ارمنیان ایران در آستانـﮥ انقلاب مشروطه به روایت ملکالمورخین
نویسنده: عسکر بهرامی
سرزمین قفقاز از دیرباز مورد توجه قدرتهای بزرگ منطقه قرار داشت و از دورة پیش از میلاد مسیح، میان ایران اشکانی و امپراتوری روم، محل مناقشه و موضوع درگیری بوده است. از قرن یازدهم میلادی که دو قدرت ایران صفوی و امپراتوری عثمانی در منطقه در برابر هم قرار گرفتند، نزاع بر سر قفقاز از سر گرفته شد و سرانجام از قرن نوزدهم به بعد با ورود روسیه به این درگیری، اوضاع منطقه بدتر هم شد. این تغییر وضعیت اگر چه به الحاق بخش عمدة قفقاز به روسیه و سرانجام هم به شکلگیری جمهوری ارمنستان انجامید، اما رویدادهای ناخوشایند دیگری را هم در پی داشت که از جملـﮥ آنها کشتارهای پیاپی ارمنیان به دست ارتش روسیه و حکومت عثمانی بود.
مورد دیگر، درگیریهای میان مسلمانان و ارمنیانی بود که از مدتها پیش در کنار هم در این منطقه میزیستند. اگر چه از اوایل قرن نوزدهم دو معاهدة ترکمنچای و گلستان بخش عمدة قفقاز را از ایران جدا کرده بود، اما هنوز جامعـﮥ ایران از تحولات این منطقه برکنار نبود. از یک سو مسلمانان درگیر با ارمنیان قفقاز همچنان از دولت و مسلمانان ایران چشم یاری داشتند و از سوی دیگر، ارمنیان ساکن ایران هم ــ به گناه کشتهشدن مسلمانان در قفقاز ــ از آتش خشم مسلمانان افراطی ایران در امان نمیماندند. در این باره در برخی منابع فارسی به جامانده از آن دوره اطلاعاتی یافت میشود که در بازسازی اوضاع اجتماعی ارمنیان ایران و نگرش قشرهای مختلف اجتماع ایران به آنها به کار میآید. این موضوع به ویژه در آستانـﮥ یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ ایران، یعنی انقلاب مشروطه اهمیت خاصی دارد.
از جملۀ منابعی که آگاهیهای ارزشمندی از وضعیت اجتماعی ارمنیان ایران در دورۀ قاجار میدهد، مرآت الوقایع مظفری، مجموعـﮥ یادداشتهای عبدالحسینخان سپهر، ملقب به ملکالمورخین (1248ـ1312ش)، از شخصیتهای فرهنگی دورة قاجار است. در این اثر، که دربردارندۀ یادداشتهای مربوط به آغاز تا پایان دورة سلطنت مظفرالدینشاه قاجار است، نویسنده بسیاری از رویدادهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی عصر خویش، از جمله مربوط به ارمنیان را در تنگنای فشارهای سیاسی و گاه مذهبی آسیبپذیر شده بودند، آورده است.
نویسنده علاوه بر گزارشهایی دربارة ارمنیان استانبول (ص 207)، و درگیریهای آنان با مسلمانان در نخجوان و ایروان (ص 900) و بادکوبه (ص 901)، اطلاعاتی دربارة آنها میدهد که به نقل از منابع خارجی هستند. اما علاوه بر این، آگاهیهای هم از درون جامعـﮥ ایران ــ به ویژه از دربار و دیدگاه شاه و برخی بزرگان نسبت به ارمنیان ــ ذکر میکند که برخی از آنها احتمالاً در جای دیگری مطرح نشدهاند؛ هر چند باید توجه داشت که گاه گزارشهای متناقض به نظر میرسند و پارهای هم بیشتر شایعاتی عامیانه و بیاساساند که البته همین موارد هم در جای خود اهمیت پژوهشی دارند، زیرا بازتاب برخی تلقیهای موجود دربارۀ موضوع هستند.
پس از فشارهای دولت عثمانی بر ارمنیان آن کشور، گروهی از آنان به ایران کوچیدند. دولت عثمانی بارها کوشید دولت ایران را زیر فشار قرار دهد تا ارمنیان را بیازارد. مثلاً برخی از روحانیان ایران را برانگیخت تا حکم کنند که کمک به کافران حرام است و با این کار شاه را وادارند تا ارمنیان مهاجر را از ایران بیرون کند. اما این تلاش به نتیجه نرسید و دولت عثمانی نتوانست نظر شاه را تغییر دهد. ملکالمورخین گزارشی چنین آورده است:
ربیعالاول 1324: از قرار معلوم ارامنه که از دولت عثمانی به ایران آمدند شاه گفت در ایران بمانند (ص942).
سفیر کبیر شمسالدین بیک مقیم طهران از علمای طهران استشهادی صادر کرده که هر کس که معاونت کفر را بنماید تکلیفش چیست. علما نوشتند کافر مردود است. او را سند کرده دولت عثمانی لشکر به حدود ایران آورده و راه دیگرش نیز به جهت عمل بناکردن سربازخانه در خاک لاهیجان سر حد ساوجبلاغ است که عثمانی میگوید آن اراضی مال ماست. دولت ایران طفره زد و از عهدنامه نیز سرپیچی کرد (ص943).
در دورة قاجار، بر خلاف برخی اقلیتهای دینی دیگر ــ نظیر یهودیان که موقعیت و شرایط مساعدی نداشتند و گاه اختلافهایی میان آنان و دیگر ایرانیان وجود داشت ــ به ویژه در زمانی که مسلمانان و ارمنیان در ناحیـﮥ قفقاز با یکدیگر در جنگ و جدال بودند، ارمنیان و مسلمانان ایران روابط خوبی داشتند. نمونهای از این روابط را در برگزاری جشنی ملی میتوان دید که ارمنیان میخواستند برای اتحاد با مسلمانان برگزار کنند. ملکالمورخین در این باره چنین گزارش میدهد:
19 شعبان 1324: روز دوشنبه نوزدهم ارامنه اعلانی طبع کرده محض اتحاد با مسلمانان و شروع به جشن ملی مینمایند از قرار ذیل و پول بلیتش را برای مخارج مدارس قرار دادهاند.
اعلان جشن ملی
برای سلامتی ذات ملکوتیصفات بندگان اعلیحضرت اقدس شهریاری ارواحنا فداه و تشکر از انعقاد مجلس شواری ملی که بزرگترین موهبت ملوکانـﮥ این عهد دلارای مظفری است و افتتاح ابواب سعادت و نیکبختی، بر آحاد و افراد ایرانیان است که محض ازدیاد وِداد و اتحاد حقیقی معنوی مسلمین و ارامنه روز جمعه 23 شعبانالمعظم سنـﮥ 1324 از دو ساعت به ظهر مانده الی یک ساعت از شب رفته، در پارک حضرت اشرف آقای میرزا علیاصغر خان اتابیک مجلس جشن و سرور و ضیافتی منعقد خواهد شد و عایدی جشن مزبور برای اعانـﮥ مدارس اسلامیه و مدارس دهات ارامنه به مصرف خواهد رسید. بلیتهای دخول جشن ملی (را) ممکن است قبل از وقت، در مدارس اسلامیه و در خیابان لالهزار مغازة خواجه رفائیل ابتیاع نمود (1048ـ1049).
اما این جشن برگزار نشد و ملکالمورخین در یادداشتهای چند روز بعد، علت برگزار نشدن آن را چنین گزارش میکند:
ارامنه که روز قبل قرار بود در باغ اتابیک جشن بازنمایند موقوف شد. زیراکه خیال ارامنه این بود که مابین مسلمانان قفقاز و مسلمانان ایران را نزاع بیندازند. این بود که جمعی از مسلمانان بادکوبه که در طهران بودند مطلب را فهمیده و خیال داشتند در آن روز فساد کرده از ارامنه را بکشند. دولت فهمید و نگداشت که جشن بگیرند (ص1052).
البته این گزارش در جاهایی ضد و نقیض مینماید. او نخست مینویسد که ارمنیان قصد داشتند میان مسلمانان ایران و قفقاز نزاع بیندازند و از طرف دیگر بدین نکته اشاره دارد که چون مسلمانان بادکوبهای ساکن تهران قصد فساد و کشتار ارمنیان را داشتند، لذا دولت جشن را متوقف کرد. ملکالمورخین در گزارشهایش هم اخبار موثق را آورده و هم شایعات بیاساس و حرفهای عامیانـﮥ رایجی که گاهی سران کشور و حتی برخی از علمای دینی هم آنها را دستاویز مقاصد خود میکردند. یکی از آنها کوشش کسانی برای قربانی کردن ارمنیان در کشاکش انقلاب مشروطیت است. شرح ماجرا چنین است:
در سال 1323ق گروهی از روحانیان تهران ظاهراً در اعتراض به کارهای مظفرالدینشاه در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شدند و آنان در مقابل اصرار شاه برای بازگشت، در میان انتقادهایشان از عملکرد حکومت، نگرانی خود را هم از موقعیت اجتماعی برخی پیروان دینهای دیگر، از جمله بدین صورت مطرح کردند که «... چرا باید ارامنه و یهود بر مسلمانان مسلط باشند و مسلمانان ذلیل» (ص 888).
اما هنگامی که شاه از آشوبطلبی آنان به حاجی میرزا حسین حجتالاسلام گلایه کرد و تکلیف خواست، او در پاسخ، شاه را به دو عالِم بزرگ تهران، آقا سیدعبدالله و آقا سیدمحمد سنگلجی، رجوع داد. پس
یک روز آقاسید محمد [سنگلجی] در آنجا به منبر رفته موعظت کرده کهای مردم برای چه هیجان دارید و خیال بد برای ارامنه مینمائید. ارامنـﮥ بادکوبه اگر نزاعی کردند تقصیری ارامنـﮥ طهران ندارند و اینها در پناه اسلام میباشند (ص 890).
در دهـﮥ نخست ذیالقعده 1323 و در همان زمان که هنوز ارمنیان و مسلمانان بادکوبه و قفقاز درگیری داشتند:
بعضی از اوباش که از امام جمعه به جهت آن حرکات سابقش مشغول افساد بودند، رفتند و به سر قبر پدرش و جدش تغوّط کردند و نجاست سگ مالیدند... و نیز در هجو امام جمعه اشعاری گفتهاند و در پای منبرش کلمات زشت نوشتهاند» (894).
زیرا امام جمعه اهل کتاب را پاک میدانست و پیشتر کتابی در این باره نوشته و منتشر کرده بود.
اتهامات دیگری هم به ارمنیان نسبت داده میشد تا روابط آنها را با دولت و جامعـﮥ ایران بر هم بزنند. در این کتاب به شماری از آنها اشاره شده یا شرحی دربارۀ آنها آمده است. فهرستی از این موارد در اینجا ذکر میشود:
ـ فساد مردم تبریز بر ضد ارامنه (ص 828).
ـ خیالات بد اشرار انزلی برای ارامنه و اقدامات حکومت برای محافظت آنان (ص843).
ـ تجار ارامنه از راه اسلامبول تخم نوغان فاسد به ایران آوردند و ضرر کلی به تجار وارد شد (ص 896).
ـ تهمت مسموم کردن قند وارداتی از بادکوبه (ص 906).
ملکالمورخین موردی را هم گزارش میکند که دخالت مستقیم روسیه در ایجاد اختلافات میان مسلمانان و ارمنیان و تحریکهای مسلمانان علیه ارمنیان را نشان میدهد. این نوشتار را با نقل این گزارش به پایان میبریم.
در ماه جمادیالاخری 1323 دو نفر از طرف دولت روسیه به طهران آمدهاند و مردم را محرک شدهاند که مسلمانان را با ارامنه نزاع بیاندازند. از قرار معلوم انگلیسیها از این مطلب آگاه شده به ولیعهد اطلاع داده حکم داد سعیدالدوله هر دو را گرفت و هر دو را به سرحد فرستاد تا که به خاک روسیه بروند (ص 813).
1. کتاب با این مشخصات چاپ شده است: سپهر، عبدالحسین، مرآتالوقایع مظفری، به تصحیح عبدالحسین نوایی، تهران، مرکز پژوهشی میراث مکتوب، 1386، 2 جلد.