درآمد
بررسی آثار تاریخ نگاری دوره ایران اسلامی میتواند بر اساس رویکردهای مختلفی صورت گیرد. در این مقاله تلاش میشود تاریخ سیستان به عنوان یکی از نخستین آثار تاریخ نگاری ایران دوره اسلامی بازخوانی شود. هدف از این بازخوانی بررسی نگرش و بینش مورخ تاریخ سیستان است. از این بررسی میتوان دریافت متون تاریخ نگاری را نمیتوان تنها به عنوان متون انتقال دهنده اطلاعات وقایع نگارانه دید بلکه این متون با تمام محتوای خود در نسبت با شرایط فرهنگی و باورهای دینی و بسترهای اجتماعیای که مولفان آن ها داشتهاند تولید شده و عملاً برشی از فرهنگ زمان تالیفشان هستند هرچند درباره گذشته صحبت کرده باشند.
مقدمه:
تاریخ نگاری ایران عصر سلجوقی بخشی از میراث فکری و اندیشهای جامعه ایرانی-اسلامی سدههای پنجم و ششم و محصول شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه ایرانی آن دوره است. تاریخ نگاری این دوره در عین حال که بخشی از جریان عظیم و به هم پیوسته تاریخ نگاری ایرانی-اسلامی است، به جهت شرایط خاص حاکم بر آن، برای خود ویژگیهای خاص دارد كه يكي از ويژگيهاي اصلي آن عدم توجه دستگاه حكومت سلجوقي به تاريخ نگاري و به تبع آن ازدياد تاريخ نگاري هاي محلي و گسترش بي سابقه پارسي نويسي در تاريخ نگاري در اين دوره است. تاریخهایی که در این دوره و در حوزه فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی شکل گرفته اند، با استثناهای معدود، همگی به زبان فارسی تألیف شدهاند .تنها تاریخهایی در این دوره، به زبان عربی تألیف شدهاند که مولفان آن ها اعم از ایرانی و غیر ایرانی، بیرون از حوزه فرهنگی ایران، و بیشتر در حوزه فرهنگی عربی-اسلامی به سر می بردهاند. از منظر ساختار زبانی و نوشتاری، تواریخ تألیف یافته در حوزه عراق عجم چون تاریخ الوزراء ابوالرجاء قمی، سلجوقنامه ظهیرالدین نیشابوری و راحة الصدور راوندی به زبان فارسی، و تواریخی چون الکامل ابن اثیر و المنتظم ابن جوزی و عصرة الفترة عماد کاتب و زبدة التواریخ ابوالفوارسحسینی که در حوزههای عراق عرب و جزیره و شام تألیف یافتهاند، به زبان عربی صورت گرفته است. به مانند عراق عجم، تواریخ تألیف یافته در مرکز و شرق ایران از فارس و کرمان و سیستان تا طبرستان و خراسان هم به علت حضور قدرتمند سنتهای تاریخ نویسی ایرانی، به زبان فارسی صورت گرفته است. چون فارسنامه ابن بلخی، تاریخ بیهق ابن فندق، مجملالتواریخ والقصص و تاریخ سیستان مجهول المولف، تاریخ یزد ابن زرکوب، عقد العلیللموقف الاعلی و بدایع الازمان فی وقایع کرمان و المضاف الی بدایع الازمان افضل الدین کرمانی. همچنین به نظر میرسد از حیث بینش و تفکرات حاکم، گرایشها و علایق مذهبی، محلی و قومی- فرهنگی بر تمایلات و علایق سیاسی در تاریخ نگاری این دوره، به علت عدم تعلقش به سیاستهای رسمی حکومت، غلبه دارد. چرا که دو قشر مذهبی و فرهنگی علمای دین و ادبا و دبیران دیوانی به عنوان حاملان سنتهای فکری تاریخ نگاری اسلامی-ایرانی، بیرون از فضای ساختار دربار و دیوان و غالباً بر اساس ذوق و علایق شخصی و اهداف و تعلقات مذهبی و قومی-فرهنگی که نسبت به رخدادهای تاریخی زمان خودشان و ادوار قبل از آن داشتند، به گردآوری اخبار تاریخی در فضای بیرون از ساختار قدرت و ثبت آن اقدام کرده اند. به جهت شرایط مذکور یکی دیگر از مهمترین ویژگی های تاریخ نگاری این دوره که در واقع از محسنات آن است، مبرا بودنش از ادبیات و اندیشههای مبتنی بر ستایش و تملق و چاپلوسی بی مورد در مورد اشخاص و جریان های تأثیر گذار در تحولات تاریخی است. البته این سخن به معنای آن نیست که تاریخ نگاری ایران عصر سلجوقی از حیث افکار و اندیشه های مطرح در آن از هر گونه مواضع و جهت گیری های ارزشی و جانبدارانه به دور باشد. چرا که مورخان این دوره، علی رغم عدم تعلقشان به سیاست های رسمی حکومت، بیشتر تحت تأثیر مواضع و گرایش های دینی و مذهبی و تا حدودی سیاسی و قومی و فرهنگی خاص خودشان، تاریخ می نوشتند. همین مواضع ارزشی هم منجر به آن شده است که آن ها به شکل خواسته و ناخواسته و آگاهانه و ناآگاهانه تاریخ را بیشتر از منظر سه عنصر و مقوله ارزش های مذهبی، سیاسی و قومی و فرهنگی نگریسته و تاریخ نویسی خود را هم در سطوح مختلف تعلق فکری شان به یکی از گرایش های مذکور یا همه آن ها شکل دهند.1
تاريخ سيستان كه خود از موارد بسيار جالب تاريخ نگاري محلي عصر سلجوقي مي باشد به نسبت داراي تمامي خصوصيات برشمرده شده سطور پيش، به عنوان يكي از نمونههاي تاريخ نگاري عصر سلجوقي، ميباشد و البته به عنوان يك تاريخ محلي نيز، بسياري از ويژگيهاي تاريخ نگاريهاي محلي اين دوره را نيز دارا مي باشد. بر اين اساس در اين مقاله سعي ميكنيم تاريخ نگاري در تاريخ سيستان را از سه سطح ساختار شكلي و محتوای موضوعي اثر تاریخی، مولفه های معرفت شناسانه در تاریخ نگاری مورخ و رویکردهای روشی مورخ در بررسی موضوعات تاریخی، مورد نقد و بررسي قرار دهيم.
1- ساختار شكلي و محتوای موضوعي:
کتابی به فارسی، در باره رویدادهای سیستان . عنوان تاريخ سيستان را شادروان بهار به تبع عنوان نخست اين اثر در پاورقي روزنامه ايران در سالهاي 1299 تا 1302 ش اختيار كرده و در خود اثر، عنواني براي آن ذكر نشده است. تاریخ دقیق تألیف این کتاب معلوم نیست. به نوشتة ملک الشعرای بهار، مصحح تاریخ سیستان، این کتاب حدوداً بین سالهای 445 تا 725 تألیف شده است. مؤلف آن نیز شناخته شده نیست. بهار تاریخ سیستان را، به اعتبار شیوه تحریر آن و ذکر کردن مطالب تاریخی تا سال 448 و ایجاد شدن هفده سال وقفه در نقل رویدادهای تاریخی، به دو قسمت تقسیم کرده و مولانا شمسالدین محمد موالی را مؤلف قسمت نخست و محمودبن یوسف اصفهانی را مؤلف قسمت دوم دانسته است.2 با اين استدلال كه مؤلف تاریخ احیاءالملوک در فصل «فضایل سیستان» تصریح میکند که مطالب این فصل را بنابر آنچه «مولانا شمسالدین محمد موالی و محمود بن یوسف اصفهانی به قلم آوردهاند»، نگاشته است.
البته آنچه در این فصل از احیاءالملوک آمده، با چند حذف در منابع و مآخذ و اندک تغییری در جملهبندی که به شیوۀ انشای زمان مؤلف آن باز میگردد، یکسره همان است که در تاریخ سیستان آمده است با این همه به نظر نگارنده، به استناد گفتۀ مؤلف احیاءالملوک نمیتوان این دو تن را نویسندگان دو بخش نخست و دوم کتاب دانست، زیرا ممکن است که آن دو نیز مطالب خود را، از مآخذ دیگری برداشته باشند. افزون بر این، مؤلف احیاءالملوک در بیان فضایل سیستان که فقط در بخش کهن کتاب موجود است، از این دو تن یاد کرده است، حال آنکه میبایست تنها از یک تن از آنان نام میبرد. اما مي توان به احتمال زياد مولف بخش نخست تاريخ سيستان را از اهل دیوان و دبیران دانست، هم به خاطر نوع نگارش و بینش تاریخی و تاریخ نگاریاش و هم اينكه در تاریخش بارها از نظام دیوانی منظم حمایت میکند.
باري، قسمت اول کتاب ــ که یک سوم حجم کتاب را دربرمی گیرد ــ در زمان ابوالفضل نصربن احمد (متوفی 465) ملقب به تاج الدین، امیر سیستان، تألیف شده و در آن رویدادهای سیستان از تاریخ تشکیل آن تا 448 آمده است. مؤلف این بخش، در شرح آمدن طغرل سلجوقی ــ با قید لقب امیر ــ در 8 محرم همین سال به سیستان، از او با عبارت «ادامالله ملکه» یاد میکند که نشانۀ زنده بودن او در آن تاریخ است3 در اين بخش مولف از صفحه 18 الي 21 به ذكر بزرگان و معاريف سيستان پس از ورود اسلام ميپردازد و از صفحه 21 الي 24 به وجه تسميه سيستان. از صفحه 24 الي 33 به حدود سيستان، شهرها و خراج آن پرداخته و از صفحه 33 الي 38 درباره تاريخ سيستان قبل از ورود اسلام مختصري مملو از افسانه ميآورد. از صفحه 38 الي 72 شرح تولد پيامبر اسلام (ص) و معجزاتي كه با ايشان بود را ذكر ميكند و از صفحه 72 الي 85 اندكي درباره خلفاي راشدين و تاريخ ايشان ميگويد و سرانجام از صفحه نود تا پايان به ذكر تاريخ سيستان در دوره اسلامي تا اواسط دوران سلجوقيان و روايت آمدن یعقوب از هرات به سيستان ميپردازد و تمامي تواريخ و حوادثي را مينويسد كه به نوعي ارتباط با سيستان داشته باشد .ضمن اينكه 17 سال مابقي احوال امير ابوالفضل نصر بن احمد، امير سيستان از اين تاريخ افتاده است و يا اصلاً مولف موفق به نگاشتن آن نشده است چرا كه ازآن پس سبك نگارش كتاب تغيير كرده و به شكل جملات مصدري و فهرست نوشته ميشود و كاملاً واضح است كه مولف كتاب تغيير كرده و ديگري كتاب را تمام كرده است و عبارات اين بخش پاياني به استحكام بخش اول نيست. هرچند از صفحه 408 و از آغاز ذكر حوادث دوران شهريار نيمروز، ركنالدين شاه محمود، متن دوباره از حالت فهرستنويسي درآمده و حوادث را به تفصيل بيان مي كند.4 قسمت دوم، ادامه وقایع از 465 تا 725 است .ظاهراً اصل این کتاب عنوان بندی نداشته و مصحح، مطالب آن را عنوان بندی کرده است
مهمترین مطالب قسمت اول عبارت است از:
نقل برخی اطلاعات از کتاب بندهشن زردشتیان (صص 16-17) و نیز داستان ساختن آتشگاه کرکویه در سیستان (صص35-37)، همچنين در اين بخش مولف تاریخ سیستان با نقل یک سرود فارسی دری در 5 بیت که 8 مصراع نخست آن قافیه یکسان، و آخرین بیت قافیهای دیگر دارد (ص 37)- كه ظاهراً بخشی از یک ترکیببند بوده- کهنترین شعر فارسی دری شناخته شده را حفظ کرده است.5 از پرجاذبهترین و مهمترین وقایع تاریخی این کتاب گزارشهایی است از اوضاع سیستان در سدههای آغازین سلطۀ عرب و شکل گرفتن هستههای مقاومت و استقلالطلبی که در شکل گروههای خوارج و عیاران نمودار گردید و سرانجام، به فرمانروایی صفاریان انجامید وکتاب از این لحاظ اثری یگانه است و آگاهی های به دست آمده از آن در هر مورد دست اول به شمار میآید ؛ همچنين نامه هارون الرشید به حمزة بن عبداللّه (متوفی 213 ق)، از رؤسای خوارج در سیستان، و پاسخ او به هارون که از گزارشهای ممتاز و منحصربه فرد این کتاب است ؛ مؤلف مطالب جدیدی در باره تسلط ترکان بر سیستان دارد6 و شرح مفصّلی درباره امیران صفاری و فتوحات آنان ارائه میدهد و بر خلاف نوشتههای مورخان دولتهای رقیب مانند سامانیان و سلجوقیان و غزنویان ــ که به دشمنی با صفاریان پرداخته بودند ــ از آنان به نیکی یاد می کند . از دیگر آگاهی های بسیار مهم کتاب، ماجرای امیرسامانی خراسان است با امیر ابوجعفر صفاری که در ضمن آن قصیدۀ مشهور 94 بیتی رودکی در ستایش امیرابوجعفر آمده، و بهاین ترتیب، ابیاتیاز اندک شعر هاي بازمانده از رودکی حفظ شده است7
از مطالب مهم قسمت دوم، شرح مؤلف در باره حمله قرامطه (كه مسلماً منظورش اسماعيليان قهستان است) به سیستان ميباشد.8 بیشتر مطالب این قسمت در باره رکن الدین محمود، شاه نیمروز (سیستان )، و درگیریهای او با امیران مغول است.9
از همه مهمتر آنكه تاريخ سيستان يكى از منابع مهم براى بررسى تاريخ سلسله صفاريان محسوب مىشود زيرا مؤلف آنقدر مسائل تازه و عمده و مهم در باب اين خاندان آورده كه آن را از ساير كتب تاريخى كه اطلاعاتى راجع به اين دودمان ارائه مىدهند، متمايز ساخته است.
از ديگر ويژگى هاي تاريخ سيستان كه در اين مجال بايد به آن اشاره بايد كرد، استفاده براى شناخت اوضاع زندگى اجتماعى مردم آن دوره است. از آن جمله مىتوان پى برد كه سپاهيگرى بيشترين نقش را در حكومت صفاريان و در كل در نحوه زندگى مردم عادى داشته است يا اينكه مىتوان به زندگى ساده مردم و سپاهيان پى برد كه مانند فرماندهانشان زندگى مىكردند يا از نظم و انضباط سپاه و نحوه آماده شدن آن ها بدون درنگ پس از صدور فرمان آماده باش، اطلاع حاصل كرد. از اينكه مهارت سپاهيان در جنگ مورد آزمايش و سنجش قرار مىگرفت چنانكه يعقوب شخصا اينكار را انجام مىداد، از زندگى و خصوصيات عياران و رعايت اصول دوستى و نمك خوارگى در بين آنان، همچنين بررسى و شناسائى اختلاف قومى و قبيلهائى در منطقه بخصوص در بين اعراب و بويژه در بين دو قبيله بزرگ بنى تميم و بنى بكر بن وايل كه بطور مفصل از آن در كتاب سخن گفته شده و از تعصبات صدقى و سمكى كه از هر كدام اين وقايع و مطالب مىتوان، به شناخت اوضاع اجتماعى آن دوره پى برد.
اين اثر از لحاظ تاريخنگاري، میتواند محل بحث و بررسي قرار گیرد. زیرا يكي از كهنترين و مهمترين آثاري به شمار ميرود كه ميتوان به عنوان نمونههاي قابل توجه در شيوهها و روشها و انواع تاريخنگاري اسلامي- ايراني از آنها ياد كرد. در انواع تاريخنگاري، تاريخسيستان در زمره تواريخ محلي و يكي از مهمترين نمونههاي آن به شمار ميرود زیرا عمده خصوصياتي را كه براي اين نوع تاريخنگاري ميتوان به دست داد در اين اثر ديده ميشود.10
به طور كلي در دوره سلاجقه، ما با ازدياد تاريخ هاي محلي و قومي در اين دوره نسبت به ساير دوره هاي اسلامي روبرو هستيم كه ميتوان يكي از دلايل آن را در ارتباط با مقوله عدم حمایت دولت سلجوقی از تاریخ نگاری و غیر رسمی بودن تاریخ نگاری این دوره دانست. دكتر رسول خيرانديش در مقالهاي در باب انواع تاريخ هاي محلي اين گونه تواريخ را به چهار دسته 1-تواریخ محلی منفرد، 2-تواریخ محلی طبقاتی،3-تواریخ محلی موضوعی و 4-تواریخ محلی مبسوط تقسيم كرده و براي هر دسته خصوصياتي را به شرح ذيل برمي شمارد:
1-تواریخ محلی منفرد
مشهورترین و شناختهشدهترین تواریخ محلی آن هایی هستند که بهطور خاص به یک محل یا یک خاندان محلی پرداختهاند. تاریخ بیهق نوشته ابن فندق،تاریخ طبرستان نوشتة ابن اسفندیار، سلجوقنامه نوشته ابن بیبی، فارسنامه ابن بلخی. و مشخصاً تاريخ سيستان از نمونه هاي اين نوع تاريخ هاي محلي مي باشند.
2-تواریخ محلی طبقاتی
در کتب تاریخ میتوان به کتابهایی مراجعه کرد که دربردارنده تواریخ محلی متعددی است.اینگونه کتب به سبک طبقاتنویسی بسیار نزدیک میشوند. مثلا طبقات ناصری نوشته جوزجانی یا تاریخ گزیده نوشته حمد الله مستوفی
3-تواریخ محلی موضوعی
کتب متعددی از تواریخ محلی وجود دارد که ضمن رعایت محدوده جغرافیایی تاریخ محلی،به مبحثی خاص مانند یک خاندان، یک واقعه یا شورش و انقلاب یا برههای خاص از زمان اختصاص دارند. مانند تاریخ خاندان مرعشی نوشته میر تیمور مرعشی يا تاریخ هجده ساله آذربایجان نوشته کسروی
4-تواریخ محلی مبسوط
تواریخ محلی مبسوط نوعی از تواریخ محلی هستند که در عین آنکه اساسا جنبه تاریخ محلی دارند،لیکن به صورت درهم تنیده مباحث تاریخ ملی و جهانی را نیز دربردارند.در حقیقت در اين تواريخ یا به دلیل پیوستگی وقایع محلی با مسائل ملی و جهانی یا به ضرورت تبیین هرچه بهتر رویدادها، از مباحث تاریخ ملی و جهانی بهره گرفته شده است.به عنوان مثال کتاب تجزیة الامصار و تزجیة الاعصار معروف به تاریخ وصاف نوشته وصاف الحضره شیرازی در عین آنکه مباحث تاریخ محلی فارس و سپس کرمان، یزد،لر و شبانکاره را دربردارد،به نحوی قابل توجه به مسائل دولت ایلخانان و تاثیر آن بر وقایع این ایالات توجه میکند.نیز در همان حال اوضاع امپراتوری مغول در سده هفتم را از نظر دور نمیدارد.11 بر اساس این تقسيم بندي تاريخ سيستان را بايد جزء تواريخ محلي منفرد به حساب آورد.
از ويژگيهاي مهم تاريخ نگاريهاي محلي پرداختن مولفین آن ها به موقعیت جغرافیایی منطقه، قوم گرایی و ذکر مفاخر محلی و همچنين پرداختن به تلاشها و فعالیتها و ذوق و علایق شخصی و دلبستگی های قومی - فرهنگی و مذهبی و محلي ميباشد. كه تاريخ سيستان نيز از اين مقوله مستثنا نبوده و حتي به تعصب محلي ميگرايد. به عنوان مثال مولف بخش اول تاريخ سيستان از فضايل سيستان نسبت به ساير مناطق در دنياي اسلام مطالب بسياري را ذكر ميكند مانند « مردم سيستان اولين مردمي از ايران بودند كه به دين اسلام گرويدند (ص 3)- امن ترين منطقه ايران كه به دست ضحاك نيافتاد به دليل تاييد خدايي (ص3)- داستان ماوا گرفتن حضرت آدم در سيستان پس از سالها سرگرداني (ص 9)-فرود آوردن باد حضرت سليمان را در سيستان چرا كه سليمان از باد خواسته بود او را به جايي برد كه هوايي معتدل داشته باشد تا در آنجا چاشت خورد- ذكر شارستان و ارگ بسيار مستحكم در سيستان (احتمالاً منظور همان شارستان و ارگ زرنج كرسي سيستان در زمان تاليف است) كه به قول مولف « هيچكس نتوانست بستاند تا به او دادند...»- ذكر خوشي آب و هواي سيستان و سلحشوري مردمانش-زيادت علما و دانشمندان در سيستان-ذكر بودن آسياب هاي بادي در سيستان به دليل وجود باد خوب كه فقدان اين نعمت در ساير بلاد باعث گرديده ايشان آسياب هاي خود را به ستوران بگردانند12 و آوردن جملاتي چنين در وصف سيستان كه:
و ديگر كه شهريست بذات خويش قائم كه به هيچ شهري محتاج نيست كه اگر كاروان گسسته گردد همه چيزي از نعمتهاي الوان و جامه ها بزرگوار و آنچه ملوك و اهل مروت را بايد همه اندر آن شهر يافته شود كه به جاي ديگر حاجت نيايد و زيادت باشد»13 و در جايي داستاني از هديه دادن هارون الرشيد به يكي از خادمينش را نقل مي كند كه : «...ليث بن ترسل روزي اميرالمونين را كه از شكار بازگشته بود خدمتي كرد وبموقع افتاد پس او را بخواند و گفت ترا به مصر همي فرستم(يعني امير كنم) اگر كار بر آن جمله كني كه ايزد تعالي و تقدس فرمودست به سيستان ترا مسما كنم تا كارت بزرگ گردد...پس مردمان مجلس گفتند كه مصر بزرگوار شهري بود تا امروز كه اميرالمومنين حديث سيستان ياد كرد.14
اين تعصب مولف به منطقه سيستان مسلماً به تعصب به اميران سلسله برآمده از سيستان نيز منجر شده به طوري كه علاوه بر اينكه آثار همدلي با سلسله صفاريان و هواخواهي از ايشان در سراسر اين تاريخ پيداست در بسياري از موارد به تعصب گراييده و موارد و اعمالي دور از واقعيت را به ايشان نسبت ميدهد. به عنوان نمونه ميتوان به نامهاي كه مولف مدعي است موفق برادر و ولي عهد معتمد خليفه به يعقوب ليث مينويسد، اشاره كرد که فحوای نامه نشان از این میتواند داشته باشد که اين نامه با اين نسبتهايي كه به يعقوب داده است جعل مولف و ناشي از تعصب او به صفاريان و هدفش در بزرگنمايي دست آوردهاي اين دودمان است. چرا كه اين اعمال كه موفق در اين نامه بدان پرداخته در تواريخ ديگر براي يعقوب ثبت نشده و آن نسبتهايي كه به يعقوب ميدهد نيز بسيار مبالغه گونه است كه :
بيا تا جهان به تو سپاريم، تا تو جهان بان باشي، كه همه جهان متابع تو شدند و ما آنچه فرمان دهي بر آن جمله برويم و بداني كه ما بخطبه بسنده كرده ايم، كه ما از اهل بيت مصطفي ئيم[ و تو همي قوت دين او كني و بدارالكفر ترا غزات بسيار بودست، بهند اندر بشدي با سرانديب با قصا دريا محيط و بچين و ماچين اندر آمدي، و بتركستان بيرون آمدي و به روم و بركنار جهان بهمه جاي اثر تيغ تو پيداست و حق تو بر همه اسلام واجب گشت و ما فرمان بدان داده ايم تا ترا بحرمين همي خطبه كنند كه چنين آثار خيرست ترا اندر عالم و كسي اندر اسلام پيش از ابوبكر و عمر آن آثار خير و عدل نبودست كه اندر روزگار تو بود، اكنون ما و همه مسلمانان معين توئيم، تا جهان همه بر دست تو بيك دين كه آن دين اسلامست بازگردد.»15 و يعقوب همه اينها نبود و نكرد. و جالب اينجاست كه مولف در جايي ديگر ذكر مي كند كه « از تركستان و هند و سند و چين و ماچين و از زنگ و روم و شام و يمن همه قصد اوي «يعقوب» كرده بودند بنامها و هديها و طاعت و فرمان او را پذيرفته ... و همه جهان اند فرمان او شدند و ]به همين سبب او را ملك الدنيا خواندند.16
كه این عبارتهای و توصیفهای مولف نشان از اغراق دارد و ناشي از تعصب بيش از اندازه به سيستان و امرايش است. مؤلف به علت عرق محلى و علاقهاى كه به دودمان صفارى دارد روايات زيادى در ذكر نيكىهاى يعقوب و عمرو بازگو كرده و گاه نيز به اشتباهات آنان به ديده اغماض نگريسته است. مثلا از تقوى و عدالت يعقوب نقل مىكند كه از مردم تنگدست ماليات نمىگرفته يا اينكه براى شنيدن شكايات مردم از بدرفتارى دولتيان در پاى كوشك خويش مىنشسته و يا از دقت نظر وى در انجام وظايف امير آب ياد مىكند. در ذكر جوانمردى يعقوب مىگويد كه: هرگز كمتر از هزار دينار عطا به كسى نمىداد، و در ذكر اعمال خيرخواهانه عمرو به ساختن هزار رباط و پانصد مسجد آدينه و بسيارى پل و ميلهاى بيابان اشاره مىكند و موارد ديگرى نيز در باب آن ها ياد مىكند كه منحصر بفرد است و در ساير كتب تاريخى نيامده است.
علاوه بر مطالب ذكر شده به سبق بسياري ديگر از آثار تاريخ نگاري اسلامي اين كتاب نيز از ذكر خرافات خالي نيست مانند داستان كوه حرون و بيرون آمدن يك اژدها از غار آن هر هزار سال و ريگ ناحيت جول17 وغيره و يا نوشتن نسب نامهاي براي يعقوب ليث كه او را به پادشاهان باستاني ايران و شخصيت هاي اسطورهاي پيوند ميدهند18 كه البته نشان از اين دارد كه در زمان مولف نيز اتصال به شاهان باستان برای کسب مشروعیت در میان عامه، هنوز داراي اهميت بوده است.
1-1-منابع مولف
مؤلف درآغاز(ص 1و 2)به دومأخذخود ــ کهاکنـون دردستنیست ــ یعنـیکتـاب گرشاسب نامه، اثر ابوالمؤید بلخی و فضایل سجستان، از هلال یوسف اوقی اشاره ميكند.
دیگر منابع عبارتند از: کتاب عجائب بَرّ و بحر، از بشر مقسم19، شاهنامه فردوسی20، اخبار سیستان از نویسندهای نامعلوم، سیر ملوک عجم از ابنمقفع، کتاب الخراج قدامة بن جعفر21، کتاب انبیا از علی بن محمد طبری22 و التاریخ از محمد ابنموسى خوارزمی.23 مطالبی که در تاریخ سیستان از این کتابها نقل شده، آمیختهای است از تاریخ باستانی ایران و داستانهایی از دورۀ سلطۀ عرب؛ پس از آن، مؤلف وارد تاریخ خاص جزیرةالعرب میشود و از آن جمله بخشی را به سیرۀ نبوی اختصاص میدهد24 سپس وقایع تاریخ خلفا و امویان و عباسیان، تا جاییکه به سیستان و امیران سیستان ارتباط مییابد، شرح داده میشود. مطالب این قسمتهای کتاب از منابع عربی برداشته شدهاند، زیرا بیشتر منابعی که مؤلف نام برده است، به این زبان نوشته یا ترجمه شده بودهاند، چنانکه خود بدین معنی تصریح کرده است.25
با مطالعۀ دقیق سراسرکتاب، میتوان گفت که در بخش کوتاه فضایل سیستان، مطلب ترجمه شده، و در بقیه بخشها مانند تاریخ باستان و صدر اسلام و تاریخ خلفا از منابع گوناگون که به طور عمده عربی بودهاند، استفاده شده است، چنان که گاه اثر شیوه نگارش عربی در این بخشها در نثر مؤلف به چشم میخورد همانطور كه خود مولف اذعان دارد كه «اما شرط ما اندرین کتاب پارسی است، مگر جایی که اندرمانیم و پارسی یافته نشود»26
2-1-سبك ادبي و نگارش كتاب :
نثر تاریخ سیستان یکدست نیست ؛ نثر چند بخش ابتدای آن متأثر از نثر ابوالمؤیدِ بلخی و بشر مقسم است و تا جلوس طغرل اول (429ـ455) نثری قدیمی شبیه به نثر بلعمی دارد. در قسمت دوم سبک کتاب از لحاظ ادبی و تاریخی تغییر میکند و نثر آن آمیزهای از نثر سده ششم و هفتم میشود، جملات نیز استحکام قسمت نخست را ندارند. در این کتاب، واژههای عربی و مهجور فارسی اندک است27 و در آن از شواهد شعری بجا استفاده شده است.28
به لحاظ سبك شناسي و همان خصايص ادبي بر ميآيد كه بخش اول كتاب در ميانههاي سده 5 هجري نگاشته شده و از حيث اهميت در رديف تاريخ بيهقي و زينالاخبار گرديزي است و از جهت قدمت به سبب استعمال بعضي واژگان و تركيبات ممكن است از آن ها هم كهنتر باشد.
این کتاب به لحاظ ادبی و نثر آن نیز بسیار ارزشمند است و از جملۀ بهترین آثار نثر پارسی آغاز سدۀ 5 ق به شمار میرود. زبان متن روی هم رفته زبان پارسی دری رایج تا سدۀ 5 ق است و در جاهایی که مؤلف از پارسی یا پهلوی نقل و ترجمه کرده، حاوی کمترین واژگان عربی است29 عبارتهای کوتاه و رسا همراه با ترکیبهای بدیع و اصطلاحات ناب پارسی از دیگر ویژگیهای این متن به شمار میرود. مجموع واژگان تازی متن از5٪ بیشتر نیست و از اینرو، تاریخ سیستان زبانی را زنده نگه داشته که در حدود 5٪ واژههای آن از میان رفته است.30 و با وجود گسستگیهاییکه در نسخه بازمانده راه یافته، تاریخ سیستان گذشته از ارزش روایتهای تاریخی آن، به لحاظ شیوایی و زیبایی متن در کنار تاریخ بلعمی و تاریخ بیهقی قرار دارد.
2- معرفت شناسي و بينش تاريخي مولف : عصبیت محلی و مذهبی در بستر تقدیرگرایی
تقريباً تمامي تواريخ دوره اسلامي بر اساس نگاه به سنت قرآني، به نوشتن تاريخ پرداخته و سعي در عبرت گيري از تاريخ و به دنبال نشان دادن تحقق وعدههاي الهي در تاريخ هستند.31 هرچند در درون اثر به صورت صریح به این خواسته و باور اشاره نمیشود ميتوان از طريق تحلیل محتوا و تجزیه عبارتها و دقت در واژگان به باروها و عقاید مولف در تفسیرش از روند وقایع و موجبات آن پی برد.32
مولف تاريخ سيستان نيز مشیی سه گانه را در نوشته خويش دنبال مي كند كه اضلاع آن را تعصب محلي - ميهني، تقدير گرايي و دين باوري، تشكيل ميدهد و عنصر اصلي مد نظر او در حركت تاريخ ( در درجه اول)، قضا و قدر الهي ميباشد. فتح سيستان را به خواست خدا و حقانيت اسلام ميداند و در حالي كه ادعا ميكند در جنگ اول مسلمين با سپاه سيستان، اين سپاه سيستان بود كه به پيروزي رسيد، اما از زبان حاكم سيستان خطاب به موبدان اين قول را نقل مي كند كه :
اين كاري نيست كه بروزي و سالي و به هزار به خواهد گذشت و اندر كتابها پيداست و اين دين و اين روزگار تا زمان ساليان باشد و بكشتن و به حرب اين كار راست نيايد، و كسي قضاي آسماني نشايد گردانيد، تدبير آنست كه صلح كنيم.33
سپس مولف با توجه به تعصب محلي خود و عرق مذهبي خود به آيين اسلام و هم قبول قضا و قدر، داستان فتح سيستان را چنان بازنمايي ميكند كه هر سه اين ملاحضات در آن رعايت شود. پس با آوردن داستان شكست دادن اول سپاه عرب توسط دليران سيستان و سپس نقل راي زني حاكم سيستان با لشگريان و موبدان و به نتيجه رسيدن ايشان در پذيرفتن قضاي الهي و علم ايشان به حقانيت اسلام از روايت گذشتگان، داستان تسليم سيستان را پردازش ميكند و نقل از نامهاي ميكند كه مردم سيستان در پذيرفتن سيادت اسلام به امير لشكر مسلمين مينگارند كه « ...ما به حرب كردن عاجز نيستيم چه اين شهر را مردان و پهلوانانست اما با خداي تعالي حرب نتوان كرد و شما سپاه خداييد و ما را اندر كتابها درستست بيرون آمدن شما و آن محمد عليه السلام و اين دولت دير بباشد» 34 تا هم خللي به دليري سپاه سيستان وارد نشود و هم قضا و قدر الهي كار خود را در تثبيت دين برحقش، انجام داده باشد.
در جريان برانداختن طاهريان توسط يعقوب صفاري نيز با آوردن حكايت خواندن آن دو بيت شعر كه درباب برامكه بود بر ديواره خرابهاي توسط يعقوب و دانستن حكايت برامكه توسط او، ادعا دارد كه يعقوب خود را جاري كننده خواست الهي در براندازي طاهريان مييابد و زماني كه اين مهم را به انجام مي رساند به منشياش ميگويد كه آن ابيات را بر محمد بن طاهر بخواند كه اين قضاي الهي است كه بر او نازل شده و محمد بن طاهر مي گريد و ميگويد: « لا مَرَد لقضاء الله، كنون فرمان خداوند است و ما بنده اوييم و اندر دست اوييم »35 و اينجا نيز با آوردن اين حكايت، مولف هم يعقوب را مورد تاييد الهي نشان داده (بر اساس تعصبش بر امراي سيستان) و هم سعي دارد نقش قضا و قدر الهي را در ايجاد وقايع تاريخي پررنگ تر جلوه دهد. مولف در برساخت حكايت شكست عمرو از سپاه ساماني نيز نمي تواند علايق ميهني خود را پنهان كند و نقش قضا و قدر الهي را نيز القا ننمايد بنابراين با ساختن داستان «بادي درآمد چون صاعقه كه روز شب گشت و لشگر عمرو هزيمت كردند»36 سعي میکند كه دليل شكست عمرو را ماورالطبيعي جلوه دهد نه توسط امير ساماني و از سوي ديگر با آوردن حكايت قرآن خواندن شبانه روزي سپاه اسماعيل ساماني و غازي بودن ايشان37، سعي دارد با پيش كشيدن عنصر ديني، اين خواست خدايي و برداشتن تاييد خدايي از خاندان صفاري را به اين دليل و زياده خواهي عمرو وجنگ او با سپاه ديندار، القا كند
از لابلاي كتاب كاملاً مي توان به علايق مذهبي مولف بخش اول اثر پي برد، مولف سني است و زماني كه روايت انتقال نور حضرت محمد (ص) به انبياي الهي و داستان گشودن تابوتخانه حضرت آدم توسط حضرت ابراهيم (ع) را نقل مي كند، مي گويد:
ابراهيم عليه السلام اندر آن بديدند بآخر همه، خانه محمد مصطفي عليه السلام و انساب همه پيدا كرده كه از كه باشد و به كدام نسل بازگردد. و محمد صلي عليه اندر خانه بود از ياقوت حمرا و نماز همي كرد و از دست راست او مردي كهل مطيع بر جبين او نوشته هَذا اَوَّلُ مَن تَبَعَه مِِن اُمّتِه مِن اَلمُومِنين و او ابوبكر صديق بود و بر يسار او فاروق... واين عمر بن الخطاب بود وز پشت او ذوالنورين بود...عثمان عفان بود و از پس او علي بن ابي طالب بود شمشير كشيده بر گردن نهاده...38
و اولين مسلمان را ابوبكر داند.39 از سوي ديگر مشخص است كه مولف نسبت به خوارج سيستان تمايل دارد. مشخصاً اين گروه در منطقه سيستان بيش از هر منطقه ديگري در تاريخ اسلامي نفوذ و قدرت عمل داشته اند البته از بررسى متون تاريخى اين واقعيت مشخص مىشود كه در اين دوره گروههاى قدرتمند ديگرى نيز در منطقه سيستان حضور داشتند مثل سپاهيان خليفه عباسى، عيّاران و مطوّعه. ولى آنچه معلوم است هدف اكثر آن ها حفظ وضع موجود بود در حاليكه خوارج دعوى استقلال داشتند و ادعا داشتند سياست عادلانهترى نسبت به حكام جابر و ظالم اموى و عباسى در پيش گيرند. با اينكه به هر صورت غلبه خوارج در سيستان و بلاد مجاور موجب هرج و مرج و درگيرىهاى متعدد با حكمرانان و سپاهيان خليفه بود و عياران نيز از اين معركه به نفع خود استفاده مىكردند40 پس مؤلف در پشتيبانى از خوارج مىگويد: «و بهر حال خوارج بيرون آمده بودند و مردم خاص و عام به ايشان پيوسته همى گشتند و سالاران ايشان صناديد و بزرگان عرب بودند از ياران مصطفا صلى الله عليه»41، به همين ترتيب در جاى جاى كتاب از خوارج و قيام ايشان صحبت مىشود كه اين مطالب براى بررسى نقش تاريخى آنان در سيستان بسيار مهم است. مثلاً در زمان امارت حجاج بن يوسف از سرداران خوارج بنامهاى قطرى بن الفجاة و عبدالرحمن سمره نام مىبرد و از آن ها به نيكى ياد مىكند. از خارجى ديگرى كه شورش مىكند با نام همام بن عدى السدوسى سالار بزرگ خوارج ياد مىكند كه ظاهرا از مامورين دولتى كرمان بود كه عصيان نموده و از خوارج شد و به جنگ با عبدالرحمن محمد الاشعث مىپردازد. ابو خلدة الخارجى شورشى ديگرى بود كه در سال 96 ق در جنگ با مسمع مالك فرستاده حجاج گرفتار شد و باز خبر مىدهد كه خوارج در زمان هشام بن عبد الملك، بشر الحوارى را كه امير شرط بود، كشتند و «غلبه اندر سيستان خوارج گرفتند.»42
همانطور كه گفته شد مؤلف در باب حمزه و قيام وى با تفصيل بيشترى سخن گفته است. وى در مورد خصوصيات خوارج و نحوه عملكرد آنان مىنويسد كه: بيشتر قسمت سيستان و درآمد آن در دست خوارج بود منتهى آنان «خود چيزى نستدندى اما كسى را نگذاشتى كه چيزى ستدى و دايم بغور و هند و سند تاختنها همى براندى و مردم سيستان را همى نيازردند مگر سپاهى اگر بر ايشان حرب كردى و بتاختن ايشان شدى بكشتندى».43 و به تفصيل از اقدامات حمزه و چگونگى بقدرت رسيدن او صحبت مىكند. نكته جالب توجه اينكه بحث خوارج نيز در دوره يعقوب يا پيش از آن بيشترين تفصيل را دارد و پس از يعقوب در زمان عمرو و جانشينانش، ديگر صحبت زيادى از خوارج مطرح نمىشود.
بر اساس مسئله ديگرى كه در كتاب فوق مورد بررسى قرار گرفته كه همان بحث راجع به قدیم یا حادث بودن قرآن است، مي توان به مخالفت مولف با ديدگاههاي معتزله پي برد. مؤلف از آنجايى كه مانند مرجئه و اشاعره قائل به قدیم بودن قرآن است عمل معتصم عباسى را كه احمد بن حنبل را وادار به اقرار در مورد مخلوق بودن قرآن كرده بود كفر مىداند مي گويد پس از اين حادثه معتصم «نامه نبشت به هر جاي و بخلق قرآن خواند مردمانرا و به كفر»44 و چنين عقيدهاى در مورد واثق نيز دارد كه «...هم بر عادت پدر رفت اندر حديث دين و ميل بمعتزله كرد و قرآن را مخلوق گفت، نعوذبالله من الكفر »45 و چون متوكل به خلافت مىنشيند و معتقد به قديم بودن قرآن است درباره وى مىگويد: «متوكل سنت پيغمبر صلى الله عليه پيش گرفت و فرمان داد تا در خطبها ياد كردند كه هر كه خلق قرآن گويد كافر است...پس مردمان او را دوست كردند».46
مولف با اسماعيليان نيز سرستيز دارد و چون بسياري ديگر از مورخان آن دوران آن ها را قرمطي ناميده و هرگاه از ايشان نام مي برد دعاي «خذلهم الله و لعنهم» را وصله نامشان مي كند و در اينجا نيز زماني كه مي خواهد حادثه جنگ مابين سپاه سيستان و اسماعيليان قهستان را نقل كند تعصب ديني اوست كه واقعه را شبيه جنگ بدر شبيه سازي كرده كه در آن سپاه سيستان به سپاه اسلام و لشگر اسماعيليان به صورت سپاه مشركين، شبيه سازي مي شود.47
3-روش تاريخ نگاري مولف :
بر اساس و متناسب با نوع هستي شناسي و معرفت شناسي، بينش تاريخي مورخ و روش او در نگارش تاريخ شكل مي گيرد كه بر اين اساس مي توان روش هاي تاريخ نگاري اسلامي را از لحاظ روش تاريخ نگاري به سه دسته كلي و از لحاظ بينش تاريخي به دو دسته عمده با خصوصيات مشخص زير تقسيم بندي كرد:
1-3- روش تاريخ نگاري:
الف)روايي :
روايت وقايع با ذكر اسناد و شهود (حالت محدث گونه) و بر اساس سالشماري (نوع انتخاب وقايع و توالي آن چنان انتخاب مي شود كه قالب معرفت شناسي مورخ القا شود) مانند: تاريخ طبری
ب)تركيبي :
مورخ به جاي ذكر روايات مختلف و اسناد يك واقعه، از راه مقايسه و تركيب و ايجاد سازگاري ميان آن روايات گوناگون، واقعه مذكور را طي يك روايت توضيح مي دهد. مانند: الكامل-ابن اثير
ج)تحليلي - انتقادي :
رويكرد عقلاني براي انتخاب روايت صحيح بر اساس استنتاجات عقلاني و ذكر حوادث بر اساس اهميت و پرداختن به علل و نتايج وقوع حوادث مانند: ابن خلدون-ابن اثير -«زبدةالنصرة و عصرة الفطرة» عمادالدين كاتب اصفهاني48
2-3- بر اساس محتواي متن و بينش تاريخي وتاريخ نگري مورخ :
الف ) مكانيكي
در اين روش مورخ تلاش ميكند تا داده هاي تاريخي را به گونه اي بازسازي و تدوين كند كه كمترين تاثير از جامعه خويش بر محتوي نوشته و انديشه اش ديده شود.(هرچند تاثير جامعه بر مورخ غير قابل انكار است اما اينجا منظور ميزان تاثيرپذيري است. اين مدل تاثير حداقلي را مد نظر دارد).ويژگيهاي عمده اين مدل به شرح زير است:
1- گذشته واقع شده، بدون توجه به روابط علي و معلولي، بازسازي و تدوين مي شود .در نتيجه روابط پديده ها مستقل از هم ديده ميشود. در نتيجه رويكرد روايي، غالب برگزيده اين روش ها مي شود.
2-حضور مولف و نقدش در متن بسيار كمرنگ است و جهت هستي شناسانه و معرفت شناسي اين گونه آثار به دليل ظاهر نبودن، احتياج به آگاهي از ابزار هاي جديدي چون هرمونتيك و تحليل گفتمان دارد چرا كه هيچ اثري بدون بينش تاريخي مولف تاليف نمي شود.
ب) ارگانيكي
اين نوع تاريخ نگاري بازتاب دهنده تاثيرات و تاثرات جامعه بر نوشته و انديشه مورخ به صورت علني مي باشد و ويژگيهاي عمده آن:
1-به تبيين علي حوادث مي پردازد در نتيجه رويدادها را مستقل از هم نگرفته بلكه متصل به هم و به دليل تاثير علت هاي دنيوي مي داند.
2- تاملات انتقادي و حضور مولف در متن فراوان است كه از طريق مشاهدات خود و اظهار نظر به تحليل و تبيين تحولات مي پردازد. چرا كه مورخ ارگانيكي اعتقاد دارد درك تاريخ و استفاده از آن با داده هاي خشك تاريخي و بدون تبيين علل و پيامدهاي آن ها امكان پذير نيست. در نتيجه رويكرد تركيبي و تحليلي- توصيفي رويكرد غالب اين مدل تاريخ نگاري ها ميشود.49
بر اين اساس كتب تاريخ سيستان و روش مولفش در تاريخ نگاري را بايد جزو تاريخ نگاري هاي روايي/مكانيكي دانست و بايد اضافه كرد كه تاريخ سيستان از نظر شيوه تدوين و تنظيم تاريخي در شمار آثاري است كه به طور كلي به شيوه سالشمارانه تدوين شده گرچه در مواضعي بنا به ضرورت و براي تكميل گزارش يك حادثه، اندكي به عقب يا جلو رفته است و ميدانيم كه اين روش در تواريخ معتبري چون الكامل ابن اثير و تجارب الامم ابوعلي مسكويه نيز رايج بوده است.
هرچند میتوان معتقد بود كه حتي آثاري كه صرفاً در ظاهر به ارائه اطلاعات از گذشته مي پردازند و ما نيز آن ها را در اين طبقه بندي جزو آثار روايي به حساب مي آوريم، دست به انتخاب هدفمند حوادث قابل نقل و نماياندن آن ها به خواننده بر اساس بينش و علايق وفهم مورخ مي زنند.50
همانطور كه نمونه هايي از آن را در سطور قبل در مورد همين تاريخ سيستاني كه جزو آثار روايي تقسيم بندي كرديم، نيز نشان داديم اما بر اساس ظاهر و شيوه تاريخ نگاري، اين اثر نيز در اكثر متن دست به ارائه اطلاعات صرف مي زند. هرچند در بخش بسيار كوچكي از متن، دست از رويه ظاهري خود برداشته و دست بر تحليل و ريشه يابي علل وقايع مي پردازد مانند زماني كه به ذكرسقوط صفاريان بعد از زمان مجد يعقوب و عمرو مي پردازد و به دليل تعصب شديد محلي و علاقه به سلسله برآمده از سيستان، نمي تواند از اظهار نظر و ابراز تاسف و ريشه يابي دليل ضعف صفاريان در زمان جانشينان يعقوب و عمرو خودداري كند و تلاطمي (هرچند زودگذر) در روال آرام تاريخ نگاري او ايجاد مي گردد مانند آنجا كه حكايت ها از بيلياقتي جانشينان عمرو، يعنى طاهر بن محمدبنعمروليث و برادرش يعقوب ميآورد كه «ايشان برنا بودند... فرار آوردهاند اندر بناها و بساتين و لهو و مرادها كه بودى صرف همى كردند.»51 و از اعمال و رفتار طاهر مىگويد: «اما تبذير كردى اندر نفقات و اندر عطيّات اسراف كردى بسيار بره و مرغ بر خوان نهادى و حلاوى و زيادت بسيار شدى چندانكه كس از حشم نتوانستى خورد تا شاگردان مطبخ ببازار بردندى و بطرح بفروختندى چنانك هر چه به دينارى خريده بودى بدرمى ببازار بفروختندى. چندين غبن بودى تا آن همه مالها و گنجها بدين جمله بشد و استران بسيار داشتى و همه را يخ آب دادى و هر چه مردمان به خرد بودند ازو دورى جستند.»52 و با شرح اين وقايع تاسف خود را در از بين رفتن تلاشهاى يعقوب و عمرو توسط جانشينان نالايقشان نشان ميدهد و مي خواهد دلايلي را كه به تدريج موجبات ضعف و ركود امراي منطقه سيستان را به دنبال آورد، براي خوانندگان معلوم دارد تا بدانند چگونه اين ناحيه به دست تركان غزنوى افتاد. مؤلف تاريخ سيستان دقيقا اين زمان را آغاز مشكلات اساسى سيستان مىداند. وى از غلبه تركان بر اين ناحيه با تأثر ياد مىكند و پس از شرح ماجراى غلبه سلطان محمود غزنوى بر خلف بن احمد صفارى مىگويد: «و چون بر منبر اسلام بنام تركان خطبه كردند ابتداء محنت سيستان آن روز بود و سيستان را هنوز هيچ آسيبى نرسيده بود تا اين وقت».53 اما مشخص است كه اين تلاطم نيز ناشی از تعصب محلی و قومی است نه بینش انتقادی در تاریخ نگاری.
جمع بندی
نگرش به متون تاریخ نگاری به عنوان آثاری که به یک دوره تاریخی تعلق دارند باعث می شود محقق تاریخ پژوه بتواند به غیر از استفاده از آن اثر به عنوان منبعی برای کسب اطلاعات وقایع نگارانه، با واکاوی و تحلیل محتوا و معناهای عبارات و جملات و فهم کلیت متن، به شیوه نگرش و بینش مردمان آن دوره تاریخی نزدیک شود چرا که هر متن تاریخی علی رغم اینکه به ظاهر در حال انتقال اطلاعات وقایع نگارانه درباره رویدادهای گذشته و معاصرش است اما در عمل بازتاب شیوه تفکر و فرهنگ آن زمانه را به صورت آشکار و پنهان آشکار می سازد. بررسی تاریخ سیستان نیز در این مقاله برای نشان دادن چنین امری صورت گرفت.
پینوشتها:
1. با استفاده از :صدقی، ناصر، تاریخ نگاری در ایران دوره سلجوقیان، تهران، پژوهشکده تاریخ اسلام، 1391
2. تاریخ سیستان، تصحیح ملک الشعرای بهار، تهران، نشر زوار، 1314 ص 382، پانویس 1، مقدمه بهار، و؛ صفا، تاریخ ادبیات ایران، ج 1، ص 632
3 . همان، ص 373.
4. همان، ص صص382 الي 408
5. درباره تحولات زبان فارسی در دوره اسلامی تاریخ ایران نگاه کنید به آذرنوش، چالش میان فارسی و عربی، تهران، نشر نی، 1385
6 . همان، ص 140، 145، 162،164، 168، 354
7 . همان،صص 316-323
8 . همان،صص 386ـ391
9 .همان، صص 407ـ 415
10 درباره تاریخ محلی در تمدن اسلامی نگاه کنید به نورایی، مرتضی و مهناز شعربافچی زاده، تاریخنگاری محلی و خط نویسی در مصر دوره اسلامی: (سده سوم تا دهم هجری / نهم تا شانزدهم م، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1390، فصل اول
11 . خيرانديش، عبدارسول، صورت شناسي تاريخ هاي محلي، كتاب ماه تاريخ و جغرافيا،مرداد و شهريور 1380، شماره 46 و47
12 .همان، صص9-12
13 .همان ص 12
14 . همان،ص 153
15 .همان، ص 231
16 .همان صص 231-233
17 .همان، صص14-15
18 .همان صص200-201
19 . نک : ص 13
20 . نك : ص 2و 7
21 . نك: ص 11
22 . نك: ص 9 و 11
23 . نك:ص 60
24 . نک : ص 1، 2، 9، 11، 13، 25 و 60
25 . نك :ص209
26 . نك : ص 324
27 . نك : ص 382، پانویس 1، مقدمة بهار، ص یا، یب، ید، یه، یو، ک.
28 . نك : صص 317ـ323
29 . بهار، سبکشناسی، جلد 1، ص 265.
30 . همان، جلد 1،صص 258-260 و ص 266.
31. در این باره نگاه کنید به سید صادق سجادی و هادی عالمزاده، (۱۳۸۵)، تاریخنگاری در اسلام، تهران، سمت، ص ۳۲ و ۳۳.
32. درباره تفسیر مولفههای تاریخ نگاری مسلمانان نگاه کنید به چیس اف. رابینسن (1389)، تاریخنگاری اسلامی، ترجمة مصطفی سبحانی، تهران: پژوهشکدة تاریخ اسلام
33 .تاريخ سيستان، ص 81
34 .همان، ص 81
35 .همان، صص 220-222
36 .همان، ص 256
37 .همان، ص 254
38 .همان،صص43-44
39 .همان، ص 72
40. درباره تحولات سیستان در دوره اسلامی نگاه کنید به باسورث، کلیفورد، تاریخ سیستان از آمدن تازیان تا برآمدن صفاریان، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، 1370
41 . همان، ص 109
42 . همان، ص 113 و 118 و 126
43 . همان، صص 176-177
44 .همان، صص185-186
45 .همان، صص189-190 وجالب اينجاست كه بر ميل ديني خود مي گويد كه «هيچكس او (واثق) را اجابت نكرد» و كاملاً مشخص است كه مولف مي خواهد كه هيچكس واثق را اجابت نكند و احتمالاً اينجا خواست خود را به جاي حقيقت مي آورد.
46 .همان، ص 192
47 .نك : ص 388. كه در نهايت از سپاه كفر 1400 نفر و از سپاه اسلام تنها 1 نفر كشته مي شوند.
48 درباره انواع تقسیم بندی ها راجع به سنت تاریخ نگاری اسلامی نگاه کنید به آئینه وند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، تهران، پزوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377
49 این تعابیر را می توان از مفهوم بندی ابن خلدون درباره سنت تاریخ نگاری اسلامی وام گرفت. در این باره نگاه کنید به عبدالرحمن ابنخلدون، (۱۳۳۶)، مقدمه، ترجمه محمدپروین گنابادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، صص ۲- ۵.
50 درباره این رویکرد به متون تاریخ نگاری نگاه کنید به، امید صفی (1389)، دانش/سیاست در جهان اسلام، همسویی معرفت و ایدئولوژی در دورة سلجوقی، ترجمهی مجتبی فاضلی، تهران: پژوهشکدة مطالعات فرهنگی و اجتماعی، صص 70 – 127 و جولی اسکات میثمی (1391)، تاریخ نگاری فارسی، ترجمة مجید دهقانی، تهران: نشر ماهی، فصل نخست و پایانی.
51 . همان، ص 276
52 . همان، ص 277
53 . همان، ص 354
منابع
- صدقی، ناصر، تاریخ نگاری در ایران دوره سلجوقیان، تهران، پژوهشکده تاریخ اسلام، 1391
- تاریخ سیستان، تصحیح ملک الشعرای بهار، تهران، نشر زوار، 1314
- صفا، تاریخ ادبیات ایران، ج 1،
- آذرنوش، چالش میان فارسی و عربی، تهران، نشر نی، 1385
- نورایی، مرتضی و مهناز شعربافچیزاده، تاریخنگاری محلی و خط نویسی در مصر دوره اسلامی: (سده سوم تا دهم هجری/ نهم تا شانزدهم میلادی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1390
- خيرانديش، عبدارسول، صورت شناسي تاريخ هاي محلي، كتاب ماه تاريخ و جغرافيا،مرداد و شهريور 1380، ش46 و47
- سید صادق سجادی و هادی عالمزاده(۱۳۸۵)، تاریخنگاری در اسلام، تهران، سمت
- چیس اف. رابینسن(1389)، تاریخنگاری اسلامی، ترجمة مصطفی سبحانی، تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام
- باسورث، کلیفورد، تاریخ سیستان از آمدن تازیان تا برآمدن صفاریان، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، 1370
- آئینهوند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، تهران، پزوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377
- عبدالرحمنابنخلدون(۱۳۳۶)، مقدمه، ترجمه محمدپروین گنابادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب
- امید صفی(1389)، دانش/سیاست در جهان اسلام، همسویی معرفت و ایدئولوژی در دورة سلجوقی، ترجمة مجتبی فاضلی، تهران: پژوهشکدة مطالعات فرهنگی و اجتماعی، صص 70 – 127
- جولی اسکات میثمی (1391)، تاریخ نگاری فارسی، ترجمة مجید دهقانی، تهران: نشر ماهی