Menu

مطالعه جغرافیای تاریخی همدان (از بنیان شهر تا دوره سلجوقی)

نویسنده: مریم محمدی

مقدمه

همدان شهری است به قدمت تاریخ ایران که برخلاف شهرهای کهنی چون شوش، پاسارگاد، تخت‌جمشید، استخر، فیروزآباد، بیشاپور و غیره که مدتی پایتخت و مهمترین شهر ایران بودند، از زمان شکل‌گیری در دوره ماد تا زمان حاضر بعنوان یک شهر مهم در گستره جغرافیایی ایران باقی مانده است. یکی از مهمترین دلایل این ماندگاری موقعیت مهم و استراتژیک همدان در غرب ایران و بر سر یکی از مهمترین راههای ارتباطی است. این موقعیت سبب شده همدان در دوره ماد به پایتختی انتخاب شود و این موقعیت بنوعی در دوره‌های هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی ادامه پیدا کند. در دوره سلجوقی نیز همدان مدتی بعنوان پایتخت مورد استفاده قرار گرفت.

علی‌رغم جایگاه مهم همدان در تاریخ ایران و نیز علی‌رغم قدمت زیاد همدان‌پژوهی، متاسفانه جنبه‌های مختلف حیاتی این شهر مغفول مانده و اطلاعات مستند و باستان‌شناسی موجود از این شهر برای بازسازی گذشته آن بسیار اندک و ناکافی است. همدان یا هگمتانه با مادی‌ها در تاریخ مطرح و به عنوان پایتخت ماد شناخته شده است، اما متاسفانه در طی صد سالی که از کاوش‌های باستان‌شناسی این شهر سپری می‌شود، هنوز هیچ آثاری از هگمتانه دوره ماد بدست نیامده است. با اینکه هگمتانه در دوره هخامنشی پایتخت تابستانی بوده، اما به غیر از آثار پراکنده، استقراری از این دوره شناسایی نشده است. وضعیت دوره‌های بعد نیز بهتر از این نیست. در دوره سلجوقی همدان مدتی به عنوان پایتخت انتخاب می‌شود اما داده‌های باستان‌شناسی و تاریخی برای بازسازی جغرافیای تاریخی این دوره نیز اندک است.

با توجه به ابهامات اساسی موجود، در این مقاله تلاش داریم با استفاده از منابع مختلف آشوری، بابلی، عبری، یونانی، هخامنشی و منابع دوره اسلامی، بازسازی قابل قبولی از جغرافیای تاریخی همدان در دوره‌ قبل از اسلام و نیز سده‌های نخستین اسلامی ارائه دهیم.

موقعیت جغرافیایی

شهر همدان در منطقه غرب ایران و زاگرس مرکزی قرار گرفته است. رشته کوه زاگرس به عنوان گستره‌ای بزرگ بر کل بخش غربی ایران سایه گسترده است. در این بین منطقه زاگرس مرکزی در برگیرنده ناحیه‌ای در طول جاده خراسان یا شاهراه بزرگی است که مسیر طبیعی بغداد به همدان به شمار می‌آید (هول، 1381: 51). این مسیر مهمترین کانال ارتباطی ایران به بین‌النهرین است که از دوره پیش از تاریخ تا دوره معاصر جهت تبادل کالا، اطلاعات، لشکرکشی‌های نظامی، سفرهای زیارتی و غیره مورد استفاده بوده است. شکل‌گیری شهر همدان به عنوان پایتخت ماد و تداوم نقش مهم آن در دوره‌های بعدی به جهت جایگاه مهم این شهر در کنار این راه مهم ارتباطی است. به نظر می‌رسد حاشیه شمال‌شرقی کوههای زاگرس به لحاظ موقعیت محوری‌اش، مناسبترین منطقه برای پایتخت ایران بوده باشد. صرف نام این شهر نشانه‌ای از عملکرد تمرکز دهنده است: ریشه نام همدان در زبان ایران باستان به معنای محل گردهمایی و جمع شدن است (دوپلانول، 1386: 547).

مطالعه سابقه استقرار

دشت همدان به دلیل دارا بودن شرایط زیست‌محیطی مناسب و نیز قرار داشتن آن در مسیر راه‌های مهم ارتباطی، از دوره پیش از تاریخ مورد استقرار قرار گرفته است. با توجه به بررسی‌های انجام شده (محمدی‌فر و مترجم،1383)، قدیمی‌ترین استقرارهای شناسایی شده دشت همدان به دوره مس و سنگ (حدود3100-6000ق.م) بر می‌گردد. در دوره مفرغ (1500ـ3100ق.م) با گسترش استقرار در حوضه شهر همدان مواجه هستیم که بهترین معرف این استقرار، تپه 5/5 هکتاری پیسا در حاشیه شمال‌غربی شهر است که با توجه به کاوش‌های انجام گرفته (رنجبران و مترجم، 1383؛ محمدی‌فر و مترجم، 1387؛ مترجم، 1389)، در بر گیرنده آثار گسترده و مهمی از دوره مفرغ قدیم و میانی و لایه سطحی از دوره اشکانی است. همچنین در بخش غربی این محوطه آثار دوره آهن ‌I و یا II نیز شناسایی شده است.

همدان/ هگمتانه در دوره ماد

اولین اشاره تاریخی به نام همدان مربوط به متون بابلی و حدود سال 550ق.م است. در کتیبه نَبونَئید پادشاه بابل ضمن بیان شکست آستیاگ، به درآمدن کوروش به هگمتانه پایتخت ماد و به غنیمت گرفتن گنجینه‌های آن اشاره می‌شود (Cogan,2008: 211). از این تاریخ تا حدود سال 521ق.م اطلاعات چندانی از هگمتانه در دست نیست تا اینکه در کتیبه بیستون داریوش و ضمن بیان شکست شورش ماد، به هگمتانه اشاره می‌شود: «داریوش شاه گوید ... فرَوَرتی دستگیر شد، به سوی من آورده شد، ... ،سپس در هگمتانه او را به صلابه کشیدم. و مردانی که وفاداران اصلی او بودند در دژ هگمتانه به دار آویختم» (لوکوک، 1386: 234).

اطلاعات مهم بعدی مربوط به همدان، توصیفی است که هرودوت از این شهر می‌کند:

 او(دیوکس) دیوارهای بزرگ و مستحکمی ساخت که به صورت دوایر متحدالمرکز یکی در داخل دیگری قرار داشت، که اکنون اکباتانا نامیده می‌شود. این قلعه به گونه‌ای ساخته شده که هر کدام از باروهای داخلی تنها به اندازه کنگره‌هایش از باروی بیرونی مرتفع‌تر است؛ این طرح تا حدودی نتیجه ساخت بنا بر روی تپه‌ای است که در میانه دشت قرار گرفته اما بیشتر نتیجه استادی است که در ساخت آن بکار رفته است. قلعه در کل دارای هفت بارو است که در داخلی‌ترین آن کاخ و خزائن قرار ‌گرفته‌اند و طویل‌ترین باروی آن تقریباً به اندازه طول دیواری است که شهر آتن را در بر گرفته است. کنگره‌های باروی نخست سفید، دومی سیاه، سومی ارغوانی، چهارمی آبی و پنجمی نارنجی است؛ کنگره‌های این پنج بارو رنگ‌آمیزی شده در حالیکه کنگره‌های دو باروی دیگر با نقره و طلا پوشش یافته است. دیوکس این باروها را برای خود و اطرافیانش ساخت و دستور داد تا مردم بیرون دیوارها زندگی کنند... (Panaino,2003: 329).

اطلاعات مهم بعدی مربوط به پولیبیوس(Polybius) دیگر مورخ یونانی است که در اوایل دوره اشکانی و در فاصله سال‌های 204 تا 122 ق.م می‌زیسته و با جزئیات بیشتری به این شهر اشاره می‌کند:

اکباتان در اصل تختگاه مادها بود، و بر دیگر شهرها در ثروت و شکوهمندی ساختمان‌هایش وسیعا تفوق داشت. آن شهر در دامنه کوه الوند قرار گرفته و با آنکه بدون بارو است دارای ارگی استوار می‌باشد که به گونه‌ای شگفت‌انگیز آن را مستحکم ساخته‌اند. در پایین آن کاخی برپاست که وصف جزئیات آن، یا سکوت کامل درباره آن تا حدی دشوار است. برای آن نویسندگانی که قصدشان برانگیختن اعجاب است، و آنان که عادت دارند اغراق‌گویی و بدایع‌نگاری نمایند، همانا این شهر بهترین موضوع ممکن را فراپیش آنان می‌کند، اما برای آن کسانی که چون خود من، هنگام بیان توصیفاتی که فراتر از تصورات عادی می‌روند محتاط هستند، دشواری و گرفتاری بسیار فراهم می‌سازد. باری کاخ از نظر اندازه، پهنه‌ای را که محیط آن نزدیک به هفت استاد(4/1 کیلومتر) می‌باشد، پوشانده است و با گرانمندی ساختار در بخش‌های متعددش، نشانگر ثروت سازندگان نخستین آن است. زیرا، همه چوب ساخته‌های آن سدر یا سرو بوده، حتی یک تخت‍ۀ تنها پوشش نیافته نمانده، تیرها و تخته‌کاری سقفها و ستون‌های رواق سرستون‌ها با ورقه‌های سیم یا زر پوشش یافته، در حالی که همه آجرها (سفال‌ها)، از نقره بوده است. بیشتر اینها را در هنگام یورش اسکندر، مقدونیان و باقی را در روزگار آنتیگونوس و سلوکوس نیکاتور کندند...  (اذکائی، 1367: 63؛ جکسن، 1352: 177ـ176).

پلیبیوس همچنین اشاره می‌کند که این شهر به جهت پرورش اسب و تولید غله شهرت داشته است(Bryce, 2009:213). پلیبیوس به نظر می‌رسد در اینجا به توصیف کاخ و دژ هخامنشی پرداخته است.

ایسیدوروس خاراکسی جغرافیا‌نویس یونانی که که در قرن یکم ق.م می‌زیسته، در کتاب «منازل پارتی» اشاره مهمی به هگمتانه دارد:

در سه سخونی (حدود 13 الی 14 کیلومتری)، مرز ماد علیا، شهر کنکوبار [کنگاور] قرار دارد، و در آن معبد آرتمیس است. در سه سخونی اینجا بازیگربان است که محل گرفتن خراج می‌باشد. از آنجا به فاصله چهار سخونی به سوی آذراپاتان [احتمالا اسدآباد] قصری در ناحیه باتانا (- اکباتانا) است و این قصر را تیگرانس، پادشاه ارمنستان ویران کرد. در دوازده سخونی آنجا باتانا (یا اکباتان) پایتخت ماد، خزانه و معبدی واقع است که در آن مدام قربانی به آنائیتیس تقدیم می‌کنند (جکسن، 1352: 280؛ ملکزاده، 1374: 97).

در متون عبری و کتاب مقدس یهودیان نیز به همدان اشاره شده که بر اساس آن معلوم می‌شود همدان از جمله نقاطی که یهودیان در آن حضور داشتند (ملکزاده، 1374: 96). حضور یهودیان در این شهر مربوط به تبعیدی هست که توسط آشوری‌ها صورت گرفته است.

در متون دوره بعد و همزمان با دوره ساسانی نیز اشاراتی به این شهر شده اما اطلاعات قابل توجهی فراهم نمی‌شود. در رساله پهلوی شهرستان‌های ایران که احتمالاً در قرن سوم هجری و بر اساس متون دوره ساسانی تدوین شده، ساخت این شهر را به یزدگرد پسر شاهپور که او را «یزدگرد خشن» می‌نامیدند، نسبت داده (تفضلی،1367: 335) که احتمال دارد به بازسازی‌های دوره ساسانی اشاره داشته باشد.

جغرافیای تاریخی همدان بر اساس منابع دوره اسلامی

بنیان شهر

منابع دوره اسلامی تقریباً در قدمت بسیار همدان متفق‌القولند و از این رو است که بنیان آن را به دوره اساطیری ایران نسبت می‌دهند. ابن‌مقفع (260.ق) در کتاب سیر‌العجم بنیان این شهر را به دوره فرمانروایی جمشید و مرمت آن را به دوره دارا (دوره هخامنشی) نسبت می‌دهد (صابری همدانی،1381: 43). حمدالله مستوفی (740 ﻫ.ق) در نزهة‌القلوب می‌نویسد: «همدان از اقلیم چهارم است ... جمشید پیشدادی ساخت به طالع حمل». و در ادامه به نقل از کتاب طبقات که نویسنده آن را ذکر ننموده است، تعمیر و بازسازی شهر را مجددا به دست جمشید پیشدادی بیان می‌داند: « ... چون خرابی در آن راه یافت جمشید پیشدادی تجدید عمارتش کرد و آنرا بارو کشید و دور آن بارو 12 هزار گام است (مستوفی،1336: 80-79).

فرصت شیرازی (1339-1271 ﻫ.ق) نیز در این باره می‌نویسد:

... گویند محیط دایره شهر قدیم قریب 36 میل بوده و نوشته‌اند ابتدا جمشید آنرا بنیاد نهاد و سپس بهمن پسر اسفندیار مرمت کرد و بهرام نیز عمارت کرد ... (فرصت شیرازی،1377: 658).

در خصوص بنیانگذاری شهر همدان روایت‌های اساطیری دیگری نیز وجود دارد: ابن‌فقیه (290ﻫ.ق) می‌نویسد:

کلبی گوید همدان را به نام همدان بن فلوج بن سام بن نوح نام کرده‌اند. همدان و اصفهان دو برادر بودندکه یکی شهر اصفهان را بنیان کرد و دیگری همدان را... (ابن‌فقیه، 1349: 35).

زکریای قزوینی نیز همین روایت را به عینه بیان می‌‌کند (قزوینی، 1373: 559). هر چند این روایت‌ها هیچکدام اعتبار تاریخی ندارند اما آنچه از آنها مستفاد می‌شود این است که در سده‌های نخستین اسلامی آگاهی کافی از قدمت بسیار شهر همدان، در مقایسه با دیگر شهرهای ایران، وجود داشته اما به جهت همین قدمت زیاد اطلاعی از بانی واقعی آن در دسترس نبوده است.

در تعدادی از منابع سریانی نقل شده که بانی اول شهر همدان پادشاهی بود به نام «کرمیس ابن‌حلیمون» و ابن‌فقیه نیز در اخبارالبلدان «کرمیس بن حلیموز» نوشته ولی یاقوت آن را در معجم‌البلدان «حلیمون» آورده است (صابری همدانی،1381 :33). تعدادی از مورخان ساخت شهر را به حضرت سلیمان نسبت می‌دهند. از جمله یاقوت حموی (قرن 6 ﻫ.ق) است  که در این باره از شیرویه بن شهردار نقل کرده است که سلیمان نبی از همدان عبور کرد و زیادی چشمه و آبهای جاری آنرا بدید ولی در آن محل بنایی مشاهده نکرد. پرسید سبب چیست که در این مکان با فراوانی آب و وسعت زمین شهری ساخته نشده است. گفتند:«یا نبی‌الله هیچکس را یارای اقامت در این مکان نیست، زیرا که برف در آن زیاد است و سرمای شدید بر مردم مسلط می‌گردد که زندگی در آن دشوار است». سلیمان نبی به یکی از دیوان خود بنام «صخر» گفت تا در این باره چاره‌ای بیندیشد و« صخر » هم سرمای شدید همدان را در یک سنگ تراشیده طلسم نمود و شهر را بنا کردند، و آن همان سنگ‌شیر است (لوشه، 1373: 39-38). این روایت در اذهان مردم باقی بود و به همین خاطر در برابر حاکمانی که قصد جابجایی و یا تخریب این مجسمه را داشتند (از جمله مکتفی خلیفه عباسی و مردآویج زیاری) مقاومت کرده و آنها را از انجام این کار منصرف کردند.

در تعدادی از منابع، بنیان شهر همدان به دارا یا دوره هخامنشی نسبت داده شده است: ابن‌فقیه (290ﻫ.ق) می‌نویسد:

دارا به ساختن همدان فرمان داد و در میان کوشکی بزرگ و مشرف که سه نما داشت بساخت و آن را ساروق نام کرد .... بدین سان در این قصر سیصد نهان‌گاه برای گنجینه و دارایی دارا ساختند و آن را هشت در آهنین برپای داشتند. و هر اشکوب به بلندی دوازده گز آنگاه دارا همه دارایی و گنجینه‌ها و خاندانش را به همدان بیاورد و پردگیان ویژه‌اش را در همان کوشکی که ساروقش نام کرده بود جای داد و خواسته‌ها و گنجینه‌هایش را در آن نهانگاه‌ها نهان بکرد و دوازده هزار تن به نگهبانی بگماشت ... (ابن‌فقیه،1349: 37).

طوسی سلمانی نیز به این ساروق اشاره کرده است: ساروق (سارو) دکه‌ای بود به همدان آنرا جمشید بنیان کرد، بهرام کمر بست، دارا بن دارا گرد آورد. بدین سه ملک تمام شد و معنی آن این است که جمشید بنا کرد و بهرام نیم‍ۀ دیگر را و دارا تمام کرد (طوسی سلمانی، 1345: 187). ابودلف خزرجی (341 ﻫ.ق) نیز بیان مشابهی دارد: همدان شهر دارا فرزند دارا است (ابودلف،1354: 68-66). قزوینی (674ﻫ.ق) نیز بازسازی دوره هخامنشی را تایید می‌کند: « ... چون دارا آماده جنگ سکندر شد، عمارت همدان را استحکام نمود و در وسط آن قلعه‌ای بنیان نهاد ... این به غایت حصین است...» (قزوینی، 1373: 290). مجموعه آثار ارزشمند دوره هخامنشی که از همدان بدست آمده، تاییدی بر بازسازی‌هایی است که در این دوره صورت گرفته و در منابع اسلامی منعکس شده است. روایت‌های صورت گرفته همچنین بازسازی‌های مکرر شهر را گواهی می‌دهند.

در ذکر موقعیت و وسعت شهر همدان

شهر همدان که اعراب آن را همذان خوانده‌اند، در سده‌های نخست اسلامی شهری مهم، آباد و بزرگ بود و به همراه، ری، اصفهان و کرمانشاه، چهار شهر مهم ایالت جبال را شکل می‌دادند. ناحیه کوهستانی پهناوری که یونانیان آنرا مدیا (Media) می‌گفتند و از غرب به جلگه بین‌النهرین و از شرق به کویر مرکزی محدود بود، نزد جغرافیانویسان عرب به نام ایالت جبال (به خاطر کوهستانی بودن آن) معروف بود. این نام بعد‌ها متروک شد و در قرن ششم هجری در زمان سلجوقیان به غلط آن را عراق‌عجم نامیدند تا با عراق‌عرب اشتباه نشود (لسترنج، 1364: 200). ابن‌فقیه در این باره می‌نویسد: «از شعبه روایت کنند، شهرهای جبال مانند لشکری است که همدان میدان‌گاه آن است و آن از هم‍ۀ شهرهای جبال آبی گوارا‌تر و هوایی خوش‌تر دارد» (ابن‌فقیه، 1373: 35). قزوینی (674 ﻫ.ق) نیز در خصوص اقلیم ایالت جبال اینگونه می‌نویسد:

خرما، نارنج، لیمو و ترنج به آنجا نروید و فیل و گاومیش نزید و اگر از جایی آنجا برند می‌میرد به کم از یکسال، و آبادانی‌های آن اصفهان، ری، همدان و قزوین است. و به آنجا کوهها و رودها آنقدر است که به شمار نیاید. به آنجاست کوه اروند (الوند) و آن کوهی است سبز و خرم در غایت نزاهت و لطافت سایه آن بر همدان می‌افتد (قزوینی،1373: 84).

ابوالفداء (721ﻫ.ق) نیز همین توصیف را آورده و اضافه می‌کند:« همدان شهری است از جبال بر راه قافله‌ها و حاج» (ابوالفداء، 1349: 471-473). مطالب ارائه شده نشانه اهمیت شهر همدان در سده‌های نخستین اسلامی است و انتقال دستگاه اداری از ری به همدان(در دوره سلجوقی) بر اهمیت این شهر افزود (لسترنج،1364: 201).

در مورد وسعت شهر همدان در سده‌های اولیه اسلامی و دوره‌های متاخرتر، مورخان و جغرافی‌نویسان مطالب ارزشمندی را بیان کرده‌اند که به بزرگی و اهمیت این شهر اشاره دارد. البته در کنار این، منابع موجود به‌دوره‌های رکود و رونق شهر نیز اشاره می‌کنند. ابن‌خردادبه (250 ه‍.ق) به توصیف شهر همدان پرداخته و آن را بزرگترین شهر جبال به شمار آورده و از آبهای گوارای آن سخن گفته است (ابن‌خردادبه،1371: 55). همچنین احمدبن ابی‌یعقوب (278 ﻫ.ق) همدان را شهری با وسعت و جلیل‌القدر ذکر می‌کند که دارای اقلیم‌ها و استان‌هایی بسیار است (احمدبن ابی‌یعقوب، 1343: 47). ابن‌فقیه (290ﻫ.ق) نیز همدان را بزرگترین شهر جبال دانسته و وسعت آن را چهار فرسنگ در چهار فرسنگ ذکر کرده است (ابن‌فقیه،1349: 36). این مطلب گویای آن است که همدان در سده‌های سوم و چهارم اسلامی شهری وسیع‌تر از دورهای بعد خود بوده است. چرا که ابوالقاسم جیهانی (قرن4 ﻫ.ق) وسعت شهر را فرسنگی در فرسنگی دانسته که از دو بخش شهرستان و ربض تشکیل می‌شده است. شهرستان چهار دروازه آهنی داشته و بناهای آن از گل بوده و آب‌های روان بی‌نهایت و باغها و بوستان‌های بی‌شمار داشته است (ابوالقاسم جیهانی، 1368: 141). ابن‌حوقل (367.ق) باروها و وضعیت کلی شهر همدان را اینگونه توصیف می‌کند:

همدان شهری نیکو و بزرگ است بیشتر از یک فرسخ مربع که از هنگام فتوحات مسلمین دوباره ساخته است. باروهای آن چهار دروازه داشته و ربض بیرون شهر بوده است ... (ابن‌حوقل، 1345، ص105).

همچنین در  همدان‌نامه عبدالرحمن بن عیسی‌الکاتب می‌خوانیم:« همدان قدیما بزرگ بوده و بازار زرگران آنجا بوده که اکنون سلیج‌آباد است». (صابری‌همدانی، 1381: 43). یاقوت (623ه‍ . ق) در معجم‌البلدان ذکر می‌کند: «این قریه (سلیج‌آباد) در 2 فرسخی شهر همدان بوده است» (همان). با توجه به گفتار بالا می‌توان دریافت که همدان در قرون اولیه اسلامی وسعت زیادی داشته و در قرن هفتم هجری گویی وسعت آن کمتر شده، زیرا سلیج‌آباد که در دوره قبل (یعنی زمانی که وسعت شهر 4 فرسنگ در 4 فرسنگ بوده) جزو شهر بوده، بر اساس نوشته یاقوت در 2 فرسخی شهر قرار داشته است.

راوندی در راحة‌الصدور در بخش مربوط به تاریخ آل‌سلجوق(599.ق) از کوهکی به نام خضر بر در همدان نام می‌برد: «شنیدم که چون سلطان طغرل‌بک به همذان آمد از اولیا سه پیر بودند: باباطاهر، بابا جعفر و شیخ حمشا، کوهکی است بر در همذان و آن را خضر خوانند...» (راوندی،1363: 262). محله خضر امروزه در نزدیکی گورستان و شمال‌شرقی شهر قرار گرفته است. روایت مزبور نشان می‌دهد که در سال‌های پایانی قرن 6 ه‍ . ق دروازه شهر در این حدود قرار داشته است.

یاقوت حموی(623 ه‍ .ق) که کتاب خود را قبل از ویرانی همدان در حمله مغول(617 ه‍ .ق) نوشته، گوید همدان 24 رستاق دارد که همگی از توابع همدان هستند و هم‍ۀ آن‌ها را نام می‌برد(زارعی،1379: 82). یک قرن بعد حمدالله مستوفی (740 ه‍ .ق) نیز به ذکر این اسامی و دهکده‌هایی را که در این رستاق‌ها قرار داشتند، می‌پردازد. مدارک مشخصی برای مطابقت تمامی این اسامی با نقاط جغرافیای کنونی وجود ندارد.

در بیان آب‌ و هوا، منابع آب و محصولات تولیدی همدان

در بیشتر منابع دوره اسلامی به آب و هوای شهر همدان به عنوان یکی از ویژگیهای مهم این شهر اشاره شده است. هر یک از مورخان، جغرافی‌نویسان و سیاحان متناسب با فصلی که از همدان دیدن نمودند، آن را توصیف کردند؛ تعدادی به تحسین و ستایش شهر پرداخته و تعدادی دیگر زبان به نکوهش آن گشوده‌اند.

ابن‌فقیه و دیگر جغرافی‌نویسان و مورخان برجسته در ستایش آب گوارا و کوه الوند، حدیثی را از امام رضا(ع) ذکر کرده‌اند: روایت است که حضرت در سفری بود و مردی در رکاب ایشان خدمت می‌کرد. حضرت از وی پرسید: «از کجا هستی». پاسخ داد «کوهستان». پرسیدند: از کدام شهر، گفت از همدان.  فرمود کوه آنجا که بدان اروند(الوند) گویند را می‌شناسی؟ پاسخ داد «خدای مرا فدای تو کند فقط بدان اروند گویند». پس فرمود «آری» اما در آن جا چشمه‌ای از چشمه‌های بهشت است». ... ابن‌فقیه گوید مردم شهر خود بدان آگاهند؛ و آن همان چشمه‌ساری است که بر قله کوه است و همان باشد که آبش در وقتی معلوم از اوقات سال بیرون می‌آید. سرچشمه‌اش شکافی در میان سنگ‌هاست و آن آبی خوش و بسیار خنک باشد ... (اذکائی،1380: 148).

احمد ابن یعقوب (278 ه‍ .ق) می‌نویسد: «...آب آشامیدنی اهالی از چشمه‌ها و رودخانه‌هایی است که در زمستان و تابستان جریان دارد و برخی از آنها تا «شوش» از استان‌های اهواز جاری می‌شود و سپس به دجیل «نهر اهواز» پیوسته تا شهر اهواز برسد» (احمد ابن ابی‌یعقوب،1381: 39). اصطخری (340.ق) ضمن توصیف شهر همدان ذکر می‌کند که این شهر باغ‌های کشاورزی بسیار دارد (اصطخری، 1368: 164). ابودلف خزرجی (341ه‍ .ق) درباره چشمه‌های همدان گوید: « ... در همدان چشمه‌های معدنی زیادی وجود دارد...» (ابودلف،1354: 66).

ابن‌حوقل (367 ه‍ .ق) به فراخی نعمت و محصولات تولیدی همدان اشاره کرده و می‌نویسد: ... آبها و باغ‌های فراوان و کشت‌های آبی و دیمی دارد. فراخ نعمت و پر برکت است و تجارتی رایج و خواربار دارد...» (ابن‌حوقل، 1345: 105). و در جای دیگر ضمن برشمردن شهرهای مهم جبال، از همدان به عنوان بزرگترین آن یاد می‌کند و می‌نویسد:

... همدان شهری بزرگ و زیبا و گرانقدر و دارای نهرها و درختان و توابع پهناور و غلات است در این شهر گروهی از اهل ادب و دانش و مروت مقیم‌اند و در آن جا قیمت‌ها ارزان است و گوسفند و لبنیات و پنیر و انواع کالاهای بازرگانی و ... فراوان است و زعفران در آن به عمل می‌آمده (همان: 102 و 105).

ابوالقاسم جیهانی (قرن4 ه‍ .ق) در کتاب اشکال‌العالم آورده است: «... در آنجا آبهای روان بی‌نهایت و باغها و بوستان‌ها و زراعت و عمارت بسیار و شهری با نعمت فراوان و نرخ‌های ارزان هوای تندرست و بی‌وفا» (ابوالقاسم جیهانی، 1368: 141).

مقدسی (375 ه‍ .ق) در کتاب احسن‌التقاسیم می‌نویسد:

اما همدان شهری است با عظمت و قدیم ... همدان از نظر آب گواراترین شهرهای جبال و با وسعت‌ترین آنها از جهت توابع است و نهرهای پر آب و اشجار میوه‌های لذیذ و ... مناظر زیبا و زیبایی روستایش مرا به اعجاب و شگفت انداخت (مقدسی، 1361، 2 / 585 و 586؛ و به نقل از همو: صابری همدانی، 1381: 53).

ابن‌فقیه (290 ه‍ .ق) در کتاب مختصرالبلدان درباره چشمه‌های آب گرم همدان آورده است:

در همدان چشمه‌های آب گرم بسیاری است که برای بیماری‌های سخت چون نقرس و بادهای مزمن و دیگر بیماری‌های شدید سودمند افتد، و بهبود آنها را سبب شود. از آنهاست چشمه‌های آب گرم اروند وآب لوندان و چشمه آب گرم دارفین و چشمه آب گرم دارنبهان وآب آلست و عبدالله‌آباد و آب بزین وآب سامیر وجز اینها ... (ابن‌فقیه، 1349: 43).

ابن‌شادی اسدآبادی (521 ه‍ .ق) در کتاب مجمل‌التواریخ والقصص درباره همدان می‌نویسد:

همدان شهری است که در عراق خراسان متفق‌اند به درستی هوای آن شهر نیست و مردمش غریب دوست باشند و درویش‌دار و در بنیاد همدان قدیما اختلاف است». و در جای دیگر آورده  است: «همدان اگر امن باشد در اسلام هیچ شهری در مقابل آن نباشد از فراخی نعمت و درستی هوا و آب و غریب‌دوستی و درویش‌داری اهل همدان، و نزهتگاههای بی‌شمار در حوالی آن عجایب بسیار است ... (ابن‌شادی اسدآبادی، 1328: 521-520).

زکریای قزوینی(674 ه‍ .ق) ضمن اشاره به گذشته باشکوه شهر، به رکود آن اشاره می‌کند:

بر آن هیات نمانده لیکن با وجود آن فتور و قصور شهری است عظیم آنرا در است وسیع و هوایی است لطیف و آبی است شیرین و خاکی است پاک و همیشه تختگاه سلاطین بوده و ارزانی هر چیز و کسرت فواکه آن نهایتی نیست و اهل آن شیرین‌کلام و خوش‌خلق لطیف‌طبع‌اند. از خواص آن شهرست که هرگز بر طبع کسی اندوه به آنجا غالب نمی‌آید اگر چه به مصایب مصاب باشد و غالب حال آنها لهو و طرب است زیرا که شهر به طالع ثور است و آن خانه زهره است و بلاهت نیز از اغلب اوصاف آنهاست.

و در جایی دیگر اشاره می‌کند:

... شک نیست که احسن بلاد و انزه و اطیب آنست. و از آنست که همیشه منزل و ماوای ملوک وقت است و ملکی از ملوک جبال نیست الا که او را قصری به آن شهر هست که در موسم ربیع و صیف به آنجا آیند از آنکه در این دو موسم از آب و فواکه و گلها نظیر بهشت برین می‌گردد ... احوال ربیع و صیف بر این منوال، اما سرمای آن در نهایت شدت و برودت باشد ... (قزوینی، 1373: 292-290).

حمدالله مستوفی (740ه‍ .ق) در وصف ویژگی‌های همدان شعری آورده است (مستوفی، 1336: 51):

همدان جای شهان است که از قبل آب و هوا       در جهـان خـوش‌تر از آن بقعه خـــرم نبود

به سرمای سخت همدان منابع متعددی اشاره کرده‌اند. در بحث بنیان شهر همدان به داستانی اشاره کردیم که بر اساس آن حضرت سلیمان برای فراهم کردن شرایط برپایی شهر همدان، دیو «صخر» را مامور می‌کند تا سرما و برف زیاد همدان را در قالب مجسمه شیر سنگی طلسم کند (صابری همدانی، 1381: 23). سرمای سخت همدان شکایت و نکوهش تعدادی از نویسندگان را سبب شده است؛ به ویژه مورخان و جغرافیانویسانی که از بین‌النهرین و نواحی گرمسیر به ایران آمده و با مشاهده سرمای سخت همدان زبان به شکوه گشوده‌اند. ابن‌فقیه (290.ق) می‌نویسد: «... و شش جای از همه سردتر است؛ قال‌قلا، اردبیل، همدان و ... » (ابن‌فقیه، 1349: 24). مقدسی (375 .ق) با نثر جالب توجهی می‌نویسد:

... نانش ارزان و هوایش نیکو، گوشتش فراوان است. ویژگیها وگردشگاهها دارد رعد و برق و دمه آن بسیار است. آتش در همدان گرما ندارد. سرمای همدان درمان ندارد؛ همدان امروز چندان آباد نیست. مردمش آن را رها کرده‌اند. دانشمندانش کاهش یافته‌اند (مقدسی، 1361: 585، 586).

طوسی سلمانی (525-585 ه‍ .ق) که سردترین جایها را « قالیقلا، خوارزم، مرو و همدان » یاد کرده، اضافه می‌کند: اما همدان از جمله «جای حسد، شجاعت، آبهای خوش، مکر و حیله است» (اذکائی، 1380: 421). یاقوت حموی(623 ه‍ .ق) که بسیار از سرمای همدان ناراحت بوده می‌نویسد: «لعنت بر جبال و ساکنانش و هزار بار لعنت بر شهر همدان، چه آسمان پوشیده از ابری، چه زمستان وحشتناکی گویا الله برای مجازات این قوم سرمای جهنم را بر سرزمینشان نازل کرده است ... زمستان‌ها درون خانه‌یشان از بیرون سردتر است و ...» و باز او می‌نویسد: همدانی‌ها در عرض روز مثل رقاصان و شب‌ها چون حمال‌ها راه می‌روند زیرا که روزها برای گرم کردن پاهایشان مجبورند دائما از روی یک پا به پای دیگر تکیه کنند و شبها نیز از شدت سرما ناچارند آنقدر بالاپوش و پوستین بپوشند که پشتشان دولا شود ...» (گروته، 1349: 173).

حمدالله مستوفی(740.ق) می‌نویسد: «...هوایش سرد است و آبش گوارنده از کوه الوند و در اندرون شهر چشمه‌ها بسیار است هم در طبقات آمده که یک هزار و ششصد و چند چشمه از آن کوه روان است و در اندرون شهر بوده است؛ باغستان بسیار دارد و میوه‌اش در غایت ارزانی باشد. و غله هم فراوان خیزد اما نانش نیکو نبود ... » (مستوفی، 1336: 79-80).

در بیان معیشت و وضعیت اقتصادی همدان

با توجه به وضعیت زیست محیطی و موقعیت ارتباطی، همدان از گذشته‌های دور در زمینه کشاورزی، دامداری، صنایع چرم و بازرگانی جایگاه شایسته‌ای داشته و تنها از دوره پهلوی اول است که با تغییر مسیرهای تجاری و ایجاد بندرگاه‌ها‌ و راه‌آ‌هن، این شهر تا حدود زیادی جایگاه نخستین خود را از دست داد. در منابع دوره اسلامی در ارتباط با اقتصاد و بازرگانی همدان اشارات مختلفی وجود دارد که به آن می‌پردازیم.

ابن‌فقیه(290 ه‍ .ق) به صنعت اسلحه در همدان اشاره می‌کند: «چهار جای مردمش به سلاح آشناترند همدان، حلوان، سپاهان و شهر زور ... » (ابن‌فقیه، 1349: 26). ابن‌حوقل (367 ه‍ .ق) در این باره می‌نویسد: « ... همدان شهری بزرگ و زیبا و گرانقدر و دارای نهرها و درختان و توابع پهناور و غلات است ... و در آن جا قیمت‌ها ارزان است و گوسفند و لبنیات و پنیر و انواع کالاهای بازرگانی و ...  فراوان است و زعفران در آن به عمل می‌آمده» (ابن‌حوقل، 1345: 102). مقدسی (375 ه‍ .ق) نیز علاوه به موارد فوق، به صدور پوست روباه و سمور، ساخت موزه‌های خوب و وجود قماش متنوع و معدن قلع در این شهر اشاره می‌کند (لسترنج، 1364: 245). در همین دوره به بازار زرگران همدان اشاره شده است (صابری همدانی، 1381: 43). ابودلف خزرجی(341 ه‍ .ق) در باره معادن همدان می‌نویسد: «... خاک همدان تمام با طلا آمیخته است. ذغال سنگ در آنجا کمیاب است. طلایی که بدست می‌آید، معادل آن هزینه استخراج دارد. سودی از آن حاصل نمی‌شود ... و به جز معدن سطحی سنگ سنباده، معدن دیگری درآنجا یافت نمی‌شود » (ابودلف، 1354: 66-68).

نتیجه‌گیری

با توجه به آنچه که گذشت می‌توان نتیجه گرفت که شرایط زیست‌محیطی مناسب، چشمه‌های آب گوارا و قرار گرفتن در مسیر مهم‌ترین کانال ارتباطی، از مهمترین عوامل شکل‌گیری شهر همدان بوده است. به جهت همین شرایط مناسب، حداقل از دوره مس و سنگ استقرار در حوضه شهر همدان شروع شده و محوطه 5/5 هکتاری پیسا در حاشیه شهر همدان نشان می‌دهد که استقرار بزرگی از دوره مفرغ در این منطقه شکل گرفته است. و باز به جهت شرایط مناسب ذکر شده، در دوره ماد این شهر به پایتختی انتخاب شد و در دروه هخامنشی و بعد از آن به عنوان تختگاه تابستانی به حیات خود ادامه داد و حتی در دوره سلجوقی مدتی پایتخت این سلسله شد.

شرایط آب و هوایی، چشمه‌های گوارا و زمین‌های حاصلخیز هر چند تداوم حیات این شهر را سبب شده اما به نظر می‌رسد رونق و شکوفایی یا رکود و ضعف این شهر تا حدود زیادی به کانال ارتباطی مهمی وابسته بود که از طریق این شهر، شرق و غرب را به یکدیگر مرتبط می‌ساخته است. وابستگی و ارتباط سیاسی، اقتصادی، نظامی و مذهبی فلات ایران با بین‌النهرین، عامل مهمی در رونق، شکوفایی و یا بر عکس ضعف و رکود شهر همدان بود. هر چه این ارتباط بیشتر بوده نقش و جایگاه همدان نیز پررنگ‌تر شده است. در دوره‌های متاخرتر و بویژه در دوره پهلوی اول که جاده‌های جدید ارتباطی، خطوط راه‌آهن و بندرهای جدید ایجاد شدند و تعدادی از راه‌های کهن کنار گذاشته شدند، همدان موقعیت سابق خود را از دست داد و به دنبال آن از رونق افتاد.

فهرست منابع:

  • آذرنوش، مسعود (1386). «گزارش مقدماتی کاوش‌های لایه‌شناختی تپه هگمتانه همدان»، گزارش‌های باستان‌شناسی، ش 7، ج1 (مجموعه مقالات نهمین گردهمایی سالانه باستان‌شناسی ایران، تهران، پژوهشکده باستان‌شناسی، صص 60-19.
  • ابن‌حوقل، ابوالقاسم (1345)، صورة‌الارض، جعفر شعار، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
  • ابن خردادبه (1371)، مسالک و ممالک، سعید خاکرند، تهران، میراث ملل.
  • ابن شادی اسدآبادی (1318)، مجمل‌التواریخ و القصص، تصحیح ملک‌الشعرای بهار، تهران، زوار.
  • ابن‌فقیه، ابوبکر بن اسحاق همدانی (1349)، ترجمه مختصرالبلدان، ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
  • ابودلف (1354)، سفرنامه ابودلف در ایران، سید ابوالفضل طباطبائی، تهران، زوار.
  • احمد بن ابی یعقوب/ یعقوبی (1381)، البلدان، محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی (چ 1 1343، بنگاه ترجمه و نشر کتاب).
  • اذکائی، پرویز (1367)، «درآمدی به تاریخچه باستان‌شناسی همدان»، باستان‌شناسی و تاریخ، سال2، ش2 (پیاپی 4)، صص 67-56.
  • اذکائی، پرویز (1380)، همدان‌نامه، همدان، مادستان.
  • اصطخری، ابوالسحق ابراهیم (1368)، مسالک‌ و ممالک، تهران، علمی و فرهنگی.
  • تفضلی، احمد (1368). شهرستان‌های ایران، در شهرهای ایران، ج3، به کوشش محمدیوسف کیانی، تهران، جهاد دانشگاهی، صص 349-332.
  • جکسن، ا. و(1352)، سفرنامه جکسن، ایران در گذشته و حال، منوچهر امیری و فریدون بدره‌ای، تهران، علمی و فرهنگی.
  • جیهانی، ابوالقاسم بن احمد، سرزمین‌های اسلامی (اشكال العالم) ترجمه علی بن عبدالسلام كاتب، با مقدمه و تعلیقات فیروز منصوری، ‌مشهد، به نشر ؛ 1368.
  • حمدالله مستوفی (1336)، نزهة‌القلوب، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، طهوری.
  • دوپلانون، ایکس (1386). جغرافیای اسکان، تیمور قادری، در تاریخ ایران کمبریج، ج1، تهران، امیرکبیر، صص 577-519.
  • راوندی؛ محمد بن علی بن سلیمان (1363). راحة الصدور و ایتة السرور در تاریخ آل سلجوق علی اكبر علمی، تهران، امیركبیر.
  • رنجبران، محمد‌رحیم و عباس مترجم (1383)، گزارش کاوش لایه‌نگاری تپه‌ پیسا، همدان، (گزارش منتشر نشده).
  • زارعی، محمد ابراهیم (1379)، «مسجد جامع همدان»، فرهنگ همدان، س6، ش 23 و 24، صص 82-89
  • صابری‌همدانی، احمد(1375)، تاریخ مفصل همدان، ج1، همدان، عین‌القضاه همدانی(چ 2، 1381).
  • قزوینی، زکریا بن محمد بن محمود(1373)، آثار البلاد و اخبارالعباد، محمد مراد بن عبدالرحمان، تصحیح سید محمد شاهمرادی، تهران، دانشگاه تهران.
  • گروته،‌ هوگو، سفرنامه، ترجمه محمد جلیلوند، 1349.
  • لسترنج، ج (1364)، جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی، محمود عرفان، تهران، علمی و فرهنگی.
  • لوشه، هاینس (1373)، «شیر اکباتان»، ترجمه پرویز اذکایی، باستان‌شناسی و تاریخ، س 8، ش 2، صص 37-44.
  • لوکوک، پی یر (1386)، کتیبه‌های هخامنشی، ترجمه نازیلا خلخالی زیر نظر: دکتر ژاله آموزگار، تهران، چ2، فرزان روز.
  • مترجم، عباس (1389)، گزارش فصل سوم کاوش‌های باستان‌شناسی تپه‌ پیسا، (گزارش منتشر نشده).
  • محمدی‌فر، یعقوب (1378)، «هگمتانه؛ پایتخت مادها»، فرهنگ همدان، س5، ش 17و18، صص 16ـ24.
  • محمدی‌فر، یعقوب و عباس مترجم (1383)، گزارش بررسی شهرستان همدان، (گزارش منتشر نشده)
  • محمدی‌فر، یعقوب و عباس مترجم (1387)، گزارش فصل دوم کاوش‌های باستان‌شناسی تپه پیسا، (گزارش منتشر نشده).
  • مصطفوی محمدتقی (1332)، هگمتانه، آثار تاریخی همدان، تهران، انجمن آثار ملی.
  • مطراق‌چی، نصوح (1379)، در بیان منازل، رحیم رئیس‌نیا، سازمان میراث فرهنگی.
  • مقدسی، شمس‌الدین (1361)، احسن‌التقاسیم فی‌ معرفة الاقالیم، علینقی منزوی، تهران، مولفان و مترجمان.
  • ملکزاده، مهرداد (1374)، پایتخت‌های ماد، در پایتخت‌های ایران، به کوشش محمد یوسف کیانی، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، صص 83-146 .
  • هول، فرانک (1381)، باستان‌شناسی غرب ایران، تهران، سمت.
  • یاقوت حموی (1870-1866)، معجم‌البلدان، به تصحیح فردیناند وستنفلد، لایپزیک.
  • Brown, C(1998),“Ecbatana”, in Encylopedia Iranica, Ehsan Yarshater Boucharlat, R. 1998, ”Ala recherché d’Ecbatane sur Tene Hegnataneh”, Tranica Antiqua, XXXIII, pp. 173-186. Ed. Vol VIII, TH. 80-84.
  • Bryce, Trevor(2009), “The Peoples and Places of Ancient Western Asia: from the Early Bronze Age to the fall of the Persian Empire”, Routledge, London and NewYork
  • Cogan,Mordechai(2008). The Raging Torrent; Historical Inscription from Assyria and Babylonia Relating to Ancient Israel”, Carta Jerusalem.
  • Luckenbill,D.D."Ancient Records of Assyian and Babylonia." vol(1), 1926; vol(2), 1927, the university of Chicago prss.
  • Panaino, Antonio(2003). “Herodotus I, 96-101: Deioces conquest of power and the foundation of sacred royalty”, in Continuity of Empire (?): Assyria, Media, Persia, Lanfranchi, G.B and others(eds).  Padova. Pp. 327-338.

 

  دانشجوی دکتری باستان شناسی دانشگاه تربیت مدرس وعضو هیات علمی دانشگاه بوعلی سینا همدان

همدان کنونی در زبان فارسی باستان به صورت هگمتانه (Hagmatana)، در ایلامی به صورت اگمدانه(Agmadana)، در بابلی به صورت اگمتنو(Agmatanu)، در یونانی به صورت اکباتانا(Ecbatana) و در متون آرامی به صورت احمتا(Ahmeta) ثبت شده است(Bryce,2009:212).

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان