روایت نظامی گنجهای و خاقانی شروانی از جنگهای روس با ایران
نویسنده: محمد طاهری خسروشاهی
درآمد
با استیلای لشکر روس برسرزمین های ایرانی قفقاز در آن سوی ارس ، ایران اگرچه بخش های فرهنگ خیزی را از دست داد، ولی این استیلاهرگز نتوانست پیوندها و اصالت های ایرانی مردمان مسلمان این دیار را به کلی منقطع نماید. تاریخ نشان داد که حتی حاکمیت کمونیست و الحاد نیز نمی تواند به اصالت ساکنان آن دیار خدشهای وارد کند.
البته جدايي اين بخش از خاك ايران، ساكنان آن ديار را در نوعي سرخوردگي ناشي از يأس و نااميدي گرفتار ساخت. در اين ايّام «خشم و ناخشنودي ايرانياني كه در قفقاز اسير پنجه بيگانه شده و آوارگاني كه به اين سوي ارس پناه آورده بودند، روز به روز فزوني ميگرفت»؛ بدان سان كه جامعه ايراني عصر قاجار آماده يك طغيان عمومي شد، كه چندي بعد در قالب انقلاب مشروطيت ايران و نهضتهايي چون جريان تحريم تنباكو متبلور گرديد كه جملگي داراي رنگ و بوي ضداستعماري و ضداستبدادي بودند.
در پی جدایی شهرهای آن سامان، شاعران قاجار-همگام با تحولات اجتماعی ایران-وارد عرصه آفرینش های هنری وادبی شدند و «شعرضداشغالگری» در ادبیات پایداری را پی ریزی کردند. سيري كوتاه در تاريخ ادبيات ضداستعماري نشان ميدهد كه اين نوع ادبي پس از استقرار مشروطيت تا خلع قاجار از سلطنت، همچنان به حركت تعاليبخش خويش ادامه ميدهد و با پيش آمدن جريان جنگ جهاني دوم و اشغال ايران توسط نيروهاي استعمارگر و وقايع مهم پس از آن، به اوج خود ميرسد.
نویسنده دراین مقاله با اشاره به پیشینه این واکنش اعتراضی، به بررسی شعر نظامی گنجهای و خاقانی شروانی پرداخته است. مولف درپی تبیین این نکته است که واکنش شاعران در مقابل جنگ های روس با ایران واشغال قفقاز، جانی تازه در کالبد شعر فارسی دمیده و با انعکاس روح میهن پرستی آنها، ادبیات پایداری و شعر بیداری ایران را بنیاد نهاده است. ابراز احساسات نظامی وخاقانی در برابر اشغالگران بیگانه روس، روایتی از نخستین تجربه های شعر فارسی در ورود به حوزه موضوعات اجتماعی و سیاسی و پی ریزی ادبیات ضد اشغالگری محسوب می شود.
روایت نظامی گنجه ای و خاقانی شروانی از جنگ های روس با ایران
براساس مطالعات و شواهد تاريخي، نخستين برخورد روسها با ايران دشمنانه بوده است. محمد عليجمالزاده در كتاب تاريخ روابط روس و ايران از قول محمدبن اسفنديار؛ مؤلف تاريخ طبرستان، اولين ارتباط روسها با ايرانيان را «تجاوزگرانه» و مربوط به قرن سوم هجری (267) ميداند. (جمالزاده، 20:1372) احمد كسروي نيز در شهرياران گمنام در باب سلطنت احمدبن اسماعيل دومين پادشاه ساماني و «آمدن روسان از دريا به تاراج طبرستان» از منابع معتبر تاريخي روايات جالبي نقل ميكند.(كسروي، 84:1368)
اگر از پنجمين هجوم تجاوزگرانه روس به ايران در سال 570 ق بگذريم، بايد گفت در پي حملة مغول و تحولات اجتماعي ايران، مدتها روس از هجوم به سرزمينهاي ايراني دامن خويش فراهم چيد. با وجود اين روز بازار دشمنايگيهاي روس با ايران در عصر قاجار بوده كه نتيجة آن انعقاد دو عهدنامه ننگين گلستان (1228 قمري) و تركمانچاي (1243 قمري) ميباشد. در پي انعقاد دو عهدنامه ننگين گلستان و تركمانچاي، مناطق وسيعي از سرزمينهاي قفقازي ايران به روسيه تزاري واگذار شد و تعدادي از شهرهاي كشورمان به اشغال همسايه متجاوز شمالي درآمد.
جدايي اين بخش از خاك ايران، ساكنان آن ديار را در نوعي سرخوردگي ناشي از يأس و نااميدي گرفتار ساخت. در اين ايّام «خشم و ناخشنودي ايرانياني كه در قفقاز اسير پنجه بيگانه شده و آوارگاني كه به اين سوي ارس پناه آورده بودند، روز به روز فزوني ميگرفت» (امين رياحي، 317:1378)؛ بدان سان كه جامعه ايراني عصر قاجار آماده يك طغيان عمومي شد، كه چندي بعد در قالب انقلاب مشروطيت ايران و نهضتهايي چون جريان تحريم تنباكو متبلور گرديد كه جملگي داراي رنگ و بوي ضداستعماري و ضداستبدادي وروحیه پایداری بودند. در کنار اشغال بخش هایی از خاک ایران توسط قوای روس، این تجاوز همسایه اشغالگر،به گستره جغرافیا محدود نماند و سپاهیان متجاوز، بخش مهمی از کتابخانه ها وآثار فرهنگی ایران را نیز نابود کردند. (نک:کیان فر،24:1372).
بررسيها نشان ميدهد كه در اين ايّام شعر و ادب فارسي نيز به واكنش پرداخت و با ورود به عرصه اجتماع، به صحنه آفرينش و ابداع كشيده شد. «فرهنگ ايران آغاز سده نوزده از گونهاي از ادبيات و آثار اسلامي برخوردار شد كه ميتوان آن را «ادب جهادي» نام گذارد.» (حايري، 378:1367)
پژوهشگران و نويسندگان معاصر، براي اين واكنش ادب فارسي در برابر تجاوزات داخلي و خارجي استبداد و استعمار نامهاي گونهگوني نهادهاند. عبدالهادي حائري اين واكنش را «ادب جهادي» (همان : 379) نام ميدهد و هدايتاللـه بهبودي نيز نام «ادب درباري» (بهبودي، 39:1371) را بيشتر ميپسندد. در كنار اين، دو اصطلاح ديگري نيز به چشم ميخورد كه با توجه به ويژگيهاي شعر و ادب عصر قاجار و به ويژه جريان جنگهاي روس با ايران، نسبت به دو اصطلاح پيشين پذيرفتنيتر مينمايد و آن ((ادبيات ضداستعماری)) و ((ادبیات پایداری)) است.
در اواخر قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم هجري، ايران با زمزمه آزاديخواهي و مشروطهطلبي مواجه ميشود. اوضاع سياسي ايران به تدريج نابسامانتر ميگردد و نفوذ انگليس و روس روز به روز افزايش مييابد... [واگذاري] امتيازات كه غالباً به نفع دولتهاي خارجي است، خشم مردم را برميانگيزد و اين عوامل اجتماعي و سياسي خاصه سياستهاي خارجي، محيط ايران را براي ايجاد يك نهضت بزرگ و ضداستبدادي و ضداستعماري آماده ميسازد. تأمل نويسندگان و شاعران در وقايع مزبور و بازتاب آن وقايع در نوشتهها و سرودههاي سخن سرايان، ادبيات ضداستعماري را در فرهنگ و ادب ايران پديد ميآورد. (ذاكر حسين، 67:1379)
باري ادبيات ضداستعماري كه از لحاظ مضمون و موضوع، فصل تازهاي در نظم و نثر پديد آورده و به سهم خود ادبيات ايران را تنوّع بخشيده، حكايت مبارزات ملت ايران عليه امپراتوريهاي استعمارگر و تجاوزكاري است كه در نيمه دوم قرن نوزدهم ميلادي سر تا سر كره زمين را ميدان تاخت و تاز و غارتگري خود قرار داده بودند. اگر بپذيريم كه ايران پيشتاز نهضتهاي ضداستعماري ملل و اقوام نيمكره شرقي در تاريخ معاصر جهان بوده و اين ويژگي در ادبيات ميهنمان تبلور يافته است، ميتوان نتيجه گرفت كه ايران آغازگر و مبتكر ادبيات ضداستعماري در كشورهاي آسيايي و آفريقايي است. كثرت شاعران مبارز ايران و تنوع رويدادهاي استعماري در جهان و بازتاب آن در ادبيات فارسي، فضل تقدّم در اين نوآوري و ابداع و در نتيجه اين جايگاه رفيع ادبي و افتخارآفرين را به شاعران ايران ارزاني داشته است. «پيشينه ادبيات ضداستعماري به دوره جنگهاي روسيه عليه ايران بازميگردد كه در آغاز، ادب جهادي ناميده ميشد و از آن پس تا استقرار نظام مشروطه راه تعالي را ميپيمايد» (همان : 68)
سيري كوتاه در تاريخ ادبيات ضداستعماري نشان ميدهد كه اين نوع ادبي پس از استقرار مشروطيت تا خلع قاجار از سلطنت، همچنان به حركت تعاليبخش خويش ادامه ميدهد و با پيش آمدن جريان جنگ جهاني دوّم و اشغال ايران توسط نيروهاي استعمارگر و وقايع مهم پس از آن به اوج خود ميرسد. گستره وسيع ادبيات ضداستعماري وپایداری، ما را بر آن ميدارد كه حداقل در موضوع جنگهاي روس با ايران، درباره اين اصطلاح اندكي دقيقتر شويم. فارغ از گرفتار شدن در بند لفاظي، در كنار اطلاق اين سه عنوان به شعر دوره جنگهاي روس با ايران [جهادي، درباري، ضداستعماري] صاحب اين قلم معتقد است كه با توجه به خصوصيات دوره جنگها و ويژگيهاي اين اشعار، عبارت «ادبياتپایداری» مناسبترين اصطلاح براي شعر دورهاي است كه دربارة با جنگهاي روس با ايران سروده شدهاند.
به گمان من، عبارتهاي «ادب جهادي»، «ادب درباري» و «ادب ضداستعماري» سه عنوان كلي است كه درباره برخي ديگر از ادوار تاريخي شعر فارسي نيز ميتوان به كار گرفت. به عنوان مثال آيا آن قصيدههاي لفظآميزي را كه در دربار محمودي سروده ميشد ونیز چاپلوسيهايي از نوع گرفتاري در «اصطبل ثناخواني»را نميتوان «ادب درباري» نام نهاد؟ البته كه ميتوان اين اشعار را شعر دربار ناميد. فراموش نكنيم كه يكي از وجوه تسميه «شعر دري» انتساب آن به «دربار ساساني» است. در اين ميان برابر دانستن قصايد تملقآميز برخي شاعران دربار محمود با اشعار بلند قائممقام فراهاني كه عليه تجاوزات روسيه تزاري گفته شده، جفاي محض بر شعر بلند مقام فارسي است. اصطلاحات «ادبيات جهادي» و «ادبيات ضداستعماري» نيز اگر چه نسبتي با شعر دوره جنگهاي روس با ايران دارند، لكن بسيار كليتر از آنند كه محدوده شعر اين دوره را محصور سازند. درون مايه عمده و اصلي آثار شاعراني كه در برابر تجاوزات روسيه تزاري آفريده شدهاند، نكوهش «مسئله اشغالگري» وبیان پایداری ملت ایران دربرابرتجاوزات اشغالگرانه همسایه شمالی است كه منجر به اشغال بخشهايي از سرزمينهاي قفقازي ايران شد.
پيشينه بازتاب جنگهاي روس با ايران در شعر فارسي
بر اساس قرائن تاريخي، يكي ازنخستین تاخت و تازهای روس علیه ایران به سال 332ق به شهر بردعه صورت گرفته كه «مقارن است با دومين سال سلطنت نوحبن نصربناحمدبن اسمعيل ساماني معروف به اميراحمد (جمالزاده، 32:1372) كه خوشبختانه درباره اين هجوم كه ظاهراً «چهارمين هجوم روسها به خاك ايران» است، اسناد مهم و متعددي وجود دارد كه ميتوان از الكامل فيالتاريخ ابناثير و زبدةالتواريخ حافظ ابرو نام برد.» (همان: 35)
روايت نظامي گنجوي از جنگهاي روس با ايران
شرحي راجع به تاخت و تاز روسها به شهر بردعه قفقاز در منظومه اسكندرنامه نظامي گنجوي است كه بايد از آن به عنوان «نخستين بازتاب جنگهاي روس با ايران در شعر فارسي» ياد كرد. دفاع سربازان دلیرایران به ویژه مردم میهن دوست قفقازازحریم کشورمان دراین سروده ازنظامی گنجوی، روایتی ازنخستین ابیات شعرپایداری ایران زمین است. جمالزاده معتقد است جريان منظوم در اسكندرنامه «ظاهراً در باب همين هجوم چهارم روسهاست كه نظامي با بعضي افسانههاي شاعرانه ديگر مخلوط نموده است.» (همان : 38)
دكتر عبدالحسين زرينكوب نيز با اشاره به علاقه نظامي مبني بر به نظم كشيدن لشكركشي روس به بردعه، بدين خاطر كه «بردع و سرزمين ارمن و ابخاز، موطن و منشاء خود او بود» (زرين كوب، 182:1377)، اظهار ميدارد كه «نظامي كه ظاهراً قصه اين لشكركشي را از مآخذ نصراني محلّي، تلقي كرده است و يا از افواه اقوام اين نواحي (ارمني يا گرجي) شنيده است، ماجراي رفتن اسكندر به قبچاق و بردع را با ذوق و علاقه خاصي نقل ميكند» (همان : 186)
جريان داشتن حكايت حمله روس به ايران در سرزمينهاي قفقازي در سده حيات نظامي قطعي است، چنانچه خاقاني شرواني شاعر همعصر و همسايه نظامي نيز اين جنگها را به نظم كشيده كه البته تفاوتهاي جزئي با داستان نظامي دارد. در هر حال بايد گفت نظامي نخستين شاعرسپیده دم شعرپایداری است كه در باب هجوم روس ها به ايران، به واكنش برخاسته است.او اگر چه اين واقعيت تاريخي را با ظرافتهاي شاعرانه و هنرهاي شعري آرايش داده، نبايد در اصالت حادثه ترديد كرد.البته چون در شعر خاقاني نيز اشاراتي به هجوم روسها ديده ميشود، ظاهراً نخستين بازتابها به اين جريانات و تجاوزات در شعر شاعران سبك آذربايجاني و گويندگاني كه در سرزمينهاي قفقازي ايران ميزيستهاند، تجلي يافته است.
خلاصه داستان جنگ روس با ايران در اسكندرنامه نظامی
پس از آن كه اسكندر، خاقان چين را بدرود ميكند، روي به ماوراءالنهر مينهد. در اين سفر، سمرقند را بنا ميكند و انديشه بازگشت به روم در سر ميافكند كه ناگاه حاكم و پهلوان ناحيه ابخاز، «دوالي» نام، از تجاوز روسها به خاك بردعه به اسكندر شكايت ميبرد و از او تقاضاي ياري ميكند. دوالي ميگويد كه روسيان بردعه را با خاك يكسان كرده و «نوشابه» ملكه بردعه را كه اسكندر در سفر پيشين دل به مهر او بسته بود، به اسارت بردهاند. «شاه از اين خبر سخت در تاب شد و براي دفع روسها و آزاد كردن بردع و نوشابه، عزم جزم كرد» (زرين كوب، 186:1377) و به دشت قبچاق روي نهاد در اين دشت نبردي سخت بين اسكندر و فرمانده سپاه روس؛ قنطال، روي داد و در مدت هشت روز نبردهاي تن به تن بسياري از سربازان دو طرف را به كام مرگ كشانيد. در هشتمين روز از نبرد، اسكندر شكستي سخت به سپاه روس وارد كرد و فرمانده قشون روس را در كمند آورد. جنگ روس و ايران با پيروزي اسكندر و آزادي «نوشابه» از دام روس پايان يافت.
گزيدهاي از روايت منظوم نظامي گنجه ای از جنگ های روس با ايران
دوالــي كـه ســالار ابـخـاز بـتود
دوال كـمر بستــه بــر حـكـم شاه
كه فـريـاد شـاهـا زبـيـــداد روس
كــس آمـد كـز آن مـلك آراسـته
ستــيـتزنده روســتي زآلان وارگ
به دربند آن ناحيــت راه يــافـت
خروجي نـه بروجــه انــدازه كرد
به تـاراج بــرد آن بـر و بــوم را
جز از كشتگاني كه نتـوان شـمرد
در انبــار آكنـده خـوردي نـمـاند
زگنـجـينـه مـا تهــي كرد رخـت
همان ملـك بـردع برانـداخـتـنـد
همه شهر و كشـور به هــم برزدند
ببيني كه روسي در اين روز چـند
ستانـند كشـور گشـايـنـد شـتهر
هـمه رهـزنانند چون گرگ و شـير
زروسـي نـجـويد كـسي مـردمـي
بشـوريتد شـاهنشـه از گـفـت او
كه چون يافت اسـكنـدر فيـلـقوس
نخفت آن شب از عزم كين سـاختن
بـدان تـا كنـد عـالم از روس پاك
كه رومـي چو آشـفـتن روس ديـد
شـب تـيـره پهـلو بـه بـستر نبــرد
بــرآميـخـته لشـــكر روم و روس
سكندر درآن حرب چون شير مست
ســوي روســي آورد يـك تركتاز
بـرآورد پيـروزي شــاه دســـت
چو بشكــست بشكستني خردشان
هــزيمــت درافتــاد بــدخواه را
شـــه پيـــل پيــكر به خم كـمند
زروسي بسي خون و خون ريختند
|
|
به نيــروي شـه گـردن افراز بود
بسـي گـرد آفـاق پيــمـوده راه
كه از مهد ابخـاز بـسـتد عتروس
خلالي نمـاند از هـمه خواســته
شبيخون درآورد همچون تـگرگ
به فرّاطــها سـوي دريا شتـافـت
در آن بقعـه كيـن كهن تــازه كرد
كه ره بسـته باد آن پـي شــوم را
خـرابي بسـي كرد و بسـيار بــرد
هـمـان در خـزينه نـوردي نمــاند
دُر از درج بـربود و ديبـا زتــخـت
يـكي شــهـر پرگـنـج پـرداخـتنـد
ده و دوده را آتـــش انـــدر زدنـد
به روم و به ارمـن رســـانـد گـزند
كه خامان خـلـقنـد و دونـان دهــر
به خـوان نـادليرند و بر خـون دليــر
كه جــز گوهـري نيـستش زآدمــي
زبيــداد بــر خـانــه و جـفــت او
خـبـرهـاي نـاخـوش زتـاراج روس
زهـرگـونه بـا خـود بـرانـداخـتـن...
قـرارش نـمـي بـود در آب و خـاك
جـهان را چـو پركنده طـاوس ديــد
بـه طـالع پـژوهــي سـتــاره شـمرد
به سرخي سپيدي چـــوروي عـروس
يـكــي حـربه پهلـوانـي به دســـت
چــو تنـد اژدهــــايي دهن كرده باز
به قنـطـــال روســي درآمد شكست
به يك حــمله از جاي خود بردشـان
جــهــان داد شــاهي جهــانشاه را
درآورد قــنـــطــال را زيــر بنـد
گــرفتنــد و كشتـنـد و آويـختـنـد
(كليات نظامي گنجوي ـ ج 2 ص1117)
|
|
|
|
روايت خاقاني شرواني از جنگ روس با ايران
پس از هجوم چهارم روسها در سال 332 ق كه شرح منظوم آن به نقل از اسكندرنامه نظامي گنجوي درج شد، ظاهراً اين قوم، قريب به دو قرن و نيم اقدام به تاخت و تاز جدي در نواحي شمالي ايران ننمودهاند.
پنجمين هجوم ويرانگر روسها، بر اساس منابع تاريخي در سال 570 يا 571 ق و در شهر تاريخي «شروان» اتفاق افتاده كه مقارن با سلطنت شيروانشاه ابواسحاق ابراهيم اخستان اول (پسر ابوالمظفر منوچهر) بوده است. ظاهراً در باب اين هجوم، منابع و متون تاريخي سكوت كردهاند. در اين سالها «تاريخ روسيه به كلي مغشوش و تاريك است و تاكنون در خصوص هجوم پنجم ديده نشده كه در نوشتجات تاريخي كه از آن زمان مانده، ذكري رفته باشد و عجالتاً يكتا سند مستقيمي كه در دست است و صراحتاً ذكر اين مسئله را مينمايد، دو قصيده از خاقاني است». (جمالزاده، 46:1372)
غفار كندلي ـ خاقانيپژوه ـ معقتد است كه «حوادث سال 570 در تاريخ دولت شروان، حادثه بزرگ و مهمي بود و خاقاني در اشعاري كه در اين زمان سروده، روند جنگها را به تفصيل باز گفته...» (كندلي، 482:1374).
احتمال حضور خاقاني در جنگهاي روس با ايران
نكته جالب در نوشتههاي كندلي اين است كه به نظر وي خود خاقاني در ميدان جنگ با روس حضور داشته است. البته توصيفات دقيق و تصويرسازي شاعر از صحنههاي رزم، نظر اين خاقانيپژوه را تأييد ميكند.اگرچنین باشدخاقانی به عنوان یکی ازشاعران بلندپایه شعرفارسی ازجمله گویندگان طرازاولی درتاریخ ادبیات پایداری محسوب خواهدشدکه خود سلاح برکف به دفاع ازحریم ایران عزیزپرداخته است. «خاقاني كه خود در صف اول دليران شروان براي دفاع از وطن به پا خاسته بود، در اين جنگها دست ياري به خاقان داده در كنارش ميجنگيد.» (همان : 478) اين خاقانيپژوه، اشعار شاعر بزرگ شروان در خصوص جنگ روس با ايران را از «نخستين منابع تاريخ شروان» به شمار ميآورد كه آن اشعار در تهييج ساكنان شهر براي دفاع از تماميت ارضي كشور بسيار مؤثر بوده است.
از توصيفاتي كه عبدالحسين زرينكوب در باب روايت خاقاني از اين جنگها به دست ميدهد، چنين به ذهن ميآيد كه زرينكوب نيز معتقد به حضور خاقاني در اين جنگها بوده، منتهاوي تصريحي در اين باب ندارد. زرينكوب ميگويد: «از قصايد خاقاني چنين برميآيد كه حمله و هجوم [روسها] از دو جانب بوده است، هم از جهت زمين و از جانب دريا. خاقاني دعوي ميكند كه 73 كشتي از روسها خراب شده است و بالاخره جزيره «رونياس» و «لنبران» را به عنوان مركز عمليات جنگي بر ضد روسها نام ميبرد... اگر گفته خاقاني درست باشد به نظر ميآيد كه دريانوردان روس در اين جنگ همان مسيري را طي كرده باشند كه در ايام قديم يعني حدود 332 ق/ 942 م. نيز در يك حمله و هجوم ديگر پيموده بودند.» (زرين كوب، 42:1379)
خلاصه داستان جنگ های روس با ايران در ديوان خاقاني
چنانچه نظر صريح غفار كندلي و نوشته تلويحي زرينكوب درباره حضور خاقاني در ميدان نبرد درست باشد، روايت او از پنجمين هجوم روس به ايران كه به نظر محمدعلي جمالزاده تنها روايت موجود است، بايستي از اعتبار ويژهاي برخوردار باشد. خلاصه روايت خاقاني چنين است كه:
در عهد سلطنت شروانشاه اخستانبن منوچهر (احتمالاً بين 530 و 583) روسها به همراهي خزرها در سواحل جنوب غربي درياي خزر براي تصرف شروان به سمت سرزمينهاي قفقازي هجوم نموده و حتي چندگاهي در شماخي اقامت داشتهاند. كشتيهاي ايشان كه عبارت از 73 فروند بوده در جزيره رونياس لنگر مياندازند، كه جملگي توسط اخستان در فصل «تموز» منهزم ميگردند. اگر چه خاقاني از عده روسها سخني نميگويد، ولي «از آنجا كه كه دست غارت آنها تا لنبران هم دراز شده بود، اين خود ميرساند كه عده آنها بسيار بوده است». (جمالزاده، 49:1372)
دريانوردان روس به روايت خاقاني همان مسيري را در هجوم پنجم انتخاب كردهاند كه در حمله سنه 342 هجري از آن مسير به قفقاز تاخته بودند. سپاهيان روس افزون بر دريا، از راه زمين نيز به شروان ميتازد كه البته «تير شهاب رنگ» اخستان، «زهره» متجاوزان را آب و آن «مبتّران» را «بريده حنجر» ميسازد.
روايت منظوم خاقاني شرواني از جنگ روس با ايران
صبـح است كـمـانكش اختران را
در گــــردن گـردنــان خـزران
بـــاكو، بــه بقـاش، باج خواهد
شـمشـيرش از آسمان مـدد يافت
صاحـب غرضند روس و خَزران
تيــغ تـو مُزوري عجب ساخـت
فــتح تو به جـنگ لشـكر روس
رايـات تـو روس را عـلي روس
پـيــكان شـهاب رنگـت، از آب
در زَهــره روس رانــده زَهرآب
يك ســهم تو خضر وار بشكافت
|
|
آتـش زده آب پيــكران را...
افكــنده كــمنـد خيـزران را
خَــــزران و نَي و زرهگران را
فــتــح دربنــد و شـابران را
منكر شده صاحب افــسران را
بـــيــماري آن مُـــزوران را
تـاريـخ شـد آسمــان قِران را
صرصر شده ساــقِ ضيمران را
آتــش زده ديـوْ لشــكران را
كــانــداختـه يَــغلـق پران را
هفتاد و سه كشتي، ابتران را ...
(ديوان خاقاني ـ ج 1 ـ ص 48)
|
قصيده دوم
اين تويي، از غمزه، غوغا در جهان انگيخته
|
|
|
نيزه بالا خون، بدان مُشكين سنان انگيخته...
|
هود همت شهرياري، نوح دعوت خسروي
|
|
|
صرصر از خزران و توفان از اَلان انگيخته
|
هيبــت او مـــالك آييـن و زُبـاني خاصـيــت
|
|
|
دوزخ از دربنـد و ويل از شـابران انگيـخته
|
لشكري ديـــدي شبيخون بُرده بر ديـوان روس
|
|
|
از كمين، غُـرّشنِ شيـرسيستان انـگيــخته!
|
بر سر درياي نيليــن، تيغ، كـــان روينــــاس
|
|
|
تا جزيره روينــاس و لنبـــران انگيخـته
|
كشتي از بس زار كُشته ـ گشتزاري گشته، لعل
|
|
|
ســرْ دُروده، وزتـن آواز امــان انگيـخته
|
كشته يك نيم و گريزان، خسته، نيمي رفته باز
|
|
|
مرگشـان تبهـا، زجـتان ناتوان انگــيخـته
|
از سر كفار روس انگيخته گردي، چـنانـــك
|
|
|
از سـرانِ روم، شاه الـبارســلان انگيخته
|
يك دو روز اين سگدلان انگيخته، در شيرلان
|
|
|
شورشي كارژنگ در مـازندران انگيــخته
|
سـهم شـاه انگيـخـته امـروز، در دربند روس
|
|
|
شورشي كان سگدلان در شيرلان انگيخته
(ديوان خاقاني ـ ج 1 ـ ص)
|
|
|
|
کتابنامه:
امین ریاحی، محمد(1378) تاریخ خوی، تهران، طرح نو
بهبودی، هدایت الله(1371) ادبیات در جنگ های ایران وروس، تهران، حوزه هنری
جمالزاده، محمدعلی(1372)تاریخ روابط روس وایران،تهران،بنیادموقوفات افشاریزدی
حایری، عبدالهادی(1367) نخستین رویارویی اندیشه گران ایران بادو رویه تمدن بورژوازی غرب، تهران، امیرکبیر
خاقانی شروانی، افضل الدین(1375)دیوان، دوره سه جلدی، جلال الدین کزازی، تهران، نشرمرکز
ذاکرحسین، عبدالرحیم(1379) ادبیات ایران پیرامون استعمار و نهضت های آزادی بخش، دانشگاه تهران
زرین کوب، عبدالحسین(1377) پیرگنجه درجستجوی ناکجاآباد، تهران، سخن
همو(1379) دیدار با کعبه جان، تهران، سخن
کسروی، احمد(1368) شهریاران گمنام، تهران، امیرکبیر
کندلی، غفار(1374) خاقانی شروانی؛حیات، زمان و محیط او، ترجمه میرهدایت حصاری، تهران، مرکزنشردانشگاهی
کیانفر، جمشید(1372) تاراج یا امانت؛ سرگذشت ذخایرکتابخانه شیخ صفی، مجله نشردانش، مهروآبان1372، شماره78
نظامی گنجه ای، الیاس(1377) کلیات اشعار، دوره دوجلدی، از روی نسخه وحید، انتشارات نگاه