، در نتیجه برای احقاق حق خود به دربار ناصرالدینشاه و سفارت بریتانیا متوسل میشود. این رویداد در فاصله سالهای 1287ـ1291ق اتفاق افتاده است و کتاب دربردارنده اسناد و مکاتبات این ماجر است.244
تاریخ تباهی فارسیان رسالهای است نوشتة بهرام رستم خسرو آبادان نرسیآبادی از دستپروردههای مانکجی. آن را به خواهش منیف پاشا وزیر فرهنگ دولت ترکیه در سال ۱۲۹۶ق به نگارش در آورده است. کتاب دارای چهار نهاد است: نخست در تباهی و تفریق سلطنت پارسیان، دوم در استیلای اعراب، سوم ستمهایی که پس از تسلط اعراب بر ایرانیان زرتشتی رفته است و چهارم گویا به وضع موجود پارسیان پرداخته است.245 دو نسخه از آن به ش 242,d در ۹۸ص، مورخ 1259ق و ش 242b در ۷۲ص به همان تاریخ، در کتابخانه موسسهکاما، گنجینه مانکجی نگهداری میشود.246تاریخ کرمان، رسالهای است که نویسندة آن گمنام است ولی همزمان با بودن مانکجی در ایران تهیه شده و نگارندهاش با وی در ارتباط بوده است و زندگینامه مانکجی را هم نوشته است.247 رشید شهمردان تاریخ نگارش آن را 1239ی نوشتهاند248 ولی کهنترین دستنویس آن تاریخ 1275ق برابر 1227ی را نشان میدهد.249 تاریخ کرمان دربردارنده مطالبی درباره کرمان، بلوک دامنه راین، سارودیه، بم، جیرفت، نرماشیر، رودبار، بشاگرد بلوچستان، کوهپایه خبیص، کوک، راور، زرند، بافق، رفسنجان، انار، بردسیر، کوشک، صوغان، سیرجان، شهر بابک و اسفندقه و ایل افشار میباشد.250 از این رساله سه دستنویس به ش 142d، مورخ 1286ق؛ ش 142b، بدون تاریخ و ش35، مورخ 1275ق در مجموعه مانکجی کتابخانه موسسهکاما نگهداری میشود.251
از سرودههای شهریار پوررستم پور شهمرد از اهالی کوچه بیکی یزد رسالهای به سال 1258 چاپ شده است که در شرح وقایع قحطی سال ۱۲۰۳ یزد و بندرعباس و تلاش پارسیان برای یاری به همکیشان خود در ایران است و رویدادهای این روزگار را بیان میکند.252
رشید شهمردان زاده بمبئی(تولد1284ش ـ مرگ1362ش) در کودکی به ایران آمد. فارسی را فرا گرفت، سپس به هند رفت و در نزد دینشاه ایرانی و زیر نظر او درس خواند و تربیت یافت. او در اصل از طایفه بهرام شهری ساکن روستای حسینی در حومه تفت است.253رشید در میان زرتشتیان معاصر پیشگام تاریخنویسی این طایفه است و در کنار چاپ متون دینی و عقیدتی اطلاعات شفاهی و اسنادی فراوانی گردآوری و چاپ کرده است. هرچند اطلاعات وی از درستی قابل تحسینی برخوردار است ولی از آنجا که دانش تاریخنویسی ندارد، گفتارهایی پراکنده هستند که سخت بتوان از آنها نگاهی تاریخ نگارانه دریافت. جز این که مؤلف میکوشد تا میراث گذشته را برای آگاهی همروزگارانش فراهم آورد و هویت تاریخی زرتشتیان پس از اسلام را بررسی کند: پرستشگاه زرتشتیان در شناخت پرستشگاهها، در مهرها، پذیرشگاهها، آرامگاهها، دخمهها، دبستانها، و زیارتگاههای زرتشتیان را سال 1336 در بمبئی چاپ کرد. سال 1339، فرزانگان زرتشتی را باز در بمبئی چاپ کرد که در 1363 به مناسبت یکمین سال درگذشت او در ایران با نام تاریخ زرتشتیان، فرزانگان زرتشتی تجدید چاپ گردید. این کتاب در بردارنده شرح حال و آثار بزرگان و نویسندگان زرتشتی از اسلام تا روزگار معاصر است و خود از آن به عنوان شالوده تاریخ زرتشتیان یاد میکند و گوید علت پراکندهگویی در آثارش تلاش برای حفظ مطالب از فراموش شدن بوده است.254اثر دیگر رشید تاریخ زرتشتیان پس از ساسانی است که سال 1360 در تهران به چاپ رسید. این اثر که واپسین کار اوست، تلاش وی در جستجوی آثار زرتشتی بویژه کتابهای فرقه آذرکیوان را نشان میدهد و نیز بیان کننده رنجهایی که در گردآوری مطالب و مطالعه تاریخ زرتشتیان کشیده است.255 این اثر نیز مجموعهای از مطالب پراکنده تاریخ زرتشتیان از روزگار یزدگرد سوم تا زمان مؤلف است که از منابع مختلف گردآوری کرده است و همچنین مقالاتی که در نشریات از جمله مجله هوخت نوشته بود، در این کتاب آورده است.256 سال 1382 نیز انتشارات فروهر کتابی از ایشان بنام زرتشتیان از مرگ یزدگرد شهریار تا پژمردگی گل خورشید چاپ کرد که گویا همین تاریخ زرتشتیان پس از ساسانی باشد.
اردشیر خاضع الهآبادی، سراینده و کتابنده معاصر زرتشتی که در بمبئی فعالیت میکرد، سه اثر تاریخی دارد. کارنامه سترگان شرفای پارسیان مملکت هندوستان که به شرح زندگی بزرگان پارسی هند میپردازد و در 1913م به پیوست شاهنامه فردوسی آن را چاپ کرد و در بخش پارسیان در زیر بررسی خواهد شد. دیگری تاریخچه الهآباد زادگاه خودش است257و سدیگر کتاب تذکره سخنوران یزد است که آن را ۲۰ شهریور 1340/۱۱ سپتامبر 1962م آغاز کرده و در ۲۶ اسفند 1341/ ۱۷ مارس 12963م به پایان آورده است و به همان سال در بمبئی انتشار داده است. سعید نفیسی و محمد دبیرسیاقی بر آن مقدمه نوشتهاند. بخش شاعران زرتشتی آن بویژه در جلد اول، مطالب کتاب فرزانگان رشید است و بخش دوم آن در هم کرد تذکرههای موجود میباشد.258
جهانگیر اوشیدری که با دامپزشکی در ارتش آغاز کرد و به سرتیپی رسید. به فرهنگ و دین نیز بیعلاقه نبود. او که سرانجام راه موبدی در پیش گرفت، جدیتر به تاریخ معاصر زرتشتیان پرداخت. از آثار اوست: تاریخ پهلوی و زرتشتیان که جلد نخست آن در آبان 2535ش/ 1353خ به انگیزه آئین بزرگداشت ۵۰ سال شاهنشاهی پهلوی چاپ شد. این کتاب فعالیتهای زرتشتیان در روزگار پهلوی و نقش این دودمان در رشد و ارتقاء جامعه زرتشتی را معرفی میکند و بر پایه اسناد و روایات شفاهی فراهم آمده است.259 اثر دیگر او تاریخ محلی شریفآباد اردکان زیر نام گوشهای از تاریخ و فرهنگ زرتشتیان شریفآباد (اردکان) است که با همکاری خسرو دبستانی و ماهیار اردشیری از سوی انجمن زرتشتیان شریفآباد اردکان مقیم مرکز(استا) در 1383 در تهران چاپ شد.260 واپسین اثر او دانشنامه مزدیسنا است که سال 1371در تهران چاپ شد. هرچند کلیاتی است از فرهنگ و دین زرتشتی ولی مطالب تاریخی بویژه تاریخ دین و فرهنگ زرتشتی در آن فراوان آمده است.
مهربان پرستانی اهرستانی در آبان 1324خ/ 1945م کتاب ایران پهلوی یا ایران در زمان سلطنت رضا شاه پهلوی را در شرح احوال و آثار رضاشاه در بمبئی چاپ کرد. گلهای افتخار ایران یا رضا شاه کبیر و زرتشتیان، نگارش موبد سهراب خدابخشی که سال 1336 در تهران چاپ شد، اثر دیگری است که در آن به بهبود وضع زرتشتیان در روزگار پهلوی و شرح فعالیتهای رضاشاه به عنوان نجات بخش آنان پرداخته شده است. کتاب از سر ذوق و احساسات میهنپرستانه نگاشته شده است. دین هخامنشیان، اثر اردشیر جهانیان، گردآوری از آثار موجود است که در سال 1349 چاپ شده است.
پس از انقلاب اسلامی بویژه در دهه 70ـ80 آثار تاریخی مختلفی در جامعه زرتشتیان پدید آمد: ویژگیهای تاریخ گردآوری اردشیر جهانیان در 1364، بازنویسی بخشهایی از تاریخ هخامنشی و ساسانی از روی آثارعلی سامی است. در جستجوی راستیها بکوشش فرنگیس دختر کیخسرو شاهرخ سال 1367خ در کالیفرنیا چاپ شد که مطالبی را از آثار مختلف درباره تاریخ ایران از اسلام تا مغول گردآوری کرده است و با این که معترف است مورخ نیست ولی دیدی دیگر و قرائتی ویژه از تاریخ ایران دارد و جهل نادانی مردم را علت پریشانی و نا به سامانی تاریخی ایرانیان میداند.261
تاریخ زرتشتیان کرمان در این چند سده، نگارش جمشید سروش سروشیان با مقدمه باستانی پاریزی چاپ سال 1371 و شاهنامه ـ هخامنشیان از همین نویسنده چاپ 1376، آثار یکی از بزرگان معاصر زرتشتی در ایران است که به فرهنگ و تاریخ زرتشتیان پرداخته است. کتاب اول تاریخ محلی است ولی اثر دوم او پاسخی است به این پرسش که چرا نام سلسله شاهان مادی و هخامنشی و اشکانی در شاهنامه نیامده است؟ کتایون نمیرانیان هر چند به عنوان یک کار دانشگاهی و بیرون از سنت جاری زرتشتیان، کتابی با عنوان زرتشتیان ایران پس از اسلام تا امروز در 1378، چاپ کرد و کتایون مزداپور زرتشتیان ایران را در مجموعه از ایران چه میدانیم،ِ منتشر ساخت که باز بیرون از سنت جاری است و در حقیقت جز ادبیات فارسی دانشگاهی است نه ادبیات فارسی زرتشتی ایران. یادواره سه هزار سال فرهنگ زرتشتی، مجموعه مقالات سمیناری از برنامههای جهانی یونسکو که سال 1384 چاپ شد و نیز سرزمین جاوید، مجموعه مقالات ششمین کنگره جهانی زرتشتیان در تهران که سال 1378 انتشار یافت، آثاری هستند که وجهی تاریخی دارند.
خاطرهنویسی و تاریخ شفاهی، همچنین نگارش یادنامهها گونهای دیگر از تاریخنویسی است که در میان زرتشتیان نیز رونق یافته و رواج گرفته است. ارباب کیخسرو شاهرخ سرشناسترین چهره سیاسی زرتشتی در ایران که از اواخر مشروطه تا 1317 مصدر امور بوده است، خاطرات خود را در آلمان به هنگامی که مورد خشم رضاشاه قرار گرفته بود به نگارش در آورده است. خاطرات او برای تاریخ ایران و مسائل زرتشتیان در دوره یاد شده اهمیت دارد. این خاطرات را جهانگیر اوشیدری در 1355 زیر نام یادداشتهای کیخسرو شاهرخ چاپ کرد. بخش دیگر خاطرات او سالهای اخیر در ایران ترجمه و چاپ گردید. خاطرات اردشیر زارع، اثری دیگر است که در ۶ دفتر فراهم آمده است و هنوز انتشار نیافته است. این متن در میان خاطرات معاصر ایرانیان، تنها اثری است که به ریزترین امور و مسائل روستایی، ارباب رعیتی و کشاورزی، تجارت، صنعت و تشکیلات مالیه ایران در سالهای 1318ـ1364 خورشیدی میپردازد. نسخهای از آن در کتابخانه اردشیر یگانگی تهران است. یاد کوتاهی از سرگذشتم، خاطرات هرمزدیار نوروزجی همتی262است که سال 1327ق. وارد تجارت خانه جمشیدیان میشود و در 1290 در اداره تلفن کرمان مشغول میشود و تا 1335 خدمت میکند. خاطرات او مسائلی از تاریخ زرتشتیان در سده حاضر و نیز چگونگی رواج تلفن در ایران را بازگو میکند. سال 1365 جهانگیر اوشیدری تقریرات کیخسرو خسرویانی راستی را چاپ کرد و در 1375 خسرو باستانیفر خاطرات خود از مسائل سیاسی اجتماعی و فرهنگی ایرانیان و زرتشتیان را در امریکا با عنوان بالاخره به یزد برمیگردم انتشار داد.
جمشید پیشدادی در 1377 خاطرات یکی از مدیران مدارس زرتشتی بویژه موقوفات مارکار، بنام میرزا سروش لهراسب را با عنوان یادنامه میرزا سروش لهراسب و در 1382 خاطرات خودش را زیر نام بخش دوم خاطرات 365 روز یا خاطرات فرهنگی من در امریکا منتشر کرد. هر دوی این خاطرات مسائل آموزشی و وضع مدارس زرتشتی در دورهی معاصر را توصیف میکنند. مختصری از سرگذشت خود، متن کوتاهی است به قلم جمشید سروشیان که شرح حال خود را بیان میکند.
یادنامههای بزرگان زرتشتی آثاری هستند که در دهه ۴۰ به بعد پدید آمدند و در شناخت مشاهیر این گروه دینی اهمیت دارند: به یادبود سالروز درگذشت شادروان پشوتن جی دو سابائی مارکار، یادنامهای است که از سوی کمیته آموزشگاهها و پرورشگاهها مارکار تهران در مهر 1345 تهیه و چاپ شد. ماکار263 از پارسیان علاقهمند به ایران بود که خدمات فرهنگی و عمرانی ارزشمندی به جامعه زرتشتی ایران کرد و موقوفاتی مشهور در یزد بنیاد نهاد. افزون بر این در امور فرهنگی بویژه تأمین هزینه دانشجویان و چاپ کتابهای پژوهشی از جمله آثار استاد پورداود و انتشارات انجمن ایران لیگ فعال بود.264 یادنامه رستم گیو که سال 1347 منتشر شد به معرفی و عملکرد رستم گیو نماینده زرتشتیان در مجلس شورا و سنا و یکی از چند چهره معروف این جماعت میپردازد. برای اسفندیار یگانگی مهندس زرتشتی که در توسعه نظام آبیاری مدرن در ایران تلاش ارزندهای داشت و به نمایندگی مجلس رسید، دو یادنامه تهیه و چاپ شده است: یکی در ۱۳۵۱ که دربردارنده مطالب مطبوعات و برخی گفتهها و نوشتههای وی است و دیگری در سال 1352 توسط سیدکاظم حسینی داور با عنوان «زندگینامه شادروان دکتر اسفندیار یگانگی به مناسبت اولین سالروز درگذشت آن رامرد نیکوکار» تهیه و به چاپ رسید.
جامعه زرتشتی به سبب نیازی که در طول زمان احساس میکرده است، به سازماندهی خود پرداخته است و هر چند خانواری که به هر کجا بودهاند، انجمنی از بزرگان خود داشته تا به امورشان بپردازد و کل جامعه به وسیله این انجمنها در شبکهای منظم مدیریت میشده است. در تهیه روایاتی که در سدههای 9ـ۱۲ی برای پارسیان هند فراهم شده است، این کانونهای مدیریتی را در ترکاباد، شرفاباد، یزد، کرمان و دیگر جاها میبینیم. با آمدن مانکجی به ایران در میانه سده ۱۹م و تشکیل پنجایت یزد و کرمان و انجمن ناصری این شبکه سازمان یافتهتر شد و در تمام مراکز زرتشتینشین انجمنهای محلی پدید آمد که با انجمنهای بزرگ بویژه انجمن زرتشتیان تهران در ارتباط بودند و تا امروز نیز ادامه دارد. اسناد و رسالاتی از فعالیتهای این انجمنها و نیز دیگر نهادهای خیریه و آموزش پدید آمده است که نوعی تاریخنگاری یا فراهمسازی منابع تاریخی است و در درک وضعیت این جامعه در یکصد سال اخیر مؤثر است: گزارش پنچایت یزد و کرمان رسالهای است در ۲۰۱ص، بیتاریخ که به ش 213 در کتابخانه موسسه کاما، گنجینه مانکجی نگهداری میشود. همچنین نامه پنچایت یزد عنوان دو نسخه به ش 357b, 357d در گنجینه مانکجی در موسسهکاما است.265 رشید شهمردان این دو نسخه اخیر یعنی نامهها را دیده و از آن بهرام نرسیآبادی میداند که در آنها بزرگان قوم و اعضای انجمن را به انجام وظایف اجتماعی تذکر داده و بخشی از خدمات مانکجی را برمیشمارد. گزیدهای از آن را نیز چاپ کرده است.266 انجمن زرتشتیان تهران به سبب مرکزیت و نیز به همت دولتمردی چون کیخسرو شاهرخ اسناد بیشتری چاپ کرده است. از جمله صورت محاسبه بیستمین گردش انجمن زرتشتیان تهران از آغاز فروردین 1324 تا پایان اسفند 1325خ؛ گزارش کار انجمن زرتشتیان تهران، گردش ۳۲؛ دهشمندان زرتشتیان تهران، گردش ۳۲ و انجمن زرتشتیان تهران یک سده تلاش و خدمت، گردآورنده فرامرز پورستمی، تازهترین اثری است که سال ۱۳۸۷ درباره گذشتة خود انتشار داده است.
اسناد و رسالات مربوط به چگونگی شکلگیری نظام آموزش مدارس زرتشتی نوعی تاریخنگاری فرهنگی و اجتماعی در تاریخ معاصر آنها است: قانون نامچه جدید به جهة مدرسه دهشنی دبیرستان مازدیسنان از بخشش انجمن پارسیان هندوستان رسالهای در 76ص، چاپ سنگی که به شرح تلاش مانکجی در راهاندازی دبیرستان برای تحصیل کودکان بیسرپرست زرتشتی در 1885م در تهران و چگونگی مدیریت، برنامهها و مواد درسی این موسسه میپردازد و یا رساله اقبال ناصری که ملاافلاطون پسر ملا اسکندر برای تدریس در مدارس تهیه کرد267همچنین است سالنامههای آموزشگاهها و مدارس صاحب نام زرتشتی چون مدرسه فیروز بهرام و دیگر مدارس.
سرگذشت پارسیان
قصه سنجان سرودهای است از بهمن کیقباد اورمزدیار سنجانا268که در ۴۳۱ بیت در بحر هزج مسدس محذوف به سال ۹۶۵ی 1008ق ماه فروردین روز خرداد سروده شده است.269 از نخستین سرودههای پارسیان هند به زبان فارسی است و موضوع آن داستان مهاجرت زرتشتیان به هند است. سراینده آن را از زبان یکی از دستوران بزرگ روزگار خود شنیده است و به نظم آورده است.270به روزگاری که اسلام به ایران میآید گروهی از زرتشتیان قبول اسلام نمیکنند و صد سال در کوهستان خراسان پناه میگیرند. سپس به هرمز میروند و ۱۵ سال آنجا هستند. راهی هند میشوند. ۱۹ سال در جزیره دیب هستند. آنگاه به گجرات میروند و طی شروطی از راجه آنجا اجاره اقامت میگیرند و شهر سنجان را به یادگار سنجان خراسان میسازند و به سبب نذری که به هنگام رهایی از طوفان دریای میان دیب و گجرات کرده بودند، آتش بهرام را در آنجا برپا میکنند. پس از ۳۰۰ سال زندگی بتدریج در سراسر مناطق غربی هند پراکنده میشوند. به هنگام یورش الفخان یا آلپخان سردار سپاه محمود به گجرات، پارسیان راجه را حمایت میکنند در جنگ اول پیروز میشوند و در جنگ دوم اردشیر سردار پارسی کشته میشود و راجه هم شکست میخورد. پارسیان به کوه بهاروت پناه میبردند. ۱۲ سال آتش مقدس را در آنجا نگهداری میکنند و سپس به بانسدا میآیند و آتش را ۱۴ سال آنجا حفظ میکنند تا این که با تلاش چانگاه بن آسا آن را به نوساری میبرند و بر تخت مینشانند.271 قصه سنجان نوعی تاریخ شفاهی است که به سبب فاصله زمانی تدوین آن با زمان رویدادهای درون داستان، تطبیق این متن با تاریخ را دشوار کرده است. با این حال همواره چنین گفتگویی میان پژوهشگران بوده است.272
قصه سنجان در روایات داراب هرمزدیار آمده است273 و همه دستنویسهای آن کتاب، این رساله منظوم را در خود دارند. افزون بر این، دستنویسهای نسخهای دیگری هم گزارش شدهاند: نسخهای به ش 110(469) در کتابخانه ملافیروز274؛ دو نسخه در کتابخانه مهرجی رانا: یکی درون جنگ ش Fـ46 مورخ ۱۲۳۵ی و دیگری قطعاتی از داستان درون روایات داراب هرمزدیار، به ش Fـ59 آن کتابخانه.275 کاتراک از نسخهای مورخ 1131ی به ش 809(a) فهرست خود، از آنِ کتابخانه دستور خورشید جی فیروز چی پستون جی در بلسار گزارش میدهد.276 نسخهای مورخ ۱۱۱۲ی به ش XLVII(BUL) در کتابخانه دانشگاه بمبئی است.277 نسخهای از آن سیدشمسالله قادری مورخ ۱۱۱۲ی در حیدرآباد هند که به سال ۱۹۶۴ پسرش سیداحمدالله قادری چاپ کرده است.278 در کتابخانه ملی پاریس دستنویسهای ش 198,1 کتابت ۱۱۰۳ی؛ ش 199,13؛ ش 200؛ همچنین شLXVII, Suppl.pers. 48؛ ش LV, Suppl. Pers. 200,1 و ش LXI, Suppl. Pwrs. 10731گزارش شدهاند.279
دو نسخه در کتابخانه ایندیا آفیس یکی به ش280 2824 و دیگری به شNo.ccXVI کتابت ۱۲۸۱ق/ ۱۸۶۴م.281 دو نسخه هم در کتابخانه موزه بریتانیا: یکی به ش Add. 24.413, I کتابت ۱۱۷۹ی/ ۱۸۰۹م و دیگری به شAdd. 27.268, 2، کتابت ۱۱۰۷ی/ ۱۷۳۸م.282از نسخه اول میکروفیلمی به ش۱۳۹۳ در دانشگاه تهران نگهداری میشود.283 نسخهای دیگر را زندهیاد استاد ایرج افشار در کتابخانه دانشگاه هاروارد به ش M S. Pers.12. گزارش کرده است.284
قصه سنجان به سبب اهمیت و شهرتی که یافته، از اواخر سده ۱۹م مورد توجه بوده و بارها چاپ و ترجمه شده است. از جمله چاپ ۱۹۱۵ در بمبئی، چاپ ۱۹۶۴ حیدرآباد را باید یاد کرد. تازهترین چاپها و ویرایشهای آن توسط اج.ای ایدالجی به سال ۱۹۹۱ در بمبئی و آلن ویلیامز به سال ۲۰۰۹ در لیدن و بستون صورت گرفته است.285 ویلیامز نسخههای روایات را بر دیگر نسخهها ترجیح داده و براساس نسخههای کهن آن کتاب، قصه سنجان را تصحیح کرده است.286 سال ۱۳۵۰ هاشم رضی نیز قصه سنجان را در ایران تجدیدچاپ کردهاند.
داستان مهاجرت پارسیان به هند یا همین قصه سنجان را سراینده ی دیگر پارسی داراب پالن در سده ۱۱ی با اندکی تفاوت باز سروده است.287 نسخه از این سروده به ش LXIV,Suppl.pers.1022 در کتابخانه ملی پاریس نگهداری میشود288 و میکروفیلمی از آن به ش ۹۱۴ در دانشگاه تهران است. او در آغاز میسراید: «تو ای داراب بن پالن فریدون/ بگوی قصه بهدین ایرون» که بعید نیست عنوان این رساله بیعنوان از همین بیت گرفته شده باشد.
قصه زرتشتیان هندوستان، رساله دیگری است، سروده دستور شایور جی مانک جی سنجانا در سده ۱۸م، که تنها دستنویس آن به ش Fـ64 مورخ ۱۱۳۵ی در کتابخانه مهرجی رانا نگهداری میشود.289مدی این رساله و دستنویس آن را شرح کرده است.290چرتی آن را در ۱۹۹۱ تصحیح، ترجمه و چاپ کرده است291و در مقالهای به تحلیل محتوای آن و تطبیق مفاهیم اساطیری و دینی این رساله با دیگر متون زرتشتی از جمله سنجش آن با قصه سنجان پرداخته است.292
بیان آتش بهرام نوساری سرودهای است از دستور شاپور جی مانک جی سنجانا سراينده قصه زرتشتیان هندوستان در سده ۱۸م که به چگونگی بر تخت نشاندن آتش بهرام در نوساری میپردازد.293 دو دستنویس از آن به ش125(252)II و ش99(192)II در کتابخانه ملافیروز294و دو نسخه هم به ش Fـ64، نگاشته ۱۱۳۵ی پیوست قصه زرتشتیان هندوستان و به ش Sـ118، در کتابخانه مهرجی رانا نگهداری میشود.295
سروده دیگر درباره تاریخ بنای آتش ورهرام نوساری، ۹۲ بیت است که دستور ایرججی در سده ۱۳ی سروده است.296 دستنویسی از این سروده در کلیات دستور ایرج، میان برگهای ۸۰ـ۸۹ جنگ ش Fـ43 کتابخانه مهرجی رانا آمده است297 و در دانشگاه تهران سرودهای در ۱۰۵ بیت، با عنوان تاریخ بنای آتشگاه ورهرام، تاریخ سرایش ۱۲۰۰ ظاهراً یزدگردی، به ش 6/2577 فهرست شده است.298
جهانگیرنامه، سرودهای است در ۲۴۴ بیت که دستور کیقباد مهرجی رانا در موضوع ستمهایی که از سوی کارگزاران دولت جهانگیرشاه بر او روا کردهاند، برای جهانگیر مغول جانشین اکبر سروده است. متن عریضهای منظوم است که با ستایش پادشاه آغاز میشود و شرح آنچه بر او رفته و طلبها و خواستههایی که دارد، در آن بیان میگردد. مدی این متن را شرح و چاپ کرده است.299 از آن به اشتباه زیر نام دارابنامه هم یاد شده است.300 مصحح در تصحیح این متن سه دستنویس در اختیار داشته است.301 نسخهای دیگر نیز مورخ ۱۱۷۷ی به ش 193 در موسسهکاما از این سروده فهرست شده است302 که نسبت به نسخههای مدی کهنتر است.
ماهیارنامه سرودهای از دستور ایرج جی سهراب جی مهرجی رانا است که در وصف نیای خود ماهیار یا دستور مهرجی رانا سروده است و روایت حضور او در دربار اکبرشاه را به نظم آورده است.303نسخهای از آن به تاریخ سرایش ۱۲۵۰ی، به ش Fـ81 در کتابخانه مهرجی رانا نگهداری میشود و گویا نسخه اصل این اثر است.304
در سده ۱۷م با رشد اختلافات دو فرقه تقویمی شاهنشاهی و قدیمی سرانجام ملاکاوس رستم جلالی و پسرش ـ پشوتن که به ملافیروز شهرت یافت، برای تحقیق موضوع راهی ایران شدند و حدود ۱۲ سال در ایران بود و توانست با کریمخان زند نیز ملاقات کند. از جمله یادمانها و دستاوردهای این سفر، سفرنامهای بود که ملافیروز در شرح حال خود و مسافرت وی و پدرش به ایران سروده است. سرایش آن در ۱۱۵۳ی بوده است.305 از این رساله دستنوشتههای زیر گزارش شدهاند: نسخهای از آن به ش102(287)I، دارای ۳۹ برگ در کتابخانه ملافیروز که دربردارنده مطالب زیر است: ستایش خداوند، در ستایش زرتشت، معراج زرتشت، چرا ملافیروز و پدرش به ایران رفتند، در راه ایران، رسیدن به یزد، رفتن به کرمان برای آموختن نجوم، سفر به اصفهان، دیدار ملا با آقا محمدخان به همراه دوستش آقا هادی: تهیه یک استشهادیه و محضر درباره کبیسه در نزد علمای اصفهان، رفتن به شیراز و دیدار با کریمخان زند، زرتشتیان شیراز و پرداخت جزیه، خداحافظی با کریمخان و آمدن به هندوستان.306دیگر نسخههای آن در این کتابخانه به ش 122(238) و ش 126(269), 55 فهرست شدهاند.307نسخهای در کتابخانه مهرجی رانا به شE82,I 308و دو نسخه: یکی به ش 299 و دیگری به ش 300، کتابت ۱۲۲۸ی در گنجینه مانکجی کتابخانه موسسهکاما از این اثر نگهداری میشود.309
سفرنامه دیگری در میان زرتشتیان ایران یاد شده است، سفرنامه مهرجمبور (۱۲۰۰ـ۱۳۰۰ی) است. او درویشی زرتشتی اهل خرمشاه یزد است که بسیاری از کشورهای منطقه از شمال افریقا تا چین و هند را درنوردید و یادداشتهای خود را به نظم درآورد. گویند دستنویس آن در نزد نوادگانش موجود است.310
وقایع پارسیان نوشته ملااردشیر در تاریخ ایران، عنوان دستنویسی است به ش1337 در کتابخانه عمومی دولتی سالتیکوف شدرین در سنپترزبورگ.311 کتاب خاطرات یا Book ofm em oranda اثری به گجراتی و فارسی که رویدادهای مهم زندگی پارسیان به هنگام حکومت انگلیسها در هند در سده ۱۹ را ثبت کرده است. نویسنده آن مشخص نیست. رسالهای است ۳۱ برگ که به ش31 از آن کتابخانه هیربد ایرج شاه بهمن جی دستور کومانا در سورت، در فهرست کاتراک ثبت شده است.312
داستان زرتشتیان، عنوان رسالهای به ش Fـ76 کتابخانه مهرجی رانا که پالن جی هاتریا برای دستور ایرج جی سهراب جی کتابت کرده است. چنان که برمیآید رونویسی مقدمه و جلد اول کتاب نامه خسروان باشد.313 رساله دیگر هر چند از یک مسلمان ولی متنی با اهمیت و گمنام درباره پارسیان، کتابچهای است در ۴۴ برگ از آنِ میرزا اسماعیل دردی اصفهانی (سده 13 ق) با نام شرح حال پارسیان در مزایای اخلاقی و انسانی پارسیان هند و بد رفتاری کنسول دولت ایران میرزا حسینقلیخان با آنان، همراه برخی گزارشهای مطبوعات هند و اسنادی که میان پارسیان و دولت ایران مبادله شده است. این کتاب را مؤلف برای دفاع از پارسیان به هنگام اقامتش در هند نوشته است و چنان که از اشعار پایان آن برمیآید، تقدم به ناصرالدینشاه کرده است. دستنوشته آن به ش 10526 در کتابخانه آیتالله مرعشی قم نگهداری میشود.314
تاریخ فارسیان و نوروز و مهرگان، رسالهای است از بیدل بن داراب بن رستم که میکروفیلمی از آن به ش 8/1291 ـ ف در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران گزارش شده است.315 خانم صبر حوا واله در 1344 رساله دکتری خود را با عنوان روابط پارسیان هند و ایران (بعد از اسلام) به راهنمایی دکتر محمد مقدم در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دفاع کرد. او که از پارسیان هند است، اثر خود را با شرح و تحلیل قصه سنجان آغاز میکند و با پرداختن به مناسبات پارسیان و دولت پهلوی به پایان میآورد.316
در سده ۱۹ با تسلط انگلیس بر شبه قاره هند فرصتی برای رشد و ترقی پارسیان فراهم آمد و پیوند نزدیکی میان آنها برقرار گردید که بسیار به سود زرتشتیان تمام شد. آنان هم در هند موقعیت ممتازی به دست آوردند و هم توانستند به یاری دولت انگلیس اوضاع پریشان همکیشان خود در ایران را بهبود ببخشند. وانگهی، نزدیکی به غرب سبب شد تا متون دینی زرتشتی به اروپا رفت و در پرتو مطالعات نوین زبانشناسی بازخوانی و تفسیر شد و ادبیات جدیدی به زبانهای اروپایی پیرامون متون کهن ایرانی پدید آمد.317شاید نمود این پیوند و تلافی آن خدمات را بتوان در جارجنامه سروده ملافیروز، سروده شده از 1176ی/ 1807م ـ 1187ی/ 1817م، جستجو کرد که سال 1837 توسط ملارستم کیقباد برادرزاده ملافیروز در سه جلد در بمبئی چاپ شد و دربردارنده چهل هزار بیت است.318
شرح حال رجال و بزرگان پارسی که با ماهیارنامه آغاز شد در ادبیات این قوم به فارسی کم و بیش ادامه داشته است: منظومهای با عنوان قصه رستم مانک سورت یا قصه شت رستم مانک از سورت، سرودهای است از موبد جمشید کیقباد که به سال 1080ی در بندر سورت در مدح رستم مانک سروده است. رستم مانک پور چنگاه شاه از بزرگان نوساری است که خدماتی به مردم آنجا کرده و میانجی روابط انگلیسیها و تتمه امیران مغول در هندوستان بوده است. همچنین در لغو جزیه پارسیان کوشیده است.319 نسخهای از این سروده 500بیتی به ش Fـ45, II در کتابخانه مهرجی رانا است320و نسخهای دیگر به ش 58(71) در کتابخانه ملافیروز نگهداری میشود.321
داستان کاوس و افسد، سرودهای است در ۳۸ برگ که به سرگذشت دو زرتشتی ایرانی میپردازد که از ایران به هند میروند و در شهر دیو در هندوستان سکونت میگیرند و سرانجام به دعوت مانک شاه چنگاه به نوساری میروند. از این سروده نسخهای به ش Fـ45,I در کتابخانه مهرجیرانا نگهداری میشود و گویا از سرودههای موبد جمشید کیقباد باشد.322
سرجمشید جیجی بهای بارونت اول از بزرگان پارسی سده ۱۹ میلادی مورد ستایش شاعران روزگار خود بوده است: سرودهای از شاعری گرشاسب نام با عنوان ابیات و دعاها از بهر نیک نامی جیجی بهائی در مدح وی میان برگهای ۱۰ـ۱۱ جنگ شXLVIII(BUL) کتابخانه دانشگاه بمبئی آمده است.323 نگین جمشید، اثر غیاثالدین مفتی، مدیحه دیگری برای وی است که در 1213ی/ 1260ق/ 1844م سروده شده است و نسخهای از آن به ش212 در ۵ برگ، کتابت 1261ق. در موسسهکاما نگهداری میشود.324 فرامرز نوروزجی کوتار از نوادگان دستور پالن فریدون، هم در 1264ی/ 1895م سرگذشت سرجمشید را از کودکی تا بزرگی و شهرت و ثروت و سفرهایش به نظم کشید و زیر عنوان احوال سرجمشید جیجیجی بهائی بارونت اول در بمبئی انتشار داد.325شاید واپسین اثر به فارسی درباره بزرگان پارسی هند، رساله اردشیر بنشاهی الهآباد متخلص به خاضع باشد که با عنوان کارنامه سترگان شرفای پارسیان مملکت هندوستان در 1913م/ 1331ق به پیوست شاهنامه فردوسی در هندوستان چاپ کرده است. مؤلف که در هند کتابفروشی میکرده است، مطالب مختلفی به گجراتی فراهم میکند و برای استاد ماستر خدابخش بهرام رئیس به ایران میفرستاد تا به فارسی ترجمه کند. اما مطالب وی در ناامنیهای ایران از میان میرود و خود از آنچه که در دسترس داشته است، رسالهای از سرگذشت بزرگان پارسی تهیه کرده و همراه با تصاویر آنها انتشار داده است. در پایان نیز سرگذشت و عکس خود را آورده است.326
پیشگوئیها
نوعی از تاریخنگاری پیش از وقوع در ادبیات فارسی زرتشتی وجود دارد که هر چند نقطه مقابل تاریخ و تعریف معمول آن است و شاید آوردن آن زیر عنوان تاریخ جای بحث باشد ولی باید گفت هیچ جایی بهتر از فصل تاریخ برای پرداختن بدان نیست. زیرا این نوع آثار که عنوان ادبیات مکاشفهای به خود گرفتهاند،327نه براستی مکاشفه که بازخوانی تاریخ بنا به شرایط و ضرورتهای تاریخی است و تعیین الگویی برای تاریخ و سرانجام آن بر پایه آموزههای دینی است.
در فصل ترجمه و تفسیر متون پهلوی به ترجمه زند بهمن یسن اشاره شد که اثری پیشگویانه و تفسیر رویای زرتشت است اما آنچه در میان مردم و بویژه ادبیات فارسی غیرزرتشتی ایران آوازه یافته است، جاماسبنامه است. جاماسبنامه کتابی است که تحریر آن به پهلوی، پازند، فارسی و عربی در دست است و جالب آن که هیچ یک از این تحریرها بطور کامل با هم برابری نمیکنند و تنها در قطعاتی با هم مشترک هستند. در نتیجه میتوان گفت همه برگرفته از یک مجموعه بزرگتراند که بنابر شرایط و ضرورتهای زمانی پراکنده و گاه هر صورت با دخل و تصرفها و تحریرهایی به راه خود ادامه داده است.
گذشته از دو صورت ناقص پهلوی و پازند،328 تحریر یا تحریرهایی به فارسی چه به نظم و چه به نثر از جاماسبنامه زیر عنوانهای مختلف یاد شده است. از آنجا که جاماسبنامه هم اثری با اهمیت در نزد زرتشتیان است و هم به سبب پیشگوییهایش آوازهای افسانهای در نزد مسلمانان و ادبیات عربی و فارسی پیدا کرده است، تحریرهای موجود را به اعتبار این دو حوزه فکری تقسیم میکنیم. الف. جاماسبنامههای زرتشتی ب. جاماسبنامههای دوره اسلامی یا غیرزرتشتی.
از گروه الف صورتهای پهلوی، پازند، فارسی نو و گجراتی و ترجمههایی به زبانهای اروپایی در دست است.329 از این صورتها آنچه در این جا اهمیت دارد، گونه فارسی نو است که تحریرهایی به نثر و نظم هستند. چنانکه برمیآید تحریرهای فارسی جاماسبنامه به همراه روایات در سده دهم یزدگردی از ایران به هند رفتند و در سده یازدهم در مجموعه روایات مختلف از جمله روایات داراب هرمزدیار نمود پیدا کردند. از این رو متن جاماسبنامههای مندرج در مجموعه یاد شده را به فرض کهنترین صورت این متنها،330به عنوان تحریرهای زرتشتی پایه و اصلی نخست مورد بررسی قرار میدهیم:
متن1. چند چیز و نشانهها که جاماسب حکیم فرموده است اینست که مینویسیم، ترجمهای از متن پهلوی جاماسبنامه که در روایات داراب هرمزدیارآمده است331 و اگرچه به آغاز آن نوشته شده است: «احکام جاماسب که از دین به مازدیسنان کرده است، از زبان پهلوی نقل کرده»332ولی میان این ترجمه و متن پهلوی موجود تفاوت و اختلافاتی وجود دارد. متن یاد شده را مدی از روی دستنویس M u29 روایات داراب هرمزدیار و دستنویس TD از آن تهمورس دینشاه انکلیساریا تصحیح و در ۶ فصل چاپ کرده است.333 متنی است با یک مقدمه کوتاه در معرفی جاماسب و پرسش گشتاسب از علم وی و پاسخ جاماسب مبنی بر شاگردی زرتشت و آگاهی به امور و علوم و اسرار و آمادگی برای پاسخ به همه پرسشها و سرانجام شکر و سپاس گشتاسب از خداوند به سبب داشتن چنین حکیمی. این مقدمه با مقدمه متن پهلوی و پازند متفاوت است ولی سروده نوشیروان مرزبان کرمانی یا فرزندش رستم نوشیروان با آن یکی است.334 پس از این مقدمه، پنج پرسش و پاسخ از گشتاسب و جاماسب میآید که هر پرسش موضوع فصلی جداگانه است:
فصل ۱، پرسش گشتاسب از جاماسب که بعد از وی پادشاهی به چه کسانی میرسد، مدت و روش پادشاهی هر یک چگونه است؟ او هم در پاسخ پادشاهان ایران را از اردشیر اسفندیار یا بهمن تا یزدگرد سوم ساسانی نام میبرد و اشاره میکند که از آن پس پادشاهی از دست کیان به در میشود و به تازیان و ترکان و رومیان میرسد که دیگر نام آنها را نمیبرم که از آنها جز ستم و دلتنگی چیزی نمیبینم. مطالب این فصل برابر با مطالب فصل پنجم335 و یا پانزدهم336 متن پازند است.
فصل ۲. پرسش از این که پس از رسیدن دشواریها به ایران و پدیدار شدن پریشانیها، دین مزدیسنان چند سال در جهان رواج داشته باشد؟ که جاماسب به شرح این پریشانیها و سختی کار دین و آلودگی مردم و بیرونقی امور دینی در ایران پس از ساسانی میپردازد.
مطالب این فصل با مطالب فصل نخست متن پهلوی و فصل پنجم و یا شانزدهم متن پازند همخوانی و اشتراک دارد.337
فصل ۳. پرسش از تعداد آسیبها و بلای طبیعی و بیماریهایی است که به ایران میآید مانند قحطی، برف سیاه، تگرگ سرخ وبایگران و غیره. این فصل هم در فصل دوم متن پهلوی338 و هم در سروده نوشیروان مرزبان دیده میشود.339
فصل ۴. پرسش از پادشاهانی که پیش از گشتاسب بودهاند. جاماسب در پاسخ، شاهان ایران از کیومرث تاکیلهراسب را یاد میکند. مطالب این فصل برابر مطالب فصل چهارم متن پازند340 است و در سروده نوشیروان هم آمدهاست.341
فصل ۵. پرسش از زمان رستاخیز و آمدن نجات بخشان و پاک کردن مردم از آلودگیها است. در پاسخ به آن، وقایع تاریخ ایران و نشانهای آخر زمان و آمدن نجات بخشان را یاد میکند. مطالب این فصل همانندیهایی با مطالب فصل اول، سوم و قطعات افزوده به متن پهلوی جاماسبنامه و فصل ۱۸ بندهشن و نیز فصول پایانی زند بهمن پسن دارد که بیگمان شرح و بسطهایی یافته است.342
متن ۲. زیر عنوان سخن چند دیگر از احکام جاماسب که در پی متن شماره ۱ آمده است.343 چنان که به آغاز آن اشاره شده، شرح زمانهای است که متن در آن نگارش یافته یا کتابت شده است و یا پدید آمده است. این قطعه در پیوند نزدیک با فصل ۵ متن شماره ۱ است و شاید تحریر و گسترشی از آن باشد. فضای تاریخی متن به حضور ترکان، عربان و رومیان در ایران و اتحاد ترکان و تازیان با ایرانیان و نبرد آنان با روم در آشورستان و کنارههای فرات دلالت دارد و از نقش مردم پدشوارگر یا پدشخوارگر در مازندران و حمایت مهرایزد از ورجاوندها در آن سامان و فراهم آوردن سپاه و نجات ایران سخن به میان آمده است. آنچه از این فضای تاریخی برمیآید همانندی آن با روزگار سلجوقی است و چیرگی آنان بر ایران در سده ششم هجری و ستیزههای آنان با رومیان در آسیای صغیر، همچنین روزگاری است که دودمانهای باوند و پادوسیان در مازندران فرمانروایی دارند.344 از این رو میتوان گفت جاماسبنامه فارسی در سدههای ۶ تا ۷ هجری بر مبنای متون پهلوی پازند و ترجمههای آن به عربی پدید آمده است و بنا بر ضرورتهای تاریخی گسترش یافته است.
متن ۳. با نام احکام جاماسپ حکیم که در روایات داراب هرمزدیار پس از دو متن قبلی آمده است.345با دو متن پیش متفاوت است و به هیچ رو با متنهای پهلوی و پازند موجود پیوستگی ندارد بلکه با مقدمهای درباره اختران و منازل آنها و تأثیر حرکت سیارات و قرانهای حاصله از آنها آغاز میشود و به قران پیدایش زرتشت میپردازد و پس از آن قرانهای بعدی را یاد میکند که سبب پیدایش پادشاهان بزرگ و پیامبران و شخصیتهای تأثیرگذار در طول تاریخ شده است. از این میان تنها از نام پیامآوران بزرگ چون حضرت موسی، عیسی، محمد(ص) و مزدک و یا پادشاهانی چون اردشیر بابکان، بهرام گور، ابومسلم، ابوالعباس سفاح، یعقوب لیث، سلطان محمود و طغرل سلجوقی و سلسلههای طاهریان، صفاریان و غزنویان یاد میکند. در آغاز آن آمده است فقط پادشاهان ایران و برخی از زنگستان و توران و روم را یاد کرده است و آن هم پادشاهان صاحب نام و ملکگیر که بانی سلسلهها بودهاند. همچنین بسیاری از مطالب را پوشیده یاد کرده تا هر نااهلی به مطالب کتاب دسترسی نداشته باشد و دانایان چون بدان قران برسند، دانند که چه خواهد روی داد.346
مطالب این متن را به دو بخش میتوان تقسیم کرد:
الف) مطالب تاریخی یا پیشگویی قرانهایی که مصداق تاریخی دارند، از قران زرتشت تا پیدایش سلجوقیان و آمدن ترک فراخ پهلو یعنی طغرل را دربردارد.347
ب ) مطالب غیرتاریخی و پیشگوییها که با قران زحل مردی مردانه از کوهی بیرون آید.
آن مرد یزدان پاک را دوست دارد. مردی بزرگ سر بود و فراخ چشم و پهن پیشانی، بر دست خالی سیاه و بر ران چپ علامتی دارد. بر هر دو زانو مهر مرواریدگون و بر ساقها موی فراوان. این مرد مهرآزمای پاکتن نام دارد و تا پایان تاریخ ایران او و فرزندانش در برابر دشمنان و تازندگان به ایران به نبرد برمیخیزند. حتی در این پیشگوییها حضرت مهدی صاحب زمان(عج) نیز از فرزندان این مهرآزمای پاکتن برشمرده میشود.348از این رو میتوان چنین پنداشت که این صورت نجومی جاماسبنامه براساس متون عربی جاماسبنامه در روزگار سلجوقی در سده ششم و هفتم تدوین شده است. گویا بخش دوم یا پیشگوییها که مصداق تاریخی ندارند، براساس اندیشه مهدویت اسلامی بدان الحاق گردیده است.
آیا این الحاقات از آن سدههای ۶ و ۷ است یا سدههای بعدی؟ تنها میشود گفت شواهد و قرائن تاریخی چون اشاره متن به حضرت صاحبزمان در پایان هزاره که جاماسبنامه اهمیت فراوان پیدا کرد و دربار صفوی برای کسب آن زرتشتیان ایران را سخت زیر فشار گذاشت،349اجازه میدهند فرضیههای مختلفی طرح شود: هم میتوان آن را به فرقه اسماعیلیه نسبت کرد که گویند یکی از برجستهترین منجمانش یعنی خواجه نصیرالدینطوسی شیعه مذهب به نظم آن پرداخته است، هم موعودگراییهای روزگار صفویه و یا ترکیب عناصر ملی و ایرانی با میراث تشیع را شاهد آورد و به روزگار صفویه نسبت داد. با این همه، سخن قطعی ممکن نیست.
اگر چه فهرستهای موجود، دستنوشتههای فراوان جاماسپنامه را به درستی و روشنی توصیف نکرده اند و دشوار میتوان آنها را از هم بازشناخت و تفکیک کرد ولی برمیآید دستنوشتههایی که در هند از سده دهم به بعد پدید آمدهاند، بطور عمده متنهای مندرج در روایات بویژه متن ۱ باشند. به اعتبار چنین گمانی، دستنویسهای زیر را میتوان یاد کرد: در کتابخانه ملافیروز نسخههای ش 111(482)IV ص ۳۴ـ۵۶؛ ش 111(482)Xمورخ 1166ی؛ ش 120(227)XIV، مورخ 1071ی/ 1114ق؛ ش 115(678)، برگهای 310ـ333 و ش 128(325)I,13 مورخ 1085ی.350 در کتابخانه مهرجیرانا دستنویسهای ش Sـ122؛ ش Sـ123؛ Sـ124,2 در ۱۶ برگ351و ش Gـ99,2 برگهای ۲ ب ـ ۱۸ب.352 کاتراک هم نسخههای 36(b) در کتابخانه سهرابجی مروان جی تاتی در سورت مورخ 1030ی؛ ش 402(e)، از آنِ کتابخانه تهمورسپ کاوس جی مدی در سورت و ش 739، درون روایت برزوکامدین در کتابخانه خورشید جی پیروز جی پشوتن جی در بلسار را معرفی کرده است.353 نسخههای ش 195,2، کتابت 1175ق/ 1760م که مقدمه آن منظوم است؛ ش 202,16 و ش LXVII,Suppl.Pers.47,18 که متن ش 1 روایات داراب هرمزدیار است، در کتابخانه ملی پاریس؛354 نسخهای به ش No.ccXIX در کتابخانه ایندیا افیس، برگهای ۹ الف ـ ۲۱ الف355و نسخهای دیگر میان برگهای 50ـ63 دستنویس ش 1955 کتابخانه بادلیان، ش۴۴ مجموعهای اوزلی، مورخ 1153ق/ 1740م.356
افزون بر سه متن بالا، متن دیگری از جاماسپنامه به فارسی در میان زرتشتیان گزارش شده و آن ترجمهای میان سطرهای متن پازند جاماسپنامه است. از این متن سه دستنویس فهرست شده است: نسخه ش 111(482)III کتابخانه ملافیروز، برگهای ۱۴ـ۳۵؛357 دستنویس ش Fـ51 کتابخانه مهرجیرانا مورخ 1234ی/ 1282ق.358و نسخهای میان برگهای 133ـ151 جنگ ش 52,Haug7,10 کتابخانه ملی مونیخ.359
متن دیگری در میان نوشتههای زرتشتی منسوب به جاماسپ یاد شده است که کلمات قصاری در قالب پرسش و پاسخ کوتاه از او هستند. به عنوان نمونه: سؤال کردند از جاماسب که از مردمان که خردمندتر گفت آنکه نیکوخوتر؛ از این اثر نسخه ش Add. 8994,VI برگهای ۸۱ب ـ 84 الف کتابخانه موزه بریتانیا360 و یا قطعاتی میان نسخههای ش 13522 و 12604 کتابخانه ملی و مجلس گزارش شده است ولی باید گفت آن گونه که برمیآید، چنین اثری نوعی اندرز و کلمات قصار باشد که به بزرگانی چون آذرباد مهراسپندان و بزرگمهر هم نسبت داده شدهاند و به نادرستی گاه نام جاماسپنامه گرفتهاند.
در میان زرتشتیان در کنار متنهای منثور، صورتهای منظوم جاماسپنامه هم پدید آمدهاند: داستان پرسیدن گشتاسپ از حکیم جاماسب از دانائی حکیم و پاسخ جاماسب، سرودهای است که در روایات داراب هرمزدیار، پیش از زرتشتنامه و دیگر سرودههای نوشیروان مرزبان کرمانی آمده است361و به احتمال بسیار از سرودههایی باشد که همراه روایت بهمن اسفندیار یا بهمن پونچیه حدود 996ی از ایران به هند رفته است. این گمان را افزون بر سبک شعر و جایگاه قرار گرفتنش در مجموعه سرودههای پس از خود، انجامه دستنویس ش 120(227)XIV کتابخانه ملافیروز از متن جاماسپنامه تقویت میکند:
این احکام بوسیله رستم نوشیروان دستور مزبان برای بهدین بهمن اسفندیار سروده شدند.362
اما تا جایی که میدانیم رستم، خسرو، فرود و دیگران، شاگردان و دستیاران دستور نوشیروان بودند و بعید است سروده ای چنین پخته و سخته از آن آنها باشد. به هر روی اگر چنین باشد، باز این سروده از آثار حلقه دستوران کرمان است که به هند آمده است.
در سروده دستور نوشیروان یا جاماسپنامه منظوم او یک مقدمه همانند مقدمه متن ش 1 روایات به همراه شش پرسش زیر آمده است:
۱ـ پرسیدن گشتاسپ از حکیم جاماسب از شش کشور زمین از داد و دین و روشهای آن مردمان و پاسخ حکیم،
۲ـ پرسیدن از داد و دین و روشهای مردمان گنگدژ و ایران کویژ و جمکرد و پاسخ دادن حکیم به اوی،
۳ـ پرسیدن از داد و دین و روشهای ورچشمان و ورگوشان و تیشترگان و دوالپایان و کهرباسران و پاسخ او
۴ـ پرسیدن از مردم سیلان و پاسخ حکیم
۵ ـ پرسیدن از پادشاهان پیشین و کردهی آنها و پاسخ او
۶ ـ پرسیدن از نشانهای بد از جهان.363 چنانکه برمیآید این متن براساس متن پازند جاماسبنامه سروده شده است.364 دستنویس ش 20, m uller,106 کتابخانه ملی مونیخ برگهای 97ـ119، نسخهای از این اثر است.365
منظومه دیگر از جاماسبنامه سروده دستور برزو قوامالدین بن کیقباد سنجانا است که همزمان با سروده دستور نوشیروان در هند به سال 985ی در 2420بیت سروده شده است.366 از این رساله دستنویسهای زیر گزارش شدهاند: نسخههای ش Fـ50، مورخ 1248ی، و ش Sـ121 مورخ 1005ی در کتابخانه مهرجی رانا367 که برمیآید، نسخه دوم کهنترین دستنویس این اثر باشد. نسخهای به ش 797 در فهرست کاتراک از آن کتابخانه دستور خورشید جی فیروز جی پستون جی در بلسار.368 نسخهای میان برگهای 399ب ـ 405 دستنویس S.H روایات داراب هرمزدیار.369 در کتابخانه ملی پاریس دستنوشتههای ش LV III,suppl.Pers.44، مورخ 1174؛ ش LXV,suppl.Pers. 46, 33؛ ش LXV III,suppl.Pers.48,14، مورخ 1174ق؛ ش195,2؛ ش 199,14 و ش 201, 18 فهرست شدهاند.370
از گروه ب یا جاماسب نامههایی که درون ادبیات جامعه اسلامی پدید آمدند، دستنویسهای فراوانی موجود است و چنانکه برمیآید همانند با متن ش ۳ روایات داراب هرمزدیار یا همان احکام جاماسپ باشد که بر مبنای قرانات نجومی رویدادهای جهان یا ایران را پیشگویی کرده است. و به احتمال بسیار در روزگار سلجوقی پدید آمده و در دورههای بعد بسط و گسترش یافته است. از آنجا که شمار دستنویسهای جاماسبنامه در قلمرو زبان فارسی زیاد است،371 سخت است بر مبنای توصیف فهرست نگاران بتوان به طبقهبندی و شرح آنها پرداخت و یا به عنوان آثار یادشده اعتماد کرد. تنها با فرض یک جاماسبنامه با دستنویسهای فراوان بسنده میکنیم و از چند تحریر دیگر که به صراحت از تمایز آنان سخن رفته است، یاد میشود.
ترجمهای از میرزا عبدالله افندی اصفهانی (در گذشته 1130ق)،صاحب ریاض العلما، در دست است.372 دو دستنویس ش210 و ش LIX, suppl. Pers.,1090 کتابخانه ملی پاریس که آغاز آنها عبارت «چنین گوید مترجم این کتاب که جاماسپ حکیم از حکما زمانه خویش بود...» و پایان عبارت «تمام شد احکام جاماسپ من شرح البهلوی» است،373 شاید دستنویسهای همین ترجمه میرزا عبدالله افندی باشد، چرا که نشان میدهد کتاب از روی متن عربی که خود گویا شرح و بسطی از متن پهلوی بوده، پدید آمده است.
صورت دیگر رسالهای منظوم است که به خواجهنصیرالدین طوسی آن را نسبت دادهاند.374همچنین است جاماسبنامههایی با عنوان رساله جاماسب حکیم به اردشیر پادشاه375 و یا رسالات مختلف به عربی.376
مدی تحریرهای پهلوی، پازند، فارسی و گجراتی جاماسپنامه را تصحیح و در 1903م در بمبئی چاپ کرد377 و ملکالکتاب شیرازی سال 1313ق/ 1894م کتابی با عنوان فرهنگ الملوک و اسرارالعجم الموسوم به جاماسب نامه، از جاماسپ بن لهراسپ را در بمبئی منتشرساخت.378 همچنین مهرگان موبد سیاوخش جاماسبنامههای فارسی زرتشتی همراه با قطعاتی از یک جاماسبنامه منظوم را در 1291ی چاپ کرد.379
از جاماسبنامه و تحریرهای آن که بگذریم، دیگر رسالههای پیشگویانهی زرتشتیان به فارسی داستان شاه ورجاوند یا قصه بهرام ورجاوند است که از روی متن پهلوی آن380ترجمه شده است. از این ترجمه نسخهای در کتابخانه پشوتن شاه شاپورجی هورمس جی جمبوسروالا در بروچ به ش 522 فهرست کاتراک و نسخهای دیگر، به ش 528 آن فهرست، از همان کتابخانه، گزارش شده است.381
پینوشتها
1. نک: کریستین سن، 1368، سراسر کتاب؛ آموزگار، 1381، ص48ـ51.
2.Bartholomae ,1915, P.113.
3.Blochet, 1900, P.55.
4. نک. شاهنامه؛ آموزگار 1381، ص52.
5. آموزگار، 1386، ص112.
6.نک. داراب 1922، ج۱، ص311ـ315.
7.میکروفیلم ش917، دانشگاه تهران، برگهای ۹۹ ب ـ ۱۲۰ب.
8.پیشین، ص109 پ ـ 111 الف.
9.Blochet, 1900, p.71.
10.Modi, 1922, p.27.
11.داراب، 1922، ج1، ص 311ـ313.
12.میکروفیلم، ش917، دانشگاه تهران، ص111 ب ـ 114 الف.
13.نک. آموزگار، 1381، ص53ـ56.
14.داراب، 1922، ج1، ص313 ـ 315.
15.Blochet, 1900, p.77.
16.Modi, 1922, p.27ـ28.
17.نک. میکروفیلم، ش 917، دانشگاه تهران، برگ 114 الف ـ 116 الف.
18.Blochet, 1905, p.165.
18.میکروفیلم، ش917، دانشگاه تهران، ص118 ب.
20.Modi, 1922, p.29.
21.Sachau , 1870, p.258.
22.میکروفیلم، ش917، دانشگاه تهران، ص116 الف.
23.نک پیشین، برگ 116 ب ـ 120 ب.
24.Modi, 1922, p.29.
25.داراب، 1922، ج2، ص208ـ 210و نیز نک. آموزگار، 1386، ص109.
26.Blochet, 1900, p.86; 1905, p.175.
27.دانشپژوه 1348، ص547.
28.West, 1974, p.128.
29.نک. میکروفیلم ش 914 دانشگاه تهران، برگ 26 ب ـ 29 ب؛ داراب؛ 1922، ج2، ص26ـ210.
30.[1]. Bartolomae, 1915, p.89.
31.[1]. Blochet, 1900, p.84; 1905, p.177.
32.داراب، 1922، ج2، ص 71، 416.
33.Dhabhar, 1923a, p.74.
34.Ibid, 1925, p.103.
35.Ibid, 1923b., p.181.
36.دانش پژوه 1348، ص547؛ دنا، ج7، ص427.
37.Blochet, 1900, p.88, 1905, p.168, 176.
38.Bartholomae, 1915, p.16, 77, 150ـ151.
39.Sachau ـ Ethe, 1889, p.1109.
40.شهمردان 1363، ص385.
41.داراب، 1922، ج2، ص210ـ 213؛ آموزگار، 1386، ص109ـ110.
42.West, 1974, p.128.
43.Dhabhar, 1923a, p.83.
44.نک. کریستین سن، 1336، سراسر کتاب؛ آموزگار 1381، ص66ـ78.
45.Dhabhar, 1925, p.99.
46.Bartholomae, 1915, p.99.
47.Dhabhar, 1925, p.87.
48.Iibid, p.70, 87.
49.Dhabhar, 1923b, p.64-65, 1925, p.46.
50.Bartholomae, 1915, p.111.
51.Kotwal, 2008, p.3.
52.غروی، 1986، ص160.
53.Dhabhar, 1923b, p.41.
54.نک. زراتشتنامه، 1338، ص3ـ4، 102؛ آموزگار، 1386، 100 ـ 101؛ شهمردان، 1363، ص508 ـ 510.
55.زراتشت نامه، 1338، ص99 ـ 100.
56.West, 1974, p.122;
57.روزنبرگ، 1338، ص6 ـ 16.
58.عفیفی، 1343، ص نه ـ بیست؛
59.Rempis, 1967, p.337ـ342.
60.تفضلی، 1378، ص134ـ136، 157؛ صفا، 1373، ص373، 435؛ روزنبرگ، 1338، ص55 ـ 57؛ عفیفی، 1343، ص ده ـ یازده.
61.Rempis, 1967, p.339ـ341.
62.نک. صفا، 1373، ص440 ـ 442.
63.نک. زراتشتنامه، 1338، ص 1ـ102؛ راشد محصل، 1370، سراسر کتاب.
64.Dhabhar, 1923a, p.72, 82ـ85.
65.Iibid, 1925, p.29, 101, 103; Kotwal, 2008, p.16.
66.غروی، 1986، ص57ـ58.
67.Katrak, 1941, p.18,57,89, 107, 136, 138, 185.
68.West, 1974, p.128.
69.Sarfaraz, 1935, p.331-332.
70.Blochet, 1900, p.80, 102-1; 1905, p.159-161.
71.Rieu, 1879, p. 46-46.
72.Ethe, 1903, p.1519.
73.Ross, 1902, p.127.
74.Sachau- Ethe, 1889, p.1112; West, 1974, p.123.
75.Bartholomae, 1915, p.289.
76.کاستیکووا، 1374، ص100.
77.روزنبرگ، 1338، ص14ـ16.
78.نشریه، 1344، ج4، ص5.
79.دنا، ج5، ص1235.
80.فاضل، 1354، ص99.
81.دانشپژوه، 1348، ص115.
82.نک. منزوی، 1376، ص1673، 1801؛ همو، نسخهها، ج۶، ص4480؛ برگل، 1362، ج۲، ص729.
83.West, 1974, p.122-123.
84.روزنبرگ، 1338، ص6ـ7، 15ـ16.
85.Blochet, 1900, p.106.
86.روزنبرگ، 1338، ص7.
87.West, 1974, p.123; Edwards, 1922, p.741; Wilson, 1843, p.471-522.
88.روزنبرگ، 1338، ص9ـ10؛
89.Rosenberg, 1904.
90.رازی، کیکاووس، 1383، سراسر کتاب.
91.نک. روزنبرگ، 1338، ص8.
92.آموزگار، 1386، ص177.
93.نک. پیشین، ص102ـ103، 177ـ178؛ میکروفیلم ش 917 دانشگاه تهران، برگهای 21 ب ـ 27 الف.
94.Mole, 1952, 311- 320.
95.آموزگار، 1386، ص177ـ182.
96.پیشین، ص181 ـ 182.
97.میکروفیلم، ش917، دانشگاه تهران، برگهای ۲۱ ب ـ ۲۷ الف.
98.Dhabhar, 1923b, p.61, 78.
99.Ibid, 1925, p.34.
100.Ibid, 1923b., p.150 , 175-176.
101.Katrak, 1941, p.34,57.
102.Sarfaraz, 1935, p.318-319.
103.Madi, 1922, p.23.
104.Blochet, 1900, p.82, 103-104; 1905, 158, 161.
105.Sachau- Ethe, 1889, p.113-114.
106.کاستیکووا، 1374، ص48.
107.Blochet, 1900, 77.
108.نک. داراب، 1922، ج2، ص290ـ304؛
109.Rosenberg, 1909, p.56-57.
110.پیشین، ص213.
111.Blochet, 1900, 77.
112.داراب، 1922، ج2، ص417ـ422؛
113.Rosenberg, 1909, p.66.
114.Blochet, 1900, p.56; 1905, p.173.
115.Dhabhar, 1923b, p.65.
116.Ibid, 1925, p.28.
117.نک. دنا، ج5، ص1235.
118.دستنویس ش 25170ـ5، کتابخانه ملی ایران، برگ 99ب.
119.پیشین، برگ 107 الف ـ 107ب.
120.پیشین، برگ 54 ب.
121.Sachau- Ethe, 1889, p.1112.
122.نک. روزنبرگ، 1338، ص7، 29.
123.Sarfaraz, 1935, p.317.
124.نک. کتابنامه زیر زرتشت نامه،1287ی.
125.شهمردان، 1316، ص9ـ10.
126.پیشین، ص7.
127.پیشین،ص13.
128.نک. پیشین، سراسر کتاب.
129.غروی، 1986، ص45.
130.نک. داراب، 1922؛ ج2، ص423ـ428؛
-Rosehnerg, 1909, p.64.
131.Katrak, 1941, p.50.
132.Ross, 1902, p.135;
ـ و نیز نک. منزوی، 1375، ص854ـ855.
133.Blochet, 1900, p.93; 1905, p.172, 176.
134.Sarfaraz, 1935, p.337-338.
135.Blochet, 1905, p.168.
136.منزوی، 1374، ص493.
137.دانشپژوه، 1345، ص4087.
138.Katrak, 1941, p.12.
139.غروی، 1986، ص64.
140.Dahbhar, 1923b, p.176.
141.Sachau 1870, p.259-261.
142.و نیز قس. آموزگار، 1386، 107.
143.Blochet, 1900, p.56; 1905, p.173.
144.Sachau , 1870, p.235,258-261.
145.داراب، 1922، ج2، ص230ـ240؛
146.Rosenberg, 1909, p.52-53.
147.نک. داراب، 1922، ج1، ص230ـ24؛ قس. آموزگار، 1386، ص119.
148.Dhabhar, 1923a, p.75.
149.Ibid, 1923b, p.176.
150.Modi, 1922, p.29, 34.
151.Rieu, 1879, p.50.
152.دانشپژوه، 1348، ص590؛ منزوی، 1375، ص805.
153.دانشپژوه، 1339الف، ص266؛ قس، منزوی، 1381، ص541؛ همو، نسخهها، ج۲، ص1653.
154.Riue, 1879, p.50-51.
155.Sachau, 1870, p.262-263.
156.دانش پژوه، 1348، ص590.
157.نک. میکرو فیلم ش 1393، دانشگاه تهران، برگ 69ب ـ 74 الف.
158.Sarfaraz, 1935, p.320.
159.Bartholomae, 1915, p.110.
160.انوار، 1369، ج۲، ص176؛ اشکوری، 1376، ص206.
161.نک. منزوی، 1381، ص 348 ـ349.
162.انوار، 1369، ج۲، ص176؛ دنا، ج۸، ص195.
163.حایری، 1378، ص645.
164.دانشپژوه، 1357، ص730.
165.اشکوری، 1376، ص206.
166.Dhabhar, 1923b., p.181.
167.منزوی، 1374، ص1056.
168.Dhabhar, 1923a, p.65.
169.Ibid, 1925, p.28.
170.Ibid, 1923b, 168.
171.Katrak, 1941,p.6,7, 62, 88.
172.داراب، 1922م، ج۱، ص436ـ439.
173.Modi, 1992, p.11.
174.Katrak, 1941, p.131.
175.داراب، 1922، ج۲، ص214ـ230؛
-Rosenberg, 1909, p.51-52; West, 1974, p.128.
176.پیشین، ص214، ص229ـ230؛
177.نک. پیشین، ص214ـ230؛ قس. آموزگار، 1386، ص110.
178.Dhabhar, 1923a, p.86.
179.Ibid, 1925, p.45,100.
180.Katrak, 1941, p.122.
181.نک. دستنویس ش 13589، کتابخانه مجلس، برگهای 18ـ27.
182.داراب، 1922، ج۲، ص 240ـ243؛
183.Rosenberg, 1909, p.53-54.
184.نک. پیشین و نیز قس. آموزگار، 1386، ص 119ـ120.
185.دانشپژوه، 1339، ص231ـ233؛
-Sachau, 1870, p.263-264
186.Dhabhar, 1925, p.25.
187.برای آگاهی از این دستنویسها نک. منزوی، 1374، ص۳۳۷، ۳۹۲، 406ـ407؛ 1381، ص441ـ442؛ همو، نسخهها، ج۲، ص1604؛ ج۵، ص3680ـ3681، 3707، 3713؛ دنا، ج۲، ص272، 1103؛ ج۴، 1074ـ1075، 1082، 1095.
188.نک. خاضع، 1331، سراسر کتاب؛ منزوی، 1375، ص1108؛ مشار، 1355، ج۵، ص5583.
189.Katrak, 1941, p.106.
190.نک. شهمروان، 1363، ص324.
191.Modi, 1922, p.34.
192.Katrak, 1941, p.106, 128.
193.Dhabhar, 1923a, p.82.
194.Ibid, 1923b, p.149.
195.داراب، 1922، ج۲، ص259؛
-Modi, 1922, p.15.
196.میکرو فیلم، ش ۹۱۴، دانشگاه تهران، برگهای ۱ الف ـ ۱۹ ب؛ داراب، 1922، ج۲، ص244ـ258؛ قس. آموزگار، 1386، ص103ـ104؛ Rosenberg, 1909, p.54,55; West, 1974, p.128
197.Dhabhar, 1923a ,p.34, 77, 78, 86
198.Katrak, 1941, p.121.
199.Blochet, 1900, p.86: 1905, p.175;
200.دانشپژوه، 1348، ص547.
201.Sachau, 1870, p.260-262.
202.Ibid, p.261.
203.دانشپژوه، 1364، ص362؛ دنا، ج۷، ص685.
204.شهمردان، 1363، ص324ـ327.
205.غروی، 1986، ص67.
206.نک. شهمردان، 1363، ص325ـ326.
207.داراب، 1922، ج۲، ص194ـ119؛ Rosenberg, 1909, p.23-31.
208.نک. پیشین؛ و نیز قس. آموزگار، 1386، ص109؛
209.West, 1974, p.128; Modi, 1922, p.36.
210.Rosenberg, 1909, p.16-31.
211.Dhabhar, 1923b, p.34, 76,86.
212.Ibid, 1925, p.72, 100.
213.Ibid, 1923b, o.176.
214.Katrak, 1941, p.50.
215.Blochet, 1900, p.86; 1905, p.175.
216.دانشپژوه، 1348، ص547.
217.Beeston, 1954, p.79.
218.دانشپژوه، 1353، ص15.
219.میکروفیلم، ش2932، دانشگاه تهران، برگ 40 ب.
220.داراب 1922، ج۲، ص200ـ202.
221.نک. پیشین، ص 200 و 202؛ میکروفیلم ش 2932 دانشگاه تهران، برگ 20 الف، 14ب.
222.Rosendberg, 1909, p.20-22, 31-36; West, 1974, p.128.
223.نک. داراب، 1922، ج۲، ص 200ـ202؛ قس. آموزگار، 1386، ص109؛ شهمردان 1363، ص676ـ681.
224.نک. رویمر،1382،ص187ـ188؛ حسنزاده،1379،ص120ـ122؛ و نیز قس. شهمردان، 1363، ص674ـ675.
225.Beeston, 1954, p.79.
226.دانشپژوه، 1348، ص547.
227.شهمردان، 1363، ص102ـ110.
228.داراب، 1922، ج۲، ص202ـ207؛ Rosenberg, 1909, p.50.
229.پیشین، ص203.
230.نک. پیشین، ص202 ـ 207؛ قس. آموزگار، 1386، ص111.
231.West, 1974, p.83.
232.Dhabhar, 1923a, p.83.
233.نک شهمردان، 1363، ص428ـ431.
234.Sarfaraz, 1935, p.322.
235.Bartholomae, 1915, p.37.
236.خاضع، 1913، ص9ـ10.
237.نک. پیشین؛ و نیز نک. مانکجی، 1280ق، سراسر کتاب.
238.برای تفسیر این نام نک. موخرهی آیین هوشنگ، 1296ق، ص 178ـ194.
239.مانکجی، 1280ق، ص29.
240.نک. پیشین، سراسر کتاب.
241.غروی، 1986، ص142.
242.نشریه، 1363، ج۱۱ و ۱۲، ص717؛ مشار، 1350، ص407؛ دانشنامه ادب فارسی، ج4، ص2154ـ2157؛ منزوی، 1374، ص64، 122.
243.شهمردان، 1363، ص626.
244.غروی، 1986، ص23، 39، 43، 102.
245.خاصع، 1963، ص59ـ60.
246.نک. شهمردان، 1363، ص388.
247.غروی، 1986، ص71.
248.منزوی، 1377، ص132؛ دنا، ج۶، 42.
249.نک. سوادنامه اکابر پارسیان، 1883، ص101.
250.غروی، 1986، ص63.
251.نک. منزوی، 1375، ص858؛ همو، نسخهها، ج۲، ص1736؛ مشار، 1350، ص1064.
252.Dhabhar, 1923b, p.40.
253.سوادنامه اکابر، ۱۸۸۳، ص ۱ـ۹.
254.پیشین، ص۴.
255.پیشین، ص ۱۱ـ۱۶.
256.پیشین، ص ۱۷ـ۱۹.
257.پیشین، ۲۰ـ۱۲۷.
258.مانکجی، اظهار احقاق الحق، ص۱۱۴.
259.نک. شهمردان، 1363، ص 640ـ641.
260.شهمردان، 1363، ص 388ـ389؛ منزوی، 1375، ص855.
261.غروی، 1986، ص151.
262.نک. شهمردان، 1363، ص455، 617ـ622.
263.پیشین، ص455.
264.غروی، 1986، ص159.
265.پیشین، ص160.
266.پیشین، ص 159ـ160؛ منزوی، 1375، ص896.
267.شهمردان، 1363، ص526.
268.نک. پیشین، ص 50ـ53؛ قس. دانشنامه مشاهیر یزد، ج۲، ص 863.
269.شهمردان، 1360، ص9.
270.پیشین، ص7 ـ 11.
271.نک. پیشین، سراسر کتاب.
272.خاضع، 1963، ص517.
273.نک. خاضع، 1963، سراسر کتاب.
274.نک. اوشیدری، 1355، سراسر کتاب.
275.نک. اوشیدری، 1383، سراسر کتاب.
276.شاهرخ، فرنگیس، 1367، ص الف.
277.متولد 1268 در کرمان، درگذشت 1362 در تهران.
278.آبان 1250 ـ مهر 1344.
279.نک. ص3ـ15.
280.غروی، 1986، ص47.
281.شهمردان، 163، ص389.
282.شهمردان، 1363، ص371.
283.برای آگاهی شجرهنامه خانوادگی او نک؛ -Modi, 1922, p.24..
284.قصه سنجان،۱۹۶۴، بیت ۴۲۰؛ واله، ۱۳۴۴، ص۱ـ۲؛ -Williams, 2009, p.15-16.
285.قصه سنجان، ۱۹۶۴، بیتهای ۶۸، ۷۳، ۷۵، ۷۶، ۴۲۸.
286.نک. پیشین، سراسر کتاب؛ داراب، 1922، ج۲، ص 344ـ354؛ میکروفیلم ۱۳۹۳، دانشگاه تهران، برگهای ۱ـ۱۸؛ قس. واله، ۱۳۴۴، ص ۳ـ۵؛ آموزگار، ۱۳۸۶، ص ۱۰۵ـ۱۰۶؛
287.Williams, 2009, p.54-141
288.نک. واله، ۱۳۴۴، ص9 ؛
-Wlliams, 2009, p.24-40 , 205-228; Hodivala, 1920, p.67-94.
289.داراب، ۱۹۲۲، ج۲، ص ۳۴۴ـ۳۵۴.
290.Dhabhar, 1923a, p.73.
291.Ibid, 1925, p.28,37.
292.Kartrak, 1941, p.191.
293. Sarfaraz, 1935, p.320-322.
294.قصه سنجان، ۱۹۶۴، ص ۲ـ۳.
295.Blochet, 1900, p.80, 85, 106; 1905, 159-160, 162-163.
296.Ethe, 1903, p.1522-1523
297.Ross, 1902, p.129.
298.Rieu, 1879, p.49-50.
299.دانشپژوه، 1348، ص598؛ منزوی، 1374، ص340، 365؛ 1375، ص1049؛ همو، نسخهها، ج۴، ص2670، 3038، ج۵، ص3734؛ دنا، ج۴، ص1071.
300.نشریه، ۱۳۴۴، ص۵.
301.نک. قصه سنجان، ۱۹۶۴، ص ۳ـ۴؛
-Wiliams, 2009, p. 6ـ9; Hodivala, 1912, 92ـ94.
302.Williams, 2009, p.11ـ14.
303.نک. میکروفیلم، ص914، دانشگاه تهران، برگهای ۷۲ ب ـ ۹۴ الف؛ قس آموزگار، 1386، ص106.
304.Blochet, 1900, p.86-88.
305.Dhabhar, 1925, p.41.
306.Modi, 1930, p.1-63 ;1931b.45-57; 1933, p.1-46.
307.Cereti, 1991, passim.
308.Cereti, 1995, p.141-151.
309.Modi, 1931b., p.45-57.
310.Dhabhar, 1923a, p.61,83.
311.Ibid, 1925, p.41, 100; Modi, 1903a, p.45, no.2; ـ و نیز نک. شهمردان، 1363، ص664.
312.نک، شهمردان، ۱۳۶۳، ص۳۸۲.
313.Dhabhar, 1925, p.25.
314.دانشپژوه، ۱۳۴۰، ص ۱۳۷۹؛ قس. دنا، ج۲، ص685.
315.Modi , 1930, p.1-16.
316.Ibid, p.1. ـ واله، ۱۳۴۴، ص52.
317.Modi, 1930, p.3ـ6.
318.Dhabhar, 1923b., 175.
319.نک. شهمردان، ۱۳۶۳، ص۹۷.
320.Dhabhar, 1925, p.45.
321.نک. خاضع، 1913، ص۴؛ شهمردان، ۱۳۶۳، ص ۵۳۰ ـ ۵۳۶.
322.Dhabhar, 1932a, p.65-66.
323.Ibid, p.82, 85.
324.Ibid, 1925, p.45.
325.غروی، ۱۹۸۶، ص۱۴۳؛ قس. منزوی، ۱۳۷۴، ص126.
326.شهمردان، 1363، ص244ـ247.
327.کاستیکووا، 1374، ص194؛ منزوی، 1375، ص1103.
328.Katrak, 1941, p.9ـ10.
329.Dhabhar, 1925, p.44.
330.اشکوری، 1376، ص17؛ دنا، ج۶، ص583.
331.دانشپژوه، 1348، ص590؛ دنا، ج۲، ص726.
332.نک. واله، 1344، سراسر کتاب.
333.نک. خاضع، 1913، ص2؛ انجمن زرتشتیان تهران، 1384، ص385ـ405.
334.شهمردان، ۱۳63، ص536ـ537؛ منزوی، 1375، ص1239؛ همو، مشترک، ج۱۲، ص1908؛ مشار، 1351، ص1533.
335.Rahman, 1967, vol.I, p.27; Edwards, 1922, p.213.
336.شهمردان، 1363، ص541.
337.Dhabhar, 1925, p.26.
338.Ibid, 1923a, p.40.
339.Ibid, 1925, p.26.
340.Sarfaraz, 1935, p.323.
341.Dhabhar, 1923b, p.179.
342.کوتار، 1895، سراسر کتاب.
343.نک. خاضع، 1913، ص2، 48؛ منزوی، 1376، ص2239.
344.نک. تفضیلی، 1378، ص167ـ177.
345.نک. پیشین، ص173ـ177.
346.Modi, 1903b, 1-123.
347.Ibid, p.XXVII; west, 1974, p.124.
348.ج۲، ص101ـ109.
349.Rosenberg, 1909, p.46.
350.داراب، 1922، ج۲، ص101.
351.Modi, 1903b, p.80-90.
352.نک. داراب، 1922، ج۲، ص282ـ284.
353.Modi, 1903b, p.116.
354.تفضلی، 1378، ص175م.
355.پیشین، ص173ـ175؛ -Modi, 1903b, p.116.
356.تفضلی، 1378، ص173.
357.داراب، 1922، ج۲، ص289ـ290.
358.Modi, 1903b., p.111-116.
359.داراب، 1922، ج۲، ص286ـ289.
360.نک. تفضلی، ۱۳۷۸، ص171ـ174؛ بندهشن، 1369، ص141ـ143.
361.نک. داراب، 1922، ج۲، ص109ـ111؛ -Rosenberg, 1909, p.47.
362.نک. تاریخ ایران کمبریج، 1385، ج۵، ص34ـ36؛ 121ـ136.
363.نک. داراب، 1922، ج۲، ص111ـ130؛ -Rosenberg, 1909, p.47.
364.داراب، 1922، ج۲، ص111.
365.پیشین، ص۱۱۱ ـ ۱۲۴.
366.نک، پیشین، ص124ـ130.
367.نک، پیشین، ص۴۴؛ بویس، ۱۳۸۱، ص215.
368.Dhabhar, 1923a., p.74,78,81,86.
369.Ibid, 1925, p.100-101.
370.Kotwal, 2008, p.15.
371.Katrak, 1941, p.12,99,161.
372.Blochet, 1900, p.101; 1905, p.158-169.
373.Ross, 1902, p.132.
374.Sachau- Ethe, 1889, p.1115.
375.Dhabhar, 1923a, p.74.
376.Ibid, 1925, p.30.
377.Barholomae, 1915, p.84-85.
378.Rieu, 1879, p.52.
379.داراب، 1922، ج۲، ص282 ـ 290؛ -Rosenberg, 1909, p.56.
380.Dhabhar, 1923a, p.81.
381.نک. داراب، 1922، ج۲، ص 282ـ290.
منابع
آئین هوشنگ (1296ق) گردآوری مانکجی لیمجی هوشنگ هاتریا، کتابت عبدالحسین کریم فریدنی، به اهتمام میرزا بهرام رستم نصرآبادی، به احتمال در تهران.
آموزگار، ژاله (1381)، تاریخ اساطیری، تهران.
ـــــ (1386)، زبان، فرهنگ، اسطوره، تهران.
اشکوری، احمد (1376)، فهرست نسخههای خطی کتابخانه عمومی حضرت آیتالله العظمی نجفی مرعشی، ج27، قم .
انجمن زرتشتیان تهران (1384)، یادواره سه هزار سال فرهنگ زرتشتی، برابر برنامه سازمان جهانی یونسکو در سال 2003، تهران.
انوار، عبدالله (1369)، فهرست نسخههای خطی کتابخانه ملی ایران، ج3، تهران.
اوشیدری، جهانگیر (1383)، گوشهای از تاریخ و فرهنگ زرتشتیان شریفآباد (اردکان)، با همکاری خسرو دبستانی و ماهیار اردشیری، تهران.
ـــــ( 1355)، تاریخ پهلوی و زرتشتیان، تهران.
برگل، یو.ا. (1362)، ادبیات فارسی بر مبنای تالیف استوری، مترجمان یحیی آرینپور، سیروس ایزدی و کریم کشاورز، تحریر احمد منزوی، تهران.
بندهشن (1369)، نوشتهی فرنبغ دادگی، ترجمه مهرداد بهار، تهران
بویس، مری (1381)، زردشتیان باورها و آداب دینی آنها، ترجمه عسگر بهرامی، تهران.
به یاد بود سالروز درگذشت شادروان پشوتن جی دوسابائی مارکار (1345)، تهیه و تدوین کمیته آموزشگاهها و پرورشگاه مارکار تهران، تهران.
بهمن کیقباد(1964)، نک. قصه سنجان.
تاریخ ایران کمبریج (1385)، از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان، گردآورند ج، آ. بویل، ترجمه حسن انوشه، ج۵، تهران.
تفضلی، احمد(1378)،تاریخ ادبیات پیش از اسلام،تهران.
حایری، عبدالحسین (1378)، فهرست کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ج23، تهران.
حسنزاده، اسماعیل (1379)، حکومت ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو در ایران، تهران
خاصع، اردشیر (1331ش)، یزدگردنامه، بمبئی.
ـــــ(1963) تذکره سخنوران یزد، ۲ج، بمبئی.
ـــــ (1913)، کارنامه سترگان شرفای پارسیان مملکت هندوستان، به پیوست شاهنامه فردوسی، بمبئی.
داراب هرمزدیار (1922)، روایات، چاپ اونوالا، با مقدمه جی.جی مودی، 2 جلد، بمبئی.
دانش پژوه، محمد تقی و ع. انوار (1359)، فهرست کتب خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره 2، سنای سابق، تهران.
دانشپژوه محمد تقی (1340)، فهرست نسخههای خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ج9، تهران + ج15، 1345؛ ج16، 1357؛ ج17، 1364.
ـــــ (1348)، فهرست میکروفیلمهای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ج1، تهران، + ج2، 1353؛ ج3، 1363.
ـــــ (1339)، فهرست نسخههای خطی کتابخانه دانشکده ادبیات (تهران)، تهران.
دانشنامه ادب فارسی،ج4.
دانشنامه مشاهیر یزد.
درایتی، مصطفی (1389)، فهرستواره دست نوشتههای ایران (دنا)، به کوشش مصطفی درایتی، تهران.
دنا نک. درایتی، مصطفی (1389).
رازی، کیکاووس (1383)، زرتشتنامه، بکوشش هاشم رضی، تهران.
راشد محصل، محمدتقی(1370)، زند بهمن یسن، تهران.
روزنبرگ، فردریک (1338)، مقدمه زراتشتنامه، از زرتشت بهرام پژدو با تصحیح مجدد و حواشی و فهارس محمد بیرسیاقی، تهران.
رویمر، ﻫ. ر(1382)، «سلسلههای ترکمانان»، تاریخ ایران دوره تیموریان، پژوهش از دانشگاه کمبریج، مترجم یعقوب آژند، تهران
زراتشت نامه(1338)، سروده کیکاوس بن کیخسرو رازی، با اضافات زرتشت بهرام یژدو، به تصحیح فردریک روزنبرگ، با تصحیح مجدد و فهارس و بکوشش محمد بیرسیاقی، تهران.
زرتشتنامه(1287ی)، بکوشش دینیارپور موبد خسرو خداداد، بمبئی.
سوادنامه اکابر پارسیان هندوستان (1883)، نام دیگر: عرایض وکلای زرتشتیان، یا نامهنگاریهای کمیته بهبود مالی زرتشتیان ایران برای حذف و لغو خزیه، بمبئی.
شاهرخ، فرنگیس (1367)، در جستجوی راستیها، کالیفرنیا.
شهمردان، رشید (1316)، پیغمبری زرتشت: یادنامه دینشاه ایرانی، بمبئی.
ـــــ (1363)، تاریخ زرتشتیان فرزانگان زرتشتی، تهران.
صفا، ذبیحالله، (1373)، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی از اوایل قرن هفتم تا پایان قرن هشتم هجری، ج۳، بخش اول، تهران.
عفیفی، رحیم (1343)، ارداویرافنامه منظوم، مشهد.
غروی، سید مهدی (1986)، فهرست نسخههای خطی فارسی بمبئی ـ کتابخانه مؤسسه کاما، گنجینه مانکجی، اسلامآباد.
فاضل، محمود (1354)، فهرست نسخههای خطی کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد.
فرهنگ جهانگیری
قصه سنجان (1350)، بکوشش هاشم رضی، تهران.
ـــــ (1964)، داستان مهاجرت زردشتیان از ولایت ایران به هندوستان، تصنیف بهمن کیقباد بن دستور هرمزدیار سنجانا، چاپ احمدالله قادری، حیدرآباد.
کاستیکووا، گ.ی (1374)، فهرست نسخههای خطی موجود در کتابخانه عمومی دولتی سالتیکوف شدرین، تهران.
کریستین سن(1368)، نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایرانیان، ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران.
ـــــ (1336)، کیانیان، ترجمه ذبیحالله صفا، تهران.
کوتار، فرامرز نوروزجی (1895)، احوال سرجمشید جیجیجی بهائی بارونت اول، بمبئی.
مانکجی (بیتا)، اظهار احقاق الحق، بمبئی.
مانکجی لیمجی (1276ق)، داستان باستان، بکوشش هرمزدیار، بمبئی.
مانکجی، مسافر مانک درویشفان (1280ق)، رساله ترجمه اظهار سیاحت ایران، ترجمه باقر کرمانشاهی، بمبئی.
مشار، خانبابا (1350)، فهرست کتابهای چاپی فارسی، ج1، تهران +ج2، 1351؛ ج5، 1355.
منزوی، احمد(1374ـ1390)، فهرستواره کتابهای فارسی، تهران (جلد1، 1374؛ جلد2، 1375؛ جلد3 1376؛ جلد4، 1378؛ جلد5، 1378؛ جلد6، 1382؛ جلد7، 1382؛ جلد8، 1383؛ جلد 9، 1383؛ جلد10، 1386؛ جلد11، 1390)
ـــــ (1377)، فهرست نسخههای خطی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۱، گنجینه اهدایی خاندان سلطانعلی سلطانی (شیخ الاسلام بهبهانی، تهران).
نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، درباره نسخههای خطی، زیر نظر محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران، ج4، 1344؛+ ج5، 1346؛ ج11ـ12، 1363.
واله، صبرحوا (1344)، روابط پارسیان هند و ایران (بعد از اسلام)، پایاننامه دکتری در دانشگاه تهران، چاپ نشده.
منابع لاتین
Bartholomae, Christian (1915), Die zendbandschriften der k. Hof -und staats bib- liotek in Mϋnchen ,Mϋnchen.
Beeston,A.F.L(1954),Catalogue of the persion,Turkish,Hindustani and pushtu Manuscripts in the Bodleian library, part III, Additional Persian, Manuscripts, Oxford.
Blochet, Edgar (1905), catalogue des Manuscrits persans, tome I,Iv, paris.
Blochet,Edgar(1900), catalogue des Manuscripts Mazdeens (zend, pehlvi,parsis et persanes) de la Bibliotheque nationale, Besancon.
Cereti,carlo G.(1995), ''the Qisse-ye zartostiān-e Hendustān and the Qesse-yesanjān: notes on parsi History'', in proceedings of the second European conference of Iranian Studies, held in Bamberg, 30th -sept. to 4th oct. 1991,Ed B.G.fragner, Roma, pp.141-152.
Cereti, carlo G. (1991), An 18th century account of Parsi history: the Qesse-ye Zartoštiān-e Hendustān / text, translation and commentary, Napoli: Istituto Universitario Orientale, Dipartimento di Studi Asiatici.
Dhabhar, Bamanji Nasarvanji (1923a), Descriptive catalogue of some Manuscripts bearing on Zoroastrianism and pertaining to the Different collections in the Mulla Feroze library, Bombay.
Dhabhar, Bamanji Nasarvanji (1923b), the K.R cama oriental Institute catalogue, Bombay.
Dhabhar, Bamanji Nasarvanji (1925), Descriptive catalogue of all Mss. In the frst Dastur Meherjirana library-navsari,Bombay.
Edwards,Ed. (1922), A catalogue of the persion printed books in the British Museum, London.
Ethe, Hermann (1903), Catalogue of persion Manuscripts in the library of India office, vd.I, Oxford Histori, Bombay.
Ethe, Hermann (1930), catalogue of the Persian, Turkish, Hindūstāni And pushtū Manuscripts in the Bodleian library, part II, oxford.
katrak, jamshed cawaji (1941), Oriental treasures, Bombay.
Kotwal, Firoze, Daniel Sheffield and Bharti G (2008), preliminary Descriptive list of Manuscripts Donated to the first Dastur Meherjirana library since 1923, Nosari.
Modi, jivanji jamshedji (1903a), the parsees at the court of Akbar and Dastur Mehrjee Rānā, Bombay.
Modi, jivanji jamshedji (1903b),jamaspi, Pahlavi, pazand and persian texts, Bombay.
Modi,jivanji jamshedji(1922),''Darab Hormazdyars Rivayat Introduction'', Darab Hormazdyar Rivayat, vol.I,Bombay
Modi, jivanji jamshedji (1930), Datur haikobad Mahyars petition and laudatory poem addressed to Jahangir and shah jahan, Bombay.
Modi,jivanji jamshedji (1931)'' qisseh i zartushtiān i Hindūstan va Bayān i Ātash Behrām i naosari'', in the journal of the k.p. cama oriental institute, Bombay, no19, pp.45-47.+ no.17,1930, pp.1-63; no.25,1933,pp.1-147.
Mole, m. (1952), "Deux aspects de la formation de l'orthoxie- zaroastrienne", Annuaire de l'Institut philology et d'histoire orientales et salves, Tom.XIII, Bruxelles, p.311-320.
Rahman, M.M., (1967), Catalogue of Persian printed books in library of the Asiatic Socity, Calcutta.
Rempis, C. (1967), "qui est pauteur du zartushtـ Nameh? (I)",
مجموعه مقالات تحقیقی خاورشناسی اهداء به پروفسور هانری ماسه, Tehran.
Rieu,Charles(1879), Catalogue the persion manu-script in the British Museum, vol. I, London.
Rosenberg,Frederic (1904), le livre de Zoroastre St. Petersburg.
Rosenberg,Frederic(1909), notices de literature parsie, st.petersbourg.
Ross,E. Denison and E.G. Brown (1902), Catalogue of two collections of persion and Arabic manu-scripts preserved in the India office library, London.
Sachau- Ethe (1889), catalogue of the persion, Turkish, Hindūstāni And pushtū manuscripts in the Bodleian library, begun by ed. Sachau continued completed and ed. By H. Ethe part I, oxford.
Sachau, Ed. (1870) , ''contributions to the knowledge of parsee literature'', journal of the Royal Asiatic society of Great Britain and Ireland, new series, vol,4, no.1, pp.229-283.
Sarfarāz, khān Bahādur sheikh abil- kādir(1935), Descriptive catalogue of the Arabic, persion and Urdu Manuseripts in the library of the university of Bombay, Bombay.
West,Edward W. (1974), ''The Modern-persion Zoroastrian literature of the parsis'', in Grundriss der Iranichen philologie (GIP), Band II, Strassburg, pp.122-129.
Williams, Alan (2009), The Zoroastrian Myth of migration from Iran and settlement in the Indian Diaspora, text, translation and analysis of the 16th Century Qessr-ye Sanjān, the story of sanjan, Leiden & Boston.
Wilson, J. (1843), The pars; Religion as contained in the Zend-Auesta and propounded and defended by Zoroastrians of India and Persia, Bombay.