مقدمه:
شاه عباس اول در سال 1308ق درگذشت و مملكتي ازخود به جا گذاشت كه پايه هاي اقتصادي مستحكمي داشت. مديريت اين پادشاه در بخش تجاري و اقتصاد، نوعي شاهكار محسوب مي شد و هيچ پادشاه صفوي به پاي او نرسيد. به نظر مي رسد رفاه حاكم بر طبقات اجتماعي اين زمان، كمتر در تاريخ ايران نظير داشته است. توليد « مازاد كالايي» و صادرات آن، باعث ورود ثروت قابل ملاحظه اي به درون كشور شد. انباشت سرمايه به طور بي سابقه اي در دستگاه سلطنت انجام مي شد و چون شاه عباس شخصاً مردي تاجر و حسابگر اقتصادي بود، توليد و صدور كالاهاي مهم مانند ابريشم را در انحصار خود داشت. البته نقدهايي نيز موجود است حاكي آنكه آغاز پوسيدگي و زوال آن پايه هاي باشكوه و عظيم از همان دوران شاه عباس اول بوده است.
در اين مقاله تلاش شده است تا وضعيت اقتصادي ايران پس از دوران شاه عباس اول يعني در زمان سلطنت شاه صفي (1308 ق تا 1052 ق) بررسي گردد.
با اين كه پس از مرگ شاه عباس اول، هيچ يك از ديگر پادشاهان صفوي پس از وي، از نظر مديريت و داشتن شم اقتصادي به پاي او نرسيدند، اما با اين حال مملكت صفوي داراي چنان پايههاي اقتصادي قوي بود كه شكوه و جلال خود را تا حمله افاغنه حفظ كرد. اكنون پذيرفته شده است كه آن پايههاي باشكوه و عظيم از درون دچار پوسيدگي و زوال بوده و تاريخ آغاز آن هم از دوران شاه عباس اول بوده است. به علاوه در دوران شاه صفي سياست خارجي ايران هم متزلزل شده بود. عوامل انحطاط در بخشهاي قبلي مورد اشاره قرار گرفت. از اين پس نيز خواهيم ديد كه عوامل گفته شده، دولت وحكومت صفوي را چنان تضعيف خواهند كرد كه در مقابل مشتي افغان به راحتي از پا درميآيد. حال بايد ديد وضعيت طبقات اجتماعي ايران عهد صفوي پس از دوران شاه عباس اول چگونه بود.
دربار عظيم و بودجه هنگفتي كه از شاه عباس اول باقي ماند، براي نوه او شاه صفي شگفتآور بود. اخبار حاكي از آن است كه اين پادشاه صفوي، مخارج سنگيني را شامل بذل و بخششهاي فراوان نقدي و جنسي و اطعام طبقاتي چون علما و مجتهدين شرع و اطرافيان آنان و قورچيان و غلامان و عمله بيوتات براي خزانههاي «خاصه» و «عامه» موجب شد.1 آدام الئاريوس (Adam Olearius) آلماني در تعاريف خود از دربار شاه صفي، از مخارج و ريخت و پاش بسيار زياد آن و فساد اخلاقي شاه و درباريان سخن ميگويد و ميافزايد:
… با اين كه شاه مردي خشن و سفاك بود لكن هنگام شادي و خوشحالي، به خصوص وقت نوشيدن شراب، بسيار دست و دلباز ميشد و آن قدر به اطرافيان خود هديه و پول ميبخشيد كه بعداً احساس پشيماني ميكرد.2
با اين كه دربار صفوي پس از مرگ شاه عباس دچار بينظميهايي شده و برخي درباريان دست درازي هايي به حسابهاي ديگر، حتي در مخارج هيأتهاي خارجي ميكردند3 و اموال افرادي چون امام قلي خان (كه به دستور شاه صفي كشته شد) مصادره ميشد،4 با اين حال چرخ امور عمراني كه در زمان شاه عباس اول با وسعتي زياد اجرا ميشد، همچنان ميچرخيد5و مخارج تعميرات اماكن متبركه در حجمي بسيار زياد هزينه ميگرديد.6 انعاماتي كه شاه صفي در سال اول سلطنت خود به بزرگان و رجال داخلي و خارجي پرداخت كرد سر به پانصد هزار تومان زد.7 وزير معروف شاه صفي، ميرزاتقي معروف به «ساروتقي»، با آن كه مردي حسابگر بود نيز مخارج كلي و به تشخيص خود براي خزانه كشور ميتراشيد، بدين علت دشمنان زيادي در ميان امرا و اعيان پيدا كرد؛ او مبالغ كلي ميان درويشان و فقرا و مستحقان و ساكنين در عتبات عاليات و زائران روضات مقدسات تقسيم مينمود و خود باني برخي مدارس بود. مبلغ پيشكشي سالانه او هم به شاه قابل توجه بود، يعني هر سال پنج هزار تومان كه يك جا تقديم مينمود.8 حتي بعضي مقاماتي چون «ناظر بيوتات» شاه صفي، محمدعلي بيگ اصفهاني نام، ناگهان ساخت همزمان بناهاي عام المنفعه مانند چهارده فقره كاروانسرا، هر يك حدود هزار تومان، را تقبل ميكردند.9 اين نوع موارد نتيجه همان ثروتهاي بيكراني است كه در دوران شاه عباس اول در دربار انباشته گرديد و از آن طريق به حساب مقامات وارد گرديده درباريان بسيار ثروتمندي پديد آمدند.
عوايد سالانه شاه و دربار صفوي در زمان شاه صفي به علت وجود پايههاي محكم اقتصادي كشور، همچنان ارقام بزرگي را تشكيل ميداد. منابع عمده آن، مالياتهاي سنگين ولايات و ايالات، وجوهات گمركي، حق الامتيازها (از فروش هر عدل ابريشم، هر راس اسب، استر، الاغ، گاو و گوسفند مبلغي به شاه تعلق ميگرفت، همچنين كاروانسراها، حمامها و فاحشه خانهها و بازرگانان ميبايستي مبلغي به عنوان تمغا به شاه ميپرداختند) و هدايا و غيره را شامل ميگرديد،10 همچنين ميتوان مصادره اموال بزرگان و رجال را هم به آنها ضميمه كرد.11
برخي مورخين درباري زمان شاه صفي، اقدامات او را ستودهاند و عملكرد شاه را همان دورانديشي و توجه به حوايج خلايق و تظلم عزه و مساكين دانستهاند12 كه به نظر ميرسد راه افراط و تملق پيش گرفته، چارهاي از اظهار دين مطالب نداشتهاند.
به هر حال به نظر ميرسد كه در دربار شاه صفي هنوز تربيت يافتگان زمان شاه عباس وجود داشته و عادت به حسابرسي از ميان نرفته بود. همين مقامات گهگاه شاه صفي را وادار به رسيدگي به حسابهاي ديوان استيفا و دفترخانه همايون ميكرده تا خيانتها و غفلتهاي عمله بيوتات مشخص شود. در جريان بازرسيها، مقاماتي عزل و مقاماتي ديگر اعتبار بيشتر مييافتند.13 همچنين از زمان شاه عباس مقامات مهم زيادي در دربار در دست گرجيها بود و بعداً نيز اين موقعيت براي طبقه مذكور حفظ شد. با از ميان رفتن عده معتنابهي از شاهزادگان صفوي به دست شاه صفي، گرجيان فضاي مطلوبتر و آزادتري را براي خود حس كردند، به طوري كه مقام داروغگي اصفهان هم بدانها تعلق گرفت و به عقيده مينورسكي اين دوگانگي در حكومت از جمله علل انقراض حكومت صفوي به شمار ميرفت.14
در دوران شاه صفي، نيز همچنان مانند ادوار قبل، در چندين نوبت، مملكت ايران، گرفتار وقايعي چون بيماريهاي واگيردار و سيلهاي عظيم و حملات عثمانيها به غرب ايران شده خسارات عديده وارد آمد،15 با اين حال به نظر ميرسد وضعيت اقتصادي عموم طبقات اجتماعي ايران قوي است و اين مشكلات خللي آن چنان در موقعيت مزبور وارد نكرده است.
شاه صفي نيز همچون شاهان قبلي سلسله صفويه، سعي در محرومكردن اهل تسنن مملكت از معافيتهاي و امتيازات مالي نموده است16كه ادامه همان سياست تشويق مردم به گرايش به تشييع اثنيعشريه بود، اما همانند جد خود شاه عباس نسبت به عيسويان، به ويژه ارامنه و گرجيان محبت و وسعت نظر داشت17، در عوض مبلغان مسيحي كه در ايام سلطنت وي در ايران به سر ميبردند، او را از آنچه سزاوار بوده برتر نماياندهاند، با اين حال مقدار ماليات پرداختي ارامنه جلفا نسبت به زمان شاه عباس افزايش يافت و از 180 تومان به 260 تومان بالغ گرديد.18
به نظر ميرسد قورچيان و غلامان، تفنگچيان و يوزباشيان (لشكريان) در عهد شاه صفي دستمزد كافي داشتهاند و انعام متعددي دريافت ميداشتهاند19كه باز هم يادگار دوران شاه عباس بوده است.
سياست ارضي شاهعباس اول، يعني تقويت املاك شاهي (خاصه) در مقابل املاك متعلق به بزرگ مالكان (ممالك) در زمان شاه صفي نه تنها متوقف نشد بلكه ادامه هم يافت و اين موضوع را نيز از علل تسريع زوال حكومت صفويان بايد بدانيم. ايجاد املاك خاصه در زمان شاه عباس بيشتر بدان سبب بود تا پرداخت هزينه نگهداري سپاه غلامان (قوللر) تسهيل گردد. پيشنهاد ساروتقي وزير اعظم شاه صفي اين بود كه اين سياست با شدت بيشتري ادامه يابد و يافت و عايدات شاه يكباره به مبلغ 150 هزار تومان افزايش پيدا كرد. مباشران اين املاك خاصه براي كسب درآمد بيشتر و ارسال آن به دربار شاه از هر چيزي ماليات ميستدند،20 الئاريوس از يكي از ماموران مالياتي اطراف اردبيل شنيده است كه گلهداران و دامداران براي چريدن يا فروختن هر راس گوسفند خود ميبايستي يك سكه «قاز» پرداخت ميكردند.21 به اين نوع ماليات «چوپان بيگي» ميگفتند و جمع تنها اين نوع ماليات در سطح كشور مبلغي عظيم ميشد و «مباشران خاصه» آن را به پايتخت ارسال ميكردند.
با اين حال تيولداران بزرگ عهد شاه صفي مانند بكتاش خان والي بغداد و همدان و كرمانشاهان همچنان مستغني و داراي دربار باشكوه و مخارجي شاهانه بودند. مداخل والي مذكور از بغداد به هشتاد هزار تومان ميرسيد.22
چنين به نظر ميرسد كه در موقعيت اقتصادي طبقات مختلف شهري در دوران 14 سال سلطنت شاه صفي، نسبت به دوران شاه عباس اول چندان تغييري حاصل نشده باشد، شهرهاي بزرگ، همچنان آباد و زيبا و بازارهاي آنان غني بودند و اصناف پيشهوران مشغول توليد و تجار داخلي و خارجي سرگرم داد و ستد بودند.23 شاه صفي با اطمينان از وضعيت مساعد اصناف شهري و شايد به اميد ترقي بيشتر آنها معافيتهاي مالياتي زيادي براي آنان وضع نمود.24
اقدام مهم و بزرگ شاه صفي درباره شاخص تجارت خارجي ايران يعني «ابريشم»، اين بود كه انحصار توليد، خريد و صدور آن را كه فقط مختص شاه بود آزاد كرد و افراد و كمپانيهاي اروپايي در خريد آن آزاد شدند (1039 ق/1630 م). علت آن امر را يك مورخ درباري چنين مينويسد:
ابريشم گيلانات را كه به جهت صلاح ملك كه مبادا تجار به جانب روم برند و به جهت دخل تمغا منافع عظيم عايد عساكر ايشان شود قوروق نموده بودند، فرمودند كه قوروق مذكور برطرف باشد و به هر كس باشد بفروشند.25
برخي از مورخين و محققين معتقدند كه ارامنه جلفا و تجار گيلان و شروان، رشوههاي كلاني به اشراف و وزراء داده و آنها شاه را متقاعد به دست كشيدن از اين انحصار كردهاند.26 اين گفته اگر صحت داشته باشد بايد نتيجه گرفت كه يكي از تاثيرات عصر شاه عباس، بالا رفتن درجه تمول و ثروت طبقه بازرگانان داخلي و به خصوص بازرگانان ارمني بوده است، به حدي كه قادر به چنين كاري بودهاند. اما نتيجه اين كار مطلوب نبود، چه، در مراحل اوليه، سود اين كار اكثراً به جيب بازرگانان ارمني ميرفت و آنان نيز مقدار زيادي از اين كالا را بدون حساب به كمپاني هند شرقي هلند كه از ديگر اروپاييان در زمان شاه صفي فعالتر بودند ميفروختند. نتيجه شكستن انحصار مذكور در چند سال بعد اين بود كه توليد ابريشم فزوني يافت و به تبع آن صادرات آن محصول به اروپا نيز افزايش يافت. در نتيجه، بازارهاي آن قاره از ابريشم ايران اشباع شده و قيمت آن به طور روزبهروز، نه تنها در زمان شاه صفي، بلكه تا پنجاه سال بعد سير نزولي داشت.27 اما ارامنه در اثر اين رابطه نزديك با هلنديها و بعدها انگليسيها، تبديل به دوست نزديك آنان شده بودند. بازرگانان ارمني از دوران شاه عباس، پس از فروش ابريشم به اروپاييها، چه در داخل ايران و چه در اروپا و عثماني، نقره دريافت ميكردند و همين عمل تجاري ايشان به نفع مملكت بود با اين كه در همان زمان هم مقداري كم از آن را به خارج از كشور و به خصوص هندوستان ارسال ميداشتند و شاه عباس با مسامحه با اين مسأله برخورد ميكرد، اما از زمان شاه صفي به بعد اين عمل آنان با كمك هلنديها تشديد شد.
به هر حال در زمان شاه صفي به علت آزادي تجارت در ايران، تجارتخانهها و بازرگانان زيادي از اتباع ممالك اروپايي و آسيايي در مملكت صفوي و به ويژه در اصفهان فعاليت مينمودند. هنديهاي گجراتي يا به اصطلاح آن روز (بانيان) كه عده آنها را فقط در اصفهان دوازده هزار نفر ذكر كردهاند نيز در اين امر شاغل و كوشا بودند. تعداد زيادي از آنها در بازارها پيلهوري و خرازي فروشي ميكردند و اجناس ابريشمي و كتاني توليد ميكردند و به قول الئاريوس، اجناس مزبور از نوع ايراني آن بهتر بوده است.28 تاورنيه معتقد است كه بانيان در رباخواري بدتر از يهوديان هستند. آنها پول را با ربح 9 يا 10 از بزرگان گرفته و با ربح 24 تا 30 به ديگران قرض ميدادند كه باعث بدبختي بسياري از مردم شدند.29
معلوم است كه به هر ترتيب چرخ فعاليت پيشهوران متوسط شهري و بازرگانان متوسط و بزرگ ايراني، در زمان شاه صفي در حال چرخش بود و آثار ركود و انحطاط به خوبي ديده نميشد، حتي اصنافي چون فواحش نيز در شهرها زير نظر حكام كار كرده ماليات خود را منظم پرداخت ميكردند.30
در ميان طبقات بينواي شهري دوره شاه صفي هنوز بقاياي نقطويه وجود داشت، آنها در سال 1041 هـ.ق. درويش رضا نامي را به رهبري خود انتخاب كرده در قزوين، جنب و جوشي به راه انداخته و سركوب شده و درويش رضا نيز كشته شد. با اين حركت معلوم شد كه نقطويه از توانايي چنداني برخوردار نيستند.31
فرجام سخن:
عوامل ضعف وفتوراقتصاد شکوفای ایران در همان عهدشاه عباس اول ایجاد شدو البته تزلزل سیاست خارجی دولت صفوی در دوران سلطنت شاه صفی هم باعث شدت یافتن آن گردید. مخارج پادشاهان بعد ازشاه عباس اول نیز به علت انبساط و حجیم شدن دربار و دولت سرسام آور گشت، اما به ظاهر هنوز نشانه -های سقوط آن دولت نه تنها مشاهده نمی شد بلکه کسی(چه ایرانی و چه خارجی)، تصور آن را هم نمیکرد که هشتاد وسه سال بعد به دست عده ای افاغنه سقوط نماید.
به هر حال درست است که به علت انباشت سرمایه عصر شاه عباس، پادشاهان بعدی در اوج رفاه و تنعم زندگی میکردند و برخی طبقات اجتماعی هم از لحاظ ثروت و تمکن به حد بی سابقهای رسیده بودندو تمام مظاهر زوال اقتصادی صریحا به چشم نمیخورد اما در حال تشدید بودو درآمد دولت رو به کاهش داشت، این موضوع از زمان شاه سلیمان به بعد به خوبی به چشم میخورد.
پینوشتها
[1]ـ محمدمعصوم بن خواجگي اصفهاني. خلاصه السير. زير نظر ايرج افشار. تهران: علمي، 1368، صص 41 و 42 و 47
2ـ آدام الئاريوس. سفرنامه. ترجمه احمد بهپور. تهران: ابتكار، 1363، ص 218
3ـ ویلم فلور. اولین سفرای ایران و هلند .تهران: طهوری، 1356، ص78
4ـ عبدالحسين حسيني خاتون آبادي. وقایع السنین والاعوام. تهران: اسلامیه،1352 ص510
5ـ محمدمعصوم اصفهاني . پیشین،ص39
6ـ محمدطاهر وحيد قزويني. تاریخ جهان آرای عباسی . تصحیح سعید میر محمد صادق. تهران:پژوهشگاه علوم انسانی،1383،ص243
7- ابوالحسن قزويني. فواید الصفویه. بتصحیح مریم میراحمدی. تهران:موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی،1367،صص48و57
8ـ محمدطاهر وحيد قزويني، پيشين، ص 312
9ـ همان، صص 312 و 316
10ـ آدام الئاريوس، پيشين، صص 319 و 320
11ـ محمدطاهر وحيدقزويني، پيشين. ص 246 و ميرمحمدسعيد مشيزي(بردسیری).تذکره صفویه.تصحیح محمد ابراهیم باستانی پاریزی. تهران: علم، 1369، صص 12-14
12ـ محمدمعصوم اصفهاني، پيشين، ص 43
13ـ محمدطاهروحيد قزويني، پيشين، ص 251
14ـ ولادیمیر مينورسكي.سازمان اداری حکومت صفوی(تحقیقات و تعلیقات برتذکره الملوک). ترجمه مسعود رجب نیا. تهران: انجمن کتاب- زوار،1334، صص 27 و 29
15ـ ابوالحسن قزويني، پيشين، ص 56 و محمدطاهر وحيدقزويني، ص 230
16- The Cambridge history of Iran, vol 6. PP647-648
17ـ هاروتون درهاهونيان.تاریخ جلفای اصفهان. مترجمان لئون گ میناسیان- م.غ.موسوی فریدنی. اصفهان:زنده رود- نقش خورشید، ص 58
18ـ هربرت بوسه. پژوهشی درتشکیلات دیوان اسلامی(برمبنایاسناددوران آق قویونلوو قراقویونلووصفوی)ترجمه غلامرضا ورهرام.تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی،1367، ص 218
19ـ محمدمعصوم اصفهاني، پيشين، ص 235 و آدام الئاريوس، پيشين، ص 319
20ـ برخي ايالتهاي بزرگ و ثروتمند مانند فارس را به ناظران يا مباشران خاصه اعزامي از طرف دربار داده بودند (ر.ك. هربرت بوسه، پيشين، ص 166)
21ـ آدام الئاريوس، پيشين، ص 121
22ـ محمدطاهر وحيدقزويني، پيشين، صص 326ـ331
23ـ آدام الئاريوس، پيشين، ص 166
24ـ محمدابراهيم باستاني پاريزي. سیاست و اقتصادعصرصفوی.تهران:صفی علیشاه،1378، ص 248ـ249
25ـ محمدمعصوم اصفهاني، پيشين، ص 39
26ـ ابوالحسن قزويني، پيشين، ص 48 و Ibid, P457
27ـ جان فوران.مقاومت شکننده:تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال 1500تاانقلاب اسلامی.ترجمه احمد تدین.تهران:رسا،1380، صص 99 و 100 112
28ـ آدام الئاريوس، پيشين، ص 185 و 242
29ـ ژان باتیست تاورنيه. سفرنامه. ترجمه حمید ارباب شیرانی.تهران:نیلوفر،1383، ص 188
30ـ آدام الئاريوس، پيشين، ص 291
31ـ عليرضا ذكاوتي قراگوزلو.جنبش نقطویه.قم:نشر ادیان،1383، ص 59