تأمّلی در نام و اشتهار ابوالقاسم کرّگان
نویسنده: اکبر راشدینیا
چکيده
یکی از بزرگانی که در خصوص شخصيت اجتماعی و معنوی وی اطلاعات اندکی در منابع ذکر شده ابوالقاسم عبداللّه بن على طوسى است. با اينکه عموم منابع عرفانی و تاريخی از او به بزرگی و عظمت ياد کردهاند، با اين حال حتی نام وی نيز امروزه در هالهای از ابهام قرار دارد. در تذکرهها و متون عرفانی، آنچه مهم مینماید شخصيت معنوی عارفان و سخنان و رفتار آنهاست؛ لذا معمولاً اطلاعات اين منابع در مورد امور ظاهری عرفا همچون نام و محل تولد و سال تولد و وفات و اساتيد و شاگردان آنها متعارض و گاه متضاد است. همين امر باعث شده است در کنار شخصيت واقعی هر عارف با شخصيتی ديگر که در طول تاريخ و بر اساس ارادت و محبت مريدان ساخته شده است مواجه شويم. برای شناخت شخصيت واقعی هر يک از عارفان اسلامی لازم است علاوه بر متون عرفانی و تذکرهها و طبقات به متون معتبر تاريخی که هر يک به نحوی ويژگیهای تاريخی و اجتماعی دورۀ حيات آن عارف را بيان کردهاند نيز مراجعه کنيم و اولين گام در شناخت هر شخص اطلاع از نام و نسب اوست. در مقالة حاضر سعی بر اين است تا با استفاده از متون معتبر تاريخی نام شيخ ابوالقاسم کُرّگان را مورد بررسی قرار دهيم.
یکی از بزرگانی که در خصوص شخصيت اجتماعی و معنوی وی آگاهیهای اندکی در منابع ذکر شده ابوالقاسم عبداللّه بن على طوسى است. با اينکه شهرت و جايگاه او چنان بوده است که هجويری در همان عصر او را قطب زمان و يگانۀ دوران معرفی کرده1و عموم منابع عرفانی و تاريخی از او به بزرگی و عظمت ياد کردهاند، با اين حال علاوه بر اينکه شخصيت معنوی و اجتماعی او در هالهای از ابهام قرار دارد نام وی نيز برای ما روشن نيست.
در منابع تاريخی نام وی «عبد الله بن علی» ثبت شده است2 ولی عموم طبقات و تذکرههای صوفیه نام او را «علی» ثبت کردهاند3 و ظاهراً منشأ اشتباه همۀ آنها کتاب کشف المحجوب است. هجويری يا ناسخان کتاب کشف المحجوب4 نام شيخ را بهاشتباه «ابوالقاسم علی کُرّکانی»5 ثبت کردهاند و ديگران نيز به تبعيت از او نام شيخ را «علی» پنداشتهاند.
اشتباه و ابهام ديگری نيز در نام شيخ وجود دارد و آن اشتهار وی به «کُرّکانی» است. وجه اين اشتهار مشخص نیست. این نام در منابع به شکلهای مختلف همچون کُرَّکانی و کُرَّگانی و گُرَّکانی و گورَکانی و گُرگانی و جُرجانی ثبت شده است. آنچه در این منابع به ترتیب تاریخی ذکر شده از این قرار است:
عبدالغفار فارسی (م. 529) در السياق من تاريخ نيسابور از او به ابوالقاسم کرّکان الطوسی6 و عبداللّه بن علی الشيخ ابوالقاسم المعروف بكرّكان الطوسی7 ياد کرده است.
سمعانی (م. 562) از او به ابوالقاسم عبداللَّه بن على الكرّكانی نام برده است.8
عبدالکريم رافعی قزوينی (م. 623) نيز از او به ابوالقاسم عبداللّه بن على بن عبداللّه الطوسى المعروف بكرّكان ياد کرده است.9
عطار نیشابوری (ف. 627) غالباً نام او را شيخ ابوالقاسم کرّکانی ضبط کرده است.10
نَوَوی (م. 676) از او به ابو القاسم کرّکان ياد میکند،11 و ذهبی (م. 748) در تاريخ الاسلام وی را چنين معرفی کرده است: أبو القاسم الطّوسيّ الزّاهد، المعروف بكرّكان.12همچنين ذهبی در دول الاسلام از او به زاهدُ خراسان ابوالقاسم عبداللّه بن علی الطّوسی كرّكان13ياد میکند و صَفَدی (م. 764) در معرفی شيخ ابوالقاسم میگويد: عبد اللّه بن علی ابوالقاسم الطوسی الكرّكانی و يُعْرَف بكرّكان.14
اگر تا قرن نهم در همۀ منابع شهرت وی بين کرّکان و کرّکانی مردد بوده است از قرن نهم به بعد بيش از هفت ضبط گوناگون از اين لفظ گزارش شده است: گرکانی15 و کرگانی16 و کرجانی17 و کورگانی18و گورکانی19 و گرگانی20 و الجرجانی.21 اين تعدد ضبط ظاهراً به خاطر عدم اطلاع مؤلفان و مصححان اين آثار از معنای کلمه بوده است. از این رو برای تشخيص ضبط صحيح اين کلمه لازم است ابتدا معنا و مراد از آن مشخص گردد.
تقريباً غالب متون کهن هيچ توضيحی در مورد اين کلمه ارائه نکردهاند. در اینجا نخست چهار احتمال را که در منابع مختلف آمده مطرح میکنیم و سپس از احتمال پنجم که حاصل جستجوی نگارنده است سخن به میان خواهیم آورد:
1. يکی از احتمالاتی که در مورد اين کلمه ارائه شده اين است که کرکان همان گرگان باشد. فصيح خوافی (م. 845) میگويد: «الشيخ الكامل شيخ ابوالقاسم الگرگانى و هو عبداللّه بن على بن عبداللّه الطوسى و الكركان هو الجرجان.»22
مسلم است که کرکان غير از گرگان است زیرا مُعرَّبِ گرگان جرجان است حال آنکه چنانکه گذشت هيچ يک از متون مربوط به قرنهای پنجم تا هشتم نام شيخ را گرگانی يا جرجانی ثبت نکردهاند. البته بعضی از محققان متون کهن فارسی به خاطر رسمالخطی که در نگارش متون فارسی مرسوم بود که معمولاً «گ» به صورت «ک» نوشته میشد، تصور کردهاند کرکانی همان گرگانی است و در تصحيح اين متون به جای کرکانی را به گرگانی تبديل کردهاند.23
2. خوافی احتمال ديگری را نيز مطرح کرده و میگويد: «و قيل الكركان مغيّر الطابران و هى قصبة من طوس.»24به گفته او کرکان همان طابرانِ تغييريافته است، اما اين احتمال نيز صحيح نمینمايد چون تبديل طابران به کرکان با هيچ قاعدۀ ادبی قابل توجيه نیست.
3. عزیزالله عطاردی محقق کتاب التدوين فی أخبار قزوين ذيل عبارت «ابوالقاسم عبداللّه بن على بن عبداللّه الطوسى المعروف بكرّكان» گفته است: كركان به ضمّ كاف و فتح راء كلمهای است تركی که بر شوهردختر و شوهرخواهر اطلاق میشود.25
ظاهراً صرفا تشابه کرّکان به گورکان باعث شده ایشان چنين احتمالی را مطرح کنند چنانکه بعضی از متون متاخر نيز نام شيخ را گورکانی و يا کورگانی ثبت کردهاند. کورگان در اصل لفظی مغولی است برگرفته از گورخان به معنای داماد پادشاه. امروزه نیز در زبان آذربایجانی از داماد به کورَکَن تعبير میشود که احتمالاً از همان ريشه مغولی گرفته شده است، اما اين کلمه بعد از امير تيمور گورکان وارد متون ما شده و قبل از آن سابقه استعمال آن را نداريم. علاوه بر آن هيچ سندی بر اينکه ابوالقاسم داماد پادشاه باشد و يا از جهت دامادیاش ويژگی داشته باشد وجود ندارد.
4. احتمال ديگر اين است که کرکان نام منطقهای باشد چنانکه دکتر شفیعی کدکنی میگويند: نسبت كرّكانى در كتب رجال و تصوف غالبا به صورت غلط گرگانى ضبط شده است و خطاست. روستاى كرّكانِ طوس كه زادگاه او بوده هماكنون باقى است و در اسناد دولتى بنام كوركان و در تلفظ محلى بنام كوركون مشهور است و دهى است از دهستان درزاب بخش چناران شهرستان مشهد.26
اما اين احتمال نيز از چند جهت محل تأمل است: اولاً در هيچ منبع تاريخی ولو ضعيف اشارهای به اينکه شيخ در منطقهای به نام کرکان يا کورکان متولد شده باشد نشده است با اينکه معمولاً منابع تراجم به محل تولد شخص بهخصوص اگر منسوب به آن باشد اشاره میکنند اگرچه روستايی بوده باشد، مثلاً در مورد خواجه يوسف همدانی گفته شده که وی در بوزنجرد متولد شده است.27 ثانياً اکثر منابع تاريخی محل تولد شيخ ابوالقاسم را طوس معرفی میکنند و بعضی از آنها حتی محلهای را هم که وی آنجا متولد شده بيان کرده و گفتهاند ابوالقاسم در طابران، يکی از دو محلة مهم طوس (يکی طابران و ديگری نوقان)، متولد شده است.28
علاوه بر آنچه گفته شد هيچ نشانی که شيخ با منطقهای به نام کورکان يا کرکان ارتباط داشته باشد وجود ندارد بلکه شواهدی وجود دارد که تولد و زندگی و وفات شيخ ابوالقاسم در طابران بوده است. گرچه امروزه قبری در تربت حيدريه در روستای ابوالقاسم وجود دارد که بر روی آن نام «ابوالقاسم علی الگورکانی» نقش بسته است اما بر اساس گزارش فضلالله بن روزبهان که در سال 920ق قبرستان طابران را زيارت کرده است29 مدفن شيخ ابوالقاسم به همراه تنی چند از بزرگان همچون ابوحامد غزالی و ابو نصر سرّاج در همين منطقه قرار دارد. لذا احتمال اينکه کرّکان محل تولد يا دفن شيخ باشد بعيد مینمايد.
و از همۀ آنچه ذکر شد مشکلتر اينکه در اکثر منابع تاريخی، شهرت وی با عنوان کُرّکان (بدون ياء نسبت) ثبت شده است چنانکه بعضی از مورخان گفتهاند: وی به «کرّکان» معروف بوده است30 و بعضی از او به «کرّکانِ طوسی»31 يا «کرّکان الزاهد»32 ياد کردهاند و بعضی گفتهاند نام او «ابوالقاسمِ کرّکان» بوده است.33 در بعضی از کتابهای عرفانی همچون اسرارالتوحيد و مصيبتنامه نيز از او به شيخ ابوالقاسم كرّكان ياد شده است.34 با توجه به تعدد نسخ و همچين گزارشی که بعضی از منابع از اشتهار او به کرّکانی و کرّکان ارايه کردهاند35 احتمال اينکه در ثبت کرّکان (بدون ياء نسبت) تصحيفی صورت گرفته باشد بعيد است.
با توجه به آنچه گفته شد کُرَّکان نمیتواند نام مکان باشد چون هم در فارسی و هم در عربی انتساب به محل، بدون ياء نسبت صحيح نیست. در کتابهای لغت شاهدی که بتواند اشتهار شيخ به کُرَّکان را بيان کند وجود ندارد. در بیشتر منابع تاريخی و تراجم و عرفان چیزی فراتر از اينکه شهرت اصلی وی کُرَّکان يا کُرَّگان ـ به ضم کاف و تشديد راء ـ است وجود ندارد.
5. تنها شاهدی که شايد بتواند اين ابهام را روشن و وجه تسميۀ شيخ را بيان کند حکايتی است در کتاب عجائب المخلوقاتِ قزوينی (م. 682) در ذيل مدخلِ «فرس الماء». يکی از حيوانات عجيب الخلقهای که قزوينی در اين کتاب ذکر کرده است، کرهاسبی است که از جفتگيری ماده اسب و اسب آبی به دنيا آمده است و اين مادهاسب از آنِ شيخ ابوالقاسم کُرَّگان بوده است. يک روز شیخ ابوالقاسم با اسب و کرهاسب خود از همان رودخانهای که اسب آبی در آنجا زندگی میکرد رد میشد که اسب آبی از آب بيرون میآید و کرهاسب را با خود به آب میبَرَد. شيخ چندين مرتبه برای يافتن کرهاسبِ خود به آن منطقه میرود ولی نه اسب آبی را مییابد و نه کرهاسب را. او که کرهاسب خود را از دست داده بود و دنبال آن میگشت به ابوالقاسم کُرِّگان معروف میشود.36
هرچند ممکن است اين حکايت نيز همچون ديگر حکايتهای مربوط به مشایخ کهن از افسانهسازی و غلو خالی نباشد و برای مثال چهبسا شيخ کرّهای داشته که در رودخانهای از دست داده بوده است و در طول زمان به افسانهای همانند آنچه در عجايب المخلوقاتِ قزوينی آمده است تبديل شده باشد. با این حال، تنها شاهد تاريخی که توانستيم برای تبيين اين لفظ بيابيم فعلاً همين سند است که بر اساس آن کُرَّکان کلمهای است ترکيبی از «کُرّه» و پسوند «گان» که به معنای صاحب کُرّه يا منسوب به کرّه است. بر اساس آنچه گفته شد ضبط صحيح این کلمه «کُرِّگان» میباشد که با ضبط غالب منابع که اين لفظ را به ضمّ کاف و تشديد راء ثبت کردهاند نيز همخوانی دارد.
پینوشتها
1. هُجویری، كشف المحجوب، ص 211 (و منهم قطب زمانه و در زمانه خود يگانه ابوالقاسم على الكركانى رضیالله عنه و ارضاه اندر وقت خود بىنظير است).
2. سمعانی، الأنساب، ج 10، ص 125؛ ابوالحسن فارسی، تاريخ نيشابور المنتخب من السياق، ص 444؛ ذهبی، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، ج 31، ص 291 و ج 36، ص 538؛ ذهبی، دول الإسلام، ص 404؛ صفدی، الوافي بالوفيات، ج 17، ص 326؛ خوافی فصيحی، مجمل فصيحى، ج 2، ص 548؛ ذهبی، سير أعلام النبلاء، ج 18، ص 405.
3. هُجویری، كشف المحجوب، ص 211؛ جامی، نفحات الانس، ص 312؛ محمد شعيب، مرآت الاولياء، ص 175؛ خالدی نقشبندی، الکواکب الدرية علی الحدائق الوردية، ص 229
4. بر اساس گزارش والنتين ژوکوفسکی در بعضی نسخِ اين کتاب نام شيخ «عبد الله بن علی» ثبت شده است (هُجویری، كشف المحجوب، ص 211).
5. هُجویری، كشف المحجوب، ص 211.
6. ابوالحسن فارسی،تاريخ نيشابور المنتخب من السياق، ص 164.
7. همان، ص 444
8. سمعانی، الأنساب، ج 10، ص 125؛ ابوالحسن فارسی، تاريخ نيشابور المنتخب من السياق، ص 444؛ ذهبی، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، ج 31، ص 291 و ج 36، ص 538؛ ذهبی، دول الإسلام، ص 404؛ صفدی، الوافي بالوفيات، ج 17، ص 326؛ خوافی فصيحی، مجمل فصيحى، ج 2، ص 548؛ ذهبی، سير أعلام النبلاء، ج 18، ص 405.
9. رافعی قزوينی، التدوين فی اخبار قزوين، ج 3، ص 399.
10. عطار، تذکرة الاولياء، ص 24، 509، 696.
11. نووی، طبقات الفقهاء الشافعية، ص 177.
12. ذهبی، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، ج 31، ص 291؛ ج 37، ص 428.
13. ذهبی، دول الاسلام / 440.
14. صفدی، الوافي بالوفيات، ج 17، ص 326.
15. شوشتری، مجالس المؤمنين، ج2، ص7، 150؛ رازی، هفت اقليم، ج2، ص194؛ حسينی خاتونآبادی، وقائعالسنين و الأعوام، ص270؛ میر عبدالاول نيشابوری، احوال و سخنان خواجه عبيد الله احرار، ص 676؛ معصوم عليشاه، طرائق الحقائق، ج 1، ص 311؛ ج 2، ص 48، 331.
16. جامی، نفحات الانس، ص 16، 312، 321، 373، 420، 559؛ خوافی فصيحی، مجمل فصيحى، ج 2، ص 597؛ حيدر ميرزا دوغلات، تاريخ رشيدی، ص 599.
17. حافظ حسين کربلايی، روضات الجنان و جنات الجنان، ج 2، ص607.
18. اسرار علیشاه، منظر الأولياء، ص 268.
19. شيروانی، رياض السياحة، ص 25، 135، 194؛ امين الشريعه خوئی، ميزان الصواب در شرح فصل الخطاب، ج 3، ص1223، 2077.
20. خوافی فصيحی، مجمل فصيحى، ج 2، ص 548؛ فضل الله بن روزبهان، مهمان نامه بخارا، ص350؛ خواجه محمد پارسا، قدسيه، ص10، 15؛ کاشفی، رشحات عين الحيات، ج 1، ص 11، 13؛ ج 2، ص 368، 465؛ محمد شعيب، مرآت الاولياء، ص 175.
21. ابن ملقن، طبقات الأولياء، ص 329؛ لاهيجی، مفاتيح الاعجاز، ص690.
22. خوافی فصيحی، مجمل فصيحى ج 2 ص 548.
23. نکـ: خواجه عبدالله انصاری، مجموعه رسائل فارسی، ج 2، ص 715؛ غزالی، کيميای سعادت، ج 1، ص 453؛ ج 2، ص34، 156؛ عين القضات همدانی، نامههای عين القضات، ج 1، ص75، 97، 274؛ همان، لوايح، ص 24؛ ميبدی، کشف الاسرار، ج 2، ص33، 186.
24. خوافی فصيحی، مجمل فصيحى ج 2 ص 548.
25. رافعی قزوينی، التدوين فی اخبار قزوين، ج 3، ص 399.
26. محمد بن منور، اسرار التوحيد، ج 2، ص 677.
27. سمعانی، الأنساب، ج 2، ص356.
28. ذهبی، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، ج 31، ص 291.
29. اين گزارش مربوط به قبل از تسلط کامل صفويه و ويرانی مقابر و آثار بجای مانده از قبل است. فضلالله بن روزبهان در اين گزارش که به همراه خانِ ازبک محمد خان شيبانی از قبرستان طوس زيارت کرده میگويد: بسى از اعاظم اكابر مثل شيخ ابوالقاسم گرگانى و شيخ ابونصر سرّاج و اقران ايشان در آنجا مدفونند قدّس اللّه اسرارهم. فضل الله بن روزبهان، مهمان نامه بخارا، ص350.
30. رافعی قزوينی، التدوين فی اخبار قزوين، ج 3، ص 399؛ ذهبی، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، ج 31، ص 291.
31. ابوالحسن فارسی، تاريخ نيشابور المنتخب من السياق، ص 444.
32. ابن عماد، شذرات الذهب فى اخبار من ذهب، ج 5، ص 298؛ ذهبی، العبر في خبر من غبر، ج 2، ص327.
33. نووی، طبقات الفقهاء الشافعية، ص 177.
34. محمد بن منور، اسرار التوحيد، ج 1، ص60.
35. صفدی، الوافي بالوفيات 17 / 326.
36. قزوينی، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، ص 140. عبارت کتاب چنين است: حكى أن الشيخ أبا القاسم ـ و يعرف بكركان ـ رحمة اللّه و هو من مشايخ خراسان نزل على ماء و كان معه حجرة، فخرج من الماء فرس أدهم عليه نقط بيض كالدراهم، و نزا على الحجرة؛ فولدت مهراً شبيها بالذكر عجيب الصورة، فلما كان ذلك الوقت عاد إلى ذلك المكان، و الحجرة و المهر معه طمعا في مهر آخر فخرج الفحل و شم مهره، ثم وثب في الماء، و وثب المهر بعده، فكان الشيخ يعاود ذلك الموضع مع الحجرة فسمي أبا القاسم كركان. اين قضيه را مقريزی نيز بدون ذکر نام شيخ نقل کرده است و در آخر آن اين عبارت هست «فصار الرجل يتعهّد ذلك الموضع كثيرا، فلم يعد الفرس و لا المهر إليه». مقريزی، المواعظ و الاعتبار في ذکر الخطط و الآثار، ص 177. ترجمه متن چنين است: حكايت شده که شيخ ابوالقاسم که از مشايخ خراسان بوده و معروف به کرّکان میباشد وارد آبی شد و همراه وی مادهاسبی بود، از آب اسبی بيرون آمد که نقطههايی همچون درهم بر روی پوست او نقش بسته بود بر روی مادهاسب پريد (و با او جفت شد) و از آنها کُرّهای با صورتی عجيبالخلقه متولد شد. بعد از مدتی شيخ از همان جا رد میشد و مادهاسب و کره نيز همراه وی بود، اسب آبی از آب بيرون آمد کره را بوييد و به آب پريد و کره اسب نيز پشت سر او به آب پريد و شيخ چندين مرتبه برای يافتن کره اسبش به آنجا آمد ولی نه اسب آبی را ديد و نه کرهاسب را.
منابع
ابنعماد، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب فى اخبار من ذهب، 11 جلد، با تحقيق محمود ارناووط، بيروت، دار ابن کثير، 1406 ق.
ابنملقن، ابوحفص عمر بن على المصرى، طبقات الأولياء، با تحقيق مصطفى عبد القادر عطا، چ2، بيروت، دار الكتب العلمية، 1427ق.
ابوالحسن فارسی، عبدالغفار بن اسماعيل، تاريخ نيشابور المنتخب من السياق، با تحقيق محمد کاظم محمودی، قم، جامعه مدرسين، 1403 ق.
اسرار علیشاه، محمد كاظم بن محمد تبريزى، منظر الأولياء، با تحقيق مير هاشم محدث، تهران، كتابخانه و مركز اسناد مجلس شوارى اسلامى، 1388.
امينالشريعة خویی، ابوالقاسم، ميزان الصواب در شرح فصل الخطاب، 3 جلد، با تحقيق محمد خواجوی، تهران، مولی، 1383.
جامی، نورالدين عبدالرحمن، نفحات الانس، با تحقيق محمود عابدی، چ3، تهران، انتشارات اطلاعات، 1375.
حافظ حسين کربلايی، روضات الجنان و جنات الجنان، 2 جلد، با تحقيق جعفر سلطان القرائی، تبريز، انتشارات ستوده، 1382.
حسينی خاتونآبادی، عبد الحسين، وقائع السنين و الأعوام، با تحقيق محمد باقر بهبودی، تهران، کتابفروشی اسلامية، 1352.
حيدر ميرزا دوغلات، محمد، تاريخ رشيدی، با تحقيق عباسقلی غفاریفرد، تهران، ميراث مکتوب، 1383.
خالدی نقشبندی، عبدالمجيد بن محمد، الکواکب الدرية علی الحدائق الوردية، با تحقيق محمد خالد خرسه، دمشق، دار البيروتی، 1417 ق.
خواجه عبدالله انصاری، مجموعهٔ رسائل فارسی، 2 جلد، با تحقيق محمد سرور مولايی، چ2، تهران، انتشارات توس، 1377.
خواجه محمد پارسا، محمد بن محمد بخاری، قدسيه، با تحقيق احمد طاهرى عراقى، تهران، طهوری، 1354.
خوافی فصيحی، احمد بن محمد، مجمل فصيحى، 3 جلد، با تحقيق محسن ناجی نصرآبادی، تهران، اساطير، 1386.
ذهبی، شمسالدين محمد بن احمد، العبر في خبر من غبر، 4 جلد، با تحقيق سعيد بسيونى زغلول، بيروت، دار الکتب العلمية.
ـــــ ، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، 52 جلد، با تحقيق عمر عبد السلام تدمرى، چ2، بيروت، دار الکتب العربی، 1409 ق.
ـــــ ، دول الإسلام، 2 جلد، با تحقيق حسن اسماعيل مروه، بيروت، دار الصادر، 1420 ق.
ــــ ، سير أعلام النبلاء، 25 جلد، با تحقيق شعيل الارنووط و جمعی از محققان، چ3، بيروت، موسسة الرسالة ناشرون، 1420 ق.
رازی، امين احمد، هفت اقليم، با تحقيق جواد فاضل، تهران، کتابفروشی علیاکبر علمی، بیتا.
رافعی قزوينی، عبدالکريم بن محمد، التدوين فی اخبار قزوين، چهار جلد، با تحقيق عزيزالله عطاردى قوچانى، چاپ اول، بيروت، دار الکتب العلمية، 1408 ق.
سمعانی، عبدالکريم بن محمد، الأنساب، 13 جلد، با تحقيق عبد الرحمن معلمى، حيدرآباد، دائرةالمعارف العثمانية، 1382 ق.
شوشتری، نورالله بن شريفالدين، مجالس المومنين، 2 جلد، چ4، تهران، انتشارات اسلاميه، 1377.
شيروانی، زينالعابدين، رياض السياحة، با تحقيق حسين بدر الدين و اصغر حامد ربانى، تهران، انتشارات سعدی، 1361.
صَفَدی، صلاحالدين خليل بن اَيْبَک، الوافي بالوفيات، 22 جلد، با تحقيق هلموت ريتر، چ2، بيروت، دار النشر فرانز شتاينر، 1401 ق.
عطار، فريدالدين محمد بن ابراهيم نیشاپوری، تذکرة الاولياء، با تحقيق محمد استعلامی، چ16، تهران، زوار، 1386.
عينالقضات همدانی، عبدالله بن محمد بن علی ميانجی [بهغلط منسوب به عینالقضات]، لوايح، با تحقيق رحيم فرمنش، چ4، تهران، انتشارات منوچهری، 1379.
ـــــ ، نامههای عينالقضات، 3 جلد، با تحقيق عفيف عسيران و علينقی منزوی، تهران، انتشارات اساطير، 1377.
غزالی، ابوحامد محمد بن محمد طوسی، کيميای سعادت، 2 جلد، با تحقيق حسين خديو جم، چ11، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1383.
فضلالله بن روزبهان، مهماننامهٔ بخارا، به اهتمام منوچهر ستوده، تهران، شركت انتشارات علمي فرهنگي، 1384.
قزوينی، زکريا بن محمد، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، با تحقيق محمد بن يوسف قاضى، قاهره، مکتبة الثقافة الدينية، 2006 م.
کاشفی، حسين بن علی، رشحات عين الحيات، 2 جلد، با تحقيق علی اصغر معينيان، تهران، بنياد نيكوكارى نوريانى، 1356.
لاهيجی، محمد اسيری، مفاتيح الاعجاز، با تحقيق عليقلى محمودى بختيارى، چ2، تهران، نشر علم، 1381.
محمد بن منور ميهنی، اسرار التوحيد، 2 جلد، با تحقيق محمدرضا شفيعى كدكنى، چ7، تهران، انتشارات آگاه، 1386.
محمد شعيب، مرآت الاولياء، با تحقيق غلام ناصر مروت، اسلام آباد، مركز تحقيقات فارسى ايران و پاكستان، 1421 ق.
معصوم عليشاه، محمد معصوم شيرازی، طرائق الحقائق، 3 جلد، با تحقيق محمد جعفر محجوب، تهران، انتشارات سنائی.
مقريزی، احمد بن علی، المواعظ و الاعتبار في ذکر الخطط و الآثار، 5 جلد، با تحقيق ايمن فؤاد سيد، لندن، مؤسسة الفرقان للتراث الإسلامي، 1422 ق.
میر عبدالاول نيشابوری، احوال و سخنان خواجه عبيدالله احرار، با تحقیق عارف نوشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1380.
ميبدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، 10 جلد، با تحقیق علیاصغر حکمت، چ5، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1371.
نووی، يحيی بن شرف، طبقات الفقهاء الشافعية، با تحقيق دکتر علی عمر، قاهره، مكتبة الثقافة الدينية، 1430 ق.
هُجویری، ابو الحسن علی بن عثمان، كشف المحجوب، با تحقيق والنتين آلكسى يويچ ژوكوفسكى، چ4، تهران، طهوری، 1375.