ظهور اسلام در سند از نگاه تاریخی
نویسنده: دکتر فرهنگ خادمی ندوشن
مقدمه
بیشتر منابع درباره اعراب قبل از اسلام از طریق منابع یونانی و رومی و سپس ساسانی است و نیز در نوشتههای مسیحیان و یهودیان نیز به اعراب اشاره شده است.
در منابع هندی هیچ اشارهای به اعراب، پیش از ورود اسلام به هند كنونی نشده است، این احتمال وجود دارد که منابع هندی، اعراب را ایرانی میدانستند. بعد از اسلام زمانی كه اعراب در تجارت دریایی فعال شده و به سواحل جنوب غربی هند حمله ور شدند، موجب آشنایی هندیان با اعراب گردید و از این زمان به بعد است كه در جنوب هند و سواحل سریلانكا و مالدیو و بعدها چین، هندیان بعد از سقوط رومیان و ساسانیان، نقش مهمی را در تجارت دریایی ایفای نمودهاند و جهان اسلام در قرن اول تا چهارم هجری علاوه بر یكپارچه نمودن كشورهای تازه مسلمان، نقش گستردهای در مسایل سیاسی و تجاری ایفا میکرد.
در 570 م. با تولد رسول اكرم(ص) دنیای بشریت دگرگون گشت. دین الهی كه پیامبر اسلام آن را بر پایه برابری و برادری استوار کرد و پیروانش به شدت به تبلیغ آن میپرداختند، در ابتدا دارای آداب و رسوم بسیار سادهای بود و با گذشت زمان قوانین جدیدی بر آن اضافه گردید.
در زمان ظهور اسلام تجارت با شبه جزیره عربستان و درآمد حمل بار تجاری از هند (ندوی، 112:1384) و دیگر نقاط غرب آسیا به سمت شرق، عایدات فراوانی را نصیب آنها کرده بود. در همان ابتدای قرن اول هجری مسلمانان در حملات پی در پی خود در خارج از قلمرو خودشان با مسلمان کردن دیگر اقوام غیر مسلمان، درهای این دین الهی را بر دیگر جوامع بشری گشودند. حملات اولیه مسلمانان در زمان عمر و عثمان هیچ پیروزی (یاوری، 1387: 89) قاطعی را برای مسلمانان به ارمغان نیاورد. آشنایی اعراب با ساكنین هندوستان كه ریشه تاریخی دارد و آنها یكی از منابع كالاهای تجاری برای معاملات با غرب بود. در 712 م. ارتشی مركب از 6000 سرباز و 4000 شترسوار و 1000 سواره نظام به رهبری محمد بن قاسم به هند حملهور شد. در این میان یک عده از زمینداران(Alkofi., 1900:47) و بوداییان، پنهانی به ارتش مسلمانان پیوستند. در جنگی كه بین مسلمانان و پادشاه داهیر اتفاق افتاد، به ناگهان با پرتاب تیر به سمت فیل پادشاه، شورشی بهپا شد و در اثر این اتفاق مسلمانان بر هندوان پیروز شدند و در نتیجه آن مسلمانان بر سند تسلط یافتند. به نظر میرسد كه محمد بن قاسم از این پیروزی نصیبی نبرد و بعد از مدتی بهقتل رسید. حمله محمد بن قاسم كه سردار توانایی بود تنها یك حمله بود، نه یک استقرار فرهنگی و او فرصتی نیافت تا حكومت خود را منظم نماید و بعد از مدتی بجای آنكه صلح برقرار شود، هرج و مرج جای آن را گرفت.
نظام اداری مسلمانان در سند در اختیار هندیان قرار گرفت. بنابراین آنها نیاز مبرمی به نظامی اداری داشتند كه بتواند تسلط مسلمانان را بر سند ادامه دهد. این تسلط به جزء كمك گرفتن از نظام اداری باقی مانده از گذشته (رضوی، 1388، 79) نمیتوانست ادامه یابد. منبع اصلی درآمد دولت، درآمد حاصل از مالیاتهای گرفته شده و از زمین و جزیه بود. مالیاتها در اثر فشارهای اعمال شده از زمیندارها جمعآوری میشد و آنها تا 75% و یا نصف كل محصولات خود را مالیات میدادند و در كنار آن پرداخت جریمه و هدایا را نیز باید اضافه کرد. این دولت مسلمان بیشترین درآمدش از طریق زمینداران تأمین میکرد.
این پیروزی مسلمانان با بازسازی ارتش هندوستان و پی بردن آنها به نقاط ضعفشان همراه بود و از طرفی سند محل مناسبی برای نفوذ به هند نبود. زمینهای خشك فاقد هر گونه منابع گیاهی، وجود راهزنان و دزدان یكی دیگر از عوامل انتخاب ناصحیح این محل بود. از طرفی خدماتی كه هندوان به فرهنگ اسلام کردند، باعث گردید كه بعدها كمك فراوانی به رشد فلسفه، ستاره شناسی، ریاضی، پزشكی و شیمی (رضوی، 1388: 81) گردد و همچنین باعث رشد و شكوفایی اسلام در این منطقه شد كه بعدها مسلمانان اعراب آن را به غرب انتقال دادند و فاتحین مسلمان مناطق تازه فتح شده و عدم وجود نیروی پشتیبانی باعث گردید كه دولت مركزی، این مناطق تازه فتح شده را برای مدتی بهحال خود رها کند و این مسأله موجب ایجاد دولتهای خودمختار گردید و یا اینكه تابعتی از دولت مركزی با استفاده از نیروهای محلی داشت.
تاریخ سیاسی هند قبل از ظهور اسلام
قبل از ظهور اسلام سه دولت بزرگ در روم، ایران و هند حكومت میكردند. در این میان دوره حاكمین سلسله گوپتاهای هند را میتوان عصر طلایی تاریخ سیاسی مذهبی هند دانست. این سلسله كه تقریباً هم دوره ساسانیان بود، دارای ساختار اجتماعی سیاسی شبیه به هم بودهاند و این موضوع توسط تاریخ نگاران گزارش شده است.
سلسله گوپتا بعد از آنكه حكومتهای ملوكالطوایفی هند را متحد کرد، حكومتی مركزی كه تقریباً كل هند را در تسلط داشت ایجاد کرد. این حكومت دوران طلایی هند محسوب میشود و در این دوره مذهب برهمای هند در اوج كمال خود بود. چنانكه در عصر ساسانی، دین زرتشتی و در دوره رومیها، مسیحیت دوران طلایی خود را طی میكردند.
سلسله گوپتا از 320 تا 550 م. بر هند حكومت کرد. این سلسله توسط شخصی بنام سری گوپتا بنا نهاده شد و با تحولات مختلفی در عرصه هنر و تكنولوژی همراه بود. شاهان مهم این سلسله به ترتیب چاندرا گوپتا اول، سمودرا گوپتا و چاندرا گوپتا بودند. این سلسله روابط گرم تجاری در منطقه با برمه، سریلانكا، مالزی و اندونزی ایجاد کرد. در این دوره بود كه نوشتههای مهم مذهبی هند جمع آوری گردید. حمله به هند موجب شد که حكومت هند به حكومتهای ملوك الطوایفی تقسیم گردید و یكی از قبایل گوپتا در مگده بر تخت سلطنت نشست و آنها بعد از آنكه این قلمرو را فتح کردند در آنجا به ادامه حكومت پرداختند.
ظهور گوپتاها
درباره خانواده و ساختار اجتماعی گوپتاها نوشتهها مكتوبی باقی نمانده است. التكر مینویسد كه آنها از طبقه بازرگانان بودند. جیشوال حدس میزند كه گوپتاها از طبقه زمینداران بودهاند. سینگ (Singh., 2008:475)معتقد است كه آنها از طبقه رمهگردان بودند كه در هارینا، اوتارپرادش، دهلی و راجستان زندگی میكردند. آنان در مقابل جهیزیه شهری به نام پاتلیپوتلا پایتخت مگده را از طریق ازدواج دریافت نمودند و در اثر این اتحاد قدرت خود را از رودخانه گنگا تا اله آباد كنونی گسترش داد.
سری گوپتا
به نظر میرسد كه سری گوپتا از 240 تا 280 م. حكومت كرد. مینویسند كه آنها امیران پادشاهان كوشانیان(Agrawal, 1989:84-7) بودهاند. فرزند و جانشین او، گاتوت كچه از 280 الی 319 م. حکومت کرد و جانشین او چاندرا گوپتای اول در ابتدا در اوایل قرن پنجم بر مناطق هندونشین مگده و بیهار كنونی حكومت میکردند. چاندرا گوپتا در حدود 280 الی 319 م. با دختر حاكم قبیله لیچیاوی كه قدرتشان در مگده متمركز شده بود ازدواج نمود. سمودرا گوپتا در سال 335 م. جانشین او شد و 45 سال حكومت کرد و در سال 380 م. مرد و قلمرو پادشاهانی چون یادوها، ارجونایونس، مادورا و ابیرا را تصرف کرد و تا زمان مرگ خود 20 حكومت ملوكالطوایفی را در زیر پرچم قدرت خود در آورد و كل هند را متصرف گردید. اسمیت این شاه را ناپلئون هند نامید. در عصر او شاعران بزرگی در درگاه او زندگی میكردند. او از شاهان متعصب مذهب برهمایی بود كه شیوا را میپرستید.
جانشینان سامودرا گوپتا
بعد از سامودرا گوپتا پادشاهی به نام رام گوپتا بر تخت سلطنت نشست و سپس چاندرا گوپتای دوم جانشین او شد. درباره این پادشاه تعدادی كتیبه باقی مانده است و دربارۀ فعالیتهای سیاسی او نوشته مكتوبی باقی نمانده است. به نظر میرسد كه زندگی او در هالهای از خیالات مورخین باقی مانده است. مطابق با كتیبههای عصر گوپتاها در میان تعداد زیادی از فرزندان ذكور سامودرا گوپتا، او شاهزاده چاندرا گوپتا را بعنوان جانشین خود انتخاب نمود. چاندرا گوپتای دوم از 380 تا 413 م. حكومت كرد، او از طریق ازدواجهایی كه انجام داد حكمرانان دیگر را متحد نمود. مطابق با اشعار باقی مانده از كالی داس شاعر توانای عصر گوپتاها، چاندرا گوپتای دوم 21 حكومت محلی و خارجی را تحت تسلط خود درآورد. بنا بر سرودههای كالی داس، چاندرا گوپتای در شمال غربی هند، فارسها و هونها و قبایل كامبوجاس (Ch.Chhabra, 1992:169) را که در شرق و غرب رودخانه سیحون زندگی میكردند، سركوب كرد . جانشین چاندرا گوپتا فرزند دوم او كومارگوپتا گردید. او تا 455 بعد از میلاد حكومت كرد و حكومت او از جنوب هند مورد تهاجم قبایل ساكنین دره نرمدا قرار گرفت.
فرزند و جانشین كومار گوپتای اول را میتوان آخرین شاه بزرگ گوپتاها قلمداد كرد. او بعد از آنكه حمله قبیلههای جنوب هند را دفع کرد، مورد حمله هیاطله و یا هونهای سفید قرار گرفت كه از سمت شمال غرب مرزهای گوپتاها را در سال 455 م. مورد حمله قرار دادند. هزینه سنگین جنگها باعث خالی شدن خزانه و در نهایت موجبات سقوط حكمرانان گوپتاها را فراهم کرد. او در 447 م. مرد و جانشین او برادرش پورگوپتا ( 467-473م) گردید . او پادشاه ضعیفی بود و بعد از او كومارگوپتای دوم (476-473م) و بوداگوپتا (476-495م) به حکومت رسیدند. امپراطوری گوپتاها بعد از حمله تورانما و جانشین او مهركول به بخشهای كوچكتری تقسیم شد. وضعیت جانشیان گوپتاها در قرن ششم میلادی نامشخص است و به نظر میرسد پادشاهی بنام ویشنو گوپتا از 540 تا 550 م. حكومت كرده است. احتمالاً عوامل دیگری مانند حمله قبایل و حكمرانان محلی در هند نیز در سقوط آنها موثر بوده باشد.
بعد از حمله هونها به هندوستان و پایان پذیرفتن حكومت آنها، پادشاهی بنام هرش وردن در 606 م. تا 647 م. بر هند حكومت نمود. او كه آخرین شاهی بود كه سعی در متحد نمودن حكومتهای ملوكالطوایفی هند داشت، بعد از آنكه بنگال را فتح کرد، قلمرو خود را به مرزهای اقیانوس هند رساند و حتی تا گجرات پیش رفت. سپس در شمال به نپال حملهور شد و تا سند پیش رفت. ولی در جنگ با شاه چلوكیا، پولكشین دوم از او شكست خورد. رابطه او با چین و ایران صمیمانه بود و به تبادل سفرا بین این دو حكومت میپرداخت. او كه در ابتدا از مذهب هندو پیروی میکرد، بعدها مذهب بودایی را پذیرفت و تعداد زیادی از معابد بودایی را بازسازی و یا از نو ساخت. او كه آخرین شاه بزرگ در زمان ظهور اسلام بود را میتوان آخرین شاه پر قدرت مذهب هندو نامید.
بعد از مرگ هرش وردن، هندوستان بین راجپوتها تقسیم گردید. مرگ هرش وردن عدم ثبات سیاسی را در بین كشور هند ارمغان آورد. راجپوتها از 650 م. تا 1200 م. حكومت كردند. در ابتدا پراتیهاراس از قرن هشتم تا اوایل قرن یازدهم میلادی حكومت كردند و بعد از آنها گادوالس به حكوكت رسیدند. آنها كه از اوایل قرن دوازدهم میلادی در مناطق مركزی
هند حكومت میکردند، جای خود را به سلسله چوهان دادند، پرتوی راج چوهان
(R.C.Majumdar, 1960:87) كه مركز عمده قدرت آنها در دهلی بود، از شهابالدین غوری شكست خورد و دهلی را به غوریان واگذار كرد.
علل سیاسی سقوط هند در زمان حمله مسلمانان
امپراطوری هرش وردن در 647 م. به پایان رسید. رشد قارچ گونه حكومتهای محلی خودخواه كه درگیر جنگهای بینتیجه با یكدیگر بودند، هیچ نتیجهای عاید آنها نکرد. آنها شمال هند را به حكومتهای ملوك الطوایفی تقسیم کرده بودند؛ اگر چه جنوب هند هم كمتر از شمال آن نبود.
وضعیت اجتماعی هند
در زمان حمله مسلمانان به هند جامعه هندویی به شدت به پایینترین نقطه انحطاط خود رسیده بود. طبقهگرایی سختی كه در جامعه هند وجود داشت اعتقاد به ماوراء الطبیعه و وضعیت اسفناك طبقه فقیر هندوان به طور عملی غیر ممكن بود كه جامعهای را كه فرو پاشیده بود دوباره بازسازی گردد. افراد ترقیخواه هیچ علاقه و یا آرزویی نداشتند كه بیماریهای فكری در جامعه را از بین و یا به طرف مقصد دقیقی راهنمایی نمایند. كارهای خلاف از پشتیبانی در بین جامعه برخوردار بود چند زنی و یا داشتن زنان غیر عقدی در جامعه رواج داشت. زنان از حقوق مساوی برخوردار نبودند. زنان بیوه از سهم غیر متعارفی برخوردار بودند و نمیتوانستند دوباره ازدواج كنند و در سختی و سرخوردگی بهسر میبردند.
وضعیت مذهبی هندوستان
در زمان حمله مسلمانان به هندوستان سه مذهب هندویی، جینی و بودایی وجود داشت. وجود فرق مذهبی و دعوای هر كدام که یکدیگر را نفی میكردند، باعث سردرگمی در بین مردم عامی گردید. مكانهای مذهبی ارزش خود را از دست دادند و محل كارهای ناشایست گردیدند. موقعیت مذهبی برهمنان بخاطر طبقه گرایی شدید باعث سقوط چهره مذهب هندو گردید. تفاوتهای بین آنها باعث شد كه آنها هر گونه تغییرات اساسی در مذهب خود را نپذیرند. تأكید بر غیر قابل بخشش بودن فعالیتهای مذهبی علل كاهش مردم در فعالیتهای مذهبی گردید.
دلایل رشد ظهور اسلام در هند
اسلام برای ورود به هند همان مسیری را طی نمود كه ساسانیها در تجارت با هندوستان استفاده میكردند. بندر سیراف، عمان، بصره و بغداد محلهایی بود كه توسط ساسانیان كنترل میشد و یا در اختیار آنها بود كه باعث گردید اسلام به سرعت در جهان منتشر شود و امواج آنها بعد از مدت كوتاهی به هند نیز برسد. در حقیقت در كشورهای همجوار و غیر عرب به دلایل ذیل اسلام سریع رشد نمود و منتشر گردید.
در جامعه هند و ایران، مذهب به سختی در بین طبقات جامعه رواج داشت. مردم عامه فقیر و فقیرتر میشدند و ثروت در دست خانوادههای حکومتگر و تجار انباشتهتر میشد، بطوری كه فقر اقتصادی و اجتماعی كل جامعه هند را فرا گرفته بود..
شعار مساوات و برادری كه شعار بسیار جذابی بود (Sinha & etc, 1996: 473-6)، برای جامعهای كه اكثریت آن را خانوادههای فقیر و كم درآمد تشكیل میدادند، باعث شد توده عظیمی از مردم در هند به اسلام روی آورده و مسلمان گردند.
تعدد مذاهب و ادیان كه هر كدام خدای خاصی را میپرستیدند، یكی از عوامل مهم دیگر در روی آوردن مردم به مذهب اسلام شد. وجود اعمال مذهبی سختی كه در مذهب هندو وجود داشت و توسط برهمنان صورت میگرفت، باعث شد اسلام که دارای آداب و رسوم مذهبی خاصی بود، طرفداران زیادی را به خود جذب نماید و پذیرش اسلام در توده مردم باعث شد تا خود را از آداب و رسوم سخت مذاهب قبلی نجات دهند.
امکان رشد اقتصادی و طی سریع مقامی باعث گردید كه جمعی از نخبگان مذهب هندو، به اسلام روی آورده و اسلام را بپذیرند. از طرفی ارتش اسلام، توانایی اعمال نمودن ایدههای خود به كشورهای تسخیر شده را داشت. پیروزیهای پی در پی لشكریان باعث گردید كه تعداد زیادی به خاطر قدرت و موقعیت خود اسلام را بپذیرند. از طرفی مبلغین مسلمان و تبلیغات آنها یكی دیگر از عوامل پذیرش اسلام بوده است. ساده زیستی مسلمانان و عقاید سهل و آسان باعث گردید كه مردم دین اسلام را بپذیرند.
نتیجهگیری
ورود اسلام به کشورهای تازه تسخیر شده به دلیل وضعیت اقتصادی نبوده بلكه بیشتر دلایل اجتماعی داشته است. جامعه هند دارای نظامی بود كه طبقات مختلفی در آن زندگی میكردند. وضعیت آشفته جامعه هند بعد از فروپاشی حكومت گوپتاها باعث شده بود كه حكمرانان ملوكالطوایفی كه در سواحل رودخانه سند تا مناطق جنوبی هند حکومت داشتند، سعی در برقراری ارتباطات تجاری با شبه جزیره عربستان کردند تا از این تجارت، عایداتی را كه از رومیان دریافت میكردند افزایش دهند. از سوی دیگر رومیان به تشویق تجارت از طریق شبه جزیره میپرداختند تا بتوانند تجارت را از مسیر ایران به شبه چزیره منتقل كنند.
ورود اسلام به هند نظام جدیدی را هدیه آورد كه باعث تغییرات شدید در جامعه حاكمه گردید ولی از نظر نظام اداری آنها وابسته به نظام گذشته بودند و مجبور شدند كه نظام اداری گذشته را ادامه دهند.
عمده ترین تغییراتی كه در قلمروهای تازه فتح شده ایجاد شده بود، تغییرات در ساختار اجتماعی آنها بود كه توانست جامعه را زیر سلطه سیاسی خود را تغییر دهد؛ زیرا نظام سیاسی اداری همچنان به شیوه دوران قبل از ورود اسلام باقی میماند.
فهرست منابع:
- رضوی، سید هدایت، بلاد سند، جرقه اول ورود اسلام به شبه قاره، سخن تاریخ، شماره چهارم ـ بهار 1388.
- ندوی، سلیمان، روابط بازرگانی مسلمانان و هندوستان، ترجمه علی بحرانی پور، نامه تاریخ پژوهان، بهار 84، شماره 1.
- یاری، یاسمن، علل لشكر كشی مسلمانان به هند در قرون اولیه اسلامی، فصلنامه تاریخ اسلام، سال نهم، پاییز و زمستان 1387، شماره مسلسل 35-36.
- Agrawal.,A. Rise and fall of the imperial Gupta, Delhi, 1989.
- Chapra.,B.C. & etc., Reapraising the Gupta Hstrory, South Asia book, 1992.
- Herman Kulke and Dietmar Rothermund, History of India London, 1998, p.153.
- Kofi.,A.H. Chahch Nameh., An Ancient History of Sind, Trans Mirza Kalichbeg FeridunBaig, Printed at the Commissioneries press, Sind, 1900.
- Majumdar.,R.C. General Editor, The Delhi Sultanate, volume 6, 1960.
- Singh.U., A history of Ancient and early India, From the stone age to the 12th Century, New Delhi, 2008.
- Sinha., B.P. & etc, Ancient Histry of India, Delhi, 1996.
دانشیار گروه باستان شناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران khademiemodares.ac.ir