حفاظت از میراث و ضرورت بررسى پیرامون آن
نویسنده: جورج مقدسى ترجمه: محمد باهر
بدون شك آفرینش فكرى میراث اسلامى در زمینه ادبیات و علوم و فنون حاصل دستاورد سدههایى دراز است. بیشترینه این دستاوردها همچنان به صورت دستنوشته باقى مانده و جز پانزده درصد از آن منتشر نشده است، و این بخش منتشر شده نیز غالباً به صورتى غیر تحقیقى است. این میراث عظیم تمدّنى كه شمار آن را مىتوان میان یك تا سه میلیون نسخه برآورد كرد در سراسر كره زمین پراكنده است و براى بیشترینه آنها یا اساساً فهرستى نوشته نشده و یا فهرست نوشتهشده از صورت صحیحى برخوردار نیست. گذشته از این نیز همچنان بخش زیادى از آنها در اختیار و مالكیت افراد است و در نتیجه گروه بسیارى از پژوهشگران نمىتوانند از آنها آگاهى یابند، و اگرچه از بخش بزرگى از آنها حفاظت و نگهدارى مىشود، اما این حفاظت و نگهدارى چندان مطلوب نیست و اینگونه دستنوشتهها در معرض حرارت، رطوبت و آفت قرار دارد، و بخش باقىمانده از آنها نیز رفتهرفته در حال نابودى است.
ما تاكنون شمار زیادى از این میراث خطى را در اثر حوادث ـ خواه حوادث طبیعى و خواه سیاسى ـ همچون آتشسوزىها، طوفانها، جنگها و ... از دست دادهایم، و میزان تقریبى این دستنوشتهها را هیچگاه نمىتوانیم برآورد كنیم. بازیابى این بخش از دسترفته از جنبه علمى به طور كلى ناممكن است، اما در خوشبینانهترین حالت مىتوان برخى از آنها را هر چند به طور جزئى از نو گرد آورد، و این از طریق جست و جو در دستنوشتههاى پسینى دیگرى كه ممكن است پارهاى از قسمتهاى آن آثار از دسترفته را دارا باشد، امكانپذیر خواهد بود.
دستنوشتهها حتى در روزگار ما نیز به دلایل گوناگونى كه مىتوان در بیشتر موارد از آنها دورى گزید، در معرض نابودىاند. شمارى از آنها با وجودى كه در مكانهایى امن و مطمئن نگهدارى مىشوند، اما از آنجا كه دستیابى به آنها و یا آگاهى از آنها ناممكن است، باید آنها را در ردیف دستنوشتههاى از دسترفته به شمار آورد. این دستنوشتهها یا فهرست نشدهاند و در قفسه یكى از كتابخانهها قرار گرفتهاند و یا در فهرستى كه براى آنها نوشته شده به طور صحیح طبقهبندى نشدهاند، و اگر هم طبقهبندى آنها درست باشد میان آنها و دیگر دستنوشتهها ارجاعاتى صورت نگرفته و فهرستهاى راهنما براى آنها تهیه نشده، و چه بسا دیگر دستنوشتههاى آن در مالكیت و اختیار افراد قرار داشته باشد كه در این صورت بهرهگیرى علمى از آنها تنها براى آن اندك افراد مالك امكانپذیر خواهد بود، افرادى كه ممكن است حتى آزمودگى لازم را براى بهرهگیرى از این دستنوشتهها هم نداشته باشند، و یا به عبارتى سادهتر اصولا مسئله دستنوشتهها براى آنان بىاهمیت به شمار آید.
در بیشتر موارد، دستیابى و در نتیجه آگاهى از این دستنوشتهها تنها در سایه رنج فراوان و دوره طولانى انتظار ممكن مىشود، و چنانچه در مدت زمان مورد نظر و یا اندكى پس از آن هم این دستنوشتهها دستیاب شود، باز به دلیل سهلانگارى و یا نگهدارى نادرست، این میراث با گذشت زمان به آرامى دستخوش نابودى قرار خواهد گرفت. این روند نابودى دستنوشتهها اگرچه به كندى و آرامى صورت مىگیرد، اما در از میان رفتن و نابودى آنها تردیدى وجود ندارد.
با توجه به این دلایل ممكن است پژوهشگران بر خود آسان گیرند، و یا به عبارتى دیگر ناگزیر شوند به منابع و دستنوشتههاى موجود بسنده كنند، و به آنها رضایت دهند. این مسئله در بسیارى از اوقات، به ویژه در آنچه كه به میراث تمدّنى اسلام مربوط است، موجب مىشود كه پژوهشهاى آنان از دقت كافى برخوردار نباشد و حتى گاهى نادرست از آب درآید، و این یكى از مهمترین دلایلى است كه باعث شده میراث كهن اسلامى شهرت و آوازه كمى در میان تمدّنهاى بزرگ دنیا به دست آورد.
حتى در روزگار ما آن گونه كه شایسته است میراث تمدّنى اسلام مورد بررسى و پژوهش قرار نگرفته است، و این غالباً برخاسته از این مسئله است كه دستیابى به منابع ـ و به ویژه منابع خطّى ـ مسئلهاى بسیار دشوار به شمار مىآید.
پژوهنده پر تلاش با مشكلات و دشوارىهایى روبرو مىشود كه از میان برداشتن آنها براى ادامه و پیگیرى پژوهش امرى تقریباً ناممكن است. او ابتدا باید دستنوشتهها و مدارك و اسناد مربوط به پژوهش خود را شناسایى كند و سپس آنها را گرد آورد. چنین كارى با توجه به شرایط موجود و چگونگى نگهدارى دستنوشتههایى همچون دستنوشتههاى مورد نیاز او كار آسانى نیست. او پس از این باید به هر یك از دستنوشتههاى تحقیق ناشده از اثر مورد پژوهش خود كه در شرق و غرب دنیا پراكنده است، دست یابد و تحقیق و پژوهش خود را آغاز كند. وى باید این دستنوشتهها را با هم مطابقت دهد و بهترین دستنوشتههاى موجود را به مقابله گیرد تا اطمینان حاصل كند كه متنى كامل براى تحقیق و پژوهش خود در اختیار دارد. وى همین شیوه را باید در تمامى منابع دستنوشتى كه در گستره پژوهش خود بدان نیاز پیدا مىكند تكرار نماید، و در چنین شرایطى است كه او مىتواند به عنوان یك زبانشناس و یا یك تاریخنگار پژوهش خود را درباره دستنوشت آغاز كند، و این نیازمند سالیانى دراز صرف وقت و عمر است.
و از آنجا كه رسیدن به اینگونه نیازمندىهاى ضرورى عمرى جاودانه مىطلبد، پژوهنده چارهاى ندارد جز آنكه تمام سعى و تلاش خود را به كار بندد، اما با وجود این نتایج به دست آمده معمولا نتایجى ناتمام و ناقص است كه غالباً ما را به هدف مورد نظر نمىرساند. این مسئله از نامناسب بودن ابزارهاى موجود براى پژوهش و ناكافى بودن آنها برمىخیزد، و از اینرو چندان شگفت نخواهد بود اگر بگوییم پژوهش درباره میراث اسلامى همچنان در مراحل مقدّماتى خود قرار دارد، و این بدون شك وضعیت اسفبارى به شمار مىرود، به ویژه اگر جهشها و پیشرفتهاى شتابانى را در نظر بگیریم كه در دهههاى گذشته در عرصه علوم اجتماعى روى داده است.
ما براى آنكه بتوانیم از امكانات و خدماتى بهرهمند شویم كه شاخههاى گوناگون علوم اجتماعى در سایه این امكانات و خدمات بتواند در پژوهش تاریخ اسلام نقش داشته باشد باید بىهیچ تأخیرى دست به كار شویم و به گونهاى بهتر به فراهمآورى منابع و اسناد خطّى بپردازیم و پس از تحقیق و پژوهش و مقابله، آگاهى از آنها را در رسالههاى علمى تخصصى امكانپذیر سازیم.
شمار پژوهشگرانى كه این شاخه از پژوهش آنان را به خود جذب مىكند، به دلیل دشوارىهایى كه در زمینه پژوهشهاى اسلامى وجود دارد، همواره اندك بوده است. از این رو رسالههاى علمى مربوط به پژوهشهاى اسلامى همچنان ناچیز است. از سویى دیگر نیز پژوهشگران مسلمانى كه در زمینه تاریخ میراث اسلامى تخصص داشته باشند، هنوز كمشمارند، و بیشتر پژوهشهاى موجود نیز در این شاخه از شاخههاى پژوهش علمى، بر همان منابع چاپى موجود تكیه دارند كه درباره همان مسائل است و به همان اندیشهها و همان شخصیتهاى تاریخى پرداختهاند، و به آنچه تاكنون مطرح بوده جز اندكى افزوده نمىشود، و در واقع تكرار آنها و تأكید دوباره همان مفاهیم نادرست است.
راه حل پیشنهادى
برونرفت از وضعیت كنونى به تلاش گسترده در راستاى آسان كردن بهرهگیرى از منابع خطّى به منظور بررسى میراث نوآورده اسلام است، و این در دو زمینه زیر تحقق مىیابد:
1. بهرهگیرى از منابع: این زمینه نیازمند تصویربردارى دوباره از همه دستنوشتههاى موجود و آزادسازى آگاهى و بهرهگیرى گسترده از آنهاست.
2. آموزش: در این راستا باید به آموزش دختران و پسران جوان پرداخت تا اقدامات و كارهاى گوناگونى كه به بهرهگیرى از منابع مربوط مىشود، انجام پذیرد. این كار آموزش، تجربهاندوزى در همه شاخههاى علم كتابدارى، و علم روشهاى تحقیق در پژوهش تاریخى و دانشهاى وابسته به آن را، به منظور افزایش توان نگهدارى متون و اسناد تحقیقى و انتشار آن، دربرمىگیرد.
تصویربردارى رنگى از همه دستنوشتههاى اسلامى كه تاریخ آن به پیش از تاریخ معاصر باز مىگردد امرى ضرورى است؛ زیرا با این كار بیشترین میزان دقت و وضوح تحقق پیدا مىكند. پس از آن باید تصاویر گرفته شده را صحافى كرد، و در مركزى بزرگ كه مركز اصلى نامیده مىشود، گرد آورد. آن گاه بهتر است براى هر یك از دستنوشتهها به طور جداگانه نسخهاى كوچك (میكروفیلم) تهیه كرد و منظور از دستنوشته در اینجا همه نسخهها از هر اثر و با هر حجمى است، و در این میان تفاوتى نمىكند كه آن دستنوشته داراى یك برگ است، یا از حجم زیادى برخوردار است. همچنین منظور ما از همه دستنوشتهها، همه نسخههایى است كه در یك كتابخانه نگهدارى مىشود، و به بیانى دیگر منظور این است كه این تصویربردارى اقدامى گزینشى نیست، و سزاوار است به طور فراگیر از همه دستنوشتهها، یعنى حتى دستنوشتههایى كه در نگاه نخست بىاهمیت جلوه مىكنند، صورت پذیرد؛ زیرا ممكن است دستنوشتهاى كه براى پژوهشگرى اهمیت چندانى ندارد، براى پژوهشگر دیگر از اهمیت زیادى برخوردار باشد، و ممكن است آنچه امروزه حاشیهاى و فرعى دانسته مىشود در آینده مورد توجه همگان قرار گیرد.
مركز نسخههاى خطى بخش فرهنگى اتحادیه كشورهاى عربى از زمان تأسیس در دهه چهل تاكنون به تصویربردارى و تهیه میكروفیلم از دستنوشتههاى عربى و نیز ایجاد فرصت براى پژوهشگران به منظور آگاهى از این دستنوشتهها در هر گوشه جهان اقدام كرده است، و این اقدامى است كه از سوى هر پژوهشگرى مورد ستایش و تقدیر قرار گرفته است. این در حالى است كه اقدام بخش میكروفیلم مركز در تهیه میكروفیلم اقدامى گزینشى است و آنچه ما در اینجا بدان نیازمندیم تهیه میكروفیلم از تمامى دستنوشتههاست، و باید عنصر گزینش و انتخاب را به خود پژوهشگر سپرد؛ زیرا این پژوهشگر است كه غالباً درباره موضوع پژوهش تصمیم مىگیرد، و از همین رو مىتواند از میان منابع خطّى آنچه را كه به موضوع پژوهشش مرتبط است، برگزیند؛ چرا كه در نهایت مسئله به انتخاب موضوع از سوى پژوهشگر بازمىگردد و اوست كه باید آگاهى لازم را از موضوع پژوهش خود و نیز صلاحیت تشخیص منابع را داشته باشد، و بتواند مسئولیت انتخاب منابع را بر پایه منطقى استوار برعهده گیرد.
در كنار این مركز اصلى ضرورى است مجموعهاى از مراكز فرعى در شرق و غرب جهان شكل گیرد. نقش این مراكز نباید به اطلاعرسانى آسان و جست و جوى فراگیر محدود باشد، بلكه باید كوشش كند تا با توجه به رویدادهاى پیشبینى نشده بهطور نسبى اطمینان و امنیت را تحقق بخشد. این مراكز همچنین باید داراى كارگاه آموزشى در زمینههاى مرتبط با سند و دستنوشته براى پژوهشگران و هنرمندان جوان باشد. این كارگاهها باید از آموزش حفظ و نگهدارى دستنوشتهها آغاز شود و به آموزش فهرستنویسى، طبقهبندى، پژوهش و تحقیق و سرانجام انتشار پایان یابد.
پس از توجه به بررسى این پیشنهاد و بحث و تبادل نظر پیرامون آن به اندازه شایسته و كافى، لازم است هیئتى خیریه كه داراى سرمایهاى مناسب و همیشگى باشد، تشكیل شود تا این هیئت بتواند در راستاى اهداف زیر اقدام كند:
1. تأسیس مركز اصلى در یكى از كشورهاى جهان اسلام، و سپس راهاندازى مراكز فرعى و گسترش آنها در مناطق گوناگون.
2. تخصیص منابع مالى وقفى به منظور سرمایهگذارى دائم در این طرح. این هدف براى فراهمآورى منابع مالى هزینههاى زیر است :
الف. هزینه اداره و حفاظت از ساختمانها، تجهیزات، كارگاهها و تأسیسات.
ب. پرداخت حقوق پژوهشگران، هنرمندان، و كاركنان ادارى.
ج. فراهمآورى فضاى رقابت میان دختران و پسران جوان به منظور دستیابى به گواهى صلاحیت آموزش در كارگاههاى آموزشى گوناگون وابسته به مراكز، همراه با فراهمآورى امكان اقامت و تأمین هزینه زندگى.
3. مركز اصلى باید از طریق منابع تجارى و یا خصوصى به دستنوشتهها دسترسى پیدا كند، و این با خریدن و یا به امانت گرفتن دستنوشتهها صورت مىپذیرد، و پس از آن باید تصویرهایى از این دستنوشتهها میان مراكز فرعى توزیع گردد.
همچنین تشكیل كمیتهاى از پژوهشگران و هنرمندان و كاركنان ادارى متخصص به منظور جمعآورى اطلاعات و بحث و تبادل نظر پیرامون آنها و در نهایت صدور بخشنامههاى لازم براى اجراى موفقیتآمیز طرح ضرورت دارد.
بدون شك چنین طرحى فواید و دستاوردهاى زیادى خواهد داشت. این طرح افزون بر دستاوردهاى روشن فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى در درجه نخست در خدمت تحقق بخشیدن به هدفى بزرگ خواهد بود. این هدف عبارت است از شناسایى میزان نقش فرهنگى و تمدّنى اسلام در جهان پیش از عصر كنونى. این هدف به نوبه خود میتواند در بهبود و گسترش تفاهم میان شرق و غرب و افزایش فرصتهاى گفت و گو و همكارى متقابل نقش داشته باشد.
بنابراین باید كار را آغاز كرد و جهان اسلام براى رسیدن به این هدف گامهاى نخست خود را بردارد. این نوع حمایت از فعالیتهاى تربیتى و علمى در اسلام اقدام شگفتى نیست. تمدّن اسلامى نخستین تمدّن شناختهشدهاى است كه قدیمترین نمونههاى مؤسسههاى آموزش عالى كاربردى و نظامى را بنیان نهاده و در این راه به امور خیریه تكیه كرده است. ما در سدههاى نخست اسلامى شاهد نیكوكاران مسلمانى بودهایم كه در طبقات مختلف اجتماعى مبالغ زیادى را براى آموزش وقف مىكردند.
ما از طریق گردآورى شمارى از دستنوشتههایى كه هنوز از میان نرفتهاند و ارائه آنها در مراكز اصلى و مراكز فرعى، و نیز از طریق جذب و آموزش شیوههاى به كارگیرى مناسب دستنوشتهها به پژوهشگران جوان و آشنا كردن آنان با ارزش و اهمیت بسیار زیاد این دستنوشتهها میتوانیم این امكان را به وجود آوریم كه میراث فكرى و نوآورى فرهنگى ما براى تمدّن بزرگ جهانى، به جایگاه واقعى و شایسته خود دست یابد و از این رهگذر توجه گسترده جهانى را كه سزاوار آن است به خود جلب كند. آنچه در آن شك و تردیدى نیست این است كه چنین طرح بزرگى ممكن است با دشوارىها و مشكلات مالى، سیاسى و دیپلماتیك زیادى روبرو باشد؛ به ویژه اگر در این میان به تعداد بىشمار دستنوشتهها و پراكندگى آنها در شرق و غرب دنیا نظر افكنیم؛ دستنوشتههایى كه مالكیت آنها در میان كشورها، مؤسسههاى تجارى، افراد و خانوادهها پراكنده است؛ دستنوشتههایى كه گاه در حجم و اندازه گوناگون و گاه در اختیار افراد و كشورهایى است كه چه بسا با دل كندن از آنها حتى براى تصویربردارى نیز مخالفت مىكنند. این مشكلات و مشكلاتى نظیر آنها را نیز باید به منظور رسیدن به راه حل مناسب مورد بررسى قرار دهیم.
در پایان، با توجه به طبیعت و گستردگى این طرح بزرگ باید گفت به اجرا درآوردن آن به اعتراف همگان كارى بس دشوار خواهد بود. از این رو لازم است بزرگانى كه از بلندنظرى و روحیه همكارى برخوردارند به مشاركت برخیزند و سپس هیئتى شكل گیرد كه پس از درگذشت این پیشگامان نیز بتوانند فعالیت خود را ادامه دهند؛ زیرا دستیابى به اهداف نهایى این طرح ممكن است به زمانى بیش از مدت زندگانى یك فرد نیازمند باشد.