Menu

مقابله از نظر حافظ

نویسنده: فرزاد ضیایی حبیب آبادی

نسخه PDF نوشته:
| مقابله از نظر حافظ |

ملاحظۀ آثار درجه اوّل هنری، از هر نوع که باشد، برای آنان که اهلیتی دارند لذت‌بخش است. اما این لذّت، به تناسب توجهی که ما بدان اثر می‌کنیم، خود مراتبی دارد. فی‌المثل می‌توان در حال عبور از کنار بنایی باستانی، نگاهی بدان افکند و آفرینی نثار معمار آن کرد و گذشت! نیز می‌توان دقایقی درنگ کرد، در اطراف بنا چرخی زد، پای در آنجا نهاد و این لحظات لذت‌بخش را با گرفتن چند عکس یادگاری به ثبت و ضبط آورد. امّا اگر بیننده‌ای، بنا به هر دلیلی، به جزء یا اجزائی از آن شاهکار معماری به ژرفی نگریست، تازه اوّل راه است! باید چندی مقیم آن مقام شود، ابزار تحقیق فراهم آورَد و خُردک خُردک در پیِ یافتن پاسخ برای پرسش‌هایی که روز نخست رخ نمود، برآید. پیداست که این شخص اخیر، هم با اعجاب بیشتری آفریننده آن شاهکار را تحسین می‌کند و هم لذتی که از نگریستن در چنین اثری برده، بسیار بیش از دیگران است.

اگر شعر فارسی را معماری این زبان بدانیم، حافظ، بی‌گمان یکی از برجسته‌ترین و نامدارترین معماران سخن پارسی است و دیوان او شاهکاری ماندگار برای همۀ قرون و اعصار. دیوانی که هر بیت آن، دری است که چون گشوده شود، مجموعه‌ای از هنر و ظرافت را در مقابل چشمان خواننده می‌نهد و او را غرق در لذّت و اعجاب می‌کند. در این مقاله یکی از ابیات خواجۀ شیراز را همراه با شروحی که بر آن نوشته‌اند، بررسی و نقد می‌کنیم و هنرمندی و ظرافت وی را در به کارگیری واژه‌ها از نظر می‌گذرانیم:

ز اخترم نظری «سعد» در ره است که
 

 

میان ماه و رُخِ یارِ من «مقابله» بود دوش

                                       (قزوینی، ص210)

 

در آغاز برخی از شروحی را که بر این بیت نوشته شده بررسی می‌نماییم:

1. سودی: «از اختر یعنی از طالع در راهم نظر سعد هست. یعنی در طالعم سعادت دیده می‌شود، زیرا که دیشب بین ماه و رخ یار من مقابله بود، یعنی ماه در مقابل خورشید رخ جانان واقع شده بود، پس این دلیل سعادت است، زیرا وقتی دو ستارۀ سعد مقابله نمایند دلیل سعادت می‌باشد1» (ج2، ص1239).

2. حسینعلی هروی: «از ستارۀ اقبال، نظر مساعدی به سوی من می‌آید، زیرا شب گذشته، ماه در برابر چهرة یار من قرار گرفته بود [...] مقابلة ماه و خورشید در اصطلاح نجوم، وقتی است که ماه در محلی قرار گیرد که فاصلۀ آن با خورشید، نیمی از فلک باشد و این حالت را به فال نیک می‌گیرند. رخ یار را خورشید درخشان تصور کرده و مقابلة آن را با ماه، مقابلة ماه و خورشید دانسته است و از این مقابله، خوشحال است و انتظار دارد که در نتیجه آن، بخت مساعدی داشته باشد. می‌گوید ستارۀ بخت و اقبال با من نظر مساعد خواهد داشت زیرا دیشب ماه در برابر چهرة یار من قرار گرفته بود. یار من به ماه نگریسته بود» (صص6-905).

3. خطیب‌رهبر: «ستارۀ بخت من نگرشی فرخنده و نظری میمون با من خواهد داشت، چه دیشب ماه گردون با مهرِ رخسار یار رویاروی شد و قران سعدین مقارنه» دو سعد یا دو اختر فرخنده) اتفاق افتاد» (ص293).

4. رحیم ذوالنّور: «نظر: هر یک از این پنج حالت سیّارات (1- مقارنه 2- تسدیس 3- تربیع 4- تثلیث 5- مقابله) را نظر یا مشاکلۀ نظری یا اتّصال گویند. تثلیث و تسدیس دو نظر (= حالت) مودّت‌اند. مقابله و تربیع دو نظر عداوتند و منحوس. مقابله، تمام‌دشمنی و تربیع نیم‌دشمنی است... (رک: فرهنگ نجومی، ص796، ذیل مادۀ «نظر»). فال‌گویی کردن.

از ستاره بختم فال مبارکی به من اطلاع داده می‌شود، زیرا دیشب میان ماه و [خورشیدِ] چهرة یار من جدال و دشمنی بوده است. [و این دلالت دارد بر آن‌که یار، مرا به جای ماه انتخاب خواهد کرد]» (ج1، ص489).

5. طاهره فرید: «مفهوم بیت: از ستاره بختم انتظار میمنت و مبارکی دارم زیرا دیشب میان ماه و یار ماهرخ من، برابری و اقتران بود. 1- ایهام به قران سعدین نجومی است [...]. 2- «میان ماه و رخ یار من مقابله بود» ایهام بر این دارد که مقابله بودن رخ یار و ماه به منظور مقایسه و اثبات زیبایی یار ماهرخ من و برتری او بر ماه آسمانی بود [...]» (ص283).

6. ثروتیان: «[...] معنی: نیک‌بختی در راه من است و اختر من نظری سعد با من دارد، زیرا دیشب ماه و رخسار یار من در برابر هم قرار گرفته بودند. بالکنایه: دیشب پانزدهم ماه قمری بود و ماه به شکل دایره‌ای در برابر رخسار یار من قرار داشت. فردا صبح روز می‌شود و ماه از میان می‌رود یا از فردا شب، دیگر ماه دیده نمی‌شود و تنها رخسار یار من دیده می‌شود و من آن را به فال نیک می‌گیرم. تعبیر: نیمه ماه مثلاً نیمۀ شعبان و جشن بزرگی است و من نیک‌بخت خواهم شد» (ج3،ص2147).

7. برزگر خالقی: «[...] سعادت و نیک‌بختی در راه رسیدن به من است و من چشم به راه آمدن آن هستم، زیرا دیشب ماه در مقابل چهرة زیبای خورشید مانند معشوقم قرار گرفت» (ص532).

8. بهادر باقری نیز در فرهنگ شرح‌های حافظ، به هنگام نقد کتاب «سیر اختران در دیوان حافظ» (تألیف سرفراز غزنی) نوشته است: «در چند مورد نیز توضیح شعر حافظ [توسط سرفراز غزنی] بی‌اشکال است، نمونه: ز اخترم نظری سعد در ره است [...] می‌دانسته مقابلة ماه و خورشید سعد است [...]» (ص132).

در میان شروحی که گذشت تفاوت‌هایی به چشم می‌خورَد مثلاً:

خطیب‌رهبر، «نظرِ سعد» را که اصطلاحی نجومی است به فارسی سره برگردانده و آن را به «نگرشی فرخنده»[!] تبدیل کرده و آنگاه بجای «مقابله»، «قران سعدین (مقارنۀ دو سعد یا دو اختر فرخنده)» آورده است. حال آن که «مقابله» با «مقارنه» بکلی متفاوت است.

طاهرۀ فرید، اوّلاً رخ یار را به «ماه» تشبیه کرده و ثانیاً اشاره به برابری و اقتران نموده و باز آن را ایهام به قران سعدین دانسته است. در حالی که حتّی اگر به قران سعدین نیز قائل شویم چنانکه از معنای کلمة «سعدین» پیداست این حالت میان دو کوکب اتفاق می‌افتد، نه میان ماه با خودش یا آنچه شبیه به آن است (= یار ماهرخ). ضمناً «قران سعدین» خود اصطلاحی است که صرفاً به قران زهره و مشتری اطلاق می‌شود.

ثروتیان نیز معلوم نیست تعبیر نیمۀ شعبان و جشن مربوط به آن را که مایۀ نیک‌بختی حافظ است از کجا و مطابق کدام سند و مدرکی به شعر حافظ تزریق کرده است.

و امّا فصل مشترک همۀ شروح این است که ظاهراً تحت تأثیر سحر سخن حافظ در بکارگیری واژة «سعد» در مصراع نخست قرار گرفته و همگی به تصریح یا تلویح، مقابله را «سعد» پنداشته‌اند، در حالی که آنچه از کتب نجوم برمی‌آید دلالت بر عداوت و نحوست مقابله دارد. در این میان تنها رحیم ذوالنور به نقل از فرهنگ اصطلاحات نجومی، مقابله را بدرستی منحوس دانسته اما از این مقدّمۀ درست، نتیجه‌ای نادرست گرفته و آن این‌که: «یار، مرا بجای ماه انتخاب خواهد کرد». باری محور این مقاله بررسی همین عداوت و نحوست مقابله و سپس ارائۀ معانی مترتّب بر بیت مورد بحث از این منظر است.

 

مقابله در متون نجومی

  1. ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم می‌گوید: «[...] و هرچه از مقابله نگرند میانشان دشمنانگی بود. و مثال بر برج حَمَل کنیم [...] و میزان بر مقابلة اوست پس یک مر دیگر را دشمن‌اند [...]» (ص346).
  2. در ترجمه المدخل الی علم احکام النجوم آمده است: «الشمس: گرم و خشک است [و] سعد است به نظر از تثلیت و تسدیس، نحس است به مقارنه و مقابله و تربیع [...] (ص87). [...] و مقابله را دشمنی [عقلی] طبیعی گویند [...] (ص148). [...] و دیگر کی (= که) خانة هر دو نحس اندر تربیع و مقابله، خانة نیّرین بوذ، پس نظر از تربیع و مقابله، دشمنی بوذ (ص148). [...] پس از این جهت را تربیع و مقابله دشمنی بوذ [...]» (ص149).

در همین کتاب در فصل هشتم از مقالة چهارم (فی منحسۀ القمر) می‌خوانیم: «و امّا منحست قمر بر پانزده وجه است [...] 3- آن بوذ کی (= که) اندر استقبال شمس بوذ یعنی بَدر و بپارسی فُرماهی (= پُرماهی) گویند و بعضی علما گفته‌اند که استقبال نحوست نبوذ وی را از شمس [...]» (ص183).

و در فصل نهم از مقالة چهارم (فی مصادقۀ الکواکب و عداوتِها) می‌گوید: «[...] اما دشمنی اندر میان کوکبان بر پنج وجه است: عداوۀ طبع [...] و عداوه بیت [...] و عداوۀ شرف [...] و عداوه احتلاق2 [...] و عداوت نظر یعنی هر دو تربیع و مقابله را» (ص183).

و باز در جای دیگر گوید: «[...] اگر ناظر از تربیع بود اَو [= یا] مقابله، دلیل بوذ ور بذ(ی) معامله ایشان و شرّ ایشان [...]» (ص203).

  1. روضۀ‌ المنجّمین: «[...] و بدان‌ که نظر تثلیث را تمام‌دوستی و نظر تسدیس را نیم‌دوستی، و مقابله: تمام‌دشمنی؛ و تربیع: نیم‌دشمنی [...] خوانند [...] و نیّران اَی (= یعنی) شمس و قمر از نظر دوستی [یعنی تثلیث و تسدیس] سعدند و از نظر دشمنی [یعنی مقابله و تربیع] نحس [...]» (ص24).

مؤلف روضۀ المنجمین در جایی دیگر در بیان این که «از چه سبب تثلیث و تسدیس را نظر دوستی خوانند و مقابله و تربیع را نظر دشمنی»، می‌گوید:

جواب: تثلیث را از برای آن تمام دوستی خوانند که نظر از برجهای [= برجهایی] بوذ موافق یکدیگر چون ناری با ناری و ارضی با ارضی؛ و تسدیس را نیم‌دوستی خوانند کی مافقتی بوذ نه تمام، چون ناری با هوایی و ارضی با آبی؛ و تربیع به نظری [= نظرِ] دشمنی نگرند چون ناری و مائی، و ارضی و هوایی؛ و مقابله کی چندِ دو تربیع بوذ تمام‌دشمنی گفتند [...](ص121).

و باز در «دوستی خانها [= خانه‌های] ستارگان با یکدیگر و دشمنی آنها» عنوان می‌کند که: «هر آنچه بر نظر تربیع یا مقابله باشند دشمن بوذ» (ص93).

در همین کتاب در مورد «نحوست قمر» آمده است: «نحوست قمر یازده‌گونه است و چون قمر برین وجهی بوذ عمل نو کردن نشایذ: 1- خسوف است و بتر آن بوذ که اندر آن برج خسوف افتذ که در اصل قمر آن جا بوده باشذ یا بر تربیع یا مقابلة او [...] 3- چون بر مقابلة آفتاب روذ [...]» (صص99-100).

و امّا تفاوتی که روضۀ المنجمین از این جهت با دیگر متون نجومی دارد این است که در جدولی ذیل عنوان «اتصالات قمر به شمس»، نظرات پنجگانه یعنی «مقارنه»، «تسدیس و تثلیث»، «تربیع» و «مقابله» را در دوازده برج طبقه‌بندی کرده و برای هر یک از نظرات مذکور در هر برجی حکمی قائل شده. در اینجا برای رعایت اختصار فقط احکام مربوط به مقابله را در هر یک از دوازده برج نقل می‌کنیم:

اتّصالات قمر به شمس:

مقابله در برج حَمَل: خصومت و ابتدای کارها را نیک است.

در برج ثور: از سفر و تزویج حذر بایذ کردن.

در جوزا: از مناظره با مهتران بایذ پرهیزیذن.

در سرطان: همۀ کارها و ابتداها را بذست.

در اسد: حرکت در بیشتر شغل‌ها بذست.

در سنبله: نیکوهیذه است انبازی و تجارت و تزویج را.

در میزان: از سفر و تزویج و خصومت پرهیز بایذ کردن.

در عقرب: از ابتدای کارها و سفر حذر بایذ کردن.

در قوس: از ابتدای تعلیم و تزویج حذر بایذ کردن.

در جدی: الاّ بنا نهاذن و عمارت زمین را نشایذ.

در دلو: مانند جدول اوّل [حَمَل].

در حوت: از ترویج و در کشتی نشستن بایذ پرهیزیذن. (ص4-35)

پس دیدیم که مطابق جدول مذکور، نیز، الاّ در برج‌های حمل و دلو، مقابلة ماه و خورشید در سایر بروج نحس است و در چنین حالتی (یعنی مقابلة ماه و خورشید) از پرداختن به بسیاری اعمال پرهیز باید کرد.

  1. یکی دیگر از کسانی که در این باب سخن گفته، فخرالدین رازی در کتاب جامع العلوم است: «[...] آفتاب و ماه از تثلیث و تسدیس، سعداند و از مقارنه و تربیع و مقابله، نحس [...]» (ص426).

5- خواجه نصیر طوسی نیز در مدخل منظوم به دشمنی و نحوست مقابله تصریح دارد؛ آنجا که «در نظرهای کواکب»، پس از برشمردن ویژگی‌های مقارنه، تسدیس، تربیع و تثلیث می‌گوید:

هفتمین خانه مقابله دان                         اثرش کینه و مجادله دان

                                                                                                (ص101)

سپس خواننده را از «نامه نوشتن» در حالت مقابله و تربیع بازمی‌دارد:

ابتدای کتاب در هر باب
ماه در برج منقلب باید
ور کنی نامه سوی حضرت شاه
 ور فرستی بَرِ سفهسالار
ور فرستی به نزد دانشمند
ور فرستی به خواجۀ دهقان
ور فرستی سوی زنان، بنگر
وین نظرها بدان که بی‌تلبیس
ور که خواهی نیاردت تصدیع
 


 

چون کنی اختیار هست صواب
ور به تیر است متّصل شاید
ناظرش آفتاب باید و ماه
سوی مرّیخ بایدش دیدار
جز نظر سوی مشتری مپسند
نیک باشد نظر سوی کیوان
تا نباشدش جز به زهره نظر
همه تثلیث باید و تسدیس
از مقابل حذر کن و تربیع
 

 

 

 

(ص 107)

و درباة «اتصال قمر با شمس»، پس از ذکر احکام مقارنه، تثلیث، تسدیس و تربیع، گوید:

ور بُوَد آن نظر، مقابله را
خاصه ملک و ضیاع بخریدن
به نظم و به کاتب کنند آفرین
چه نثرش شنیدم مِن موبدان
ز زند و ز پازند برداشتم
 


 

بد بُوَد آن نظر معامله را
نیز دیدار پادشه دیدن
 


چو گوید ز بالا و پهنای پارس6
           

ورا جای بادش بهشت برین
کتابش که بنوشته بد بخردان
چه اظهار این گفته را داشتم
 

 

(ص 110)

  1. و در پایان این بخش، قول علاّمه جلال‌الدّین همائی را در باب مقابله می‌آوریم؛ آنجا که در حاشیه این بیت عثمان مختاری:

   ز مِهرِ شش جهت و پنج حسِّ تو باشد            به دوستی نظرِ هفت کوکب از تسدیس

نوشته‌اند: «[...] اشاره است به مسألۀ نجومی که نظرِ تسدیس ستارگان مثل تثلیث، نظرِ سعد و دوستی است برعکسِ مقابله و تربیع که نظرِ نحس است و دشمنی» (ص229).

پس تا اینجا دیدیم علی‌رغم این‌که مقابله از نظر منجمان دلالت بر عداوت و نحوست دارد، شارحان شعر حافظ، تحت تأثیر کلمة «سعد» در بیت مورد بحث، مقابله را نظری سعد پنداشته و گفته‌اند که چون دیشب میان ماه و رخِ یار من مقابله بود، و مقابله هم سعد است، من خوش‌بخت خواهم شد.

اکنون پرسش این است که: اگر مقابله سعد نیست پس چرا حافظ گفته: «نظری سعد» در راه من است؟ در پاسخ به این پرسش، بیت را به دو صورت زیر می‌توانیم معنی کنیم:

معانی بیت

معنی نخست: چنان‌که می‌دانیم، در قصاید فارسی، ممدوح بر سایر مظاهر کمال برتری دارد. مثلاً از رستم شجاع‌تر و از حاتم بخشنده‌تر است. آستان کاخ او از آسمان هفتم درمی‌گذرد و در کائنات جز به نفاذ امر او هیچ اتفاقی رخ نمی‌دهد و مبالغه‌ها و اغراق‌هایی ازین دست. همین منطق، با اندک تفاوتی، در غزل نیز جریان دارد، بدین صورت که در اینجا، در چشم شاعر غزلسرای، «معشوق» بر سایر مظاهر «جمال» برتری می‌یابد؛ از گُل زیباتر و نازک‌تر، چشمانش از نرگس مخمورتر، تنش از نسرین سپیدتر و لطیف‌تر، و قامتش از سرو راست‌تر است و... .

در بیت مورد بحث نیز خواجه رخ یار خود را بر خورشید فلک برتری داده و می‌گوید: [با این‌که می‌دانم مقابله، نظری نحس است] از طالع نیک، نظری «سعد» در راه من است، زیرا مقابله‌ای که اتفاق افتاده، مقابلة معمول میان ماه و «خورشید فلک» نبوده که نحس باشد، بلکه این مقابله میان ماه و «خورشیدِ چهرة یار من» واقع شده و به همین دلیل است که آن را «نظری سعد» نامیده‌ام. به عبارت دیگر: خورشید چهرة یارِ من از چنان قوّت و سعادتی برخوردار است که احکام سماوی را نیز باژگونه می‌کند و چون به مقابلة ماه برآید، نحوست آن، به «نظری سعد» تبدیل می‌شود. مطابق این معنی، در هنگام خواندن بیت باید تکیه (stress) را در مصراع نخست بر روی کلمة «سعد» و در مصراع دوم بر روی ضمیر «من» قرار دهیم:

                      ↓                                                                ↓     
ز اخترم نظری «سعد» در ره است که دوش        میان ماه و رُخِ یارِ «من» مقابله بود

معنی دوم: و امّا وجه دیگر بیت این است که آن را «طنز» تلقی کنیم. یعنی قائل بدین شویم که حافظ واژة «سعد» را به صورت «استعاره تهکّمیه» به کار داشته است. در این صورت، خواجه می‌گوید: از این که دیشب مقابله رخ داده [و می‌دانیم که مقابله، نحس است] پیداست که چه سعادتی در انتظار من است! یعنی مسلّماً تیره‌بخت خواهم شد3 ! اتفاقاً این معنای طنزآمیز، که نشان از بی‌دولتی و نابختیاریِ شاعر دارد بیت مورد بحث را با ابیاتی قبل و بعد از خود پیوند می‌دهد:

دل از کرشمۀ ساقی به شکر بود
بگفتمش به لبم بوسه‌ای حوالت کن
ز اخترم «نظری سعد» در ره است که دوش
 دهان یار که درمانِ دردِ حافظ داشت
ز زند و ز پازند برداشتم
 


 

«ولی ز نامساعدیِ بختش اندکی گله بود»
به خنده گفت: کی‌ات با من این معامله بود؟!
میان ماه و رخ یار من «مقابله» بود!
فغان که وقت مروّت چه تنگ‌حوصله بود! 
چه اظهار این گفته را داشتم
 

 

 

 نتیجه:

در این مقاله، ضمن بررسی و نقد چندین شرح مختلف که بر بیتی از حافظ نوشته‌اند، با استناد به متون معتبر نجومی نشان دادیم که شارحان ظاهراً در دریافت درستِ مصطلحات نجومی و بالتّبع در تحلیل معنای بیت، مصیب نبوده‌اند. سپس با توجه به معنیِ صحیح آن اصطلاح (مقابله) معانیی را که درست می‌پنداشتیم، برای بیت مورد بحث بیان کردیم. امید که حافظ‌پژوهان را سودمند افتد.

 

پی‌نوشتها:

  1. تأکیدهایی که در نقل‌قول‌ها می‌آید، از نگارنده این حروف است.
  2. نسخه‌بدل‌ها «اخلاق» است و ظاهراً «احتراق» باید باشد. احتلاق به معنیِ موی ستردن است.)لغتنامه دهخدا)
  3. این معنای دوم، یعنی تلقّیِ بیت در قالب طنز، از اشارات استاد دانشمندم جناب جمشید سروشیار است. خدایا به سلامت دارش!

 

منابع:

  1. التفهیم‌لاوائل صناعۀ‌ التّنجیم، تألیف ابوریحان‌محمد‌بن‌احمد‌بیرونی‌خوارزمی، تصحیح جلال‌الدین همائی، چ 2، تهران: بابک، 1362.
  2. ایهامات دیوان حافظ، طاهرۀ فرید، چ 1، تهران: طرح نو، 1376.
  3. ترجمۀ المدخل الی‌علم احکام النجوم، تألیف ابونصر حسن‌بن علی‌قمی، از مترجمی ناشناخته، تصحیح جلیل اخوان زنجانی، چ 1، تهران: میراث مکتوب با همکاری انتشارات علمی و فرهنگی، 1375.
  4. جامع‌العلوم «ستّینی»، فخرالدین رازی، تصحیح سیدعلی آل‌داود، چ 1، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 1382.
  5. در جستجوی حافظ، ر. ذوالنّور، چ 2، تهران: زوار، 1367.
  6. دیوان حافظ، قزوینی‌ ـ غنی، با مجموعه تعلیقات و حواشی علاّمه محمد قزوینی، به اهتمام ع. جربزه‌دار، چ 5، تهران: اساطیر، 1374.
  7. دیوان عثمان مختاری، به اهتمام جلال‌الدین همائی، چ 2، تهران: علمی و فرهنگی، زمستان 1382.
  8. دیوان غزلیات مولانا شمس‌الدین محمد خواجه حافظ شیرازی، به کوشش دکتر خلیل خطیب‌رهبر، چ 17، تهران: صفی‌علی‌شاه، 1375.
  9. روضۀ المنجّمین، شهمردان بن ابی‌الخیر رازی، تصحیح و تحقیق جلیل اخوان زنجانی، چ 1، تهران: مجلس شورای اسلامی و مرکز نشر میراث مکتوب، پاییز 1382.
  10. شاخ نبات حافظ، دکتر محمدرضا برزگرخالقی، چ 5، تهران: زوّار، زمستان 1389.
  11. شرح سودی بر حافظ، محمد سودی بُسنوی، ترجمه دکتر عصمت ستّارزاده، چ 5 (چاپ اوّلِ ناشر)، تهران: سریر، 1378.
  12. شرح غزل‌های حافظ، دکتر حسینعلی هروی، چ 1، تهران: نشر نو، 1367، ج2.
  13. شرح غزلیات حافظ، بهروز ثروتیان، چاپ اول ،تهران: پویندگان دانشگاه،زمستان 1380
  14. شعر و شاعری در آثار خواجه نصیرالدین طوسی [...]؛ معظّمه اقبالی(اعظم)، چ 1، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تابستان 1370.
  15. فرهنگ شرح‌های حافظ، بهادر باقری، چ 1، تهران: امیرکبیر، 1387.

 

 

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان