جنةالاخبار(بخش تاریخ زندیه و قاجار)تألیف: محمدحسن بن محمدرحیم لنجانی اصفهانی (در 1260ـ1268 ق) ؛به انضمام نخبةالاخبار (بخش تاریخ زندیه و قاجار)، تالیف: عبدالوهاب بن علی اشرف بن اسماعیل شیرازی (در 1257ـ1265 ق) ؛ تصحیح: میرهاشم محدث، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی 1391.
354 صفحه، شابک: 978ـ600ـ220ـ155ـ3
درآمد
تاریخنگاری ایرانی از هنگام شکلگیریاش در روزگار شاهنشاهی ساسانی تا کنون فراز و فرودهای بسیاری را از سر گذرانده است. برآمدن و فرو پاشیدن حکومتها در این فراز و فرودها نقش مهمی داشته است. به این گونه که برآمدن حکومتهای بزرگ و حتی محلی باعث حمایت از نگارش آثار تاریخنگارانه با هدف جاودانه کردن و مشروعیت بخشی به آن حکومتها میشد. در این راستا بسته به قدرت و مدت فرمانروائی این حکومت از نگارش شماری اثر تاریخنگارانه حمایت میشد. با این حال و برخلاف دوران ایلخانی، صفوی و عصر ناصری، در دو مقطع دوره زندیه و عصر محمدشاه قاجار با تاریخنوشتههای اندکی روبرو میشویم. از دورة زندیه به دلیل عمر کوتاه و در عین حال پر حادثه حکومت این سلسله تنها آثاری چون تاریخ گیتیگشا اثر میرزا محمدصادق نامی اصفهانی، گلشن مراد اثر ابوالحسن غفاری کاشانی و تاریخ زندیه اثر عبدالکریم بن علی رضا الشریف شیرازی برجای مانده است. از دورة کوتاه محمدشاه نیز به دلیل حمایت نکردن حاجیمیرزا آقاسی صدر اعظم از تاریخنگاری تنها آثاری چون اکسیرالتواریخ اثر علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه و شمسالتواریخ اثر عبدالوهاب چهارمحالی برجای مانده است. این کمبود آثار تاریخنگارانه به عنوان بخش مهمی از منابع دسته اول کار پرداختن به تاریخ این دوران را نیز مشکل کرده است. برای جبران این ضعف میرهاشم محدث تصمیم گرفته است تا قسمت زندیه و قاجارية تاریخهای عمومی را که در دورة قاجاریه نوشته شدهاند، تصحیح کند و در اختیار پژوهندگان تاریخ آن دوران قرار دهد. در گام نخست وی به تصحیح بخشهای تاریخ زندیه و قاجارية جنةالاخبار اثر محمدحسنبنمحمدرحیملنجانی اصفهانی و نخبةالاخبار اثر عبدالوهاببنعلیاشرفبناسماعیل شیرازی که هر دو از تاریخهای عمومی دورة محمدشاه هستند پرداخته و در قالب یک کتاب منتشر کرده است. آنچه که در پی خواهد آمد گزارشی است که به بررسی زندگینامه این دو نویسنده و محتوای آثارشان میپردازد.
معرفی محمدحسن لنجانی اصفهانی و جنةالاخبار
بنابر شرح حال خودنوشت محمدحسن بن محمدرحیم لنجانی اصفهانی، وی از مشایخ کیانی ملقب به چهل تنانی و نیارانی بود. افراد این خاندان از قدیم یا در لنجان به تحصیل سرگرم میشدند و یا در ده کیانی و نیاران به امور املاکشان میپرداختند. در این میان پدر نویسنده پس از تحصیل علوم رایج زمان، زادگاهش را ترک کرد و در «محله طهران آهنگران که منسوب به کاوه آهنگر است» سکونت گزید. پس از چندی به روستای خونسارک گرکن لنجان نقل مکان کرد و در آنجا کتاب رزمه غضنفری را «به عباراتی که صاحبان کمال، او را فردوسی ثانی لقب دادند» به نظم درآورد. پس از فوت پدر در سال 1243 ق نویسنده به آباد کردن چند قطعه از املاکش پرداخت و از آن طریق روزگار گذراند (صص هفده و هجده). با این حال وی در ادبیات و تاریخ نیز دستی داشت و در 1260ق آغاز به نگارش جنةالاخبار کرد تا آن را به منوچهرخان معتمدالدوله گرجی حاکم اصفهان در دوره محمدشاه اهدا کند. به همین دلیل در صفحات مختلف اثر از وی تعریف و تمجید کرده است (صص204، 205، 209 و 271). اما با مرگ نامبرده در 1263ق، خطبه کتاب را به نام محمدشاه قاجار تغییر داد. این مساله از دو خطبة متفاوت که بر دو نسخة این اثر نوشته شده روشن است (ص سیزده). لنجانی سرانجام در 1268 ق اثر خود را به پایان رساند و به رویدادهای چهار سال نخست پادشاهی ناصرالدینشاه نیز اشارهای کرد.
جنةالاخبار از جملة انگشت شمار تاریخ نوشتههایی است که در دورة محمدشاه نوشته شده است. این اثر به عنوان یک تاریخ عمومی به گزارش تاریخ از آغاز آفرینش تا روزگار نویسنده میپردازد و شامل یک مقدمه، بیست و هفت فصل و یک خاتمه است. فصل بیست و ششم «در بیان احوال سلاطین زندیه» و فصل بیست و هفتم «در بیان احوال قبیله جلیله سلاطین قاجار» نوشته شده و توجه ویژهای به زادگاه نویسنده یعنی اصفهان دارد. مصحح این اثر تنها همین دو فصل را تصحیح کرده و از فصلهای پیشین چشمپوشی کرده است. در پایان کتاب نیز شرح حال سیزده نفر «فضلای صاحب تحقیق» که در عصر قاجاریه ظهور کردند آورده شده است (صص 231ـ237). لنجانی در نگارش این اثر برخلاف دید مثبتی که نسبت به معتمدالدوله دارد، همانند دیگر مورخان قاجاری، از میرزا قاسم قائم مقام (ص 193) و نیز میرزا تقیخان امیرکبیر (ص214) به بدی یاد کرده است.
نویسنده به کوتاهی به دوره زندیه پرداخته، به همین خاطر آنچه وی در این بخش اشاره کرده است جنبهی عمومی دارد و از روی تاریخ گیتیگشا اثر میرزا محمدصادق نامی اصفهانی رونویسی شده است. اما اطلاعات مفیدی را دربارة اوضاع ایران در قاجاریه آورده است. به علاوه در اشاره به جریان جنگهای ایران و روسیه به «ذکر مجملی از اوضاع مملکت روسیه» پرداخته است (صص105ـ111). میدانیم که نخستین مورخ قاجاری که به تاریخ روسیه اشاره کرده است عبدالرزاق بیک دنبلی در مآثرالسلطانیه بود (دنبلی، 1383: 87ـ91). پس از وی میرزا فضلالله خاوری شیرازی نیز در تاریخ ذوالسده ین به تاریخ روسیه(خاوری شیرازی، 1380: 196ـ186/1) اشاره کرد. اما مطالب لنجانی در این باره متفاوت با این دو و مفصلتر و دقیقتر از مطالب دنبلی است. از آنجا که لنجانی برخلاف خاوری تنها به تاریخ روسیه اشاره کرده و به جغرافیای آن اشارهای نکرده و نامهای روسها را نیز به شکل معرب نیاورده به نظر میرسد از منابع متفاوتی بهره گرفته است. البته لنجانی همانند دنبلی و خاوری به منابع خود در این زمینه اشاره نکرده و در کل کتاب نیز نویسنده به جز دو بار (صص 48 و 171) از منابع سخنان خود نام نبرده است. چنانکه گفته شد مقایسهای میان این اثر و تاریخ گیتیگشا نشان میدهد که در بخش تاریخ زندیه، لنجانی این اثر را در برابر داشته و بسیار از آن بهره گرفته است. اما در زمينة تاریخ قاجاریه روشن نیست از کدام آثار بهره گرفته و کدام مطالب را بر اساس دیدهها و شنیدههایش تنظیم کرده است.
لنجانی در بخشی به موضوع «بنائی نظام جدید ایران» اشاره کرده است (صص 117ـ122). وی در این ارتباط با آوردن مطالبی جالب توجه فرایند روی آوردن حکومت ایران به جنگ افزارها و فنون جنگی فرنگی را که در حکم روی آوردن به بیگانگان بود توجیه کرده، الگویی که در طول تاریخ ایران در امور مختلف بارها تکرار شده است:
چون در این زمان آئین جنگ و جهاد سابق، اسلامیان را در کار نبود کار جنگ بر وجه دلخواه ساخته نمیشد. پس نایبالسلطنه به نظر دقت ملاحظه فرمود که جنگ فرنگ همان نظام است که خداوند مجید در قرآن حمید اشاره به آن فرموده و سپاه ایران نظام قدیم از دست دادهاند. و این مقدمه چنان بود که چون پیغمبر آخرالزمان ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از مکه معظمه به مدینه مشرفه تشریف آوردند و رایت دین مبین را برافروختند، و اذکیای صحابه واحدا بعد واحد در خدمت، کمر اجتهاد جهاد میبستند و نظام جنگ اسلام به روشی نهاده شده بود که صف جدال را به آئین صف نماز میساختند و از ثابت قدمی ظفر مییافتند، و به رعایت این نظام به اندک مدتی لشکر اسلام، پادشاهان اطراف را منکوب و ممالک ایشان را به تصرف اهل اسلام درآوردند. چون آن حضرت دنیا را وداع فرمود مدتی نیز این قاعده در کار بود، بعد از آن این نظام برهم خورد و این قاعده از دست ایرانیان به دست اهل فرنگ افتاد تا زمان سلطان حسین میرزا بایقرا، ملاحسین کاشفی واعظ، طرح تفنگ را که در قرال فرنگ شهرت یافته بود نمونه به ایران آورده به تدریج میساختند و آن اوقات نظر به تعیش طلبی سلطان، فتوری در قواعد جنگ به هم رسید. و چون شاه اسماعیل صفوی طلوع کرد بنای کارش بر اخلاص و ارادت مریدان بود. و در زمان فتحعلیشاه نایبالسلطنه عباس میرزا به اذن و اجازت پدر بزرگوار قاعدهای چند از ملک روم و فرنگ به دستیاری چاکران هوشیار به ایران شهرت داد. (صص117ـ118).
به نظر میرسد که نویسنده این مطالب را از مآثرالسلطانیه (دنبلی، 1383: 43ـ142) اقتباس کرده باشد.
چنانکه از همین قطعه نیز برمیآید سبک نگارش این اثر برخلاف بسیاری از تاریخنوشتههای این دوره، ساده و روان است. اما نویسنده به دلیل آن که خود دستی در شعر و شاعری داشته در بیشتر صفحات اثر اشعار بسیاری را وارد کرده و تاریخ و ادبیات را در هم آمیخته است.
معرفی عبدالوهاب شیرازی و نخبةالاخبار
از زندگینامه عبدالوهاب بن علی اشرف بن اسماعیل شیرازی اطلاع چندانی در دست نیست، مصحح اثر نیز اشارهای به این موضوع نکردهاند. تنها میدانیم که شاعر و مورخ و صاحب دو اثر به نامهای نتایج الکلیات یا منتخب گلستان و نخبةالاخبار در زمینههای ادبیات و تاریخ بوده است. نخبةالاخبار وی همانند جنةالاخبار تاریخی عمومی کوتاهی است که در یک مقدمه و دوازده عنوان و یک خاتمه تنظیم شده است. نویسنده در 1257ق آغاز به نگارش این اثر کرده، در 1265ق آن را تکمیل و در 1271ق به پایان رسانده است. مصحح تنها بخشی از این اثر یعنی «عنوان دوازدهم» را که به تاریخ ایران در دورران زندیه و قاجاریه اختصاص دارد به همراه خاتمه کتاب که به تاریخ روزگار محمدشاه میپردازد، تصحیح و چاپ کرده است. مجموع آن چه از این اثر به چاپ رسیده پنجاه صفحه است. بنابراین گزارشهای این بخش بسیار کوتاه، آشفته و ناقص است که به احتمال بسیار از از روی اثری رونویسی شده است. نویسنده مطالبی را دربارة به تخت نشستن موقت حسینعلی میرزا فرمانفرما (صص 269ـ273) و علی شاه ظلالسلطان (صص 273ـ274) آورده و در کل توجه ویژهای به مناطق جنوبی ایران نشان داده است.
شیرازی در پایان اثر خود به اشارهای مبهم به منابع گوناگون مورد استفادهاش کرده و حتی از برخی از آنها انتقاد نیز کرده است:
فقیر در عرض این چهار ماه که مجددا به تصحیح این کتاب پرداختم قریب چهل کتاب از کتب ارباب سیر و اصحاب خبر، از متقدمین و متاخرین، از فارسی و عربی، و معتبر و غیر معتبر به دست آورده و بعد از ملاحظه تام و مطالعه تمام، آنچه به نظر قاصر، اصح و ارجح آمد ثبت و ضبط نمود. و بعضی از کتب که در میان مردم معروف و مشهور و آنها را معتبر میدانند از آن جمله روضةالصفا و حبیبالسیر و زینةالمجالس و بعضی از کتب فارسی محقق مجلسی – اعلی الله مقامه و امثالهمـ در نزد فقیر غیر معتبر است زیرا که غالب فقرات کتب مزبوره مخالفت و مغایرت با یکدیگر دارد چنان که بر متتبعان صاحب بصیرت مستور نیست. و این گونه جسارت کردن، نه مقصود، قصور تتبع ائمه اخبار است بلکه از بابت آن است که چون نسیان از لوازم جبلت انسان است ایشان را در بعضی از فقرات خبط و اشتباه روی داده. والله اعلم بالصواب (ص290).
این اثر همانند جنةالاخبار به نثری ساده و روان نوشته شده و از آنجا که نویسنده خود ادیب بوده، اثرش را به شعر نیز آراسته است. البته اشعاری که وی در متن وارد کرده، بسیار کمتر از اشعاری است که لنجانی در اثر خویش آورده است.
دربارة تصحیح این دو اثر:
کار تصحیح این دو اثر را مصحح توانا آقای میرهاشم محدث انجام دادهاند. انگیزة ایشان از تصحیح این دو اثر قرار دادن منابع دسته اول بیشتر در اختیار پژوهندگان تاریخ زندیه و قاجاریه به ویژه دوره محمدشاه بوده است چرا که منابع مربوط به دوره زندیه و دوره محمدشاه اندک هستند (ص یازده). ایشان در تصحیح این دو اثر که تاریخ نوشتههای عمومی هستند، تنها بخشهای مربوط به تاریخ زندیه و قاجاریه را تصحیح کرده و از بخشهای پیشین چشمپوشی کردهاند. البته با توجه به فهرست مطالب این دو اثر روشن است که این دو اثر همانند بسیاری از تاریخ نوشتههای عمومی کهن از آفرینش آدم به گزارش تاریخ پرداختهاند و حتی از متون نوزرتشتی (دساتیری) نیز که سخن از دوران پیش از آفرینش آدم گفته و در این دوره استناد به آن رایج شده بود تاثیر نپذیرفتهاند، بنابراین آن بخشها دارای اهمیت خاصی نبوده و حذفشان مشکلی ایجاد نمیکند.
تصحیح جنةالاخبار بر مبنای هر دو نسخة موجود و تصحیح اثر دوم تنها بر مبنای یک نسخه از چهار نسخه موجود انجام شده است (ص بیست و پنج). با این حال کار تصحیح به خوبی انجام گرفته و قابل تقدیر است. در پایان کتاب نمایه عام به همراه فهرست اشعار تنظیم شده است که استفاده از این دو اثر را راحتتر خواهد کرد. تنها نکتهای که باید به آن اشاره کنم این است که بهتر بود در صفحات مختلف اثر توضیحاتی درباره شخصیتهای تاریخی درگیر رویدادها آورده میشد و یا در موارد مختلف به مطالب دیگر تاریخ نوشتهها نیز اشاره میشد. در مقدمة اثر نیز لازم بود مصحح توضیحات بیشتری دربارة زندگینامه نویسندگان و نیز محتوای این دو اثر و ارزش گزارشهایشان میآورد؛ امری که تا اندازهای مورد غفلت قرار گرفته است.
منابع
دنبلی، عبدالرزاق(1383)، مآثرالسلطانیه(از روی نسخه موزه بریتانیا)، به کوشش فیروز منصوری، تهران: اطلاعات.
خاوری شیرازی، میرزا فضلالله(1380)، تاریخ ذوالقرنین. تصحیح ناصرافشارفر. 2ج، تهران: کتابخانه و موزه مجلس شورای اسلامی ـ سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.