مطالعه وگونهشناسی سفالهای محوطۀ تپه قلایچی از دورۀ مانّاها
نویسنده: دکتر کاظم ملازاده
مقدمه
تپه قلایچی در مجاورت روستایی به همین نام و حدود 8 کیلومتری شمالشرق شهرستان بوکان واقع شده و بر اساس کاوشهای صورت گرفته معرف یک طبقه استقراری از مانّائیها و حدود سالهای 800-600 ق.م (عصر آهن III) است. این تپه در طی سالهای1363-1364توسط حفاران غیر مجاز شدیداً تخریب شده و بخش مهمی از آثار آن به یغما رفته و یا نابود شده است. از این رو سازمان میراث فرهنگی در سال 1364 برای نجات آثار باقی مانده، هیاتی را به سرپرستی اسماعیل یغمائی مامور کاوش در این محوطه نمود. در جریان این کاوش بخشی از آثار معماری محوطه خاکبرداری شد و استلی به خط آرامی و نیز تعدادی آجر لعابدار کشف گردید. متاسفانه نتایج این کاوش منتشر نشد.
بر اساس قرائت استل قلایچی (لومر، 1377، صص 109-120) و عبارت «خالدی در زعتر» و مطابقت زعتر با زیرتو (پایتخت مانّا)، این نظریه قوت گرفته که محوطه قلایچی همان پایتخت مانّائیها است که در متون آشوری بارها به آن اشاره شده است. آثار فرهنگی ارزشمند مکشوفه از این محوطه (علیرغم اینکه بخش مهمی از آثار قبلاً به یغما رفته است) گواه اهمیت بسیار این محوطه و تقویت کننده نظریه فوق است. از طرف دیگر دادههای تاریخی و باستانشناسی نیز قرار داشتن پایتخت مانّا را در این منطقه تایید میکنند. با این حال در مطابقت زعتر با زیرتو و هم در پایتخت بودن این محوطه با توجه به ویژگیهای ساختاری محوطه (فقدان عامل دفاع طبیعی و تاسیسات مستحکم دفاعی، وسعت نه چندان زیاد محوطه و ...) تردیدهای منطقی وجود دارد كه امید است نتایج کاوشهای محوطه به تردیدهای موجود جوابگو باشد.
ادامه کاوشهای قلایچی بعد از وقفه چند ساله در سال 1378 به سرپرستی بهمن کارگر ـ عضو هیات علمی مدیریت سازمان میراث فرهنگی استان آذربایجان غربی ـ آغاز شد و تا (1385) نیز ادامه یافته است. متاسفانه از نتایج این کاوشها تا کنون به غیر از مقالهای (كارگر، 1383، صص 229-245) منتشر نشده است.
در جریان کاوشهای صورت گرفته در محوطه قلایچی یک مجموعه ساختمانی نسبتاً وسیع مشتمل بر دروازه ورودی، حیاط سنگفرش، تالار ستوندار، اتاقهایی در یک جانب تالار، صفهسازیها و ... کشف و خاکبرداری گردید. شالوده این بناها از لاشه سنگهای به ابعاد کوچک و متوسط و ملات گل و خود دیوارها با خشتهایی به ابعاد بزرگ و قابل مقایسه با انواع زیویه، ساخته شده بودند. تالار ستوندار مجموعه با طرح غیر هندسی در کل 19×35 متر وسعت داشته و پوشش مسطح آن بر روی حداقل 4 ستون قرار میگرفته است. یکی از اتاقهای جانب شمالی تالار، به ابعاد 5×5 متر در میانه، سکوئی به ابعاد 2×2 متر داشت. این سکو در شالوده با یک ردیف لاشه سنگ (از انواع شالوده دیوارها) ساخته شده و بر روی آن ظاهراً چند ردیف خشت قرار میگرفته است.
مهمترین و شاخصترین عنصر معماری قلایچی تزیینات آن، متشکل از آجرهای لعابدار به اشکال، ابعاد و نقوش متنوع است (همان، صص 232-234). این آجرها قابل مقایسه با انواع بدست آمده از آشور و محوطه باستانی نیمرود است (Curtis.2003,pl.6). تعداد و تنوع زیاد آجرها و نقوش اجرا شده بر روی آنها و همچنین ابعاد و وزن زیاد آجرها نشان میدهد که آنها در یک کارگاه و در نزدیکی محوطه قلایچی تولید شدهاند. بر روی این آجرها نقوش متنوعی از اشکال هندسی، گیاهی، حیوانی، انسانی و اساطیری اجرا شده که در نوع خود منحصر بفرد است.
مطالعه سفال قلایچی
مجموعه سفال بدست آمده از محوطه باستانی قلایچی از نظر كیفیت ساخت، تنوع اشكال و لبههای مورد استفاده و نیز از این جهت كه همگی آنها در قالب یك دوره تاریخی قرار میگیرند، حایز كمال اهمیت است. با این وجود به خاطر فعالیت گسترده غارتگران میراث فرهنگی، متاسفانه تمامی مجموعه سفال بدست آمده به صورت قطعات كوچك بوده و در میان آنها حتی یك ظرف كامل نیز دیده نمیشود. از این رو امكان بازسازی دقیق، علمی و كامل بسیاری از قطعات مقدور نیست. از طرف دیگر مقدار سفال بدست آمده در این محوطه در مقایسه با حجم حفاری چندان قابل توجه نیست و این میتواند در رابطه با عملكرد خاص محوطه مورد ارزیابی قرار گیرد.
در فصل حفاری سال1382 با نظر مساعد بهمن كارگر، سرپرست محترم هیات كاوش قلایچی و با هدف مطالعه و گونهشناسی سفالینههای قلایچی كه از جمله مهمترین محوطههای مانّائی و به اعتباری پایتخت آنها است، مجموعه سفال بدست آمده در طی سه فصل حفاری (1380-1382) مورد مطالعه و طبقهبندی قرار گرفت. این مجموعه در کل شامل 3175 قطعه سفال بود که تعداد 985 عدد (02/31درصد) آنها را سفالینههای ظریف، 1586 عدد (95/49درصد) آنها را سفالینههای معمولی و 604 عدد (02/19 درصد) آنها را سفالینههای خشن تشکیل میداد. در این مجموعه همچنین تعداد 8 قطعه (025/ درصد) سفال منقوش و 8 قطعه سفال با لعاب شیشهای مشاهده میشود. معیارهای مختلفی برای این طبقهبندی مد نظر قرار گرفت كه از آن جملهاند: جنس، مرغوبیت، رنگ، لعاب و نقش، و همچنین اجزاء ظرف (نمودار شمارة 1).
بر اساس معیارهای گفته شده سفالینههای بدست آمده از قلایچی را میتوان به سه گروه عمده: ظریف، معمولی و خشن طبقهبندی كرد. هر كدام از این گروهها نیز به زیر گروههای دیگری تقسیم میشوند:
1. سفال ظریف (نمودار شمارة 1)
1-1. سفال ظریف با لعاب غلیظ گلی به رنگ كرم روشن
1-2. سفال ظریف نخودی رنگ
1-3. سفال ظریف نخودی متمایل به قرمز
1-4. سفال ظریف خاكستری رنگ
1-5. سفال ظریف منقوش
1-6. سفال ظریف سیاه شده یا آشپزخانهای
2. سفال معمولی
2-1. سفال معمولی با لعاب غلیظ گلی به رنگ كرم روشن
2-2. سفال معمولی نخودی رنگ
2-3. سفال معمولی نخودی متمایل به قرمز
2-4. سفال معمولی خاكستری رنگ
2-5. سفال معمولی آشپزخانهای و سیاه شده
2-6. سفال معمولی منقوش
2-7. سفال معمولی با لعاب شیشهای
3. سفال خشن
3-1. سفال خشن با لعاب گلی به رنگ كرم روشن
3-2. سفال خشن نخودی و نخودی متمایل به قرمز
3-3. سفال خشن خاكستری رنگ
3-4. سفال خشن آشپزخانهای یا سیاه شده
1. سفال ظریف (نمودار شمارة 1 و طرحها و تصاویر شمارة 1ـ9)
سفال ظریف بیش از 31 % مجموعه سفال مطالعه شده قلایچی را به خود اختصاص میدهد و این در مقایسه با دیگر محوطههای همزمان و از جمله زیویه، در صد نسبتا بالایی است كه نشان از اهمیت محوطه و كاركرد ویژه آن دارد. این دسته از سفالینهها از نظر خمیره، پخت، لعاب و فرم در سطح بسیار بالایی از كیفیت قرار میگیرند، بهگونهای كه ضخامت بدنه آنها گاه به یك میلیمتر میرسد و از سطحی كاملا پرداخت شده و شفاف، بدون اینكه علائم صیقل بر روی آنها دیده شود، برخوردارند. شاید بتوان ادعا كرد تپه قلایچی معرف خوش ساختترین ظروف سفالی، حداقل در دوره خودش است. تمامی ظروف این گروه چرخساز بوده و ماده چسباننده آنها را ماسهای بسیار ریز و نرم تشكیل میدهد كه در مواردی مشاهده آن با چشم غیر مسلح ممكن نیست. گل و خمیره سفال نیز شسته شده و از بافت تمیز و متراكمی برخوردار است. با توجه به كوچك بودن تمامی قطعات مكشوفه، بازسازی اشكال رایج این گروه چندان آسان نیست، با این حال با توجه به همین مقدار میتوان احتمال داد قدحهای لالهای شكل و كاسههای بشقابی شكل، فرمهای مسلط سفال ظریف را تشكیل میدادند.
1-1. سفال ظریف با لعاب غلیظ گلی به رنگ كرم روشن: ویژگی شاخص این گروه را لعابی به رنگ كرم روشن و متمایل به سفید و گاه صورتی تشكیل میدهد كه در بیشتر موارد از ضخامت زیاد و كیفیت فوقالعادهای برخوردار است. این لعاب در مواردی هر دو سطح ظرف را میپوشاند. این سطوح اغلب با استادی تمام پرداخت شدهاند. تعدادی از ظروف این گونه در جریان پخت، رنگ كرم و صورتی زیبایی به خود گرفتهاند. لبههای مورد استفاده متنوعاند (طرحها و تصاویر شمارۀ 1 و 7)؛ اما مهمترین و بیشترین آنها لبههای ساده كشیده با انتهایی گرد شده و لبههای فرمدار، مربوط به قدحهای لالهای شكل و كوزههای ظریف و كوچك هستند. بیشتركفهای بدست آمده از این گونه كاملا تخت هستند؛ اما كفهای كروی با یك گودی كوچك دایره شكل در مركز آن نیز دیده میشود که ظاهرا از شاخصههای سفال مانائی است (تصویر شمارۀ 1). تعدادی از ظروف این گونه لولهدار بوده كه چند نمونه آن در تصویر شمارۀ 1 و 7 آمده است. لولههایی كه حالت تجسمی پیدا كرده و سر گوزن یا اسبی را میماند مربوط به سنت سفالگری بزرگی است كه نمونههای قابل مقایسه با آن در مناطق مختلفی یافت شده است؛ بویژه در زیویه، زندان سلیمان و حسنلو. یكی از لولههای ساده و كوتاه مكشوفه دارای صافی در قست انتهایی است (تصویر شمارۀ 1 و 7؛ طرح شمارۀ 22). دستههای بكار برده شده در این گونه سفال نیز، بویژه آنهایی كه در قسمت بالا دارای یك زائده شاخی شكل هستند (تصویر شمارۀ 7؛ طرح شمارۀ 23)، جالب توجه بوده و با انواع زیویه و حسنلوی IV-III قابل مقایسهاند.
سفال ظریف با لعاب غلیظ گلی و رنگ كرم روشن حدود 92/21درصد (از تعداد کل 985 قطعه) سفالهای ظریف قلایچی را شامل میشود.
1-2. سفال ظریف نخودی رنگ (تصویر شمارۀ 2 و 8): لعاب و خمیره این دسته از ظروف به رنگ نخودی روشن تا نخودی متمایل به قهوهای روشن است و حدود 87/24درصد از سفالینههای ظریف را بخود اختصاص میدهد. این گونه از نظر كیفیت و ظرافت قابل مقایسه با گونه نخست هستند. در اینجا نیز اشكال كاسهای شكل با لبههای فرمدار یا ساده، شكل مسلط هستند. تنوع لبه و پایه در این گروه چشمگیر است. پایههای تخت كوچك، پایههای كروی با گودی كوچكی در میانه آن و پایههای بیضوی یا تخممرغی شكل از جمله پایههای مورد استفادهاند. چند قطعه سفال با نقش كنده از این گونه بدست آمده كه مربوط به قسمت شانه ظرف هستند. نقوش بكار رفته در این قطعات كاملا قابل مقایسه با انواعی است كه در زیویه، زندان و محوطههای دیگر منطقه سقز و دیواندره بدست آمدهاند. نقوش این قطعات مشتمل بر مثلثهای هستند كه داخل آنها هاشور خورده است (تصویر شمارۀ 6). همچنین تعداد اندكی قطعه سفال منقوش نیز بدست آمده است (تصویر شمارۀ 5).
1-3. سفال ظریف نخودی متمایل به قرمز (تصویر شمارۀ 3، 9 و10): این دسته بخش عمده و حدود 03/42درصد سفالینههای ظریف را بخود اختصاص میدهد و از نظر كیفیت و ساخت قابل مقایسه با انواع پیشین هستند. این گروه در طیف رنگی از نخودی متمایل به صورتی تا نخودی متمایل به قرمز و قرمزـ قهوهای قرار میگیرند و معمولا دارای لعاب گلی غلیظ هستند كه به استادی پرداخت شدهاند. اشكال این گروه نیز تا حدود زیادی قابل مقایسه با انواع پیشین است و اشكال كاسهای شكل و كوزههای كوچك ظریف، فرمهای رایج هستند. در این گونه از كفهای تخت كوچك و نیز كفهای كروی با گودی كوچكی در میانه آن (تصویر شمارۀ 3 و 10، طرحهای شمارۀ 33-32) استفاده شده است. كفهای اخیر نمونههای قابل مقایسهای در حسنلو III ، زندان و زیویه دارند؛ بویژه پایهای از انواع «مثلثی كلاسیك» كه به اعتقاد دایسون وارداتی به حسنلو است (تصویر شمارۀ 137؛ طرح شمارۀ d) (Dyson.1999,pp.115-144). در این گروه از نقاشی، نقوش كنده و فرو رفته برای تزیین ظروف استفاده شده است. از جمله مهمترین یافتههای این گروه قطعات ظرفی است تقریبا كوزهای شكل (تصویر شمارة 5) كه دارای دو دسته کوچک عمودی در طرفین دهانه ـ قسمت تحتانی و یك طرف ظرف از میان رفته است ـ بوده ویك دسته سبدی شكل بر بالای سر خود دارد. دسته اخیر بصورت شش ضلعی ساخته شده است و اضلاع آن یك در میان با رنگ قهوهای نقاشی شده است. بر روی شانه این ظرف و در داخل نواری تزیینی، اشكال مثلث آویزان كنده شده است. در قلایچی همچنین بخشی از دسته فوقانی چنین ظرفی كه با مقطع مثلثی، فرمی پیچیده یافته (تصویر شمارۀ 5) بدست آمده است. اشكال و تزیینات این گونه با انواع زیویه، حسنلو و زندان قابل مقایسه است.
1-4. سفال ظریف خاكستری رنگ: این گونه تنها حدود 98/5درصد سفال ظریف را به خود اختصاص میدهد و به كیفیت انواع دیگر نیست. قطعات بدست آمده عمدتاً مربوط به جامها، پیالهها و كاسههای كوچك هستند. تنوع لبه در این گونه کم است و تزیین سطح ظروف بیشتر با شیارهای كم عمق یا خطوط كنده صورت گرفته است.
1-5. سفال ظریف منقوش: در حفاری قلایچی تعداد 3 قطعه سفال ظریف منقوش مربوط به بدنه ظرف و نیز دو دسته سبدی شكل منقوش (كه به آنها اشاره شده) بدست آمده است (تصویر ش5). نقوش ارائه شده از نوع تك رنگ و دو رنگ میباشند و رنگهای استفاده شده در آنها شامل قهوهای روشن تا قهوهای تیره متمایل به سیاه میشود. به علت كوچكی قطعات موضوع كلی نقوش مشخص نیست اما نقش یكی از قطعات (تصویر 5 بالا ردیف سوم) بسیار شبیه نقش گل چند پر قسمت شانه كوزه مشهور و لعابدار زیویه است.
1-6. سفال ظریف سیاه شده و آشپزخانهای: این گونه كه 77/4درصد مجموعه سفال ظریف قلایچی را به خود اختصاص میدهد شامل آندسته از سفالینههای میشود كه در اثر پخت نامناسب در كوره از نخودی به خاكستری تغییر رنگ داده و آن تعدادی كه برای مصارف پخت و پز مورد استفاده قرار گرفتهاند. كیفیت این گروه از گروههای پیشین پایینتر است؛ هر چند تعدادی از آنها از ظرافت زیادی برخوردارند.
2. سفال معمولی (نمودار شمارۀ 1 و تصویر شمارۀ 10)
این گروه از سفالینهها بخش عمده و حدود 50 % قطعات (از تعداد کل 3175 قطعه) مطالعه شده را به خود اختصاص داده و در كل از ساخت و كیفیت و تنوع خوبی برخوردار بوده و با چرخ ساخته شدهاند. ماده چسباننده این گروه را ماسه و در مواردی شن تشكیل میدهد.
2-1. سفال معمولی با لعاب غلیظ گلی به رنگ كرم روشن: این گونه كه5/7 درصد انواع معمولی (به تعداد کل 1586 قطعه) را به خود اختصاص میدهد، با لعاب گلی غلیظ پوشانده شده است. این لعاب در تعدادی از سفالها از ضخامت، كیفیت و پرداخت بسیار خوبی برخوردار است. در این قطعات رنگ خمیره سفال نخودی متمایل به قرمز است و لعاب اغلب تنها سطح بیرونی آنها را پوشش میدهد. كفهای بدست آمده همگی از نوع تخت هستند.
2-2. سفال نخودی رنگ: ویژگی این گونه همانند گونه قبلی است با این تفاوت كه لعاب در اینجا به رنگ نخودی و تقریبا همرنگ خمیره آنهاست. اندك تزیینات بكار رفته در اینجا شامل شیار انداختنهای ساده و برجسته بر روی شانه و بدنه ظروف میشود.
2-3. سفال نخودی متمایل به قرمز: این گونه 33/59 درصد سفال معمولی را به خود اختصاص داده و رنگ لعاب رویه آنها از نخودی متمایل به صورتی تا نخودی متمایل به قرمز متغییر است. اشكال رایج در این گونه را (علیرغم كوچكی قطعات که اجازه اظهار نظر دقیق را نمیدهد) اشكال كاسهای و كوزهای تشكیل میدهد (تصویر شمارۀ 10). سطح ظروف اغلب صیقل یافته و داغدار شدهاند. تزیینات بكار رفته در اندك قطعات یافت شده شامل نقاشی، نقوش كنده و ارائه نوارهای كنده یا برجسته بر روی بدنه ظروف میشود. تنوع لبهها در این گونه چشمگیر است. در این گونه همچنین از كف تخت و دستههای به اشكال متفاوت استفاده شده است.
2-4. سفال خاكستری رنگ: این گونه تقریبا 5 % از سفالینههای معمولی را به خود اختصاص میدهد و رنگ آنها از خاكستری روشن تا تیره متغییر است. در این میان تعداد انواع روشن بهمراتب بیشتر است. قطعات این گروه از پخت مناسبی برخوردار بوده و سطح آنها صاف و براق شده است. تعدادی از ظروف با خطوط برجسته یا كنده تزیین شدهاند. از این گونه همچنین چند دسته با طرح تزیینی و سطح داغدار و صیقلی بدست آمده است. كوچكی قطعات اجازه اظهار نظر در خصوص اشكال سفالها را نمیدهد.
2-5. سفال سیاه شده و آشپزخانهای: شامل آن دسته از سفالهایی كه در جریان پخت نامناسب تغییر رنگ داده و نیز آن تعدادی كه برای پخت و پز مورد استفاده بودهاند. سفال آشپزخانهای بهمراتب كیفیت نازلتری دارد و بخشی از آنها با دست شكل گرفتهاند.
2-6. سفال معمولی منقوش: تعداد 4 قطعه كوچك از این نوع بدست آمده كه با رنگهای قرمز، قهوهای و سیاه و با موتیفهای هندسی و حیوانی نقاشی شدهاند (تصویر شمارۀ 5).
2-7. سفال معمولی با لعاب شیشهای: در حفاری قلایچی در كل تنها 7 قطعه كوچك سفال با لعاب شیشهای بدست آمده است. لعاب این قطعات به رنگهای زرد، صورتی، نارنجی و آبی و سفید بوده و علیرغم گذشت حدود 2700 سال از ساخت آنها، تا حدودی زیادی كیفیت خود را حفظ كردهاند (تصویر شمارۀ 6). نمونههای قابل مقایسه با این قطعات از حسنلو و زیویه بدست آمده است.
3. سفال خشن
قطعات سفال خشن تقریبا 19% كل قطعات مطالعه شده را بخود اختصاص میدهد (نمودار شمارة 1) و عمدتا شامل ظروف ذخیره مواد غذایی و ظروف پخت و پز میشوند. بخش عمده این گونه با دست ساخته شده و از شن بعنوان ماده چسباننده استفاده شده است.
3-1. سفال خشن با لعاب كرم متمایل به سفید رنگ: ویژگی اصلی این گونه رنگ لعاب آنهاست كه به تقلید از انواع ظریف و معمولی بكار برده شده اما از نظر كیفیت و ضخامت با آنها قابل مقایسه نیست.
3-2. سفال خشن نخودی و نخودی متمایل به قرمز: این گونه 64% انواع خشن را (به تعداد کل 604 قطعه) به خود اختصاص داده و اغلب از لبههای سادهای برخوردارند. از جمله قطعات قابل توجه در این گونه میتوان به درپوشهای تخت سفالی و كف پایهدار اشاره كرد (تصویر شمارة 11).
3-3. سفال خشن آشپزخانهای: سفالینههای این گروه اشكال و لبههای ساده و دستههای نعلی شكل داشته و با دست ساخته شدهاند (تصویر شمارة 12).
3-4. سفال خشن خاكستری: تعداد این گروه اندك بوده و احتمال دارد در جریان پخت نامناسب به این رنگ درآمدهاند.
جمعبندی و نتیجهگیری
مجموعه سفالینههای مكشوفه از قلایچی با توجه به كلیه جوانب معرف یك دوره فرهنگی مربوط به عصر آهن IIIاست و هیچ گونه خاص و متمایزی را نمیتوان در میان آنها تشخیص داد. بقایای معماری مكشوفه نیز علیرغم وجود دورههای تعمیراتی مختلف، معرف یك فرهنگ و دوره استقراری است. لایهنگاریهای صورت گرفته در جریان كاوش نیز نمیتواند كمكی به تاریخگذاری دقیقتر سفالها بكند، چرا كه تپه قلایچی قبل از كاوش به گونه گستردهای تخریب و لایههای آن جابجا شده است. بر همین اساس تقدم و تأخر سفالها با لایهنگاری قابل تشخیص نیست. با توجه به این مسائل شایسته است كل مجموعه در قالب یك دوره تاریخی مورد مطالعه و تاریخگذاری قرار گیرد. در این راه مطمئنترین شیوه، تاریخگذاری صحیح خود محوطه است كه با مجموعه سفال همزمانی كامل دارد.
با توجه به سنگنوشته مكشوفه از قلایچی كه در آن به نام «زعتر» (احتمالا همان زیرتو یا ایزیرتو) اشاره شده و همچنین با توجه به معماری و آثار بسیار ارزشمند بدست آمده، این احتمال قابل قبول بوجود آمده است كه محوطه قلایچی همان ایزیرتو پایتخت مانّا باشد. با توجه به متون تاریخی آشور، ایزیرتو حداقل از سال 828 ق.م تا سالهای پایانی قرن 7ق.م پایتخت مانّا بوده است. همچنین از طریق این منابع با دولت مانّا از سال 843 ق.م آشنا هستیم. با این مقدمه برای قلایچی تاریخ حداقلی از اواسط قرن 9 تا سالهای پایانی قرن 7 ق.م را میتوان تعیین كرد. این تاریخ طبیعتاً در خصوص مجموعه سفال بدست آمده نیز تا حدود زیادی مصداق خواهد داشت. با این حال در میان مجموعه سفال قلایچی، سفال عصر آهن II (انواع خاکستری مشابه حسنلویIV) دیده نمیشود. دلیل این امر میتواند این باشد که استقرار در قلایچی بعد از سال 800 ق.م آغاز شده، که در این صورت انطباق آن با ایزیرتو پایتخت مانّا، با مشکل مواجه خواهد شد و یا اینکه بگوئیم لایههای زیرین محوطه هنوز مورد کاوش قرار نگرفته که شواهد موجود آن را تایید نمیکند. البته این فرض را نیز میتوان ارائه داد که فرهنگ سفال قلایچی در قرن 9 نیز از نوع نخودی بوده است؛ فرضی که بررسیهای صورت گرفته در منطقه آن را تایید نمیکند.
شیوه دیگر تاریخگذاری سفال قلایچی مقایسه آن با مجموعههای تاریخگذاری شده در حسنلو IIIB، زیویه و زندان سلیمان میباشد. هر سه این محوطهها در قالب عصر آهن III (550-800ق.م) تاریخگذاری شدهاند. البته بنظر میرسد استقرار در زیویه مدتی بعد از سقوط مانّا ادامه یافته است. مجموعه سفال این چهار محوطه قرابت بسیاری با یكدیگر داشته و حداقل در همزمانی تقریبی آنها نمیتوان تردید روا داشت. این قرابت در رنگ، جنس، درصدهای گونهها و زیرگونههای مختلف، تزیینات، سفالینههای منقوش و لعابدار، اشكال و كیفیت ساخت و پرداخت سفالها، آشكارا دیده میشود. با نگاهی به طرحهای سفال این چهار محوطه میتوان این شباهتها را بهعینه دید. با توجه به کلیه شواهد و مدارک موجود تاریخ قرن 8 و 7 ق.م را برای این مجموعه پیشنهاد میکنم. با توجه به مقایسههای صورت گرفته استقرار در قلایچی احتمالا بعد از شروع استقرار در زندان یا تقریبا همزمان با آن آغاز شده و در حدود 600ق.م و قبل از پایان استقرار در زیویه و حسنلویIII به اتمام رسیده است. پایان استقرار در قلایچی احتمالاً مصادف است با پایان حیات مستقل سیاسی مانّا در سالهای پایانی قرن 7ق.م.
با توجه بهآنچه كه گذشت مجموعه سفال بدست آمده از محوطه باستانی قلایچی معرف یك طبقه استقراری از دوره مانائیها و قرن 8 و 7ق.م بوده كه در زیر مجموعه سنت سفال نخودی ساده عصر آهن III (550-800 ق.م) قرار میگیرد. این مجموعه قرابت نزدیكی با مجموعههای بدست آمده از زیویه، زندان سلیمان، قبرستان كولتاریكه، تعدادی از سفالینههای حسنلوی III و موارد مشابه بدست آمده از بررسیهای منطقه بوكان و سقز دارد بنابر این همه آنها را میتوان در قالب سفال مانایی مورد مطالعه قرار داد.
فهرست منابع
- رضوانی، حسن (1383).«گزارش پژوهشهای میدانی فصل اول و دوم گورستان کول تاریکه، کردستان»، در مجموعه مقالات همایش بینالمللی باستانشناسی ایران: حوزه شمالغرب، پژوهشکده باستانشناسی، صص 81-110.
- كارگر، بهمن (1383). «قالایچی: زیرتو مرکز مانا: لایه Ib، 1381-1378»، در مجموعه مقالات همایش بینالمللی باستانشناسی ایران: حوزه شمالغرب، پژوهشکده باستانشناسی، صص229-246.
- لومر، آندره .«كشف یك كتیبه به زبان آرامی مربوط به قرن 8ق.م از بوكان» ترجمه رسول بشاش، اثر، ش29-30، 1377، صص109-120.
- معتمدی، نصرتا... .«زیویه كاوشهای سال 1374»، گزارشهای باستانشناسی (1)، سازمان میراث فرهنگی كشور، 1376.
- ناومان، رودلف. ویرانههای تخت سلیمان و زندان سلیمان. ترجمه فرامز نجد سمیعی، تهران، سازمان میراث فرهنگی كشور، 1374.
- BOEHMER, R.M., 1988. Ritzverzierte Keramik aus dem Mannaïschen (?) Bereich, Archaeologische Mitteilungen aus Iran 19: 95-115.
- CURTIS, J., 2003. The Assyrian Heartland in the Period 612-539 B.C, in: Lafranchi G. B., Roaf M. & Rollinger R. (eds.), Continuity of Empire (?) Assyria, Media Persia, Padova: 157-179.
- DYSON, R.H., 1999a. Triangle-Festoon Ware Reconsidered, Iranica Antiqua 34: 115-144.
- DYSON, R.H., 1999b. The Achaemenid painted pottery of Hasanlu IIIA, AnatolianStudies 49: 101-110.
- EPH’AL, I., 1999. The Bukan Aramaic Inscription: Historical Considerations Israel Exploration Journal 39: 116-121.
- FALES, F.M., 2003. Evidence for West-east Contacts in the 8thCentury B.C; The Bukan Stele, in: Lafranchi G. B., Roaf M. & Rollinger R. (eds.), Continuity of Empire (?) Assyria, Media, Persia, Padova: 131-148.
- LEMAIRE, A., 1998. Une inscription araméenne du VIIIe siecle av. J.-C. trouvée àBukan (Azerbaidjan iranien), Studia Iranica 27 (1): 15-30. LUCKENBILL, D.D., 1926-27. Ancient Records of Assyria and Babylonia. Vol. 1, 1926; vol. 2, 1927, The University of Chicago.
- MOLLAZADEH, K., 2004. Mannea: Archaeology and Historical Geography, Ph.DThesis in Archaeology Department of Archaeology, School of Humanities, Tarbiat Modarres University, Tehran, Iran.
- MOUSAVI, A., 1994. Une brique à décor polychrome de l’Iran Occidental (VIIIe- VIIe s. av. J.C.), Studia Iranica 23, fasc. 1: 7-18.
- NIAKAN, L., 1999. Bukan Glazed Bricks: Technical and Chemical Analysis, in: Alizadeh A., Majidzadeh Y. & Shahmirzadi S.M. (eds.), The Iranian World.
- Essays on Iranian Art and Archaeology presented to Ezat O. Negahban, Tehran: 162-173 (in Persian, with English abstract: 226-227).
- NOBARI, A.R & MOLLAZADEH, K., 2004. A Comprehensive View to History and Historical Geography of Mannea, Journal of Humanities of The Islamic Republic of Iran 11 (1): 81-92.
- REZVANI, H. & ROUSTAEI, K., 2007. A Preliminary report on two seasons of excavation at Kul Tarike Cemetery, Kurdestan, Iran, Iranica Antiqua 42: 139-184.
- SOKOLOFF, M., 1999. The Old Aramaic Inscription from Bukan: A Revised Interpretation,Israel Exploration Journal 46: 105-115.
- SWINY, S., 1973. Survey in Northwestern Iran, 1971, East and West (1-2): 7-96.
- YOUNG, T.C., 1965. A Comparative Ceramic Chronology for western Iran, 1500- 500 B.C., Iran 3: 53-85.