Menu

تاریخ نهاد سیورغال در ایران

نویسنده: رضا رضازاده لنگرودی

نسخه PDF نوشته:
| رضا رضازاده لنگرودی |

پیشینة تحقیق

 نهاد سیورغال در دورة گسترش نظام زمینداری نقش مهمی در روند تحول اقطاع و تیولداری در ایران داشت. به عقيدة افندی‌یف1، هر چند گروهی از پژوهشگران دربارة سیورغال تحقیق کرده‌اند، اما همة مسائل مربوط به آن بررسی نشده است. به دست دادن فهرست کاملی از منابع مربوط به نظام اقطاع، سیورغال و تیول ممکن نیست. چنین فهرستی همة کتابهای تاریخی و جغرافیایی دورة مورد نظر را دربرمی‌گیرد. افزون بر این منابع، اسناد2 متعدد و کتیبه‌ها و مجموعه‌هایی از فرمانها موجود است که به‌ویژه در سالهای اخیر در ایران و جاهای دیگر منتشر شده است.3

نخستین پژوهش علمی که تاریخ سیورغال را با جزئیات مورد بررسی قرار داده است، تحقیق ایلیا پاولوویچ پطروشفسکی با عنوان «دربارة تاریخ نهاد سیورغال» است.4 او پژوهش خود را از زمان حکومت قراقویونلوها و آق‌قویونلوها آغاز کرد و به‌ویژه به تفاوت بین اقطاع، سیورغال و تیول پرداخته است. او برای نخستین‌بار تعریف روشنی از این اصطلاح به دست داده است. پطروشفسکی با بهره‌گیری از منابع به زبانهای فارسی، ترکی و ارمنی سده‌های 9 تا11ق مسائل رشد و تکامل سیورغال را بررسی کرده است. او پیش از این، منابع ارمنی، ترکی و گرجی را دربارة نظام زمینداری در فصل نخست رسالة دانشگاهی خود در سال 1941م به رشتة نگارش درآورد و بعداً آن را با تجدید نظر اساسی با عنوان «مناسبات ارضی در آذربایجان و ارمنستان قرن 16 تا 19 م » در سال 1949 م در لنین‌گراد منتشر کرد.5 پطروشفسکی در فصل چهارم همین کتاب به گونه‌ای کامل‌تر به موضوع سیورغال و معافات پرداخته و در همان فصل منابعی را که اختصاصاً به سیورغال پرداخته شده در زیرنویس آن ذکر کرده که در واقع تکرار منابع مقالة تاریخ سیورغال او است.6

هریبرت بوسه7 تحقیق نظام‌مندی دربارة اسناد سیورغال مربوط به اتحادية ترکمانان آق‌قویونلو و صفویان انجام داده و با ارائة اسناد مربوط به آنها، این اسناد را از منظر تاریخی بررسی کرده است. اسنادی که او در این کتاب آورده، در بالای هر سند آن عنوان و نام حکمران با واژة «سوزومیز» (سخن ما) آمده است.8 به گمان کلاوس میشائیل رهربُرن، این بیان را به صورت «فرمان ما» باید تلقی کرد.9

همچنین در این باره می‌توان به تحقیق موشکافانة دیگر نوشتة ماساتسوموراکامی با عنوان «دربارة اصل و ريشة سیورغال در دوران حکومت مغول»10 که در سال 1961 منتشر شده است، اشاره کرد. افندی‌یف11 در مقالة «سیورغال و سیاست‌گزاری فرمانروایان آق‌قویونلو و صفویان» بر اساس نوشته‌های پطروشفسکی، مفهوم سیورغال را در دورة ترکمانان و آغاز عصر صفوی بررسی کرده است. همچنین ایلبر اورتای‌لی12 در مقالة منابع اصلاحات ارضی در دورة عثمانی دربارة نظام معافیت و امتیاز در نظام زمینداری ایران در سدة 15 م تحقیق کرده و در رهگذر آن به منابع سیورغال پرداخته است.

جدیدترین پژوهش در این زمینه مقالة تحقیقی است به نام «کاربرد سیورغال در دورة مغولان و دولتهای ترک و مسلمان» نوشتة کاظم پایداش13. مؤلف در آن برای شناخت بهتر مراحل سیورغال، به مطالعه و بررسی دقیق این نهاد در عهد مغولان، تیموریان، قراقویونلوها، آق‌قویونلوها و صفویان پرداخته است.14

 

مقدمه

 سیورغال نوعی نظام اعطای زمین که سلطان به وابستگان و امیران واگذار می‌کرد. بزرگان لشکر در برابر پیروزیهای برجستة خود، به عنوان پاداش، اراضی و املاکی دریافت می‌کردند. این‌گونه اراضی در زبان ترکی، قوپی و در زبان مغولی خوبی گفته شده است. در روزگار سلجوقیان قوپی‌ها اقطاع تملیک نامیده شده و عمل اعطای تملیک، اقطاع و تیمار و در زمان اولوس‌های مغول با واژة سیورغال بیان گردیده است.15 بنابر این رسم، امیران به جای دریافت حقوق از پادشاه، از سود حاصل زمینهای معینی که به صورت اقطاع موروثی در اختیار آنان قرار می‌گرفت بهره می‌بردند. یکی از رایج‌ترین شيوة پرداخت به عمّال دیوانی اصطلاح مشهور به سیورغال بود که از دورة جلایریان رواج یافت.16

این شیوه در ادارة امور دولتی و زندگی اجتماعی مردم ایران تا دورة معاصر نقش مهمی داشته است، چنانکه ترکمانان و صفویان همواره در کاربرد آن به گونة سنتی بسیار وفادار ماندند.17 نهاد سیورغال منسوب به سده‌های 8 و9 هجری، جایگزین شيوة قدیمتر اقطاع است که نه فقط درآمدهای منطقة مورد نظر، بلکه درآمدهای مالیاتی را دربر می‌گیرد.18

سیورغال در اصل پاداش و یا بخشش شاهانه بود، اما به‌تدریج از آن برای اعطای زمینی که از معافیت کامل مالیاتی برخوردار بود و از مداخلة قضایی و اداری مأموران دولتی جلوگیری می‌کرد، به کار گرفته شد.19 مطابق فرمانهای شاهانه به روشنی مقرر کرده بودند که مأموران دولتی به هیچ روی حق نداشتند وارد زمینهای سیورغال شوند و ادعای مالیاتی کنند یا برآن عوارض وضع نمایند.20 اجرای سیورغال پس از چیرگی مغولان بر ایران سخت رواج یافت.21 در آن زمان، اراضی سیورغالی به صورت ملک بود و دریافت‌کننده مالک آن شناخته می‌شد.22

از سیورغال اغلب به معنای اراضی اعطایی پادشاه به خدمتگزارانِ خود، قصد شده است. صاحب سیورغال، در عین حال از عوارض و مالیاتها معاف بود، حق داشت مالیاتی را که پیشاپیش به خزانه پرداخته بود، از رعایا گردآوری کند. این نهاد به مرور زمان موروثی شد و به صورت قابل انتقال درآمد و به عالمان دین و اماکن مقدسه نیز اختصاص یافت.23

هنگامی که پادشاه به کسی سیورغال می‌بخشید، سند یا احکام سیورغال نیز به او داده می‌شد.24 شيوة اعطای سیورغال در کنار اعطای زمین ادامه پیدا کرد. به عنوان مثال در تاریخ رشیدی آمده است که خان تیموری برای به دست آوردن دل مردمِ خود، ملکش را که به صورت غنیمت جنگی به دست آورده بود به سیورغال تقسیم می‌کرد.25 به عقيدة اینالجق در قلمرو عثمانی تملیک نامه همطراز مفاهیم سیورغال بود و در دولتهای اسلامی تقسیم حکومت به شکلهای تملیک، سیورغال و اجاق و مالکانه دیده می‌شود.26

سیورغال به دلیل داشتن ویژگیهای الطاف مخصوص مانند معافی و مُسلّمیات (معافی مالیاتی) و وظیفه (مقرری) با انواع دیگر عطایا اشتباه گرفته می‌شود، زیرا آنچه در همة این اصطلاحها مشترک است، این است که دریافت‌کنندگان آنها از مالیات معاف بودند. معافی، معافیت مالیات شخصی بود که معادل موقعیت تَرْخان (معاف از همه‌گونه مالیات) می‌باشد.

اصطلاح مُسلّمیات، معمولاً همراه معافی استفاده می‌شود، درحالیکه واژه‌هایی مانند «حصر» (محدود) و از «همه جهات مستثنی» (معافیت کامل از مالیات) بندرت به کار برده می‌شد.27 در این سند مالیاتهایی که صاحب سیورغال از آنها معاف گردیده بود ذکر می‌شد.28

به نوشتة پطروشفسکی29، در ارمنستان واژة «آزاد» به معنی معاف از مالیات شخصی مصطلح بود. در صورتی که سندی مربوط به دورة آق‌قویونلو به تاریخ 875 ھ  از واژة عربی آن یعنی «حُرّ» استفاده شده است.30 صاحبان سیورغال، در اراضی خود کاملاً مستقل بودند و به هیچ مأمور دولت اجازه نمی‌دادند که از آنجا مالیات گرد آورد حتی نزدیک شدن مأموران به آن اراضی ممنوع بود.31 سیورغال همیشه یک اعطای شخصی بود. آسان نیست که آیا سیورغال استفاده شده در منابع دورة ایلخانی و تیموری مانند ولایت اسدآباد را به آی‌دوغدی32 و فیروزان و جربادقان را سیورغال فرمود33 اعطای شخصی بود یا خیر؟

در سده‌های نهم و دهم هجری گاهی اوقات سیورغال در ارتباط با واژة هودبری دیده می‌شود.34 هودبری (هوذبری) معنای روشن و مُحصّلی ندارد.35 مینورسکی ترجیح می‌دهد به جای آن از واژة هُوَابدی استفاده کند36 که به نظر می‌رسد با اصطلاح سَرْمَدی (دائمی) متناسب است و با آن همخوانی دارد.37 محمدکاظم امام احتمال می‌دهد که واژة هودبری از هودة فارسی گرفته شده به معنی واگذاری زمینی معاف از مالیات و اخراجات دولتی است.38

مارتین39 نیز به معنی دائمی و غیرقابل انتقال بودن آن تأکید کرده است. با وجود این به نظر می‌رسد که واژة هودبری ريشة مغولی دارد که احتمالاً به معنی هدية عروسی است.40 سیورغالات هر ساله به وسيلة دیوان تجدید می‌شد، مگر آنکه هودبری باشند.41 عبارت «به قرار هودبری» در فرمان 7 ذيقعدة 893 ق در بخشودن مال و خراج موقوفات مدرسة منصورية شیراز، به روشنی اساس دائمی دارد.42 عبدالرزاق سمرقندی از اعطای حصار شادمان43 و نیز اعطای سیستان اشاره کرده است.44 در هر دو عبارت «به رسم سیورغال» به کار رفته است. این می‌تواند به سادگی به معنی التفات، هدیه یا بخشش باشد.

به نوشتة نظام‌الدین شامی موضع کاوکورش در حوالی نسا به مُبشر بهادر به عنوان سیورغال ابدی به نشانة پاداش در نبرد بر ضد امیرولی، حاکم مازندران در سال 786‌ق اعطاگردید.45 نهاد سیورغال پس از فروپاشی دولت ایلخانی، از سوی جلایریان، تیموریان، اتحادیه‌های قراقویونلو و آق‌قویونلو و صفویان به گونة گسترده‌ای مورد استفاده قرار گرفته است.

اصطلاح سیورغال

 ریشه‌شناسی این واژه در زبان ترکی، نخستین بار در متون کهن اویغوری در سده‌های سوم و چهارم و در زبان مغولی در کتاب تاریخ سری مغولان در قرن ششم آمده، به نتيجة قطعی نرسیده است.46 واژة مغولی سیورغال از سیورغا (سیورقا) است و به نظر می‌رسد یکی از معانی آن تفضّل و التفات باشد.47 این واژه بعد از چیرگی مغولان به زبان فارسی راه یافت48، و در زبان ترکی، تلفظ مغولی سیورغال حفظ شده است.49 در منابع دورة مغولی و جلایری واژة سیورغال چندین بار به معنی التفات و بخشیدن و عَطیّه به کار رفته است.50 لانگلس (1763-1824) سیورغال را تیول موروثی دانسته که از جانب پادشاه یا حاکم اعطا می‌شده است.51 ژان شاردن (1643-1713) اینگونه واگذاریها را که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شد، سیورغال نامیده است.52 نوع دیگری از سیورغال موقوفة ارثی بود که در دست خانواده‌های روحانی معتبر و مشهور قرار داشت.53 این گفتة شاردن به وسيلة اسکندر بیک منشی تأیید شده است. او اسامی بسیاری را که به آنان سیورغال و معافیت داده شده بود ذکر کرده است.54 در طول زمان این عمل بیانگر این حقیقت است که سیورغال واگذاری مزایایی به خدمتگزاران در ایام کار و بیکاری بود. این مفهوم ظاهراً با معنی سیورغامیشی در دورة ایلخانان55 نزدیک یا مترادف است، سیورغامیشی نخستین بار در کتاب تاریخ جهانگشا ذکر شده است.56 سیورغال کردن مترادف سیورغامیشی کردن به کار رفته و جمع آن سیورغالات گاهی با واژه‌‌های عواطف، تشریفات و انعامات در جوامع‌التواریخ57 نیز به چشم می‌خورد.58

به گمان پطروشفسکی این نکته که در آن سده چه پیوستگی بین اصطلاحات سیورغامیشی و اقطاع وجود داشته است مسأله‌ای است که حل آن تاکنون ممکن نشده است.59 انماری فون گابن اصطلاح سیورغال را از واژة چینی تس، یو دانسته است.60 در حقیقت واژة اخیر در زبان چینی به معنای نیکوکار و مهربان آمده است.61 برتولد اشپولر در تعریفش از نهاد سیورغال در دورة ایلخانی گفته است که این نوع اراضی در آسیای صغیر، ارمنستان، گرجستان، شیروان، بین‌النهرین، قزوین، شوشتر و خراسان بوده و به عنوان سیورغاتمیش نه فقط به همسران، برادران و پسران ایلخانان داده می‌شد، بلکه آن را به عنوان سیورغال و پاداش در اختیار صاحب‌منصبان دولتی، فرماندهان و سربازان می‌گذاشتند و یکی از شعب دیوان، اینگونه املاک را سرپرستی می‌کرده است.62 به گمان اورتای‌لی63 سیورغال نوعی امتیاز بود که به حاکمان قدیمی و صاحبان زمین به گونه‌ای گسترده داده می‌شد.64 در دورة ترکمانان قراقویونلو و آق‌قویونلو در کنار سیورغال، تیول نیز وجود داشت. تفاوت آنها این بود که تیول موروثی نبود و از امتیازمعافیت مالیاتی وابسته به نوع وظیفه یا زمان برخوردار بود.65

سیورغال در دورة مغول

 اشاره‌های نخستین دربارة سیورغال در دورة جلایریان (حکومت: 740- 846) در نيمة دوم سدة هشتم به نظر می‌رسد که جانی بیک به شیخ صدرالدین صفوی عطا کرد.66 سلمان ساوجی (متوفی 769) به دلیل قصیده‌ای که در پاسخ ظهیرالدین فاریابی (متوفی 598) سروده بود، از سلطان اویس و مادرش دلشادخاتون دو روستا در ری را به منزلة سیورغال دریافت کرد. سلمان ساوجی به دلیل بزرگسالی و ضعف چشم از ملازمت سلطان اویس استعفا داد، اما سلطان سیورغال دیگری در ولایت ری و ساوه به او اعطا کرد.67

در زمان سلطان حسین جلایری، برادرش سلطان احمد به اردبیل که سیورغال او بود رفت. همچنین سلطان حسین دولتمردان مستعفی را با سیورغال مفتخر می‌کرده است.68 به رغم نوشته‌های فوربس مانتس69 و هانس رومر70، مبنی بر اینکه سیورغال در دورة امیرتیمور (متوفی 807) اهمیت چندانی نداشته است، در منابع تیموری از سیورغالهای بسیار سخن رفته است، اما از امتیازات سیورغالهای آن زمان سخنی نیست.71 مثلاً امیرتیمور پس از فتح خراسان و کشتن گروهی از اهالی جوین، آن قریه را به امیرحاجی سیورغال داد.72 ایلخان اباقا (حکومت: 663-680) نیز به یوسف‌شاه، اتابک لرستان که در لشکرکشی اباقا در گیلان از خود شجاعت نشان داده بود، از فارس و خوزستان، کوه‌گیلویه و از عراق، فیروزان و جربادقان (گلپایگان) را سیورغال او کرد.73 اصطلاح سیورغال شامل ولایت نیز می‌شد. به نوشتة عبدالرزاق سمرقندی74 هنگامی که امیرتیمور رو به خراسان نهاد، حصار شادمان را در سال 812 ق سیورغال میرزاجهانگیر پسر محمدسلطان کرد و نُوّاب او را مأمور محصول آن ولایت کرد. امیرتیمور همچنین ملک قطب‌الدین را پس از مرگ پدرش در سال 805 ق فراخواند و سیستان و همة سیورغالات جد متوفای‌اش را به او داد75، ابوبکر طهرانی می‌نویسد: قراحصار قسمتی از سیورغال یعقوب‌بیگ آق‌‌قویونلو بود و ترجانات را به رسم سیورغال به موسی‌بیگ داد.76 از این گزارشها معلوم نمی‌شود که آیا خود نواحی را واگذار کرده بودند یا عواید آن را.

گرچه سیورغالها در دورة تیموری اغلب به وابستگان تیمور واگذار می‌‌گردید، اما گاهی بهمنزلة پاداش به فرماندهان لایق نظامی داده می‌شد.77 یعنی سیورغال کاملاً به دلخواه فرمانروا به کسی تعلق می‌گرفت که بر دشمن چیره شده  باشد.78 از آنجا که ایالت فارس دست‌خوش شورش گردیده بود، امیرتیمور آن را به امیرزاده عمر شیخ بهادر به سیورغال داد و سپاه شیراز را نیز به خدمت او گماشت.79 امیرتیمور به دنبال هر فتحی بخشی از اراضی متصرفی را به رسم سیورغال به امیران خود واگذار می‌کرد. او پس از تصرف نیشابور، قلعة کلات، سبزوار و تُرشیز را به سیورغال به امیرشیخ علی بهادر تفویض نمود.80 امیر تیمور، همچنین قلعة کرکوک را به امیرعلی موصلی، سیورغال کرد81 که نشانگر این است که قلعه نیز به سیورغال داده می‌شد. شاهرخ تیموری (متوفی 850) نیز، همانند امیرتیمور به طرفداران خود شهرهایی را به سیورغال می‌بخشید. برای نمونه سرخس را به سلیمان‌شاه82، و اوزگند را به امیرک احمد سیورغال داد.83 بر اساس یک سند سیورغال به خط اویغوری، شاهرخ تیموری 61 زمین در ناحية قوشلق را به عنوان سیورغال آغاز کرده بود.84 در سدة نهم هجری اراضی بسیار پهناوری به سیورغال داده شد، چون نواحی جدیدی به متصرفات حکومت می‌پیوست، آنها را به نشانة سیورغال به حاکمان پیشین، باز می‌گرداندند.85 با وجود این عموماً سیورغال پاداش بود و جنبة موروثی داشت. برای مثال، امیرشاه ملک از شخصیتهای مهم دورة تیمور، که برخلاف وصیت امیرتیمور، از شاهرخ حمایت کرده بود، خوارزم را به صورت سیورغال به وی بخشیدند. پس از درگذشت او، سیورغال وی به پسرش ابراهیم رسید.86 با مرگ صاحب سیورغال، حق تصاحب آن، اغلب به صورت ارثی به فرزندانش منتقل می‌شد،87 مثلاً، شاهرخ زمانی که فرزندش بایسنقر در 7 جمادی‌الاولی 837 درگذشت، دستور داد اموال بازمانده از او را تقسیم کنند و سیورغال اورا نیز به فرزندش میرزارکن‌الدین علاءالدوله تفویض کرد.88

در 22 محرم 825 شاهرخ فرمانی صادر کرد که در آن خواسته بود گردآوردگان مالیات به ناحية سیورغال نروند و از رعایای آنجا مالیات نخواهند.89 در فرمان جداگانه‌ای نیز بر بخشش بودن سیورغال تأکید شد.90 افزون بر این، در این فرمان اسامی مأمورانی که در اراضی سیورغال تحت تعقیب بودند، ذکر شده بود.91 دارندگان سیورغالهای بزرگ، کمابیش در اراضی خود حکومتی مستقل داشتند. اما آنان مجبور بودند که در عملیات نظامی سلاطین متبوع خود، نقش فعال داشته باشند.92 در اواخر دورة تیموری، گرچه اصطلاح سیورغال در معنی واگذاری زمین یا عواید آن با تیول مترادف بود. اما به طور کلی در معنی معافیت از مالیات که غالباً ارثی بود به کار می‌رفت.

سیورغال با مرگ سلطانی که آن را داده بود یا با مرگ بهره‌‌گیرندة اصلی آن قابل واگذاری به دیگری یا تجدید نبود. سیورغالها معمولاً فسخ نمی‌شدند،93 هر چند همة انواع واگذاری از نوع عنایت و التفات بودند.

سیورغال در دورة قراقویونلوها و آق‌قویونلوها: سیورغالهای بزرگ سدة نهم هجری در دست امیران نیرومند و اغلب ترکمن‌تبار بود. اگرچه در این دوره سیورغال نیز مرسوم بود، اما تفاوتش با اقطاع در این بود که گذشته از معافیت مالیاتی، صاحب سیورغال از اجرای قوانین خاصه کشوری مصون و از حکومت مرکزی مستقل بود. این مصونیت، سیورغال‌دار را در اجرای امور قضایی و نظامی دارای اختیار کامل می‌کرد.94 عنوان سیورغال در آذربایجان پیش از سدة نهم به چشم می‌خورد.95 هنگامی که قرایوسف (متوفی 823) در رأس حکومت قراقویونلوها قرار گرفت، به میزان وسیعی سیورغال اعطا کرد.96 در این دوره اعطای سیورغال به جای مواجب به مقیاس وسیعی نه فقط در آذربایجان، بلکه در عراق و آسیای صغیر گسترش یافت.97 سیورغال اعطایی قرایوسف به امیربابا حاجی‌گاورودی شامل قلعة گاورود با 600 قریه و مزرعة دیگر بود. افزون بر این، قرایوسف طی فرمانی در سال 820 ق بدلیس، اخلاط و موش را به امیرشمس‌الدین روزکی سیورغال کرد.98 به طور کلی، قرایوسف در هرجا که فرمان می‌راند، نواحی زیر فرمان خود را، به صاحبان پیشین آنان به صورت سیورغال پس می‌داده است.99 فرمان سال 820‌ق دربارة نحوة پرداخت مالیات کسی که از سیورغال بهره می‌برده، آگاهی داده نشده است، با وجود این، قرایوسف در این فرمان، شمس‌الدین را به مثابة فرزند خود ستوده و ناحية او را از مالیات دیوانی معاف داشته و دستور داده است امیران و والیان پس از دریافت این فرمان با او همراهی نمایند.100 نخستین سند از زمان قراقویونلو که نام سیورغال در آن به کار رفته فرمان سیورغال جهانشاه (متوفی 872) است که در 13 رمضان 857 صادر شده است و طی آن، ناحیه‌ای به نام جولاه، به صورت سیورغال به شیخ درانی نامی تفویض شده است. بنابه مفاد این فرمان، شیخ طریقت موظف گردیده بود چاکرانی مجهز به ادوات جنگی فراهم آورد.101 در فرمان دیگری از قراقویونلوها، از سیورغال داده شدن ولایات بوانات، هرات و مروست در فارس به امیر جلال‌الدین سخن رفته است.102 در این دو فرمان، ضمن آنکه به دارندة سیورغال، راجع به مالیات و ادارة سیورغال، حق امتیازی داده شده، به مأموران نیز دستور داده شده است در امور سیورغال به قلم یا قدم، مداخله ننمایند.103 در این دوره سیورغالها به افراد و طبقات دینی نیز داده می‌شده است. مثلاً سلطان‌محمد میرزا بایسنقر که حکومت اضفهان را در سال 850ق به دست گرفت سیورغالهایی به سادات آنجا و قضات و دیگر بزرگان و اعیان داد.104 این واگذاریها، از انواع اعطایی بوده است که هر ساله قابل پرداخت به نقد بوده است، مانند سیورغالی که سالانه به نقد به مبلغ ده هزار دینار کپکی از سوی جهانشاه قراقویونلو در سال 861ق یا حدود آن به متولی خانقاه میبد داده شده است.105 گذشته از آن در این دوره با سیورغالهای مشترک نیز روبرو می‌شویم. به نوشتة روملو106، جهانشاه قراقویونلو همدان را به امیر ساتَلْمش و امیر شهسوار به سیورغال داده بود. برای مثال هنگامی که قرایوسف قلعة ارزنجان را محاصره کرده بود، چون پسرش یعقوب از کماخ به یاری‌اش آمده قراحصار را به عنوان سیورغال به وی بخشید.107 هم‌چنین جوکی میرزا فرزند شاهرخ108 که امیرزادگان آق‌‌قویونلو به وی پیوسته بودند، برای تقویت این پیوند ارزنجان را به صورت سیورغال، به امیرزاده یعقوب‌بیگ داد.109 تیموریان به پاداش پیوستگی آق‌قویونلوها به ایشان سیورغالهایی به آنان بخشیدند؛ و همین امر به روشنی نشان می‌دهد که این بخششها در انتقال نهاد سیورغال از تیموریان به آق‌قویونلوها تا چه پایه تأثیرگذار بوده است. در دورة آق‌قویونلوها، فرمانروایان به پیروان خود، به عنوان جایزه، سیورغال می‌بخشیدند.110

در دورة آق‌قویونلوها نیز مانند دوره‌های گذشته، بزرگترین  سیورغالها به اعضای خاندان سلطنتی داده می‌شد. مثلاً اوزون حسن‌بیگ (متوفی 882)، پس از گرفتن شیراز به اشراف، قاضیان، روحانیان و شایستگان سیورغال داد و از این راه کوشید تا وابستگی آنان را به خویش تقویت نماید.111 وی در سال 881 ق در هنگام لشکرکشی به گرجستان به سادات و مشایخ سیورغالهایی اعطا کرد.112 در آن فرمان که به مُهر عالی ممهور گردیده دایمی بودن سیورغال اظهار، و گفته شده است که از پرداخت مال و هزینه‌ها و عوارض و دیگر تکالیف دیوانی معاف است و نیازی به صدور فرمانهای جدید نیست.113 در عصر ترکمانان آق‌قویونلو اختصاص نواحی با معافیت همیشگی سیورغال نامیده می‌شد. سیورغالی که قاسم‌بن جهانگیر آق‌قویونلو در سال 903 ق به اسفندیار بیک داد، نیز چنین بود، به موجب این سیورغال ناحية ایگل که خانه یا اجاق او بوده، و باغین و هینی به او سیورغال داده شده و او از مالیات و همة حقوق دیوانی مواضع مذکور معاف گشت. این واگذاری می‌بایست ثبت می‌شد و هیچگونه مالیاتی از هر قبیل، نمی‌بایست به آن حواله داده شود.114 در اینجا اصطلاح «دربسته» به کار رفته است و آن شاید به این معنی است که این نواحی واگذاری شده، از دخالتهای مأموران دولتی مصون است.115 در این دوره گاهی در سیورغالها، عنوان ترخان نیز افزوده می‌شده است. در دورة آق‌قویونلوها عنوان ترخان همراه با سیورغال به بزرگان خادم دولت و برخی از علما و مشایخ داده می‌شد.116 مثلاً در روزگار یعقوب‌بیگ، به ابراهیم گلشنی، از مشایخ آن دوره، حکم ترخانی داد و در آن ذکر شده بود که وی هر جا برود، هر کاری بکند و «هر امر بالمعروف و نهی عن‌المنکر» بکند، کسی حق ندارد از او ممانعت کند.117

همچنین فرمان جهانگیربن قاسم دایر بر سياهة سی نوع مالیات که اسکندربیگ از پرداخت آنها معاف می‌بود، توصیه‌های تهدیدگونه‌ای به مأموران می‌کرد که از فرمان تبعیت نمایند. این تأییدنامه را پروانه‌چی (دفتر اراضی)، با اطلاع صدر (وزیر) با مُهر سلطنتی می‌زده است.118 در این دوره اعطای سیورغال افزایش یافت. برای نمونه، به توصية قاضی عیسی ساوجی119 وزیر یعقوب‌بیگ آق‌قویونلو، اعطای سیورغال به روحانیان و علمای درخور احترام آغاز شد. مثلاً، سلطان یعقوب، نیز به سفارش علی افندی، برادر قاضی عیسی، فرمان داد از نهرهای حوالی بَردعه، به گلشنی به هر مقدار که بخواهد، سیورغال داده شود، اما او سیورغال نپذیرفت.120 یعقوب‌بیگ نیز همانند پدرش اوزون‌حسن، برای تثبیت سلطنت خود، میان سادات، قاضیان و روحانیان سیورغال پخش می‌کرد. این کار سبب گردید بعداً دولت آق‌قویونلو با مشکلات بسیار روبه رو شود. از این رو حاکمان آق‌قویونلو درصدد الغای این نهاد برآمدند. یعقوب‌بیگ آق‌قویونلو دستور داد فرمانهایی دایر بر ابطال سیورغالها نوشته شود، اما این دستور با اعتراضات بسیار روبه‌رو شد. ابراهیم گلشنی نامه‌ای به سلطان یعقوب فرستاد و ابطال سیورغالها را کار نادرستی دانست. به این سبب سلطان یعقوب امر کرد احکامی که برای ابطال سیورغالهای سادات نوشته شده بود، لغو و سیورغالهای آن به صاحبان برگردانده شود.121 قاضی میبدی، فقیه شافعی به آسیبهای سیورغال در این دوره توجه نموده و نحوة نادرست اعطای سیورغال به علما را متذکر شده است.122 فضل‌الله‌بن‌روزبهان خنجی، تاریخنگار دربار یعقوب با اقدام نخست سلطان به سختی مخالفت نمود. فضل‌الله‌بن‌روزبهان برای جلوگیری از ابطال سیورغالها کوشش بسیار نمود،123 اما قاضی‌عیسی که شاهد زیان سنگین مالی دولت از بابت سیورغالها بود و به اصلاح امور می‌اندیشید به فعالیتهای فضل‌الله وقعی ننهاد. قاضی عیسی، برای تحقق بخشیدن به اندیشه‌های اصلاحی خویش ابتدا شاه شرف‌الدین محمود دیلمی را مسئول این کار کرد. افزون بر او برادر خود شیخ عمادالدین علی را نیز نمایندة او ساخت و آن دو را موظف به اجرای امور کرد.124

قاضی عیسی، برای شیخ‌علی که امور فارس و عراق را به او سپرده بود، نشانی سلطنتی نوشت و برای شرف‌‌الدین دیلمی فرمانی دایر بر لیاقت و صلاحیت او گرفت. در 4 ربیع‌الاول 894ق شرف‌الدین دیلمی و شیخ‌علی، در بازگشت از قشلاق، وقتی به محال اردو بازار که نخستین اقامتگاه آنان بود، رسیدند به نواحی عراق و فارس بکاوُل‌هایی (مأمور سررشته‌داری قشون) اعزام کردند و پیغام دادند که امور سیورغالها متوقف می‌شود125 تا بازرسهایی از دیوان بیایند و هر وجب خاک را مسّاحی کنند. تا این عمل واقع نشده هیچ‌کس حق پرداخت چیزی به کسی را ندارد.126

روزبهان خنجی می‌گوید بکاولانی که مأمور متوقف ساختن کار سیورغالها بودند، به موجب دستوری که دریافت کرده بودند، خود را به نواحی فارس و عراق رسانده، کار مساحی اراضی را انجام دادند و کوشیدند تا مأموران سلطان نرسیده‌اند کار خود را به اتمام برسانند.127

به دلیل درگذشت سلطان یعقوب در 11 صفر 896 128 عمل ابطال سیورغالها متوقف شد. پس از مرگ یعقوب، بایسنقر بر تخت نشست، اما مدتی بعد، رستم‌بیگ بر او چیره شد.129 در روزگار رستم‌بیگ اعطای سیورغال به مقیاس وسیعی آغاز شد، به طوری که پادشاهان قراقویونلو و آق‌قویونلو به اندازة اوسیورغال نبخشیده بودند.130 در این دوره سیورغالهایی که رستم‌بیگ می‌داد، از لحاظ محتوا با سیورغالهای پیشین فرقی نداشت. در یکی از این سیورغالها، مانند سیورغال قبلی، از مأموران مالیاتی خواسته شده بود که در سیورغال مداخله نکنند و هر سال فرمان جدیدی مطالبه نمایند.131 پس از شکست خوردن رستم‌بیگ از احمدبیگ آق‌قویونلو و کشته شدن به دست او132، الغای سیورغالها از نو آغاز شد،133 از این رو احمد‌بیگ، سیورغالهایی را  که سلاطین گذشته برای جلب محبت کسانی اعطا کرده بودند، پس گرفت. او از اجرای فرامین شاهان پیشین برای اعطای سیورغالات جلوگیری کرد، اما این روش سرانجام خوبی برای او نداشت. او هم مانند یعقوب‌بیگ حکمها و فرمانهایی را که درگذشته برای بخشیدن سیورغالها به بزرگان کشور و سرداران و امیران سپاه صادر شده بود، لغو کرد.134

سیورغال در دورة صفویه

 در این دوره اصطلاح سیورغال بیشتر در واگذاریهای موروثی و همچنین واگذاریهایی که به مأموران دیوانی می‌کردند، گفته می‌شد.135 کاملاً روشن نیست که در دورة صفویه حقوق این اصطلاح در چه مورد موروثی و در چه مورد تیولی بوده است که به جای مواجب و حقوق به اشخاص می‌بخشیدند.136 سیورغالها در دورة صفویه حقوق بسیاری در اختیار مالکان آنان می‌گذاشت که موجب آسیب حکومت می‌شد، از این رو صفویان گسترش نوعی دیگر از سیورغال، یعنی تیول را رواج دادند.137 در این دوره سیورغالها از محل اراضی بایر یا خالصه به اشخاص واگذار می‌شد. مثلاً سیورغال ابدی خلیفه درویش محمد که شاه طهماسب (متوفی 984) به او اهدا کرده و از مصونیتهای اداری و مالی برخوردار بود.138 در این دوره پاره‌ای سیورغالها پاداش بود. چنانکه شاه اسماعیل  با شنیدن خبر تولد پسرش طهماسب بخشی از املاک خالصه را به مُخبِر سیورغال کرد.139 همچنین او در حق سادات، علما و فضلا انعام بسیار کرده و سیورغالهای بسیار به آنان و دیگر طبقات اعطا می‌کردند.140 به نوشتة خورشاه‌بن قباد141، شاه اسماعیل (متوفی 930) سیورغال حاکمان یاغی را لغو و آن را به سران قزلباش می‌داد.142 گذشته از روحانیون، شاهزادگان و مالکان و امیران و دیوانیان نیز سیورغال داشتند. به نوشتة شاه‌حسین‌بن غیاث‌الدین محمد، هیچ کس از هیچ گروه نماند که به سیورغال بی‌دریغ ممتاز نگردد.143 خود او نیز از شاه عباس (متوفی 1038) حکم سیورغال املاک فراه را داشت.144 ملک‌شاه‌نظر ارمنی در ارمنستان از شاه‌عباس، سیورغالی مشتمل بر 124 پارچه آبادی دریافت کرد.145 به نظر می‌رسد در دورة صفوی واژه‌های سیورغال و تیول مترادف شدند. در سندی صادره از شاه‌طهماسب اول به تاریخ 943‌ق به قراجه‌محمد رکابدار، نگهداری مزرعه رز در زمین مشکین به منزلة سیورغال و تیول بود.146 اگر عایدات ملکی سیورغال داده می‌شد، معنی آن معافیت از مالیات بود. چنانکه در دورة طهماسب یا شاه‌عباس، مالیاتِ املاکی که میرعبدالوهاب از نو آن را آباد ساخته و یا به ارث برده بود و همچنین مالیات املاکی که در ناحية عقیلی و اراضی جلکان به دست آورده بود از هر گونه مداخله معاف بود.147

در منابع دورة صفویه اسناد بسیاری دربارة سیورغال می‌یابیم. حسن‌آبادی حدود هزار برگ از انواع اسناد سیورغال دورة صفویه موجود در مرکز اسناد آستان قدس رضوی را بررسی کرده است. این اسناد مربوط به سالهای 1000 تا 1146‌ق است.148 مثال برجسته سندی از شاه اسماعیل به تاریخ 12 ذيقعدة 913 (مسلمات و متعارفات) دربارة اموال متعلق به سیدامیر نعیما و برادران . و برادرزادگانن او است که بر اساس صدور حکم حاکم پیشین صادر شده است.149 سیورغالها همچنین برای مخارج بناهایی مانند مزارها150 یا مدارس واگذار می‌شد، چنانکه شاه‌سلطان حسین، شش مزرعه از برای آن از بلوک نه‌گانه دارالسلطنة اصفهان را به مدرسة مبارکة سلطانی (مدرسة مادرشاه) در اصفهان وقف کرد و مالیات (مال و جهات) آن را به سیورغال دائمی ادارة این مدرسه داد.151 با اینهمه سیورغالها همیشه به سادات و مأموران دیوانی داده نمی‌شد،152 بلکه گاهی به لشکریان و حکام ولایتی واگذار می‌شد. شاه‌سلطان حسین در سندی که به تاریخ 1113ق است مبلغ 6 تومان 130962 دینار از مالیات ناحية دِزمار (دیزمار) را به امیر بایندر سلطان، حاکم قراچه‌داغ داد. به رؤسا و رعایای دزمار دستور داد که مالیات و رسوم دیوانی را هر سال به دارندة جدید این سیورغال بدهند و او در عوض بایستی هفت مرد مسلح آماده کند.153 شباهت بسیاری میان سیورغال (تیول) دورة صفویه و اقطاع دورة سلجوقی وجود دارد.154 در سندی که به موجب آن شاه طهماسب در جمادی‌الآخر 942 ناحية کِرند را به مراد‌بیگ کرغلی تیول داد، سفارش شده است تیولدار در آبادی آن ناحیه بکوشد و مقرر شد کلانتران و کدخدایان قبایل محلی و رعایا مالیات مرسوم خود را به او بدهند و هر اختلافی را که میان ایشان ظهور کند برای حل و فصل به او رجوع دهند و رعایای ناحية کِرند که پراکنده شده‌اند، هرجا و با هر که باشند باید به یورت (جایگاه) خود بازگردند و به آبادی و کشاورزی زمین مشغول شوند.155

از این دوره همچنین چندین سند سیورغال راجع به آرامگاه اردبیل وجود دارد که به نفع خادمان آنجا اعطا شده است. مطابق نخستین آنها شاه اسماعیل اول به مولانا کمال‌الدین حسین اردبیلی مبلغ شش‌هزار دینار از موضع کزج ‌در خلخال به ‌اضافة قریة اومانق و سلطاناباد سیورغال ابدی و انعام سَرْمَدی داد. موضع کزج ‌از «رقبات و مسلمیات» آرامگاه صفوی به مبلغ چهل و پنج‌هزار دینار بود.156 سند دیگری به تاریخ 992‌ق به دستور سلطان محمد خدابنده (متوفی 1004) نشان می‌دهد که بَهْرجه (بهرة مالکانه) کزج خلخال سیورغال میرشریف، خادم آرامگاه بوده است.157 سومین سند به تاریخ 1000ق به وسيلة شاه عباس اول صادر شده است و نشان می‌دهد که کزج سیورغال فرزندان مولانا کمال حسین بوده است و شخصی به نام شاه‌قلی آقا با پرداخت مبلغی به خلاف آن را گرفته است.158 چهارمین سند به تاریخ 1016ق نشان می‌دهد که سیورغال فرزندان کمال‌الدین به ارزش هشت تومان و 8390 دینار بوده است.159 فرزندان کمال‌الدین درخواست سیورغالهای خود را کردند، بنابراین سیورغالها دوباره به آنان برگردانده شد.160 افزون بر اینکه سیورغال به جنگجویان و فاتحان داده می‌شد161 وزراء نیز از آن جمله حاتم‌بیگ اردوبادی سیورغال وزارت گرفت و یک صد تومان شاهی از قصرالدشت شیراز به رسم سیورغال وظيفة او بود.162 گاهی به دلیل زیادی وزرا یا فاتحان احتمالاً تغییراتی که بعد از مرگ صاحب سیورغال ممکن بود پیش آید، ناچار می‌شدند که در اصل آن تجدید نظر کنند. چنانکه شاه‌عباس مجبور شد یکبار در 1020 در وضع سیورغالات مملکت فارس به وسيلة الله‌وردی‌خان، بیگلربیگی فارس نظارت کند.163 افزون بر این‌ها در خلاصة‌التواریخ به دادن سیورغال به خان احمد گیلانی (متوفی 1005) اشاره شده است. 164بر اساس مندرجات تذکرة ‌الملوک165 صدراعظم یک دهم و یک بیستم سیورغال را که پانزده درصد می‌شد، می‌گرفت. شاهان صفوی سیاست متفاوتی راجع به سیورغال در پیش گرفتند، آنان سیورغالها را محدود و به اندازة کوچکتر تقسیم کردند.166 گیرندگان سیورغال معمولاً طبقات مذهبی، موقوفات و حکام بودند. حتی ازبکانی که برای غارت به خراسان وارد می‌شدند نیز سیورغالات به سادات داده‌اند. چنانکه شیبک‌خان ازبک (متوفی 916) در سال 915ق و عبیدالله‌خان ازبک (متوفی 944ق) در 935‌ق فرمان‌هایی برای سادات مشهد صادر کرده‌اند.167 هدف از اعطای سیورغال در دورة صفویه دلجویی از زیردستان و جلب اعتماد آنان بوده است.168 در این دوره رسم اهدای سیورغال چنان رواج داشت که گروهی از اشراف و روحانیان از اصحاب سیورغال بودند.169 در دورة صفویه فرمانهایی که دربارة سیورغال صادر می‌گردید، در دفاتر مخصوص که به آن «دفاتر خلود» می‌گفتند، ثبت می‌شد.170 برای ثبت سیورغالها روش دقیقی وجود داشت. پس از آنکه تیول‌نامچه‌ها و اسناد سیورغالها و اقطاع تملیک ثبت می‌شد و از دیوان می‌گذشت و به مُهر مُهردار سلطنتی می‌رسید.171 اما عمل تشخیص و تعیین مالیات تا آخرین روز و تاریخ مالیات‌گیری، با وجود سیورغالات متعدد چندان رضایت‌بخش نبوده است.172 در عصر نادرشاه (حکـ: 1148-1160) به نظر می‌رسد گرایش به از سر گیری سیورغال و تیول بوده است.173 در زمان قاجار دولت (حکومت: 1210-1344ق) اصطلاح سیورغال با آنکه گاهگاهی در آغاز آن دوره به کار می‌رفت، مهجور گردید، یا معانی که تا آن وقت داشت جای خود را به واژة تیول داد. اصطلاح سیورغال گاهی به واگذاریهایی به زنان دورة قاجار اطلاق می‌گردید. مثلاً آغاباجی، دختر ابراهیم‌خان شیشه‌ای، با خود دویست خدمتکار (عمله‌جات شخصی) از قراباغ به حرم فتحعلی‌شاه آورده بود، عواید قم نیز به عنوان سیورغال به ایشان واگذار شد.174

 

پی نوشتها

[1]. O. A. Efendiyev, “Instituta Suyurghal tsentralliskaya politika praveteley…”, p. 168.

2. هریبرت بوسه در کتاب ارزشمند پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی بسیاری از این اسناد را برشمرده است. برای اطلاع بیشتر نگاه شود به:

Heribert Busse, Untersuchungen zum islamischen Kanzleiwesen: An Hand Turkmenischer und Safawidischer Urkunden, Kairo 1959, pp. 1-10.

ترجمه خوبی از آن به قلم دکتر غلامرضا ورهرام با مشخصات زیر در دست است:

پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی بر مبنای اسناد دوران آق‌قویونلو و صفوی، تهران، مؤسسه‌مطالعات و تحقیقات فرهنگی 1367ش.

3. A. K. Lambton, “Eqtā’ ”, in Encyclopaedia Iranica, vol. VIII, 1998, p. 533.

4. I. P. Petrushevski, “K istorii instituta Soyorghala”, in Sovetskoe Vostokovedenie, vol. VI, 1949, pp. 227-246.

 5. Petrushevski, Ocherki po istorii feodal’nik otnoshenij V Azerbaidzhanei I Armenii VXVI- nachale XIX v. v., Leningrad 1949, pp. 7-63.

6 . Petrushevski, ibid, pp. 145-183.

7. H. Busse, Untersuchungen zum islamischen Kanzleiwesen, pp. 5-6.

8. ibid, p. 149.

9. K. Röherborn, “Staatkanzlei und Absolutismus im Safawidischen Persien”, in Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft, vol. 127, 1977, p. 334.

[1]0. M. Murakami, “Mongoru chika no hooyuusei no kigen tokuni soyurghal to Qubi to Emēü tono Kanren nit suite”, in Töyö Gakuhö, vol. 44, Tokyo 1961, pp. 1-35.

 11. O. A. Efendiyev, “In stituta Suyurghal tsentralliskaya politika praveteley Akkoyunlu I pervih Sefevidov”, in Formi Feodalnay Zemelnoy Sobstvennosti…, Moskva 1979, pp. 168-175.

12. Ilber Ortayli, “Osmanli Toprak Düzeninin Kaynaklari”, in Toplum ve Bilim, Istanbul ,4 (1978), pp. 72-77.

13. Kâzim Paydaş, “Moğol ve Türk – Islâm Devletlerinde Suyurgal Uygulamasi”, in Bilig, Ankara 2006, pp. 195-218.

14 . بررسی همة  منابع جدید در باب سیورغال موجب اطالة کلام خواهد شد، از این رو گزیده‌ای از این منابع به ترتیب سال در ذیل آورده می‌شود.

حسین مدرسی طباطبائی، فرمانهای ترکمانان قراقویونلو و آق‌قویونلو، قم، حکمت 1352.

فرهاد نعمانی، تکامل فئودالیسم در ایران، تهران 1358، ج1، صص229-236.

هریبرت بوسه، «بررسی چند سند تاریخی ایران سیورغال و مسلّمی»، ترجمه و اقتباس غلامرضا ورهرام، مجلة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، شماره 3، سال 20 (پائیز 1366) صص665-721.

ابوالفضل حسن‌آبادی، «نگاهی به اسناد سیورغال در دوره‌ی صفویه»، فصلنامة گنجینه اسناد، شمارة 67  (پائیز 1386)، صص63-74.

امیرتیمور رفیعی، «سیورغال در عهد ایلخانی و تیموری»، تاریخ، سال 4، شماره‌12 (بهار 1388)، صص45-64.

Vladimir Minorsky, “A Soyurghal of Qāsim b. Jahāngir Aq-qoyunlu 930/1498”, vol. 9, London 1937-1939, pp. 927-960.

A. M. Belenitsky, “Proiskhdene Obrazovanie instituta Suyurghal”, in AM, Moskva 1961.

J. Deny, “un Soyurgal du Timouride Šāruh: en Écriture Ouigoure”, in JA, vol. 245, Paris 1957, pp. 253-266.

Jean Aubin, “Un Soyurghal Qara-qoyunlu Concernant le bulūk de Bawānāt- Harat Marwast”, in Documents…, Oxford 1963, pp. 159-170.

A. K. Lambton, “Soyurghal”, in Encyclopaedia of Islam, Leiden 1997, vol. 9, pp. 731-734.

Willem Floor, A Fiscal History of Iran in the Safavid and Qajar Periods 1500-1925, New York 1999, pp. 55-61.

Halil Inalcik, “Autonomus Enclaves in Islamis states: Temliks, Soyurghals…”, Wiesbaden 2006, pp. 119-124.

Mehmet Ölmez, “Soyurgal”, in Türkiye Diyanet Vakfi Islam ansiklopedisi, vol. 37 (2009), pp. 388-389.

 

15. Paydaş, “Mōgol v Türk-Islâm Devletrinde Suyurghal Uygulamasi”, p. 95.

16. Petrushevski, “K istorii instituta Soyorghal”, p. 145.

 17. Busse, ibid, p.97.

 18. Petrushevski, ibid, p. 145.

 19. شریک امین، فرهنگ اصطلاحات دیوانی دوران مغول، ص155؛

Willem Floor, ibid, p. 55.

20. Petrushevski, ibid, p. 244-245.

21. J. Deny, “un Soyurgal du Timourid…”, p. 265, no. 11.

 22. Paydaş, ibid, p.95.

23. Ismail Aka, Timur ve Devleti, Ankara 1991, p. 112.

24. Busse, ibid, p. 151; Ferzeliyev, Azarbaycan XV-XVI, Baku, 1983, p. 76.

 25. دوغلات، تاریخ رشیدی، ص467.

26. Halil Inalcik, ibid, pp. 114, 116.

27. Willem Floor, ibid, p. 56.

28. Busse, ibid, p. 151; Fragner, “Social and internal Economic Affairs”, p. 505.

29. Petrushevski, ibid, pp. 177, 182.

30. Busse, ibid, p. 152; Floor, ibid, p. 56, no. 15.

 31. Busse, ibid, p. 152.

 32. حافظ ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ص95.

33. معین‌الدین نطنزی، منتخب التوارخ معینی، ص45:

Bertold Spuler, Die Mongolen in Iran, Leiden 1985, p. 275.

34.Gerhard Doerfer, Türkischen und Mongolische Element im Neupersischer, Wiesbaden, vol IV, pp. 400-4001, no. 396.

 35. Floor, ibid, p. 58.

36. Minorsky, “A Soyurghal of Qāsim b. Jahangir Aq-qoyunlu 930//498”, p. 944.

37. Floor, ibid, p. 58.

                        38. اسفزاری، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، ج1، ص111، حاشیه 4.

39. B. G. Martin, “Seven Safawid Documents from Azarbayjān”, Oxford 1965, p. 184.

40. Doerfer, ibid, vol I, pp. 537-538; Floor, ibid, p. 58.

41. اسفزاری، همان کتاب، ج2، ص436؛ مدرسی طباطبائی، فرمانهای ترکمانان قراقویونلو و آق‌قویونلو، ص71، حاشیه‌ 1.

42. مدرسی طباطبائی، همان ، صص94، 103.

43. عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج1، دفتر 2، ص108.

44. همان کتاب، ج2، دفتر 2، صص758-759.

45. نظام‌الدین شامی، ظفرنامه، ص95.

 46. M. Murakami, ibid, p. 1; Mehmet Ölmez, “Soyurgal”, vol. 37, p. 388.

 47. Petrushevski, ibid, p. 227; Halil Inacik, ibid, p. 120.

 48. B. Vladimirtsov, Le régime social Mongols: Le Féodalisme nomade, Paris 1948, p. 150, no. 1; Je Deny, ibid, p. 262. No. 1.

49. Je Deny, ibid, p. 255.

 50. شمس منشی، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، ج1، صص 166، 268؛ ج2، صص76، 87، 113، 125؛ رشیدالدین فضل‌الله، سوانح‌الافکار رشیدی، صص 151، 211؛ نیز:

Lambton, Landlord and Peasant in Persia, London 1953, p. 97.

51. Halil Inacik, ibid, p. 120.

 52. Jean Chardin, Voyages du chevalier chardin en perse, Paris 1811, vol. VI, p. 65; Doerfer, ibid, vol. I, p. 352; Floor, ibid, 59.

53. Jean Chardin, ibid, vol VI, p. 65.

54. اسکندر بیک منشی، تاریخ عالم‌آرای عباسی، ج1، صص 144-145، 150، 278، 328، 578؛ نیز:

Floor, ibid, p. 95.

 55. Doerfer, ibid, vol. I, p. 353-354; B. Fragner, ibid, pp. 504-505.

56. جوینی، تاریخ جهانگشای جوینی، ج1، ص33؛ رشیدالدین‌فضل‌الله‌همدانی، جامع‌التواریخ، تعلیقات ج3، ص 2370.

57. رشیدالدین فضل‌الله همدانی، همان کتاب، ج 1، صص131، 440؛ ج2، ص1257.

58. شمس‌ منشی، دستورالکاتب، ج2، صص87، 95، 128، 303؛ نظام‌الدین شامی، همان کتاب، ص107.

John Woods, The Aqqoyunlu Clan, Confederation, p. 157.

59.  Petrushevski, “K istorii instituta Soyorghala”, pp. 227-228.

 60. Annemarie Von Gabain, Alttürkische Gramatik mit bibliographic lesestüeken und Wörterver zeichnis auch neutürkisch, Leipzig 1950, p. 344; Je Deny, ibid, p. 265.

61. Busse, ibid, p.97; Doerfer, ibid, vol I, p. 351.

62. Bertold Spuler, ibid, p. 273.

63. Ilber Ortayli, “Osmanli Toprak Düzeninin Kaynaklari”, p. 72ff.

64.  Mehmet Ölmez, “Soyurgal”, p. 389.

65. B. Frangner, ibid, p. 504.

 66. شمس منشی، دستورالکاتب، ج2، صص251، 423، 493؛ پیرزاده زاهدی، سلسلة‌النسب صفوی، چاپ ادوارد براون، برلین 1343 قمری، صص 42-43.

67 . دولتشاه سمرقندی، تذکرة‌الشعرا، چاپ ادوارد براون، لایدن 1901، صص 293-294.

68 . میرخواند، روضة‌الصفا، ج6، ص626.

69. Forbes Manz, “Administration and the Delegation of authority in Temür’s Dominions”, p. 202.

70. Hans Roemer, Persien auf dem Weg die Neuzeit Iranische Geschichte Von 1350-1750, p. 118.

71 . فرهاد نعمانی، تکامل فئودالیسم در ایران، ج1، ص229.

72. شرف‌الدین یزدی، ظفرنامه، ج1، ص274.

73 . معین‌الدین نطنزی، منتخب‌التواریخ معینی، ص45.

74 . عبدالرزاق سمرقندی، همان کتاب، ج2، دفتر اول، ص108.

75. شاه‌حسین‌بن غیاث‌الدین، احیاء‌الملوک، ص107.

 76 . ابوبکر طهرانی، تاریخ دیاربکریه، ج1، ص90.

77. Roemer, ibid, p. 117; Paydaş, ibid, p. 198.

78. نظام‌الدین شامی، ظفرنامه، ص122.

79. نظام‌الدین شامی، همان کتاب، ص 135.

80. همان کتاب، ص88؛ فصیح خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محسن ناجی نصرآبادی، تهران 1368، ج3، ص981؛ رفیعی، «سیورغال در عهد ایلخانی و تیموری»، ص 54.

81 . شرف‌الدین یزدی، ظفرنامه، ج1، ص749.

82. Ismail Aka, Mirza sahruh ve Zamani, Ankara 1994, p. 66.

83.  Ismail Aka, ibid, pp. 66, 88.

84. J. Deny, ibid, p. 265.

 85. B. Frangner, ibid, p. 506;  Paydaş, ibid, p. 200.

86.Ismail Aka, ibid, p. 165, no. 265.

87. Lambton, Landlord and Peasant in Persia, p.148.

88. Ismail Aka, ibid, p. 148.

89. Paydaş, ibid, p. 200.

90. J. Deny, ibid, p. 255.

91. Minorsky, ibid, pp. 954-955; B. Frangner, ibid, p. 505.

92. B. Frangner, ibid, p. 510; Paydaş, ibid, p. 201.

93. Lambton, “Egtā’ ”, in Encyclopaedia Iranica, vol. IX, p. 533.

94. Petrushevski, Ocherki po istorii feodal’nik otnoshenij V Azerbaidzhanei I Armenii VXVI- nachale XIV v. v, p. 145.

95. Petrushevski, “K istorii instituta Soyorghala”, p. 227.

96. بدلیسی، شرفنامه، چاپ ولیامینوف زرنوف، سنت‌پترزبورگ 1962، ج1، صص 376-378؛ مدرسی طباطبائی، همان کتاب، صص 20-22؛

Minorsky, ibid, p. 952.

97. Petrushevski, ibid, p. 234.

98 . بدلیسی، همان ، ج1، صص 376-378؛ میرخواند، همان کتاب، ج6، ص626؛

Efendiyev, ibid, p. 169.

99.  Paydaş, ibid, p. 201.

100. Minorsky, ibid, p. 925.

101. Busse, ibid, p. 149.

102.  Jean Aubin, “Un Soyurghal Qara-qoyunlu Concernant le bulūk de Bawānāt- Harat Marwast”, pp. 160-161.

103. Aubin, ibid, p. 161;  Paydaş, ibid, p. 201.

104. ابوبکر طهرانی، تاریخ دیار بکریه، ج2، ص287.

105 . مستوفی بافقی، جامع مفیدی، چاپ ایرج افشار، تهران 1340، ج3، ص166.

106. Paydaş, ibid, p. 201.

 

107. ابوبکر طهرانی، تاریخ دیاربکریه، ج1، ص90.

108. Ismail Aka, Mirza Sahruh Ve Zamani, p. 77.

109. ابوبکر طهرانی، همان ، ج11، ص119.

110. Kazim Paydaş, “Moğol ve türk-Islām Devletlerinde Suyurgal Uygulamasi”, p. 203.

111. ابوبکر طهرانی، همان ، ج2، ص529.

112. قزوینی، لب‌التواریخ، ص251.

113.  Busse, ibid, pp. 151-153.

114.  Minorsky, ibid, pp. 927ff.

115. مدرسی طباطبائی، همان کتاب، صص113-116.

 116.  Paydaş, ibid, p. 204.

117 . گلشنی، مناقب ابراهیم گلشنی، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا، 1982، ص77.

118. Minorsky, ibid, pp. 943; Paydaş, ibid, p. 201.

 119 . درباره‌ اصلاحات قاضی عیسی ساوجی نگاه شود به:

Minorsky, “ The AQ-Qoyunlu and Land Reforms”, pp. 229-237.

فیاض انوش، «اصلاحات قاضی صفی‌الدین عیسی ساوجی در دوران سلطان‌یعقوب آق‌قویونلو (896-883)»، صص87-110.

120. گلشنی، همان کتاب، صص 239-240.

 121 . گلشنی، همان کتاب، صص 111-112.

122. میبدی، منشآت میبدی، چاپ نصراله فروهر، تهران 1376، ص174.

123. فضل‌الله‌بن­روزبهان­خنجی، تاریخ عالم آرای امینی، چاپ محمداکبر عشیق، تهران 1382، ص348.

124 . فضل‌الله‌بن روزبهان خنجی، تاریخ عالم‌آرای امینی، صص336-343.

125. فضل‌الله‌بن روزبهان، همان کتاب، ص341.

 126. همان کتاب، صص341-343.

Paydaş, ibid, p. 206.

127 .  فضل‌الله‌بن روزبهان، همان کتاب، صص 342به‌بعد.

128. قزوینی، همان کتاب، ص253؛ روملو، همان کتاب، ج2، ص879.

 129. غفاری، تاریخ جهان‌آرا، تهران 1343، ص255؛ قزوینی، همان کتاب، ص 254.

 130. قزوینی، همان کتاب، ص256؛ روملو، همان کتاب، ج2، صص919-920.

131. مدرسی طباطبائی، همان کتاب، صص110-111.

132. قزوینی، همان کتاب، ص257؛ روملو، همان کتاب، ج2، صص916-917.

         درباره‌ احمدبیگ آق‌قویونلو نگاه شود به: رضازاده لنگرودی، «سیاست اقتصادی احمد آق‌قویونلو»، تحقیقات اسلامی، صص 102-120.

Petrushevsky, “Vnutrennyaya Politika Ahmeda Akkoyunlu”, Baku 1949, pp. 245ff; Minorsky, “The AQ-Qoyunlu and Land Reforms”, pp. 237-241; Kazim Paydaş, “AK-Koyunlu Ahmed Bey Ve Onun Osmanli idarî Sistemini…”, pp. 205-212.

133. فسائی، فارسنامه ناصری، چاپ منصور رستگار، تهران 1382، ج1، ص358.

134. Minorsky, “The AQ- Qoyunlu and Land reforms”, p. 240.

 135. میرخواند، همان کتاب، ج4، ص565؛ اسکندربیک منشی، همان کتاب، صص 145، 153؛ ج2، ص882.

136. Lambton, Landlord and Peasant in Persia, p. 292.

نیز نعمانی، همان کتاب، ص233.

137. Efendiyev, ibid, p. 173.

138. Martin, ibid, p. 189.

139. عالم‌آرای شاه‌اسماعیل، چاپ اصغر منتظر صاحب، تهران 1349، ص85.

140. قزوینی، لب‌التواریخ، ص289.

 141. خورشاه‌بن قباد، تاریخ ایلچی نظام شاه دکنی، ص100.

142. Petrushevski, ibid, p. 235.

143. شاه‌حسین‌بن غیاث‌الدین، احیاء‌الملوک، ص138.

144. همان کتاب، صص 498-499.

145. باستانی پاریزی، سیاست و اقتصاد عصر صفوی، تهران 1348، ص91، حاشیه‌ی 46.

146. Gottfried Herrmann, “Ein Erlass Tahmāsps I. Von 934/1528”, in Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft, vol. 139 (1989), p. 105.

 147 . شوشتری، تذکره‌ شوشتری، چاپ محمدمهدی شرف‌الدین، اهواز 1384، ص50.

148. حسن‌آبادی، «نگاهی به اسناد سیورغال در دوره‌ صفویه»، صص65-67؛ نیز:

Lambton, ibid, pp. 45-46, 48-51.

 149. «دو فرمان از عصر صفوی»، س 11، ش4، صص 324-325.

 150. اسکندربیک منشی، همان کتاب، ج1، ص149.

 151. سپنتا، تاریخچه اوقاف اصفهان، اصفهان، 1346، صص220، 223.

152. عبدالفتاح فومنی، تاریخ گیلان، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1349ش، ص183.

153.  Minorsky, “A Soyurghal of Qāsim b. Jahāngir Aq-qoyunlu 930/1498”, pp. 958-959.

154. Lambton, Continuty and Change in Medieval Persia, 1988, p. 129.

 155. Fekete, Einführung in die Persische Paläographie: 101 Persische Dokumente, p. 380.

156. Martin, ibid, p. 180.

157. Martin, ibid, p. 193; Heribert Horst, “Ein immunitäts diplom schah Muhammad Hudābandäs vom Jahr 989/1581”, in Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft, vol. 105 (1955), pp. 290-292.

158. Horst, ibid, pp. 196-197.

159. Horst, ibid, pp. 201-202.

160. Lambton, “Soyurghal”, in Encyclopaedia of Islam, p. 733.

161. اسکندر بیک منشی، همان کتاب، ج1، صص 577-578.

 162. اسکندر بیک منشی، همان کتاب، ج2، ص725.

163. «فرمانی از شاه عباس»، سال9، شماره 3، ص348؛ باستانی پاریزی، همان کتاب، ص72.

164. منشی قمی، خلاصة‌التواریخ، چاپ احسان اشرافی، تهران 1383، ج1، ص470.

165. تذکرة‌الملوک، تهران، 1368، ص53.

166. حسن‌آبادی، همان مقاله، ج1، ص470.

167. مدرس رضوی، سالشمار وقایع مشهد در قرنهای پنجم تا سیزدهم، چاپ ایرج افشار، مشهد 1378، ص242.

 168. واله اصفهانی، ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس، چاپ محمدرضا نصیری، تهران 1380، ص396.

169. اسکندر بیک منشی، همان کتاب، ج1، ص584.

170. تذکرة‌الملوک، صص6، 15؛ قائم‌مقامی، مقدمه‌یی بر شناخت اسناد تاریخی، تهران 1350، ص290.

171. میرزارفیعا، دستورالملوک، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران 1357، صص75-76.

172. Lambton, “Soyurghal”, in Encyclopaedia of Islam, p. 733 .

173. Lambton, Landlord and Peasant in Persia, p. 129.

174. عضدی، تاریخ عضدی، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1376، صص 19-20.

 

کتابنامه

اسفزاری، معین‌الدین محمد زمچی، روضات‌الجنات اوصاف مدینه هرات، فی چاپ محمدکاظم امام، تهران 1338ش.

اسکندربیک منشی، تاریخ عالم‌آرای عباسی، چاپ ایرج افشار، تهران 1350ش.

باستانی پاریزی، محمدابراهیم، سیاست و اقتصاد عصر صفوی، تهران 1348ش.

بابیوردی، حسین، تاریخ ارسباران، تهران 1341ش.

بدلیسی، شرف‌خان‌بن شمس‌الدین، شرف‌نامه، چاپ ولیامینوف زرنوف، سنت‌پترزبورگ 1962.

بغدادی، عبدالله‌بن‌فتح‌الله، تاریخ الدول الاسلامیه فی الشرق، چاپ طارق نافع حمدانی، بیروت 2010.

بوداق منشی قزوینی، جواهر الاخبار: بخش تاریخ ایران از قراقویونلوها تا سال 984، مقدمه، تصحیح و تعلیقات محسن بهرام‌نژاد، تهران 1378ش.

پیرزاده زاهدی، حسین‌بن ابدال، سلسلة‌النسب صفوی، چاپ ادوارد براون، برلین 1343.

تذکرة‌الملوک، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران: انتشارات امیرکبیر 1368ش.

حافظ ابرو، عبدالله‌بن لطف‌الله، ذیل جوامع‌التواریخ رشیدی، چاپ خانبابا بیانی، تهران 1317ش.

حسن‌آبادی، ابوالفضل، «نگاهی به اسناد سیورغال در دوره صفویه: بررسی اسناد سیورغال موجود در مرکز آستان قدس رضوی»، فصلنامه گنجینه‌ اسناد، شماره 67 (پاییز 1386).

خواندمیر غیاث‌الدین‌بن­همام‌الدین، تاریخ حبیب‌السیر فی اخبار افراد البشر، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1333ش.

خورشاه‌بن‌قباد، تاریخ ایلچی نظام‌شاه دکنی، در منتخبات فارسی، چاپ شارل شفر، آمستردام 1976.

جوینی، عطاملک‌بن محمد، تاریخ‌ جهانگشای، چاپ محمد قزوینی، لایدن 1911-1937.

دوغلات، میرزا محمدحیدر، تاریخ رشیدی، چاپ عباسقلی غفاری‌فرد، تهران 1383ش.

«دو فرمان صفوی»، چاپ ابراهیم دهگان، راهنمای کتاب، سال 11، شماره 6 (شهریور 1347ش).

دولتشاه سمرقندی، تذکرة‌الشعراء، چاپ ادوارد گرانویل براون، لیدن 1319/1901.

رضازاده لنگرودی، رضا، «سیاست اقتصادی احمدآق‌فویونلو»، مجله‌ تحقیقات اسلامی، سال 10، شماره 1و2 (1374ش).

رشیدالدین فضل‌الله همدانی، جامع‌التواریخ، چاپ محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران 1373ش.

-----، سوانح‌الافکار رشیدی، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران 1358ش.

رفیعی، امیرتیمور، «سیورغال در عهد ایلخانی و تیموری»، تاریخ، سال 4، شماره12 (بهار 1388ش).

روملو، حسن‌بیک، احسن‌التواریخ، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران 1384ش.

سپنتا، عبدالحسین، تاریخچه‌ اوقاف اصفهان، اصفهان 1346ش.

شاه‌حسین‌بن­غیاث‌الدین­محمد، احیاءالملوک: تاریخ سیستان از ادوار باستانی تا سال 1027 هجری قمری، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1383ش.

شرف‌الدین علی یزدی، ظفرنامه، چاپ سعید میرمحمدصادق و عبدالحسین نوایی، تهران 1387ش.

شریک‌امین، شمیس، فرهنگ اصطلاحات دیوانی دوران مغول، تهران 1357ش.

شمس‌منشی، محمدبن هندوشاه، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، چاپ عبدالکریم علی‌زاده، مسکو 1976.

شوشتری، نورالدین عبدالله جزایری، تذکره شوشتر، با حواشی محمدمهدی شرف‌الدین، اهواز 1384ش.

طهرانی، ابوبکر، کتاب دیار بکریه، چاپ فاروق سومرو نجاتی لوغال، آنکارا 1962-1964.

عالم‌آرای شاه‌اسماعیل، چاپ اصغر منتظرصاحب، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب 1349ش.

عبدالرزاق سمرقندی، کمال‌الدین، مطلع سعدین و مجمع بحرین، چاپ عبدالحسین نوایی، تهرانی 1373-1383ش.

عضدی، احمدمیرزا، تاریخ عضدی، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران 1376.

غفاری، احمدبن محمد، تاریخ جهان‌آرا، تهران 1343ش.

«فرمانی از شاه‌عباس»، چاپ کرامت رعنا حسینی، راهنمای کتاب، سال9، شماره3 (شهریور 1345ش).

فسائی، حسن‌بن حسن، فارسنامه ناصری، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران 1382ش.

فصیح خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محسن ناجی نصرآبادی، تهران 1386ش.

فضل‌الله روزبهان خنجی اصفهانی، تاریخ عالم‌آرای امینی، چاپ محمداکبر عشیق، تهران 1382ش.

فومنی، عبدالفتاح، تاریخ گیلان در وقایع سالهای 923-1038 هجری قمری، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1349ش.

فیاض انوش، ابوالحسن، «اصلاحات قاضی صفی‌الدین عیسی ساوجی در دوران سلطان‌یعقوب آق‌قویونلو (883-896)»، تاریخ ایران و اسلام، سال اول، شماره اول، بهار و تابستان (1386ش).

قائم‌مقامی، جهانگیر، مقدمه‌ایی بر شناخت اسناد تاریخی، تهران 1350ش.

قزوینی، یحیی‌بن عبداللطیف، لب‌التواریخ، چاپ میرهاشم محدث، تهران 1386ش.

گلشنی، محی‌‌محمدبن فتح‌الله، مناقب ابراهیم گلشنی، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا 1982.

مدرس رضوی، محمدتقی، سالشمار وقایع مشهد در قرنهای پنجم تا سیزدهم، چاپ ایرج افشار، مشهد 1378ش.

مدرسی طباطبائی، حسین، فرمانهای ترکمانان قراقوینلو و آق‌قوینلو، قم 1352ش.

مستوفی بافقی، محمدبن مفید، جامع مفیدی، چاپ ایرج افشار، تهران 1340ش.

معین‌الدین نطنزی، منتخب‌التواریخ معینی، چاپ ژان اوبن، تهران 1336ش.

منشی قمی، احمدبن شرف‌الدین، خلاصة‌التواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1383ش.

میبدی، حسین‌بن معین‌الدین، منشآت میبدی، چاپ نصرالله فروهر، تهران 1376ش.

میرخواند، محمدبن خاوندشاه، تاریخ روضة‌الصفا، تهران 1338-1339.

میرزارفیعا، دستورالملوک، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران 1357ش.

نعمانی، فرهاد، تکامل فئودالیسم در ایران، تهران 1358ش.

 نظام‌الدین شامی، تاریخ فتوحات امیرتیمور گورکان معروف به ظفرنامه، چاپ فلکس تاور، پراگ، 1937-1956.

واله اصفهانی، محمدیوسف، ایران در زمان شاه‌صفی و شاه‌عباس دوم، چاپ محمدرضا نصیری، تهران 1380ش.

Aka, Ismail, Mirza Sahruh ve Zamani, Ankara 1994.

----- Timur ve Devleti, Ankara 1991.

Aubin, Jean, “Un Soyurghal Qara-qoyunlu Concernant le bulūk de Bawānāt- Harat- Marwast”, in Documents from Islamic Chanceries, ed. Samuel Mikolos Stern, Oxford 1963.

Busse, Heribert, Untersuchungen zum islamischen Kanzleiwesen:An Hand Turkmenischer und Safewidscher urkunden, Kairo 1959.

 Chardin, Jean, Voyages du chevalier chardin en perse, ed. L. Langlès, Paris 1811.

Deny, J., “Un Soyurgal du Timouride Šāruh: en Écriture Ouigoure”, in Journal Asiatiqe, vol. 245, Paris 1957.

Doerfer, Gerhard, Türkischen und Mongolische Element im Neupersischer, Wiesbaden 1963.

Efendiyev, O. A., “Instituta Suyurghal tsentralliskaya politika praveteley Akkoyulu i pervih Sefevidov”, in formi Feodalnay Zemelnoy Sobstvennosti I Vladeniya na Blijnem I srednem Vostoke, Moskva 1979.

Fekete Lajos, Einführung in die Persische Paläographie: 101 Persische Dokumente, eds. Lajos Fekete and B. Hazai, Budapest: Akadémiai Kiadó, 1975.

Ferzeliyev, Şahin, Azarbayçan XV-XVI. Eserlerde, Baku 1983.

Floor, Willem, A Fiscal History of Iran in the Safavid and Qajar Periods 1500-1925, New York 1998.

Manz, Beatrice Forbes, “Administration and the Delegation of authority in Temür’s Dominions”, in Central Asiatic Journal XX (1976).

Fragner, Bert, “Social and internal Economic Affairs”, in Cambridge History of Iran, vol. 6, ed. L. Iackhart and Peter Jacson, Cambridge 1986.

Gabain, Annemarie Von, Alttürkische Gramatik mit bibliographic lesestüeken und Wörterverzeichnis auch neutürkisch, Leipzig 1950.

Gottfried Herrmann, “Ein Erlass Tahmāsps I. Von 934/1528”, in Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft, vol. 139 (1989).

Horst, Heribert, “Ein immunitäts diplom schah Muhammad Hudābandäs vom Jahr 989/1581”, in Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft, vol. 105, no. 2, (1955).

Inalcik, Halil, “Autonomus Enclaves in Islamis states: Temliks, Soyurghals, yurdluk-ocakliks, Mâlikāne-Mukāta’as, and Awqāf”, in History and Historiograghy of post-Mongol central Asia and The Middle East, Studies in Honor of John Woods. ed. Judih Pfeifer and sholeh A. Quinn, Wiesbaden 2006.

Lambton, Ann k. S., Continuty and Change in Medieval Persia, Columbia 1988.

-----      Landlord and Peasant in Persia, London 1953.

-----    “Soyūrghāl”, in Encyclopaedia of Islam, vol. IX, Leiden Brill, 1997.

- -----     “Egtā’ ”, in Encyclopaedia Iranica, ed. Ehsan Yarshater, vol. VIII, Costa Mesa, California 1998.

----- Two Safavid Soyürghals”, in Bulletin of The School of Oriental and African Studies, vol. XIV, part I, London 1952.

Martin, B. G., “Seven Safawid Documents from Azarbayjān”, in Documents from Islamic chanceries, ed. S. M. Stern, Oxford 1965.

Minorsky, Vladimir, “A Soyurghal of Qāsim b. Jahāngir Aq-qoyunlu 930/1498”, in Bulletin of the School of Oriental African Studies, vol. 9, London 1937-1939.

----- “The AQ- Qoyunlu and Land reforms”, in Iranica twenty Articles, Tehran 1964.

Ölmez, Mehmet, “Soyurgal”, in Türkiye Diyanet Vakfi Islam ansiklopedisi, vol. 37, Istanbul 2009.

Ortayli, Ilber. “Osmanli Toprak Düzeninin Kaynaklari”, in Toplum ve Bilim, Istanbul 4 (1978).

Paydaş, Kazim, “AK-Koyunlu Ahmed Bey ve Onun Osmanli idarî Sistemini Ak- Koyunlu Devleti’nde Uygulama Çabasi”, Ankara Üniversitesi Dil ve Tarih Coğrafya Fakültesi, Tarih Araştirmalari Dergis, vol. 36, Ankara 2004.

-----“Mōgol v Türk-Islâm Devletrinde Suyurghal Uygulamasi”, in bilig, no. 39 (2009).

Petrushevski, I. P., “K istorii instituta Soyorghala”, in Sovetskoe Vostokovedenie, vol. VI, 1949 (A).

------ Ocherki po istorii feodal’nik otnoshenij V Azerbaidzhanei I Armenii VXVI- nachale XIX v. v., Leningrad 1949 (B).

-----“Vnutrennyaya Politika Ahmeda Akkoyunlu”, in Sbornik statei Po istorii Azerbaidzhane, vol. I, Baku 1949.

Roemer, Hans Robert, “Timür in Iran”, in The Cambridge History of Iran, vol. 6, ed. Peter Jackson and Laurence Lockhart, Cambridge 1986.

-----Persien auf dem Weg die Neuzeit Iranische Geschichte Von 1350-1750, Beirut 1989.

Rohrborn, Klaus-Michael, Provinzen und Zentralgewalt Persien im 16. Und 17. Jahrhunderl, Berlin 1966.

-----“Staatkanzlei und Absolutismus im Safawidischen Persien”, in Zeitschrift der Deutschen Morgenlädischen Gesellschaft, vol. 127, Berlin 1977.

Spuler, Bertold, Die Mongolen in Iran, Leiden 1985.

Subtenly. M. E., “Socioeconomic bases of cultural Patronage under the later Timurids”, in International Journal of Middle Easter Studies, vol. 20, 1988.

Vladimirtsov, B.,  Le régime social Mongols: Le Féodalisme nomade, trans, Michel Carsow, Paris 1948.

Woods, John E., The Aqqoyunlu Clan, Confederation, Empire: A study in 15th/9th Century Turko- Iranian Politics, Minneapolis and Chicago 1976.

مزدک نامه 7 | موضوع : تاریخ

نوشته قبلی : به یاد مزدک عزیز | نوشته بعدی : تاریخ و فلسفه در اندیشه سید جمال الدین اسدآبادی

مشاهده : 4009 بار | print نسخه چاپی | لینک نوشته | بازگشت

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان