منابع علم رجال
نویسنده: تألیف آیتالله شیخ جعفر سبحانی ترجمۀ علی اوجبی
- . منابع هشتگانۀ اوّلیِ علم رجال
علمای شیعه از عصر تابعان تا به امروز به علم رجال اهتمام داشتهاند. از این رو فرهنگهایی را تألیف کردهاند که عهدهدار بیان احوال راویان و وثاقت و ضعف آنهاست.
نخستین نوشته، کتاب عبیدالله بن ابی رافع ـ کاتب امیرالمؤمنین ـ است که در نیمۀ نخست سدۀ اوّل هجری به رشتۀ تحریر درآمد. او در این کتاب، اسامی آن دسته از صحابه را که در بصره، صفّین و نهروان همراه حضرت بودند، در جنگها مشارکت داشتند و در کنارش پیکار کردند، آورده است. با این حال، این کتاب، اثری در تاریخ و واقعه نگاری است.
عبدالله بن جبلۀ کنانی (در گذشتۀ 219 ق)، ابن فضّال، ابن محبوب و دیگران نیز در سدۀ دوم تا اوایل سدۀ سوم، آثاری در این موضوع تألیف کردهاند. نگارش کتابهای رجالی تا اواخر سدۀ چهارم ادامه داشت.
متأسفانه کتابهای یاد شده به دستمان نرسیده است. تنها چیزی که در اختیار داریم، آثاری است که امروزه از اصول رجالی به شمار میآید و در دو قرن چهارم و پنجم تدوین شده است.
اینک منابع یاد شده را که علم رجال مبتنی بر آنهاست معرفی میکنیم و آگاهیهایی چون: عنوان، نام مؤلف و ویژگیهای هر یک را در اختیارتان قرار میدهیم:
- . رجال کَشّی
رجال کشّی نوشتۀ محمد بن عمر بن عبدالعزیز معروف به کَشّی است. «کَشّ» سرزمین معروف در حوالی سمرقند است که بسیاری از مشایخ و علمای ما از آنجا سربرآوردهاند. مهندس بیرجندی نیز در کتاب مشهورِ مساحة الارض و البلدان و الاقالیم از آنجا با عنوان «کَشّ» یاد کرده و مینویسد: «کَشّ، یکی از بلاد ماوراءالنهر است با مساحتی سه در سه فرسخ.» امّا نجاشی به شکل «کُش» ضبط کرده است.
در هر حال، کشّی از بزرگان مورد اعتماد و علمایی است که توان ِ ثبت و ضبط (= حافظۀ) بالایی داشتند. نجاشی میگوید:
ابوعمرو، محمد بن عمر بن عبدالعزیز کشّی، ثقهای چون چشم بود. از راویان ضعیف بسیار روایت میکرد! مصاحب و همراه عیاشی بود و در منزل عیاشی که محل رفت و آمد شیعه و اهل دانش بود، به فراگیری حدیث از وی اشتغال داشت. کتابی در علم رجال دارد با نادرستیهای فراوان. دانش بسیار دارد.
شیخ طوسی نیز در کتاب الفهرست مینویسد: «ثقه و آگاه به روایات و رجال بود. باورش نیکو بود و در علم رجال کتاب داشت.» و در رجالش میگوید: «ثقهای آگاه به رجال و روایات، با اندیشهای درست بود.»
امّا استادش ابونضر محمد بن مسعود بن محمد بن عیّاش سلمی سمرقندی ـ معروف به عیّاشی ـ نیز ثقه، بسیار راستگو، چشمی از چشمان گروه شیعه بود ... ابوجعفر زاهد به ما میگوید:
ابونضر اموالی نزدیک به سیصد هزار دینار را که از سوی پدر و دیگران در اختیار داشت، در راه علم و حدیث خرج میکرد. خانهاش چون مسجد پر از مردمی بود که برای نسخه برداری، مقابله، خواندن، تعلیقه نویسی به آنجا میآمدند. بیش از دویست کتاب داشت.
آن گونه که از ظاهر سخن شیخ در شرح حال احمد بن داود بن سعید فزاری بر میآید، کشّی کتاب رجالی خود را معرفة الرجال نامیده بود. برخی نیز میگویند آن را معرفة الناقلین عن الائمة الصادقین یا معرفة الناقلین نام نهاده بود.
سید بن طاووس این کتاب را داشت. زیرا خود عهده دار مرتب کردن، فصل بندی و افزودنش به دیگر کتابهای رجالی شد و آن را حلّ الاَشکال فی معرفة الرجال نامید. شهید ثانی نیز آن را داشت. ولی آنچه امروزه از این کتاب در اختیار است، متنی است که شیخ آن را گزینش کرده و زوایدش را پالوده و آن را اختیار الرجال نامیده است و اصل آن را از نوشتههای کشّی به شمار آورده است.
در هر صورت، این کتاب بارها در هند و نجف به زیور طبع آراسته شده است. ناشر نجفی فهرستی از نامهای راویان را به ترتیب الفبایی به آن افزوده است. اخیراً نیز پژوهشگر توانمند، شیخ حسن مصطفوی به تصحیح و بازخوانی نیکوی آن پرداخته و نمایههای ارزشمندی بدان افزوده است.
چگونگی پیرایش و پالایش رجال کشّی
قهبایی مینویسد: «اصل متن رجال کشّی، در بارۀ راویان شیعه و اهل سنت است. امّا شیخ تنها راویان شیعه را برگزیده است.» این ادعا درست نیست. زیرا شیخ در کتاب یاد شده گروهی از راویان اهل سنت چون: محمد بن اسحاق، محمد بن منکدر، عمرو بن خالد، عمرو بن جمیع، عمرو بن قیس، حفص بن غیاث، حسین بن علوان عبدالملک بن جُریح، قیس بن ربیع، مسعدة بن صدقة عبّاد بن صُهیب، ابو مقدام، کثیر النوا، یوسف بن حرث و عبدالله برقی را که از ائمه ـ علیهم السلام ـ روایت کردهاند، نیز گرد آورده است. گویا شیخ با رفع اشتباهاتی که نجاشی مرتکب آن شده، دست به ویرایش آن زده است.
ویژگیای که این کتاب را از دیگر آثار رجالی متمایز میسازد، آن است که وی در کنار معرفی هر راوی، روایاتی از او را آورده تا خواننده براحتی بتواند با دقت در آنها تشخیص دهد که آیا راوی ثقه است یا ضعیف؟ او این کتاب را بر اساس طبقات راویان آماده کرده است. از این رو از راویانی که اصحاب و یاران رسول گرامی ـ صلّیالله علیه و آله و سلّم ـ و حضرت علی ـ علیهالسلام ـ بودند، آغاز میکند تا به اصحاب امام هادی و امام عسکری
ـ علیهماالسلام ـ میرسد و به همین ترتیب ادامه میدهد. این کتاب برای شیعیان همانند کتاب طبقات ابن سعد برای اهل سنّت است.
- . فهرست نجاشی
از نوشتههای نویسندۀ آگاه با حافظۀ قوی، شیخ ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن عباس، مشهور به نجاشی است. او در همین فهرست در بارۀ خودش چنین مینویسد: «احمد بن علی بن احمد بن عباس بن محمد بن عبدالله بن ابراهیم بن محمد بن عبدالله بن نجاشیِ والی اهواز که از امام صادق ـ علیه السلام ـ کتباً چند سؤال کرد و امام نامۀ معروف به رسالۀ عبدالله نجاشی را در پاسخش نوشت. گویند امام جز این نوشتۀ دیگری ندارد.
- ۀ این کتاب، آثار دیگری نیز دارد که عبارتند از:« الجمعة و ما ورد فیه من الاعمال، الکوفة و ما فیها من الآثار و الفضائل، أنساب بنی نصر بن قعین و أیامهم و أشعارهم، مختصر الانوار و مواضع النجوم التی سمّتها العرب.»
نجاشی در مقدمه به عللی که او را به تألیف این کتاب واداشت چنین اشاره میکند:
دریافتم آن گونه که سید شریف ـ خدا عمرش را طولانی کند و بر توفیقاتش بیافزاید ـ یادآور شده برخی از مخالفان، ما را سرزنش کردهاند که نه پیشینهای داریم و نه کتابی. این سخن کسانی است که ملتها را نمیشناسند. تاریخ آنها را نمیدانند. از جایگاهشان آگاهی ندارند. تاریخ دانشمندان را نمیدانند. با کسی که آگاهیهای یاد شده را داشته باشد ملاقاتی نداشتهاند. از این رو ما را با کسانی که نه چیزی در این باره میدانند و نه کسی را میشناسند، کاری نیست. من در حدّ توانم بخشی از این اطلاعات را گرد آوردم نه تمام آنها را. زیرا بیشتر کتابها الآن موجود نیست. این را یادآور شدم تا اگر کسی از کتابی آگاهی داشت که من نیاوردم عذر مرا پذیرا باشد ... شماری از همفکران ما ـ خدا بر آنها رحم کناد ـ در بخشهایی از علم رجال کتابهایی نوشتهاند که حاوی تمامی تعاریف نیست. امیدوارم به یاری خدا کتابهای جامعی در این علم نوشته شود. من در این کتاب برای هر راوی یک مسیر را ترسیم کردم تا در اثر زیادی مسیرها از هدف اصلی بازنمانیم.
نجاشی از منتقدان و بزرگان این فن است و گوی سبق را از همگان ربوده است. علامه در کتاب الخلاصة مینویسد:
نجاشی ثقه است و میتوان بدو استناد کرد. کتابی در علم رجال دارد که من در اینجا و در دیگر نوشتههایم از آن نقل کردهام. در صفر سال 372 به دنیا و آمد و در جمادی الاولی سال 540 در مطیرآباد درگذشت.
محقّق حلّی نیز در کتاب المعتبر به آن استناد کرده است. او در مبحث غسالۀ آب حمّام مینویسد: «همان گونه که نجاشی در کتاب الرجال آورده ابن جمهور جدّاً ضعیف است.» در هر حال، هرکه از او یاد کرده، وی را ستوده است. بنابر این روشن است که او نخستین کسی است که در این حوزه کتاب نوشته است. این کتاب ویژگیهایی دارد که به آنها اشاره میکنیم:
- . همان گونه که نجاشی در مقدمۀ خود آورده، این کتاب به راویان شیعه اختصاص دارد و تنها در صورتی به اهل سنت پرداخته که از راویان شیعه روایت کرده باشد یا کتابی برای شیعه نوشته باشد. مانند مدائنی و طبری. در این صورت، آنها را آورده ولی بر سنی بودنشان تصریح کرده است. در مورد شیعیان غیر امامی نیز گاه به غیر امامی بودنشان تصریح کرده و گاه سکوت اختیار کرده است.
- . نجاشی در بیشتر موارد به شکل مستقل یا در ضمن معرفی راوی دیگر به جرح و تعدیل راویان پرداخته است. البته گاه نیز در لابلای معرفی راوی هیچ اشارهای به وثاقت یا ضعف او نمیکند.
شاید بتوان در این باره گفت: در مواردی که در بارۀ راوی اهمال کرده و به وثاقت یا ضعفش تصریح نکرده، نشانۀ آن است که او را از هر طعن و عیبی مبرا میدانسته است.
ولی این توجیه به اثبات نرسیده است. زیرا کتاب او تنها برای ارائۀ فهرستی از نویسندگان شیعی یا کسانی است که برای شیعه کتاب نوشتهاند، نه مدح شدگان و مذمومان. روشن است که کسی که در بارۀ راویان کتاب مینویسد، واجب نیست که به مدح و ذمّ آنها نیز اشاره بکند. بنابر این سکوت نویسنده، دلالتی بر شیعیِ امامی بودنِ راوی نمیکند، اگر چه موضوع کتابش راویان شیعی یا آنان که برای شیعه کتاب نوشتهاند باشد.
البته اینکه سکوت او دلالتی بر شیعی امامی بودن راوی ندارد، جای تأمل دارد. زیرا نجاشی خود تصریح کرده است که کتاب او برای معرفی نوشتههای راویان شیعی امامی است. پس تا زمانی که بر خلاف آن تصریح نکند، اصل آن است که راوی «امامی» است.
- . میزان پژوهش و توان بالای نجاشی در ضبط و ثبت مطالب و تأمل و دقتش در سخن گفتن از دیگر ویژگیهای این کتاب است است. معروف است که او قوی ترین دانشمندان در ثبت مطالب است. حتا از شیخ و علامه توامند تر است. زیرا آن دو زیاد مینوشتند و زیاده نویسی باعث کم دقتی میشود. این قاعده گرچه خالی از اشکال نیست، ولی در بیشتر موارد صادق است.
- . وسعت و دامنۀ آگاهی نجاشی از این دانش و فراوانی اطلاعاتش در بارۀ اشخاص و آگاهیهای جرئی چون اوصاف فردی، نسب و ...از دیگر شاخصههای این کتاب است. هرکه هنگام بحث از راویان در سخن نجاشی درنگ کند، میزان بالای آگاهی او نسبت به حالات راویان و اطلاعات فراوان جزئی مانند اینکه یک راوی با چه کسانی همدوره بوده و با چه کسانی نشست و برخاست داشته را براحتی در مییابد. شگفت آنکهدرخت وجود= اصلها، کتابهای اصلی را یادآور شدم، میبایست به تعدیل و جرحهایی که در بارۀ آنها وارد شده و اینکه آیا میتوان به روایت آنها استناد کرد یا نه؟ اشارهای داشته باشم و بگویم که باور آنها چیست و آیا این باور مطابق حق است یا مخالف؟ زیرا بسیاری از یارانِ نویستدۀ ما و صاحبان اصول، با اینکه به کتابهایشان تکیه میشود، مذاهب فاسدی را برگزیدهاند.
اگر خدای تعالی دشواریهای فراروی این کتاب را بردارد و به پایان برسد، آگاهیها و دادههای بیشتری را در بارۀ نوشتهها و کتابهای اصلی در اختیار میگذارد و راویان شایسته و مسیرهای روایی شان را معرّفی میکند.
امّا او در بارۀ بسیاری از کسانی که مذهب فاسدی داشتند، به وعدۀ خود وفا نکرد. مثلاً در بارۀ ابراهیم بن ابی بکیر بن ابی سمال چیزی نگفت، با اینکه او به تصریح کشّی و نجاشی واقفی است. نیز در بارۀ بسیاری از راویان ضعیف سخنی به میان نیاورد. حتی در بارۀ راویای چون حسن بن علی سجّاد که عمر را برتر از پیامبر ـ صلّی اللّه علیه و آله وسلّم ـ میانگاشت هیچ نگفته است.
در حالی که نجاشی که در آغاز کتابش چنین وعدهای نداده است، بیشتر از شیخ به نادرستی مذاهب و باورها و ضعف راویان پرداخته است.
- . رجال برقی
در کتاب رجال برقی نیز همانند رجال شیخ نامهای اصحاب پیامبر ـ صلّی اللّه علیه و آله وسلّم ـ و ائمّه تا امام عصر ـ علیهم السلام ـ بی هیچ تعدیل و جرحی آمده است. نجاشی کتاب الطبقات را از نوشتههای برقی به شمار آورده و پس از سه کتاب دیگر، به کتاب رجال برقی با شمارۀ 182 اشاره کرده است! در حالی که کتاب الطبقاتای که اکنون در اختیار است، همان رجال برقی مشهور است و در تهران به ضمیمۀ رجال ابوداوود منتشر شده است.
دانشمندان علم رجال در این اختلاف کردهاند که کتاب رجال برقی نوشتۀ احمد بن محمّد بن خالد برقی (در گذشتۀ سال 274 یا 280 ق) صاحب کتاب المحاسن است یا اثر پدرش؟ در حالی که شواهد گواه بر نادرستی هر دو نظریه است:
1. او در کتاب رجالش در موارد بسیاری به کتاب سعد بن عبد اللّه بن ابی خلف اشعری قمّی (درگذشتۀ 301 یا 299 ق) استناد میکند. در حالی که سعد از جمله کسانی است که از استادش احمد بن محمّد بن خالد برقی روایت میکند. حال چه معنا دارد که استاد به کتاب شاگردش استناد کند؟!
2. مؤلف در کتاب رجال تصریح کرده است که ازعبداللّه بن جعفر حمیری حدیث استماع کرده است. عبداللّه نویسندۀ کتاب قرب الاسناد و شیح راویان قمی است که از احمد بن محمّد بن خالد برقی روایت کرده است؛ یعنی برقی استاد عبداللّه بوده. حال چگونه ممکن است که استاد تصریح کرده باشد که از شاگرد حدیث استماع کرده است؟!
3. نویسنده در کتاب رجال از احمد بن ابی عبداللّه یاد کرده که همان احمد بن محمّد بن خالد برقی معروف است؛ و نیاورده که نویسندۀ کتاب خود اوست. در حالی که قاعدۀ کتابهای رجالی این است که نویسنده از خودش نیز در کتابش یاد میکند. مثلاً شیخ و نجاشی در فهرتشان و نیز علامه و ابن داوود در کتابهای رجالیشان این گونه کردهاند.
4. نویسنده از محمّد بن خالد یاد کرده، ولی هیچ اشارهای نکرده که پدر اوست.
این قراین گواه آن است که این کتاب رجالی نه نوشتۀ برقی است و نه پدر او؛ بلکه یا اثر فرزندش عبداللّه بن احمد برقی است که کلینی از او روایت میکند و یا اثر نوهاش احمد بن عبداللّه بن احمد برقی که صدوق از او روایت میکند. احتمال دوم به واقعیت نزدیکتر است. زیرا او در این کتاب از سعد و حمیری یاد کرده که معاصر پسر برقی و از راویان طبقۀ اساتیدِ روایی نوۀ او به شمار میآیند.
- . رسالۀ ابوغالب زاری
این رساله نوشتۀ شیخ ابوغالب احمد بن محمّد است که نسبش به بکیر بن اَعین میرسد. او در این رساله، به نسب خاندان اَعین و شرح حال راویانِ آنها پرداخته ست. ابو غالب این رساله را برای نوهاش محمّد بن عبداللّه بن ابی غالب نوشته است. رساله اجازه نامهای است از سوی او که به سال 356 ق صادر کرده و سپس در سال 367 ق به روز کرده است. ابو غالب که در سال 285 ق به دنیا آمده، در سال 368 ق درگذشت. در این رساله از بیش از بیست تن از اساتید روایی خویش یاد کرده که جدّش ابوطاهر (درگذشتۀ سال 300 ق) و عبداللّه بن جعفر حمیری ـ که سال 297 ق وارد کوفه شد ـ از آن جملهاند.
در فرازهای پایانی رساله، فهرست 124 کتاب و رساله را که در اختیار داشته و از نویسندگان آنها روایت کرده آورده و به نوهاش محمّد بن عبداللّه اجازۀ نقل روایات آنها را داده و گفته: «کتابهایی را که اینک اجازۀ نقل روایات آنها را به تو دادم، به همان گونهای که پیش از این آوردم، ثبت کن.» علامه تهرانی مینویسد:
شرح حال بسیاری از خاندان اَعین ـ که در یک دوره چهل تن از راویان آنها میزیستند ـ در این کتاب هست. امّا آن گونه که نویسندهاش میگوید: در زمان ما حتی یک نفر از راویان و دانشجویانِ خاندان اَعین نمانده است. متأسفم خاندانی که هماره در هر دورهای راویای داشت، نام ونشانش از میان رفته و هیچ سخنی از فرزاندانشان نیست.
خلاصه اینکه این رساله که علی رغم حجم کمش از اصول رجالی به شمار میآید و بعینه در کتاب کشکول محدّث بحرانی مندرج است، اخیراً به همراه شرح علامه سیّد محمّد علی ابطحی به چاپ رسیده و فواید بسیاری دارد.
- . مشیخۀ صدوق
این کتاب نوشتۀ شیخ صدوق ابوجعفر محمّد بن علی بن حسین بن بابویه است که با دعای امام عصر ـ خداوند ظهورش را نزدیک کناد ـ در سال 306 ق به دنیا آمد و در سال 381 ق درگذشت. او محمّد میانی از سه محمّدی است که نویسندگان کتابهای چهارگانه هستند. او در این کتاب شیوهای جدای از روش شیخ کلینی را در پیش گرفته است. زیرا کلینی در بیشتر موارد با استناد به اخباری که پیشتر آورده تمام سند را ذکر میکند. امّا شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه از همان آغاز بنایش بر اختصار اسانید و حذف اوایل اِسناد است. ولی اساتید روایی خود را که مسیر او را تا روایاتی که نقل کرده مشخص میکنند، در آخر کتابش آورده است. بنابر این مرجع اتصال اسناد روایات کتاب یاد شده همان اساتید روایی او است. این فهرست اساتید روایی یکی از رسالههای رجالی است که فوایدی هم دارد.
- . مشیخۀ شیخ طوسی در دو کتاب تهذیب و استبصار
این مشیخه یا فهرست اساتید روایی نیز همانند مشیخۀ صدوق است. شیخ در آغاز روایات دو کتاب تهذیب و استبصار صاحبان اصول و کتابهایی روایی را آورده و مسیر خود تا روایات یاد شده را در فهرست اساتید روایی خود در پایان دو کتاب تهذیب و استبصار آورده است. در آینده به طور کامل در بارۀ فهرست اساتید روایی شیخ بحث خواهیم کرد.
پیوستگی تألیف در علم رجال
پس از کتابهای اصلی هشتگانه، تألیف کتاب در علم رجال ادامه داشت، امّا هیچ گاه آثار خلق شده در ارزش قابل مقایسه با آنها نبودند. از این رو میبایست نسبت به هشت منبع یاد شده آگاهی کامل داشت و اطلاعات آنها در بارۀ راویان را استخراج کرد.
در آینده در بارۀ تفاوت این کتابها با آثار بعدی و میزان ارزش توثیق متأخّران بحث خواهیم کرد.
تفاوت میان رجال و فهرست
پیش از این اشاره داشتیم که درست آن است که کتاب نجاشی را فهرست بنامیم، نه رجال. حال برای تکمیل بحث میگوییم: تفاوت میان کتاب رجال و فهرست اصلها و نوشته ها آن است که کتابهای رجالی مبتنی بر بیان طبقات اصحاب ائمه ـ علیهم السلام ـ است، همانند رجال شیخ که با اصحاب پیامبر ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ آغاز میشود و در ادامه به اصحاب امام علی ـ علیه السلام ـ میپردازد و به همین ترتیب ادامه میدهد.
امّا فهرستهابه ذکر اصلها و نوشتهها و نویسندگان آنها و مسیر روایی منتهی به آنها بسنده میکنند. از این رو مشاهده میشود که نجاشی در بارۀ برخی از راویان میگوید: «صاحبان فهارس از او یاد کرده اند» و در بارۀ برخی دیگر میگوید: «اصحاب رجال از او یاد کرده اند». نجاشی در مقدّمۀ جزء نخست کتابش و در آغاز جزء دوم این ادعا را تأیید میکند، آنجا که میگوید: «جزء دوم کتاب، فهرستی از نامهای نویسندگان شیعی و شماری از کنیه ها، القاب جایگاه، تبار و مدح و ذمهایی است که در بارۀ یکایک آنها وارد شده است.»
محقّق شوشتری مینویسد: «کتابهای فنّ رجال چند گونه است: برخی با نام «رجال» برخی با عنوان «معرفت رجال»، شماری با اسم «تاریخ رجال»، بعضی با نام «فهرست»، گروهی با عنوان «ممدوحان و مذمومان» و برخی با اسم «مشیخه»؛ هر یک نیز موضوع خاصّ خود را دارد.»
پژوهشگر فلسفه و مصحّح متون.