مروری برکارنامـﮥ فرهنگی ـ مطبوعاتی دکتر سیفالله وحیدنیا
نویسنده: مرتضی رسولیپور
با تسلیتی دوباره به دوست نازنین، محقق و مصحح ارجمند جناب آقای جمشید کیانفر؛ و همسر گرامیاش سرکار خانم پروین استخری که همچنان در سوگ ناباورانـﮥ فرزند دلبندشان نغمه سرمیدهند که:
ای سرو روان و راحت نفس و روان
|
|
هرچند که غایبی فراموش نهای
|
(سعدی)
معرفی مقام علمی و خدمات فرهنگی ـ طبقاتی زندهیاد دکتر سیفالله وحیدنیا برای این بنده که سالهایی نه چندان دراز توفیق برخورداری از محضر پرفیض ایشان را یافته بودم دشوار است و در مجال به دست آمده سعی میکنم ضمن بیان شرح احوال ایشان به بعضی از نکات عمده و بارز این شخصیت اشاره کنم.
سیفالله وحیدنیا در 1305 در دستگرد از توابع اصفهان متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان کمالالدین آغاز کرد. این مدرسه را مرحوم حسن وحید دستگردی (عموی وحیدنیا) به نام کمالالدین عبدالرزاق در دستگرد ساخته بود و چون چهار کلاس بیشتر نداشت، وحیدنیا کلاسهای پنجم و ششم ابتدایی را در دبستان «عصر پهلوی» در جلفای اصفهان سپری کرد. در دورة متوسطه به دبیرستان «سعدی» رفت و سیکل دوم متوسطه را در مدرسه «صارمیه» گذراند.
شاخصترین چهره که بر فعالیتهای مطبوعاتی وحیدنیا تأثیر گذاشت حسن وحید دستگردی بود. همان کسی که قبلاً از محضر استادان فاضلی مثل میرزا جهانگیرخان قشقایی و ملا محمد کاشی که هر دو از فحول و اجله علمای عصر خود بودند، بهره برده بود. وحید دستگردی از سال 1329 ق با چهار نشریه زاینده رود، پروانه، درفش کاویان و مفتش ایران که در اصفهان منتشر میشدند همکاری میکرد و برای این نشریات شعر و مقاله مینوشت. او در 1298 مجلـﮥ تاریخی، ادبی ارمغان را در تهران بنیاد نهاد و تا 22 سال بعد که دار فانی را وداع گفت، آن را ادامه داد. پس از مرگ وحید، انتشار «ارمغان» از سوی وحیدزاده، فرزند ارشد وحید دستگردی ادامه و جمعاً به مدت 57 سال این مجله انتشار یافت.
از وحید دستگردی که بگذریم، محمد صدرهاشمی نویسنده کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران نیز بر فعالیتهای مطبوعاتی وحیدنیا تأثیر گذاشت. محمد صدرهاشمی در فاصلـﮥ سالهای 1332 تا 1336 در اصفهان روزنامـﮥ چهلستون را چاپ و منتشر میکرد و وحیدنیا با ارسال مقاله و شعر، با این روزنامه همکاری داشت. صدرهاشمی حق معلمی هم بر وحیدنیا داشت. از دیگر معلمان وحیدنیا که تأثیر بهسزایی در شخصیت او داشتند، یکی اسدالله ایزد گشنسب مدیر روزنامـﮥ عنقا و شیخ گنابادیهای اصفهان بود که خوب هم شعر میگفت. دیگری «مهابادی» معلم هیئت و ریاضی دبیرستان «صارمیه» بود که بعدها رئیس مدرسه شد. این دو نفر هم معلم وحیدنیا بودند. یادم هست یکبار دکتر وحیدنیا به من فرمودند که مرحوم مهابادی روح شجاعت را در دانشآموزان تقویت میکرد و از قول او میگفتند: «یک سانتیمتر شاخ، از دو متر دُم بهتر است، زیرا از شاخ هر قدر کوتاه باشد، همه میترسند اما بر روی دُم، پا میگذارند.» و باز از قول او نقل میکرد که تا به حال پای خود را روی زمین وقف نگذاشته است.
وحیدنیا تا قبل از آمدن به تهران و راه یافتن به دانشکده حقوق، در اصفهان، علاوه بر همکاری با روزنامه چهلستون با روزنامههای دیگر مثل: اصفهان، ستاره اصفهان، زاینده رود، کیوان و عرفان همکاری میکرد.
دوران تحصیل وحیدنیا در دانشگاه تهران با ناآرامیهایی در تهران مواجه شد. زماین که دکتر عبدالحمید زنگنه، وزیر فرهنگ وقت، از سوی نصرالله قمی ترور شد (1328 ش)، وحیدنیا دانشجوی حقوق دانشگاه تهران بود و چنانچه خودش میگفت از نزدیک شاهد صحنه ترور و فرار ضارب بود.
پس از اخذ لیسانس از دانشکده حقوق، یک دوره «جرمشناسی» را در دانشگاه گذراند. دکتر احمد هومن، معاون وزارت دربار و دکتر ادیب، استاد پزشکی قانونی، از استادان او در این دوره بودند.
پس از طی این دوره وحیدنیا مدتی به اصفهان رفت و هفتهنامه دیهیم را که امتیاز آن با پدرش بود اداره کرد.
در سال 1333 بنا به توصیه دکتر موسی عمید به خدمت «بیمه ایران» درآمد و از نزدیک با علی اصغر پورهمایون و مدتی بعد با حسن مشرف نفیسی آشنا شد.
در سال 1334 با همکاری پروفسور مارلو و دکتر موسی عمید، یک دوره روزنامهنگاری را سپری کرد و بعد هم دورة فوق لیسانس علوم اداری را گذراند.
در سال 1337 به منظور گذراندن دورة عالی بیمه به فرانسه رفت و ضمن گذراندن این دوره، در رشتـﮥ بازرگانی دکترا گرفت. هرچند هیچ وقت از عنوان دکترا استفاده نکرد. در ایامی که در پاریس بود، بیشتر وقت خود را در کتابخانـﮥ ملی و دفتر روزنامههای بزرگ این شهر میگذراند. ضمناً در اتحادیه دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه که ریاست آن با دکتر علی اصغر حریری بود به فعالیت پرداخت و نایب رئیس اتحادیه شد و حتی نشریـﮥ این اتحادیه را که به دانش موسوم بود، اداره کرد.
در آستانه انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی با این امید که در انتخابات شرکت کند به ایران آمد اما زمانی که به تهران رسید، انتخابات تمام شده بود و چنان که میدانیم مدتی بعد مجلس این دوره منحل اعلام شد.
در همین زمان مشرف نفیسی ـ رئیس شرکت بیمه ـ او را برای انجام مأموریتی به اصفهان فرستاد و چون مأموریت وحیدنیا موفقیتآمیز بود به او مأموریت د یگری داد و تا مدت سه سال این مأموریتها تمدید میشد. درستکاری و پشتکار او موجب شد تا در اصفهان، مسئولیت موسسه اقتصادی «شرکت سهامی بیمه ایران» و نیز سرپرستی مهمانسرای شاه عباس به او سپرده شود.
وحیدنیا پیش از آن که در انتخابات دورة بعد ازلنجان به نمایندگی در مجلس راه یابد، «انجمن ادبی وحید» را در اصفهان تأسیس کرد. در این انجمن افراد برجستهای مثل دکتر عبدالباقی نواب (رئیس دانشکده ادبیات)، عبدالحسین سپنتا (شاعر و مدیر روزنامه سپنتا)، امیرقلی امینی (مدیر روزنامه اصفهان)، دکتر کارو میناسیان (پژوهشگر ارمنی) و بسیاری دیگر در آن حضور داشتند.
از دیماه 1342 برجستهترین فعالیت مطبوعاتی وحیدنیا با انتشار مجلـﮥ تاریخی ـ ادبی وحید آغاز شد. انتشار این مجله به مدت 18 سال طول کشید و تا تابستان 1360 به طور مستمر به فعالیت خود ادامه داد. همانطور که میدانیم مجله وحید دو دوره داشت: در دورة نخست از آغاز تأسیس تا 1351 با نام مجله وحید و دورة نه ساله بعدی با عنوان مجله خاطرات وحید منتشر میشد. این مجله یکی از تأثیرگذارترین نشریات در فعالیتهای مطبوعاتی معاصر بود و کسانی که مجله وحید را میشناسند خوب میدانند که چه شخصیتهای برجستهای در آن، مقاله مینوشتند. افرادی مثل: استاد جلالالدین همایی، دکتر ذبیحالله صفا، علیاصغر حکمت، دکتر صدیق اعلم، امیری فیروزکوهی، عبدالرحمن فرامرزی، محمدعلی جمالزاده، مرتضی مدرسی چهاردهی و حبیبالله نوبخت به این مجله مقاله و شعر میفرستادند. دکتر وحیدنیا با انتشار اسناد نویافته و درج خاطرات رجال معاصر، حقیقتاً همت والایی به خرج داد. او به منظور دستیابی به اسناد و مدارک قدیمی و نسخ خطی چند بار به هند و پاکستان رفت و افزون بر سخنرانیهای متعدد در مراکز علمی و دانشگاههای این دو کشور حتی یکبار هم در فروردین 1351 با رئیس جمهور وقت هند دیدار و گفتوگو کرد.
بسیاری از اسناد و مدارک قدیمی و نسخ خطی که او از هند و پاکستان به دست آورد به تفصیل در مجلـﮥ وحید معرفی کرد و از این نظر دکتر وحیدنیا نسبت به کسانی که هم اکنون اسناد و آثار خطی قدیمی را معرفی و منتشر میکنند شرف تقدم دارد.
وحیدنیا با درج خاطرات و به یادماندههای رجال سیاسی و فرهنگی معاصر در مجلـﮥ خود به خوبی نشان داد که نسبت به همعصران خود در ثبت و جمعآوری خاطرات گذشتگان جلوتر حرکت میکند و پیشگام است.
اجازه دهید به فعالیتهای دکتر وحیدنیا در مجلس شورای ملی برگردم. میدانید که او در دورههای بیست و یکم، بیست و دوم و بیست و سوم مجلس، نماینده لنجان بود. از جمله فعالیتهای او در مجلس عضویت در شورای عالی کتابخانـﮥ مجلس بود و بیش از ده سال همراه با علیاصغر حکمت، دکتر مهدوی، مهندس فروغی و دکتر حسین خطیبی، در این سمت فعالیت کرد. در این زمان اسناد قابل توجهی برای مجلس خریداری شد تا حفظ و نگهداری شوند و در صورت لزوم مرمت شوند.
وحیدنیا با حضور در مجلس دورة بیست و یکم، به خصوص بعد از ترور حسنعلی منصور، به تدریج با نخست وزیر جدید رابطه بیشتری پیدا کرد. یک بار هویدا در نطق خود در مجلس، دکتر وحیدنیا را به جهت کوشش برای انتشار اسنادی که جنبـﮥ ملی داشت، مورد تحسین قرار داده بود. آن دو در هفته یا دو هفته یک بار با هم ناهار میخوردند. البته دوستی وحیدنیا با هویدا یک جنبـﮥ خاصی هم پیدا کرد. به این ترتیب که افراد گرفتاری که روزگاری به فرهنگ کشور خدمت کرده بودند و میرفتند تا در اذهان مردم فراموش شوند مثلِ نصرالله فلسفی، حبیبالله نوبخت، کاظم پزشکی، پارسا تویسرکانی، سیدمحمد هاشمی و خیلی افراد دیگر را به هویدا معرفی میکرد تا بلکه به آنها کمکی شود. یک نمونـﮥ آن را جناب استاد دکتر باستانی پاریزی که در مجلس حضور دارند، حتماً به یاد میآورند که در دیدار با دکتر وحیدنیا به ایشان یادآورده بودند آقای محمد هاشمی که چند دوره نماینده کرمان در مجلس بوده[1] و صورت مذاکرات دورههای اولیه مجلس را به چاپ رسانده حالا در گوشـﮥ انزوا در بیماری و فقر بسر میبرد و قادر نیست کتاب تاریخ کرمان را به چاپ برساند. ایشان به دکتر وحیدنیا توصیه کرده بودند شایسته است از این نظر به او کمکی شود. وحیدنیا با توجه به رابطهای که از یکسو با نخست وزیر داشت و از سوی دیگر با رئیس وقت مجلس هم همشهری بود، در این قبیل امور بیدرنگ دست به کار میشد. چنانچه در این مورد بخصوص، از هویدا کمک مالی قابل توجهی گرفت و ضمناً عبدالله ریاضی هم موافقت خود را با پرداخت هزینههای درمان سیدمحمد هاشمی از سوی مجلس اعلام نمود. حالا آقای دکتر باستانی پاریزی در سخنرانی خود حتماً تفصیل قضیه را خواهند گفت. مقصودم این است که برای وحیدنیا، نمایندگی مجلس در حکم پوششی بود تا بتواند این قبیل کمکهای انساندوستانه را انجام دهد. با این همه او خودش، برای گردانندگی مجلـﮥ وحید کمترین کمکی دریافت نکرد.
از نظر گرایش سیاسی، او در سه دوره نمایندگی مجلس، عضو «حزب ایران نوین» بود و در شبکه فعالیتهای این حزب مسئولیتهایی هم داشت. با انحلال دو حزب «مردم» و «ایران نوین» و تشکیل «حزب رستاخیز» دیگر حاضر به همکاری در حزب جدید نشد. زمانی که جمشید آموزگار به نخست وزیری رسید، با شناختی که از وحیدنیا داشت، از او برای همکاری در حزب رستاخیز، به عنوان قائم مقام خودش دعوت کرد اما وحیدنیا نپذیرفت و برای همیشه از فعالیتهای سیاسی و حزبی کناره گرفت.
از 1354 به بعد، در کنار فعالیت مطبوعاتی و انتشار مجله خاطرات وحید، با دوستان قدیمی خود در جلسات ماهیانه شرکت میکرد. در این جلسات حسین نجفی (وزیر داد گستری)؛ دکتر شمسالدین مفیدی (وزیر علوم)؛ دکتر علی دفتریان (استاندار تهران)، محمود قوام صدری (وزیر مشاور)؛ حمید رهنما (وزیر اطلاعات و جهانگردی)، دکتر قهرمان شمس (استاد دانشگاه)؛ علی هاشمین (وکیل دادگستری) و چند نفر دیگر شرکت میکردند.
سه چهار ماه قبل از پیروزی انقلاب در یکی از این جلسات که دکتر علی امینی هم حضور داشت، در پایان جلسه دکتر وحیدنیا از ایشان خواسته بود تا در دیدار با شاه موجبات آزادی آیتالله منتظری را فراهم کند. جالب است بدانید که وحیدنیا از سال 1327 از طریق عموزادة خود، شیخ یدالله رحیمیان (که اکنون ریاست حوزههای علمیه اصفهان را به عهده دارند) با آیتالله منتظری آشنا شده بود. دو سه روز بعد که دکتر امینی در ملاقات با شاه، آزادی آیتالله طالقانی و آیتالله منتظری را از زندان درخواست کرد، هر دو آزاد شدند، بدون اینکه بدانند واسطـﮥ این کار چه کسی بوده است.
جالب این که در تیرماه 1360 بعد از این که رئیس جمهور وقت، خاک ایران را ترک کرد، دکتر وحیدنیا که آن زمان دبیر کل «انجمن قلم» بود، به همراه تعدادی دیگر، دستگیر و زندانی شد. زینالعابدین رهنما ریاست «انجمن قلم» را به عهده داشت و زمانی که از دستگیری وحیدنیا و پسرش، حمید اطلاع یافت، به دیدن آیتالله منتظری رفت تا بلکه با وساطت ایشان، هر دو آزاد شدند. آیتالله منتظری در آن زمان از نفوذ زیادی برخوردار بود و افزون بر این دکتر وحیدنیا را خوب میشناخت. براین اساس بلافاصله اقدام کرد و فردای آن روز به مصداق:
تو نیکی میکن و در دجله انداز
|
|
که ایزد در بیابانت دهد باز
|
پس از عذرخواهی او را آزاد کردند.
نکتـﮥ دیگر در مورد دکتر وحیدنیا این است که او اهل ذوق و شعر و شاعری هم بود و بر سبیل تفنن گاهی شعر میسرود اما در این مورد ادعایی نداشت. یادم هست یکبار میگفتند: «در سالهای 1337ـ1338، زمانی که عبدالناصر، از «خوزستان» با عنوان «عربستان» یاد کرده بود من در پاریس بودم. به همین مناسبت در محل سفارت ایران، در یک برنامـﮥ میهنی شعری علیه ناسیونالیسم عربی سرودم و آن را در جمع حاضران خواندم که فیالمجلس احساسات حاضران را تحت تأثیر قرار داد، به طوری که چند نفر بیاختیار گریه کردند.»
به عنوان آخرین سخن عرض میکنم که دقت، صحت، حافظـﮥ خوب، پرهیز از جنجال و ماجراجویی، درستکاری و در یک کلام اعتدال در رفتار و گفتار ویژگیهایی بود که مجموعـﮥ آنها از زندهیاد دکتر سیفالله وحیدنیا شخصیتی ممتاز ساخته بود. اگر در باب موضوعی سخن میگفت، آراء او سنجیده و منصفانه بود؛ در داوری هیچ مزیتی اگرچه اندک، از نظرش پنهان نمیماند؛ همچنان که معایب و کاستیها را خوب تمیز میداد. یادش گرامی.